پرش به محتوا

امام حسن مجتبی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'غایب' به 'غایب'
جز (جایگزینی متن - 'قطع' به 'قطع')
جز (جایگزینی متن - 'غایب' به 'غایب')
خط ۲۵۰: خط ۲۵۰:
*سپس همه شما را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم که آیا به خاطر می‌آورید؛ وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} [[بنی‌قریظه]] و [[بنی‌نضیر]] را محاصره کرد؛ [[عمر بن خطاب]] را با [[پرچم]] [[مهاجرین]] و [[سعد بن معاذ]] را با [[پرچم]] [[انصار]] به سوی آنان فرستاد؟ اما [[سعد بن معاذ]] در آن صحنه مجروح شد، و [[عمر بن خطاب]] نیز فرار کرد و او می‌ترسید و یارانش را نیز می‌ترساند، در این حال بود که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "فردا [[پرچم]] را به مردی می‌سپارم که [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و [[محبوب]] آن دو است؛ دائما در یورش و از فرار در [[جنگ]] بیزار است، و تا وقتی که [[خدا]] او را فاتح نساخته است، باز نخواهد گشت".
*سپس همه شما را به [[خدا]] [[سوگند]] می‌دهم که آیا به خاطر می‌آورید؛ وقتی [[رسول خدا]]{{صل}} [[بنی‌قریظه]] و [[بنی‌نضیر]] را محاصره کرد؛ [[عمر بن خطاب]] را با [[پرچم]] [[مهاجرین]] و [[سعد بن معاذ]] را با [[پرچم]] [[انصار]] به سوی آنان فرستاد؟ اما [[سعد بن معاذ]] در آن صحنه مجروح شد، و [[عمر بن خطاب]] نیز فرار کرد و او می‌ترسید و یارانش را نیز می‌ترساند، در این حال بود که [[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: "فردا [[پرچم]] را به مردی می‌سپارم که [[خدا]] و رسولش را [[دوست]] دارد و [[محبوب]] آن دو است؛ دائما در یورش و از فرار در [[جنگ]] بیزار است، و تا وقتی که [[خدا]] او را فاتح نساخته است، باز نخواهد گشت".
*در این هنگام، [[ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب]] و دیگر [[مهاجر]] و [[انصار]] [[منتظر]] بودند که [[پرچم]] نصیب آنها شود، و [[علی]]{{ع}} در آن روز به چشم درد [[مبتلا]] شده بود، پس [[رسول خدا]]{{صل}} او را فراخوانده، آب دهان [[مبارک]] خود را بر چشم او نهاده و چشم درد او درمان شد؛ پس [[پرچم]] را بدو سپرد و آن [[حضرت]] به [[لطف]] و [[منت]] [[خداوند]]، پیروزمندانه از [[جنگ]] بازگشت، و تو ای [[معاویه]] در آن روز در [[مکه]] [[دشمن خدا]] و رسولش بودی، پس آیا مردی که [[خیرخواه]] [[خدا]] و [[رسول]] است با کسی که [[دشمن]] آن دو است، برابر است؟ سپس، به [[خدا]] [[سوگند]] که [[قلب]] تو بعدها هرگز [[اسلام]] را نپذیرفت، ولی زبان، ترسان است، و آن به گونه‌ای خلاف آن‌چه در [[دل]] است، [[سخن]] می‌گوید.
*در این هنگام، [[ابوبکر]]، [[عمر بن خطاب]] و دیگر [[مهاجر]] و [[انصار]] [[منتظر]] بودند که [[پرچم]] نصیب آنها شود، و [[علی]]{{ع}} در آن روز به چشم درد [[مبتلا]] شده بود، پس [[رسول خدا]]{{صل}} او را فراخوانده، آب دهان [[مبارک]] خود را بر چشم او نهاده و چشم درد او درمان شد؛ پس [[پرچم]] را بدو سپرد و آن [[حضرت]] به [[لطف]] و [[منت]] [[خداوند]]، پیروزمندانه از [[جنگ]] بازگشت، و تو ای [[معاویه]] در آن روز در [[مکه]] [[دشمن خدا]] و رسولش بودی، پس آیا مردی که [[خیرخواه]] [[خدا]] و [[رسول]] است با کسی که [[دشمن]] آن دو است، برابر است؟ سپس، به [[خدا]] [[سوگند]] که [[قلب]] تو بعدها هرگز [[اسلام]] را نپذیرفت، ولی زبان، ترسان است، و آن به گونه‌ای خلاف آن‌چه در [[دل]] است، [[سخن]] می‌گوید.
*شما را به [[خدا]] [[سوگند]]! آیا می‌دانید که [[رسول خدا]]{{صل}} [[علی]] را در [[غزوه تبوک]] – بی‌آنکه از او در [[غضب]] بوده یا ناراضی باشد - [[جانشین]] خود در [[مدینه]] قرار داد، و [[منافقان]] در این‌باره حرکت به سخن آمدند و آن [[حضرت]] نزد [[رسول خدا]]{{صل}} شتافته، گفت: "اگر ممکن است مرا در [[مدینه]] باقی نگذارید، چون من در هیچ غزوه‌ای [[غایب]] نبوده‌ام"، و [[رسول خدا]]{{صل}} بدو فرمود: "تو [[وصی]] و [[جانشین]] من در [[اهل]] من هستی، همچون [[هارون]] به [[موسی]]"، سپس دست [[علی]] را گرفته، فرمود: "ای [[مردم]]! هر که [[ولایت]] مرا بپذیرد؛ [[ولایت خدا]] را پذیرفته، و هر که [[ولایت علی]] را بپذیرد؛ [[ولایت]] مرا پذیرفته است، و هر که از من [[اطاعت]] کند، از [[خدا]] [[اطاعت]] کرده، و هر که از [[علی]] [[اطاعت]] کند، از من [[اطاعت]] کرده است، و هر که مرا [[دوست]] بدارد، [[خدا]] را [[دوست]] داشته، و هر که [[علی]] را [[دوست]] بدارد مرا [[دوست]] داشته است".
*شما را به [[خدا]] [[سوگند]]! آیا می‌دانید که [[رسول خدا]]{{صل}} [[علی]] را در [[غزوه تبوک]] – بی‌آنکه از او در [[غضب]] بوده یا ناراضی باشد - [[جانشین]] خود در [[مدینه]] قرار داد، و [[منافقان]] در این‌باره حرکت به سخن آمدند و آن [[حضرت]] نزد [[رسول خدا]]{{صل}} شتافته، گفت: "اگر ممکن است مرا در [[مدینه]] باقی نگذارید، چون من در هیچ غزوه‌ای غایب نبوده‌ام"، و [[رسول خدا]]{{صل}} بدو فرمود: "تو [[وصی]] و [[جانشین]] من در [[اهل]] من هستی، همچون [[هارون]] به [[موسی]]"، سپس دست [[علی]] را گرفته، فرمود: "ای [[مردم]]! هر که [[ولایت]] مرا بپذیرد؛ [[ولایت خدا]] را پذیرفته، و هر که [[ولایت علی]] را بپذیرد؛ [[ولایت]] مرا پذیرفته است، و هر که از من [[اطاعت]] کند، از [[خدا]] [[اطاعت]] کرده، و هر که از [[علی]] [[اطاعت]] کند، از من [[اطاعت]] کرده است، و هر که مرا [[دوست]] بدارد، [[خدا]] را [[دوست]] داشته، و هر که [[علی]] را [[دوست]] بدارد مرا [[دوست]] داشته است".
*سپس [[امام]]{{ع}} فرمود: شما را به [[خدا]] قسم! آیا می‌دانید که [[رسول خدا]]{{صل}} در [[حجةالوداع]] فرمود: "ای [[مردم]]! من در میان شما دو چیزی باقی نهاده‌ام که پس از آن دیگر [[گمراه]] نخواهید شد: [[کتاب خدا]] و عترتم، [[اهل]] بیتم را؛ [[حلال]] [[قرآن]] را [[حلال]] و حرامش را [[حرام]] بدانید، به محکم آن عمل کرده، به متشابهش [[ایمان]] آورید، و بگویید: به تمام آن‌چه [[خداوند]] در [[قرآن]] نازل فرموده است، [[ایمان]] داریم؛ و [[عترت]] و [[اهل]] بیتم را [[دوست]] بدارید، و با دوستانشان [[دوست]] باشید و ایشان را علیه دشمنانشان [[یاری]] کنید، و آن دو، پیوسته با هم هستند تا اینکه در [[روز قیامت]] کنار [[حوض]] بر من وارد شوند".
*سپس [[امام]]{{ع}} فرمود: شما را به [[خدا]] قسم! آیا می‌دانید که [[رسول خدا]]{{صل}} در [[حجةالوداع]] فرمود: "ای [[مردم]]! من در میان شما دو چیزی باقی نهاده‌ام که پس از آن دیگر [[گمراه]] نخواهید شد: [[کتاب خدا]] و عترتم، [[اهل]] بیتم را؛ [[حلال]] [[قرآن]] را [[حلال]] و حرامش را [[حرام]] بدانید، به محکم آن عمل کرده، به متشابهش [[ایمان]] آورید، و بگویید: به تمام آن‌چه [[خداوند]] در [[قرآن]] نازل فرموده است، [[ایمان]] داریم؛ و [[عترت]] و [[اهل]] بیتم را [[دوست]] بدارید، و با دوستانشان [[دوست]] باشید و ایشان را علیه دشمنانشان [[یاری]] کنید، و آن دو، پیوسته با هم هستند تا اینکه در [[روز قیامت]] کنار [[حوض]] بر من وارد شوند".
*سپس آن [[رسول]] گرامی در حالی که بر [[منبر]] بود، [[علی]] را نزدیک خود خوانده، او را به دست خود گرفت و فرمود: "خداوندا! با [[دوست]] او [[دوست]] و با دشمنش [[دشمن]] باش! خداوندا! هر که با او [[دشمنی]] کند، به او در [[دنیا]] [[مسکن]] و مأوی نده، و روحش را به [[آسمان]] بالا نبر، بلکه او را در پائین‌ترین مکان [[جهنم]] قرار ده!"
*سپس آن [[رسول]] گرامی در حالی که بر [[منبر]] بود، [[علی]] را نزدیک خود خوانده، او را به دست خود گرفت و فرمود: "خداوندا! با [[دوست]] او [[دوست]] و با دشمنش [[دشمن]] باش! خداوندا! هر که با او [[دشمنی]] کند، به او در [[دنیا]] [[مسکن]] و مأوی نده، و روحش را به [[آسمان]] بالا نبر، بلکه او را در پائین‌ترین مکان [[جهنم]] قرار ده!"
۲۱۷٬۵۷۱

ویرایش