پرش به محتوا

عمرو بن عاص در نهج البلاغه: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۹: خط ۹:
امام با جمله {{متن حدیث|وَ لَمْ يُبَايِعْ حَتَّى شَرَطَ}} (عمرو عاص با معاویه بیعت نکرد تا اینکه شرط سنگینی ذکر کرد و معاویه آن را پذیرفت) اشاره به جریانی فرموده است که بین معاویه و عمرو عاص درگرفت به این معنی عمرو عاص در صورتی حاضر شد با معاویه بیعت کند که معاویه در برابر آن [[حکومت مصر]] را به او ببخشد.
امام با جمله {{متن حدیث|وَ لَمْ يُبَايِعْ حَتَّى شَرَطَ}} (عمرو عاص با معاویه بیعت نکرد تا اینکه شرط سنگینی ذکر کرد و معاویه آن را پذیرفت) اشاره به جریانی فرموده است که بین معاویه و عمرو عاص درگرفت به این معنی عمرو عاص در صورتی حاضر شد با معاویه بیعت کند که معاویه در برابر آن [[حکومت مصر]] را به او ببخشد.


[[ابن ابی الحدید]] می‌نویسد: هنگامی که [[امام]]{{ع}} وارد [[کوفه]] شد به معاویه نامه‌ای نوشت و او را به [[بیعت]] [[دعوت]] نمود، معاویه پریشان حال گردید و پاسخ [[نامه]] را به تأخیر انداخت و در این باره با [[مردم]] [[شام]] صحبت کرد آنها به وی [[اطمینان]] دادند که او را کمک کنند، معاویه در این باره با برادرش [[عتبه بن ابی سفیان]] [[مشورت]] کرد، او گفت: در این باره باید از عمرو عاص کمک بگیری او [[سیاستمدار]] کهنه کاری است و اگر در برابر دینش بهائی به او بپردازی آن را به تو خواهد فروخت! معاویه به [[عمرو عاص]] نوشت و از او خواست که به [[شام]] بیاید تا در این باره با وی [[مذاکره]] کند.
[[ابن ابی الحدید]] می‌نویسد: هنگامی که [[امام]]{{ع}} وارد [[کوفه]] شد به معاویه نامه‌ای نوشت و او را به [[بیعت]] [[دعوت]] نمود، معاویه پریشان حال گردید و پاسخ [[نامه]] را به تأخیر انداخت و در این باره با [[مردم]] [[شام]] صحبت کرد آنها به وی [[اطمینان]] دادند که او را کمک کنند، معاویه در این باره با برادرش [[عتبة بن ابی‌سفیان]] [[مشورت]] کرد، او گفت: در این باره باید از عمرو عاص کمک بگیری او [[سیاستمدار]] کهنه کاری است و اگر در برابر دینش بهائی به او بپردازی آن را به تو خواهد فروخت! معاویه به [[عمرو عاص]] نوشت و از او خواست که به [[شام]] بیاید تا در این باره با وی [[مذاکره]] کند.


هنگامی که [[نامه]] به عمرو عاص رسید، او با پسرانش در این مورد [[مشورت]] کرد، عبدالله یکی از پسرانش به وی گفت: [[پیامبر]]{{صل}} و [[ابوبکر]] و [[عمر]] به هنگام [[مرگ]] از تو [[راضی]] بودند و هنگام [[قتل عثمان]] هم که غایب بودی و به نظر من در [[منزل]] بنشین و برای این دنیای بی‌ارزش حاشیه‌نشین [[معاویه]] مشو! که در [[کفر]] [[خدا]] با هم [[شریک]] خواهید بود. اما محمد پسر دیگرش گفت: تو از بزرگان [[قریش]] هستی، مبادا جریان [[خلافت]] [[حکومت]] را با [[غفلت]] از دست بدهی! به [[شامیان]] ملحق شو و به دستیاری آنها در مطالبه [[خون عثمان]] بکوش!
هنگامی که [[نامه]] به عمرو عاص رسید، او با پسرانش در این مورد [[مشورت]] کرد، عبدالله یکی از پسرانش به وی گفت: [[پیامبر]]{{صل}} و [[ابوبکر]] و [[عمر]] به هنگام [[مرگ]] از تو [[راضی]] بودند و هنگام [[قتل عثمان]] هم که غایب بودی و به نظر من در [[منزل]] بنشین و برای این دنیای بی‌ارزش حاشیه‌نشین [[معاویه]] مشو! که در [[کفر]] [[خدا]] با هم [[شریک]] خواهید بود. اما محمد پسر دیگرش گفت: تو از بزرگان [[قریش]] هستی، مبادا جریان [[خلافت]] [[حکومت]] را با [[غفلت]] از دست بدهی! به [[شامیان]] ملحق شو و به دستیاری آنها در مطالبه [[خون عثمان]] بکوش!
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش