پرش به محتوا

مقام ارتضاء به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
خط ۱۹: خط ۱۹:
[[پرونده:373589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی حسینی میلانی]]]]
[[پرونده:373589.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید علی حسینی میلانی]]]]
::::::آیت‌الله '''[[سید علی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[[با پیشوایان هدایتگر (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آیت‌الله '''[[سید علی حسینی میلانی]]''' در کتاب ''«[[با پیشوایان هدایتگر (کتاب)|با پیشوایان هدایتگر]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«{{عربی|"وَ ارتَضاکُم لِغَیِبِه"}}؛ خداوند متعال [[ائمه]] {{عم}} ما را برای غیب خود پسندید. به نظر می‌رسد این جمله از زیارت جامعه، بیان مصداق برای آیۀ مبارکه‌ای باشد، که می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا * عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَىٰ كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا}}؛<ref>«بگو: نمی‌دانم آن چه به شما وعده داده شده، نزدیک است، یا این که پروردگارم برای آن زمانی قرار می‌دهد. اوست که عالم به غیب و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی‌سازد. مگر رسولانی که آنان را برگزیده است و مراقبانی از پیش رو و پشت سر برای آنان قرار می‌دهد. تا بداند رسولانش رسالت‌های پروردگارشان را ابلاغ کرده‌اند و خداوند به آن چه در نزد آن‌هاست احاطه دارد و همه چیز را احصا کرده است». سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.</ref> این جا نیز از مواردی است که ما همواره تأکید می‌کنیم که هر چه [[ائمه]] {{عم}} دارند از خداوند متعال است. این ظرفیت را کسی نداشته و قهراً آن چه که آن بزرگواران از خداوند متعال داشتند کسی دیگر نداشته است. این آیه شریفه، [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} را مورد خطاب قرار داده است که آن حضرت از خودشان نفی علم کنند که من نمی‌دانم آن چه به شما وعده داده می‌شود چیست؟ و در چه زمانی واقع خواهد شد؟ پیامبر اکرم {{صل}} از خودشان نفی علم می‌کنند؛ چون غیب است، عالم الغیب، خداوند متعال است. عبارت "عالم الغیب" خیر مبتدای محذوف است؛ یعنی «هو عالم الغیب». هم چنان که در آیه دیگری فرموده است: {{متن قرآن|قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ...}}<ref>بگو: هیچ کس از کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند از غیب آگاه نیستند جز خداوند.
 
«{{عربی|"وَ ارتَضاکُم لِغَیِبِه"}}؛ خداوند متعال [[ائمه]] {{عم}} ما را برای غیب خود پسندید. به نظر می‌رسد این جمله از زیارت جامعه، بیان مصداق برای آیۀ مبارکه‌ای باشد، که می‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ إِنْ أَدْرِي أَقَرِيبٌ مَّا تُوعَدُونَ أَمْ يَجْعَلُ لَهُ رَبِّي أَمَدًا * عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا * لِّيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالَاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَىٰ كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا}}؛<ref>«بگو: نمی‌دانم آن چه به شما وعده داده شده، نزدیک است، یا این که پروردگارم برای آن زمانی قرار می‌دهد. اوست که عالم به غیب و هیچ کس را بر اسرار غیبش آگاه نمی‌سازد. مگر رسولانی که آنان را برگزیده است و مراقبانی از پیش رو و پشت سر برای آنان قرار می‌دهد. تا بداند رسولانش رسالت‌های پروردگارشان را ابلاغ کرده‌اند و خداوند به آن چه در نزد آن‌هاست احاطه دارد و همه چیز را احصا کرده است». سوره جن، آیه ۲۶-۲۸.</ref> این جا نیز از مواردی است که ما همواره تأکید می‌کنیم که هر چه [[ائمه]] {{عم}} دارند از خداوند متعال است. این ظرفیت را کسی نداشته و قهراً آن چه که آن بزرگواران از خداوند متعال داشتند کسی دیگر نداشته است. این آیه شریفه، [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} را مورد خطاب قرار داده است که آن حضرت از خودشان نفی علم کنند که من نمی‌دانم آن چه به شما وعده داده می‌شود چیست؟ و در چه زمانی واقع خواهد شد؟ پیامبر اکرم {{صل}} از خودشان نفی علم می‌کنند؛ چون غیب است، عالم الغیب، خداوند متعال است. عبارت "عالم الغیب" خیر مبتدای محذوف است؛ یعنی «هو عالم الغیب». هم چنان که در آیه دیگری فرموده است: {{متن قرآن|قُل لَّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ...}}<ref>بگو: هیچ کس از کسانی که در آسمان‌ها و زمین هستند از غیب آگاه نیستند جز خداوند.
</ref>؛ پس خداوند متعال عالم الغیب بالذات است و بر مغییباتی که وجود دارد احدی را مطّلع نمی‌کند {{متن قرآن|إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِن رَّسُولٍ}} این الفاظ باید مورد دقّت و تأمّل قرار بگیرد، کلمۀ «إن» نافیه است. «فلا یظهر»؛ یعنی احدی را مسلّط و مطّلع نمی‌کند. کلمۀ "ارتضی" یعنی چه؟ پیش‌تر کلماتی نظیر اصطفاء، انتخاب و اجتباء گذشته و گفتیم گرچه این‌ها از حیث مفهوم با هم نزدیک‌اند؛ امّا ترادف ندارند و باید تفاوتی هر چند دقیق بین این مفاهیم وجود داشته باشد، از جملۀ کلمه ارتضاء است. واژۀ رضا در لغت در مقابل سخط است. <ref>ر.ک: معجم مقاییس اللغة: ۲ / ۴۰۲، لسان العرب: ۱۴ / ۳۲۳.</ref> سخط، بی‌جهت نمی‌تواند باشد، ناگزیر رضا نیز بی‌جهت نمی‌تواند باشد. اگر کسی استحقاق سخط ندارد، مورد سُخط واقع نمی‌گردد، قهراً اگر کسی استحقاق رضا و رضایت نداشته باشد، مورد رضایت واقع بشود. این نکته می‌تواند نکتۀ افتراق بین ارتضاء، انتخاب، اجتباء و اصطفاء باشد. به تصور ما کسی که استحقاق مقام و جایگاهی را دارد؛ یک حالت منتظره‌ای هم دارد؛ یعنی وقتی استحقاق داشته باشد توقع دارد؛ چرا که استحقاق دارد که آن مقام به او داده بشود. این خصوصیت در کلمه‌های اصطفاء و یا در انتخاب وجود ندارد. از طرف دیگر با دقّت در آیه، می‌بینیم که از دو عموم، استثنا شده است: عموم اول "علی غیبه" در {{متن قرآن|فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ}} می‌باشد و این نکره در سیاق نفی است که افادۀ عموم می‌کند. یعنی: هیچ غیبی از مغیبات را بر احدی اظهار نمی‌کند. و مطّلع نمی‌سازد، و اگر از نظر فنّی این عموم ثابت نشود، بی‌تردید اطلاق تمام است. عموم دوّم کلمه «أحداً» در {{متن قرآن|فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا}} می‌باشد؛ یعنی هیچ احدی. ملاحظه کنید! کسی که مورد رضایت خداوند متعال باشد تا غیب او را در بین این همه خلائق دارا باشد و از آن مطّلع بود باید چگونه شخصیّتی باشد که استحقاق این مقام را داشته باشد.
</ref>؛ پس خداوند متعال عالم الغیب بالذات است و بر مغییباتی که وجود دارد احدی را مطّلع نمی‌کند {{متن قرآن|إِلَّا مَنِ ارْتَضَىٰ مِن رَّسُولٍ}} این الفاظ باید مورد دقّت و تأمّل قرار بگیرد، کلمۀ «إن» نافیه است. «فلا یظهر»؛ یعنی احدی را مسلّط و مطّلع نمی‌کند. کلمۀ "ارتضی" یعنی چه؟ پیش‌تر کلماتی نظیر اصطفاء، انتخاب و اجتباء گذشته و گفتیم گرچه این‌ها از حیث مفهوم با هم نزدیک‌اند؛ امّا ترادف ندارند و باید تفاوتی هر چند دقیق بین این مفاهیم وجود داشته باشد، از جملۀ کلمه ارتضاء است. واژۀ رضا در لغت در مقابل سخط است. <ref>ر.ک: معجم مقاییس اللغة: ۲ / ۴۰۲، لسان العرب: ۱۴ / ۳۲۳.</ref> سخط، بی‌جهت نمی‌تواند باشد، ناگزیر رضا نیز بی‌جهت نمی‌تواند باشد. اگر کسی استحقاق سخط ندارد، مورد سُخط واقع نمی‌گردد، قهراً اگر کسی استحقاق رضا و رضایت نداشته باشد، مورد رضایت واقع بشود. این نکته می‌تواند نکتۀ افتراق بین ارتضاء، انتخاب، اجتباء و اصطفاء باشد. به تصور ما کسی که استحقاق مقام و جایگاهی را دارد؛ یک حالت منتظره‌ای هم دارد؛ یعنی وقتی استحقاق داشته باشد توقع دارد؛ چرا که استحقاق دارد که آن مقام به او داده بشود. این خصوصیت در کلمه‌های اصطفاء و یا در انتخاب وجود ندارد. از طرف دیگر با دقّت در آیه، می‌بینیم که از دو عموم، استثنا شده است: عموم اول "علی غیبه" در {{متن قرآن|فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ}} می‌باشد و این نکره در سیاق نفی است که افادۀ عموم می‌کند. یعنی: هیچ غیبی از مغیبات را بر احدی اظهار نمی‌کند. و مطّلع نمی‌سازد، و اگر از نظر فنّی این عموم ثابت نشود، بی‌تردید اطلاق تمام است. عموم دوّم کلمه «أحداً» در {{متن قرآن|فَلَا يُظْهِرُ عَلَىٰ غَيْبِهِ أَحَدًا}} می‌باشد؛ یعنی هیچ احدی. ملاحظه کنید! کسی که مورد رضایت خداوند متعال باشد تا غیب او را در بین این همه خلائق دارا باشد و از آن مطّلع بود باید چگونه شخصیّتی باشد که استحقاق این مقام را داشته باشد.


خط ۲۹: خط ۳۰:
[[پرونده:260.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]]]
[[پرونده:260.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]]]
::::::آیت الله '''[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]''' در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آیت الله '''[[سید احمد خاتمی|سید احمد خاتمی]]''' در کتاب ''«[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«بحث [[علم غیب]] خداوند، بحثی است مفصّل و مبسوط، فشرده سخن این است که [[علم غیب]]، اصالتاً اختصاص به ذات مقدّس ربوبی دارد: {{متن قرآن| إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَيْبِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ }}<ref> و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم؛ سوره فاطر، آیه: ۳۸.</ref>؛ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ‌ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه:۵۹.</ref>؛ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}<ref>بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد؛ سوره نمل، آیه:۶۵.</ref>؛ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۰ سوره یونس چگونه علم غیب غیر خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ]]}}<ref>و می‌گویند: چرا نشانه‌ای دلخواه ما از سوی پروردگارش برای او فرو فرستاده نشده است؟ بگو که غیب، تنها از آن خداوند است پس چشم به راه دارید که من نیز با شما از چشم به راه دارندگانم؛ سوره یونس، آیه:۲۰.</ref> در کنار این آیات، آیاتی داریم که می‌گوید اولیای الهی اجمالاً از غیب آگاهی داشتند و این به عنایت ذات مقدّس ربوبی بوده است؛ یعنی موهبتی اعطایی از سوی خداوند است {{متن قرآن| [[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش) |مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]] }}<ref>خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۷۹.</ref>؛ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ و ۲۷.</ref>.
 
«بحث [[علم غیب]] خداوند، بحثی است مفصّل و مبسوط، فشرده سخن این است که [[علم غیب]]، اصالتاً اختصاص به ذات مقدّس ربوبی دارد: {{متن قرآن| إِنَّ اللَّهَ عَالِمُ غَيْبِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ إِنَّهُ عَلِيمٌ بِذَاتِ الصُّدُورِ }}<ref> و آنکه مؤمن (آل فرعون) بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه رستگاری رهنمون شوم؛ سوره فاطر، آیه: ۳۸.</ref>؛ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۵۹ سوره انعام چگونه علم غیب غیر از خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَعِندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إِلاَّ هُوَ وَيَعْلَمُ مَا فِي الْبَرِّ وَالْبَحْرِ وَمَا تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُهَا وَلاَ حَبَّةٍ فِي ظُلُمَاتِ الأَرْضِ وَلاَ رَطْبٍ وَلاَ يَابِسٍ إِلاَّ فِي كِتَابٍ مُّبِينٍ]]}}<ref>و کلیدهای (چیزهای) نهان نزد اوست؛ هیچ کس جز او آنها را نمی‌داند؛ و او آنچه را در خشکی و دریاست می‌داند و هیچ برگی فرو نمی‌افتد مگر که او آن را می‌داند و هیچ دانه‌ای در تاریکی‌های زمین و هیچ‌ تر و خشکی نیست جز آنکه در کتابی روشن آمده است؛ سوره انعام، آیه:۵۹.</ref>؛ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۶۵ سوره نمل چگونه علم غیب غیر از خدا اثبات می‌شود؟ (پرسش)|قُل لّا يَعْلَمُ مَن فِي السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ الْغَيْبَ إِلاَّ اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ]]}}<ref>بگو: جز خداوند کسی در آسمان‌ها و زمین غیب را نمی‌داند و درنمی‌یابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد؛ سوره نمل، آیه:۶۵.</ref>؛ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۰ سوره یونس چگونه علم غیب غیر خدا ثابت می‌شود؟ (پرسش)|وَيَقُولُونَ لَوْلاَ أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَةٌ مِّن رَّبِّهِ فَقُلْ إِنَّمَا الْغَيْبُ لِلَّهِ فَانتَظِرُواْ إِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُنتَظِرِينَ]]}}<ref>و می‌گویند: چرا نشانه‌ای دلخواه ما از سوی پروردگارش برای او فرو فرستاده نشده است؟ بگو که غیب، تنها از آن خداوند است پس چشم به راه دارید که من نیز با شما از چشم به راه دارندگانم؛ سوره یونس، آیه:۲۰.</ref> در کنار این آیات، آیاتی داریم که می‌گوید اولیای الهی اجمالاً از غیب آگاهی داشتند و این به عنایت ذات مقدّس ربوبی بوده است؛ یعنی موهبتی اعطایی از سوی خداوند است {{متن قرآن| [[آیا آیه ۱۷۹ سوره آل عمران علم غیب پیامبر خاتم را اثبات می‌کند؟ (پرسش) |مَّا كَانَ اللَّهُ لِيَذَرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلَى مَا أَنتُمْ عَلَيْهِ حَتَّىَ يَمِيزَ الْخَبِيثَ مِنَ الطَّيِّبِ وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء]] }}<ref>خداوند بر آن نیست که مؤمنان را به حالی که شما بر آن هستید رها سازد تا آنکه ناپاک را از پاک جدا کند؛ و (نیز) بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند اما خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ سوره آل عمران، آیه:۱۷۹.</ref>؛ {{متن قرآن|[[با توجه به آیه ۲۶ و ۲۷ سوره جن غیر از خدا چه کسی از غیب خبر دارد؟ (پرسش)|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ]]}}<ref>او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد؛ سوره جن، آیه: ۲۶ و ۲۷.</ref>.


در [[نهج البلاغه]] نقل شده که: "وقتی [[امام علی|مولا علی]]{{ع}} از حوادث آینده خبر می‌داد و حمله مغول را به کشورهای اسلامی پیش‌بینی فرمود، یکی از یاران حضرت عرض کرد: آیا دارای [[علم غیب]] هستی؟ حضرت فرمود:این علم غیب نیست، این علمی است که از صاحب علم آموخته‌ام"<ref>{{عربی|" لَيْسَ‏ هُوَ بِعِلْمِ‏ غَيْبٍ‏ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ‏ مِنْ‏ ذِي‏ عِلْمٍ‏ "}}؛ نهج البلاغه: خطبه ۱۲۸.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۱۸۲.</ref>. اجمالاً اعتقاد ما این ست که [[امامان معصوم]]{{عم}} با اذن خداوند [[علم غیب]] دارند و بهترین دلیل آن، خبرهای غیبی است که داده‌اند و تحقّق یافته است، مانند آن‌که [[امام علی|مولا علی]]{{ع}} درباره مروان فرمود: "او پرچم ضلالت را در پیری به دوش خواهد کشید"<ref>الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۳.</ref>. یا آنچه [[کمیل بن زیاد]] به حجّاج گفت که: "[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به من خبر داده، تو قاتل من هستی"<ref>الاصابه، ج۴، ص۵۰۵.</ref> و آنچه درباره خوارج نهروان فرمود: "در جنگ با آنان از گروه ما ده نفر کشته نمی‌شوند و از آنان نیز جز ده نفر نجات نمی‌یابند" <ref>مجمع الزوائد، ج۶، ص۲۴۱.</ref>. و همان شد»<ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص ۱۸۳.</ref>.
در [[نهج البلاغه]] نقل شده که: "وقتی [[امام علی|مولا علی]]{{ع}} از حوادث آینده خبر می‌داد و حمله مغول را به کشورهای اسلامی پیش‌بینی فرمود، یکی از یاران حضرت عرض کرد: آیا دارای [[علم غیب]] هستی؟ حضرت فرمود:این علم غیب نیست، این علمی است که از صاحب علم آموخته‌ام"<ref>{{عربی|" لَيْسَ‏ هُوَ بِعِلْمِ‏ غَيْبٍ‏ وَ إِنَّمَا هُوَ تَعَلُّمٌ‏ مِنْ‏ ذِي‏ عِلْمٍ‏ "}}؛ نهج البلاغه: خطبه ۱۲۸.</ref><ref>[[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص۱۸۲.</ref>. اجمالاً اعتقاد ما این ست که [[امامان معصوم]]{{عم}} با اذن خداوند [[علم غیب]] دارند و بهترین دلیل آن، خبرهای غیبی است که داده‌اند و تحقّق یافته است، مانند آن‌که [[امام علی|مولا علی]]{{ع}} درباره مروان فرمود: "او پرچم ضلالت را در پیری به دوش خواهد کشید"<ref>الطبقات الکبری، ج۵، ص۴۳.</ref>. یا آنچه [[کمیل بن زیاد]] به حجّاج گفت که: "[[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} به من خبر داده، تو قاتل من هستی"<ref>الاصابه، ج۴، ص۵۰۵.</ref> و آنچه درباره خوارج نهروان فرمود: "در جنگ با آنان از گروه ما ده نفر کشته نمی‌شوند و از آنان نیز جز ده نفر نجات نمی‌یابند" <ref>مجمع الزوائد، ج۶، ص۲۴۱.</ref>. و همان شد»<ref>[[سید احمد خاتمی|خاتمی سید احمد]]، [[در آستان امامان معصوم ج۲ (کتاب)|در آستان امامان معصوم]]؛ ج۲، ص ۱۸۳.</ref>.
خط ۳۸: خط ۴۰:
[[پرونده:11662.JPG|بندانگشتی|right|100px|[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]]]
[[پرونده:11662.JPG|بندانگشتی|right|100px|[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]]]
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]''' در کتاب ''«[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::حجت الاسلام و المسلمین '''[[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌]]''' در کتاب ''«[[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«{{عربی|"وَ ارتَضاکُم لِغَیبِهِ"}} این جملۀ زیارت ظاهراً مستفاد از آیات ۲۶ و ۲۷ سورۀ جنّ است: {{متن قرآن|عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‌ غَيْبِهِ أَحَداً * إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> که از خود این [[آیۀ شریفه]] استفاده می‌شود جمعی هستند که به تعلیم الهی آگاه به علم غیب می‌باشند و آنان رسولانی هستند که مورد گزینش حقّ متعالند. بنابراین روایات متعددی که در توضیح آیه شریفۀ مورد بحث رسیده، مقصود از ارتضا، گزینش خاندان رسالت {{عم}} برای علم غیب پروردگار است. جهات متعددی می‌تواند مؤید این تأویل باشد. اوّل این که ممکن است مقصود از رسول معنای عامّی باشد که شامل حضرات معصومین {{عم}} هم بشود که شاید از این روایات امیر المؤمنین {{ع}} بتوان این معنی را استفاده نمود که فرمود: خداوند اولیایی دارد که افعال و احکام آنان جاری مجرای فعل خداست و اقتدار و توان آنان را بر علم غیب با قولش: {{متن قرآن|عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‌ غَيْبِهِ أَحَداً * إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> به خلق شناسانده. سائل پرسید: این اولیا و حججی که چنین جایگاهی دارند، کیانند؟ و این کیان از آنِ کیان است؟ حضرت فرمود: آنان [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} و اصفیا و برگزیدگان خدایی که در جایگاه حضرتش قرار گرفته‌اند، می‌باشند. همانان که در حقّشان قرآن چنین گفته است: پس هر کجا رو کنید در آن‌جا وجه الله را بیابید. جمعی که خدا آنان را به خودش و رسولش قرین ساخته و طاعتشان را بر بندگان، آن‌گونه که طاعت خودش را فرض نموده، واجب قرار داده است.<ref>{{عربی|"هم رسول الله و من حل محله من اصفیاء الله الذین قال: فاینما تولو فثم وجه الله. الذین قرنهم الله بنفسه و برسوله و فرض علی العباد من طاعتهم مثل الذی فرض علیهم منها لنفسه"}} تفسیر نور الثقلین ۵ / ۴۴۴.</ref> می‌بینیم این روایت شریفه حضرات معصومین {{عم}} جانشینان پیامبر اکرم {{صل}} را حجج و اولیایی شمرده است که مصداق {{متن قرآن|إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ}} در [[آیۀ شریفه]] هستند. جهت دوم این که ممکن است مراد از کلمۀ رسول در آیۀ مذکور معنای خاصّ آن باشد و مقصود نقطۀ ختمیّۀ رسالت، جدّ امجدشان حضرت مصطفی. و شمولش نسبت به این خاندان از این باب باشد که مجموعۀ علوم آن حضرت به وحی آسمان و فرمان حقّ سبحان به رسم وراثت به این دودمان رسیده است که از حدیث مفصّل و شیرینی که از صاحب این قبر مطهّر رسیده این حقیقت استفاده می‌شود. حضرت طبق وعده‌ای که به محمّد بن فضل هاشمی داده بودند برای دیدار و رفع شبهات اهالی بصره به طیّ الارض به آن شهر آمده، در حالی که نماز صبح را در مسجد مدینه خوانده و موقع نماز عصر هم دو مرتبه در مدینه بودند. از جمله حضرتش در جمع بصریان به ابن هذاب فرمود: اگر من به تو خبر دهم در این چند روزه دستت به خون یکی از ارحامت آغشته می‌گردد تصدیق می‌نمایی؟ عرض کرد: نه؛ چون غیب را جز خدا کیس نمی‌داند. حضرت فرمود: مگر خدای تعالی نفرموده: {{متن قرآن|عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‌ غَيْبِهِ أَحَداً * إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> {{عربی|"و نحن ورثه ذلک الرسول الذی اطلعه الله علی ما یشاء من غیبه، فعلمنا ما کان و ما یکون الی یوم القیامه"}}.<ref>الخرایج الجرایح ۳۰۶.</ref> پس رسول خدا در نزد خدا مورد رضایت است و رسول مرتضی آن وجود مقدّس می‌باشد و ما وارثان آن پیامبر هستیم که خدایش او را بر آنچه از غیبش خواسته مطّلع نموده، پس ما از آنچه بوده و گذشته و هر آنچه تا قیامت بود گردد و به وجود آید با خبر هستیم. بیان سومی از بعضی روایات نسبت به آیۀ سورۀ جنّ استفاده می‌شود و آن این است که مقصود از جملۀ {{متن قرآن|إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ}} کسانی هستند که مرتضی نزد رسول خدا {{صل}} بوده‌اند که مراد امیر المؤمنین {{ع}} است. در ضمن جریان مفصلی که امیر مؤمنان جناب سلمان را در ملکوت عالم سیر دادند. چنین می‌خوانیم:  سلمان عرض کرد: آقای من، این مسافت طولانی را در این فرصت کوتاه چگونه پیمودیم؟ حضرت فرمود: هرگاه ذی القرنین بتواند شرق و غرب زمین را در نوردد و به سدّ یأجوج و مأجوج برسد، چگونه بر برادر سیّدالمرسلین و امین ربّ العالمین این امر مشکل باشد؟ سلمان، نخوانده‌ای قول خدای تعالی را: {{متن قرآن|عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‌ غَيْبِهِ أَحَداً * إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ}} عرض کرد: چرا خوانده‌ام. فرمود: {{عربی|"اَنا المرتضی من الرسول الذی اظهره الله علی غیبه، و انا العالم الربانی الذی هون الله علی {{ع}} الشدائد و طوی له البعید"}}<ref>منم مرتضی از رسول و مورد گزینش و رضایت از پیامبر، همان که خدا او را بر غیبش اطّلاع بخشیده، و من آن عالم ربّانی هستم که خدا سختی‌ها را بر او آسان نموده و دورها را برای او در نوردیده. نفس الرحمان ۸۳.</ref> سلمان گوید: شنیدم ولی کسی را ندیدم که می‌گفت: صَدَقت صدقت و انت الصادق المصدق، تصدیق گفتار امیرالمؤمنین {{ع}} می‌نمود.<ref>نفس الرحمان ۸۳.</ref> در هر حال این خاندان مرتضایان، گزیده شدگان و مورد پسند و رضایت قرار گرفتگان نسبت به غیب پروردگارند، و از ظاهر جملۀ وَ ارتَضاکُم لغیبه می‌توان آگاهی حضراتشان را به کلّ غیب و تمامی علم غیب حق تعالی استفاده کرد مگر غیب خاصّی که دلیل خاصّی آن را استثنا کرده باشد؛ مانند زمان دقیق برپایی قیامت» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۳۲۱ تا ۳۲۴.</ref>.
 
«{{عربی|"وَ ارتَضاکُم لِغَیبِهِ"}} این جملۀ زیارت ظاهراً مستفاد از آیات ۲۶ و ۲۷ سورۀ جنّ است: {{متن قرآن|عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‌ غَيْبِهِ أَحَداً * إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> که از خود این [[آیۀ شریفه]] استفاده می‌شود جمعی هستند که به تعلیم الهی آگاه به علم غیب می‌باشند و آنان رسولانی هستند که مورد گزینش حقّ متعالند. بنابراین روایات متعددی که در توضیح آیه شریفۀ مورد بحث رسیده، مقصود از ارتضا، گزینش خاندان رسالت {{عم}} برای علم غیب پروردگار است. جهات متعددی می‌تواند مؤید این تأویل باشد. اوّل این که ممکن است مقصود از رسول معنای عامّی باشد که شامل حضرات معصومین {{عم}} هم بشود که شاید از این روایات امیر المؤمنین {{ع}} بتوان این معنی را استفاده نمود که فرمود: خداوند اولیایی دارد که افعال و احکام آنان جاری مجرای فعل خداست و اقتدار و توان آنان را بر علم غیب با قولش: {{متن قرآن|عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‌ غَيْبِهِ أَحَداً * إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> به خلق شناسانده. سائل پرسید: این اولیا و حججی که چنین جایگاهی دارند، کیانند؟ و این کیان از آنِ کیان است؟ حضرت فرمود: آنان [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} و اصفیا و برگزیدگان خدایی که در جایگاه حضرتش قرار گرفته‌اند، می‌باشند. همانان که در حقّشان قرآن چنین گفته است: پس هر کجا رو کنید در آن‌جا وجه الله را بیابید. جمعی که خدا آنان را به خودش و رسولش قرین ساخته و طاعتشان را بر بندگان، آن‌گونه که طاعت خودش را فرض نموده، واجب قرار داده است.<ref>{{عربی|"هم رسول الله و من حل محله من اصفیاء الله الذین قال: فاینما تولو فثم وجه الله. الذین قرنهم الله بنفسه و برسوله و فرض علی العباد من طاعتهم مثل الذی فرض علیهم منها لنفسه"}} تفسیر نور الثقلین ۵ / ۴۴۴.</ref> می‌بینیم این روایت شریفه حضرات معصومین {{عم}} جانشینان پیامبر اکرم {{صل}} را حجج و اولیایی شمرده است که مصداق {{متن قرآن|إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ}} در [[آیۀ شریفه]] هستند. جهت دوم این که ممکن است مراد از کلمۀ رسول در آیۀ مذکور معنای خاصّ آن باشد و مقصود نقطۀ ختمیّۀ رسالت، جدّ امجدشان حضرت مصطفی. و شمولش نسبت به این خاندان از این باب باشد که مجموعۀ علوم آن حضرت به وحی آسمان و فرمان حقّ سبحان به رسم وراثت به این دودمان رسیده است که از حدیث مفصّل و شیرینی که از صاحب این قبر مطهّر رسیده این حقیقت استفاده می‌شود. حضرت طبق وعده‌ای که به محمّد بن فضل هاشمی داده بودند برای دیدار و رفع شبهات اهالی بصره به طیّ الارض به آن شهر آمده، در حالی که نماز صبح را در مسجد مدینه خوانده و موقع نماز عصر هم دو مرتبه در مدینه بودند. از جمله حضرتش در جمع بصریان به ابن هذاب فرمود: اگر من به تو خبر دهم در این چند روزه دستت به خون یکی از ارحامت آغشته می‌گردد تصدیق می‌نمایی؟ عرض کرد: نه؛ چون غیب را جز خدا کیس نمی‌داند. حضرت فرمود: مگر خدای تعالی نفرموده: {{متن قرآن|عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‌ غَيْبِهِ أَحَداً * إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند. جز فرستاده‌ای را که بپسندد»؛ سوره جن، آیات ۲۶ و ۲۷.</ref> {{عربی|"و نحن ورثه ذلک الرسول الذی اطلعه الله علی ما یشاء من غیبه، فعلمنا ما کان و ما یکون الی یوم القیامه"}}.<ref>الخرایج الجرایح ۳۰۶.</ref> پس رسول خدا در نزد خدا مورد رضایت است و رسول مرتضی آن وجود مقدّس می‌باشد و ما وارثان آن پیامبر هستیم که خدایش او را بر آنچه از غیبش خواسته مطّلع نموده، پس ما از آنچه بوده و گذشته و هر آنچه تا قیامت بود گردد و به وجود آید با خبر هستیم. بیان سومی از بعضی روایات نسبت به آیۀ سورۀ جنّ استفاده می‌شود و آن این است که مقصود از جملۀ {{متن قرآن|إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ}} کسانی هستند که مرتضی نزد رسول خدا {{صل}} بوده‌اند که مراد امیر المؤمنین {{ع}} است. در ضمن جریان مفصلی که امیر مؤمنان جناب سلمان را در ملکوت عالم سیر دادند. چنین می‌خوانیم:  سلمان عرض کرد: آقای من، این مسافت طولانی را در این فرصت کوتاه چگونه پیمودیم؟ حضرت فرمود: هرگاه ذی القرنین بتواند شرق و غرب زمین را در نوردد و به سدّ یأجوج و مأجوج برسد، چگونه بر برادر سیّدالمرسلین و امین ربّ العالمین این امر مشکل باشد؟ سلمان، نخوانده‌ای قول خدای تعالی را: {{متن قرآن|عالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلى‌ غَيْبِهِ أَحَداً * إِلَّا مَنِ ارْتَضى‌ مِنْ رَسُولٍ}} عرض کرد: چرا خوانده‌ام. فرمود: {{عربی|"اَنا المرتضی من الرسول الذی اظهره الله علی غیبه، و انا العالم الربانی الذی هون الله علی {{ع}} الشدائد و طوی له البعید"}}<ref>منم مرتضی از رسول و مورد گزینش و رضایت از پیامبر، همان که خدا او را بر غیبش اطّلاع بخشیده، و من آن عالم ربّانی هستم که خدا سختی‌ها را بر او آسان نموده و دورها را برای او در نوردیده. نفس الرحمان ۸۳.</ref> سلمان گوید: شنیدم ولی کسی را ندیدم که می‌گفت: صَدَقت صدقت و انت الصادق المصدق، تصدیق گفتار امیرالمؤمنین {{ع}} می‌نمود.<ref>نفس الرحمان ۸۳.</ref> در هر حال این خاندان مرتضایان، گزیده شدگان و مورد پسند و رضایت قرار گرفتگان نسبت به غیب پروردگارند، و از ظاهر جملۀ وَ ارتَضاکُم لغیبه می‌توان آگاهی حضراتشان را به کلّ غیب و تمامی علم غیب حق تعالی استفاده کرد مگر غیب خاصّی که دلیل خاصّی آن را استثنا کرده باشد؛ مانند زمان دقیق برپایی قیامت» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۳۲۱ تا ۳۲۴.</ref>.
{{پایان جمع شدن}}
{{پایان جمع شدن}}


خط ۴۵: خط ۴۸:
[[پرونده:11439.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید مجتبی حسینی]]]]
[[پرونده:11439.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[سید مجتبی حسینی]]]]
::::::آقای'''[[سید مجتبی حسینی]]''' در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::آقای'''[[سید مجتبی حسینی]]''' در کتاب ''«[[مقامات اولیاء ج۱ (کتاب)|مقامات اولیاء]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«{{عربی|"وَارْتَضَاكُمْ لِغَيْبِه"}} اگر چیزی خودش برای رضایت باشد، «مرضی» می‌شود و اگر چیزی را برای کاری انتخاب کنند، "مختار" می‌شود و اگر چیزی هم خودش پسندیده باشد و هم برای کاری انتخاب و پسندیده شود، "مرتضی" است. [[ائمه]] {{عم}} برای غیب خدا، پسندیده و برگزیده شده‌اند. در دنیای امروز، هرکدام از افراد از پزشک، مهندس، سیاستمدار، جامعه‌شناس، رسانه‌های گروهی تا اقتصاددان و کاسب و... برای حل معادلات خود فرمول‌هایی دارند. هر کس به فراخور کارش و برای رسیدن به مقصد، مسیرها و الگوریتم‌های تعیین شده‌ای را طی می‌کند. این طراحی‌ها و برخوردهای علمی با قضايا، آن‌قدر مسئله و ریز مسئله دارند که تمام فضای ذهن آن طراح یا مجری را اشغال می‌کند و او کم‌کم غافل می‌شود که ورای این عالم شهود، عالمی به نام عالم غیب وجود دارد؛ البته پرداختن به عالم غیب، نباید بهانه‌ای شود که انسان معادلات عالم شهود را درست حل نکند، اما درگیر شدن در مسائل شهودی، متأسفانه ما را از عالم غیب غافل می‌کند. در حالی که حجم عالم غیب از نظر عظمت، بسیار بیشتر و بزرگ‌تر از عالم شهود است. غیب، حوزه سیطره اختصاصی و دست‌نیافتنی خداوند است. عالم غیب، در واقع پشتیبان و تغذیه‌کننده عالم شهود و فضا و اتمسفر عالم شهود، عالم غیب است. بسیاری از مسائل در عالم غیب رقم می‌خورد که ما از آن مطلع نیستیم. باور نداشتن به عالم غیب، دین‌داری را خدشه‌دار می‌کند. در ابتدای سوره بقره می‌فرماید: {{متن قرآن|...هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ}}<ref>سوره بقره، آیه ۲.</ref> ولی بلافاصله می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ...}}<ref>سوره بقره، آیه ۳.</ref> ایمان به غیب به قدری مهم است که به صراحت می‌توان گفت اگر کسی مؤمن به غیب نباشد، بهره هدایت‌مندانه‌ای از قرآن نخواهد داشت. در سوره یس می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ}}<ref>سوره یس، آیه ۱۱</ref>
 
«{{عربی|"وَارْتَضَاكُمْ لِغَيْبِه"}} اگر چیزی خودش برای رضایت باشد، «مرضی» می‌شود و اگر چیزی را برای کاری انتخاب کنند، "مختار" می‌شود و اگر چیزی هم خودش پسندیده باشد و هم برای کاری انتخاب و پسندیده شود، "مرتضی" است. [[ائمه]] {{عم}} برای غیب خدا، پسندیده و برگزیده شده‌اند. در دنیای امروز، هرکدام از افراد از پزشک، مهندس، سیاستمدار، جامعه‌شناس، رسانه‌های گروهی تا اقتصاددان و کاسب و... برای حل معادلات خود فرمول‌هایی دارند. هر کس به فراخور کارش و برای رسیدن به مقصد، مسیرها و الگوریتم‌های تعیین شده‌ای را طی می‌کند. این طراحی‌ها و برخوردهای علمی با قضايا، آن‌قدر مسئله و ریز مسئله دارند که تمام فضای ذهن آن طراح یا مجری را اشغال می‌کند و او کم‌کم غافل می‌شود که ورای این عالم شهود، عالمی به نام عالم غیب وجود دارد؛ البته پرداختن به عالم غیب، نباید بهانه‌ای شود که انسان معادلات عالم شهود را درست حل نکند، اما درگیر شدن در مسائل شهودی، متأسفانه ما را از عالم غیب غافل می‌کند. در حالی که حجم عالم غیب از نظر عظمت، بسیار بیشتر و بزرگ‌تر از عالم شهود است. غیب، حوزه سیطره اختصاصی و دست‌نیافتنی خداوند است. عالم غیب، در واقع پشتیبان و تغذیه‌کننده عالم شهود و فضا و اتمسفر عالم شهود، عالم غیب است. بسیاری از مسائل در عالم غیب رقم می‌خورد که ما از آن مطلع نیستیم. باور نداشتن به عالم غیب، دین‌داری را خدشه‌دار می‌کند. در ابتدای سوره بقره می‌فرماید: {{متن قرآن|...هُدًى لِّلْمُتَّقِينَ}}<ref>سوره بقره، آیه ۲.</ref> ولی بلافاصله می‌فرماید: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُؤْمِنُونَ بِالْغَيْبِ...}}<ref>سوره بقره، آیه ۳.</ref> ایمان به غیب به قدری مهم است که به صراحت می‌توان گفت اگر کسی مؤمن به غیب نباشد، بهره هدایت‌مندانه‌ای از قرآن نخواهد داشت. در سوره یس می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا تُنذِرُ مَنِ اتَّبَعَ الذِّكْرَ وَخَشِيَ الرَّحْمَن بِالْغَيْبِ فَبَشِّرْهُ بِمَغْفِرَةٍ وَأَجْرٍ كَرِيمٍ}}<ref>سوره یس، آیه ۱۱</ref>


::::::باور داشتن به عالم غیب یک نکته محوری است. باور به این موضوع که عالم با همه عظمتش در همین جا خلاصه نمی‌شود، در اعتقادات، اعمال و اخلاق تفاوت ایجاد می‌کند. در این باور، کره زمین با تمام اهمیتش، در کنار بقیه کرات مثل یک دانه شن کنار دریاست. اگر کسی این باور را داشته باشد، برایش فرق نمی‌کند که خانه‌اش ده متر کوچک‌تر یا صد متر بزرگ‌تر باشد، چرا که می‌داند همه دارایی‌اش در برابر کره زمین بسیار کم و اندک است. خود این زمین هم در کنار کهکشان‌ها از آن دانه شن هم کمتر است و تمام این کهکشان‌ها در کنار عالم غیب، باز از دانه شن هم کمتر است. با این باور، کسی حاضر نیست سر پنج متر مربع از کره زمین، با دیگران دعوا کند یا سر کسی کلاه بگذارد و دروغ بگوید. روح دین، اعتقاد و باور به غیب است؛ البته غیب نسبی است. یک سری مسائل برای عده‌ای غیب و برای عده دیگری غیب نیست. مسائل دیگری هم غیب مطلق و از آن خود خداست و برای احدی، از غیب بودن خارج نمی‌شود. بعضی مسائل هم مثل غیبت امام زمان {{ع}}برای ما، در زمان‌هایی غیب است. یکی از آسیب‌هایی که در مورد مسائل دینی وجود دارد، همین عدم باور به غیب است. کسانی که به غیب باور نداشته‌اند، نوعاً از راه دین به خطا، انحراف، التقاط و مشکلات دیگر کشیده شده‌اند. در طی تاریخ، عده‌ای احکام را قبول دارند و حتی از احکام اسلام دفاع می‌کنند؛ اما قرآن را بدون پس‌زمینه باور به غیب می‌خوانند. اگر از آنها دلیل تحریم گوشت خوک را بپرسند، بلافاصله به چند آزمایش متوسل می‌شوند و می‌گویند که آزمایش‌های مختلف نشان داده‌اند که در گوشت خوک مثلاً چنین ماده‌ای است که اگر کسی بخورد، دچار مشکلات و بیماری‌هایی می‌شود. نمی‌خواهم بگویم چنین هست یا نیست. منظورم این است که همه چیز را در این عالم شهود یک وجبی نمی‌توان نگاه کرد. باید توجه داشت حج، نماز، روزه، حجاب، احکام، واجبات و محرمات در ارتباط با عالم بزرگ‌تری تعریف شده‌اند.
::::::باور داشتن به عالم غیب یک نکته محوری است. باور به این موضوع که عالم با همه عظمتش در همین جا خلاصه نمی‌شود، در اعتقادات، اعمال و اخلاق تفاوت ایجاد می‌کند. در این باور، کره زمین با تمام اهمیتش، در کنار بقیه کرات مثل یک دانه شن کنار دریاست. اگر کسی این باور را داشته باشد، برایش فرق نمی‌کند که خانه‌اش ده متر کوچک‌تر یا صد متر بزرگ‌تر باشد، چرا که می‌داند همه دارایی‌اش در برابر کره زمین بسیار کم و اندک است. خود این زمین هم در کنار کهکشان‌ها از آن دانه شن هم کمتر است و تمام این کهکشان‌ها در کنار عالم غیب، باز از دانه شن هم کمتر است. با این باور، کسی حاضر نیست سر پنج متر مربع از کره زمین، با دیگران دعوا کند یا سر کسی کلاه بگذارد و دروغ بگوید. روح دین، اعتقاد و باور به غیب است؛ البته غیب نسبی است. یک سری مسائل برای عده‌ای غیب و برای عده دیگری غیب نیست. مسائل دیگری هم غیب مطلق و از آن خود خداست و برای احدی، از غیب بودن خارج نمی‌شود. بعضی مسائل هم مثل غیبت امام زمان {{ع}}برای ما، در زمان‌هایی غیب است. یکی از آسیب‌هایی که در مورد مسائل دینی وجود دارد، همین عدم باور به غیب است. کسانی که به غیب باور نداشته‌اند، نوعاً از راه دین به خطا، انحراف، التقاط و مشکلات دیگر کشیده شده‌اند. در طی تاریخ، عده‌ای احکام را قبول دارند و حتی از احکام اسلام دفاع می‌کنند؛ اما قرآن را بدون پس‌زمینه باور به غیب می‌خوانند. اگر از آنها دلیل تحریم گوشت خوک را بپرسند، بلافاصله به چند آزمایش متوسل می‌شوند و می‌گویند که آزمایش‌های مختلف نشان داده‌اند که در گوشت خوک مثلاً چنین ماده‌ای است که اگر کسی بخورد، دچار مشکلات و بیماری‌هایی می‌شود. نمی‌خواهم بگویم چنین هست یا نیست. منظورم این است که همه چیز را در این عالم شهود یک وجبی نمی‌توان نگاه کرد. باید توجه داشت حج، نماز، روزه، حجاب، احکام، واجبات و محرمات در ارتباط با عالم بزرگ‌تری تعریف شده‌اند.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش