پرش به محتوا

مقام نور الهی به چه معناست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '.</ref> ::::::' به '.</ref> '
جز (جایگزینی متن - '. "' به '. "')
جز (جایگزینی متن - '.</ref> ::::::' به '.</ref> ')
خط ۸۴: خط ۸۴:


«{{عربی|"وَ نُورِهِ"}} کلمه نور و انوار، نُه مرتبه در زیارت جامعه به خاندان [[رسالت]]{{عم}} نسبت داده شده که هر کدام خصوصیّتی دارد و در جای مناسب خودش خواهیم گفت. ظاهر عبارت نوره این است که خاندان رسالت {{عم}} نور خدایند، و چون ظاهر این جمله قابل فهم و پذیرش نیست باید با توجه به سایر آثار و گفتارهای رسیده از حضراتشان معنای مناسبی برای آن جستجو نمود و چنین گفت: این خاندان مخلوق از نور عظمت پروردگارند. در حدیثی که از ذخائر روایات است، [[امام کاظم|حضرت کاظم]]{{ع}} فرمود: به درستی که خدای تبارک و تعالی نور [[محمد]]{{صل}} را از نوری که از نور عظمت و جلالت خودش اختراع و ایجاد نمود بود آفرید، و آن نوری بود لاهوتی که برای موسی{{ع}} در طور سیناء تجلّی نمود و کوه قرار نگرفت و موسی{{ع}} متحمل دیدارش نگردید و ثباتش را از دست داده از هوش رفت و به خاک افتاد، و این نور نور محمد{{صل}} بود. وقتی خداوند متعال خواست حضرتش را از آن نور بیافریند آن نور را دو بخش نموده، از قسمت نخستش نقطه ختمیّه رسالت محمد{{صل}} را آفرید و از بهره دیگرش علی{{ع}} را خلق نمود. آن‌گاه از نور حضرت ختمی مرتبت دختر گرامی‌اش فاطمه{{س}} را ایجاد نمود همان گونه که از نور او و نور [[فاطمه]] و [[علی]]، [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} را اقتباس نمود مانند اقتباس و روشن کردن چراغ‌ها از یکدیگر، اینانند که مخلوق از انوارند. .<ref>إنّ الله تبارک و تعالی خلق نور محمد من نور اخترعه من نور عظمته و جلاله، و هو نور لا هوتیته الذی تبدی و تجلی لموسی بن عمران{{ع}} فی طور سیناء فما استقر له و لا اطاق موسی لرؤیته و لا ثبت له حتی خر صعقا مغشیا علیه، و کان ذلک النور محمد {{صل}}، فلما اراد ان یخلق محمدا منه قسم ذلک النور شطرین فخلق من الشطر الاول محمدا و من الشطر الآخر علی بن ابی طالب {{ع}}... ثم اقتبس من نور محمد فاطمه ابنته کما اقتبس من نوره، و اقتبس من نور فاطمه و علی الحسن و الحسین کاقتباس المصابیح، هم خلقوا من الانوار... تفسیر تأویل الآیات ۱ / ۳۹۷.</ref>
«{{عربی|"وَ نُورِهِ"}} کلمه نور و انوار، نُه مرتبه در زیارت جامعه به خاندان [[رسالت]]{{عم}} نسبت داده شده که هر کدام خصوصیّتی دارد و در جای مناسب خودش خواهیم گفت. ظاهر عبارت نوره این است که خاندان رسالت {{عم}} نور خدایند، و چون ظاهر این جمله قابل فهم و پذیرش نیست باید با توجه به سایر آثار و گفتارهای رسیده از حضراتشان معنای مناسبی برای آن جستجو نمود و چنین گفت: این خاندان مخلوق از نور عظمت پروردگارند. در حدیثی که از ذخائر روایات است، [[امام کاظم|حضرت کاظم]]{{ع}} فرمود: به درستی که خدای تبارک و تعالی نور [[محمد]]{{صل}} را از نوری که از نور عظمت و جلالت خودش اختراع و ایجاد نمود بود آفرید، و آن نوری بود لاهوتی که برای موسی{{ع}} در طور سیناء تجلّی نمود و کوه قرار نگرفت و موسی{{ع}} متحمل دیدارش نگردید و ثباتش را از دست داده از هوش رفت و به خاک افتاد، و این نور نور محمد{{صل}} بود. وقتی خداوند متعال خواست حضرتش را از آن نور بیافریند آن نور را دو بخش نموده، از قسمت نخستش نقطه ختمیّه رسالت محمد{{صل}} را آفرید و از بهره دیگرش علی{{ع}} را خلق نمود. آن‌گاه از نور حضرت ختمی مرتبت دختر گرامی‌اش فاطمه{{س}} را ایجاد نمود همان گونه که از نور او و نور [[فاطمه]] و [[علی]]، [[حسن]] و [[حسین]]{{عم}} را اقتباس نمود مانند اقتباس و روشن کردن چراغ‌ها از یکدیگر، اینانند که مخلوق از انوارند. .<ref>إنّ الله تبارک و تعالی خلق نور محمد من نور اخترعه من نور عظمته و جلاله، و هو نور لا هوتیته الذی تبدی و تجلی لموسی بن عمران{{ع}} فی طور سیناء فما استقر له و لا اطاق موسی لرؤیته و لا ثبت له حتی خر صعقا مغشیا علیه، و کان ذلک النور محمد {{صل}}، فلما اراد ان یخلق محمدا منه قسم ذلک النور شطرین فخلق من الشطر الاول محمدا و من الشطر الآخر علی بن ابی طالب {{ع}}... ثم اقتبس من نور محمد فاطمه ابنته کما اقتبس من نوره، و اقتبس من نور فاطمه و علی الحسن و الحسین کاقتباس المصابیح، هم خلقوا من الانوار... تفسیر تأویل الآیات ۱ / ۳۹۷.</ref>
::::::همین حقیقت نسبت به همه خاندان رسالت {{عم}} در حدیثی از حضرت سجّاد {{ع}} رسیده است که فرمود: {{عربی|"إنّ الله عزّوجل خلق محمدا و علیا و الائمه الاحد عشر من نور عظمته ارواحا فی ضیاء نوره."}}<ref>«به درستی که خدای عزوجل آفرید محمّد و علیّ و امامان یازده‌گانه را از نور عظمت خودش به صورت ارواحی که در پرتو فروغ نور او بودند». بحار الانوار ۲۵ / ۱۵.</ref> و یا بگوییم حضراتشان مرکز تعلق نور حق تعالی هستند، که از خطبه نفیسی که مورّخ مشهور و سترگ، واقعه نویس معروف، مسعودی حدود صد سال قبل، از امیرالمؤمنین{{ع}} آورده است، این حقیقت استفاده می‌شود. حضرتش فرمود: خداوند قبل از گسترش زمین و برافراشتن آسمان، خلق را به صورت ذراتی پراکنده هستی بخشید  آن‌گاه خدا نوری از نور خودش را آماده نمود و آن نور به لمعان و درخشش آمده، شعله‌اش از فروغش جلوه‌گری نمود و سرانجام آن نور در میان آن صورت‌های پنهانی قرار گرفت و به صورت پیامبر ما حضرت محمّد {{صل}} توافق و تعلّق پیدا کرد.<ref>فَاَتاح نورا من نوره فلمع، و نزع قبسا من ضیائه فسطع ثم؟؟؟ النور فی وسط تلک الخفیه فوافق ذلک صورة نبیا محمد {{صل}}.</ref> آن‌گاه آن نور به ما خاندان منتقل شد و در ائمّه و پیشوایان دودمان ما درخشش گرفت، پس ماییم انوار آسمان و انوار زمین، و نجات فقط به وسیله ماست و دانش‌های پنهانی فقط در نزد ما و از ناحیه ماست و مصیر امور و بازگشت کارها فقط به سوی ماست، و به مهدیّ ما حجّت‌ها بریده و منقطع گردد، همان که آخرین پیشوایان و نجات بخش امّت است، و غایت و نهایت نور است و مصدر امور است، پس ماییم برترین خلایق و شریف‌ترین یکتا پرستان و حجت‌های پروردگار جهانیان، پس هر کس به ولایت ما متمسّک شده، دست بر دستاویز مهر ما آویخته، گوارا باشد این نعمت برای او.<ref>ثم انتقل النور الی غرائزنا و لَمَع فی ائمّتنا فنحن انوار السماء و انوار الارض، فبنا النجاة و منا مکنون العلم و الینا مصیر الامور و بمهدینا تنقطع الحجج، خاتمه الائمه و منقذ الامه و غایه النور و مصدر الامور، فنحن افضل المخلوقین و اشرف الموحدین و حجج رب العالمین، فلیهنا بالنعمه من تمسک بولایتنا و قبض علی عروقنا. مروج الذهب ۱ / ۴۲.</ref>
 
همین حقیقت نسبت به همه خاندان رسالت {{عم}} در حدیثی از حضرت سجّاد {{ع}} رسیده است که فرمود: {{عربی|"إنّ الله عزّوجل خلق محمدا و علیا و الائمه الاحد عشر من نور عظمته ارواحا فی ضیاء نوره."}}<ref>«به درستی که خدای عزوجل آفرید محمّد و علیّ و امامان یازده‌گانه را از نور عظمت خودش به صورت ارواحی که در پرتو فروغ نور او بودند». بحار الانوار ۲۵ / ۱۵.</ref> و یا بگوییم حضراتشان مرکز تعلق نور حق تعالی هستند، که از خطبه نفیسی که مورّخ مشهور و سترگ، واقعه نویس معروف، مسعودی حدود صد سال قبل، از امیرالمؤمنین{{ع}} آورده است، این حقیقت استفاده می‌شود. حضرتش فرمود: خداوند قبل از گسترش زمین و برافراشتن آسمان، خلق را به صورت ذراتی پراکنده هستی بخشید  آن‌گاه خدا نوری از نور خودش را آماده نمود و آن نور به لمعان و درخشش آمده، شعله‌اش از فروغش جلوه‌گری نمود و سرانجام آن نور در میان آن صورت‌های پنهانی قرار گرفت و به صورت پیامبر ما حضرت محمّد {{صل}} توافق و تعلّق پیدا کرد.<ref>فَاَتاح نورا من نوره فلمع، و نزع قبسا من ضیائه فسطع ثم؟؟؟ النور فی وسط تلک الخفیه فوافق ذلک صورة نبیا محمد {{صل}}.</ref> آن‌گاه آن نور به ما خاندان منتقل شد و در ائمّه و پیشوایان دودمان ما درخشش گرفت، پس ماییم انوار آسمان و انوار زمین، و نجات فقط به وسیله ماست و دانش‌های پنهانی فقط در نزد ما و از ناحیه ماست و مصیر امور و بازگشت کارها فقط به سوی ماست، و به مهدیّ ما حجّت‌ها بریده و منقطع گردد، همان که آخرین پیشوایان و نجات بخش امّت است، و غایت و نهایت نور است و مصدر امور است، پس ماییم برترین خلایق و شریف‌ترین یکتا پرستان و حجت‌های پروردگار جهانیان، پس هر کس به ولایت ما متمسّک شده، دست بر دستاویز مهر ما آویخته، گوارا باشد این نعمت برای او.<ref>ثم انتقل النور الی غرائزنا و لَمَع فی ائمّتنا فنحن انوار السماء و انوار الارض، فبنا النجاة و منا مکنون العلم و الینا مصیر الامور و بمهدینا تنقطع الحجج، خاتمه الائمه و منقذ الامه و غایه النور و مصدر الامور، فنحن افضل المخلوقین و اشرف الموحدین و حجج رب العالمین، فلیهنا بالنعمه من تمسک بولایتنا و قبض علی عروقنا. مروج الذهب ۱ / ۴۲.</ref>


و یا بگوییم مقصود از نور این است که این خاندان رهمنونان به توریت و نورانیت آن ذات نور مطلق و مطلق نور هستند.
و یا بگوییم مقصود از نور این است که این خاندان رهمنونان به توریت و نورانیت آن ذات نور مطلق و مطلق نور هستند.
خط ۹۳: خط ۹۴:


در هر حال کُمیت سخن در چنین وادی لنگ است و سمند تند پای بیان و بنان، گفتار و نوشتار در این بادیه از تک و تاز می‌افتد و راه به جایی نمی‌برد. به همین جهت هر کدام از بزرگان به گونه‌ای از ظاهر کلام عدول نموده‌اند. مرحوم مجلسی اوّل گفته است: {{عربی|"وَ نُورِهِ"}} یا به معنی هادی و هدایت‌کننده است، و یا به معنی علم، و یا به معنای هدایت‌یافتگان به هدایت خاصه خدایی، و یا جمعی که خدا عالم را به خاطر آنان به نور وجود و روشنی هستی منوّر نموده است.<ref>روضه المتقین ۵ / ۴۶۷.</ref> خوب است با نقل این روایت که می‌تواند در این زمینه تا حدودی راه گشا و روشن‌گر باشد، توضیح این جمله را خاتمه دهیم. [[امام باقر|حضرت باقر]]{{ع}} به ابی خالد کابلی فرمود: ای ابا خالد، مقصود از نور خدا قسم، نور [[ائمه]] آل محمد {{صل}} است تا روز قیامت، به خدا قسم، ایشان نور خدایند که فرو فرستاده، و به خدا سوگند، آنانند نورخدا در آسمان‌ها و زمین، قسم به خدا، ای اباخالد، که نور امام{{ع}} در دل اهل ایمان روشن‌تر و نورانی‌تر است از پرتو خورشید تابان در روز روشن، و هم آنان به خدا سوگند، دل‌های اهل ایمان را نور و روشنی می‌بخشند.<ref>یا ابا خالد، النور و الله، نور الائمه من آل محمد الی یوم القیامه، هم والله الذی انزل، و هم والله، نور الله فی السماوات و فی الارض والله، یا ابا خالد، لنور الامام فی قلوب المومنین انور من الشمس المضیئه بالنهار، و هم والله، ینورون قلوب المؤمنین... .اصول کافی، کتاب الحجّه، باب انّ الائمّة {{عم}} نور اللله عزّوجلّ حدیث ۱.</ref>
در هر حال کُمیت سخن در چنین وادی لنگ است و سمند تند پای بیان و بنان، گفتار و نوشتار در این بادیه از تک و تاز می‌افتد و راه به جایی نمی‌برد. به همین جهت هر کدام از بزرگان به گونه‌ای از ظاهر کلام عدول نموده‌اند. مرحوم مجلسی اوّل گفته است: {{عربی|"وَ نُورِهِ"}} یا به معنی هادی و هدایت‌کننده است، و یا به معنی علم، و یا به معنای هدایت‌یافتگان به هدایت خاصه خدایی، و یا جمعی که خدا عالم را به خاطر آنان به نور وجود و روشنی هستی منوّر نموده است.<ref>روضه المتقین ۵ / ۴۶۷.</ref> خوب است با نقل این روایت که می‌تواند در این زمینه تا حدودی راه گشا و روشن‌گر باشد، توضیح این جمله را خاتمه دهیم. [[امام باقر|حضرت باقر]]{{ع}} به ابی خالد کابلی فرمود: ای ابا خالد، مقصود از نور خدا قسم، نور [[ائمه]] آل محمد {{صل}} است تا روز قیامت، به خدا قسم، ایشان نور خدایند که فرو فرستاده، و به خدا سوگند، آنانند نورخدا در آسمان‌ها و زمین، قسم به خدا، ای اباخالد، که نور امام{{ع}} در دل اهل ایمان روشن‌تر و نورانی‌تر است از پرتو خورشید تابان در روز روشن، و هم آنان به خدا سوگند، دل‌های اهل ایمان را نور و روشنی می‌بخشند.<ref>یا ابا خالد، النور و الله، نور الائمه من آل محمد الی یوم القیامه، هم والله الذی انزل، و هم والله، نور الله فی السماوات و فی الارض والله، یا ابا خالد، لنور الامام فی قلوب المومنین انور من الشمس المضیئه بالنهار، و هم والله، ینورون قلوب المؤمنین... .اصول کافی، کتاب الحجّه، باب انّ الائمّة {{عم}} نور اللله عزّوجلّ حدیث ۱.</ref>
::::::در بیان این حدیث شریف مرحوم مجلسی سخنی دارد. گوید: چون که نور در اصل چیزی است که سبب ظهور اشیا می‌شود، لذا وجود و هستی را نور گویند؛ زیرا وجود موجب ظهور اشیا در خارج می‌گردد، و علم و آگاهی نور است؛ چون سبب ظهور اشیا در نزد عقل می‌شود، و هر کمالی نور است؛ زیرا سبب ظهور صاحبش می‌گردد، و انوار خورشید و ماه و ستارگان نیز نور است؛ چون موجبات ظهور اجسام و روشن شدن صفات و خصوصیات آن‌ها را فراهم می‌آورد، و به همین جهات به پروردگار تعالی نیز اطلاق نور و نور الانوار شده است؛ زیرا منبع وجود و هستی و علم و آگاهی و همه کمالات است، و اطلاق آن بر [[انبیا]] و [[ائمه]] {{عم}} از این جهت است که آنان اسباب هدایت خلق و علم و کمال آن‌هایند، بلکه حتّی سبب وجود و هستی‌شان؛ چون حضراتشان علل غایی و اسباب نهایی وجود همه اشیااند... و اطلاق نور الله بر آنان مانند اطلاق کتاب الله و کلام الله است، که امیرالمؤمنین{{ع}} می‌فرمود: {{عربی|"اَنَا کِتابُ الله الناطِق"}}<ref>«من کتاب گویای خدایم».</ref> از این جهت که حامل علم کتاب و حافظ آن بوده و مستکمل و موصوف به آن گردیده و اتّحاد با او یافته گویا او گردیده {{عربی|"فکانّه هو"}}.<ref>مرآت العقول ۲ / ۳۵۳.</ref>» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۲۳۵ تا ۲۳۹.</ref>
 
در بیان این حدیث شریف مرحوم مجلسی سخنی دارد. گوید: چون که نور در اصل چیزی است که سبب ظهور اشیا می‌شود، لذا وجود و هستی را نور گویند؛ زیرا وجود موجب ظهور اشیا در خارج می‌گردد، و علم و آگاهی نور است؛ چون سبب ظهور اشیا در نزد عقل می‌شود، و هر کمالی نور است؛ زیرا سبب ظهور صاحبش می‌گردد، و انوار خورشید و ماه و ستارگان نیز نور است؛ چون موجبات ظهور اجسام و روشن شدن صفات و خصوصیات آن‌ها را فراهم می‌آورد، و به همین جهات به پروردگار تعالی نیز اطلاق نور و نور الانوار شده است؛ زیرا منبع وجود و هستی و علم و آگاهی و همه کمالات است، و اطلاق آن بر [[انبیا]] و [[ائمه]] {{عم}} از این جهت است که آنان اسباب هدایت خلق و علم و کمال آن‌هایند، بلکه حتّی سبب وجود و هستی‌شان؛ چون حضراتشان علل غایی و اسباب نهایی وجود همه اشیااند... و اطلاق نور الله بر آنان مانند اطلاق کتاب الله و کلام الله است، که امیرالمؤمنین{{ع}} می‌فرمود: {{عربی|"اَنَا کِتابُ الله الناطِق"}}<ref>«من کتاب گویای خدایم».</ref> از این جهت که حامل علم کتاب و حافظ آن بوده و مستکمل و موصوف به آن گردیده و اتّحاد با او یافته گویا او گردیده {{عربی|"فکانّه هو"}}.<ref>مرآت العقول ۲ / ۳۵۳.</ref>» <ref>ر. ک. [[سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌ ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌|ب‍ح‍ری‍ن‍ی‌، سید م‍ج‍ت‍ب‍ی‌]]، [[جامعه در حرم (کتاب)|جامعه در حرم]]؛ ص:۲۳۵ تا ۲۳۹.</ref>
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش