بنی‌عامله

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از بنی عامله)

نسب بنی عامله

در نسب این قوم اختلاف است. برخی آنان را از عمالقه[۱] و بعضی ایشان را مضری (عدنانی)[۲] و جمعی هم، ایشان را بدون واسطه از فرزندان سبأ بن یشجب بن یعرب بن قحطان[۳] دانسته‌اند. در مقابل، بسیاری از نسب‌شناسان هم، بر این اعتقادند که آنان از اعراب قحطانی و از شعب قوم بزرگ کهلان بن سبأ‌اند که نسب از بنی حارث بن عدی بن حارث بن مُرة بن أدد بن زید بن یشجب بن عریب بن زید بن کهلان می‌برند[۴]. در علت نامیده شدن این قوم به بنی عامله[۵]، برخی بر این باورند که عامله، نام دیگر حارث بن عدی است[۶]. بعضی دیگر هم، عامله را برگرفته از نام همسر حارث دانسته، آورده‌اند که زهد و معاویه -پسران حارث بن عدی- را به جهت انتسابشان به مادر قضاعیه‌شان عامله بنت مالک بن ودیعة بن الحاف بن قضاعه، بدین نام خوانده‌اند[۷]. از زهد بن حارث بن عدی، پسرانی به اسامی عَوکَلان، رخمان[۸] و سلمان[۹] به دنیا آمدند و از معاویه پسر دیگر حارث هم، فرزندانی به نام‌های شعل و عجل[۱۰]، سلمه، قرّه و ثعلبه[۱۱] متولد شدند و بدین ترتیب، طایفه بنی عامله بر پایه این فرزندان و دیگر اولادی که از ذریه حارث بن عدی متولد شدند، شکل گرفت. از بنی عاملة بن حارث، شعب و فروعات بسیاری متفرع گردیده است که از مهمترین آنان می‌توان از بنی عوکلان بن زهد[۱۲]، بنی طمثان بن ابوغرم‌،[۱۳] بنی یحیی بن سلمان بن زهد[۱۴]، بنی اقرع بن سلمان بن زهد[۱۵]، بنی شعل بن معاویة بن حارث[۱۶]، بنی عجل بن معاویة بن حارث[۱۷]، بنی سلمة بن معاویه[۱۸]، هنیة بن جذیمة بن سلمه[۱۹]، سلامة بن جذیمة بن سلمه[۲۰]، بنی سلم بن طمثان بن ابوعزم[۲۱]، بنی وحان بن جذیمة بن سلمه (بنی مَوهَبه)[۲۲] و... یاد کرد.

عاملیان از نظر تبار، عرب اصیل‌اند و گویش زبانی ایشان از همۀ گویش‌های دیگر سرزمین شام به عربی فصیح نزدیک‌تر است. همچنین در فرهنگ عمومی و آداب و رسوم و اخلاق اجتماعی، همچون مهمان‌نوازی، بخشندگی و حفظ حقوق همسایگی از میراث‌بانان فرهنگ ناب عربی به شمار می‌روند و در ادب منظوم و منثور ایشان نیز همین ذوق و سلیقه به چشم می‌خورد[۲۳].[۲۴]

مساکن و منازل این قوم

خاستگاه اولیه این قوم را مانند دیگر خویشاوندان هم‌نسب‌شان –چونان بنی جذام و بنی لخم- یمن گفته‌اند[۲۵]: در پی سیل عرم و ویرانی سد مأرب[۲۶]، بنی عاملی‌ها نیز همراه با قبایل لخم و جذام و غسان به نواحی شمالی جزیرة العرب و مناطق ساحلی شام کوچ کردند[۲۷] و در نزدیکی دمشق، در حدود جبالی که بعدها بواسطه حضورشان، «جبل عامل» نامگذاری شد، سکونت گزیدند[۲۸]. بعضی دیگر از منابع هم، در ذکر حدود و ثغور سرزمینی بنی عامله، آن را در مجاورت سرزمین اردن گفته‌اند و آورده‌اند: «جبل عامل مشرف به عکا است و از جانب دریا بدان می‌پیوندد و تا اردن و فلجه امتداد دارد»[۲۹]. برخی دیگر هم در تبیین دقیق‌تر حدود سرزمینی این منطقه، جبل عامل را نام منطقه وسیعی به عرض از شش تا هشت فرسخ یا بیشتر و طول حدود دوازده فرسخ گفته، آن را مشتمل بر روستاها و شهرهایی دانسته‌اند که همگی آنها آباد و دارای سکنه است. این سرزمین از غرب به دریای مدیترانه، از شرق به الحوله و وادی التیم و بقاع و برخی از کوه‌های لبنان، و در جنوب به فلسطین محدود است»[۳۰].

برخی نقل‌های افسانه‌ای هم از سکونت این قوم در منطقه حیره خبر داده‌اند و عنوان داشته‌اند که تبع اسعد ابوکرب معروف به «تبع اصغر» –فرمانروای بزرگ حمیر- در لشکرکشی خود به حیره جمعی از مردم همراه خود از قبایل ازد و لخم و جذام و عامله و قضاعه را در آنجا گماشت. آنان در حیره به ساخت و ساز پرداختند تا این که جمع دیگری از اعراب نیز به ایشان پیوستند[۳۱]. محققان معاصر نیز، در تحقیقات خود بر این باورند که در پی حادثۀ طبیعی سیل عرم و ویرانی سد مأرب و آوارگی قوم سبأ[۳۲] در سرآغاز هزارۀ اول قبل از میلاد، در مقاطع مختلف زمانی، از همان زمان تا سده‌های نزدیک به ظهور اسلام به تدریـج از یمن، نخست، بـه جنوب بحر المیت، و سپـس از آنجا به جبال جنوبی لبنان کوچیده‌اند و از این‌رو، آن منطقه، به یُمن وجودشان «جبل عامل» نام گرفته است[۳۳]. آنان همچنین بر این نظرند که اگرچه گزارش‌های اسلامی، عموماً بر این امر پای می‌فشارند که قبیلۀ بنی عامله به هنگام فتوحات اسلامی در جبل عامل، حضور داشته‌اند[۳۴]، اما برخی دیگر از گزارش‌ها، حکایت از آن دارند که از عصر توراتی تا سال نهم هجرت و همزمان با غزوۀ تبوک، این قبیله در جایگاه سابق خود، بلقا و جنوب فلسطین، در مجاورت قبیله‌های لخم و جذام می‌زیسته است[۳۵] به نظر می‌رسد که همین گزارش‌ها بیانگر نقل و انتقال قبیلۀ عامله به سمت شمال و به جبال جلیل و جبل عامل بوده باشند که به اقتضای ضرورت‌های نظامی در امپراتوری بیزانس به هدف مقابله با فتوح اسلامی صورت گرفته است[۳۶].[۳۷]

در هر روی، آنچه که محققان قدیم و جدید بر آن متفق‌اند و برخی روایات فرق اسلامی نیز بر آن صحه می‌گذارد[۳۸]، این است که طایفه بزرگ بنی عامله با جمعیت بسیارش[۳۹]، در منطقه شامات و در حدود سرزمینی بین اردن و منطقه عمومی جنوب لبنان و شمال فلسطین امروزی ساکن بودند. ضمن این که گزارش‌هایی هم در دست است که از حضور جمعی از اعقاب آنها، در بلّه از مناطق ریّه اندلس حکایت دارند[۴۰].[۴۱]

تاریخ جاهلی بنی عامله

از تاریخ دوران جاهلی این قوم اطلاع چندانی در دست نیست. از معدود اخبار به‌دست آمده از این قوم و از کهن‌ترین آنان –همان‌گونه که پیش از این بدان پرداخته شد- می‌توان از همراهی بنی عامله با تبع اسعد ابوکرب معروف به «تبع اصغر» در لشکرکشی او به حیره یاد کرد. بر اساس این اخبار، تبع در این لشکرکشی جمعی از مردم ازد، لخم، جذام، عامله و قضاعه را در آنجا گماشت و آنان در حیره به ساخت و ساز پرداختند[۴۲]. از دیگر اخبار جاهلی این قوم می‌توان به پیمان فرزندان عامله با بنی‌کلب بن وبره[۴۳] اشاره کرد[۴۴]. بر اساس این هم‌پیمانی، که در دوران ریاست ابوغرم بن عوکلان بن زهد بن سلمان بن زهد بن حارث (عامله) اتفاق افتاد، ابوغرم دختر خود حبی را به عقد کلب بن وبره در آورد[۴۵]. هم‌پیمانی با بنی‌کلب موجب شد تا آنان در نبرد جاهلی این قبیله با قبیله طی حضور یابند. در این جنگ، یکی از سران بنی عامله به نام قُعَیسیس، عدی بن حاتم طایی –رییس قبیله طی- را به اسارت گرفت. نقل است که در این هنگام، مردی از بنی‌کلب به نام شعیب (شعیث) بن ربیع بن مسعود علیمی (کلبی)، عدی را از عاملی‌ها تحویل گرفت. عدی بن حاتم به آن مرد-که گویا تبار شایسته‌ای نداشت- گفت: «تو را چه رسد به اسیری اشراف؟» آن مرد با شنیدن این حرف، عدی را بدون دریافت فدیه آزاد کرد[۴۶].[۴۷]

ادیان جاهلی بنی عامله

به نظر می‌رسد این قوم نیز مانند بسیاری دیگر از اعراب جاهلی در دوران جاهلیت بت می‌پرستیدند. بنی عامله در کنار دیگر خویشان یمنی خود قضاعه، لخم، جذام و غسان در دهکده‌های مشرف به شام، بتی مختص به خود به نام «اَقَیصِر» داشتند که به عبادت آن اشتغال داشتند[۴۸]. آنان به سوی این بت حج به جا می‌آوردند و سرهایشان را نزد آن می‌تراشیدند[۴۹]. علاوه بر بت‌پرستی، بواسطه حضور این قوم در شام و مراودات گسترده‌ای که مردم این قوم با شامیان داشتند، جمع زیادی از آنان به آیین مسیحیت در آمده بودند[۵۰].[۵۱]

بنی عامله و تعامل با دولت نبوی(ص)

با توجه به فاصله بسیار مساکن بنی عامله با کانون اسلام و نیز هم‌پیمانی و تأثیرپذیری این قوم از رومیان، توقع اسلام‌پذیری و بالتبع نقش‌آفرینی قابل توجه این قوم در حوادث و وقایع تاریخ اسلام -از جمله رخدادهای ایام حیات نبوی(ص)- را قدری مشکل می‌نماید. عدم ذکر نامی از ایشان در جمع اصحاب پیامبر(ص) یا حضور ایشان در وقایع مهم دوران حیات نبی اکرم(ص) در منابع، گواهی بر صدق این سخن است. نخستین بار در منابع و مآخذ اسلامی، در حوادث و رخدادهای سال هشتم هجرت از این قوم ذکری به میان آمده است. بنا بر نقل منابع، رسول خدا(ص) در جمادی الاخر این سال، جمعی از بزرگان مهاجر و انصار از جمله ابوبکر و عمر و ابوعبیده را به فرماندهی عمرو بن عاص به ذات السلاسل –که ده روز راه تا مدینه فاصله داشت،- فرستاد. این گروه پس از رسیدن به منطقه مورد نظر، به اجتماع دشمن، متشکل از قضاعه، عامله، لخم و جذام، حمله بردند و ضمن به هلاکت رساندن تعداد زیادی از آنان، اموال بسیاری از ایشان را به غنیمت گرفتند[۵۲]. غزوه تبوک در سال نهم هجرت هم از دیگر وقایع مهم تاریخ دوران پیامبر(ص) است که در آن ذکری از بنی عامله به میان رفته است. در این سال، گروهی از بازرگانان شامی خبر آوردند که هرقل –امپراطور بیزانس- سپاهی بزرگ از رومیان فراهم آورده و مردم لخم، جذام، عامله و غسان را بر مقدمه آن گماشته و آنها را به بلقاء[۵۳] فرستاده است. در پی دریافت این خبر، رسول خدا(ص) با وجود گرمای شدید هوا، دستور به بسیج عمومی مردم دادند و از آنها خواستند تا با آماده‌سازی تمام امکانات خود، مهیای این جنگ شوند. پیامبر(ص)، اشخاصی را هم به مکه و قبایل دیگر اعزام فرمود تا آنها را برای جنگ حرکت دهند. پس از گرد آمدن سپاه، لشکر راهی سرزمین روم شدند[۵۴]. وفد بنی عامله به مدینه در رمضان المبارک سال دهم هجرت هم، از دیگر اخبار این طایفه در دوران حیات نبی مکرم اسلام(ص) به شمار رفته است[۵۵]. بر فرض صحت این خبر، این اقدام را باید نخستین تلاش گروهی آنان در پذیرش اسلام دانست.[۵۶]

تاریخ اسلامی بنی عامله

در پی رحلت نبی خاتم(ص) و آغاز فتوحات اسلامی، هراکلیوس[۵۷]، که پیش‌تر مناطق مهم شام -از جمله حمص- را از دست داده بود، یک بار دیگر کوشید تا با سامان دادن لشکری عظیم از رومی‌ها، شامیان، اهالی جزیره و ارمنستانی‌ها، در کنار قبایل عرب منطقه همچون: لخم، جذام، بلقین، بلی، عامله و قبائل قضاعه و غسان به جنگ مسلمانان برود. بدین منظور، او در تابستان سال ۱۴ هجری، همراه با رومیان و جمع زیادی از مستعربه از قبایل لخم، جذام، بلقین، بلی، عامله و قبائل قضاعه و غسان به انطاکیه رفت و آماده پیکار با مسلمانان شد. او بخشی از سپاه خود را به فرماندهی فردی به نام «صقلار» به سوی مسلمانان فرستاد. این سپاه در رجب سال ۱۵ هجری در یرموک با مسلمانان به فرماندهی ابوعبیده جراح مصاف داد[۵۸]. در این جنگ، با وجود آنکه قبیلۀ عامله، همچون قبیله‌های دیگر عرب شام، هم‌پیمان سپاه بیزانس بودند، برخی از مردان بنی عامله در کنار تنی چند از مردمان قبیله لخم و جذام همراه برادران عرب خود در سپاه مسلمین حضور داشتند. اما حضور ایشان در این جنگ، تداوم چندانی نداشت،؛ چراکه آنان پس از مشاهده شدت جنگ، پا به فرار گذاشتند و در دهکده‌های اطراف پناه گرفتند. این امر دستمایه یکی از مسلمانان در اشعارش گردید و ضمن شعری در مذمت فرار ایشان از معرکه، چنین سرود: مردم لخم و جذام در کار گریز بودند و ما و رومیان در «مرج» به کشاکش بودیم. اگر پس از این، لخمی‌ها و جذامی‌ها نزد ما باز گردند، ما با آنها کاری نخواهیم داشت»[۵۹]. در پی این نبرد، مسلمانان در پیکاری دیگر، با هرقل و سپاه بزرگش درگیر شدند و در آن نبرد که با کشته شدن جمع زیادی از مستعربه –از جمله عاملی‌ها- همراه بود، به فتحی بزرگ دست یافتند[۶۰].

پس از پیروزی در نبرد یرموک، نیروهای بیزانسی به سمت مناطق شمالی‌تر رانده شدند. فرماندهان ارشد نظامی، پس از این نبرد، با تقسیم سپاه اسلام به چند بخش، به سوی مناطق دیگر از جمله مناطق شرقی مدیترانه پیش تاختند. یزید بن ابوسفیان از جمله این فرماندهان بود که به احتمال با مشارکت شُرَحْبیل بن حَسْنه (هر دو از سرداران فاتح شام)، پس از فتح دمشق و شهرهای ساحلی دمشق، جبل عامل را در سال ۱۵ هجری گشود[۶۱].[۶۲]

بنی عامله و دولت بنی امیه

با وجود آنکه بنی عامله در محدوده جغرافیایی شام سکونت داشتند و همراه با عموزادگان خود بنی لخم و بنی جذام، به روزگار بنی امیه تشکل چیرۀ عرب در منطقه به شمار می‌آمدند[۶۳]، اما از نقش‌آفرینی قابل توجه آنان در رویدادهـای سیـاسـی سرنوشت‌ساز آن دوران، -از جمله وقایع مهمی چون صفین، مَرْج راهِط و دیر جماجم- اطلاعی به‌دست نیامده است. از شخصیت‌های برجسته و بنام این طایفه در سراسر دوران سیطره بنی امیه بر بلاد اسلامی -که قریب یک قرن طول کشید- تنها از دو نفر ذکری به عمل آمده است. یکی ثعلبة بن سلمة بن حجر بن عمرو بن أجذم از تک‌سواران و کارگزاران مروان بن محمد -آخرین خلیفۀ اموی- بر اردن[۶۴] و اندلس[۶۵] از کشته‌شدگان همراه او[۶۶] و آن دیگری شاعر پرآوازه این قوم، عدی بن رقاع عاملی[۶۷]. وی «شاعر اهل شام»[۶۸] و مداح بنی امیه، به‌ویژه ولید بن عبدالملک (حک. ۸۶-۹۶) بود[۶۹]. عدی بن رقاع نزد بنی امیه از محبوبیت و جایگاه خاصی برخوردار بود، چندان که امرای اموی او را بر دیگر شعرا مقدم می‌داشتند[۷۰]. عدی از معاصران جریر –شاعر پرآوازه عرب- بود که هجویاتی از آن دو علیه یکدیگر در برخی منابع به ثبت رسیده است. نقل است که او متعرض جریر شد و هشام بن عبدالملک (حک. ۱۰۵-۱۲۵) جریر را از هجو او نهی کرد[۷۱].[۷۲]

بنی عامله و تعامل با دولت بنی عباس

آگاهی‌هایمان از بنی عامله در دوران حاکمیت بنی عباس نیز بسیار اندک است. از جمله معدود اخبار این قوم در این دوران می‌‌توان به حضور جمعی از مردم این قوم در قیام تمیم لخمی در سال ۲۲۷ هجری اشاره کرد. تمیم لخمی معروف به «ابوحرب» و ملقب به «مُبَرقَع» در دوران حکومت معتصم (حک. ۲۱۸-۲۲۷) و به نقلی واثق عباسی (حک. ۲۲۷-۲۳۲). به همراهی جمعی از مردم لخم و جذام و عامله و بلقین در فلسطین سر به شورش نهاد و سپس راهی اردن شد. واثق، رجاء بن ایوب حضاری را جهت سرکوب آنها و دیگر شورش‌های منطقه به آن سامان فرستاد. رجاء با تمیم لخمی مصاف داد و او را پس از اسارت، به سامرا فرستاد[۷۳].[۷۴]

بنی عامله و پذیرش آیین تشیع

در پی افشاگری‌ها و مخالفت‌های مکرر جُندب بن جُناده معروف به «ابوذر غفاری» -صحابی بزرگ پیامبر(ص)- با عثمان بن عفان، وی این مخالفت‌ها را بر نتابید و ابوذر را در سال ۲۴ هجری به شام تبعید کرد. معاویة بن ابوسفیان -استاندار خلیفه در منطقه شامات- به محض رسیدن ابوذر به دمشق، او را مانند دیگر مخالفان خود، به منطقة ساحلی شام و منطقه جبل عامل تبعید کرد. ورود این صحابی بزرگوار به جبل عامل، آغازی بر تشیع بنی عامله در جبل عامل بود[۷۵]. در پی این تبعید، ابوذر به بیان دیدگاه‌هایش درباره خلافت و معرفی مقام عظمای امیرالمؤمنین(ع) در این سرزمین پرداخت. امری که بر مذاق معاویه و دوستدارانش خوش نیامد، از این‌رو، پس از کسب اجازه از عثمان، ابوذر را بار دیگر به مدینه باز گرداند. ابوذر به مدینه بازگشت اما میراث حضور او در جبل عامل-که همان شیوع تشیع در این منطقه بود،- از وی به یادگار ماند[۷۶]. معتقدان این نظر، وجود دو مسجد قدیمی در دو روستای «مَیْس الجبل» و «صَرفند»، که به ابوذر منسوب‌اند و او در آنجاها به بیان آرا و مطالب خود می‌پرداخت را دلیل رأی خود مبنی بر نشر تشیع در این منطقه توسط ابوذر دانستند[۷۷] و بر این اساس، تشیّع اهل جبل عامل را مقدم بر شهرها و نواحی دیگر -جز برخی از مردم مدینه- عنوان کرده‌اند[۷۸]. تعداد شیعیان این منطقه از قرن چهار و پنج به بعد رو به فزونی نهاد؛ چندان که ناصر خسرو –شاعر، حکیم، متکلم و جهانگرد بلندآوازه ایران زمین- در دیداری که در سال ۴۳۹ از این سرزمین و شهر مرکزی آن «صور» داشت، اکثریت مردم این منطقه را شیعه معرفی کرده است[۷۹].[۸۰]

معاریف و مشاهیر بنی عامله

از رجال شاخص و ممتاز این قوم -علاوه بر نام بزرگانی که در متن به نامشان پرداخته شد- می‌توان از شخصیت‌های نامداری چون سلّم بن ظبیان بن ابی عزم بن عوکلان[۸۱]، نوال بن عمرو از اشراف و بزرگان این قوم[۸۲]، حباب بن سامریه از سران و بزرگان قوم و واگذار کننده محله بنی عامله به عاملی‌ها[۸۳]، شهاب بن برهم، از سران و بزرگان این قوم[۸۴]، و همام بن معقل از اشراف و همراهان مسلمة بن عبد الملک –برادر عبدالملک بن مروان خلیفه اموی-[۸۵]، عوض[۸۶] و به نقلی ابن عوص[۸۷] از شعرای جاهلی این قوم و ابو امام -که هذلی و اسدی از او تقاضای حکمیت کردند-[۸۸]، یاد کرد. از سلمی بنت عدی بن رقاع عاملی -دختر عدی بن رقاع عاملی- هم به عنوان یکی از زنان شهیر بنی عامله و از شعرای بنام این طایفه نام برده شده است[۸۹]. لازم به ذکر است که علاوه جمع مذکور، علمای بسیار دیگری اعم از شیعی و غیر شیعی از منطقه جبل عامل برخاستند که به جهت عدم اتقان انتساب ایشان به طایفه بنی عامله از ذکر نامشان خودداری کردیم.[۹۰]

منابع

پانویس

  1. سمعانی، الانساب، ج۹، ص۱۶۴. ابن اثیر هم به نقل از ابوسعد، آنها را از عمالیق و از فرزندان عملیق بن لاوَذ بن ارم بن سام بن نوح(ع) برشمرده است. (ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۳۰۷)
  2. ر.ک: ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۱۰۳؛ جوهری، صحاح، ج۵، ص۱۷۷۵.
  3. ابن قتیبه دینوری، المعارف، ص۱۰۳؛ جوهری، صحاح، ج۵، ص۱۷۷۵؛ مقدسی، البدء و التاریخ، ج۴، ص۱۱۷-۱۱۸. در این صورت او برادر حمیر و کهلان و از پدران لخم و جذام -از قبایل معروف قحطانی- خواهد بود. (ر.ک: عوتبی صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۴۸۱؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۲۵۶)
  4. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۸؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۹؛ حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱؛ ابن اثیر، اللباب فی تهذیب الأنساب، ج۲، ص۳۰۷. بر پایه این نسب، عاملة بن حارث برادر لخم و جذام خوهد بود. (ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۲۰ و ۴۲۲؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۵۱؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۰۸) برای مطالعه بیشتر نسب‌های برشمرده شده برای بنی عامله و اقوال مطرح شده دیگر ر.ک: یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۱، ص۲۰۲ و ۲۲۹؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۳۳۳ و...
  5. نویری نام دیگر بنی حارث بن عدی را به جای «عامله»، «عائذه» عنوان کرده است. (نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲، ص۳۰۹)
  6. حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۰، ص۱۲۶؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۳۳۳.
  7. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۸؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۹؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۵۰. ابن کلبی در بخش دیگر از کتاب خود (. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۳۵) و نیز همدانی، از مادر عامله و برادرانش لخم و جذام با نام «رقاش بنت همدان» یاد کرده‌اند. (حسن بن احمد همدانی، الإکلیل من أخبار الیمن و أنساب حمیر، ص۱)
  8. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۸؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۳۷۳. برخی منابع از او با نام «رحمان» (عوتبی صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۴۷۸) و بعضی دیگر، از او با نام «زَحفان بن زهد» یاد کرده‌اند. (نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲، ص۳۰۹؛ عمر رضا کحّاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۴۶۷)
  9. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۸؛ نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲، ص۳۰۹.
  10. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۹.
  11. نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲، ص۳۰۹.
  12. ر.ک: عوتبی صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۴۷۸؛ نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲، ص۳۰۹؛ عمر رضا کحّاله، معجم قبائل العرب، ج۲، ص۸۶۳.
  13. ابن درید، الاشتقاق، ص۳۷۴. ر.ک: عوتبی صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۴۷۸.
  14. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۸.
  15. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۸.
  16. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۹؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۳۷۴؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۳۰۵.
  17. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۹؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۵۰؛ بتی، تذکرة الالباب بأصول الانساب، ص۱۳۴.
  18. ابن حبیب بغدادی، مختلف القبائل و مؤتلفها، ص۶۲؛ قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب، ص۲۹۳.
  19. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۹.
  20. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۹.
  21. ابن حبیب بغدادی، مختلف القبائل و مؤتلفها، ص۴۱.
  22. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۹؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۳۷۴. نیز ر.ک: عوتبی صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۴۷۸.
  23. محمد تقی فقیه، جبل عامل فی التاریخ، ص۸۱؛ محسن امین، خطط جبل عامل، ص۶۹-۷۰، ۸۱.
  24. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  25. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۲۲۹.
  26. أبو الفداء، المختصر فی اخبار البشر، ج، ص۲۲؛ محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۹۴.
  27. ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۰۸. بر اساس برخی روایات منتسب به پیامبر(ص) نیز، از لخم و جذام و عامله و غسان، به عنوان چهار قبیله سبئی که از یمن به شام کوچیده و در آن سرزمین منزل گزیده‌اند، نام برده شده است. (ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۹؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۴۷؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۱۵۹)
  28. ابو الفداء، المختصر فی أخبار البشر، ج۱، ص۶۶؛ محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۹۴. به این کوه «جبل الجلیل» و «جبل الخیل» هم گفته‌اند. (محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۹۴)
  29. حسن بن احمد همدانی، صفه جزیره العرب، ص۱۳۲.
  30. محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۹۴.
  31. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص۵۶۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۲۷۷؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۶۱.
  32. ر.ک: سوره سبأ، آیات ۱۵-۱۷.
  33. نک: محمد جابر آل صفا، تاریخ جبل عامل، ص۲۴-۲۵؛ بیان نویهض حوت، فلسطین، ص۷۰.
  34. نک: جهاد بنوت، حرکات النضال فی جبل عامل، ص۲۹-۳۰.
  35. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۸؛ نیز نک: محمد تقی فقیه، جبل عامل فی التاریخ، ص۸۳-۸۴.
  36. جهاد بنوت، حرکات النضال فی جبل عامل، ص۲۹-۳۰.
  37. با نگاهی به مقاله «جبل عامل»، تألیف غلامرضا جمشید نژاد، دائرة المعارف بزرگ اسلامی.
  38. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۳۹؛ مسعودی، مروج الذهب و معادن الجوهر، ج۲، ص۴۷؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۲، ص۱۵۹.
  39. زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۲۵۶.
  40. ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۹؛ زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۲۵۶.
  41. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  42. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۱، ص۵۶۶؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۲۷۷؛ ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۶۱.
  43. ابن کلبی آنان را از حلفاء یکی از شاخه‌های بنی‌کلب به نام «بنی حارث بن جناب» ذکر کرده است. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۹.
  44. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۸ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۲۰.
  45. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۸.
  46. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۹- ۲۰۰؛ ابن درید، الاشتقاق، ص۳۷۴؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۵۱.
  47. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  48. ابن کلبی، الاصنام، ص۳۸؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۳۸.
  49. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۲۳۸؛ عمر رضا کحّاله، معجم قبائل العرب، ج۱، ص۱۷۴.
  50. بیان نویهض حوت، فلسطین، ص۷۱.
  51. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  52. بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۸۰-۳۸۱.
  53. «بلقاء» ناحیه‌ای است از مناطق تحت حاکمیت دمشق، بین شام و وادی القری. (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۴۸۹)
  54. واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۹۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۲، ص۱۲۵-۱۲۶؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۸.
  55. ابن جوزی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۳۸۲.
  56. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  57. امپراطور بیزانس که در منابع عربی با نام «هرقل» از او یاد می‌شود.
  58. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۵۷۰؛ فسوی، المعرفة و التاریخ، ج۳، ص۳۰۰.
  59. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۵۷۱.
  60. محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۵۷۲.
  61. بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۱۹-۱۲۰؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۱، ص۱۴۸. نیز ر.ک: محمدعلی مکی، لبنان من الفتح العربی الی الفتح العثمانی: ۶۳۵ـ۱۵۱۶، ج۱، ص۲۶؛ جهاد بنوّت، حرکات النضال فی جبل عامل، ج۱، ص۲۹-۳۰.
  62. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  63. ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۹-۴۲۵. چندان که عَدیّ بن رِقاع عاملی –شاعر معروف این قوم- در بیتی از مدحیۀ خود، ضمن ستایش روح بن زنباع جذامی، شمار رزمندگان ایشان را ۸۰ هزار تن یاد کرده است. (نک: ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۹، ص۲۱۵)
  64. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۹؛ ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۹. ابن درید این نام و نسب را: «ثعلبة بن سلامة بن حجدم بن عمرو الأجذم» (ابن درید، الاشتقاق، ص۳۷۴) و صحاری از او با نام و نسب: «ثعلبة بن محدم بن عمرو الأجذم» عنوان کرده‌اند. (عوتبی صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۴۷۸)
  65. ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۹.
  66. ابن‌حزم، جمهرة انساب العرب، ص۴۱۹.
  67. ابن سلام جمحی، طبقات فحول الشعراء، ج۲، ص۶۹۹؛ ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۹، ص۲۱۰؛ ابوالقاسم الآمدی، الموتلف و المختلف فی اسماء الشعراء، ص۱۴۶.
  68. ابن درید، الاشتقاق، ص۳۷۵؛ زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۲۲۱.
  69. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۹، ص۲۱۰؛ زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۲۲۱.
  70. ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، ج۹، ص۲۱۰؛ زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۲۲۱.
  71. ابن درید، الاشتقاق، ص۳۷۵.
  72. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  73. یعقوبی، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۸۰. نیز ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۹، ص۱۱۶-۱۱۷؛ مسکویه، تجارب الامم، ج۴، ص۲۷۳-۲۷۴؛ ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۵۳۲-۵۳۳.
  74. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  75. محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۹۴؛ عاملی، الانتصار، ج۹، ص۵۷۵.
  76. محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۹۴.
  77. محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۹۴؛ جهاد بنوّت، حرکات النضال فی جبل عامل، ج۱، ص۳۲ـ۳۳.
  78. محسن امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۱۹۴.
  79. ناصر خسرو قبادیانی، سفرنامه حکیم ناصر خسرو، ص۲۰.
  80. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت
  81. نویری، نهایه الارب فی فنون الادب، ج۲، ص۳۰۹.
  82. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۹. ابن عبد ربه از او با نام «قوّال بن عمر» یاد کرده است. (ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۵۰)
  83. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۲۰۰.
  84. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۹؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۵۰.
  85. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۱۹۹؛ ابن عبد ربه، العقد الفرید، ج۳، ص۳۵۰ -۳۵۱.
  86. ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ج‌۱، ص۲۰۰.
  87. عوتبی صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۴۷۸.
  88. عوتبی صحاری، الأنساب، ج‌۲، ص۴۷۸.
  89. زرکلی، الاعلام، ج۹، ص۲۱۰. نیز ر.ک: ابن قتیبه، الشعر و الشعراء، ج۲، ص۶۰۳.
  90. حسینی ایمنی، سید علی اکبر، مکاتبه اختصاصی با دانشنامه مجازی امامت و ولایت