بدون خلاصۀ ویرایش
(تغییرمسیر به رحلت یا شهادت پیامبر خاتم حذف شد) برچسبها: تغییرمسیر حذف شد پیوندهای ابهامزدایی |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۲: | خط ۳۲: | ||
عمروعاص قصیدهای به نام «جلجلیه» دارد که از شاهکارهای ادبی [[عرب]] است. وقتی [[معاویه]] عمروعاص را به [[فرمانداری مصر]] [[منصوب]] میکند، پس از مدتی از او [[خراج]] [[مصر]] را [[طلب]] میکند. با شانه خالی کردن عمروعاص از [[پرداخت مالیات]]، معاویه او را [[تهدید]] میکند که اگر خراج مصر را ندهی تو را [[عزل]] میکنم. عمروعاص در جواب معاویه این قصیده «جلجلیه» را میفرستد. | عمروعاص قصیدهای به نام «جلجلیه» دارد که از شاهکارهای ادبی [[عرب]] است. وقتی [[معاویه]] عمروعاص را به [[فرمانداری مصر]] [[منصوب]] میکند، پس از مدتی از او [[خراج]] [[مصر]] را [[طلب]] میکند. با شانه خالی کردن عمروعاص از [[پرداخت مالیات]]، معاویه او را [[تهدید]] میکند که اگر خراج مصر را ندهی تو را [[عزل]] میکنم. عمروعاص در جواب معاویه این قصیده «جلجلیه» را میفرستد. | ||
جلجل صدای زنگ شتر را میگویند. عمروعاص در آخر قصیده خطاب به معاویه میگوید نگذار این شتر گردنش تکان بخورد و صدای جلجل بلند شود که آبروی تو میرود. | جلجل صدای زنگ شتر را میگویند. عمروعاص در آخر قصیده خطاب به معاویه میگوید نگذار این شتر گردنش تکان بخورد و صدای جلجل بلند شود که آبروی تو میرود. | ||
این قصیده ۶۶ [[بیت]] است. عمروعاص در ضمن این قصیده به حقایقی، از جمله واقعه غدیر و [[حقانیت]] و [[خلافت]] و [[ولایت]] | این قصیده ۶۶ [[بیت]] است. عمروعاص در ضمن این قصیده به حقایقی، از جمله واقعه غدیر و [[حقانیت]] و [[خلافت]] و [[ولایت امیرالمؤمین]]{{ع}} بر اساس همان [[اعتقاد شیعه]] اشاره میکند؛ حقایقی که هر [[مسلمان]] [[آزاده]] از خواندن آن متأثر خواهد شد. مضمون بعضی ابیات قصیده از این قرار است: | ||
[[عمرو عاص]] میگوید: ای [[معاویه]]، قضایا را فراموش نکن...؛ این من بودم که به [[مردم]] گفتم نمازشان بدون وجود تو قبول نمیباشد، این من بودم که آنها را برانگیختم تا با [[سید]] [[اوصیا]]، علی، به بهانه [[خونخواهی]] آن مرد | [[عمرو عاص]] میگوید: ای [[معاویه]]، قضایا را فراموش نکن...؛ این من بودم که به [[مردم]] گفتم نمازشان بدون وجود تو قبول نمیباشد، این من بودم که آنها را برانگیختم تا با [[سید]] [[اوصیا]]، علی، به بهانه [[خونخواهی]] آن مرد ([[عثمان]]) [[جنگ]] کنند ([[جنگ صفین]]).... | ||
و این من بودم که به لشکریانت یاد دادم که هرگاه دیدید علی همچون شیری برای کشتن شما به سویتان میآید شلوارتان را دربیاورید و پشت به او کنید، تا او به خاطر [[حیا]] از کشتن شما منصرف شود. | و این من بودم که به لشکریانت یاد دادم که هرگاه دیدید علی همچون شیری برای کشتن شما به سویتان میآید شلوارتان را دربیاورید و پشت به او کنید، تا او به خاطر [[حیا]] از کشتن شما منصرف شود. | ||