جز
جایگزینی متن - 'غالب' به 'غالب'
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۲) |
جز (جایگزینی متن - 'غالب' به 'غالب') |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
==مقدمه== | ==مقدمه== | ||
مفهوم “ارزش”<ref> Value.</ref> از جمله مفاهیم کلیدی و پر کاربردی است که از آن تقریباً در همه حوزههای [[علوم انسانی]] و [[اجتماعی]] همچون [[فلسفه]]، [[اخلاق]]، [[حقوق]]، [[اقتصاد]]، [[روانشناسی]] اجتماعی، [[جامعهشناسی]]، [[تعلیم و تربیت]] و شاخههای مختلف [[هنر]]، از منظرهای مختلف سخن رفته و به طور ضمنی یا مستقل، مباحث متنوعی را به میان کشیده است. [[بدیهی]] است هر یک از حوزههای [[معرفتی]] فوق، به تناسب موضوع، پیشفرضها، مسائل، [[منطق]] تحلیل، [[هدفها]]، انتظارات و به طور کلی، امکانات و محدودیتهای رشتهای، پارادایمی، روشی و گفتمانی، نوع خاصی از تعامل را با این واژه و مفاهیم مرتبط با آن برگزیدهاند. در اهمیت بحث از “ارزش” همین بس که علاوه بر طرح انضمامی آن در | مفهوم “ارزش”<ref> Value.</ref> از جمله مفاهیم کلیدی و پر کاربردی است که از آن تقریباً در همه حوزههای [[علوم انسانی]] و [[اجتماعی]] همچون [[فلسفه]]، [[اخلاق]]، [[حقوق]]، [[اقتصاد]]، [[روانشناسی]] اجتماعی، [[جامعهشناسی]]، [[تعلیم و تربیت]] و شاخههای مختلف [[هنر]]، از منظرهای مختلف سخن رفته و به طور ضمنی یا مستقل، مباحث متنوعی را به میان کشیده است. [[بدیهی]] است هر یک از حوزههای [[معرفتی]] فوق، به تناسب موضوع، پیشفرضها، مسائل، [[منطق]] تحلیل، [[هدفها]]، انتظارات و به طور کلی، امکانات و محدودیتهای رشتهای، پارادایمی، روشی و گفتمانی، نوع خاصی از تعامل را با این واژه و مفاهیم مرتبط با آن برگزیدهاند. در اهمیت بحث از “ارزش” همین بس که علاوه بر طرح انضمامی آن در غالب قلمروهای معرفتی فوق، اخیراً شاخه مستقلی تحت نام “ارزششناسی”<ref>Axiology...</ref> با [[هدف]] بررسی و تبیین مفهوم، ماهیت، ویژگی گزارههای ارزشی، موارد کاربردی مفاهیم مرتبط، عوارض و [[احکام]]، کارکرد و آثار، نظریههای تحلیلی و تعلیلی و موضوعهایی از این دست، پا به عرصه وجود نهاده است. | ||
گفتنی است مطالعات ارزششناختی گاه به صورت انتزاعی و نظری و در قالب تحلیلهای زبانشناختی، معناشناختی و [[فلسفی]] درباره مجموعهای از گزارههای متضمن “بایدها” و “نبایدها”ی مربوط و گاه به صورت انضمامی و [[عینی]] در چارچوب پدیدههایی همچون [[قواعد]] و [[هنجارها]]، هدفها و [[آرمانها]]، [[گرایشها]] و ترجیحها، نمادها و [[نشانهها]]، و کنشهای فردی و اجتماعی مطرح میشود. این مطالعه در صدد است ارزشهای اجتماعی انعکاس یافته در [[قرآن کریم]] را در حد امکان، [[شناسایی]]، استخراج، دستهبندی و با بیانی جامعهشناختی، شرح و [[تفسیر]] نماید. گفتنی است مفاهیم ارزشی طرح شده در این کتاب مقاس عمدتاً به صورت انضمامی است و از فحوای [[آیات]] [[استنباط]] شدهاند.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۲۵.</ref> | گفتنی است مطالعات ارزششناختی گاه به صورت انتزاعی و نظری و در قالب تحلیلهای زبانشناختی، معناشناختی و [[فلسفی]] درباره مجموعهای از گزارههای متضمن “بایدها” و “نبایدها”ی مربوط و گاه به صورت انضمامی و [[عینی]] در چارچوب پدیدههایی همچون [[قواعد]] و [[هنجارها]]، هدفها و [[آرمانها]]، [[گرایشها]] و ترجیحها، نمادها و [[نشانهها]]، و کنشهای فردی و اجتماعی مطرح میشود. این مطالعه در صدد است ارزشهای اجتماعی انعکاس یافته در [[قرآن کریم]] را در حد امکان، [[شناسایی]]، استخراج، دستهبندی و با بیانی جامعهشناختی، شرح و [[تفسیر]] نماید. گفتنی است مفاهیم ارزشی طرح شده در این کتاب مقاس عمدتاً به صورت انضمامی است و از فحوای [[آیات]] [[استنباط]] شدهاند.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۲۵.</ref> | ||
==ارزش از نگاهی توصیفی== | ==ارزش از نگاهی توصیفی== | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
==وجودشناسی [[ارزشها]]== | ==وجودشناسی [[ارزشها]]== | ||
غالب [[اندیشمندان]]، هرچند با تقریرهای مختلف، نوعی تجسم، تقرر ضمنی موجودیت انضمامی و منشأ انتزاع [[عینی]] برای ارزشها قایل شدهاند. در خصوص برخی گونههای ارزشی همچون ارزشهای زیباشناختی، از این حیث [[اختلاف]] نظرهایی وجود دارد که برای اختصار از ورود بدان اجتناب میشود. | |||
تردیدی نیست ارزشها حتی اگر در اشیا و پدیدههای مادی تبلور یافته باشند، اموری استنباطی و دارای منشأ انتزاع عینیاند. به بیان دیگر، ارزشها همواره بر موضوعها و محملهای عینی و [[ذهنی]] و موجود و مقدر تکیه دارند؛ از اینرو، تفکیک میان محملهای ارزش با خود ارزش برای تشخیص نحوه وجود و احکام و آثار آنها [[ضرورت]] منطقی دارد. به بیان برخی نویسندگان: ارزشها به طور مستقل مانند اشیا وجود ندارند، ارزشها باید مجسم شوند تا [[احساس]] شوند، خوبی یا [[زیبایی]] را به طور انتزاعی نمیتوانیم بشناسیم. از آنجا که ارزشها باید مجسم شوند، ما اغلب به تجسم ارزش و نه به خود ارزش توجه میکنیم،... ارزشها [[قوانین]] کلی [[حکم]] هستند و با کاربرد آنها از پارهای کیفیات در عمل یا عین خارجی [[آگاه]] میشویم. این ارزشها به نوبه خود سبب میشوند ارزشهای تجسم یافته را ارزشیابی کنیم. ممکن است توان ارزشیابی ما افزایش یا کاهش یابد یا ممکن است [[خطا]] کنیم، اما این امور خود ارزش را تحت تأثیر قرار نمیدهد<ref>روبیژک، پل، ارزشهای اخلاقی در عصر علم، ص۳۳۲.</ref>. | تردیدی نیست ارزشها حتی اگر در اشیا و پدیدههای مادی تبلور یافته باشند، اموری استنباطی و دارای منشأ انتزاع عینیاند. به بیان دیگر، ارزشها همواره بر موضوعها و محملهای عینی و [[ذهنی]] و موجود و مقدر تکیه دارند؛ از اینرو، تفکیک میان محملهای ارزش با خود ارزش برای تشخیص نحوه وجود و احکام و آثار آنها [[ضرورت]] منطقی دارد. به بیان برخی نویسندگان: ارزشها به طور مستقل مانند اشیا وجود ندارند، ارزشها باید مجسم شوند تا [[احساس]] شوند، خوبی یا [[زیبایی]] را به طور انتزاعی نمیتوانیم بشناسیم. از آنجا که ارزشها باید مجسم شوند، ما اغلب به تجسم ارزش و نه به خود ارزش توجه میکنیم،... ارزشها [[قوانین]] کلی [[حکم]] هستند و با کاربرد آنها از پارهای کیفیات در عمل یا عین خارجی [[آگاه]] میشویم. این ارزشها به نوبه خود سبب میشوند ارزشهای تجسم یافته را ارزشیابی کنیم. ممکن است توان ارزشیابی ما افزایش یا کاهش یابد یا ممکن است [[خطا]] کنیم، اما این امور خود ارزش را تحت تأثیر قرار نمیدهد<ref>روبیژک، پل، ارزشهای اخلاقی در عصر علم، ص۳۳۲.</ref>. | ||
به بیان دیگر، ارزشها تنها از طریق احکام صادره در مورد اشخاص، اشیاء کیفیات، حوادث و [[افعال]] وجود مییابند و به همین دلیل اموری ذهنی - عینی یا به زبان [[فلسفی]] دارای عروض [[ذهنی]] و اتصاف خارجیاند. [[ارزشها]] همچنین برای تحققیابی [[عینی]]، به [[مشارکت]] شخصی و جمعی افراد [[نیازمند]] خواهند بود. یک ویژگی یا [[رفتار]] علاوه بر داشتن ارزش فینفسه، تنها زمانی در فهرست ارزشهای [[فرهنگی]] جای خواهد گرفت که در نزد افراد نیز [[ارزشمند]] تلقی شود. بدون ملاحظه این انتساب ما نه با ارزش که با [[واقعیت]] دارای ویژگی ارزشی مواجه خواهیم بود. علاوه اینکه معیار ارزش بودن برخی ارزشها نیز خود [[انسان]] یا نوعی انتساب به انسان است نه واقعیتهای نفسالامری. ارزشهای ذاتی یا ارزشهای دارای خاستگاه عینی - به رغم [[درک]] ما - حظی از واقعیت دارند. ما ممکن است [[ارزشمندی]] یک چیز را درک نکرده یا درباره آن [[داوری]] منفی یا خنثی داشته باشیم و نیز ممکن است وجه ارزشی آن، نه یکباره که تدریجاً، بر ما ظاهر گردد. وجود این احوال، نشانگر آن است که دستکم برخی از ارزشها، از بنیاد مستقلی - قطع نظر از انتساب به انسان - برخوردارند. شاید به دلیل همین ویژگی عینی است که ما غالباً تجسم ارزش را با خود آن یکی میپنداریم یا تجسم ارزش را لازمه انفکاکناپذیر آن میانگاریم. به تعبیر برخی نویسندگان: [[ذهن]] انسان وقتی ارزشی را درک میکند، گویی به چیزی علاوه بر [[ادراک]] واقعیتها [[آگاهی]] یافته که بر اساس [[احساسها]]، شناختها، نیازها، علاقهها، [[اعتقادات]] و حتی فرهنگهای [[اجتماعی]] شکل گرفته و سپس به آن واقعیت نسبت داده شده است<ref>سیدمحمدرضا جمشیدی، ارزش و ارزششناسی، ص۳۹۱.</ref>. | به بیان دیگر، ارزشها تنها از طریق احکام صادره در مورد اشخاص، اشیاء کیفیات، حوادث و [[افعال]] وجود مییابند و به همین دلیل اموری ذهنی - عینی یا به زبان [[فلسفی]] دارای عروض [[ذهنی]] و اتصاف خارجیاند. [[ارزشها]] همچنین برای تحققیابی [[عینی]]، به [[مشارکت]] شخصی و جمعی افراد [[نیازمند]] خواهند بود. یک ویژگی یا [[رفتار]] علاوه بر داشتن ارزش فینفسه، تنها زمانی در فهرست ارزشهای [[فرهنگی]] جای خواهد گرفت که در نزد افراد نیز [[ارزشمند]] تلقی شود. بدون ملاحظه این انتساب ما نه با ارزش که با [[واقعیت]] دارای ویژگی ارزشی مواجه خواهیم بود. علاوه اینکه معیار ارزش بودن برخی ارزشها نیز خود [[انسان]] یا نوعی انتساب به انسان است نه واقعیتهای نفسالامری. ارزشهای ذاتی یا ارزشهای دارای خاستگاه عینی - به رغم [[درک]] ما - حظی از واقعیت دارند. ما ممکن است [[ارزشمندی]] یک چیز را درک نکرده یا درباره آن [[داوری]] منفی یا خنثی داشته باشیم و نیز ممکن است وجه ارزشی آن، نه یکباره که تدریجاً، بر ما ظاهر گردد. وجود این احوال، نشانگر آن است که دستکم برخی از ارزشها، از بنیاد مستقلی - قطع نظر از انتساب به انسان - برخوردارند. شاید به دلیل همین ویژگی عینی است که ما غالباً تجسم ارزش را با خود آن یکی میپنداریم یا تجسم ارزش را لازمه انفکاکناپذیر آن میانگاریم. به تعبیر برخی نویسندگان: [[ذهن]] انسان وقتی ارزشی را درک میکند، گویی به چیزی علاوه بر [[ادراک]] واقعیتها [[آگاهی]] یافته که بر اساس [[احساسها]]، شناختها، نیازها، علاقهها، [[اعتقادات]] و حتی فرهنگهای [[اجتماعی]] شکل گرفته و سپس به آن واقعیت نسبت داده شده است<ref>سیدمحمدرضا جمشیدی، ارزش و ارزششناسی، ص۳۹۱.</ref>. | ||
خط ۶۷: | خط ۶۷: | ||
حاصل [[کلام]] آنکه [[ارزشها]] یا دستکم اصول ارزشها، در [[واقعیت]] ریشه دارند و نمیتوان آنها را صرفاً محصول و معلول سلیقهها و علاقههای فردی یا [[قراردادها]] و اعتبارات [[اجتماعی]] یا [[امر و نهی]] آمر و ناهی دانست<ref>جمعی از نویسندگان، درآمدی بر مبانی اندیشه اسلامی، ص۴۸.</ref>. | حاصل [[کلام]] آنکه [[ارزشها]] یا دستکم اصول ارزشها، در [[واقعیت]] ریشه دارند و نمیتوان آنها را صرفاً محصول و معلول سلیقهها و علاقههای فردی یا [[قراردادها]] و اعتبارات [[اجتماعی]] یا [[امر و نهی]] آمر و ناهی دانست<ref>جمعی از نویسندگان، درآمدی بر مبانی اندیشه اسلامی، ص۴۸.</ref>. | ||
در مقابل، برخی دیدگاههای جامعهشناختی و مردمشناختی، ارزشها را جزء جداییناپذیر [[زندگی اجتماعی]] و محصول [[قرارداد]] جمعی و پذیرش همگانی تلقی کردهاند. ارزشها از این منظر، اموری [[فرهنگی]]، زمینهای، نسبی و غالباً متغیرند که هر [[جامعه]] به اقتضای مجموع امکانات و محدودیتها و اوضاع و شرایط [[تاریخی]]، فرهنگی، مذهبی، [[اقتصادی]]، [[سیاسی]]، اجتماعی، ارتباطی و... خویش و گاه از طریق عوامل نامرئی طی اعصار و قرون متمادی بدان دست یافته و همواره با تغییراتی از یک [[نسل]] به نسل دیگر منتقل شده است. از منظر [[روانشناختی]] نیز ارزشهای یک جامعه بیشتر مبین [[آرمانها]]، [[نگرشها]]، [[گرایشها]]، نیازها، [[خواستهها]]، علاقهها و ترجیحهای | در مقابل، برخی دیدگاههای جامعهشناختی و مردمشناختی، ارزشها را جزء جداییناپذیر [[زندگی اجتماعی]] و محصول [[قرارداد]] جمعی و پذیرش همگانی تلقی کردهاند. ارزشها از این منظر، اموری [[فرهنگی]]، زمینهای، نسبی و غالباً متغیرند که هر [[جامعه]] به اقتضای مجموع امکانات و محدودیتها و اوضاع و شرایط [[تاریخی]]، فرهنگی، مذهبی، [[اقتصادی]]، [[سیاسی]]، اجتماعی، ارتباطی و... خویش و گاه از طریق عوامل نامرئی طی اعصار و قرون متمادی بدان دست یافته و همواره با تغییراتی از یک [[نسل]] به نسل دیگر منتقل شده است. از منظر [[روانشناختی]] نیز ارزشهای یک جامعه بیشتر مبین [[آرمانها]]، [[نگرشها]]، [[گرایشها]]، نیازها، [[خواستهها]]، علاقهها و ترجیحهای غالب افراد یا گروههای حاکماند که به عنوان معیارهای عام [[مقبولیت]] جمعی یافتهاند<ref>برای آگاهی بیشتر از جنبههای وجودشناختی ارزشها، همچنین ر.ک: Paul Grice; The conception of value; pp. ۹۳-۱۲۰.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۳۳.</ref> | ||
==ویژگی ارزشها== | ==ویژگی ارزشها== | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۰۵: | ||
==کارکرد ارزشها== | ==کارکرد ارزشها== | ||
تحقق عینی ارزشها در قالب جلوهها و مظاهر متناسب، آثار و کارکردهای فردی و اجتماعی مختلفی به همراه دارد که در شاخههای متنوع [[علمی]] به تناسب حوزه مطالعه و رویکرد تخصصی از آنها سخن رفته است. اهم کارکردهای آشکار و پنهان و مستقیم و غیرمستقیم ارزشها و [[نظام ارزشی]] | تحقق عینی ارزشها در قالب جلوهها و مظاهر متناسب، آثار و کارکردهای فردی و اجتماعی مختلفی به همراه دارد که در شاخههای متنوع [[علمی]] به تناسب حوزه مطالعه و رویکرد تخصصی از آنها سخن رفته است. اهم کارکردهای آشکار و پنهان و مستقیم و غیرمستقیم ارزشها و [[نظام ارزشی]] غالب [[جامعه]] را میتوان در فهرست زیر خلاصه کرد: | ||
#جهتدهی، [[هدایت]] و کنترل [[افکار]]، اطلاعات، [[امیال]]، [[نگرشها]]، [[ارتباطات]] و رفتارهای افراد و نهادهای اجتماعی. گفتنی است ارزشهای بنیادین و پایه به مثابه باورداشتهای نسبتاً کلی و تفسیرپذیر، صرفاً خطوط کلی ناظر به مطلوبیتها را تعیین میکنند. | #جهتدهی، [[هدایت]] و کنترل [[افکار]]، اطلاعات، [[امیال]]، [[نگرشها]]، [[ارتباطات]] و رفتارهای افراد و نهادهای اجتماعی. گفتنی است ارزشهای بنیادین و پایه به مثابه باورداشتهای نسبتاً کلی و تفسیرپذیر، صرفاً خطوط کلی ناظر به مطلوبیتها را تعیین میکنند. | ||
#ایجاد [[ارتباط]] میان [[جهان]] خصوصی فرد با دنیای بیرونی، [[اجتماعی]] و عمومی در چرخه تعاملهای گسترده وی با محیط. | #ایجاد [[ارتباط]] میان [[جهان]] خصوصی فرد با دنیای بیرونی، [[اجتماعی]] و عمومی در چرخه تعاملهای گسترده وی با محیط. | ||
خط ۱۴۴: | خط ۱۴۴: | ||
===ارزش و نگرش=== | ===ارزش و نگرش=== | ||
نگرش یا ایستار را غالباً روش نسبتاً [[ثابت]] [[فکر]]، [[احساس]] و [[رفتار]] فرد نسبت به افراد، گروهها، اشیا، رویدادها و پدیدههای محیطی تعریف کردهاند. نگرش نیز با مفهوم ارزش [[ارتباط]] تنگاتنگی دارد، هرچند چگونگی این ارتباط، وضوح مشخصی ندارد. این ابهام بیشتر آنجایی برجسته میشود که ارزش را نیز همچون نگرش مرکب از سه ضلع [[شناختی]]، [[عاطفی]] و [[رفتاری]] تلقی کنیم. علاوه اینکه، این دو در برخی ویژگیهای دیگر نیز همچون [[ذهنی]] بودن، جلوهنمایی در قالبهای مختلف، سنجشناپذیری [کمیتناپذیری]، اکتسابی بودن، [[پایداری]] نسبی و تغییرپذیری بطئی، پذیرش فردی و گروهی اشتراک دارند. در عین حال، تفاوتهایی نیز هرچند با وضوح کمتر میان آنها وجود دارد که در زیر به پارهای از آنها اشاره میشود: عمیق بودن سطح استقرار [[ارزشها]] در [[ساحت]] [[ذهن]] و روان در مقایسه با [[نگرشها]]، [[غلظت]] بعد [[عقلانی]] ارزشها در مقایسه با نگرشها، اطلاق یا قابلیت [[جهانشمولی]] طیف وسیعی از ارزشها در مقایسه با نسبیت | نگرش یا ایستار را غالباً روش نسبتاً [[ثابت]] [[فکر]]، [[احساس]] و [[رفتار]] فرد نسبت به افراد، گروهها، اشیا، رویدادها و پدیدههای محیطی تعریف کردهاند. نگرش نیز با مفهوم ارزش [[ارتباط]] تنگاتنگی دارد، هرچند چگونگی این ارتباط، وضوح مشخصی ندارد. این ابهام بیشتر آنجایی برجسته میشود که ارزش را نیز همچون نگرش مرکب از سه ضلع [[شناختی]]، [[عاطفی]] و [[رفتاری]] تلقی کنیم. علاوه اینکه، این دو در برخی ویژگیهای دیگر نیز همچون [[ذهنی]] بودن، جلوهنمایی در قالبهای مختلف، سنجشناپذیری [کمیتناپذیری]، اکتسابی بودن، [[پایداری]] نسبی و تغییرپذیری بطئی، پذیرش فردی و گروهی اشتراک دارند. در عین حال، تفاوتهایی نیز هرچند با وضوح کمتر میان آنها وجود دارد که در زیر به پارهای از آنها اشاره میشود: عمیق بودن سطح استقرار [[ارزشها]] در [[ساحت]] [[ذهن]] و روان در مقایسه با [[نگرشها]]، [[غلظت]] بعد [[عقلانی]] ارزشها در مقایسه با نگرشها، اطلاق یا قابلیت [[جهانشمولی]] طیف وسیعی از ارزشها در مقایسه با نسبیت غالب نگرشها، [[ثبات]] نسبی ارزشها در مقایسه با نگرشها، قابلیت بیشتر برای توجیهپذیری عقلانی در مقایسه با نگرشها، نقش کانونی ارزشهای پایه مورد قبول فرد در ایجاد و شکلدهی به نگرشهای او بهویژه در شرایط عادی، امکان مداخله آزمایشگاهی کمتر در مقایسه با نگرشها، کنترلپذیری کمتر در مقایسه با نگرشها، ایفای نقش کمتر در تعیین [[رفتار اجتماعی]] فرد در مقایسه با نگرشها و بالاخره، کلی و انتزاعی بودن ارزشها در مقایسه با [[عینی]] و مصداقی بودن نگرشها (= شخصی یا گروهی بودن آنها)<ref>ر.ک: مسعود آذربایجانی و دیگران؛ روانشناسی اجتماعی، با نگرش به منابع اسلامی ص۱۴۵.</ref>. | ||
نکته دیگر اینکه ارزشها معمولاً بهواسطه نگرشها و از طریق تأثیرگذاری بر آنها، در فرایند [[تصمیمگیری]] فرد دخالت مییابند. در هر حال، نحوه [[ارتباط]] ارزش و نگرش نیز از جمله موضوعهایی است که سزاوار بحث عمیق و اتخاذ موضع مناسب است<ref>ر.ک: ژان ون دث؛ چیستی ارزش، ص۱۲۴.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۵.</ref> | نکته دیگر اینکه ارزشها معمولاً بهواسطه نگرشها و از طریق تأثیرگذاری بر آنها، در فرایند [[تصمیمگیری]] فرد دخالت مییابند. در هر حال، نحوه [[ارتباط]] ارزش و نگرش نیز از جمله موضوعهایی است که سزاوار بحث عمیق و اتخاذ موضع مناسب است<ref>ر.ک: ژان ون دث؛ چیستی ارزش، ص۱۲۴.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۵.</ref> | ||
خط ۱۷۹: | خط ۱۷۹: | ||
==[[ثبات]] و [[تغییر]] [[ارزشها]]== | ==[[ثبات]] و [[تغییر]] [[ارزشها]]== | ||
ارزشها، بهرغم ذهنیت | ارزشها، بهرغم ذهنیت غالب، از ویژگی [[پویایی]] و سیالیت کاملاً بر کنار نیستند. آنچه چنین تغییری را مستبعد و معارض با اقتضائات ذاتی ارزشها میانگارد، تسری و تعمیم ویژگی ارزشهای ذاتی و غایی به کل ارزشهای موجود در یک [[نظام ارزشی]] و عدم توجه به تنوع گونههای ارزشی است. در هر حال، تردیدی نیست که ارزشها بهویژه ارزشهای ابزاری در مقابل ارزشهای غایی، ارزشهای نسبی در مقابل مطلق، ارزشهای مادی در مقابل [[معنوی]]، ارزشهای [[حقوقی]] در مقابل [[اخلاقی]] و حتی برخی اشکال و [[صور]] ترجیحی و نهادی شده ارزشهای ذاتی همچون سایر عناصر [[فرهنگی]] به مرور [[زمان]] و تحت تأثیر عوامل مختلف هر چند به صورت بطئی و آهنگی نسبتاً آرام و نامحسوس دستخوش تغییر میشوند. عوامل متعددی در این تغییر اعم از علل ایجابی، زمینهای و تقویتکننده مؤثرند. وقوع تحولات ساختاری در [[جامعه]]، [[ظهور]] تغییرات فرهنگی، ورود موجهای فرهنگی ناهمگون به قلمرو استقرار یک نظام ارزشی، دستیابی به صور و اشکال [[تفسیری]] جدید از ارزشهای سنتی و پیشین، بیکارکردشدن یک ارزش در نتیجه تزاحمات ارزشی با وقوع تحولات ساختاری، ورود و [[جایگزینی]] ارزشهای جدید، عدم اهتمام تودهها به [[حفظ]] ارزشها در نتیجه وقوع تحولات [[فکری]] (نگرشی)، فرهنگی و اجتماعی؛ مخدوش شدن اعتبار برخی ارزشها در [[افکار]] عمومی و ذهنیت جمعی؛ از جمله این عواملاند. گفتنی است تغییر یک ارزش، گاه به معنای تغییر در جایگاه و موقعیت آن ارزش در [[سلسله]] مراتب ارزشهای موجود در یک نظام ارزشی است؛ برای نمونه، تبدیل یک ارزش عالی به یک ارزش دانی یا یک ارزش مطلق به یک ارزش نسبی یا بالعکس از این سنخ است. نکته دیگر اینکه گاه تغییر یک ارزش به معنای بیاعتبار شدن عملی بهرغم اعتبار [[ذهنی]] و نظری با فروکش کردن انگیزههای لازم برای [[التزام عملی]] به رعایت اقتضائات آن است. گفتنی است وقوع [[تحول]] در ارزشهای گوناگون، الزاماً به معنای وقوع [[تغییر]] در زیرساختها و مبادی نظری آنها نیست. نکته پایانی اینکه تغییر [[ارزشها]] لزوماً به وقوع تغییر در [[هنجارها]] و آیینهای منبعث از آن منتهی نمیشود. | ||
شیلز در بیان عوامل مؤثر بر [[ثبات]] و تغییر ارزشها به نکات دیگری نیز توجه داده است<ref>ادوارد شیلز، ارزشها و سنت، ص۱۲۱.</ref>. گفتنی است [[استعداد]] و ظرفیت تغییرپذیری در ارزشهای مختلف، متفاوت میباشد. برخی ارزشها در مقایسه [[آمادگی]] بیشتری برای تغییر دارند؛ برای نمونه: ارزشهای تمام موجود در حوزه [[روابط اجتماعی]] و [[فرهنگی]] [[جامعه]] همچون [[صداقت]]، [[تعهد]] و [[وفاداری]] که بیشتر ماهیت [[اخلاقی]] دارند، در مقایسه با ارزشهای موجود در حوزه [[روابط سیاسی]] و [[اقتصادی]] که بیشتر ماهیت ابزاری دارند؛ [[پایداری]] و [[مقاومت]] بیشتری در برابر تغییر دارند. این ارزشها به دلیل [[خصلت]] کانونی و ماهیت اظهاری، کاربرد و [[مرجعیت]] بیشتری در تعاملها و مناسبات [[اجتماعی]] [[انسانها]] دارند و این خود به عادی شدگی، ترجیح، تثبیت، و تبدیل آنها به بخش جداییناپذیری از ساختار فرهنگی جامعه کمک میکند. برخی از [[اندیشمندان]]، تغییر ارزشها را به وقوع تغییر در چارچوب [[مرجع]] آنها مستند دانستهاند<ref>ر.ک: برهان غلیون، دشمن فضیلت، تأملی در پدیده اخلاق در جامعه عربی، ص۲۶۰.</ref>. | شیلز در بیان عوامل مؤثر بر [[ثبات]] و تغییر ارزشها به نکات دیگری نیز توجه داده است<ref>ادوارد شیلز، ارزشها و سنت، ص۱۲۱.</ref>. گفتنی است [[استعداد]] و ظرفیت تغییرپذیری در ارزشهای مختلف، متفاوت میباشد. برخی ارزشها در مقایسه [[آمادگی]] بیشتری برای تغییر دارند؛ برای نمونه: ارزشهای تمام موجود در حوزه [[روابط اجتماعی]] و [[فرهنگی]] [[جامعه]] همچون [[صداقت]]، [[تعهد]] و [[وفاداری]] که بیشتر ماهیت [[اخلاقی]] دارند، در مقایسه با ارزشهای موجود در حوزه [[روابط سیاسی]] و [[اقتصادی]] که بیشتر ماهیت ابزاری دارند؛ [[پایداری]] و [[مقاومت]] بیشتری در برابر تغییر دارند. این ارزشها به دلیل [[خصلت]] کانونی و ماهیت اظهاری، کاربرد و [[مرجعیت]] بیشتری در تعاملها و مناسبات [[اجتماعی]] [[انسانها]] دارند و این خود به عادی شدگی، ترجیح، تثبیت، و تبدیل آنها به بخش جداییناپذیری از ساختار فرهنگی جامعه کمک میکند. برخی از [[اندیشمندان]]، تغییر ارزشها را به وقوع تغییر در چارچوب [[مرجع]] آنها مستند دانستهاند<ref>ر.ک: برهان غلیون، دشمن فضیلت، تأملی در پدیده اخلاق در جامعه عربی، ص۲۶۰.</ref>. | ||
خط ۱۸۸: | خط ۱۸۸: | ||
ارزشهای [[اجتماعی]] نیز همچون سایر عناصر [[فرهنگی]] به مرور [[زمان]] و در پرتو ارجاعات مکرر هنجاری و التزامات عملی مستمر به صورت نهادی و تثبیت شده در خواهند آمد و به بخشی از [[واقعیت]] عینی اجتماعی تبدیل میشوند. تعبیر به شیئیت، چیزوارگی و تصلب عناصر فرهنگی در کلمات برخی جامعهشناسان، به این مرحله از تحقق و خصیصه نهادی شدن ناظر است<ref>عبدالحسین نیک گهر، مبانی جامعهشناسی، ص۲۹۱.</ref>. | ارزشهای [[اجتماعی]] نیز همچون سایر عناصر [[فرهنگی]] به مرور [[زمان]] و در پرتو ارجاعات مکرر هنجاری و التزامات عملی مستمر به صورت نهادی و تثبیت شده در خواهند آمد و به بخشی از [[واقعیت]] عینی اجتماعی تبدیل میشوند. تعبیر به شیئیت، چیزوارگی و تصلب عناصر فرهنگی در کلمات برخی جامعهشناسان، به این مرحله از تحقق و خصیصه نهادی شدن ناظر است<ref>عبدالحسین نیک گهر، مبانی جامعهشناسی، ص۲۹۱.</ref>. | ||
نهادیشدن علاوه بر تثبیتشدگی نسبی ارزشها، ضریب [[پایداری]] و [[مقاومت]] آنها در مقابل تغییرات را افزایش داده، اعتبار و [[اطمینان]] به صحت و [[اتقان]] آنها را بالا برده و اعضای موجود و نسلهای آتی را به پذیرش و [[تمکین]] مشتاقانه آنها [[ترغیب]] و تحریص میکند. روشن است که ارزشهای موجود در یک [[نظام ارزشی]] از شانس و موقعیت یکسانی برای نهادی شدن برخوردار نیستند. ارزشهای مطلق، غایی و [[جهانشمول]] در مقایسه با [[صور]] متقابل، [[استعداد]] بسیار بیشتری برای تثبیتشدگی و ماندگاری بهرغم پذیرش اشکال و مصداقهای متعدد دارند. اگر همه ارزشها را هم واجد درجهای از قابلیت تثبیتشدگی بدانیم بیشک، این خصیصه در همه ارزشها، یکسان و به یک اندازه نیست. نظام ارزشی برگرفته یا مورد [[تأیید]] [[دین]] نیز در صورت درونریزی شدن در ساختار شخصیتی و بنیادهای [[فکری]] و [[اعتقادی]] [[مؤمنان]]، پیوند خوردن با سایر عناصر فرهنگی | نهادیشدن علاوه بر تثبیتشدگی نسبی ارزشها، ضریب [[پایداری]] و [[مقاومت]] آنها در مقابل تغییرات را افزایش داده، اعتبار و [[اطمینان]] به صحت و [[اتقان]] آنها را بالا برده و اعضای موجود و نسلهای آتی را به پذیرش و [[تمکین]] مشتاقانه آنها [[ترغیب]] و تحریص میکند. روشن است که ارزشهای موجود در یک [[نظام ارزشی]] از شانس و موقعیت یکسانی برای نهادی شدن برخوردار نیستند. ارزشهای مطلق، غایی و [[جهانشمول]] در مقایسه با [[صور]] متقابل، [[استعداد]] بسیار بیشتری برای تثبیتشدگی و ماندگاری بهرغم پذیرش اشکال و مصداقهای متعدد دارند. اگر همه ارزشها را هم واجد درجهای از قابلیت تثبیتشدگی بدانیم بیشک، این خصیصه در همه ارزشها، یکسان و به یک اندازه نیست. نظام ارزشی برگرفته یا مورد [[تأیید]] [[دین]] نیز در صورت درونریزی شدن در ساختار شخصیتی و بنیادهای [[فکری]] و [[اعتقادی]] [[مؤمنان]]، پیوند خوردن با سایر عناصر فرهنگی غالب [[جامعه]] و تثبیت شدن در چارچوب نهادهای اجتماعی، امکان عینیتیابی، [[استمرار]] و تأثیرگذاری عمیق در سطوح فردی و [[اجتماعی]] را خواهد یافت<ref>در خصوص عوامل مؤثر در تنهایی شدن ارزشها، ر.ک: سید احمد رهنمایی، درآمدی بر مبانی ارزشها، ص۱۹۷-۲۰۳.</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۶۵.</ref> | ||
==[[سلسله]] مراتب [[ارزشها]]== | ==[[سلسله]] مراتب [[ارزشها]]== | ||
ارزشهای متنوع موجود در یک [[نظام ارزشی]] یا آرشیو یک [[فرهنگ]]، معمولاً از یک چینش خاصی که [[منطق]] آن غالباً وضوح چندانی ندارد، [[تبعیت]] میکنند؛ برای نمونه، در [[ادیان الهی]]، ارزشهای غیرمادی بر ارزشهای مادی؛ ارزشهای ذاتی بر ارزشهای ابزاری؛ ارزشهای غایی معطوف به [[جهان]] [[اخروی]] بر ارزشهای غایی این جهانی؛ ارزشهای مطلق بر ارزشهای نسبی؛ ارزشهای ناظر به [[مصالح]] جمعی بر ارزشهای ناظر به [[منافع]] و مصالح فردی؛ ارزشهایی که نیل بدان مستلزم [[تحمل]] هزینههای سخت در مقایسه با ارزشهای سهلالوصول؛ تقدم و رجحان یافتهاند. | ارزشهای متنوع موجود در یک [[نظام ارزشی]] یا آرشیو یک [[فرهنگ]]، معمولاً از یک چینش خاصی که [[منطق]] آن غالباً وضوح چندانی ندارد، [[تبعیت]] میکنند؛ برای نمونه، در [[ادیان الهی]]، ارزشهای غیرمادی بر ارزشهای مادی؛ ارزشهای ذاتی بر ارزشهای ابزاری؛ ارزشهای غایی معطوف به [[جهان]] [[اخروی]] بر ارزشهای غایی این جهانی؛ ارزشهای مطلق بر ارزشهای نسبی؛ ارزشهای ناظر به [[مصالح]] جمعی بر ارزشهای ناظر به [[منافع]] و مصالح فردی؛ ارزشهایی که نیل بدان مستلزم [[تحمل]] هزینههای سخت در مقایسه با ارزشهای سهلالوصول؛ تقدم و رجحان یافتهاند. | ||
خط ۱۹۵: | خط ۱۹۵: | ||
در خصوص خاستگاه، مفاد و مضمون، پشتوانه، منطق درونی، نقش و کارکرد، مطلق و نسبی، [[ثبات]] و [[تغییر]] و گونهشناسی ارزشها و... نظریههای مختلفی ارائه شده که به دلیل ضیق مجال، خوانندگان را به منابع مربوط ارجاع میدهیم. در خصوص ابتنای ارزشها به ویژه [[ارزشهای اخلاقی]] بر [[حسن و قبح عقلی]] و تحلیل آن<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۹۳-۱۰۴؛ جعفر سبحانی، حسن و قبح عقلی با پایههای اخلاق جاودان، ص۱۲۰- ۱۲۲.</ref>؛ در خصوص نظریه احساسگرایی که ارزشها را مبین و معرف [[احساسات]]، هیجانها و تمایلهای [[انسان]] در [[مقام]] [[داوری]] در خصوص امور مختلف میداند نه نمایانگر واقعیتهای [[عینی]]<ref>ر.ک: الف. جآیر، زبان، حقیقت و منطق، ص۱۴۵-۱۴۷.</ref>. در خصوص [[نظریه]] [[جامعهگرایی]] که با فرض اصالت [[فلسفی]] جمع، رئالیسم جامعهشناختی و [[اعتقاد]] به وجود مستقل [[جامعه]] به عنوان یک [[هویت]] فرافردی و مستقل؛ خاستگاه همه باورداشتهای مشترک از جمله ارزشها و نحوه اجرایی شدن آنها را جامعه و [[روح جمعی]] میداند<ref>ر.ک: امیل دورکیم، فلسفه و جامعهشناسی، ص۷۸ و ۱۱۵.</ref>. در خصوص نظریه شهودگرایی که با ارجاع به تحلیلهای [[انسانشناختی]] و [[روانشناسی]] [[فلسفی]]، [[بداهت]] [[ارزشها]] و گزارههای ارزشی را دلیل کافی بر [[شهودی]]، وجدانی و [[سازگاری]] آنها با اقتضائات وجودی و تمایلهای اصیل [[انسان]] میانگارد<ref>ر.ک: ویلیام کی فرانکنا، فلسفه اخلاقی، ص۲۱۵.</ref> و بالاخره در خصوص نظریه فطرتگرایی که منشأ ارزشها را به اقتضائات و ظرفیتهای وجودی و سازمان سرشتی انسان مستند میسازد<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص۱۲۶-۱۲۷؛ همو، ولاءها و ولایتها، ص۹۰-۹۱؛ همچنین برای کسب اطلاعات تفصیلی در خصوص نظریههای فوق و سایر نظریههای مطرح شده در این خصوص، ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی Wolfgang Kohler; The Place of value in a world of Futs; pp; ۳۵-۶۲..</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۶۷.</ref> | در خصوص خاستگاه، مفاد و مضمون، پشتوانه، منطق درونی، نقش و کارکرد، مطلق و نسبی، [[ثبات]] و [[تغییر]] و گونهشناسی ارزشها و... نظریههای مختلفی ارائه شده که به دلیل ضیق مجال، خوانندگان را به منابع مربوط ارجاع میدهیم. در خصوص ابتنای ارزشها به ویژه [[ارزشهای اخلاقی]] بر [[حسن و قبح عقلی]] و تحلیل آن<ref>ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی، ص۹۳-۱۰۴؛ جعفر سبحانی، حسن و قبح عقلی با پایههای اخلاق جاودان، ص۱۲۰- ۱۲۲.</ref>؛ در خصوص نظریه احساسگرایی که ارزشها را مبین و معرف [[احساسات]]، هیجانها و تمایلهای [[انسان]] در [[مقام]] [[داوری]] در خصوص امور مختلف میداند نه نمایانگر واقعیتهای [[عینی]]<ref>ر.ک: الف. جآیر، زبان، حقیقت و منطق، ص۱۴۵-۱۴۷.</ref>. در خصوص [[نظریه]] [[جامعهگرایی]] که با فرض اصالت [[فلسفی]] جمع، رئالیسم جامعهشناختی و [[اعتقاد]] به وجود مستقل [[جامعه]] به عنوان یک [[هویت]] فرافردی و مستقل؛ خاستگاه همه باورداشتهای مشترک از جمله ارزشها و نحوه اجرایی شدن آنها را جامعه و [[روح جمعی]] میداند<ref>ر.ک: امیل دورکیم، فلسفه و جامعهشناسی، ص۷۸ و ۱۱۵.</ref>. در خصوص نظریه شهودگرایی که با ارجاع به تحلیلهای [[انسانشناختی]] و [[روانشناسی]] [[فلسفی]]، [[بداهت]] [[ارزشها]] و گزارههای ارزشی را دلیل کافی بر [[شهودی]]، وجدانی و [[سازگاری]] آنها با اقتضائات وجودی و تمایلهای اصیل [[انسان]] میانگارد<ref>ر.ک: ویلیام کی فرانکنا، فلسفه اخلاقی، ص۲۱۵.</ref> و بالاخره در خصوص نظریه فطرتگرایی که منشأ ارزشها را به اقتضائات و ظرفیتهای وجودی و سازمان سرشتی انسان مستند میسازد<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص۱۲۶-۱۲۷؛ همو، ولاءها و ولایتها، ص۹۰-۹۱؛ همچنین برای کسب اطلاعات تفصیلی در خصوص نظریههای فوق و سایر نظریههای مطرح شده در این خصوص، ر.ک: [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، نقد و بررسی مکاتب اخلاقی Wolfgang Kohler; The Place of value in a world of Futs; pp; ۳۵-۶۲..</ref><ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۶۷.</ref> | ||
==ضمانت اجرای ارزشها== | ==ضمانت اجرای ارزشها== | ||
هر [[جامعه]] برای عینیتیابی [[نظام ارزشی]] | هر [[جامعه]] برای عینیتیابی [[نظام ارزشی]] غالب و دارای [[مقبولیت]] همگانی یا اکثری، معمولاً مقدمات و تمهیداتی را متناسب با شرایط و امکانات خویش [[تدارک]] دیده و پشتوانهها و ضمانتهای اجرایی لازم را برای تحققیابی و جلوهنمایی آنها در ساحتهای مختلف [[زندگی فردی]] و [[اجتماعی]] و [[الزام]] [[قاطع]] همگان به رعایت باورمندانه و خودجوش آنها فراهم میسازد. چنین بسترهایی مستقیم و غیرمستقیم، زمینه تداوم، تعمیق، تثبیت، انتشار و انتقال میان نسلی ارزشها را تضمین میکنند. درونی شدن و پیوند خوردن آنها با ساختار وجودی افراد از طریق فرایند مستمر [[جامعهپذیری]] و [[تعلیم و تربیت]] اجتماعی، تأمین پشتوانههای [[معرفتی]] و توجیحی لازم برای باوراندن و متقاعد ساختن عموم به اهمیت، [[ضرورت]]، مطلوبیت و [[کارایی]] آنها در [[نظام اجتماعی]]، حصول [[عادت]] در پرتو الزام به رعایت مستمر آنها، ارجاعات جمعی، فشار هنجاری، انتظارات همگانی، حساسیت [[افکار]] عمومی و [[وجدان]] جمعی، نهادی شدن و تثبیت نسبی از طریق پیوند خوردن به بافت اجتماعی، [[نظارت]] و کنترل عوامل رسمی و غیررسمی، تعیین پاداشها و تنبیههای رسمی و غیررسمی، هزینهبر بودن [[مخالفت]] و [[سرپیچی]] و... بخشی از این عوامل و راهکارها محسوب میشوند<ref>ر.ک: پیتر ورسلی، نظم اجتماعی، ص۷۲.</ref>. | ||
نظامهای ارزشی منبعث از [[ادیان الهی]] یا مورد [[تأیید]] آنها، علاوه بر عوامل فوق که تقریباً در همه [[جوامع]] عمومیت دارند؛ از عوامل تقویت کننده [[فرهنگی]] و [[اجتماعی]] دیگری نیز که بالطبع افزایش [[میزان]] [[التزام]] به رعایت آنها را موجب میشود، برخوردارند؛ برای نمونه، در [[اسلام]] [[اعتقاد]] به [[خداوند]] و [[نظارت]] و اشراف دقیق او بر همه ساحتهای وجودی [[انسان]]، اعتقاد به [[حیات اخروی]] و [[حسابرسی]] دقیق [[اعمال]]، اعتقاد به [[برتری]] و جایگزینناپذیری [[ارزشهای دینی]]، [[خوف]] از [[ابتلا]] به پیامدهای وضعی [[دنیوی]] و [[اخروی]] [[سرپیچی]]، خوف از [[محروم]] شدن از نتیجههای محتمل مترتب بر عمل به [[ارزشها]]، وجود نظامهای کنترلی و نظارتی عام نظیر [[ارشاد]] و [[هدایت]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]]، خوف از طردشدن از [[جامعه]] [[مؤمنان]]، تنبیهها و مجازاتهای رسمی تعیین شده در قالب حدود و تعزیرات و... نیز زمینه جدیتری برای اجرایی شدن هرچه بیشتر ارزشها و التزام مؤمنان به رعایت آنها در عرصههای مختلف فردی و اجتماعی را فراهم میسازد.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۶۸.</ref> | نظامهای ارزشی منبعث از [[ادیان الهی]] یا مورد [[تأیید]] آنها، علاوه بر عوامل فوق که تقریباً در همه [[جوامع]] عمومیت دارند؛ از عوامل تقویت کننده [[فرهنگی]] و [[اجتماعی]] دیگری نیز که بالطبع افزایش [[میزان]] [[التزام]] به رعایت آنها را موجب میشود، برخوردارند؛ برای نمونه، در [[اسلام]] [[اعتقاد]] به [[خداوند]] و [[نظارت]] و اشراف دقیق او بر همه ساحتهای وجودی [[انسان]]، اعتقاد به [[حیات اخروی]] و [[حسابرسی]] دقیق [[اعمال]]، اعتقاد به [[برتری]] و جایگزینناپذیری [[ارزشهای دینی]]، [[خوف]] از [[ابتلا]] به پیامدهای وضعی [[دنیوی]] و [[اخروی]] [[سرپیچی]]، خوف از [[محروم]] شدن از نتیجههای محتمل مترتب بر عمل به [[ارزشها]]، وجود نظامهای کنترلی و نظارتی عام نظیر [[ارشاد]] و [[هدایت]]، [[امر به معروف و نهی از منکر]]، خوف از طردشدن از [[جامعه]] [[مؤمنان]]، تنبیهها و مجازاتهای رسمی تعیین شده در قالب حدود و تعزیرات و... نیز زمینه جدیتری برای اجرایی شدن هرچه بیشتر ارزشها و التزام مؤمنان به رعایت آنها در عرصههای مختلف فردی و اجتماعی را فراهم میسازد.<ref>[[سید حسین شرفالدین|شرفالدین، سید حسین]]، [[ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم (کتاب)|ارزشهای اجتماعی از منظر قرآن کریم]]، ص ۶۸.</ref> |