بشر بن معاذ اسدی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[بشر بن معاذ اسدی در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[بشر بن معاذ اسدی در تاریخ اسلامی]] | پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
وی از اهالی تُوز و سَمِیرَا<ref>سمیرا مکانی در دو منزلی مکه بعد از توز است، ر.ک: یاقوت حموی، ج۳، ص۲۵۵.</ref> مستند [[صحابی]] بودن وی [[روایت]] مرسلی است که افزون بر [[دروغگو]] بودن ناقل آن، در [[صحت]] متن آن نیز تردید شده است<ref>ذهبی، ج۱، ص۳۷۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۳۶.</ref>. [[احمد بن أحید بن نوح بزار]] ([[راوی]]) گوید: در سال ۲۴۶ هجری از [[جابر بن جابر عقیلی]] (راوی) شنیدم که می‌‌گفت: بشر بن معاذ اسدی از اهالی تُوز و سَمِیرَا برایم گفت: من در بیست سالگی در [[معیت]] پدرم پشت سر [[رسول خدا]]{{صل}} [[نماز]] خواندم. رسول خدا{{صل}} جلوتر از ما ایستاد و [[جبرئیل]] نیز جلوتر از رسول خدا{{صل}} بود. آن [[حضرت]] به اسب جبرئیل که مانند سایه [[ابر]] بود نگاه می‌کرد و هنگامی که اسب تکان می‌خورد، آن حضرت به [[رکوع]] می‌رفت<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۳۹۰؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۳۶.</ref>. [[جابر بن جابر عقیلی]] راوی آن متهم به [[کذب]] است<ref>ذهبی، ج۱، ص۳۷۸؛ ابن حجر، لسان، ج۲، ص۷۸.</ref>. برخی دیگر گفته‌اند: اساساً کسی به نام [[بشر بن معاذ]] در میان [[اصحاب رسول خدا]]{{صل}} وجود نداشته است<ref>ذهبی، ج۱، ص۳۷۸؛ ابن حجر، لسان، ج۲، ص۷۸.</ref>.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بشر بن معاذ اسدی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۴۳.</ref>
وی از اهالی تُوز و سَمِیرَا<ref>سمیرا مکانی در دو منزلی مکه بعد از توز است، ر. ک: یاقوت حموی، ج۳، ص۲۵۵.</ref> مستند [[صحابی]] بودن وی [[روایت]] مرسلی است که افزون بر [[دروغگو]] بودن ناقل آن، در [[صحت]] متن آن نیز تردید شده است<ref>ذهبی، ج۱، ص۳۷۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۳۶.</ref>. [[احمد بن أحید بن نوح بزار]] ([[راوی]]) گوید: در سال ۲۴۶ هجری از [[جابر بن جابر عقیلی]] (راوی) شنیدم که می‌‌گفت: بشر بن معاذ اسدی از اهالی تُوز و سَمِیرَا برایم گفت: من در بیست سالگی در [[معیت]] پدرم پشت سر [[رسول خدا]] {{صل}} [[نماز]] خواندم. رسول خدا {{صل}} جلوتر از ما ایستاد و [[جبرئیل]] نیز جلوتر از رسول خدا {{صل}} بود. آن [[حضرت]] به اسب جبرئیل که مانند سایه [[ابر]] بود نگاه می‌کرد و هنگامی که اسب تکان می‌خورد، آن حضرت به [[رکوع]] می‌رفت<ref>ابن عبدالبر، ج۱، ص۳۹۰؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۳۶.</ref>. [[جابر بن جابر عقیلی]] راوی آن متهم به [[کذب]] است<ref>ذهبی، ج۱، ص۳۷۸؛ ابن حجر، لسان، ج۲، ص۷۸.</ref>. برخی دیگر گفته‌اند: اساساً کسی به نام [[بشر بن معاذ]] در میان [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} وجود نداشته است<ref>ذهبی، ج۱، ص۳۷۸؛ ابن حجر، لسان، ج۲، ص۷۸.</ref><ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بشر بن معاذ اسدی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۴۳.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل‌ وابسته}}
{{مدخل وابسته}}


{{پایان مدخل وابسته}}
{{پایان مدخل وابسته}}
خط ۱۸: خط ۱۷:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۲۴ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۸:۵۲

مقدمه

وی از اهالی تُوز و سَمِیرَا[۱] مستند صحابی بودن وی روایت مرسلی است که افزون بر دروغگو بودن ناقل آن، در صحت متن آن نیز تردید شده است[۲]. احمد بن أحید بن نوح بزار (راوی) گوید: در سال ۲۴۶ هجری از جابر بن جابر عقیلی (راوی) شنیدم که می‌‌گفت: بشر بن معاذ اسدی از اهالی تُوز و سَمِیرَا برایم گفت: من در بیست سالگی در معیت پدرم پشت سر رسول خدا (ص) نماز خواندم. رسول خدا (ص) جلوتر از ما ایستاد و جبرئیل نیز جلوتر از رسول خدا (ص) بود. آن حضرت به اسب جبرئیل که مانند سایه ابر بود نگاه می‌کرد و هنگامی که اسب تکان می‌خورد، آن حضرت به رکوع می‌رفت[۳]. جابر بن جابر عقیلی راوی آن متهم به کذب است[۴]. برخی دیگر گفته‌اند: اساساً کسی به نام بشر بن معاذ در میان اصحاب رسول خدا (ص) وجود نداشته است[۵][۶]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. سمیرا مکانی در دو منزلی مکه بعد از توز است، ر. ک: یاقوت حموی، ج۳، ص۲۵۵.
  2. ذهبی، ج۱، ص۳۷۸؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۳۶.
  3. ابن عبدالبر، ج۱، ص۳۹۰؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۴۳۶.
  4. ذهبی، ج۱، ص۳۷۸؛ ابن حجر، لسان، ج۲، ص۷۸.
  5. ذهبی، ج۱، ص۳۷۸؛ ابن حجر، لسان، ج۲، ص۷۸.
  6. محمدی، رمضان، مقاله «بشر بن معاذ اسدی»، دانشنامه سیره نبوی ج۲، ص:۲۴۳.