جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
جز (جایگزینی متن - '\{\{صحابه\}\}\n↵\[\[رده\:(.*)\]\]↵\[\[رده\:مدخل\]\]↵\[\[رده\:اعلام\]\]↵\[\[رده\:اصحاب پیامبر\]\]' به 'رده:مدخل رده:اعلام رده:اصحاب پیامبر') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[بکر بن شداخ در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
وی از تیره [[لیث بن بکر بن عبدمناة بن کنانه]]<ref>ابن حزم، جمهره، ص۱۸۱.</ref> و از [[خادمان]] [[رسول خدا]]{{صل}} بود. او را بُکَیر نیز خواندهاند<ref>ابونعیم، ج۱، ص۴۱۹؛ ابن حجر، ج۱، ص۴۵۳.</ref>. گفتهاند او پیش از [[بلوغ]] در [[خدمت]] رسول خدا{{صل}} بود و چون به بلوغ رسید، نزد آن [[حضرت]] آمد و گفت: من در حالی که بالغ شدهام بر [[خانواده]] شما وارد میشوم. آن حضرت در [[حق]] او [[دعا]] کرد و فرمود: «خدایا، [[سخن]] او را [[تصدیق]] کن و [[پیروزی]] نصیبش گردان». وی در [[زمان عمر]] مردی [[یهودی]] را به [[قتل]] رساند و چون این کار بر [[عمر]] گران آمد و علت آن را جویا شد، گفت: فلانی (یکی از [[مسلمانان]]) به [[جنگ]] رفته و خانوادهاش را به من سپرده است. هنگامی که به خانهاش رفتم، این یهودی را در آنجا دیدم که با سرودن اشعاری، از آمیزش با [[همسر]] او سخن میگوید؛ من هم او را به قتل رساندم. عمر به سبب دعای رسول خدا{{صل}} سخن او را تصدیق کرد و آن یهودی را مهدورالدم شمرد<ref>ابونعیم، ج۱، ص۴۱۹؛ ابن اثیر، ج۱، ص۴۱۲.</ref>. البته برخی به [[دلایل]] تعدد این واقعه را نادرست دانستهاند<ref>نووی، ج۱۸، ص۳۶۱.</ref>. برخی منابع [[شیعی]] نیز اینگونه [[قضاوت]] عمر را مورد سؤال قرار دادهاند<ref>طبری شیعی، ص۵۳۲.</ref>. برخی منابع بدون اشاره به نام بکر، این داستان را نقل کردهاند<ref>ابن حزم، المحلی، ج۸، ص۲۵۱؛ عبدالرزاق صنعانی، ج۹، ص۴۳۵.</ref>. | وی از تیره [[لیث بن بکر بن عبدمناة بن کنانه]]<ref>ابن حزم، جمهره، ص۱۸۱.</ref> و از [[خادمان]] [[رسول خدا]] {{صل}} بود. او را بُکَیر نیز خواندهاند<ref>ابونعیم، ج۱، ص۴۱۹؛ ابن حجر، ج۱، ص۴۵۳.</ref>. گفتهاند او پیش از [[بلوغ]] در [[خدمت]] رسول خدا {{صل}} بود و چون به بلوغ رسید، نزد آن [[حضرت]] آمد و گفت: من در حالی که بالغ شدهام بر [[خانواده]] شما وارد میشوم. آن حضرت در [[حق]] او [[دعا]] کرد و فرمود: «خدایا، [[سخن]] او را [[تصدیق]] کن و [[پیروزی]] نصیبش گردان». وی در [[زمان عمر]] مردی [[یهودی]] را به [[قتل]] رساند و چون این کار بر [[عمر]] گران آمد و علت آن را جویا شد، گفت: فلانی (یکی از [[مسلمانان]]) به [[جنگ]] رفته و خانوادهاش را به من سپرده است. هنگامی که به خانهاش رفتم، این یهودی را در آنجا دیدم که با سرودن اشعاری، از آمیزش با [[همسر]] او سخن میگوید؛ من هم او را به قتل رساندم. عمر به سبب دعای رسول خدا {{صل}} سخن او را تصدیق کرد و آن یهودی را مهدورالدم شمرد<ref>ابونعیم، ج۱، ص۴۱۹؛ ابن اثیر، ج۱، ص۴۱۲.</ref>. البته برخی به [[دلایل]] تعدد این واقعه را نادرست دانستهاند<ref>نووی، ج۱۸، ص۳۶۱.</ref>. برخی منابع [[شیعی]] نیز اینگونه [[قضاوت]] عمر را مورد سؤال قرار دادهاند<ref>طبری شیعی، ص۵۳۲.</ref>. برخی منابع بدون اشاره به نام بکر، این داستان را نقل کردهاند<ref>ابن حزم، المحلی، ج۸، ص۲۵۱؛ عبدالرزاق صنعانی، ج۹، ص۴۳۵.</ref>. | ||
[[ابن ابی شیبه]]<ref>ابن ابی شبیه، ج۶، ص۴۲۲.</ref> نیز بدون اشاره به نام بکر، او را [[برادر]] [[اشعث انصاری]] دانسته است. این خبر در باب [[اثبات]] یا عدم اثبات [[جرم]] زناکار، مورد بحث [[فقها]] قرار گرفته است<ref>ر.ک: طوسی، ج۷، ص۴۸؛ ابن قدامه، ج۱۰، ص۳۵۴.</ref>. برخی وی را همان بکیر بنی شاخ دانستهاند که در [[فتح]] موقان<ref>منطقهای در آذربایجان در راه اردبیل به طرف تبریز، ر.ک: یاقوت حموی، ج۵، ص۲۲۵.</ref> شرکت داشت و «[[شماخ بن ضرار ثعلبی]]» با سرودن شعری، وی را «[[فارس]] اطلال» خواند و ستود<ref>بلاذری، ج۲، ص۴۰۳؛ ابن اثیر، ج۱، ص۴۱۲.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۴۵۳.</ref> گوید: اطلال نام اسب بکر بود که [[سیف بن عمر]] از او و اسبش داستانهایی در بحث [[فتوحات]] نقل کرده است. او در سال پانزدهم، در [[فتح قادسیه]] شرکت داشت و [[شارزاذ بن آزادبه]] (از قوای ساسانی) را به [[قتل]] رساند<ref>خلیفة بن خیاط، التاریخ، ص۹۰؛ برای شرکت وی در این نبرد، ر.ک: ابن خلدون، ج۲، ص۱۰۰.</ref>. وی از طرف [[عمر]] [[مأمور]] [[فتح]] «باب» شد و در این [[نبرد]]، [[فرماندهی]] یکی از دو جناح [[سپاه]] [[سراقة بن عمرو]] را عهدهدار بود. پس از این نبرد، [[سراقه]] وی را برای فتح موقان گسیل داشت<ref>ابن کثیر، ج۷، ص۱۳۹؛ ابن خلدون، ج۲، ص۱۲۰؛ نیز ر.ک: ابن حجر، ج۱، ص۴۵۳.</ref> | [[ابن ابی شیبه]]<ref>ابن ابی شبیه، ج۶، ص۴۲۲.</ref> نیز بدون اشاره به نام بکر، او را [[برادر]] [[اشعث انصاری]] دانسته است. این خبر در باب [[اثبات]] یا عدم اثبات [[جرم]] زناکار، مورد بحث [[فقها]] قرار گرفته است<ref>ر. ک: طوسی، ج۷، ص۴۸؛ ابن قدامه، ج۱۰، ص۳۵۴.</ref>. برخی وی را همان بکیر بنی شاخ دانستهاند که در [[فتح]] موقان<ref>منطقهای در آذربایجان در راه اردبیل به طرف تبریز، ر. ک: یاقوت حموی، ج۵، ص۲۲۵.</ref> شرکت داشت و «[[شماخ بن ضرار ثعلبی]]» با سرودن شعری، وی را «[[فارس]] اطلال» خواند و ستود<ref>بلاذری، ج۲، ص۴۰۳؛ ابن اثیر، ج۱، ص۴۱۲.</ref>. [[ابن حجر]]<ref>ابن حجر، ج۱، ص۴۵۳.</ref> گوید: اطلال نام اسب بکر بود که [[سیف بن عمر]] از او و اسبش داستانهایی در بحث [[فتوحات]] نقل کرده است. او در سال پانزدهم، در [[فتح قادسیه]] شرکت داشت و [[شارزاذ بن آزادبه]] (از قوای ساسانی) را به [[قتل]] رساند<ref>خلیفة بن خیاط، التاریخ، ص۹۰؛ برای شرکت وی در این نبرد، ر. ک: ابن خلدون، ج۲، ص۱۰۰.</ref>. وی از طرف [[عمر]] [[مأمور]] [[فتح]] «باب» شد و در این [[نبرد]]، [[فرماندهی]] یکی از دو جناح [[سپاه]] [[سراقة بن عمرو]] را عهدهدار بود. پس از این نبرد، [[سراقه]] وی را برای فتح موقان گسیل داشت<ref>ابن کثیر، ج۷، ص۱۳۹؛ ابن خلدون، ج۲، ص۱۲۰؛ نیز ر. ک: ابن حجر، ج۱، ص۴۵۳.</ref><ref>[[قاسم خانجانی|خانجانی، قاسم]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «بکر بن شداخ»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص:۲۶۰-۲۶۱.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
خط ۲۱: | خط ۱۹: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] | ||
[[رده:اصحاب پیامبر]] | [[رده:اصحاب پیامبر]] |