جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
[[امام علی]]{{ع}} مرد [[حق]] و [[حقیقت]] بود و اساس [[حکومت]] او بر پایه [[عدالت]]، [[مساوات]] و [[ارزشهای الهی]] و [[انسانی]] پیریزی شده بود. ایشان در راه برپایی [[عدالت اجتماعی]] و گرفتن '''[[حق]] مظلومان''' از [[ستمگران]] کوچکترین [[مسامحه]] و سازشکاری نداشت و از رنجش ظالمان و ناراحتی جنایتکاران بیمی به [[دل]] راه نمیداد. | [[امام علی]] {{ع}} مرد [[حق]] و [[حقیقت]] بود و اساس [[حکومت]] او بر پایه [[عدالت]]، [[مساوات]] و [[ارزشهای الهی]] و [[انسانی]] پیریزی شده بود. ایشان در راه برپایی [[عدالت اجتماعی]] و گرفتن '''[[حق]] مظلومان''' از [[ستمگران]] کوچکترین [[مسامحه]] و سازشکاری نداشت و از رنجش ظالمان و ناراحتی جنایتکاران بیمی به [[دل]] راه نمیداد. | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[امام علی]]{{ع}} مرد [[حق]] و [[حقیقت]] بود و میخواست [[عدالت]] را در [[جامعه]] پیاده کند و [[حقوق زیردستان]] را از [[ستمگران]] بگیرد، در این مسیر برای او هیچ تفاوتی بین اشخاص و افراد وجود نداشت؛ زیرا از منظر [[علی]]{{ع}}، [[غلام]] سیاه حبشی با [[فرزند]] دلبندش یکسان بود و باید از مزایایی یکسان در [[اجتماع]] برخوردار میشدند. چون [[هدف امام]] ریشهکن نمودن [[فساد]]، [[تبعیض]] طبقاتی و تحقق [[عدالت]] در [[جامعه]] بود، برای همین، از [[ظلم و ستم]] [[تبری]] میجست و برای فرماندارانش [[اصول اخلاقی]]، راهکارهای [[حکومتداری]] و عدالتپروری را یادآور میشد. به این هم [[قناعت]] نمیکرد و بلکه [[رفتار]] آنان را با [[رعیت]] و [[مردم]] زیر نظر داشت، تا مبادا در [[حکومت]] او حقی پایمال گردد و مظلومی [[محروم]] شود. [[امام]]{{ع}} در [[نامه]] به [[مالک اشتر]] [[نخعی]]، فرمانروای [[مصر]]، این مسأله را یادآور میشود و به او سفارش میکند: مقداری از وقت خود را در [[اختیار]] [[نیازمندان]]، [[ضعیفان]] و محرومان قرار بده و درهای «[[دارالاماره]]» را باز بگذار، تا [[مردم]] آزادانه و بدون موانع نزد تو بیایند و [[مشکلات]] خود را با تو در میان بگذارند تا خود شخصاً به [[کارها]] و گرفتاریهای ایشان رسیدگی نمایی، چرا که من بارها از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که میفرمود: {{متن حدیث|لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ}}<ref>نهج البلاغه (صبحی صالح)، نامه ۵۳.</ref>؛ امتی که [[حق]] [[ضعیفان]] را از [[زورمندان]] باصراحت و بدون [[خوف]] و [[ترس]] نگیرد، هرگز [[پاک]] نمیشود و روی [[سعادت]] را نمیبیند. | [[امام علی]] {{ع}} مرد [[حق]] و [[حقیقت]] بود و میخواست [[عدالت]] را در [[جامعه]] پیاده کند و [[حقوق زیردستان]] را از [[ستمگران]] بگیرد، در این مسیر برای او هیچ تفاوتی بین اشخاص و افراد وجود نداشت؛ زیرا از منظر [[علی]] {{ع}}، [[غلام]] سیاه حبشی با [[فرزند]] دلبندش یکسان بود و باید از مزایایی یکسان در [[اجتماع]] برخوردار میشدند. چون [[هدف امام]] ریشهکن نمودن [[فساد]]، [[تبعیض]] طبقاتی و تحقق [[عدالت]] در [[جامعه]] بود، برای همین، از [[ظلم و ستم]] [[تبری]] میجست و برای فرماندارانش [[اصول اخلاقی]]، راهکارهای [[حکومتداری]] و عدالتپروری را یادآور میشد. به این هم [[قناعت]] نمیکرد و بلکه [[رفتار]] آنان را با [[رعیت]] و [[مردم]] زیر نظر داشت، تا مبادا در [[حکومت]] او حقی پایمال گردد و مظلومی [[محروم]] شود. [[امام]] {{ع}} در [[نامه]] به [[مالک اشتر]] [[نخعی]]، فرمانروای [[مصر]]، این مسأله را یادآور میشود و به او سفارش میکند: مقداری از وقت خود را در [[اختیار]] [[نیازمندان]]، [[ضعیفان]] و محرومان قرار بده و درهای «[[دارالاماره]]» را باز بگذار، تا [[مردم]] آزادانه و بدون موانع نزد تو بیایند و [[مشکلات]] خود را با تو در میان بگذارند تا خود شخصاً به [[کارها]] و گرفتاریهای ایشان رسیدگی نمایی، چرا که من بارها از [[رسول خدا]] {{صل}} شنیدم که میفرمود: {{متن حدیث|لَنْ تُقَدَّسَ أُمَّةٌ لَا يُؤْخَذُ لِلضَّعِيفِ فِيهَا حَقُّهُ مِنَ الْقَوِيِّ غَيْرَ مُتَتَعْتِعٍ}}<ref>نهج البلاغه (صبحی صالح)، نامه ۵۳.</ref>؛ امتی که [[حق]] [[ضعیفان]] را از [[زورمندان]] باصراحت و بدون [[خوف]] و [[ترس]] نگیرد، هرگز [[پاک]] نمیشود و روی [[سعادت]] را نمیبیند. | ||
اساس [[حکومت]] [[علی]]{{ع}} بر پایه [[عدالت]]، [[مساوات]] و [[ارزشهای الهی]] و [[انسانی]] پیریزی شده بود و روی همین جهت، هیچ چیز نتوانست [[امام]]{{ع}} را از بازگو نمودن [[حقیقت]] بازدارد. بدین لحاظ وقتی اطلاع حاصل میکند که فرزندش [[امام حسن]]{{ع}} یک مقدار از عسل [[بیت المال]] را قرض گرفته است، سخت ناراحت میشود و او را مورد [[سرزنش]] و ملامت قرار میدهد<ref>علی کیست؟، فضلالله کمپانی، ص ۲۰۹.</ref>. | اساس [[حکومت]] [[علی]] {{ع}} بر پایه [[عدالت]]، [[مساوات]] و [[ارزشهای الهی]] و [[انسانی]] پیریزی شده بود و روی همین جهت، هیچ چیز نتوانست [[امام]] {{ع}} را از بازگو نمودن [[حقیقت]] بازدارد. بدین لحاظ وقتی اطلاع حاصل میکند که فرزندش [[امام حسن]] {{ع}} یک مقدار از عسل [[بیت المال]] را قرض گرفته است، سخت ناراحت میشود و او را مورد [[سرزنش]] و ملامت قرار میدهد<ref>علی کیست؟، فضلالله کمپانی، ص ۲۰۹.</ref>. | ||
[[علی]]{{ع}} در پرورش [[عدالت]] و [[حمایت]] از زیردستان در اوجی قرار دارد که بدون اغماض و گذشت، [[اعمال]] و [[کردار]] خود را نیز مورد [[محاسبه]] قرار میداد و [[ستمگران]] را [[مجازات]] میکرد و [[حقوق]] [[مظلومین]] را به آنان بازمیگرداند و با [[قاطعیت]] فریاد میزد: {{متن حدیث|الذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ وَ الْقَوِيُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ رَضِينَا عَنِ اللَّهِ قَضَاءَهُ وَ سَلَّمْنَا لِلَّهِ أَمْرَهُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۷.</ref>؛ "[[ناتوان]] ستمدیده در نظر من، [[عزیز]] است تا حقش را بگیرم و زورمند [[ستمگر]] نزد من، حقیر و [[ضعیف]] است تا [[حق دیگران]] را از او بستانم. ما در برابر [[فرمان خدا]] [[راضی]] هستیم و در مقابل امر او [[تسلیم]]". [[امام]]{{ع}} در این فراز از سخنانش که بعد از [[جنگ نهروان]] ایراد گردیده، به بیان حالات روحیاش میپردازد و [[دفاع از مظلومین]] را به عنوان یکی از اهداف خود مطرح میکند و عملکرد خلفای پیشین را که به [[ستم]] و تبعیضهای ناروایی منجر گردیده و در زمان [[خلیفه سوم]] به اوج خود رسیده بود، مورد [[نکوهش]] قرار داده و تأکید داشت: "من در مقابل [[رفتار]] دیگران که چه کردند، هیچگونه مسؤولیتی ندارم و آنچه که من را به قبول [[خلافت]] واداشت، اجرای [[حق]] و [[عدالت]] و گرفتن [[حق]] [[ضعیفان]] از [[زورمندان]] بود". | [[علی]] {{ع}} در پرورش [[عدالت]] و [[حمایت]] از زیردستان در اوجی قرار دارد که بدون اغماض و گذشت، [[اعمال]] و [[کردار]] خود را نیز مورد [[محاسبه]] قرار میداد و [[ستمگران]] را [[مجازات]] میکرد و [[حقوق]] [[مظلومین]] را به آنان بازمیگرداند و با [[قاطعیت]] فریاد میزد: {{متن حدیث|الذَّلِيلُ عِنْدِي عَزِيزٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ لَهُ وَ الْقَوِيُّ عِنْدِي ضَعِيفٌ حَتَّى آخُذَ الْحَقَّ مِنْهُ رَضِينَا عَنِ اللَّهِ قَضَاءَهُ وَ سَلَّمْنَا لِلَّهِ أَمْرَهُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۳۷.</ref>؛ "[[ناتوان]] ستمدیده در نظر من، [[عزیز]] است تا حقش را بگیرم و زورمند [[ستمگر]] نزد من، حقیر و [[ضعیف]] است تا [[حق دیگران]] را از او بستانم. ما در برابر [[فرمان خدا]] [[راضی]] هستیم و در مقابل امر او [[تسلیم]]". [[امام]] {{ع}} در این فراز از سخنانش که بعد از [[جنگ نهروان]] ایراد گردیده، به بیان حالات روحیاش میپردازد و [[دفاع از مظلومین]] را به عنوان یکی از اهداف خود مطرح میکند و عملکرد خلفای پیشین را که به [[ستم]] و تبعیضهای ناروایی منجر گردیده و در زمان [[خلیفه سوم]] به اوج خود رسیده بود، مورد [[نکوهش]] قرار داده و تأکید داشت: "من در مقابل [[رفتار]] دیگران که چه کردند، هیچگونه مسؤولیتی ندارم و آنچه که من را به قبول [[خلافت]] واداشت، اجرای [[حق]] و [[عدالت]] و گرفتن [[حق]] [[ضعیفان]] از [[زورمندان]] بود". | ||
به خاطر این [[رفتار]] عدالتخواهانه است که [[امام]]{{ع}} بعد از [[پذیرفتن]] [[مقام خلافت]]، درصدد برمیآید تا [[حکام]] [[ظالم]] و [[ستمگر]] را از [[تصدی]] امور [[مسلمین]] معزول دارد و در این [[تصمیم]] خود [[قاطع]] و مصمم بود. لذا در مقابل [[ابن عباس]] و عدهای دیگر که با [[عزل]] [[معاویه]] از [[قدرت]] [[مخالف]] بودند و حضرت را به [[سازش]] توصیه میکردند و میگفتند: فعلاً [[عزل]] [[معاویه]] به [[صلاح]] نیست، ایستاد و در جواب آنها فرمود: "من برای یک روز هم نمیتوانم اشخاص [[فاسد]] و ناشایست را بر [[جماعت]] [[مسلمین]] حکمروا ببینم"<ref>علی کیست؟، فضلالله کمپانی، ص ۲۱۲.</ref>. گرچه برخی از کوتهنظران، بر این [[رفتار]] [[امام]]{{ع}} با گماشتگان [[عثمان]] خرده گرفتهاند و میگویند: [[علی]]{{ع}} با [[سیاست]] آشنایی نداشت و الّا [[معاویه]] را فوراً [[عزل]] نمیکرد و یا در [[شورای شش نفره]] [[عمر]] سخن [[عبدالرحمن بن عوف]] را که گفت: "با تو [[بیعت]] میکنیم به شرطی که به [[کتاب خدا]]، [[سنت]] [[پیغمبر]] و [[سیرت]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] [[رفتار]] کنی"، موقتاً میپذیرفت. اما از آنجایی که [[علی]]{{ع}} [[مرد]] [[حقیقت]] و [[انسان]] پاکباخته بود، هدفش از [[تصدی]] [[خلافت]] جز پیاده کردن [[احکام الهی]] و احقاق [[حقوق]] محرومین نبود، تمام این اشکالات را یاوهسرایی بیش ندانسته و میفرماید: {{متن حدیث|لَوْلَا التُّقَى لَكُنْتُ أَدْهَى الْعَرَبِ}}<ref>بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۵۰.</ref>؛ اگر من [[تقوی]] و [[حقیقت]] را به فرض محال، کنار گذارم، در [[زندگی]] هم از تمام [[عرب]] زرنگتر میشدم<ref>[[غلام سخی حلیمی|سخی حلیمی، غلام]]، [[فرهنگ کوثر (نشریه)|فصلنامه فرهنگ کوثر]]، [[امام علی و دفاع از مظلوم (مقاله)|امام علی و دفاع از مظلوم]]، ص۲۷، ۲۸.</ref>. | به خاطر این [[رفتار]] عدالتخواهانه است که [[امام]] {{ع}} بعد از [[پذیرفتن]] [[مقام خلافت]]، درصدد برمیآید تا [[حکام]] [[ظالم]] و [[ستمگر]] را از [[تصدی]] امور [[مسلمین]] معزول دارد و در این [[تصمیم]] خود [[قاطع]] و مصمم بود. لذا در مقابل [[ابن عباس]] و عدهای دیگر که با [[عزل]] [[معاویه]] از [[قدرت]] [[مخالف]] بودند و حضرت را به [[سازش]] توصیه میکردند و میگفتند: فعلاً [[عزل]] [[معاویه]] به [[صلاح]] نیست، ایستاد و در جواب آنها فرمود: "من برای یک روز هم نمیتوانم اشخاص [[فاسد]] و ناشایست را بر [[جماعت]] [[مسلمین]] حکمروا ببینم"<ref>علی کیست؟، فضلالله کمپانی، ص ۲۱۲.</ref>. گرچه برخی از کوتهنظران، بر این [[رفتار]] [[امام]] {{ع}} با گماشتگان [[عثمان]] خرده گرفتهاند و میگویند: [[علی]] {{ع}} با [[سیاست]] آشنایی نداشت و الّا [[معاویه]] را فوراً [[عزل]] نمیکرد و یا در [[شورای شش نفره]] [[عمر]] سخن [[عبدالرحمن بن عوف]] را که گفت: "با تو [[بیعت]] میکنیم به شرطی که به [[کتاب خدا]]، [[سنت]] [[پیغمبر]] و [[سیرت]] [[ابوبکر]] و [[عمر]] [[رفتار]] کنی"، موقتاً میپذیرفت. اما از آنجایی که [[علی]] {{ع}} [[مرد]] [[حقیقت]] و [[انسان]] پاکباخته بود، هدفش از [[تصدی]] [[خلافت]] جز پیاده کردن [[احکام الهی]] و احقاق [[حقوق]] محرومین نبود، تمام این اشکالات را یاوهسرایی بیش ندانسته و میفرماید: {{متن حدیث|لَوْلَا التُّقَى لَكُنْتُ أَدْهَى الْعَرَبِ}}<ref>بحارالانوار، ج ۴۱، ص ۱۵۰.</ref>؛ اگر من [[تقوی]] و [[حقیقت]] را به فرض محال، کنار گذارم، در [[زندگی]] هم از تمام [[عرب]] زرنگتر میشدم<ref>[[غلام سخی حلیمی|سخی حلیمی، غلام]]، [[فرهنگ کوثر (نشریه)|فصلنامه فرهنگ کوثر]]، [[امام علی و دفاع از مظلوم (مقاله)|امام علی و دفاع از مظلوم]]، ص۲۷، ۲۸.</ref>. | ||
==[[مبارزه با ظلم]] و دفاع از مظلوم== | == [[مبارزه با ظلم]] و دفاع از مظلوم == | ||
[[امام]] در [[راه]] برپایی [[عدالت اجتماعی]] و گرفتن [[حق]] [[مظلومان]] از [[ستمگران]] کوچکترین [[مسامحه]] و سازشکاری نداشت و از رنجش [[ظالمان]] و [[ناراحتی]] [[جنایتکاران]] بیمی به [[دل]] [[راه]] نمیداد و این اصل را با کمال صراحت اعلام فرمود: "[[خدا]] را [[سوگند]] که آنچنان داد [[مظلوم]] از [[ظالم]] بستانم و بر [[ستمگر]] تنگ بگیرم تا در مسیر [[حق]] قرار گیرد و آن را بپذیرد، اگر چه ناخشنود باشد"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۶.</ref>. | [[امام]] در [[راه]] برپایی [[عدالت اجتماعی]] و گرفتن [[حق]] [[مظلومان]] از [[ستمگران]] کوچکترین [[مسامحه]] و سازشکاری نداشت و از رنجش [[ظالمان]] و [[ناراحتی]] [[جنایتکاران]] بیمی به [[دل]] [[راه]] نمیداد و این اصل را با کمال صراحت اعلام فرمود: "[[خدا]] را [[سوگند]] که آنچنان داد [[مظلوم]] از [[ظالم]] بستانم و بر [[ستمگر]] تنگ بگیرم تا در مسیر [[حق]] قرار گیرد و آن را بپذیرد، اگر چه ناخشنود باشد"<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۶.</ref>. | ||
در [[تاریخ]] آمده است یکی از [[خلفا]] قسمتی از [[اموال عمومی]] [[مسلمین]] را در دوره خلافتش در [[اختیار]] [[خویشاوندان]] و نزدیکانش قرار داد، بعدها که [[علی]]{{ع}} زمام امور را به [[دست]] گرفت از آن حضرت خواستند کاری به گذشته نداشته باشد، بلکه کوشش خود را محدود کند به حوادثی که از این به بعد در زمان [[خلافت]] خودش پیش میآید، اما او جواب داد: {{متن حدیث|الْحَقُّ الْقَدِيمُ لَا يُبْطِلُهُ شَيْءٌ}}؛ [[حق]] کهن به هیچ وجه [[باطل]] نمیشود و فرمود: "به [[خدا]] قسم اگر با آن [[اموال]] برای خود [[زن]] گرفته یا کنیزکان خریده باشند باز هم آن را به [[بیت المال]] برمیگردانم". | در [[تاریخ]] آمده است یکی از [[خلفا]] قسمتی از [[اموال عمومی]] [[مسلمین]] را در دوره خلافتش در [[اختیار]] [[خویشاوندان]] و نزدیکانش قرار داد، بعدها که [[علی]] {{ع}} زمام امور را به [[دست]] گرفت از آن حضرت خواستند کاری به گذشته نداشته باشد، بلکه کوشش خود را محدود کند به حوادثی که از این به بعد در زمان [[خلافت]] خودش پیش میآید، اما او جواب داد: {{متن حدیث|الْحَقُّ الْقَدِيمُ لَا يُبْطِلُهُ شَيْءٌ}}؛ [[حق]] کهن به هیچ وجه [[باطل]] نمیشود و فرمود: "به [[خدا]] قسم اگر با آن [[اموال]] برای خود [[زن]] گرفته یا کنیزکان خریده باشند باز هم آن را به [[بیت المال]] برمیگردانم". | ||
[[امیرمؤمنان]]{{ع}}، آن [[اسوه]] کامل [[عدالت]] و [[مبارزه با ظلم]] میفرماید: "به [[خدا]] [[سوگند]] اگر شبی را بر روی خارهای سعدان به سر ببرم یا با [[غل و زنجیر]] به این سو یا آن سو کشیده شوم، خوشتر دارم تا [[خدا]] و پیامبرش را در [[روز قیامت]]، در حالی [[ملاقات]] کنم که به بعضی از [[بندگان]] [[ستم]] کرده باشم یا چیزی از [[اموال عمومی]] [[غصب]] نموده باشم. [[راستی]] چگونه بر کسی [[ستم]] کنم، برای نفس خویش که به سوی کهنگی و پوسیده شدن پیش میرود و زمانی طولانی در [[خاک]] اقامت میکند". همچنین ایشان در سخنی میفرمایند: {{متن حدیث|فَإنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵.</ref>؛ "همانا در [[عدالت]] گنجایش خاصی است، میتواند همه را در برگیرد و در خود جای دهد و آن کس که [[بیمار]] است و در [[عدالت]] نمیگنجد باید بداند که [[جایگاه]] [[ظلم و جور]] تنگتر است". یعنی [[عدالت]] چیزی است که میتوان به آن به عنوان یک مرز [[ایمان]] نگریست و به حدود آن [[راضی]] و قانع بود، اما اگر این مرز شکسته و [[ایمان]] گرفته شود و پای [[بشر]] به آن طرف مرز برسد، دیگر حدی برای خود نمیشناسد؛ به هر حدی که برسد به مقتضای [[طبیعت]] و [[شهوت]] سیریناپذیر خود [[تشنه]] حد دیگر میگردد و بیشتر [[احساس]] [[نارضایتی]] مینماید. در [[فرهنگ]] [[علوی]] [[ظلم]] از [[ناحیه]] هر کس و بر هر کس و در هر کجا، محکوم و مذموم است و باید با آن مقابله شود. ولی مهمترین عامل [[ظلم]] و بزرگترین خطر آن است که [[انسان]] خود آگاهانه یا ناآگاهانه بر دیگران [[ظلم]] کند. [[انسان]] به آسانی نمیتواند ستمگریهای خویش را کنترل و نفس [[سرکش]] خود را مهار کند و شاید [[راز]] اینکه [[مبارزه]] با نفس اَمّاره [[جهاد اکبر]] نام گرفته همین [[حقیقت]] است. [[علی]]{{ع}} در [[نامه]] [[تربیتی]] به [[فرزند]] خویش یادآور میشود: {{متن حدیث|يَا بُنَيَّ... وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>؛ ای فرزندم، همچنان که [[دوست]] نداری مورد [[ستم]] قرار گیری، بر دیگران [[ستم]] روا مدار. | [[امیرمؤمنان]] {{ع}}، آن [[اسوه]] کامل [[عدالت]] و [[مبارزه با ظلم]] میفرماید: "به [[خدا]] [[سوگند]] اگر شبی را بر روی خارهای سعدان به سر ببرم یا با [[غل و زنجیر]] به این سو یا آن سو کشیده شوم، خوشتر دارم تا [[خدا]] و پیامبرش را در [[روز قیامت]]، در حالی [[ملاقات]] کنم که به بعضی از [[بندگان]] [[ستم]] کرده باشم یا چیزی از [[اموال عمومی]] [[غصب]] نموده باشم. [[راستی]] چگونه بر کسی [[ستم]] کنم، برای نفس خویش که به سوی کهنگی و پوسیده شدن پیش میرود و زمانی طولانی در [[خاک]] اقامت میکند". همچنین ایشان در سخنی میفرمایند: {{متن حدیث|فَإنَّ فِي الْعَدْلِ سَعَةً وَ مَنْ ضَاقَ عَلَيْهِ الْعَدْلُ فَالْجَوْرُ عَلَيْهِ أَضْيَقُ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵.</ref>؛ "همانا در [[عدالت]] گنجایش خاصی است، میتواند همه را در برگیرد و در خود جای دهد و آن کس که [[بیمار]] است و در [[عدالت]] نمیگنجد باید بداند که [[جایگاه]] [[ظلم و جور]] تنگتر است". یعنی [[عدالت]] چیزی است که میتوان به آن به عنوان یک مرز [[ایمان]] نگریست و به حدود آن [[راضی]] و قانع بود، اما اگر این مرز شکسته و [[ایمان]] گرفته شود و پای [[بشر]] به آن طرف مرز برسد، دیگر حدی برای خود نمیشناسد؛ به هر حدی که برسد به مقتضای [[طبیعت]] و [[شهوت]] سیریناپذیر خود [[تشنه]] حد دیگر میگردد و بیشتر [[احساس]] [[نارضایتی]] مینماید. در [[فرهنگ]] [[علوی]] [[ظلم]] از [[ناحیه]] هر کس و بر هر کس و در هر کجا، محکوم و مذموم است و باید با آن مقابله شود. ولی مهمترین عامل [[ظلم]] و بزرگترین خطر آن است که [[انسان]] خود آگاهانه یا ناآگاهانه بر دیگران [[ظلم]] کند. [[انسان]] به آسانی نمیتواند ستمگریهای خویش را کنترل و نفس [[سرکش]] خود را مهار کند و شاید [[راز]] اینکه [[مبارزه]] با نفس اَمّاره [[جهاد اکبر]] نام گرفته همین [[حقیقت]] است. [[علی]] {{ع}} در [[نامه]] [[تربیتی]] به [[فرزند]] خویش یادآور میشود: {{متن حدیث|يَا بُنَيَّ... وَ لَا تَظْلِمْ كَمَا لَا تُحِبُّ أَنْ تُظْلَمَ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱.</ref>؛ ای فرزندم، همچنان که [[دوست]] نداری مورد [[ستم]] قرار گیری، بر دیگران [[ستم]] روا مدار. | ||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[نامه]] به [[مالک اشتر]]، اهمیت [[خودسازی]] و [[تربیت اخلاقی]] و [[تهذیب نفس]] برای مدیران و [[نظارت]] دقیق بر اطرافیان را چنین گوشزد میکند: {{متن حدیث|أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِكَ وَ مَنْ لَكَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِكَ فَإِنَّكَ إِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ كَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ "[[حق]] [[خدا]] و [[حق مردم]] را از خود و وابستگان (سببی و نسبی) خود و افراد [[محبوب]] و مورد علاقه خویش باز ستان، زیرا اگر چنین نکنی دستت به [[ظلم]] [[آلوده]] خواهد شد و کسی که بر [[بندگان خدا]] [[ظلم]] کند [[خداوند]] [[دشمن]] او خواهد بود". | [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} در [[نامه]] به [[مالک اشتر]]، اهمیت [[خودسازی]] و [[تربیت اخلاقی]] و [[تهذیب نفس]] برای مدیران و [[نظارت]] دقیق بر اطرافیان را چنین گوشزد میکند: {{متن حدیث|أَنْصِفِ اللَّهَ وَ أَنْصِفِ النَّاسَ مِنْ نَفْسِكَ وَ مِنْ خَاصَّةِ أَهْلِكَ وَ مَنْ لَكَ فِيهِ هَوًى مِنْ رَعِيَّتِكَ فَإِنَّكَ إِلَّا تَفْعَلْ تَظْلِمْ وَ مَنْ ظَلَمَ عِبَادَ اللَّهِ كَانَ اللَّهُ خَصْمَهُ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref>؛ "[[حق]] [[خدا]] و [[حق مردم]] را از خود و وابستگان (سببی و نسبی) خود و افراد [[محبوب]] و مورد علاقه خویش باز ستان، زیرا اگر چنین نکنی دستت به [[ظلم]] [[آلوده]] خواهد شد و کسی که بر [[بندگان خدا]] [[ظلم]] کند [[خداوند]] [[دشمن]] او خواهد بود". | ||
از دیدگاه علی{{ع}} [[ستمگری]] و [[ستمستیزی]] هر دو محکوم و منفور است و اگر [[انسان]] در یک دو راهی قرار گیرد که یا [[ظالم]] باشد یا [[مظلوم]]، اینجا ترجیح میدهد که [[مظلوم]] باشد؛ ولی خود به دیگران [[ستم]] نکند. با توجه به سخن مولا که در جایی دیگر میفرمایند: {{متن حدیث|اقْدَمُوا عَلَى اللَّهِ مَظْلُومِينَ وَ لَا تَقْدَمُوا عَلَيْهِ ظَالِمِينَ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۱.</ref>؛ "مظلومانه بر [[خداوند]] وارد شوید ولی ظالمانه در پیشگاه [[خداوند]] حضور نیابید". در [[نهج البلاغه]] است که از ایشان در مورد [[برتری]] [[عدالت]] بر [[جود]] پرسیدند، فرمود: {{متن حدیث|الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۷.</ref>؛ "[[عدل]]، جریان [[کارها]] را در مجرای طبیعی خود قرار میدهد، اما [[جود]]، آنها را از جهت طبیعی خود خارج میکند. [[عدل]]، [[راهبر]] و پاسدار همگان است ولی [[جود]]، فقط سود به کسی میرساند که به او [[بخشش]] شده است، پس [[عدالت]] شریفتر و [[برتر]] است<ref>[[نگین علی اکبری|علی اکبری، نگین]] و [[زینب نصیری زرندی|نصیری زرندی، زینب]] ، [[دفاع از مظلوم از منظر نهجالبلاغه (مقاله)|دفاع از مظلوم از منظر نهجالبلاغه]]، ص۱۷، ۱۸.</ref>. | از دیدگاه علی{{ع}} [[ستمگری]] و [[ستمستیزی]] هر دو محکوم و منفور است و اگر [[انسان]] در یک دو راهی قرار گیرد که یا [[ظالم]] باشد یا [[مظلوم]]، اینجا ترجیح میدهد که [[مظلوم]] باشد؛ ولی خود به دیگران [[ستم]] نکند. با توجه به سخن مولا که در جایی دیگر میفرمایند: {{متن حدیث|اقْدَمُوا عَلَى اللَّهِ مَظْلُومِينَ وَ لَا تَقْدَمُوا عَلَيْهِ ظَالِمِينَ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۵۱.</ref>؛ "مظلومانه بر [[خداوند]] وارد شوید ولی ظالمانه در پیشگاه [[خداوند]] حضور نیابید". در [[نهج البلاغه]] است که از ایشان در مورد [[برتری]] [[عدالت]] بر [[جود]] پرسیدند، فرمود: {{متن حدیث|الْعَدْلُ يَضَعُ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا وَ الْجُودُ يُخْرِجُهَا مِنْ جِهَتِهَا وَ الْعَدْلُ سَائِسٌ عَامٌّ وَ الْجُودُ عَارِضٌ خَاصٌّ فَالْعَدْلُ أَشْرَفُهُمَا وَ أَفْضَلُهُمَا}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۸۷.</ref>؛ "[[عدل]]، جریان [[کارها]] را در مجرای طبیعی خود قرار میدهد، اما [[جود]]، آنها را از جهت طبیعی خود خارج میکند. [[عدل]]، [[راهبر]] و پاسدار همگان است ولی [[جود]]، فقط سود به کسی میرساند که به او [[بخشش]] شده است، پس [[عدالت]] شریفتر و [[برتر]] است<ref>[[نگین علی اکبری|علی اکبری، نگین]] و [[زینب نصیری زرندی|نصیری زرندی، زینب]]، [[دفاع از مظلوم از منظر نهجالبلاغه (مقاله)|دفاع از مظلوم از منظر نهجالبلاغه]]، ص۱۷، ۱۸.</ref>. | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == |