دوراندیشی: تفاوت میان نسخه‌ها

۸ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۵ اوت ۲۰۲۲
جز
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = فضایل اخلاقی | عنوان مدخل  = دوراندیشی | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = فضایل اخلاقی | عنوان مدخل  = دوراندیشی | مداخل مرتبط = | پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
[[سیره]] و [[منطق عملی]] آن [[حضرت]] بر [[تفکر]] و دوراندیشی در [[کارها]] [[استوار]] بود:
[[سیره]] و [[منطق عملی]] آن [[حضرت]] بر [[تفکر]] و دوراندیشی در [[کارها]] [[استوار]] بود:
{{متن حدیث|كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}... دَائِمَ الْفِكْرَةِ وَ لَا يَتَكَلَّمُ فِي غَيْرِ حَاجَةٍ طَوِيلَ السُّكُوتِ‌}}<ref>«پیامبر هماره می‌اندیشید و جز به نیاز سخن نمی‌گفت و بسیار سکوت می‌کرد». مکارم الاخلاق، ص۱۲.</ref>.
{{متن حدیث|كَانَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}... دَائِمَ الْفِكْرَةِ وَ لَا يَتَكَلَّمُ فِي غَيْرِ حَاجَةٍ طَوِيلَ السُّكُوتِ‌}}<ref>«پیامبر هماره می‌اندیشید و جز به نیاز سخن نمی‌گفت و بسیار سکوت می‌کرد». مکارم الاخلاق، ص۱۲.</ref>.


آن حضرت هیچ کاری را بدون [[فکر]] و بررسی [[عاقبت]] و سرانجام آن انجام نمی‌داد.
آن حضرت هیچ کاری را بدون [[فکر]] و بررسی [[عاقبت]] و سرانجام آن انجام نمی‌داد.
[[حضرت امام حسین]]{{ع}} می‌فرماید: از پدرم، [[امیرمؤمنان علی]]{{ع}} درباره [[سکوت]] [[رسول خدا]]{{صل}} پرسیدم. فرمود:
[[حضرت امام حسین]] {{ع}} می‌فرماید: از پدرم، [[امیرمؤمنان علی]] {{ع}} درباره [[سکوت]] [[رسول خدا]] {{صل}} پرسیدم. فرمود:
سکوت آن حضرت بر چهار چیز بود: [[بردباری]]، دوراندیشی، اندازه نگاه داری و تفکر.... دوراندیشی برای او در چهار چیز فراهم آمده بود. به [[کارهای نیک]] چنگ می‌زد تا دیگران به او [[اقتدا]] کنند. از [[کارهای زشت]] دوری می‌کرد تا [[مردم]] از آن بپرهیزند. در [[انتخاب]] [[رأی]] صحیح برای [[اصلاح]] کارهای [[امت]] می‌کوشید و به آنچه خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] در آن بود، [[قیام]] می‌کرد<ref>مکارم الاخلاق، ص۱۵.</ref>.
سکوت آن حضرت بر چهار چیز بود: [[بردباری]]، دوراندیشی، اندازه نگاه داری و تفکر.... دوراندیشی برای او در چهار چیز فراهم آمده بود. به [[کارهای نیک]] چنگ می‌زد تا دیگران به او [[اقتدا]] کنند. از [[کارهای زشت]] دوری می‌کرد تا [[مردم]] از آن بپرهیزند. در [[انتخاب]] [[رأی]] صحیح برای [[اصلاح]] کارهای [[امت]] می‌کوشید و به آنچه خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] در آن بود، [[قیام]] می‌کرد<ref>مکارم الاخلاق، ص۱۵.</ref>.


از [[امام صادق]]{{ع}} نقل است که مردی [[خدمت]] [[پیامبر]] آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، مرا [[نصیحت]] کن و به من اندرزی ده! حضرت فرمود: اگر نصیحت کنم، عمل می‌کنی؟ مرد گفت: آری. باز پیامبر سخن خویش را تکرار کرد و مرد پاسخ مثبت داد. حضرت سخن خود را سه بار تکرار کرد و مرد نیز اعلام [[آمادگی]] کرد. گویا پیامبر با این کار می‌خواست به وی بفهماند که آنچه می‌خواهد بگوید، بسیار مهم است و نصیحت با ارزشی است. پس حضرت در ادامه فرمود:
از [[امام صادق]] {{ع}} نقل است که مردی [[خدمت]] [[پیامبر]] آمد و عرض کرد: ای رسول خدا، مرا [[نصیحت]] کن و به من اندرزی ده! حضرت فرمود: اگر نصیحت کنم، عمل می‌کنی؟ مرد گفت: آری. باز پیامبر سخن خویش را تکرار کرد و مرد پاسخ مثبت داد. حضرت سخن خود را سه بار تکرار کرد و مرد نیز اعلام [[آمادگی]] کرد. گویا پیامبر با این کار می‌خواست به وی بفهماند که آنچه می‌خواهد بگوید، بسیار مهم است و نصیحت با ارزشی است. پس حضرت در ادامه فرمود:
{{متن حدیث|فَإِنِّي أُوصِيكَ إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ يَكُ رُشْداً فَامْضِهِ وَ إِنْ يَكُ غَيّاً فَانْتَهِ عَنْهُ}}<ref>«من تو را سفارش می‌کنم به اینکه هر زمان تصمیم به انجام کاری گرفتی، در عاقبت آن کار بیندیشی. پس چنانچه عاقبت آن رشد بود (و کار درست و صحیحی بود)، انجامش بدهی و اگرعاقبت آن کار گمراهی و تباهی بود، از آن دست بکشی و آن را رها کنی». وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۲۴.</ref>.
{{متن حدیث|فَإِنِّي أُوصِيكَ إِذَا أَنْتَ هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ يَكُ رُشْداً فَامْضِهِ وَ إِنْ يَكُ غَيّاً فَانْتَهِ عَنْهُ}}<ref>«من تو را سفارش می‌کنم به اینکه هر زمان تصمیم به انجام کاری گرفتی، در عاقبت آن کار بیندیشی. پس چنانچه عاقبت آن رشد بود (و کار درست و صحیحی بود)، انجامش بدهی و اگرعاقبت آن کار گمراهی و تباهی بود، از آن دست بکشی و آن را رها کنی». وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۲۲۴.</ref>.


در [[حدیث]] دیگری، [[امام باقر]]{{ع}} نقل می‌کند:
در [[حدیث]] دیگری، [[امام باقر]] {{ع}} نقل می‌کند:
مردی خدمت پیامبر رسید و تقاضای [[آموختن]] چیزی کرد. [[حضرت]] او را به [[قطع امید]] از آنچه در دست [[مردمان]] است، [[نصیحت]] کرد که این [[روحیه]] [[بی‌نیازی]] [[نقد]] است. مرد از حضرت خواست افزون بر آن مطلبی به او بیاموزد. حضرت او را به [[پرهیز]] از [[طمع]] که [[فقر]] نقد است، سفارش کرد. مرد چیزی بالاتر خواست. حضرت فرمود: هر [[زمان]] که [[تصمیم]] به انجام کاری گرفتی، در [[عاقبت]] آن بیندیش. پس اگر خیر و [[رشد]] بود، آن را پی بگیر و اگر [[گمراهی]] و [[تباهی]] بود، از آن دوری کن<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۹ و ۴۱۰.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۲۷.</ref>
مردی خدمت پیامبر رسید و تقاضای [[آموختن]] چیزی کرد. [[حضرت]] او را به [[قطع امید]] از آنچه در دست [[مردمان]] است، [[نصیحت]] کرد که این [[روحیه]] [[بی‌نیازی]] [[نقد]] است. مرد از حضرت خواست افزون بر آن مطلبی به او بیاموزد. حضرت او را به [[پرهیز]] از [[طمع]] که [[فقر]] نقد است، سفارش کرد. مرد چیزی بالاتر خواست. حضرت فرمود: هر [[زمان]] که [[تصمیم]] به انجام کاری گرفتی، در [[عاقبت]] آن بیندیش. پس اگر خیر و [[رشد]] بود، آن را پی بگیر و اگر [[گمراهی]] و [[تباهی]] بود، از آن دوری کن<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۰۹ و ۴۱۰.</ref>.<ref>[[سید حسین اسحاقی|اسحاقی، سید حسین]]، [[نگین رسالت (کتاب)|نگین رسالت]] ص ۲۷.</ref>


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش