دینفروشی: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[دینفروشی در قرآن]] - [[دینفروشی در حدیث]] - [[دینفروشی در نهج البلاغه]] - [[دینفروشی در کلام اسلامی]] - [[دینفروشی در عرفان اسلامی]]| پرسش مرتبط = دینفروشی (پرسش)}} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[دینفروشی در قرآن]] - [[دینفروشی در حدیث]] - [[دینفروشی در نهج البلاغه]] - [[دینفروشی در کلام اسلامی]] - [[دینفروشی در عرفان اسلامی]]| پرسش مرتبط = دینفروشی (پرسش)}} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
*اگر کسی برای رسیدن به متاع [[دنیوی]]، از فرمانها و آموزههای اصیل [[دینی]] دست کشد و دست از [[دینداری]] بردارد، میگویند [[دین]] خویش را فروخته است. این اصطلاح را برای نخستین بار معاویة بن [[ابی سفیان]] به کار بُرد؛ آنجا که درباره برخی کارگزارانش گفت: "من [[دین]] آنان را خریدهام"<ref>بحارالانوار، ۲/ ۳۶ و ۴۴/ ۱۳۳.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 255.</ref>. | * اگر کسی برای رسیدن به متاع [[دنیوی]]، از فرمانها و آموزههای اصیل [[دینی]] دست کشد و دست از [[دینداری]] بردارد، میگویند [[دین]] خویش را فروخته است. این اصطلاح را برای نخستین بار معاویة بن [[ابی سفیان]] به کار بُرد؛ آنجا که درباره برخی کارگزارانش گفت: "من [[دین]] آنان را خریدهام"<ref>بحارالانوار، ۲/ ۳۶ و ۴۴/ ۱۳۳.</ref><ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 255.</ref>. | ||
*برخی [[روایات]] دستههای مختلفی از [[مردم]] را یاد کردهاند که [[دین]] خود را فروختهاند یا [[بیم]] آن میرود که بفروشند؛ مانند "[[استواری]] [[دنیا]] به چهار گروه است:... و چهارمی آنها مرد [[تنگدستی]] است که [[آخرت]] خویش را به [[دنیا]] نفروشد و این در صورتی است که [[توانگران]]، [[حق]] تنگدستان را دریغ نکنند وگرنه تنگدست، [[دین]] خود را به دنیایش میفروشد"<ref>بحارالانوار، ۷۷/ ۴۶ و ۷۵/ ۳۰۱.</ref>. نیز در [[روایت]] است: "از میان [[مردم]] کسی بدتر است که [[آخرت]] را به دنیایش فروشَد و از او بدتر، کسی است که [[آخرت]] خویش را به دنیای دیگران فروشَد"<ref>بحارالانوار، ۷۵/ ۳۰۱.</ref>. این موضوع را در مباحث [[اخلاقی]] [[اسلام]] پی میجویند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 255.</ref>. | * برخی [[روایات]] دستههای مختلفی از [[مردم]] را یاد کردهاند که [[دین]] خود را فروختهاند یا [[بیم]] آن میرود که بفروشند؛ مانند "[[استواری]] [[دنیا]] به چهار گروه است:... و چهارمی آنها مرد [[تنگدستی]] است که [[آخرت]] خویش را به [[دنیا]] نفروشد و این در صورتی است که [[توانگران]]، [[حق]] تنگدستان را دریغ نکنند وگرنه تنگدست، [[دین]] خود را به دنیایش میفروشد"<ref>بحارالانوار، ۷۷/ ۴۶ و ۷۵/ ۳۰۱.</ref>. نیز در [[روایت]] است: "از میان [[مردم]] کسی بدتر است که [[آخرت]] را به دنیایش فروشَد و از او بدتر، کسی است که [[آخرت]] خویش را به دنیای دیگران فروشَد"<ref>بحارالانوار، ۷۵/ ۳۰۱.</ref>. این موضوع را در مباحث [[اخلاقی]] [[اسلام]] پی میجویند<ref>[[فرهنگ شیعه (کتاب)|فرهنگ شیعه]]، ص 255.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۰۰:۰۹
مقدمه
- اگر کسی برای رسیدن به متاع دنیوی، از فرمانها و آموزههای اصیل دینی دست کشد و دست از دینداری بردارد، میگویند دین خویش را فروخته است. این اصطلاح را برای نخستین بار معاویة بن ابی سفیان به کار بُرد؛ آنجا که درباره برخی کارگزارانش گفت: "من دین آنان را خریدهام"[۱][۲].
- برخی روایات دستههای مختلفی از مردم را یاد کردهاند که دین خود را فروختهاند یا بیم آن میرود که بفروشند؛ مانند "استواری دنیا به چهار گروه است:... و چهارمی آنها مرد تنگدستی است که آخرت خویش را به دنیا نفروشد و این در صورتی است که توانگران، حق تنگدستان را دریغ نکنند وگرنه تنگدست، دین خود را به دنیایش میفروشد"[۳]. نیز در روایت است: "از میان مردم کسی بدتر است که آخرت را به دنیایش فروشَد و از او بدتر، کسی است که آخرت خویش را به دنیای دیگران فروشَد"[۴]. این موضوع را در مباحث اخلاقی اسلام پی میجویند[۵].
منابع
پانویس
- ↑ بحارالانوار، ۲/ ۳۶ و ۴۴/ ۱۳۳.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 255.
- ↑ بحارالانوار، ۷۷/ ۴۶ و ۷۵/ ۳۰۱.
- ↑ بحارالانوار، ۷۵/ ۳۰۱.
- ↑ فرهنگ شیعه، ص 255.