جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[سفر به مراکز خلافت در معارف و سیره امام صادق]] - [[سفر به مراکز خلافت در حدیث]] - [[سفر به مراکز خلافت در اخلاق اسلامی]] - [[سفر به مراکز خلافت در سیره معصوم]]| پرسش مرتبط = }} | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[سفر به مراکز خلافت در معارف و سیره امام صادق]] - [[سفر به مراکز خلافت در حدیث]] - [[سفر به مراکز خلافت در اخلاق اسلامی]] - [[سفر به مراکز خلافت در سیره معصوم]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
از نکاتی که میتوان برای تعامل [[معصومان]] با [[حاکمان]] وقت به آن استناد کرد، [[سفر]] [[امامان]] به مراکز [[خلافت]] خلفاست. این سفرها اگر برای حل مشکلی بوده باشد، میتوان آنها را نوعی تعامل دانست. نمونه آن سفر [[امام سجاد]]{{ع}} یا فرزندشان به [[شام]]<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۱، ص۳۶۰؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ج۹، ص۱۲۲.</ref> و سفر [[امام ششم]] به [[حیره]]<ref>حیره شهری قدیمی در سه مایلی کوفه و در محدوده نجف بود که بنیعباس در آغاز خلافت خود، آنجا را مقر حکومت خویش قرار دادند و در سال ۱۴۰ منصور عباسی از حیره احرام حج بست (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۳۲۸؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۷، ص۵۰۳).</ref> است. از گزارشهای مختلف استفاده میشود که [[امام صادق]]{{ع}} سفرهای متعددی به منطقه حیره مرکز [[خلافت بنیعباس]] داشته است. این سفرها نشاندهنده رابطه [[مسالمتآمیز]] امام صادق{{ع}} با دستگاه خلافت بنیعباس است. یکی از نکاتی که از نظر [[تاریخی]] قابل بررسی است، تعداد این سفرهاست. از مجموع [[اخبار]] استفاده میشود که امام صادق{{ع}} هم در [[زمان]] [[سفاح]] و هم در زمان [[منصور]] به حیره سفر کرده است. [[بدیهی]] است که این سفرها به درخواست [[حکام عباسی]] انجام گرفته باشد که به نمونههایی از آنها اشاره میکنیم: | از نکاتی که میتوان برای تعامل [[معصومان]] با [[حاکمان]] وقت به آن استناد کرد، [[سفر]] [[امامان]] به مراکز [[خلافت]] خلفاست. این سفرها اگر برای حل مشکلی بوده باشد، میتوان آنها را نوعی تعامل دانست. نمونه آن سفر [[امام سجاد]] {{ع}} یا فرزندشان به [[شام]]<ref>ابنعساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۴۱، ص۳۶۰؛ ابنکثیر، البدایة و النهایه، ج۹، ص۱۲۲.</ref> و سفر [[امام ششم]] به [[حیره]]<ref>حیره شهری قدیمی در سه مایلی کوفه و در محدوده نجف بود که بنیعباس در آغاز خلافت خود، آنجا را مقر حکومت خویش قرار دادند و در سال ۱۴۰ منصور عباسی از حیره احرام حج بست (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۳۲۸؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک، ج۷، ص۵۰۳).</ref> است. از گزارشهای مختلف استفاده میشود که [[امام صادق]] {{ع}} سفرهای متعددی به منطقه حیره مرکز [[خلافت بنیعباس]] داشته است. این سفرها نشاندهنده رابطه [[مسالمتآمیز]] امام صادق {{ع}} با دستگاه خلافت بنیعباس است. یکی از نکاتی که از نظر [[تاریخی]] قابل بررسی است، تعداد این سفرهاست. از مجموع [[اخبار]] استفاده میشود که امام صادق {{ع}} هم در [[زمان]] [[سفاح]] و هم در زمان [[منصور]] به حیره سفر کرده است. [[بدیهی]] است که این سفرها به درخواست [[حکام عباسی]] انجام گرفته باشد که به نمونههایی از آنها اشاره میکنیم: | ||
از خبری که [[ابوجعفر محمد]] معروف هلالی خزاز - که ۱۲۰سال [[عمر]] نمود - گزارش کرده، استفاده میشود که وقتی امام صادق{{ع}} به حیره میآمد، [[جمعیت]] زیادی به دیدن ایشان میآیند. وی سه [[روز]] پیدرپی به دیدن [[حضرت]] میآید و به سبب زیادی جمعیت علاقهمندان [[دیدار با امام]] صادق{{ع}}، نمیتواند با ایشان [[دیدار]] کند. روز چهارم چشم حضرت به محمد معروف میافتد، او را نزد خود میبرد و با هم به جای [[قبر امیرالمؤمنین]]{{ع}} میروند<ref>جمعی از راویان، الأصول الستة عشر، ص۳۵۳ (چ دار الحدیث)؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری صغیر، دلائل الإمامه، ص۲۵۲.</ref>. این گزارش اهمیت حضور حضرت و [[ارتباط]] ایشان با [[شیعیان کوفه]] را میرساند. | از خبری که [[ابوجعفر محمد]] معروف هلالی خزاز - که ۱۲۰سال [[عمر]] نمود - گزارش کرده، استفاده میشود که وقتی امام صادق {{ع}} به حیره میآمد، [[جمعیت]] زیادی به دیدن ایشان میآیند. وی سه [[روز]] پیدرپی به دیدن [[حضرت]] میآید و به سبب زیادی جمعیت علاقهمندان [[دیدار با امام]] صادق {{ع}}، نمیتواند با ایشان [[دیدار]] کند. روز چهارم چشم حضرت به محمد معروف میافتد، او را نزد خود میبرد و با هم به جای [[قبر امیرالمؤمنین]] {{ع}} میروند<ref>جمعی از راویان، الأصول الستة عشر، ص۳۵۳ (چ دار الحدیث)؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری صغیر، دلائل الإمامه، ص۲۵۲.</ref>. این گزارش اهمیت حضور حضرت و [[ارتباط]] ایشان با [[شیعیان کوفه]] را میرساند. | ||
از دو [[روایت]] که [[کلینی]] نقل کرده، استفاده میشود که [[امام صادق]]{{ع}} در ماه [[مبارک]] رمضانی در [[زمان]] [[سفاح]]، اولین [[خلیفه عباسی]]، در [[حیره]] بوده است. [[حضرت]] در یومالشک برابر نظر [[خلیفه]] عمل کرده و آن [[روز]] را [[روزه]] نگرفته است؛ گرچه برابر روایتی دیگر، [[اطمینان]] داشته که روز اول [[ماه رمضان]] است. این دو روایت به نقل از مردی گزارش شده که نامش را نبردهاند؛ اما به نظر میرسد تعمدی در نیاوردن نام وی بوده است. ممکن است از شیعیانی بوده که در دستگاه [[خلافت بنیعباس]] دارای موقعیت بوده و امام صادق{{ع}} به وی [[اعتماد]] داشته است. امام صادق{{ع}} میفرماید: بر [[ابوالعباس]] در حیره وارد شدم. گفت: ای [[ابوعبدالله]]، چه میگویی درباره روزه امروز؟ گفتم: «این مسئله در [[اختیار]] [[امام]] و [[رهبر]] [[مسلمین]] است؛ اگر روزه بگیری، روزه میگیریم و اگر [[افطار]] کنی، افطار میکنیم»؛ پس گفت: ای [[غلام]]، سفره را بیاور و من هم با او [[غذا]] خوردم، درحالیکه به [[خدا]] [[سوگند]] میدانستم که آن روز روزی از ماه رمضان است؛ زیرا افطار یک روز و قضای آن برای من آسانتر است از اینکه گردنم زده شود و [[خداوند]] [[عبادت]] نشود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۸۳.</ref>. | از دو [[روایت]] که [[کلینی]] نقل کرده، استفاده میشود که [[امام صادق]] {{ع}} در ماه [[مبارک]] رمضانی در [[زمان]] [[سفاح]]، اولین [[خلیفه عباسی]]، در [[حیره]] بوده است. [[حضرت]] در یومالشک برابر نظر [[خلیفه]] عمل کرده و آن [[روز]] را [[روزه]] نگرفته است؛ گرچه برابر روایتی دیگر، [[اطمینان]] داشته که روز اول [[ماه رمضان]] است. این دو روایت به نقل از مردی گزارش شده که نامش را نبردهاند؛ اما به نظر میرسد تعمدی در نیاوردن نام وی بوده است. ممکن است از شیعیانی بوده که در دستگاه [[خلافت بنیعباس]] دارای موقعیت بوده و امام صادق {{ع}} به وی [[اعتماد]] داشته است. امام صادق {{ع}} میفرماید: بر [[ابوالعباس]] در حیره وارد شدم. گفت: ای [[ابوعبدالله]]، چه میگویی درباره روزه امروز؟ گفتم: «این مسئله در [[اختیار]] [[امام]] و [[رهبر]] [[مسلمین]] است؛ اگر روزه بگیری، روزه میگیریم و اگر [[افطار]] کنی، افطار میکنیم»؛ پس گفت: ای [[غلام]]، سفره را بیاور و من هم با او [[غذا]] خوردم، درحالیکه به [[خدا]] [[سوگند]] میدانستم که آن روز روزی از ماه رمضان است؛ زیرا افطار یک روز و قضای آن برای من آسانتر است از اینکه گردنم زده شود و [[خداوند]] [[عبادت]] نشود<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۸۳.</ref>. | ||
در روایت بعدی ذکر شده که حضرت بر ابوالعباس وارد شد و جلو روی او سفره بود. گفت: آیا روزه گرفتهای؟ گفتم: نه. گفت: بنشین و با او غذا خوردم و گفتم: روزه با روزه شماست و افطار هم با افطار شما میباشد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۸۳.</ref>. | در روایت بعدی ذکر شده که حضرت بر ابوالعباس وارد شد و جلو روی او سفره بود. گفت: آیا روزه گرفتهای؟ گفتم: نه. گفت: بنشین و با او غذا خوردم و گفتم: روزه با روزه شماست و افطار هم با افطار شما میباشد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۸۳.</ref>. | ||
این دو خبر را [[شیخ طوسی]] نقل نکرده است؛ ولی در عوض روایت مشابهی با [[سند صحیح]] نقل کرده که طبق آن، حضرت امام صادق{{ع}} با ابوالعباس روزه را در اول [[رمضان]] که خلیفه آن را یومالشک میدانست، خورد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۳۱۷.</ref>. [[مجلسی]] اول هر سه روایت را نقل کرده است<ref>محمدتقی مجلسی، روضة المتقین، ج۳، ص۳۵۴.</ref>. در من لایحضره الفقیه روایتی مشابه آمده که [[مجلسی]] اول آن را صحیح دانسته است<ref>محمدتقی مجلسی، روضة المتقین، ج۳، ص۳۵۴.</ref>. در این [[روایت]] آمده است که [[حضرت]] شخصی را به نزد [[امیر]] فرستاد که ببیند او [[روزه]] گرفته یا روزه ندارد. وقتی مشخص شد روزه ندارد، [[دستور]] داد برای حضرت [[غذا]] بیاورند<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۲۷.</ref>. | این دو خبر را [[شیخ طوسی]] نقل نکرده است؛ ولی در عوض روایت مشابهی با [[سند صحیح]] نقل کرده که طبق آن، حضرت امام صادق {{ع}} با ابوالعباس روزه را در اول [[رمضان]] که خلیفه آن را یومالشک میدانست، خورد<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۴، ص۳۱۷.</ref>. [[مجلسی]] اول هر سه روایت را نقل کرده است<ref>محمدتقی مجلسی، روضة المتقین، ج۳، ص۳۵۴.</ref>. در من لایحضره الفقیه روایتی مشابه آمده که [[مجلسی]] اول آن را صحیح دانسته است<ref>محمدتقی مجلسی، روضة المتقین، ج۳، ص۳۵۴.</ref>. در این [[روایت]] آمده است که [[حضرت]] شخصی را به نزد [[امیر]] فرستاد که ببیند او [[روزه]] گرفته یا روزه ندارد. وقتی مشخص شد روزه ندارد، [[دستور]] داد برای حضرت [[غذا]] بیاورند<ref>شیخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۲، ص۱۲۷.</ref>. | ||
این عمل [[امام]] نوعی تعامل با [[خلیفه]] وقت است که از باب [[تقیه]] بوده است یا ممکن است از این جهت بوده باشد که از نظر [[شرعی]]، [[تعیین]] آغاز ماه و انتهای آن به دست [[حاکم]] است؛ همانگونه که در ایام [[حج]] چنین است و به همین جهت در آن خبر، حضرت از یک [[روز]] قضای [[رمضان]] یاد کرده است؛ زیرا اگر عمداً [[افطار]] کند، لازم است شصت روز روزه بگیرد؛ ولی چون تعیین آغاز و پایان ماه بر عهده حاکم است، حضرت فقط قضای یک روز را بیان کردهاند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۸۹.</ref>. | این عمل [[امام]] نوعی تعامل با [[خلیفه]] وقت است که از باب [[تقیه]] بوده است یا ممکن است از این جهت بوده باشد که از نظر [[شرعی]]، [[تعیین]] آغاز ماه و انتهای آن به دست [[حاکم]] است؛ همانگونه که در ایام [[حج]] چنین است و به همین جهت در آن خبر، حضرت از یک [[روز]] قضای [[رمضان]] یاد کرده است؛ زیرا اگر عمداً [[افطار]] کند، لازم است شصت روز روزه بگیرد؛ ولی چون تعیین آغاز و پایان ماه بر عهده حاکم است، حضرت فقط قضای یک روز را بیان کردهاند.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۸۹.</ref>. | ||
==[[حضور امام]] صادق{{ع}} و [[عبدالله بن حسن]] در [[حیره]] به خواست [[منصور]]== | == [[حضور امام]] صادق {{ع}} و [[عبدالله بن حسن]] در [[حیره]] به خواست [[منصور]] == | ||
[[ابوالحسن]] رسان گوید: من شترانم را در راه خَوَرنَق<ref>خَوَرنَق نزدیک حیره، محل قصری بوده که نعمان دستور ساخت آن را داده و در شصت سال ساخته شده است (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۰۱).</ref> میچراندم. قومی را دیدم که میآمدند. به همراهان آنان نزدیک شدم و گفتم: اینها کیستند؟ گفتند: [[جعفر بن محمد]]{{ع}} و عبدالله بن حسن هستند که آنان را به نزد منصور میبردند. وی گوید: بعداً از حال آنان پرسیدم، گفتند: در حیره [[منزل]] کردهاند. صبح زود حرکت کردم که بر آنان [[سلام]] کنم. دیدم جلوی آنان سلههایی از خرماست که از جانب [[کوفه]] برایشان [[هدیه]] فرستادهاند. روی سلهها را باز کردند. جعفر بن محمد{{ع}} دستش را دراز کرد و از آن خورد و به من گفت: بخور؛ سپس به عبدالله بن حسن فرمود: ای [[ابومحمد]]، میبینی این رطب چقدر نیکوست! آنگاه به من توجه کرد و فرمود: ای مرد [[کوفی]]، بر دیگران در سه [[غذا]] [[برتری]] داده شدهاید: این ماهی بنانیتان و این انگور رازقیتان و این رطب شما به نام مشان<ref>{{متن حدیث|يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ فُضِّلْتُمْ عَلَى النَّاسِ فِي المَطْعَمِ بِثَلَاثٍ سَمَكِكُمْ هَذَا الْبُنَانِيِّ وَ عِنَبِكُمْ هَذَا الرَّازِقِيِّ وَ رُطَبِكُمْ هَذَا الْمُشَانِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۵۱.</ref>. در [[محاسن برقی]] در روایتی نقل شده که به [[دستور]] [[هذیل بن صدقه]]، این سله خرما از باغ [[اسماعیل]] نامی خریده شد و نام خرما متفاوت ذکر شده است و در روایتی دیگر که اشاره به خَوَرْنَق دارد، برای [[حضرت]] در مسیر راه خرما میآورند<ref>احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۵۳۵.</ref>. | [[ابوالحسن]] رسان گوید: من شترانم را در راه خَوَرنَق<ref>خَوَرنَق نزدیک حیره، محل قصری بوده که نعمان دستور ساخت آن را داده و در شصت سال ساخته شده است (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۰۱).</ref> میچراندم. قومی را دیدم که میآمدند. به همراهان آنان نزدیک شدم و گفتم: اینها کیستند؟ گفتند: [[جعفر بن محمد]] {{ع}} و عبدالله بن حسن هستند که آنان را به نزد منصور میبردند. وی گوید: بعداً از حال آنان پرسیدم، گفتند: در حیره [[منزل]] کردهاند. صبح زود حرکت کردم که بر آنان [[سلام]] کنم. دیدم جلوی آنان سلههایی از خرماست که از جانب [[کوفه]] برایشان [[هدیه]] فرستادهاند. روی سلهها را باز کردند. جعفر بن محمد {{ع}} دستش را دراز کرد و از آن خورد و به من گفت: بخور؛ سپس به عبدالله بن حسن فرمود: ای [[ابومحمد]]، میبینی این رطب چقدر نیکوست! آنگاه به من توجه کرد و فرمود: ای مرد [[کوفی]]، بر دیگران در سه [[غذا]] [[برتری]] داده شدهاید: این ماهی بنانیتان و این انگور رازقیتان و این رطب شما به نام مشان<ref>{{متن حدیث|يَا أَهْلَ الْكُوفَةِ فُضِّلْتُمْ عَلَى النَّاسِ فِي المَطْعَمِ بِثَلَاثٍ سَمَكِكُمْ هَذَا الْبُنَانِيِّ وَ عِنَبِكُمْ هَذَا الرَّازِقِيِّ وَ رُطَبِكُمْ هَذَا الْمُشَانِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۳۵۱.</ref>. در [[محاسن برقی]] در روایتی نقل شده که به [[دستور]] [[هذیل بن صدقه]]، این سله خرما از باغ [[اسماعیل]] نامی خریده شد و نام خرما متفاوت ذکر شده است و در روایتی دیگر که اشاره به خَوَرْنَق دارد، برای [[حضرت]] در مسیر راه خرما میآورند<ref>احمد بن محمد برقی، المحاسن، ج۲، ص۵۳۵.</ref>. | ||
[[امام صادق]]{{ع}} به خواست [[منصور]] به [[حیره]] برده شده است و [[مردم کوفه]] و [[شیعیان]] وقتی از حضور حضرت باخبر میشوند، برای ایشان میوه [[هدیه]] میآوردند. این خبر باید مربوط به اوایل [[حکومت]] منصور باشد که خواسته وانمود کند، تمام طوایف [[بنیهاشم]] با [[خاندان]] [[عباسی]] همراه هستند و کسی با حکومت آنها مخالف نیست.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۹۳.</ref>. | [[امام صادق]] {{ع}} به خواست [[منصور]] به [[حیره]] برده شده است و [[مردم کوفه]] و [[شیعیان]] وقتی از حضور حضرت باخبر میشوند، برای ایشان میوه [[هدیه]] میآوردند. این خبر باید مربوط به اوایل [[حکومت]] منصور باشد که خواسته وانمود کند، تمام طوایف [[بنیهاشم]] با [[خاندان]] [[عباسی]] همراه هستند و کسی با حکومت آنها مخالف نیست.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۹۳.</ref>. | ||
==حضور در مجلس [[ابوجعفر]] منصور== | == حضور در مجلس [[ابوجعفر]] منصور == | ||
[[حذیفة]] بن منصور گوید: من همراه امام صادق{{ع}} در حیره بودم که فرستاده [[خلیفه]]، ابوجعفر منصور آمد و از حضرت [[دعوت]] کرد. حضرت یک [[لباس]] بارانی را خواست که یک طرف آن سیاه و طرف دیگر آن سفید بود و آن را پوشید؛ سپس فرمود: «من این لباس را میپوشم، درحالیکه میدانم از لباسهای [[اهل]] [[جهنم]] است»<ref>{{متن حدیث|أَمَا إِنِّي أَلْبَسُهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ مِنْ لِبَاسِ أَهْلِ النَّارِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۴۹.</ref>. شاید علت اینکه حضرت بیان میکند از لباسهای اهل [[آتش]] است، این باشد که [[شعار]] [[عباسیان]] [[پوشیدن لباس]] مشکی بوده است<ref>محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۲۰، ص۷۱۲.</ref> و [[هماهنگی]] با آنان که [[ستمگر]] بودند، نوعی [[حمایت]] از آنان محسوب میشده که در آن مقطع چارهای از آن نبوده است. | [[حذیفة]] بن منصور گوید: من همراه امام صادق {{ع}} در حیره بودم که فرستاده [[خلیفه]]، ابوجعفر منصور آمد و از حضرت [[دعوت]] کرد. حضرت یک [[لباس]] بارانی را خواست که یک طرف آن سیاه و طرف دیگر آن سفید بود و آن را پوشید؛ سپس فرمود: «من این لباس را میپوشم، درحالیکه میدانم از لباسهای [[اهل]] [[جهنم]] است»<ref>{{متن حدیث|أَمَا إِنِّي أَلْبَسُهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ مِنْ لِبَاسِ أَهْلِ النَّارِ}}؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۶، ص۴۴۹.</ref>. شاید علت اینکه حضرت بیان میکند از لباسهای اهل [[آتش]] است، این باشد که [[شعار]] [[عباسیان]] [[پوشیدن لباس]] مشکی بوده است<ref>محمدمحسن فیض کاشانی، الوافی، ج۲۰، ص۷۱۲.</ref> و [[هماهنگی]] با آنان که [[ستمگر]] بودند، نوعی [[حمایت]] از آنان محسوب میشده که در آن مقطع چارهای از آن نبوده است. | ||
در نقل [[علل الشرائع]] به جای ابوجعفر، [[ابوالعباس]] آمده که منظور [[سفاح]]، اولین [[خلیفه عباسی]] است. [[شیخ صدوق]] بعد از [[نقل حدیث]] مینویسد: اینکه حضرت بیان فرموده که این لباسِ [[اهل]] [[آتش]] است، به علت آن است که به [[حذیفه]] [[اعتماد]] داشته و از او [[تقیه]] نمیکرده است. در مورد دیگری که جمعی از [[شیعیان]] بر [[حضرت]] وارد شدند و از [[پوشیدن لباس]] مشکی سؤال کردند، حضرت تقیه کرد و موضوع را از آنان پنهان داشت<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۳۴۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۹۴.</ref>. | در نقل [[علل الشرائع]] به جای ابوجعفر، [[ابوالعباس]] آمده که منظور [[سفاح]]، اولین [[خلیفه عباسی]] است. [[شیخ صدوق]] بعد از [[نقل حدیث]] مینویسد: اینکه حضرت بیان فرموده که این لباسِ [[اهل]] [[آتش]] است، به علت آن است که به [[حذیفه]] [[اعتماد]] داشته و از او [[تقیه]] نمیکرده است. در مورد دیگری که جمعی از [[شیعیان]] بر [[حضرت]] وارد شدند و از [[پوشیدن لباس]] مشکی سؤال کردند، حضرت تقیه کرد و موضوع را از آنان پنهان داشت<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۳۴۷.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۹۴.</ref>. | ||
==[[تعیین]] موضع [[سر امام حسین]]{{ع}} در [[سفر]] به [[حیره]]== | == [[تعیین]] موضع [[سر امام حسین]] {{ع}} در [[سفر]] به [[حیره]] == | ||
دو [[روایت]] در کافی نقل شده که طبق آنها، [[امام صادق]]{{ع}} وقتی در حیره بودند و به سوی [[قبر امیرالمؤمنین]]{{ع}} میرفتند، مکانی را به عنوان جای [[دفن]] سر امام حسین{{ع}} تعیین کردند و از فرزندش [[اسماعیل]] خواستند در آنجا به امام حسین{{ع}} [[سلام]] دهد: | دو [[روایت]] در کافی نقل شده که طبق آنها، [[امام صادق]] {{ع}} وقتی در حیره بودند و به سوی [[قبر امیرالمؤمنین]] {{ع}} میرفتند، مکانی را به عنوان جای [[دفن]] سر امام حسین {{ع}} تعیین کردند و از فرزندش [[اسماعیل]] خواستند در آنجا به امام حسین {{ع}} [[سلام]] دهد: | ||
# [[یزید بن عمر بن طلحه]] میگوید: امام صادق{{ع}} وقتی در حیره بود به من گفت: آیا نمیخواهی به آنچه به تو [[وعده]] دادهام، عمل کنم؟ گفتم: چرا، رفتن به سوی قبر امیرالمؤمنین{{ع}}. حضرت سوار شد و اسماعیل هم سوار مرکب شد و من هم با آنها حرکت کردم تا از «[[ثویه]]» که بین حیره و [[نجف]] بود گذشت؛ در جایی که سنگ سفید (درّ نجف) بود، پایین آمد. من هم همراه اسماعیل پایین آمدم. حضرت [[نماز]] خواند و من و اسماعیل هم نماز خواندیم؛ سپس به اسماعیل فرمود: حرکت کن و بر جدت [[حسین]]{{ع}} سلام کن. گفتم: قربانت شوم، آیا حسین{{ع}} در [[کربلا]] دفن نشده است؟ فرمود: چرا؛ ولی سر حضرت وقتی به [[شام]] برده شد، مولایی از ما آن را دزدید و در کنار [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} دفن کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۷۱.</ref>. [[شیخ طوسی]] نیز این روایت را نقل کرده است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۵.</ref>. | # [[یزید بن عمر بن طلحه]] میگوید: امام صادق {{ع}} وقتی در حیره بود به من گفت: آیا نمیخواهی به آنچه به تو [[وعده]] دادهام، عمل کنم؟ گفتم: چرا، رفتن به سوی قبر امیرالمؤمنین {{ع}}. حضرت سوار شد و اسماعیل هم سوار مرکب شد و من هم با آنها حرکت کردم تا از «[[ثویه]]» که بین حیره و [[نجف]] بود گذشت؛ در جایی که سنگ سفید (درّ نجف) بود، پایین آمد. من هم همراه اسماعیل پایین آمدم. حضرت [[نماز]] خواند و من و اسماعیل هم نماز خواندیم؛ سپس به اسماعیل فرمود: حرکت کن و بر جدت [[حسین]] {{ع}} سلام کن. گفتم: قربانت شوم، آیا حسین {{ع}} در [[کربلا]] دفن نشده است؟ فرمود: چرا؛ ولی سر حضرت وقتی به [[شام]] برده شد، مولایی از ما آن را دزدید و در کنار [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} دفن کرد<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۷۱.</ref>. [[شیخ طوسی]] نیز این روایت را نقل کرده است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۵.</ref>. | ||
# [[ابان بن تغلب]] گوید: همراه امام صادق{{ع}} بودم. به پشت (ظهر) [[کوفه]]<ref>منظور از ظهر کوفه، نجف است که در بلندی واقع بوده و نجف به معنای جای برآمده است. و در آن زمان هنوز مسکونی نبوده است (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۷).</ref> گذر کرد. دو رکعت [[نماز]] خواند، سپس اندکی جلو رفت و دو رکعت نماز خواند؛ آنگاه مقداری حرکت کرد و دو رکعت نماز خواند و فرمود: اینجا جای [[قبر]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} است. گفتم: فدایت شوم، دو موضع دیگری که نماز خواندید چه بود؟ فرمود: یکی جای [[دفن]] [[سر امام حسین]]{{ع}} و دیگری جای [[منزل]] [[قائم]] است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۷۱-۵۷۲.</ref>. [[شیخ طوسی]] این [[روایت]] را با سندی دیگر نقل کرده که در آن آمده، اینجا جای [[منبر]] قائم است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۵.</ref> و در روایتی دیگر از [[یونس بن ظبیان]] نقل کرده که [[حضرت]] به [[حیره]] آمد و در مکان [[قبر امیرالمؤمنین]]{{ع}} دعایی خواند و آن [[دعا]] را نقل کرده است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۵، ح۱۸.</ref>. از روایتی دیگر که در مصباح المتهجد نقل شده، استفاده میشود که حضرت [[دستور]] خواندن دعای [[علقمه]] را در بالاسرِ [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به عنوان [[زیارت امام حسین]]{{ع}}، داده است<ref>شیخ طوسی، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، ص۷۷۷.</ref>. شاید در نقل قبلی هم، منظور زیارت امام حسین{{ع}} در بالاسرِ [[حضرت علی]]{{ع}} بوده باشد. | # [[ابان بن تغلب]] گوید: همراه امام صادق {{ع}} بودم. به پشت (ظهر) [[کوفه]]<ref>منظور از ظهر کوفه، نجف است که در بلندی واقع بوده و نجف به معنای جای برآمده است. و در آن زمان هنوز مسکونی نبوده است (یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۲۷).</ref> گذر کرد. دو رکعت [[نماز]] خواند، سپس اندکی جلو رفت و دو رکعت نماز خواند؛ آنگاه مقداری حرکت کرد و دو رکعت نماز خواند و فرمود: اینجا جای [[قبر]] [[امیر مؤمنان]] {{ع}} است. گفتم: فدایت شوم، دو موضع دیگری که نماز خواندید چه بود؟ فرمود: یکی جای [[دفن]] [[سر امام حسین]] {{ع}} و دیگری جای [[منزل]] [[قائم]] است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۴، ص۵۷۱-۵۷۲.</ref>. [[شیخ طوسی]] این [[روایت]] را با سندی دیگر نقل کرده که در آن آمده، اینجا جای [[منبر]] قائم است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۵.</ref> و در روایتی دیگر از [[یونس بن ظبیان]] نقل کرده که [[حضرت]] به [[حیره]] آمد و در مکان [[قبر امیرالمؤمنین]] {{ع}} دعایی خواند و آن [[دعا]] را نقل کرده است<ref>شیخ طوسی، تهذیب الأحکام، ج۶، ص۳۵، ح۱۸.</ref>. از روایتی دیگر که در مصباح المتهجد نقل شده، استفاده میشود که حضرت [[دستور]] خواندن دعای [[علقمه]] را در بالاسرِ [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به عنوان [[زیارت امام حسین]] {{ع}}، داده است<ref>شیخ طوسی، مصباح المتهجد و سلاح المتعبد، ج۲، ص۷۷۷.</ref>. شاید در نقل قبلی هم، منظور زیارت امام حسین {{ع}} در بالاسرِ [[حضرت علی]] {{ع}} بوده باشد. | ||
این دو روایت در کامل الزیارات نقل شده است و در روایتی دیگر [[عبدالله بن سنان]] از [[عمرو]] بن [[یزید]] نقل میکند که مرا به جای قبر امیرالمؤمنین{{ع}} برد و گفت: بارها [[امام صادق]]{{ع}} در [[سفر]] به حیره بیان کرد که اینجا موضع قبر امیرالمؤمنین است<ref>ابنقولویه، کامل الزیارات، ص۳۴.</ref>. | این دو روایت در کامل الزیارات نقل شده است و در روایتی دیگر [[عبدالله بن سنان]] از [[عمرو]] بن [[یزید]] نقل میکند که مرا به جای قبر امیرالمؤمنین {{ع}} برد و گفت: بارها [[امام صادق]] {{ع}} در [[سفر]] به حیره بیان کرد که اینجا موضع قبر امیرالمؤمنین است<ref>ابنقولویه، کامل الزیارات، ص۳۴.</ref>. | ||
ابنطاووس هم افزون بر این [[روایات]]، [[اخبار]] متعدد دیگری دراینباره از امام صادق{{ع}} نقل کرده و بابی را به آن اختصاص داده است<ref>ابنطاووس، فرحة الغری فی تعیین قبر أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب{{ع}} فی النجف، ص۵۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۹۵.</ref>. | ابنطاووس هم افزون بر این [[روایات]]، [[اخبار]] متعدد دیگری دراینباره از امام صادق {{ع}} نقل کرده و بابی را به آن اختصاص داده است<ref>ابنطاووس، فرحة الغری فی تعیین قبر أمیرالمؤمنین علی بن أبیطالب {{ع}} فی النجف، ص۵۵.</ref>.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه (کتاب)|سیره سیاسی معصومان در کتابهای چهارگانه شیعه]]، ص ۱۹۵.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |