سیره اخلاقی پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۹: خط ۹:
'''سیره اخلاقی پیامبر خاتم {{صل}}''' مهمترین ویژگی آن حضرت محسوب می‌شود. این ویژگی را [[خداوند]] در [[قرآن]] ستوده است: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}} و اصل [[بعثت]] ایشان برای احیای [[مکارم اخلاقی]] بوده است.
'''سیره اخلاقی پیامبر خاتم {{صل}}''' مهمترین ویژگی آن حضرت محسوب می‌شود. این ویژگی را [[خداوند]] در [[قرآن]] ستوده است: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}} و اصل [[بعثت]] ایشان برای احیای [[مکارم اخلاقی]] بوده است.


==[[سیره اخلاقی]]==
== [[سیره اخلاقی]] ==
در میان ویژگی‌های رسول خدا{{صل}}، [[رفتار]] [[اخلاقی]] آن حضرت مهمترین ویژگی آن بزرگوار محسوب می‌شد. این ویژگی را [[خداوند]] در [[قرآن]] ستوده و فرموده است: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. [[پیامبر]] نیز خود فرمود برای احیای [[مکارم اخلاقی]] [[مبعوث]] گشته است<ref>{{متن حدیث| إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ اَلْأَخْلاَقِ}}؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸.</ref>.
در میان ویژگی‌های رسول خدا {{صل}}، [[رفتار]] [[اخلاقی]] آن حضرت مهمترین ویژگی آن بزرگوار محسوب می‌شد. این ویژگی را [[خداوند]] در [[قرآن]] ستوده و فرموده است: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref>. [[پیامبر]] نیز خود فرمود برای احیای [[مکارم اخلاقی]] [[مبعوث]] گشته است<ref>{{متن حدیث| إِنَّمَا بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكَارِمَ اَلْأَخْلاَقِ}}؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۸.</ref>.


در روایتی بلند، [[امام حسن]]{{ع}}، [[اوصاف اخلاقی]] و رفتار رسول خدا{{صل}} را به نقل از دایی خویش [[هند بن ابی هاله]] و بخش‌هایی را نیز به نقل از [[امام حسین]]{{ع}} از پدر بزرگوار خویش نقل کرده است. این [[روایت]] جامع‌ترین توصیف درباره [[اخلاق]] رسول خدا{{صل}} است که بخش‌هایی از آن به شرح زیر است: "هر کس را که می‌دید به [[سلام دادن]] پیشی می‌گرفت. جز در مورد [[لزوم]] صحبت نمی‌فرمود. [[سکوت]] او ممتد بود و هنگام گفتار، تمام دهان را نمی‌گشود. نرم گفتار بود و پرگوی نبود. در گفتار خود به هیچ کس [[ستم]] روانمی‌داشت. [[نعمت]] را هر چه هم کوچک بود، بزرگ می‌شمرد. خوراکی‌ها را [[نکوهش]] نمی‌کرد و بیش از حد نیز [[ستایش]] نمی‌فرمود. [[دنیا]] و امور مربوط به آن او را [[خشمگین]] نمی‌ساخت. اگر چیزی با [[حق]] معارضه داشت، از پای نمی‌نشست تا حق را [[یاری]] کند. برای خود هرگز خشمگین نمی‌شد و به [[فکر]] [[انتقام]] کشیدن نبود. بیشتر خنده‌اش به صورت [[تبسم]] بود".
در روایتی بلند، [[امام حسن]] {{ع}}، [[اوصاف اخلاقی]] و رفتار رسول خدا {{صل}} را به نقل از دایی خویش [[هند بن ابی هاله]] و بخش‌هایی را نیز به نقل از [[امام حسین]] {{ع}} از پدر بزرگوار خویش نقل کرده است. این [[روایت]] جامع‌ترین توصیف درباره [[اخلاق]] رسول خدا {{صل}} است که بخش‌هایی از آن به شرح زیر است: "هر کس را که می‌دید به [[سلام دادن]] پیشی می‌گرفت. جز در مورد [[لزوم]] صحبت نمی‌فرمود. [[سکوت]] او ممتد بود و هنگام گفتار، تمام دهان را نمی‌گشود. نرم گفتار بود و پرگوی نبود. در گفتار خود به هیچ کس [[ستم]] روانمی‌داشت. [[نعمت]] را هر چه هم کوچک بود، بزرگ می‌شمرد. خوراکی‌ها را [[نکوهش]] نمی‌کرد و بیش از حد نیز [[ستایش]] نمی‌فرمود. [[دنیا]] و امور مربوط به آن او را [[خشمگین]] نمی‌ساخت. اگر چیزی با [[حق]] معارضه داشت، از پای نمی‌نشست تا حق را [[یاری]] کند. برای خود هرگز خشمگین نمی‌شد و به [[فکر]] [[انتقام]] کشیدن نبود. بیشتر خنده‌اش به صورت [[تبسم]] بود".


[[امام حسین]]{{ع}} به نقل از پدرش درباره [[رفتار]] [[رسول خدا]]{{صل}} می‌فرماید: "وقت خود را در [[خانه]] به سه بخش تقسیم می‌کرد: بخشی برای [[عبادت]] [[خداوند]] و بخشی برای انجام کارهای خانواده‌اش و بخشی برای خودش و از بخش مخصوص به خود، قسمتی را به [[مردم]] اختصاص می‌داد و عام و خاص را می‌پذیرفت و چیزی از آنان مضایقه نمی‌داشت. معمولاً بزرگ هر قومی را گرامی می‌داشت و همو را بر آنها سالاری می‌داد. بدون آنکه به کسی ترشرویی و [[بدخلقی]] کند، مردم را از [[اعمال زشت]] بر [[حذر]] می‌داشت و از آنان که [[بدکردار]] بودند، [[پرهیز]] می‌فرمود. به [[یاران]] خود تفقد می‌کرد. از مردم درباره کارهای معمول میان مردم می‌پرسید. کارهای [[پسندیده]] را می‌ستود و تقویت می‌فرمود و [[کارهای زشت]] را نکوهش می‌کرد و [[خوار]] می‌شمرد. کردارش همواره پسندیده و یکنواخت بود. همواره مواظب بود مردم [[غافل]] نشوند. در همه حال محضرش سودمند و آماده بود.
[[امام حسین]] {{ع}} به نقل از پدرش درباره [[رفتار]] [[رسول خدا]] {{صل}} می‌فرماید: "وقت خود را در [[خانه]] به سه بخش تقسیم می‌کرد: بخشی برای [[عبادت]] [[خداوند]] و بخشی برای انجام کارهای خانواده‌اش و بخشی برای خودش و از بخش مخصوص به خود، قسمتی را به [[مردم]] اختصاص می‌داد و عام و خاص را می‌پذیرفت و چیزی از آنان مضایقه نمی‌داشت. معمولاً بزرگ هر قومی را گرامی می‌داشت و همو را بر آنها سالاری می‌داد. بدون آنکه به کسی ترشرویی و [[بدخلقی]] کند، مردم را از [[اعمال زشت]] بر [[حذر]] می‌داشت و از آنان که [[بدکردار]] بودند، [[پرهیز]] می‌فرمود. به [[یاران]] خود تفقد می‌کرد. از مردم درباره کارهای معمول میان مردم می‌پرسید. کارهای [[پسندیده]] را می‌ستود و تقویت می‌فرمود و [[کارهای زشت]] را نکوهش می‌کرد و [[خوار]] می‌شمرد. کردارش همواره پسندیده و یکنواخت بود. همواره مواظب بود مردم [[غافل]] نشوند. در همه حال محضرش سودمند و آماده بود.


هرگز در مورد حق [[قصور]] نمی‌کرد و پا را از حق و آنچه [[دین]] مقرر داشته است، فراتر نمی‌نهاد. [[برگزیدگان]] و [[نیکان]] در نظر آن حضرت [[برگزیده]] بودند. [[برترین]] [[اصحاب]] در نظرش، خیرخواه‌ترین ایشان بود و کسانی که [[مواسات]] و [[یاری دادن]] به مردم را بیشتر رعایت می‌کردند از نظر [[پیامبر]]{{صل}} گرامی‌تر بودند. در نشستن، جایگاه معینی برای خود تعیین نکرده بود و از این کار منع می‌فرمود. چون به گروهی که نشسته بودند می‌رسید، همانجا که رسیده بود می‌نشست و به این کار دیگران را هم [[دستور]] می‌فرمود. به تمام همنشینان خود توجه داشت، به طوری که هیچ کس [[احساس]] نمی‌کرد کسی در نظر [[پیامبر]]{{صل}} از او گرامی‌تر است. هر کس برای عرض حاجتی او را می‌نشاند یا بر پا نگه می‌داشت، [[تحمل]] می‌فرمود تا خود او برگردد.
هرگز در مورد حق [[قصور]] نمی‌کرد و پا را از حق و آنچه [[دین]] مقرر داشته است، فراتر نمی‌نهاد. [[برگزیدگان]] و [[نیکان]] در نظر آن حضرت [[برگزیده]] بودند. [[برترین]] [[اصحاب]] در نظرش، خیرخواه‌ترین ایشان بود و کسانی که [[مواسات]] و [[یاری دادن]] به مردم را بیشتر رعایت می‌کردند از نظر [[پیامبر]] {{صل}} گرامی‌تر بودند. در نشستن، جایگاه معینی برای خود تعیین نکرده بود و از این کار منع می‌فرمود. چون به گروهی که نشسته بودند می‌رسید، همانجا که رسیده بود می‌نشست و به این کار دیگران را هم [[دستور]] می‌فرمود. به تمام همنشینان خود توجه داشت، به طوری که هیچ کس [[احساس]] نمی‌کرد کسی در نظر [[پیامبر]] {{صل}} از او گرامی‌تر است. هر کس برای عرض حاجتی او را می‌نشاند یا بر پا نگه می‌داشت، [[تحمل]] می‌فرمود تا خود او برگردد.


هر کس نیازی داشت، او را رد نمی‌فرمود مگر آنکه نیازش را برآورد یا با گفتاری ملایم توضیح دهد. [[گشاده رویی]] و [[خوش خلقی]] پیامبر چنان [[مردم]] را فرا گرفته بود که او را چون پدر خود می‌دانستند. همگان در قبال [[حق]] در نظرش یکسان بودند. محضر و مجلس او، سراسر [[حلم]] و [[حیا]] و [[صبر]] و [[امانت]] بود. کسی با صدای بلند صحبت نمی‌کرد و [[حرمت]] همگان محفوظ بود و سخن نامربوط گفته نمی‌شد و [[لغزش]] و [[اشتباه]] کسی فاش نمی‌گردید. [[رسول خدا]]{{صل}} همواره خنده‌رو و خوش برخورد و ملایم بود. درشت و تندخو و پر هیاهو و [[دشنام]] دهنده و خرده‌گیر نبود. هیچ ناپسندی انجام نمی‌داد و هیچ کس از او [[نومید]] نمی‌شد.
هر کس نیازی داشت، او را رد نمی‌فرمود مگر آنکه نیازش را برآورد یا با گفتاری ملایم توضیح دهد. [[گشاده رویی]] و [[خوش خلقی]] پیامبر چنان [[مردم]] را فرا گرفته بود که او را چون پدر خود می‌دانستند. همگان در قبال [[حق]] در نظرش یکسان بودند. محضر و مجلس او، سراسر [[حلم]] و [[حیا]] و [[صبر]] و [[امانت]] بود. کسی با صدای بلند صحبت نمی‌کرد و [[حرمت]] همگان محفوظ بود و سخن نامربوط گفته نمی‌شد و [[لغزش]] و [[اشتباه]] کسی فاش نمی‌گردید. [[رسول خدا]] {{صل}} همواره خنده‌رو و خوش برخورد و ملایم بود. درشت و تندخو و پر هیاهو و [[دشنام]] دهنده و خرده‌گیر نبود. هیچ ناپسندی انجام نمی‌داد و هیچ کس از او [[نومید]] نمی‌شد.


سه چیز را به طور کلی رها کرده بود: ستیزه‌گری، [[پرگویی]] و [[سخن گفتن]] در کاری که به آن حضرت مربوط نبود. مردم را هم از سه چیز رها کرده بود: هیچ‌گاه کسی را [[نکوهش]] و [[سرزنش]] نمی‌فرمود، به جستجوی معایب ایشان نمی‌پرداخت و فقط در مواردی که [[امید]] [[ثواب]] و [[پاداش]] بود [[تذکر]] می‌فرمود. هرگاه رسول خدا{{صل}} صحبت می‌کرد، همگان چنان ساکت بودند که گویی بر سر ایشان مرغ و پرنده نشسته است و چون [[سکوت]] می‌فرمود، آنها صحبت می‌کردند و هیچگاه در محضرش [[ستیزه]] و بگو مگو نمی‌کردند. هر کس صحبت می‌کرد، گوش فرا می‌دادند تا سخنش تمام شود. اگر [[اصحاب]] از چیزی می‌خندیدند یا [[تعجب]] می‌کردند، پیامبر هم لبخند می‌زد و تعجب می‌فرمود. در مورد اشخاص [[غریب]] و [[نیازمند]] تحمل می‌فرمود، هر چند درشت سخن می‌گفتند و گاه اتفاق می‌افتاد که [[اصحاب]]، شخص [[فقیر]] را می‌خواستند و نیازش را برمی‌آوردند تا مزاحم [[پیامبر]] نباشد.
سه چیز را به طور کلی رها کرده بود: ستیزه‌گری، [[پرگویی]] و [[سخن گفتن]] در کاری که به آن حضرت مربوط نبود. مردم را هم از سه چیز رها کرده بود: هیچ‌گاه کسی را [[نکوهش]] و [[سرزنش]] نمی‌فرمود، به جستجوی معایب ایشان نمی‌پرداخت و فقط در مواردی که [[امید]] [[ثواب]] و [[پاداش]] بود [[تذکر]] می‌فرمود. هرگاه رسول خدا {{صل}} صحبت می‌کرد، همگان چنان ساکت بودند که گویی بر سر ایشان مرغ و پرنده نشسته است و چون [[سکوت]] می‌فرمود، آنها صحبت می‌کردند و هیچگاه در محضرش [[ستیزه]] و بگو مگو نمی‌کردند. هر کس صحبت می‌کرد، گوش فرا می‌دادند تا سخنش تمام شود. اگر [[اصحاب]] از چیزی می‌خندیدند یا [[تعجب]] می‌کردند، پیامبر هم لبخند می‌زد و تعجب می‌فرمود. در مورد اشخاص [[غریب]] و [[نیازمند]] تحمل می‌فرمود، هر چند درشت سخن می‌گفتند و گاه اتفاق می‌افتاد که [[اصحاب]]، شخص [[فقیر]] را می‌خواستند و نیازش را برمی‌آوردند تا مزاحم [[پیامبر]] نباشد.


به [[مسلمانان]] می‌فرمود هرگاه می‌بینید [[نیازمندی]] نیازی دارد، حاجتش را برآورید و از او [[پذیرایی]] کنید. هرگز خواهان [[مدح]] و [[ستایش]] نبود، مگر آنکه کسی می‌خواست به آن وسیله درصدد جبران چیزی باشد. [[سخن]] هیچ کس را [[قطع]] نمی‌کرد، مگر آنکه از حد درگذرد ـ مثلا [[غیبت]] کند ـ که در آن صورت او را [[نهی]] می‌کرد یا خود برمی‌خاست. [[سکوت]] [[رسول خدا]]{{صل}} شامل چهار مرحله بود: [[حلم]] و [[حذر]] و تقریر و [[تفکر]]، تقریر آن حضرت بر این بود که به همگان به نسبت مساوی بنگرد و به طور مساوی مطالب ایشان را بشنود. [[تفکر]] او بیشتر در مورد امور [[پایدار]] و ناپایدار بود. حلم او با [[صبر]] و [[شکیبایی]] همراه بود و کمتر چیزی آن حضرت را [[خشمگین]] و دل‌گیر می‌ساخت و حذر و مواظبت شدید او در چهار مورد بود: کار [[نیکو]] کردن که [[سرمشق]] دیگران باشد و ترک [[کار ناپسند]] که عملاً از آن نهی فرموده باشد و [[کوشش]] و [[اندیشیدن]] در اموری که کار [[امت]] را رو به [[راه]] کند و [[قیام]] در مواردی که خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] امت را دربرداشته باشد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۳۲۴؛ خرگوشی، ج۲، ص۸۹؛ بیهقی، ج۱، ص۲۸۵؛ قاضی عیاض، ج۱، ص۲۰۴.</ref>.
به [[مسلمانان]] می‌فرمود هرگاه می‌بینید [[نیازمندی]] نیازی دارد، حاجتش را برآورید و از او [[پذیرایی]] کنید. هرگز خواهان [[مدح]] و [[ستایش]] نبود، مگر آنکه کسی می‌خواست به آن وسیله درصدد جبران چیزی باشد. [[سخن]] هیچ کس را [[قطع]] نمی‌کرد، مگر آنکه از حد درگذرد ـ مثلا [[غیبت]] کند ـ که در آن صورت او را [[نهی]] می‌کرد یا خود برمی‌خاست. [[سکوت]] [[رسول خدا]] {{صل}} شامل چهار مرحله بود: [[حلم]] و [[حذر]] و تقریر و [[تفکر]]، تقریر آن حضرت بر این بود که به همگان به نسبت مساوی بنگرد و به طور مساوی مطالب ایشان را بشنود. [[تفکر]] او بیشتر در مورد امور [[پایدار]] و ناپایدار بود. حلم او با [[صبر]] و [[شکیبایی]] همراه بود و کمتر چیزی آن حضرت را [[خشمگین]] و دل‌گیر می‌ساخت و حذر و مواظبت شدید او در چهار مورد بود: کار [[نیکو]] کردن که [[سرمشق]] دیگران باشد و ترک [[کار ناپسند]] که عملاً از آن نهی فرموده باشد و [[کوشش]] و [[اندیشیدن]] در اموری که کار [[امت]] را رو به [[راه]] کند و [[قیام]] در مواردی که خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] امت را دربرداشته باشد<ref>ابن سعد، ج۱، ص۳۲۴؛ خرگوشی، ج۲، ص۸۹؛ بیهقی، ج۱، ص۲۸۵؛ قاضی عیاض، ج۱، ص۲۰۴.</ref>.


[[سیره رسول خدا]]{{صل}} برگرفته از [[قرآن]] بود<ref>کان خلقه القرآن: بخاری، ادب مفرد. ص۷۴.</ref> و در همه زمینه‌ها، [[اعتدال]] و [[میانه‌روی]] را به عنوان اصل مراعات می‌کرد. [[امام علی]]{{ع}} که آشناترین فرد به سیره رسول خدا{{صل}} بود و سخنان قابل توجهی در تبیین [[سیره نبوی]] از او به یادگار مانده است، می‌فرمود: "[[سیره]] و [[رفتار]] وی میانه‌روی بود"<ref>سیرته القصد: سید رضی، ص۱۳۹.</ref>. در [[کارها]] نه [[افراط]] می‌کرد و نه [[تفریط]] و [[مردم]] را با سفارش اکید به [[اعتدال]] و میانه‌روی توصیه می‌فرمود.
[[سیره رسول خدا]] {{صل}} برگرفته از [[قرآن]] بود<ref>کان خلقه القرآن: بخاری، ادب مفرد. ص۷۴.</ref> و در همه زمینه‌ها، [[اعتدال]] و [[میانه‌روی]] را به عنوان اصل مراعات می‌کرد. [[امام علی]] {{ع}} که آشناترین فرد به سیره رسول خدا {{صل}} بود و سخنان قابل توجهی در تبیین [[سیره نبوی]] از او به یادگار مانده است، می‌فرمود: "[[سیره]] و [[رفتار]] وی میانه‌روی بود"<ref>سیرته القصد: سید رضی، ص۱۳۹.</ref>. در [[کارها]] نه [[افراط]] می‌کرد و نه [[تفریط]] و [[مردم]] را با سفارش اکید به [[اعتدال]] و میانه‌روی توصیه می‌فرمود.


رسول خدا{{صل}} [[نماز]] زیاد می‌گزارد و چون به وی عرض شد با این [[مقام]] چرا چنین [[رفتار]] می‌کند، فرمود: "آیا [[بنده]] [[شکرگزار]] [[خدا]] نباشم؟"<ref>{{متن حدیث|أَ فَلاَ أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً}}؛ کلینی، ج۲، ص۹۵.</ref>. با این حال از ترک [[زندگی]] و کناره‌گیری از [[جامعه]] و پشت کردن به همه چیز و [[عزلت]] گزیدن و ریاضت‌های شاق [[نهی]] می‌کرد و می‌فرمود: "[[رهبانیت]] [[امت]] من [[جهاد]] در [[راه]] خداست"<ref>صدوق، امالی، ص۶۶.</ref>.  
رسول خدا {{صل}} [[نماز]] زیاد می‌گزارد و چون به وی عرض شد با این [[مقام]] چرا چنین [[رفتار]] می‌کند، فرمود: "آیا [[بنده]] [[شکرگزار]] [[خدا]] نباشم؟"<ref>{{متن حدیث|أَ فَلاَ أَكُونُ عَبْداً شَكُوراً}}؛ کلینی، ج۲، ص۹۵.</ref>. با این حال از ترک [[زندگی]] و کناره‌گیری از [[جامعه]] و پشت کردن به همه چیز و [[عزلت]] گزیدن و ریاضت‌های شاق [[نهی]] می‌کرد و می‌فرمود: "[[رهبانیت]] [[امت]] من [[جهاد]] در [[راه]] خداست"<ref>صدوق، امالی، ص۶۶.</ref>.  


[[رسول خدا]]{{صل}} تابع حدود و [[قوانین الهی]] بود و از آنها تخطی نمی‌کرد. آن حضرت در سفری به [[مسلمانان]] [[دستور]] داد [[روزه]] نگیرند، ولی عده‌ای [[مخالفت]] کردند و همچنان روزه‌دار ماندند. [[پیامبر]] به صورت علنی و بر روی شتر ظرف آب را نوشید و روزه‌داران را [[عاصی]] خواند<ref>واقدی، ج۱، ص۴۷.</ref>. برخی از افراد نیز از [[دستورات]] [[دینی]] برداشتی افراطی داشتند و می‌خواستند همیشه روزه بگیرند یا [[ازدواج]] را ترک کنند، اما رسول خدا{{صل}} به ایشان می‌فرمود: "من که خاشع‌ترین و متقی‌ترین شما هستم، [[نماز]] می‌خوانم و می‌خوابم، روزه می‌گیرم و نمی‌گیرم، می‌خندم و می‌گریم و ازدواج می‌کنم و این [[سنت]] من است که هر کس از من است، باید از آن [[پیروی]] کند"<ref>ابن حجر، ج۱، ص۴۱؛ نیز ر.ک: کلینی، ج۲، ص۸۵؛ ابن ابی جمهور احسائی، ج۲، ص۱۴۹.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} تابع حدود و [[قوانین الهی]] بود و از آنها تخطی نمی‌کرد. آن حضرت در سفری به [[مسلمانان]] [[دستور]] داد [[روزه]] نگیرند، ولی عده‌ای [[مخالفت]] کردند و همچنان روزه‌دار ماندند. [[پیامبر]] به صورت علنی و بر روی شتر ظرف آب را نوشید و روزه‌داران را [[عاصی]] خواند<ref>واقدی، ج۱، ص۴۷.</ref>. برخی از افراد نیز از [[دستورات]] [[دینی]] برداشتی افراطی داشتند و می‌خواستند همیشه روزه بگیرند یا [[ازدواج]] را ترک کنند، اما رسول خدا {{صل}} به ایشان می‌فرمود: "من که خاشع‌ترین و متقی‌ترین شما هستم، [[نماز]] می‌خوانم و می‌خوابم، روزه می‌گیرم و نمی‌گیرم، می‌خندم و می‌گریم و ازدواج می‌کنم و این [[سنت]] من است که هر کس از من است، باید از آن [[پیروی]] کند"<ref>ابن حجر، ج۱، ص۴۱؛ نیز ر. ک: کلینی، ج۲، ص۸۵؛ ابن ابی جمهور احسائی، ج۲، ص۱۴۹.</ref>.


آن حضرت هرگاه میان دو کار مخیر می‌شد، کاری را برمی‌گزید که آسان‌تر و ساده‌تر بود، مشروط به اینکه [[گناه]] نباشد و اگر کاری [[حرام]] و گناه بود، از همه [[مردم]] بیشتر از آن [[پرهیز]] می‌کرد. هرگز درباره [[حق]] کوتاهی نمی‌کرد و از آن [[تجاوز]] نمی‌نمود. هیچگاه در کارهای مربوط به خود [[انتقام جویی]] نمی‌کرد، مگر در اموری که [[حرمت]] [[الهی]] خدشه‌دار می‌شد که در آن صورت برای [[حفظ حرمت]] الهی [[مجازات]] می‌فرمود<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۷۶؛ بخاری، الصحیح، ج۸، ص۱۶.</ref>. بر همین اساس، [[شفاعت]] درباره حدود را نمی‌پذیرفت؛ چنان که [[شفاعت]] [[اسامة بن زید]] را درباره زنی که مستحق حد بود، نپذیرفت<ref>بخاری، الصحیح، ج۸، ص۱۶.</ref>.
آن حضرت هرگاه میان دو کار مخیر می‌شد، کاری را برمی‌گزید که آسان‌تر و ساده‌تر بود، مشروط به اینکه [[گناه]] نباشد و اگر کاری [[حرام]] و گناه بود، از همه [[مردم]] بیشتر از آن [[پرهیز]] می‌کرد. هرگز درباره [[حق]] کوتاهی نمی‌کرد و از آن [[تجاوز]] نمی‌نمود. هیچگاه در کارهای مربوط به خود [[انتقام جویی]] نمی‌کرد، مگر در اموری که [[حرمت]] [[الهی]] خدشه‌دار می‌شد که در آن صورت برای [[حفظ حرمت]] الهی [[مجازات]] می‌فرمود<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۷۶؛ بخاری، الصحیح، ج۸، ص۱۶.</ref>. بر همین اساس، [[شفاعت]] درباره حدود را نمی‌پذیرفت؛ چنان که [[شفاعت]] [[اسامة بن زید]] را درباره زنی که مستحق حد بود، نپذیرفت<ref>بخاری، الصحیح، ج۸، ص۱۶.</ref>.


"[[تفکر]]" از اصول زندگی آن حضرت بود و هیچ کاری را بدون [[تفکر]] و [[تدبر]] انجام نمی‌داد و در همه امور تأمل و [[اندیشه]] می‌کرد. [[رسول خدا]]{{صل}} [[زاهدترین]] [[پیامبران]] بود. هرگز برایش سفره‌ای نیاراستند و هرگز نان گندم [[مصرف]] نکرد و هرگز سه شب پیاپی از نان جو [[سیر]] نخورد. رسول خدا{{صل}} از [[دنیا]] رفت، در حالی که زره‌اش به چهار [[درهم]] نزد فردی [[یهودی]] گرو بود. زر و سیمی به [[میراث]] نگذاشت، حال آنکه سرزمین‌های وسیعی زیر [[سلطه]] او بود و غنایمی فراوان در دست داشت<ref>مجلسی، ج۱۰، ص۴۸.</ref>. او از دنیا چندان نخورد که دهان را پُر کند و بدان ننگریست و تنها گوشه چشمی بدان افکند. شکم او از همه خالی‌تر بود. [[دنیا]] را به او نشان دادند، آن را نپذیرفت. چون [[خدا]] چیزی را [[دشمن]] می‌داشت، آن را دشمن داشت و ترک آن گفت و چیزی را که خدا [[خوار]] شمرده است، آن را خوار انگاشت و چیزی را که کوچک شمرده است، آن را کوچک داشت<ref>سید رضی، ص۲۲۷.</ref>.
"[[تفکر]]" از اصول زندگی آن حضرت بود و هیچ کاری را بدون [[تفکر]] و [[تدبر]] انجام نمی‌داد و در همه امور تأمل و [[اندیشه]] می‌کرد. [[رسول خدا]] {{صل}} [[زاهدترین]] [[پیامبران]] بود. هرگز برایش سفره‌ای نیاراستند و هرگز نان گندم [[مصرف]] نکرد و هرگز سه شب پیاپی از نان جو [[سیر]] نخورد. رسول خدا {{صل}} از [[دنیا]] رفت، در حالی که زره‌اش به چهار [[درهم]] نزد فردی [[یهودی]] گرو بود. زر و سیمی به [[میراث]] نگذاشت، حال آنکه سرزمین‌های وسیعی زیر [[سلطه]] او بود و غنایمی فراوان در دست داشت<ref>مجلسی، ج۱۰، ص۴۸.</ref>. او از دنیا چندان نخورد که دهان را پُر کند و بدان ننگریست و تنها گوشه چشمی بدان افکند. شکم او از همه خالی‌تر بود. [[دنیا]] را به او نشان دادند، آن را نپذیرفت. چون [[خدا]] چیزی را [[دشمن]] می‌داشت، آن را دشمن داشت و ترک آن گفت و چیزی را که خدا [[خوار]] شمرده است، آن را خوار انگاشت و چیزی را که کوچک شمرده است، آن را کوچک داشت<ref>سید رضی، ص۲۲۷.</ref>.


[[پیامبر]]، روی [[زمین]] [[غذا]] می‌خورد و همچون [[بندگان]] می‌نشست. به دست خود پای‌افزار خویش را پینه می‌زد و [[جامه]] خود را وصله می‌کرد. بر خر بی‌پالان سوار می‌شد و دیگری را بر ترک خود سوار می‌کرد. پرده‌ای بر در [[خانه]] او آویخته بود که نقش و نگار داشت. یکی از [[زنان]] خویش را گفت: "این پرده را از نظرم پنهان کن هرگاه بدان می‌نگرم، دنیا و زیورهای آن را به یاد می‌آورم". آن حضرت با تمام [[قلب]] خویش از دنیا روی گرداند و یاد آن را در وجود خود می‌راند و [[دوست]] داشت که [[زینت]] دنیا از او [[نهان]] ماند تا زیوری از آن برندارد. دنیا را [[پایدار]] نمی‌دانست و در آن [[امید]] ماندن نداشت. پس آن را از وجود خود بیرون کرد و [[دل]] از آن برداشت و دیده از آن برگرفت<ref>سید رضی، ص۲۲۷.</ref>.
[[پیامبر]]، روی [[زمین]] [[غذا]] می‌خورد و همچون [[بندگان]] می‌نشست. به دست خود پای‌افزار خویش را پینه می‌زد و [[جامه]] خود را وصله می‌کرد. بر خر بی‌پالان سوار می‌شد و دیگری را بر ترک خود سوار می‌کرد. پرده‌ای بر در [[خانه]] او آویخته بود که نقش و نگار داشت. یکی از [[زنان]] خویش را گفت: "این پرده را از نظرم پنهان کن هرگاه بدان می‌نگرم، دنیا و زیورهای آن را به یاد می‌آورم". آن حضرت با تمام [[قلب]] خویش از دنیا روی گرداند و یاد آن را در وجود خود می‌راند و [[دوست]] داشت که [[زینت]] دنیا از او [[نهان]] ماند تا زیوری از آن برندارد. دنیا را [[پایدار]] نمی‌دانست و در آن [[امید]] ماندن نداشت. پس آن را از وجود خود بیرون کرد و [[دل]] از آن برداشت و دیده از آن برگرفت<ref>سید رضی، ص۲۲۷.</ref>.


پیامبر{{صل}} از همانندی به [[سلاطین]] [[پرهیز]] داشت. مردی نزد وی آمد تا با آن حضرت سخن گوید، ولی چون [[پیامبر]] را دید دست پاچه شد و به لرزش افتاد. حضرت به او گفت: "راحت باش! من که [[پادشاه]] نیستم؛ من فرزند همان زنم که گوشت خشکیده می‌خورد"<ref>مجلسی، ج۱۶، ص۲۲۹.</ref>.
پیامبر {{صل}} از همانندی به [[سلاطین]] [[پرهیز]] داشت. مردی نزد وی آمد تا با آن حضرت سخن گوید، ولی چون [[پیامبر]] را دید دست پاچه شد و به لرزش افتاد. حضرت به او گفت: "راحت باش! من که [[پادشاه]] نیستم؛ من فرزند همان زنم که گوشت خشکیده می‌خورد"<ref>مجلسی، ج۱۶، ص۲۲۹.</ref>.


[[رسول خدا]]{{صل}} برای [[آموزش احکام]] و مسائل [[دینی]] بسیار ملایم [[رفتار]] می‌کرد و از ناپسندی‌هایی که افراد [[ناآگاه]] با [[آداب و سنن]] انجام می‌دادند، [[چشم]] می‌پوشید. بر اساس روایتی، مردی به [[مسجد پیامبر]] آمد و چون از اهمیت [[مسجد]] [[آگاهی]] نداشت، در گوشه‌ای از آن بول کرد. [[اصحاب]] می‌خواستند به [[تندی]] با وی برخورد کنند، ولی رسول خدا{{صل}} فرمود: "آزارش ندهید" و سپس به او یادآور شد که مسجد جای [[عبادت]] است<ref>ابن سلمه، ج۱، ص۱۳ مقریزی، ج۲، ص۲۴۳.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} برای [[آموزش احکام]] و مسائل [[دینی]] بسیار ملایم [[رفتار]] می‌کرد و از ناپسندی‌هایی که افراد [[ناآگاه]] با [[آداب و سنن]] انجام می‌دادند، [[چشم]] می‌پوشید. بر اساس روایتی، مردی به [[مسجد پیامبر]] آمد و چون از اهمیت [[مسجد]] [[آگاهی]] نداشت، در گوشه‌ای از آن بول کرد. [[اصحاب]] می‌خواستند به [[تندی]] با وی برخورد کنند، ولی رسول خدا {{صل}} فرمود: "آزارش ندهید" و سپس به او یادآور شد که مسجد جای [[عبادت]] است<ref>ابن سلمه، ج۱، ص۱۳ مقریزی، ج۲، ص۲۴۳.</ref>.


رسول خدا{{صل}} هرچه را مغایر [[ساده زیستی]] بود، کنار زد و هرگونه تشریفاتی را زیر پا نهاد. مجلس وی چنان بود که هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی‌شد. چون وارد مجلس می‌شد، در نزدیکترین جای به محل ورود خود می‌نشست<ref>کلینی، ج۲، ص۶۶۲.</ref>. هرگاه بیگانه‌ای وارد مجلس می‌شد، آن حضرت را نمی‌شناخت تا اینکه بپرسد. [[انس بن مالک]] می‌گوید: [[مسلمانان]] چون آن حضرت را می‌دیدند، به رغم میلشان برایش به پا نمی‌خاستند؛ زیرا می‌دانستند چنین کاری را خوش نمی‌دارد<ref>ترمذی، ص۱۹۱.</ref>. رسول خدا{{صل}} خود می‌فرمود: "همچون [[بندگان]] [[خوراک]] می‌خورم و چون بندگان می‌نشینم که همانا من بنده‌ام"<ref>جاحظ، ج۲، ص۲۱؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۶.</ref> و می‌فرمود: "مرا بالاتر از آنچه هستم قرار دهید. [[خداوند]] پیش از آنکه مرا [[رسول]] خویش گیرد، [[بنده]] خود گرفته است"<ref>خرگوشی، ج۴، ص۳۷۵.</ref>.
رسول خدا {{صل}} هرچه را مغایر [[ساده زیستی]] بود، کنار زد و هرگونه تشریفاتی را زیر پا نهاد. مجلس وی چنان بود که هیچ تفاوتی میان او و اصحابش دیده نمی‌شد. چون وارد مجلس می‌شد، در نزدیکترین جای به محل ورود خود می‌نشست<ref>کلینی، ج۲، ص۶۶۲.</ref>. هرگاه بیگانه‌ای وارد مجلس می‌شد، آن حضرت را نمی‌شناخت تا اینکه بپرسد. [[انس بن مالک]] می‌گوید: [[مسلمانان]] چون آن حضرت را می‌دیدند، به رغم میلشان برایش به پا نمی‌خاستند؛ زیرا می‌دانستند چنین کاری را خوش نمی‌دارد<ref>ترمذی، ص۱۹۱.</ref>. رسول خدا {{صل}} خود می‌فرمود: "همچون [[بندگان]] [[خوراک]] می‌خورم و چون بندگان می‌نشینم که همانا من بنده‌ام"<ref>جاحظ، ج۲، ص۲۱؛ طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۶.</ref> و می‌فرمود: "مرا بالاتر از آنچه هستم قرار دهید. [[خداوند]] پیش از آنکه مرا [[رسول]] خویش گیرد، [[بنده]] خود گرفته است"<ref>خرگوشی، ج۴، ص۳۷۵.</ref>.


هنگامی که سواره بود، اجازه نمی‌داد کسی پیاده با آن حضرت حرکت کند؛ یا او را با خود سوار می‌کرد و یا اگر آن فرد نمی‌پذیرفت، می‌فرمود: "جلوتر برو و در فلان مکان [[منتظر]] باش"<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۲.</ref>.
هنگامی که سواره بود، اجازه نمی‌داد کسی پیاده با آن حضرت حرکت کند؛ یا او را با خود سوار می‌کرد و یا اگر آن فرد نمی‌پذیرفت، می‌فرمود: "جلوتر برو و در فلان مکان [[منتظر]] باش"<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۲۲.</ref>.
خط ۴۸: خط ۴۸:
[[پیامبر]] به چهره هیچ کس [[خیره]] نمی‌شد. خشمش برای [[خدا]] بود و هرگز برای خود [[خشم]] نمی‌گرفت. در [[تشییع جنازه]] شرکت و در دورترین نقاط [[شهر]] از [[بیماران]] [[عیادت]] می‌کرد. با تنگدستان می‌نشست و به کسانی که در [[اخلاق]] بافضیلت بودند، [[احترام]] می‌گذاشت. با اشخاص [[آبرومند]] [[الفت]] می‌گرفت و به آنان [[نیکی]] می‌کرد. با [[خویشاوندان]] خود [[صله رحم]] می‌کرد، ولی در عین حال آنان را بر دیگران [[برتری]] ‌نمی‌داد و جز آنچه خدا [[فرمان]] داده است درباره‌شان روا نمی‌داشت. چون خدمتگزارش در دستاس کردن (آسیاب کردن) خسته می‌شد، او را کمک می‌کرد. آب وضوی شبش را خود تهیه می‌نمود و هنگام نشستن تکیه نمی‌کرد. در [[کارها]] به [[اهل]] [[خانه]] کمک می‌نمود و با دست خود گوشت [[خرد]] می‌کرد<ref>ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۴۵.</ref>.
[[پیامبر]] به چهره هیچ کس [[خیره]] نمی‌شد. خشمش برای [[خدا]] بود و هرگز برای خود [[خشم]] نمی‌گرفت. در [[تشییع جنازه]] شرکت و در دورترین نقاط [[شهر]] از [[بیماران]] [[عیادت]] می‌کرد. با تنگدستان می‌نشست و به کسانی که در [[اخلاق]] بافضیلت بودند، [[احترام]] می‌گذاشت. با اشخاص [[آبرومند]] [[الفت]] می‌گرفت و به آنان [[نیکی]] می‌کرد. با [[خویشاوندان]] خود [[صله رحم]] می‌کرد، ولی در عین حال آنان را بر دیگران [[برتری]] ‌نمی‌داد و جز آنچه خدا [[فرمان]] داده است درباره‌شان روا نمی‌داشت. چون خدمتگزارش در دستاس کردن (آسیاب کردن) خسته می‌شد، او را کمک می‌کرد. آب وضوی شبش را خود تهیه می‌نمود و هنگام نشستن تکیه نمی‌کرد. در [[کارها]] به [[اهل]] [[خانه]] کمک می‌نمود و با دست خود گوشت [[خرد]] می‌کرد<ref>ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۴۵.</ref>.


[[راه و رسم]] [[رسول خدا]]{{صل}} این بود که تا حد ممکن کارهای خویش را خود انجام دهد و به دیگران تکیه نکند. می‌فرمود: "هرگز در کارهای خود از دیگران کمک نخواهید و به دیگران تکیه نکنید، اگرچه برای قطعه‌ای چوب [[مسواک]] باشد"<ref>مقریزی، ج۲، ص۱۸۹.</ref> [[رسول خدا]]{{صل}} به هیچ وجه سربار دیگران نبود و کارهایش را حتی در [[منزل]] خود انجام می‌داد. [[عایشه]] می‌گفت: [[پیامبر]] در [[خانه]] [[لباس]] خود را [[پاکیزه]] می‌کرد، گوسفندش را می‌دوشید و کارهای خود را انجام می‌داد<ref>بیهقی، ج۱، ص۳۲۸.</ref>. در سفرها نیز سربار دیگران نبود و در [[کارها]] کمک می‌کرد و چون همراهان می‌گفتند کارها را انجام می‌دهند، می‌فرمود: "می‌دانم که شما کار مرا انجام می‌دهید، ولی [[دوست]] ندارم امتیازی بر شما داشته باشم؛ زیرا [[خداوند]] دوست نمی‌دارد بنده‌اش را در میان [[یاران]] خود متمایز ببیند"<ref>شامی، ج۷، ص۱۳.</ref>.
[[راه و رسم]] [[رسول خدا]] {{صل}} این بود که تا حد ممکن کارهای خویش را خود انجام دهد و به دیگران تکیه نکند. می‌فرمود: "هرگز در کارهای خود از دیگران کمک نخواهید و به دیگران تکیه نکنید، اگرچه برای قطعه‌ای چوب [[مسواک]] باشد"<ref>مقریزی، ج۲، ص۱۸۹.</ref> [[رسول خدا]] {{صل}} به هیچ وجه سربار دیگران نبود و کارهایش را حتی در [[منزل]] خود انجام می‌داد. [[عایشه]] می‌گفت: [[پیامبر]] در [[خانه]] [[لباس]] خود را [[پاکیزه]] می‌کرد، گوسفندش را می‌دوشید و کارهای خود را انجام می‌داد<ref>بیهقی، ج۱، ص۳۲۸.</ref>. در سفرها نیز سربار دیگران نبود و در [[کارها]] کمک می‌کرد و چون همراهان می‌گفتند کارها را انجام می‌دهند، می‌فرمود: "می‌دانم که شما کار مرا انجام می‌دهید، ولی [[دوست]] ندارم امتیازی بر شما داشته باشم؛ زیرا [[خداوند]] دوست نمی‌دارد بنده‌اش را در میان [[یاران]] خود متمایز ببیند"<ref>شامی، ج۷، ص۱۳.</ref>.


آن حضرت [[خویی]] [[پسندیده]] داشت و گشاده‌رو بود. [[مزاح]] می‌کرد، ولی جز سخن [[حق]]، چیزی نمی‌گفت<ref>ورام، ج۱، ص۱۱۱.</ref>. با [[اصحاب]] خود [[شوخی]] می‌کرد تا [[عظمت]] و بزرگی‌اش [[دل]] آنان را نگیرد که راحت بتوانند به او بنگرند و بدون [[سختی]] با او [[رفتار]] کنند و خواسته‌های خود را بازگویند. هنگامی که یکی از اصحاب را [[اندوهگین]] می‌دید، با شوخی کردن او را مسرور می‌ساخت و می‌فرمود: "خداوند کسی را که با تُرش‌رویی با برادرانش روبه‌رو شود، [[دشمن]] می‌دارد"<ref>نوری، ج۸، ص۳۲۱ و ۴۰۷.</ref>.
آن حضرت [[خویی]] [[پسندیده]] داشت و گشاده‌رو بود. [[مزاح]] می‌کرد، ولی جز سخن [[حق]]، چیزی نمی‌گفت<ref>ورام، ج۱، ص۱۱۱.</ref>. با [[اصحاب]] خود [[شوخی]] می‌کرد تا [[عظمت]] و بزرگی‌اش [[دل]] آنان را نگیرد که راحت بتوانند به او بنگرند و بدون [[سختی]] با او [[رفتار]] کنند و خواسته‌های خود را بازگویند. هنگامی که یکی از اصحاب را [[اندوهگین]] می‌دید، با شوخی کردن او را مسرور می‌ساخت و می‌فرمود: "خداوند کسی را که با تُرش‌رویی با برادرانش روبه‌رو شود، [[دشمن]] می‌دارد"<ref>نوری، ج۸، ص۳۲۱ و ۴۰۷.</ref>.


آن حضرت راست‌گفتارترین [[مردم]]<ref>سهیلی، ج۳، ص۴۰۰.</ref> و [[حیا]]، صفت و [[راه و رسم]] او بود<ref>کلینی، ج۱، ص۴۴۴.</ref>. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[جامعه]] و خانه بسیار [[صبور]] بود. [[انس بن مالک]] گوید: من مدت نُه سال به پیامبر [[خدمت]] کردم و هیچگاه ندیدم ایراد بگیرد و بگوید: چرا چنین نکردی یا کردی؛ و هرگز از من ایراد نگرفت<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۱۶</ref>.
آن حضرت راست‌گفتارترین [[مردم]]<ref>سهیلی، ج۳، ص۴۰۰.</ref> و [[حیا]]، صفت و [[راه و رسم]] او بود<ref>کلینی، ج۱، ص۴۴۴.</ref>. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[جامعه]] و خانه بسیار [[صبور]] بود. [[انس بن مالک]] گوید: من مدت نُه سال به پیامبر [[خدمت]] کردم و هیچگاه ندیدم ایراد بگیرد و بگوید: چرا چنین نکردی یا کردی؛ و هرگز از من ایراد نگرفت<ref>طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۱۶</ref>.


با مردم بسیار [[مهربان]] بود. چنانچه مشغول [[نماز]] بود و کسی در کنارش می‌نشست، نماز خود را [[تخفیف]] می‌داد و زود تمام می‌کرد و به او می‌فرمود: آیا حاجتی داری؟<ref>قاضی عیاض، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۲۷.</ref> هرکس بر ایشان داخل می‌شد، بدو [[احترام]] می‌کرد و او را بر تشک خود می‌نشانید<ref>طبرسی، مکارم الأخلاقی، ص۲۱.</ref>.
با مردم بسیار [[مهربان]] بود. چنانچه مشغول [[نماز]] بود و کسی در کنارش می‌نشست، نماز خود را [[تخفیف]] می‌داد و زود تمام می‌کرد و به او می‌فرمود: آیا حاجتی داری؟<ref>قاضی عیاض، ج۱، ص۲۴۹؛ ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۲۷.</ref> هرکس بر ایشان داخل می‌شد، بدو [[احترام]] می‌کرد و او را بر تشک خود می‌نشانید<ref>طبرسی، مکارم الأخلاقی، ص۲۱.</ref>.


گاه [[فرزندان]] خردسال را به حضور پیامبر می‌آوردند تا به عنوان [[برکت]] یافتن، برایشان از [[خداوند]] [[خیر]] و برکت بخواهد یا نامگذاری کند. [[رسول خدا]]{{صل}} به خاطر [[دلجویی]] بستگان آن فرزند، وی را می‌گرفت و در دامن خویش می‌نهاد. گاه اتفاق می‌افتاد که [[کودک]] همان جا ادرار می‌کرد. برخی که حضور داشتند سر فرزند داد می‌کشیدند، ولی حضرت آنها را [[نهی]] می‌نمود و [[صبر]] می‌کرد تا ادرار بچه تمام شود. آن گاه [[دعا]] یا نامگذاری را به پایان می‌برد<ref>ر.ک: بخاری، الصحیح، ج۷، ص۷۶؛ ابن عدی، ج۷، ص۲۸۹.</ref>. حضرت حتی سراغ ضعیف‌ترین افراد را می‌گرفت. [[زن]] سیاه‌پوستی در [[مدینه]] بود که کارهای [[مسجد النبی]]{{صل}} را انجام می‌داد. چون درگذشت، [[مردم]] به [[خیال]] اینکه این حادثه برای رسول خدا{{صل}} اهمیت ندارد، به وی اطلاع ندادند. چون رسول خدا{{صل}} پس از چند [[روز]] [[آگاه]] شد، از آنان [[گله]] کرد و بر سر [[قبر]] او رفت و برایش [[درود]] فرستاد<ref>احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۵۳؛ خزاعی، ص۱۳۷.</ref>.
گاه [[فرزندان]] خردسال را به حضور پیامبر می‌آوردند تا به عنوان [[برکت]] یافتن، برایشان از [[خداوند]] [[خیر]] و برکت بخواهد یا نامگذاری کند. [[رسول خدا]] {{صل}} به خاطر [[دلجویی]] بستگان آن فرزند، وی را می‌گرفت و در دامن خویش می‌نهاد. گاه اتفاق می‌افتاد که [[کودک]] همان جا ادرار می‌کرد. برخی که حضور داشتند سر فرزند داد می‌کشیدند، ولی حضرت آنها را [[نهی]] می‌نمود و [[صبر]] می‌کرد تا ادرار بچه تمام شود. آن گاه [[دعا]] یا نامگذاری را به پایان می‌برد<ref>ر. ک: بخاری، الصحیح، ج۷، ص۷۶؛ ابن عدی، ج۷، ص۲۸۹.</ref>. حضرت حتی سراغ ضعیف‌ترین افراد را می‌گرفت. [[زن]] سیاه‌پوستی در [[مدینه]] بود که کارهای [[مسجد النبی]] {{صل}} را انجام می‌داد. چون درگذشت، [[مردم]] به [[خیال]] اینکه این حادثه برای رسول خدا {{صل}} اهمیت ندارد، به وی اطلاع ندادند. چون رسول خدا {{صل}} پس از چند [[روز]] [[آگاه]] شد، از آنان [[گله]] کرد و بر سر [[قبر]] او رفت و برایش [[درود]] فرستاد<ref>احمد بن حنبل، ج۲، ص۳۵۳؛ خزاعی، ص۱۳۷.</ref>.


آن حضرت در [[امور خیر]] از [[نسیم]] هم بخشنده‌تر و با گذشت‌تر بود و همه موجودات را مشمول [[رحمت]] خود قرار می‌داد<ref>مقریزی، ج۲، ص۲۰۹.</ref>. [[بخشش]] وی در همه اموری بود که در [[شرع]] برای آنها حدی معین نشده بود<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۷۷.</ref>. رسول خدا{{صل}} می‌فرمود: "بر شما باد به گذشت که گذشت کردن، جز بر [[عزت]] [[بنده]] نمی‌افزاید. پس از یکدیگر درگذارید تا [[خدا]] شما را [[عزیز]] کند"<ref>کلینی، ج۲، ص۱۰۸.</ref>.<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]]، ج۱، ص۷۲-۷۵.</ref>
آن حضرت در [[امور خیر]] از [[نسیم]] هم بخشنده‌تر و با گذشت‌تر بود و همه موجودات را مشمول [[رحمت]] خود قرار می‌داد<ref>مقریزی، ج۲، ص۲۰۹.</ref>. [[بخشش]] وی در همه اموری بود که در [[شرع]] برای آنها حدی معین نشده بود<ref>ابن سعد، ج۱، ص۲۷۷.</ref>. رسول خدا {{صل}} می‌فرمود: "بر شما باد به گذشت که گذشت کردن، جز بر [[عزت]] [[بنده]] نمی‌افزاید. پس از یکدیگر درگذارید تا [[خدا]] شما را [[عزیز]] کند"<ref>کلینی، ج۲، ص۱۰۸.</ref>.<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «محمد رسول الله»، دانشنامه سیره نبوی]]، ج۱، ص۷۲-۷۵.</ref>


== جستارهای وابسته ==
== جستارهای وابسته ==
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش