شیعه در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
خط ۹: خط ۹:
'''شیعه''' به معنای گروه و جمعیت، گروه پیرو، هواداران و [[پیروان]] است.  
'''شیعه''' به معنای گروه و جمعیت، گروه پیرو، هواداران و [[پیروان]] است.  


==مقدمه==
== مقدمه ==
* از بدو شکل‌گیری [[شیعه]] و [[پیروان اهل بیت]]{{عم}} و معتقدان به [[امامت]] [[امام علی|علی]]{{ع}}، حوادث و تحوّلات گوناگونی بر این فرقۀ ناجیه گذشته است. اغلب، [[پیروان]] [[اهل بیت]]{{عم}}، از [[نعمت]] [[پیشوایی]] [[امامان]] [[محروم]] بودند و با [[انحرافی]] که در جریان [[رهبری]] پس از [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]]{{صل}} پیش آمد و با حادثۀ [[سقیفه]]، [[امام علی|امیر مؤمنان]]{{ع}} از [[حق]] خود [[محروم]] شد و [[مظلومیت]] [[شیعه]] نیز آغاز گشت. سلطۀ [[امویان]] بر مقدّرات [[امّت اسلامی]] زمینه‌ساز احیای [[جاهلیّت]] گشت. [[شهادت]] [[امام علی]] و [[امام حسن]] و [[امام حسین]] در همان نیم [[قرن اول]] پس از [[پیامبر]]، عمق این [[مظلومیّت]] را می‌رساند. گرچه رفته‌رفته [[فکر]] [[شیعی]] گسترش می‌یافت، امّا محدودیت‌های اعمال‌شده از سوی [[امویان]] و عبّاسیان نیز تشدید می‌شد. [[حکومت]] تاریک هزارماهۀ [[بنی امیّه]]، لطمه‌های جبران‌ناپذیری به [[اسلام]] و [[مسلمانان]] و [[مکتب]] [[اهل بیت]] وارد ساخت.
* از بدو شکل‌گیری [[شیعه]] و [[پیروان اهل بیت]] {{عم}} و معتقدان به [[امامت]] [[امام علی|علی]] {{ع}}، حوادث و تحوّلات گوناگونی بر این فرقۀ ناجیه گذشته است. اغلب، [[پیروان]] [[اهل بیت]] {{عم}}، از [[نعمت]] [[پیشوایی]] [[امامان]] [[محروم]] بودند و با [[انحرافی]] که در جریان [[رهبری]] پس از [[پیامبر خاتم|پیامبر خدا]] {{صل}} پیش آمد و با حادثۀ [[سقیفه]]، [[امام علی|امیر مؤمنان]] {{ع}} از [[حق]] خود [[محروم]] شد و [[مظلومیت]] [[شیعه]] نیز آغاز گشت. سلطۀ [[امویان]] بر مقدّرات [[امّت اسلامی]] زمینه‌ساز احیای [[جاهلیّت]] گشت. [[شهادت]] [[امام علی]] و [[امام حسن]] و [[امام حسین]] در همان نیم [[قرن اول]] پس از [[پیامبر]]، عمق این [[مظلومیّت]] را می‌رساند. گرچه رفته‌رفته [[فکر]] [[شیعی]] گسترش می‌یافت، امّا محدودیت‌های اعمال‌شده از سوی [[امویان]] و عبّاسیان نیز تشدید می‌شد. [[حکومت]] تاریک هزارماهۀ [[بنی امیّه]]، لطمه‌های جبران‌ناپذیری به [[اسلام]] و [[مسلمانان]] و [[مکتب]] [[اهل بیت]] وارد ساخت.
*بررسی [[شیعه در تاریخ]] و [[تاریخ شیعه]] در این مختصر نمی‌گنجد و به کتاب‌های مبسوطتر باید مراجعه کرد. امّا نگاهی اجمالی به این [[تاریخ]]، براساس نوشتۀ [[علامه طباطبایی]] می‌تواند مفید باشد. وی پس از پرداختن به برخی [[نهضت‌های شیعی]] پس از [[عاشورا]] و برشمردن فجایع [[امویان]]، [[تاریخ شیعه]] را از قرن دوّم به بعد چنین بازگو می‌کند:
* بررسی [[شیعه در تاریخ]] و [[تاریخ شیعه]] در این مختصر نمی‌گنجد و به کتاب‌های مبسوطتر باید مراجعه کرد. امّا نگاهی اجمالی به این [[تاریخ]]، براساس نوشتۀ [[علامه طباطبایی]] می‌تواند مفید باشد. وی پس از پرداختن به برخی [[نهضت‌های شیعی]] پس از [[عاشورا]] و برشمردن فجایع [[امویان]]، [[تاریخ شیعه]] را از قرن دوّم به بعد چنین بازگو می‌کند:


===[[شیعه]] در [[قرن دوم]] [[هجری]]===  
=== [[شیعه]] در [[قرن دوم]] [[هجری]] ===  
* در اواخر ثلث اول [[قرن دوم]] [[هجری]] به دنبال انقلابات و جنگ‌های خونین که در اثر [[بیدادگری]] و بدرفتاری‌های [[بنی‌امیه]] در همه‌جای [[کشورهای اسلامی]] ادامه داشت، دعوتی نیز به نام [[اهل بیت]] [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]]{{صل}} در ناحیۀ [[خراسان]] [[ایران]] پیدا شد. متصدی [[دعوت]] [[ابو مسلم]] [[مروزی]] سردار [[ایرانی]] بود که به [[ضرر]] [[خلافت]] [[اموی]] [[قیام]] کرد و شروع به [[پیشرفت]] نمود تا [[دولت]] [[اموی]] را برانداخت. این [[نهضت]] و [[انقلاب]] اگرچه از [[تبلیغات]] عمیق [[شیعه]] سرچشمه می‌گرفت و کم‌وبیش عنوان [[خونخواهی]] شهدای [[اهل بیت]] را داشت و حتی از [[مردم]] برای یک [[مرد]] [[پسندیده]] از [[اهل بیت]] (سربسته) [[بیعت]] می‌گرفتند، با این همه به [[دستور]] مستقیم یا اشارۀ [[پیشوایان]] [[شیعه]] نبود. به [[گواهی]] اینکه وقتی [[ابو مسلم]] [[بیعت]] [[خلافت]] را به [[امام]] ششم شیعۀ [[امامیه]] در [[مدینه]] عرضه داشت وی جدا رد کرد و فرمود: "تو از مردان من نیستی و زمان نیز زمان من نیست". بالأخره [[بنی عباس]] به نام [[اهل بیت]] [[خلافت]] را ربودند و در آغاز کار روزی چند به [[مردم]] و [[علویین]] [[روی خوش]] نشان دادند حتی به نام [[انتقام]] [[شهدای علویین]]، [[بنی‌امیه]] را قتل‌عام کردند و [[قبور]] خلفای [[بنی‌امیه]] را شکافته هرچه یافتند [[آتش]] زدند، ولی دیری نگذشت که شیوۀ ظالمانۀ [[بنی‌امیه]] را پیش گرفتند و در [[بیدادگری]] و [[بی‌بندوباری]] هیچگونه فروگذاری نکردند... [[هارون]] خلیفۀ [[عباسی]] که در زمان وی امپراتوری [[اسلامی]] به اوج [[قدرت]] و وسعت خود رسیده بود و گاهی [[خلیفه]] به [[خورشید]] نگاه می‌کرد و آن را مخاطب ساخته می‌گفت: به هرکجا می‌خواهی بتاب که بجایی که از [[ملک]] من بیرون است نخواهی تافت. از طرفی [[لشکریان]] وی در خاور و باختر [[جهان]] پیش می‌رفتند ولی از طرفی در [[جسر بغداد]] که در چند قدمی [[قصر]] [[خلیفه]] بود بی‌اطلاع و اجازۀ [[خلیفه]]، [[مأمور]] گذاشته از عابرین [[حق]] عبور می‌گرفتند، حتی روزی خود [[خلیفه]] که می‌خواست از جسر عبور کند جلوش را گرفته [[حق]] العبور مطالبه کردند... [[ثروت]] سرسام‌آوری که همه‌ساله از اقطار [[کشورهای اسلامی]] به عنوان [[بیت المال]] [[مسلمین]] به [[دار الخلافه]] سرازیر می‌شد به [[مصرف]] [[هوسرانی]] و [[حق‌کشی]] [[خلیفه]] وقت می‌رسید. شمارۀ [[کنیزان]] پریوش و [[دختران]] و پسران [[زیبا]] در دربار [[خلفای عباسی]] به هزاران می‌رسید. وضع [[شیعه]] از انقراض [[دولت]] [[اموی]] و روی کار آمدن [[بنی عباس]] کوچکترین تغییری پیدا نکرد، جز اینکه [[دشمنان]] بیدادگر وی [[تغییر]] اسم دادند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>.
* در اواخر ثلث اول [[قرن دوم]] [[هجری]] به دنبال انقلابات و جنگ‌های خونین که در اثر [[بیدادگری]] و بدرفتاری‌های [[بنی‌امیه]] در همه‌جای [[کشورهای اسلامی]] ادامه داشت، دعوتی نیز به نام [[اهل بیت]] [[پیامبر خاتم|پیغمبر اکرم]] {{صل}} در ناحیۀ [[خراسان]] [[ایران]] پیدا شد. متصدی [[دعوت]] [[ابو مسلم]] [[مروزی]] سردار [[ایرانی]] بود که به [[ضرر]] [[خلافت]] [[اموی]] [[قیام]] کرد و شروع به [[پیشرفت]] نمود تا [[دولت]] [[اموی]] را برانداخت. این [[نهضت]] و [[انقلاب]] اگرچه از [[تبلیغات]] عمیق [[شیعه]] سرچشمه می‌گرفت و کم‌وبیش عنوان [[خونخواهی]] شهدای [[اهل بیت]] را داشت و حتی از [[مردم]] برای یک [[مرد]] [[پسندیده]] از [[اهل بیت]] (سربسته) [[بیعت]] می‌گرفتند، با این همه به [[دستور]] مستقیم یا اشارۀ [[پیشوایان]] [[شیعه]] نبود. به [[گواهی]] اینکه وقتی [[ابو مسلم]] [[بیعت]] [[خلافت]] را به [[امام]] ششم شیعۀ [[امامیه]] در [[مدینه]] عرضه داشت وی جدا رد کرد و فرمود: "تو از مردان من نیستی و زمان نیز زمان من نیست". بالأخره [[بنی عباس]] به نام [[اهل بیت]] [[خلافت]] را ربودند و در آغاز کار روزی چند به [[مردم]] و [[علویین]] [[روی خوش]] نشان دادند حتی به نام [[انتقام]] [[شهدای علویین]]، [[بنی‌امیه]] را قتل‌عام کردند و [[قبور]] خلفای [[بنی‌امیه]] را شکافته هرچه یافتند [[آتش]] زدند، ولی دیری نگذشت که شیوۀ ظالمانۀ [[بنی‌امیه]] را پیش گرفتند و در [[بیدادگری]] و [[بی‌بندوباری]] هیچگونه فروگذاری نکردند... [[هارون]] خلیفۀ [[عباسی]] که در زمان وی امپراتوری [[اسلامی]] به اوج [[قدرت]] و وسعت خود رسیده بود و گاهی [[خلیفه]] به [[خورشید]] نگاه می‌کرد و آن را مخاطب ساخته می‌گفت: به هرکجا می‌خواهی بتاب که بجایی که از [[ملک]] من بیرون است نخواهی تافت. از طرفی [[لشکریان]] وی در خاور و باختر [[جهان]] پیش می‌رفتند ولی از طرفی در [[جسر بغداد]] که در چند قدمی [[قصر]] [[خلیفه]] بود بی‌اطلاع و اجازۀ [[خلیفه]]، [[مأمور]] گذاشته از عابرین [[حق]] عبور می‌گرفتند، حتی روزی خود [[خلیفه]] که می‌خواست از جسر عبور کند جلوش را گرفته [[حق]] العبور مطالبه کردند... [[ثروت]] سرسام‌آوری که همه‌ساله از اقطار [[کشورهای اسلامی]] به عنوان [[بیت المال]] [[مسلمین]] به [[دار الخلافه]] سرازیر می‌شد به [[مصرف]] [[هوسرانی]] و [[حق‌کشی]] [[خلیفه]] وقت می‌رسید. شمارۀ [[کنیزان]] پریوش و [[دختران]] و پسران [[زیبا]] در دربار [[خلفای عباسی]] به هزاران می‌رسید. وضع [[شیعه]] از انقراض [[دولت]] [[اموی]] و روی کار آمدن [[بنی عباس]] کوچکترین تغییری پیدا نکرد، جز اینکه [[دشمنان]] بیدادگر وی [[تغییر]] اسم دادند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>.


===[[شیعه]] در [[قرن سوم]] [[هجری]]===  
=== [[شیعه]] در [[قرن سوم]] [[هجری]] ===  
* با شروع [[قرن سوم]]، [[شیعه]] نفس تازه‌ای کشید و سبب آن اولا این بود که کتب [[فلسفی]] و [[علمی]] بسیاری از زبان یونانی و [[سریانی]] و غیر آنها به [[زبان عربی]] ترجمه شد و [[مردم]] به [[تعلیم]] [[علوم عقلی]] و استدلالی [[هجوم]] آوردند، علاوه‌برآن [[مأمون]] خلیفۀ [[عباسی]] معتزلی [[مذهب]] به [[استدلال عقلی]] در [[مذهب]] علاقه‌مند بود و در نتیجه به تکلم استدلالی در [[ادیان]] و [[مذاهب]] رواج تام و [[آزادی]] کامل داده بود و [[علما]] و [[متکلمین]] [[شیعه]] از این [[آزادی]] استفاده کرده در فعالیت [[علمی]] و در [[تبلیغ]] [[مذهب]] [[اهل بیت]] فروگذاری نمی‌کردند. و ثانیا [[مأمون عباسی]] به اقتضای [[سیاست]] خود به [[امام هشتم]] شیعۀ [[امامیه]] [[ولایت]] [[عهد]] داده بود و در اثر آن [[علویین]] و [[دوستان]] [[اهل بیت]] تا اندازه‌ای از تعرض اولیای [[دولت]] مصون بوده و کم‌وبیش از [[آزادی]] بهره‌مند بودند، ولی باز دیری نگذشت که دم برّنده [[شمشیر]] به سوی [[شیعه]] برگشت و شیوۀ فراموش‌شده گذشتگان به سراغشان آمد، [[خاصه]] در زمان [[متوکل عباسی]] که مخصوصا با [[علی]] و [[شیعیان]] وی [[دشمنی]] خاصی داشت و هم به امر وی بود که [[مزار]] [[امام سوم]] شیعۀ [[امامیه]] را در [[کربلا]] با [[خاک]] یکسان کردند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>.
* با شروع [[قرن سوم]]، [[شیعه]] نفس تازه‌ای کشید و سبب آن اولا این بود که کتب [[فلسفی]] و [[علمی]] بسیاری از زبان یونانی و [[سریانی]] و غیر آنها به [[زبان عربی]] ترجمه شد و [[مردم]] به [[تعلیم]] [[علوم عقلی]] و استدلالی [[هجوم]] آوردند، علاوه‌برآن [[مأمون]] خلیفۀ [[عباسی]] معتزلی [[مذهب]] به [[استدلال عقلی]] در [[مذهب]] علاقه‌مند بود و در نتیجه به تکلم استدلالی در [[ادیان]] و [[مذاهب]] رواج تام و [[آزادی]] کامل داده بود و [[علما]] و [[متکلمین]] [[شیعه]] از این [[آزادی]] استفاده کرده در فعالیت [[علمی]] و در [[تبلیغ]] [[مذهب]] [[اهل بیت]] فروگذاری نمی‌کردند. و ثانیا [[مأمون عباسی]] به اقتضای [[سیاست]] خود به [[امام هشتم]] شیعۀ [[امامیه]] [[ولایت]] [[عهد]] داده بود و در اثر آن [[علویین]] و [[دوستان]] [[اهل بیت]] تا اندازه‌ای از تعرض اولیای [[دولت]] مصون بوده و کم‌وبیش از [[آزادی]] بهره‌مند بودند، ولی باز دیری نگذشت که دم برّنده [[شمشیر]] به سوی [[شیعه]] برگشت و شیوۀ فراموش‌شده گذشتگان به سراغشان آمد، [[خاصه]] در زمان [[متوکل عباسی]] که مخصوصا با [[علی]] و [[شیعیان]] وی [[دشمنی]] خاصی داشت و هم به امر وی بود که [[مزار]] [[امام سوم]] شیعۀ [[امامیه]] را در [[کربلا]] با [[خاک]] یکسان کردند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>.


===[[شیعه]] در [[قرن چهارم]] [[هجری]]===  
=== [[شیعه]] در [[قرن چهارم]] [[هجری]] ===  
* در [[قرن چهارم]] [[هجری]] عواملی به وجود آمد که برای وسعت یافتن [[تشیّع]] و نیرومند شدن [[شیعه]] کمک بسزایی می‌کرد، از آن جمله [[سستی]] ارکان [[خلافت]] [[بنی عباس]] و [[ظهور]] [[پادشاهان]] [[آل بویه]] بود. [[پادشاهان]] [[آل بویه]] که [[شیعه]] بودند کمال [[نفوذ]] را در مرکز [[خلافت]] که [[بغداد]] بود و همچنین در خود [[خلیفه]] داشتند و این [[قدرت]] قابل توجّه به [[شیعه]] اجازه می‌داد که در برابر مدعیان مذهبی خود که پیوسته به اتکاء [[قدرت]] [[خلافت]] آنان را خورد می‌کردند، قد [[علم]] کرده آزادانه به [[تبلیغ]] [[مذهب]] بپردازند. در این قرن همۀ [[جزیرة العرب]] یا قسمت معظم آن به استثنای شهرهای بزرگ، [[شیعه]] بودند و با این [[وصف]] برخی از [[شهرها]] نیز مانند هجر و عمان و صعده در عین حال [[شیعه]] بودند. در [[شهر بصره]] که پیوسته مرکز [[تسنن]] بود و با [[شهر کوفه]] که مرکز [[تشیّع]] شمرده می‌شد رقابت مذهبی داشت، عده‌ای قابل توجّه [[شیعه]] بودند و همچنین در طرابلس و نابلس و طبریه و [[حلب]] و هرات [[شیعه]] بسیار بود و [[اهواز]] و سواحل خلیج‌فارس از [[ایران]] [[مذهب شیعه]] داشت. در آغاز این قرن بود که [[ناصر]] اطروش پس از سال‌ها [[تبلیغ]] که در شمال [[ایران]] به عمل آورد به ناحیۀ [[طبرستان]] [[استیلا]] یافت و [[سلطنت]] تأسیس کرد که تا چند پشت ادامه داشت و پیش از اطروش نیز [[حسن بن زید علوی]] سال‌ها در [[طبرستان]] [[سلطنت]] کرده بود. در این قرن فاطمیین که [[اسماعیلی]] بودند به [[مصر]] دست یافتند و [[سلطنت]] دامنه‌داری تشکیل دادند. بسیار اتفاق می‌افتاد که در شهرهای بزرگ مانند [[بغداد]] و [[بصره]] و [[نیشابور]] [[کشمکش]] و زدوخورد و مهاجمه‌هایی میان [[شیعه]] و [[سنی]] درمی‌گرفت و در برخی از آنها [[شیعه]] [[غلبه]] می‌کرد و از پیش می‌برد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>.
* در [[قرن چهارم]] [[هجری]] عواملی به وجود آمد که برای وسعت یافتن [[تشیّع]] و نیرومند شدن [[شیعه]] کمک بسزایی می‌کرد، از آن جمله [[سستی]] ارکان [[خلافت]] [[بنی عباس]] و [[ظهور]] [[پادشاهان]] [[آل بویه]] بود. [[پادشاهان]] [[آل بویه]] که [[شیعه]] بودند کمال [[نفوذ]] را در مرکز [[خلافت]] که [[بغداد]] بود و همچنین در خود [[خلیفه]] داشتند و این [[قدرت]] قابل توجّه به [[شیعه]] اجازه می‌داد که در برابر مدعیان مذهبی خود که پیوسته به اتکاء [[قدرت]] [[خلافت]] آنان را خورد می‌کردند، قد [[علم]] کرده آزادانه به [[تبلیغ]] [[مذهب]] بپردازند. در این قرن همۀ [[جزیرة العرب]] یا قسمت معظم آن به استثنای شهرهای بزرگ، [[شیعه]] بودند و با این [[وصف]] برخی از [[شهرها]] نیز مانند هجر و عمان و صعده در عین حال [[شیعه]] بودند. در [[شهر بصره]] که پیوسته مرکز [[تسنن]] بود و با [[شهر کوفه]] که مرکز [[تشیّع]] شمرده می‌شد رقابت مذهبی داشت، عده‌ای قابل توجّه [[شیعه]] بودند و همچنین در طرابلس و نابلس و طبریه و [[حلب]] و هرات [[شیعه]] بسیار بود و [[اهواز]] و سواحل خلیج‌فارس از [[ایران]] [[مذهب شیعه]] داشت. در آغاز این قرن بود که [[ناصر]] اطروش پس از سال‌ها [[تبلیغ]] که در شمال [[ایران]] به عمل آورد به ناحیۀ [[طبرستان]] [[استیلا]] یافت و [[سلطنت]] تأسیس کرد که تا چند پشت ادامه داشت و پیش از اطروش نیز [[حسن بن زید علوی]] سال‌ها در [[طبرستان]] [[سلطنت]] کرده بود. در این قرن فاطمیین که [[اسماعیلی]] بودند به [[مصر]] دست یافتند و [[سلطنت]] دامنه‌داری تشکیل دادند. بسیار اتفاق می‌افتاد که در شهرهای بزرگ مانند [[بغداد]] و [[بصره]] و [[نیشابور]] [[کشمکش]] و زدوخورد و مهاجمه‌هایی میان [[شیعه]] و [[سنی]] درمی‌گرفت و در برخی از آنها [[شیعه]] [[غلبه]] می‌کرد و از پیش می‌برد<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>.


===[[شیعه]] در [[قرن پنجم]] تا نهم [[هجری]]===  
=== [[شیعه]] در [[قرن پنجم]] تا نهم [[هجری]] ===  
* از [[قرن پنجم]] تا اواخر [[قرن نهم]]، [[شیعه]] به همان افزایش که در [[قرن چهارم]] داشت ادامه می‌داد و پادشاهانی نیز که [[مذهب شیعه]] داشتند به وجود آمده از [[تشیّع]] [[ترویج]] می‌نمودند. در اواخر [[قرن پنجم]] [[هجری]] [[دعوت]] [[اسماعیلیه]] در قلاع الموت ریشه انداخت و [[اسماعیلیه]] نزدیک به یک قرن و نیم در وسط [[ایران]] در حال [[استقلال]] کامل می‌زیستند و [[سادات]] مرعشی در مازندران سال‌های متمادی [[سلطنت]] کردند. شاه خدابنده از [[پادشاهان]] مغول، [[مذهب شیعه]] را [[اختیار]] کرد و اعقاب او از [[پادشاهان]] مغول سالیان دراز در [[ایران]] [[سلطنت]] کردند و از [[تشیّع]] [[ترویج]] می‌کردند و همچنین [[سلاطین]] آق‌قویونلو و قره‌قویونلو که در تبریز [[حکومت]] می‌کردند و دامنۀ حکمرانی‌شان تا [[فارس]] و کرمان کشیده می‌شد و همچنین [[حکومت]] فاطمیین نیز سالیان دراز در [[مصر]] برپا بود. البته [[قدرت]] مذهبی [[جماعت]] با [[پادشاهان]] وقت تفاوت می‌کرد، چنانکه پس از برچیده شدن بساط فاطمیین و روی کار آمدن [[سلاطین]] [[آل]] ایوب صفحه برگشت و شیعۀ [[مصر]] و [[شامات]]، [[آزادی]] مذهبی را بکلی از دست دادند و جمع کثیری از [[شیعه]] از دم [[شمشیر]] گذشتند. از آن جمله [[شهید]] اول [[محمّد]] بن [[محمّد]] مکی، یکی از نوابغ [[فقه]] [[شیعه]] سال ۷۸۶ [[هجری]] در [[دمشق]] به [[جرم]] [[تشیّع]] کشته شد. و همچنین شیخ [[اشراق]] شهاب الدین سهروردی در [[حلب]] به [[جرم]] [[فلسفه]] به [[قتل]] رسید. روی‌هم‌رفته در این پنج قرن، [[شیعه]] از جهت جمعیت در افزایش، از جهت [[قدرت]] و [[آزادی]] مذهبی تابع موافقت و [[مخالفت]] [[سلاطین]] وقت بوده‌اند و هرگز در این مدت [[مذهب]] [[تشیّع]] در یکی از [[کشورهای اسلامی]]، [[مذهب]] رسمی اعلام نشده بود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>.
* از [[قرن پنجم]] تا اواخر [[قرن نهم]]، [[شیعه]] به همان افزایش که در [[قرن چهارم]] داشت ادامه می‌داد و پادشاهانی نیز که [[مذهب شیعه]] داشتند به وجود آمده از [[تشیّع]] [[ترویج]] می‌نمودند. در اواخر [[قرن پنجم]] [[هجری]] [[دعوت]] [[اسماعیلیه]] در قلاع الموت ریشه انداخت و [[اسماعیلیه]] نزدیک به یک قرن و نیم در وسط [[ایران]] در حال [[استقلال]] کامل می‌زیستند و [[سادات]] مرعشی در مازندران سال‌های متمادی [[سلطنت]] کردند. شاه خدابنده از [[پادشاهان]] مغول، [[مذهب شیعه]] را [[اختیار]] کرد و اعقاب او از [[پادشاهان]] مغول سالیان دراز در [[ایران]] [[سلطنت]] کردند و از [[تشیّع]] [[ترویج]] می‌کردند و همچنین [[سلاطین]] آق‌قویونلو و قره‌قویونلو که در تبریز [[حکومت]] می‌کردند و دامنۀ حکمرانی‌شان تا [[فارس]] و کرمان کشیده می‌شد و همچنین [[حکومت]] فاطمیین نیز سالیان دراز در [[مصر]] برپا بود. البته [[قدرت]] مذهبی [[جماعت]] با [[پادشاهان]] وقت تفاوت می‌کرد، چنانکه پس از برچیده شدن بساط فاطمیین و روی کار آمدن [[سلاطین]] [[آل]] ایوب صفحه برگشت و شیعۀ [[مصر]] و [[شامات]]، [[آزادی]] مذهبی را بکلی از دست دادند و جمع کثیری از [[شیعه]] از دم [[شمشیر]] گذشتند. از آن جمله [[شهید]] اول [[محمّد]] بن [[محمّد]] مکی، یکی از نوابغ [[فقه]] [[شیعه]] سال ۷۸۶ [[هجری]] در [[دمشق]] به [[جرم]] [[تشیّع]] کشته شد. و همچنین شیخ [[اشراق]] شهاب الدین سهروردی در [[حلب]] به [[جرم]] [[فلسفه]] به [[قتل]] رسید. روی‌هم‌رفته در این پنج قرن، [[شیعه]] از جهت جمعیت در افزایش، از جهت [[قدرت]] و [[آزادی]] مذهبی تابع موافقت و [[مخالفت]] [[سلاطین]] وقت بوده‌اند و هرگز در این مدت [[مذهب]] [[تشیّع]] در یکی از [[کشورهای اسلامی]]، [[مذهب]] رسمی اعلام نشده بود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>.


===[[شیعه]] در قرن ۱۰، ۱۱ [[هجری]]===  
=== [[شیعه]] در قرن ۱۰، ۱۱ [[هجری]] ===  
* [[سال]] ۹۰۶ [[هجری]] [[جوان]] سیزده‌ساله‌ای از خانوادۀ شیخ [[صفی]] [[اردبیلی]](متوفای ۷۳۵ [[هجری]]) که از [[مشایخ]] [[طریقت]] در [[شیعه]] بود با سیصد نفر [[درویش]] از مریدان پدرانش به منظور ایجاد یک [[کشور]] مستقل و [[مقتدر]] [[شیعه]] از [[اردبیل]] [[قیام]] کرده شروع به [[کشورگشایی]] و برانداختن [[آیین]] ملوک الطوایفی [[ایران]] نمود و پس از جنگ‌های خونین که با [[پادشاهان]] محلی و مخصوصا با [[پادشاهان]] [[آل]] [[عثمان]] که زمام امپراتوری [[عثمانی]] را در دست داشتند، موفق شد که [[ایران]] قطعه قطعه را به شکل یک [[کشور]] درآورده و [[مذهب شیعه]] را در قلمرو [[حکومت]] خود رسمیت دهد. پس از درگذشت شاه اسمعیل صفوی [[پادشاهان]] دیگری از سلسلۀ صفوی تا اواسط [[قرن دوازدهم]] [[هجری]] [[سلطنت]] کردند و یکی پس از دیگری رسمیت [[مذهب]] شیعۀ [[امامیه]] را [[تأیید]] و تثبیت نمودند، حتی در زمانی‌که در اوج [[قدرت]] بودند (زمان شاه [[عباس]] کبیر) توانستند وسعت ارضی [[کشور]] و آمار جمعیت را به بیش از دو برابر کنونی (سال ۱۳۸۴ [[هجری قمری]]) برسانند. گروه [[شیعه]] در این دو قرن و نیم تقریبا در سایر نقاط [[کشورهای اسلامی]] به همان حال سابق با افزایش طبیعی خود باقی بوده است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>.
* [[سال]] ۹۰۶ [[هجری]] [[جوان]] سیزده‌ساله‌ای از خانوادۀ شیخ [[صفی]] [[اردبیلی]](متوفای ۷۳۵ [[هجری]]) که از [[مشایخ]] [[طریقت]] در [[شیعه]] بود با سیصد نفر [[درویش]] از مریدان پدرانش به منظور ایجاد یک [[کشور]] مستقل و [[مقتدر]] [[شیعه]] از [[اردبیل]] [[قیام]] کرده شروع به [[کشورگشایی]] و برانداختن [[آیین]] ملوک الطوایفی [[ایران]] نمود و پس از جنگ‌های خونین که با [[پادشاهان]] محلی و مخصوصا با [[پادشاهان]] [[آل]] [[عثمان]] که زمام امپراتوری [[عثمانی]] را در دست داشتند، موفق شد که [[ایران]] قطعه قطعه را به شکل یک [[کشور]] درآورده و [[مذهب شیعه]] را در قلمرو [[حکومت]] خود رسمیت دهد. پس از درگذشت شاه اسمعیل صفوی [[پادشاهان]] دیگری از سلسلۀ صفوی تا اواسط [[قرن دوازدهم]] [[هجری]] [[سلطنت]] کردند و یکی پس از دیگری رسمیت [[مذهب]] شیعۀ [[امامیه]] را [[تأیید]] و تثبیت نمودند، حتی در زمانی‌که در اوج [[قدرت]] بودند (زمان شاه [[عباس]] کبیر) توانستند وسعت ارضی [[کشور]] و آمار جمعیت را به بیش از دو برابر کنونی (سال ۱۳۸۴ [[هجری قمری]]) برسانند. گروه [[شیعه]] در این دو قرن و نیم تقریبا در سایر نقاط [[کشورهای اسلامی]] به همان حال سابق با افزایش طبیعی خود باقی بوده است<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>.


===[[شیعه]] در قرن ۱۲، ۱۴ [[هجری]]===  
=== [[شیعه]] در قرن ۱۲، ۱۴ [[هجری]] ===  
* در سه قرن اخیر [[پیشرفت]] مذهبی [[شیعه]] به همان شکل طبیعی سابقش بوده است و فعلا که اواخر [[قرن چهاردهم]] [[هجری]] است، 1تشیّع در [[ایران]] [[مذهب]] رسمی عمومی شناخته می‌شود. در [[یمن]] و در [[عراق]]، [[اکثریت]] جمعیت را [[شیعه]] تشکیل می‌دهد و در همۀ ممالک مسلمان‌نشین [[جهان]]، کم‌وبیش [[شیعه]] وجود دارد و روی‌هم‌رفته در کشورهای مختلف [[جهان]] نزدیک به [[صد]] میلیون [[شیعه]] [[زندگی]] می‌کنند».
* در سه قرن اخیر [[پیشرفت]] مذهبی [[شیعه]] به همان شکل طبیعی سابقش بوده است و فعلا که اواخر [[قرن چهاردهم]] [[هجری]] است، 1تشیّع در [[ایران]] [[مذهب]] رسمی عمومی شناخته می‌شود. در [[یمن]] و در [[عراق]]، [[اکثریت]] جمعیت را [[شیعه]] تشکیل می‌دهد و در همۀ ممالک مسلمان‌نشین [[جهان]]، کم‌وبیش [[شیعه]] وجود دارد و روی‌هم‌رفته در کشورهای مختلف [[جهان]] نزدیک به [[صد]] میلیون [[شیعه]] [[زندگی]] می‌کنند».
این اطلاعات، حدودا تا ۴۰ سال قبل است. برای تکمیل این مبحث، به آمار و ارقامی از [[دائرة المعارف]] [[تشیّع]] اشاره می‌شود<ref>دائرة المعارف تشیّع، واژۀ «تشیّع در جهان امروز» و «تشیّع»، ص ۴۱۶، با تلخیص</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>.
این اطلاعات، حدودا تا ۴۰ سال قبل است. برای تکمیل این مبحث، به آمار و ارقامی از [[دائرة المعارف]] [[تشیّع]] اشاره می‌شود<ref>دائرة المعارف تشیّع، واژۀ «تشیّع در جهان امروز» و «تشیّع»، ص ۴۱۶، با تلخیص</ref><ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>.


===[[تشیع]] در [[جهان]] امروز===  
=== [[تشیع]] در [[جهان]] امروز ===  
منابع مختلف، عدّۀ کل [[مسلمانان]] [[جهان]] را در آخرین سالهای قرن نوزدهم میلادی/سیزدهم قمری، از ۱۵۷ میلیون نفر در سال ۱۸۹۴ م تا ۳۰۰ میلیون نفر در سال ۱۹۰۳ م تخمین زده‌اند... مهمترین [[کشور]] [[شیعه]] یا شیعه‌نشین [[جهان]] یعنی [[ایران]]، در آن سالها ۵/۹ میلیون جمعیت داشته که چهارپنجم از این [[مسلمین]] [[شیعه]] بوده‌اند... اینک در اواخر قرن بیستم میلادی علی‌رغم آنکه دست‌کم حدود یک قرن از آشنایی [[جهان اسلام]] با امر آمارگیری و [[ضرورت]] آن می‌گذرد، هنوز آمار متقن و مطمئن و یکدستی دربارۀ عدۀ [[مسلمانان]] در سرزمین‌های مختلف و به طریق اولی دربارۀ عدۀ [[شیعیان]] این سرزمین‌ها در دست نیست... امروز عدۀ [[شیعیان]] بالغ بر ۲۰ درصد کلّ عدۀ [[مسلمانان]] [[جهان]] را تشکیل می‌دهد و روی‌هم‌رفته دست‌کم به ۲۰۰ میلیون نفر بالغ می‌شود. برای [[آگاهی]] از [[تاریخ شیعه]] و وضعیت [[شیعیان]] در دوران‌های گوناگون و بلاد مختلف، به منابع مفصّل‌تر مراجعه شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>.
منابع مختلف، عدّۀ کل [[مسلمانان]] [[جهان]] را در آخرین سالهای قرن نوزدهم میلادی/سیزدهم قمری، از ۱۵۷ میلیون نفر در سال ۱۸۹۴ م تا ۳۰۰ میلیون نفر در سال ۱۹۰۳ م تخمین زده‌اند... مهمترین [[کشور]] [[شیعه]] یا شیعه‌نشین [[جهان]] یعنی [[ایران]]، در آن سالها ۵/۹ میلیون جمعیت داشته که چهارپنجم از این [[مسلمین]] [[شیعه]] بوده‌اند... اینک در اواخر قرن بیستم میلادی علی‌رغم آنکه دست‌کم حدود یک قرن از آشنایی [[جهان اسلام]] با امر آمارگیری و [[ضرورت]] آن می‌گذرد، هنوز آمار متقن و مطمئن و یکدستی دربارۀ عدۀ [[مسلمانان]] در سرزمین‌های مختلف و به طریق اولی دربارۀ عدۀ [[شیعیان]] این سرزمین‌ها در دست نیست... امروز عدۀ [[شیعیان]] بالغ بر ۲۰ درصد کلّ عدۀ [[مسلمانان]] [[جهان]] را تشکیل می‌دهد و روی‌هم‌رفته دست‌کم به ۲۰۰ میلیون نفر بالغ می‌شود. برای [[آگاهی]] از [[تاریخ شیعه]] و وضعیت [[شیعیان]] در دوران‌های گوناگون و بلاد مختلف، به منابع مفصّل‌تر مراجعه شود<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ غدیر (کتاب)|فرهنگ غدیر]]، ص۳۵۰تا ۳۵۶.</ref>.


۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش