جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
جز (جایگزینی متن - '== جستارهای وابسته == ==' به '==') |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{ | {{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[صفاریان در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | ||
==امیران صفاری== | == امیران صفاری == | ||
#[[ابویوسف یعقوب بن لیث]] (۲۵۴ - ۲۶۵ ق/ ۸۶۷ - ۸۷۸م | # [[ابویوسف یعقوب بن لیث]] (۲۵۴ - ۲۶۵ ق/ ۸۶۷ - ۸۷۸م | ||
#[[عمرو بن لیث]] (۲۶۵ - ۲۸۷ ق / ۸۷۸- ۹۰۰م) | # [[عمرو بن لیث]] (۲۶۵ - ۲۸۷ ق / ۸۷۸- ۹۰۰م) | ||
#[[ابوالحسن طاهر بن محمد بن عمرو بن لیث]] (۲۸۷ - ۲۹۶ ق/ ۹۰۰ - ۹۰۸م) | # [[ابوالحسن طاهر بن محمد بن عمرو بن لیث]] (۲۸۷ - ۲۹۶ ق/ ۹۰۰ - ۹۰۸م) | ||
#[[لیث بن علی بن لیث]] (۲۹۶ - ۲۹۸ ق/۹۰۸ - ۹۱۰م) | # [[لیث بن علی بن لیث]] (۲۹۶ - ۲۹۸ ق/۹۰۸ - ۹۱۰م) | ||
#[[ابوعلی محمد بن علی بن لیث]] (۲۹۸ ق/۹۱۱م) | # [[ابوعلی محمد بن علی بن لیث]] (۲۹۸ ق/۹۱۱م) | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[حکومت صفاریان]] ادامه [[سیاسی]] حرکتهایی جدایی طلبانه بود که در [[مشرق]] [[اسلامی]] در بخشی از جنوب [[ایران]] نمایان شد. [[یعقوب بن لیث صفاری]]<ref>او صفار نام گرفت؛ زیرا زندگی خود را با رویگری ظروف مسی آغاز کرد.</ref> از [[فرصت]] [[ضعف]] [[خلافت عباسی]] - که به [[جنگ]] با زنگیان مشغول بود – بهرهبرداری کرده، بر مناطق جنوبی ایران چیره شد و [[فارس]] را هم به آن افزود. بعد از [[پیروزی]] بر حکومت طاهریان در [[سال ۲۵۹ ق]]/۸۷۳م. برای توسعه به سوی [[خراسان]] روی نهاد و [[قوی]] [[شوکت]] شد، آنگاه بر سیستان، در دورترین نقطه جنوب شرقی ایران، و دره کابل، سِند و مُکران<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۵۹ - ۴۶۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۳۳۷ - ۳۳۸ و ۳۶۳.</ref> چیره گشت، سپس درباره اوضاع در مشرق به [[خلیفه]] [[نامه]] نوشت. حکومت او با [[ویژگیهای حاکم]] در آن دوران مشخص میشود. او [[امنیت]] و [[صلح]] را در مناطقی که به [[تصرف]] درآورد، محقق ساخت؛ از این رو [[سپاه]] به او پیوست و ساکنان آن مناطق از او [[پشتیبانی]] کردند. | [[حکومت صفاریان]] ادامه [[سیاسی]] حرکتهایی جدایی طلبانه بود که در [[مشرق]] [[اسلامی]] در بخشی از جنوب [[ایران]] نمایان شد. [[یعقوب بن لیث صفاری]]<ref>او صفار نام گرفت؛ زیرا زندگی خود را با رویگری ظروف مسی آغاز کرد.</ref> از [[فرصت]] [[ضعف]] [[خلافت عباسی]] - که به [[جنگ]] با زنگیان مشغول بود – بهرهبرداری کرده، بر مناطق جنوبی ایران چیره شد و [[فارس]] را هم به آن افزود. بعد از [[پیروزی]] بر حکومت طاهریان در [[سال ۲۵۹ ق]]/۸۷۳م. برای توسعه به سوی [[خراسان]] روی نهاد و [[قوی]] [[شوکت]] شد، آنگاه بر سیستان، در دورترین نقطه جنوب شرقی ایران، و دره کابل، سِند و مُکران<ref>تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۴۵۹ - ۴۶۰؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۵، ص۳۳۷ - ۳۳۸ و ۳۶۳.</ref> چیره گشت، سپس درباره اوضاع در مشرق به [[خلیفه]] [[نامه]] نوشت. حکومت او با [[ویژگیهای حاکم]] در آن دوران مشخص میشود. او [[امنیت]] و [[صلح]] را در مناطقی که به [[تصرف]] درآورد، محقق ساخت؛ از این رو [[سپاه]] به او پیوست و ساکنان آن مناطق از او [[پشتیبانی]] کردند. | ||
خلیفه از اقدامات یعقوب و توسعهطلبی او [[راضی]] نبود. حکومت طاهریان تنها پایگاهی به حساب میآمد که [[خلافت]] در مشرق به آن [[اعتماد]] داشت و پیروزی بر آن، تهدیدی مستقیم برای خلافت و خطری برای کیان [[عباسی]] در سرزمینهای شرقی بود؛ از این رو پاسخ خلیفه [[معتمد]] به افزایش [[نفوذ]] یعقوب، سریع و کوبنده بود؛ خلیفه در برابر [[حجاج]] خراسان، [[ری]]، [[طبرستان]] و [[گرگان]] او را [[لعن]] کرد<ref>ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج۶، ص۴۱۲.</ref>. | خلیفه از اقدامات یعقوب و توسعهطلبی او [[راضی]] نبود. حکومت طاهریان تنها پایگاهی به حساب میآمد که [[خلافت]] در مشرق به آن [[اعتماد]] داشت و پیروزی بر آن، تهدیدی مستقیم برای خلافت و خطری برای کیان [[عباسی]] در سرزمینهای شرقی بود؛ از این رو پاسخ خلیفه [[معتمد]] به افزایش [[نفوذ]] یعقوب، سریع و کوبنده بود؛ خلیفه در برابر [[حجاج]] خراسان، [[ری]]، [[طبرستان]] و [[گرگان]] او را [[لعن]] کرد<ref>ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج۶، ص۴۱۲.</ref>. | ||
خط ۲۰: | خط ۱۸: | ||
[[یعقوب]] به [[سیاست]] خصمانه [[خلیفه]] در مقابل خود پی برد و بر آن شد که با گرفتن [[بغداد]] و [[مطیع]] کردن خلافت در زیر [[سلطه]] مستقیم خود، به این وضع خاتمه دهد. | [[یعقوب]] به [[سیاست]] خصمانه [[خلیفه]] در مقابل خود پی برد و بر آن شد که با گرفتن [[بغداد]] و [[مطیع]] کردن خلافت در زیر [[سلطه]] مستقیم خود، به این وضع خاتمه دهد. | ||
بار دیگر [[ناتوانی]] خلافت آشکار شد و برای به دست آوردن [[فرصت]]، به صلح اظهار تمایل کرد و [[حکم]] [[انتصاب]] یعقوب را در شهرهای [[فارس]]، [[خراسان]]، کرمان، [[ری]] و [[اصفهان]]، به علاوه [[ریاست]] پلیس بغداد و [[سامرا]] برای او فرستاد؛ اما یعقوب مریض بود و جواب رد او به [[تدابیر]] خلیفه، تأثیری در رخدادهای بعدی نداشت؛ به گونهای که او بعد از آن در [[سال ۲۶۵ ق]]./ ۸۷۸ م<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۲۱.</ref>. بعد از اینکه اهداف او در [[پیروی]] از [[خلیفه عباسی]] به جدایی کامل از [[حکومت عباسی]] تبدیل شد، درگذشت. | بار دیگر [[ناتوانی]] خلافت آشکار شد و برای به دست آوردن [[فرصت]]، به صلح اظهار تمایل کرد و [[حکم]] [[انتصاب]] یعقوب را در شهرهای [[فارس]]، [[خراسان]]، کرمان، [[ری]] و [[اصفهان]]، به علاوه [[ریاست]] پلیس بغداد و [[سامرا]] برای او فرستاد؛ اما یعقوب مریض بود و جواب رد او به [[تدابیر]] خلیفه، تأثیری در رخدادهای بعدی نداشت؛ به گونهای که او بعد از آن در [[سال ۲۶۵ ق]]. / ۸۷۸ م<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۲۱.</ref>. بعد از اینکه اهداف او در [[پیروی]] از [[خلیفه عباسی]] به جدایی کامل از [[حکومت عباسی]] تبدیل شد، درگذشت. | ||
[[سپاه]]، عمر و [[برادر]] یعقوب را به عنوان [[جانشین]] وی برگزید<ref>ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج۶، ص۴۱۹.</ref>. [[عمرو]] به [[کاردانی]] [[سیاسی]] شهره بود؛ از این رو در درگیری با خلیفه به شیوهای دیگر روی آورد. او از سیاستی انعطاف پذیر و صلح آمیز پیروی کرد و از همه چیز برای [[تغییر]] شرایط گذشت. بنابراین به خلیفه [[معتمد]] [[نامه]] نوشت و [[اعلان]] [[اطاعت]] کرد. موفق، حکم [[انتصابی]]، مانند آنچه برای برادرش یعقوب فرستاده بود، برای او ارسال داشت<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۲۲.</ref>. عمر و پس از آن به تقویت مرکز و تثبیت [[قدرت]] خویش در داخل پرداخت و سپاهی ویژه از ممالیک ترک را برای [[نگهبانی]] از خویش به وجود آورد<ref>آنان را در کودکی میخریدند و برای کارهای نظامی تربیت میکردند.</ref> و بسیاری از آنان را به [[فرماندهان]] خود [[هدیه]] داده آنان را با [[مال]] فریفت تا [[اخبار]] سری را - که کسی نمیتواند آشکارا به آن دست یابد- برای او بیاورند. | [[سپاه]]، عمر و [[برادر]] یعقوب را به عنوان [[جانشین]] وی برگزید<ref>ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج۶، ص۴۱۹.</ref>. [[عمرو]] به [[کاردانی]] [[سیاسی]] شهره بود؛ از این رو در درگیری با خلیفه به شیوهای دیگر روی آورد. او از سیاستی انعطاف پذیر و صلح آمیز پیروی کرد و از همه چیز برای [[تغییر]] شرایط گذشت. بنابراین به خلیفه [[معتمد]] [[نامه]] نوشت و [[اعلان]] [[اطاعت]] کرد. موفق، حکم [[انتصابی]]، مانند آنچه برای برادرش یعقوب فرستاده بود، برای او ارسال داشت<ref>ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۲۲.</ref>. عمر و پس از آن به تقویت مرکز و تثبیت [[قدرت]] خویش در داخل پرداخت و سپاهی ویژه از ممالیک ترک را برای [[نگهبانی]] از خویش به وجود آورد<ref>آنان را در کودکی میخریدند و برای کارهای نظامی تربیت میکردند.</ref> و بسیاری از آنان را به [[فرماندهان]] خود [[هدیه]] داده آنان را با [[مال]] فریفت تا [[اخبار]] سری را - که کسی نمیتواند آشکارا به آن دست یابد- برای او بیاورند. | ||
خط ۲۶: | خط ۲۴: | ||
اما [[روابط]] [[حسنه]] با [[خلافت عباسی]] اندکی بعد، رو به تیرگی نهاد؛ زیرا [[معتمد]] از چشمداشتهای [[عمرو]] و گرایشهای جدایی طلبانه او ترسید و از سویی در آن [[زمان]] بر حرکت زنگیان [[پیروز]] شده بود و برای [[اقدام]] در برابر حرکتهای جدایی طلبانه، [[آمادگی]] داشت؛ بدین سبب بر آن شد تا او را از [[حاکمیت]] سرزمینهایی که به او داده بود، برکنار کند. وی این برکناری را در حضور [[حجاج]] [[خراسان]] اعلام و وی را [[لعنت]] کرد و [[محمد بن طاهر]] را - که [[خلیفه]] وی را از [[اسارت]] [[رهایی]] داده بود<ref>مصحح: یعقوب صفاری در حمله به نیشابور و برانداختن حکومت طاهریان، ۱۶۰ تن از افراد خاندان طاهری را از جمله محمد بن طاهر را اسیر کرد و به خراسان برد. معتمد به دلیل قدرت طاهریان در بغداد، از اسارت محمد نگران بود، تا اینکه یعقوب در نبرد دیر عاقول در سال ۲۶۲ق، شکست خورد و ضمن به جا گذاردن غنایم فراوانی، اسیران خود از جمله محمد بن طاهر، آخرین امیر طاهری آزاد شدند.</ref> - [[استاندار]] خراسان نمود<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۷۷.</ref>، سپس سپاهی را به [[رهبری]] موفق برای [[جنگ]] با او اعزام کرد. این [[سپاه]] عمرو را به عقبنشینی به سیستان واداشت و بدون [[تسلط]] بر کرمان و سیستان، بازگشت<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۱۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۶۲.</ref>. | اما [[روابط]] [[حسنه]] با [[خلافت عباسی]] اندکی بعد، رو به تیرگی نهاد؛ زیرا [[معتمد]] از چشمداشتهای [[عمرو]] و گرایشهای جدایی طلبانه او ترسید و از سویی در آن [[زمان]] بر حرکت زنگیان [[پیروز]] شده بود و برای [[اقدام]] در برابر حرکتهای جدایی طلبانه، [[آمادگی]] داشت؛ بدین سبب بر آن شد تا او را از [[حاکمیت]] سرزمینهایی که به او داده بود، برکنار کند. وی این برکناری را در حضور [[حجاج]] [[خراسان]] اعلام و وی را [[لعنت]] کرد و [[محمد بن طاهر]] را - که [[خلیفه]] وی را از [[اسارت]] [[رهایی]] داده بود<ref>مصحح: یعقوب صفاری در حمله به نیشابور و برانداختن حکومت طاهریان، ۱۶۰ تن از افراد خاندان طاهری را از جمله محمد بن طاهر را اسیر کرد و به خراسان برد. معتمد به دلیل قدرت طاهریان در بغداد، از اسارت محمد نگران بود، تا اینکه یعقوب در نبرد دیر عاقول در سال ۲۶۲ق، شکست خورد و ضمن به جا گذاردن غنایم فراوانی، اسیران خود از جمله محمد بن طاهر، آخرین امیر طاهری آزاد شدند.</ref> - [[استاندار]] خراسان نمود<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۷۷.</ref>، سپس سپاهی را به [[رهبری]] موفق برای [[جنگ]] با او اعزام کرد. این [[سپاه]] عمرو را به عقبنشینی به سیستان واداشت و بدون [[تسلط]] بر کرمان و سیستان، بازگشت<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۱۳؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۶، ص۶۲.</ref>. | ||
هنگامی که [[معتضد]] در [[سال ۲۷۹ ق]]./ ۸۹۲ م. خلیفه شد، عمرو برای جلب [[رضایت]] او [[شتاب]] کرد؛ از این رو به وی اظهار [[دوستی]] کرد، هدایایی برای او فرستاد و از او استانداری [[خراسان]] را درخواست کرد. [[خلیفه]] به او پاسخ مثبت داد و [[محمد بن طاهر]] را از [[حکومت]] آنجا برکنار کرد<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۴۹-۵۰؛ ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج۶، ص۴۲۴-۴۴۵.</ref>، سپس [[عمرو]] بدون ارزیابی دشواریهای [[آینده]]، از خلیفه درخواست استانداری ماوراءالنهر را کرد. خلیفه با پذیرش این درخواست، فرصتی برای [[غلبه]] بر نیروی رو به افزایش صفاریان فرصتی به دست آورد و بر آن شد که عمرو را به وسیله نیروی رو به [[رشد]] سامانیان [[سرکوب]] کند؛ از این رو خلیفه به [[امید]] درگیری این دو نیرو برای دستیابی به حکومت به خواست عمر و پاسخ مثبت داد. سرانجام [[پیشبینی]] خلیفه تحقق پیدا کرد و در [[سال ۲۸۷ ق]]./ ۹۰۰م. سامانیان با صفاریان درگیر شده، بر آنان غلبه کردند؛ عمرو [[اسیر]] و نزد خلیفه فرستاده شد؛ خلیفه او را [[زندانی]] کرد و در [[سال ۲۸۹ ق]]./ ۹۰۲ م. در [[زندان]] خلیفه درگذشت<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۷۶؛ ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج۶، ص۴۲۶.</ref>. | هنگامی که [[معتضد]] در [[سال ۲۷۹ ق]]. / ۸۹۲ م. خلیفه شد، عمرو برای جلب [[رضایت]] او [[شتاب]] کرد؛ از این رو به وی اظهار [[دوستی]] کرد، هدایایی برای او فرستاد و از او استانداری [[خراسان]] را درخواست کرد. [[خلیفه]] به او پاسخ مثبت داد و [[محمد بن طاهر]] را از [[حکومت]] آنجا برکنار کرد<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۴۹-۵۰؛ ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج۶، ص۴۲۴-۴۴۵.</ref>، سپس [[عمرو]] بدون ارزیابی دشواریهای [[آینده]]، از خلیفه درخواست استانداری ماوراءالنهر را کرد. خلیفه با پذیرش این درخواست، فرصتی برای [[غلبه]] بر نیروی رو به افزایش صفاریان فرصتی به دست آورد و بر آن شد که عمرو را به وسیله نیروی رو به [[رشد]] سامانیان [[سرکوب]] کند؛ از این رو خلیفه به [[امید]] درگیری این دو نیرو برای دستیابی به حکومت به خواست عمر و پاسخ مثبت داد. سرانجام [[پیشبینی]] خلیفه تحقق پیدا کرد و در [[سال ۲۸۷ ق]]. / ۹۰۰م. سامانیان با صفاریان درگیر شده، بر آنان غلبه کردند؛ عمرو [[اسیر]] و نزد خلیفه فرستاده شد؛ خلیفه او را [[زندانی]] کرد و در [[سال ۲۸۹ ق]]. / ۹۰۲ م. در [[زندان]] خلیفه درگذشت<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۷۶؛ ابنخلکان، وفیات الاعیان، ج۶، ص۴۲۶.</ref>. | ||
[[خلافت]]، برای بسط [[قدرت]] [[واقعی]] خود در آنجا، پی در پی سپاهیانی به سرزمینهای شرقی فرستاد تا بر [[جانشینان]] عمرو [[پیروز]] شد. [[احمد بن اسماعیل سامانی]] در [[سال ۲۹۸ ق]]./ ۹۱۱ م. بر سیستان دست یافت<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۱۴۴-۱۴۳.</ref> و بدینگونه حکومت صفاریان در فاصله کوتاه [[زمامداری]] خود و با داشتن سپاهی نیرومند، گستره قلمرو حکومت و حسن [[مدیریت]] رهبرانشان، از میان رفت. علت اساسی نابودی ایشان [[اختلاف]] با [[حکومت عباسی]]، موضع خصمانه اخیر آنان و [[کوشش]] بیوقفه برای غلبه بر آنان بود.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۲۴۰.</ref> | [[خلافت]]، برای بسط [[قدرت]] [[واقعی]] خود در آنجا، پی در پی سپاهیانی به سرزمینهای شرقی فرستاد تا بر [[جانشینان]] عمرو [[پیروز]] شد. [[احمد بن اسماعیل سامانی]] در [[سال ۲۹۸ ق]]. / ۹۱۱ م. بر سیستان دست یافت<ref>تاریخ طبری، ج۱۰، ص۱۴۴-۱۴۳.</ref> و بدینگونه حکومت صفاریان در فاصله کوتاه [[زمامداری]] خود و با داشتن سپاهی نیرومند، گستره قلمرو حکومت و حسن [[مدیریت]] رهبرانشان، از میان رفت. علت اساسی نابودی ایشان [[اختلاف]] با [[حکومت عباسی]]، موضع خصمانه اخیر آنان و [[کوشش]] بیوقفه برای غلبه بر آنان بود.<ref>[[محمد سهیل طقوش|طقوش، محمد سهیل]]، [[دولت عباسیان (کتاب)|دولت عباسیان]]، ص ۲۴۰.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۳۹: | خط ۳۷: | ||
[[رده:صفاریان]] | [[رده:صفاریان]] | ||