جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
* [[مسیلمه کذاب]] و [[سجاح بنت حارث بن سُوید]]، از کسانی هستند که به [[دروغ]]، مدعی [[نبوت]] شدند. چون [[سرنوشت]] این دو [[مدعی پیامبری]] به نحوی به یکدیگر پیوند خورده است، در این مقاله، مطالبی را درباره این دو [[پیامبر دروغین]] ذکر میکنیم<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۷۸.</ref>. | * [[مسیلمه کذاب]] و [[سجاح بنت حارث بن سُوید]]، از کسانی هستند که به [[دروغ]]، مدعی [[نبوت]] شدند. چون [[سرنوشت]] این دو [[مدعی پیامبری]] به نحوی به یکدیگر پیوند خورده است، در این مقاله، مطالبی را درباره این دو [[پیامبر دروغین]] ذکر میکنیم<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۷۸.</ref>. | ||
==[[مسیلمه کذاب]]== | == [[مسیلمه کذاب]] == | ||
*"[[مسیلمة بن حبیب]]"، معروف به "[[مسیلمه کذاب]]" از جمله [[پیامبران]] دروغین بود که در اواخر دوره [[زندگی پیامبر اسلام]]{{صل}}، [[ادعای نبوت]] کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.</ref>. علاوه بر او طُلیحه در میان بنیاسد<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۷۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷.</ref>، [[اسود عنسی]] در [[یمن]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷.</ref> و [[سجاح بنت حارث بن سُوید]] در میان [[بنیتمیم]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۲۷۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۱۸۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.</ref> [[مدعی پیامبری]] شدند. | *"[[مسیلمة بن حبیب]]"، معروف به "[[مسیلمه کذاب]]" از جمله [[پیامبران]] دروغین بود که در اواخر دوره [[زندگی پیامبر اسلام]] {{صل}}، [[ادعای نبوت]] کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.</ref>. علاوه بر او طُلیحه در میان بنیاسد<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۲، ص۴۷۷؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷.</ref>، [[اسود عنسی]] در [[یمن]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۷.</ref> و [[سجاح بنت حارث بن سُوید]] در میان [[بنیتمیم]]<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۲۷۷؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۱۸۱؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.</ref> [[مدعی پیامبری]] شدند. | ||
* [[سال نهم هجری]] به [[دلیل]] ورود هیئتهای نمایندگی [[قبایل]] به [[مدینه]] با [[هدف]] [[اسلام آوردن]]، به "عام الوُفود"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۵۹.</ref> مشهور شده است. در همین زمان، [[مسیلمه کذاب]]، همراه هیئت نمایندگی [[قبیله]] خویش (بنیحنیفه) به [[مدینه]] آمد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰.</ref>. | * [[سال نهم هجری]] به [[دلیل]] ورود هیئتهای نمایندگی [[قبایل]] به [[مدینه]] با [[هدف]] [[اسلام آوردن]]، به "عام الوُفود"<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۵۹.</ref> مشهور شده است. در همین زمان، [[مسیلمه کذاب]]، همراه هیئت نمایندگی [[قبیله]] خویش (بنیحنیفه) به [[مدینه]] آمد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰.</ref>. | ||
*در اینکه آیا [[مسیلمه کذاب]] در این زمان [[اسلام]] آورد یا نه، ابهام است. [[یعقوبی]] مینویسد: "[[مسیلمه کذاب]] [[اسلام]] آورده بود و در سال دهم، [[مدعی پیامبری]] شد"<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.</ref>. اما در برخی از منابع آمده است: "فرستادگان بنیحنیفه وقتی نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمدند [[مسیلمه کذاب]] را پیش بارهای خود گذاشتند. آنها وقتی [[مسلمان]] شدند به [[پیامبر]] عرض کردند: ما یکی از [[یاران]] خویش را پیش بارها و مرکبهای خویش نهادیم تا مراقب آنان باشد. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که معمولاً به این [[نمایندگان]] هدیهای میداد، به کسی که [[مسئول]] اعطای هدایا بود [[دستور]] فرمود: تا هر چه به [[نمایندگان]] دادید به [[مسیلمه کذاب]] نیز بدهید و فرمود: او ([[مسیلمه کذاب]]) بدتر از شما نیست. [[نمایندگان]] وقتی نزد [[مسیلمه کذاب]] رفتند، هدیه او را دادند و سخن [[رسول خدا]]{{صل}} را به او گفتند <ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰.</ref>. [[قبیله]] بنیحنیفه به یمامه باز گشتند و [[مسیلمه کذاب]] وقتی به آنجا رسید [[ادعای پیامبری]] کرد"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸.</ref>. | * در اینکه آیا [[مسیلمه کذاب]] در این زمان [[اسلام]] آورد یا نه، ابهام است. [[یعقوبی]] مینویسد: "[[مسیلمه کذاب]] [[اسلام]] آورده بود و در سال دهم، [[مدعی پیامبری]] شد"<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.</ref>. اما در برخی از منابع آمده است: "فرستادگان بنیحنیفه وقتی نزد [[رسول خدا]] {{صل}} آمدند [[مسیلمه کذاب]] را پیش بارهای خود گذاشتند. آنها وقتی [[مسلمان]] شدند به [[پیامبر]] عرض کردند: ما یکی از [[یاران]] خویش را پیش بارها و مرکبهای خویش نهادیم تا مراقب آنان باشد. [[پیامبر اکرم]] {{صل}} که معمولاً به این [[نمایندگان]] هدیهای میداد، به کسی که [[مسئول]] اعطای هدایا بود [[دستور]] فرمود: تا هر چه به [[نمایندگان]] دادید به [[مسیلمه کذاب]] نیز بدهید و فرمود: او ([[مسیلمه کذاب]]) بدتر از شما نیست. [[نمایندگان]] وقتی نزد [[مسیلمه کذاب]] رفتند، هدیه او را دادند و سخن [[رسول خدا]] {{صل}} را به او گفتند <ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۱۳۸؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰.</ref>. [[قبیله]] بنیحنیفه به یمامه باز گشتند و [[مسیلمه کذاب]] وقتی به آنجا رسید [[ادعای پیامبری]] کرد"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸.</ref>. | ||
*منابع مینویسند که وقتی [[مسیلمه کذاب]] به یمامه رسید به [[دروغ]] مدعی شد که من در کار [[پیامبری]] با [[محمد]] شریکم و به همراهیان خویش میگفت: "مگر وقتی نام مرا پیش [[محمد]] یاد کردید نگفت که او بدتر از شما نیست؟ [[محمد]] این سخن را از این لحاظ گفت که میدانست من شریک [[پیامبری]] او هستم"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸.</ref>. [[مسیلمه کذاب]] با سوء استفاده از این سخن میگفت: "مثل اینکه [[محمد]] خودش میداند که [[فرمانروایی]] پس از او با من است"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۵۲.</ref>. | * منابع مینویسند که وقتی [[مسیلمه کذاب]] به یمامه رسید به [[دروغ]] مدعی شد که من در کار [[پیامبری]] با [[محمد]] شریکم و به همراهیان خویش میگفت: "مگر وقتی نام مرا پیش [[محمد]] یاد کردید نگفت که او بدتر از شما نیست؟ [[محمد]] این سخن را از این لحاظ گفت که میدانست من شریک [[پیامبری]] او هستم"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸.</ref>. [[مسیلمه کذاب]] با سوء استفاده از این سخن میگفت: "مثل اینکه [[محمد]] خودش میداند که [[فرمانروایی]] پس از او با من است"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۵۲.</ref>. | ||
*"[[رحّال بن عُنْفَوَه]]" مردی از بنیحنیفه که به [[مدینه]] آمده و [[اسلام]] آورده بود، وقتی به یمامه آمد [[شهادت]] داد که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[مسیلمه کذاب]] را در کار [[پیامبری]]، شریک خود ساخته است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۸۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰.</ref>. بدون [[شک]] این [[شهادت دروغ]] در [[گرایش]] [[مردم]] به [[مسیلمه کذاب]]، تأثیر زیادی داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰؛ ابن عثم، الفتوح، ج۱، ص، ۲۱.</ref>.[[مسیلمه کذاب]] برای جلب بنیحنیفه میگفت: "چرا [[قریش]] برای [[خلافت]] و [[امامت]] از شما سزاوارتر باشند؟ به [[خدا]] [[سوگند]] که جمعیت آنان افزونتر از شما نیست، چنان که شجاعتر از شما هم نیستند. سرزمین و [[اموال]] شما هم از آنها زیادتر است"<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص، ۲۱.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۷۸-۲۷۹.</ref>. | *"[[رحّال بن عُنْفَوَه]]" مردی از بنیحنیفه که به [[مدینه]] آمده و [[اسلام]] آورده بود، وقتی به یمامه آمد [[شهادت]] داد که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[مسیلمه کذاب]] را در کار [[پیامبری]]، شریک خود ساخته است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۸۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰.</ref>. بدون [[شک]] این [[شهادت دروغ]] در [[گرایش]] [[مردم]] به [[مسیلمه کذاب]]، تأثیر زیادی داشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۰؛ ابن عثم، الفتوح، ج۱، ص، ۲۱.</ref>.[[مسیلمه کذاب]] برای جلب بنیحنیفه میگفت: "چرا [[قریش]] برای [[خلافت]] و [[امامت]] از شما سزاوارتر باشند؟ به [[خدا]] [[سوگند]] که جمعیت آنان افزونتر از شما نیست، چنان که شجاعتر از شما هم نیستند. سرزمین و [[اموال]] شما هم از آنها زیادتر است"<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص، ۲۱.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۷۸-۲۷۹.</ref>. | ||
==[[نامه]] [[مسیلمه کذاب]] به [[رسول خدا]]{{صل}} و جواب آن [[حضرت]]== | == [[نامه]] [[مسیلمه کذاب]] به [[رسول خدا]] {{صل}} و جواب آن [[حضرت]] == | ||
* [[مسیلمه کذاب]] که به [[دروغ]]، مدعی بود در پیامیری با [[حضرت محمد]]{{صل}} شریک است، در نامهای به [[خاتم انبیا]]{{صل}} نوشت: "من با تو در امر [[نبوت]] شریک شدهام. پس نیمی از [[زمین]] از تو است و نیمی از من؛ ولی [[قریش]]، مردمی بیدادگرند"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰.</ref>. [[نامه]] [[مسیلمه کذاب]] را دو نفر از فرستادگان او نزد [[رسول اکرم]]{{صل}} آوردند. آن [[حضرت]] از [[عقیده]] آنها درباره [[مسیلمه کذاب]] سؤال کرد. آنها گفتند: "[[عقیده]] ما همان است که در این [[نامه]] نوشته شده است". [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر [[ناپسند]] نبود که فرستادگان را به [[قتل]] برسانند، اکنون گردنتان را میزدم"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰.</ref>. | * [[مسیلمه کذاب]] که به [[دروغ]]، مدعی بود در پیامیری با [[حضرت محمد]] {{صل}} شریک است، در نامهای به [[خاتم انبیا]] {{صل}} نوشت: "من با تو در امر [[نبوت]] شریک شدهام. پس نیمی از [[زمین]] از تو است و نیمی از من؛ ولی [[قریش]]، مردمی بیدادگرند"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰.</ref>. [[نامه]] [[مسیلمه کذاب]] را دو نفر از فرستادگان او نزد [[رسول اکرم]] {{صل}} آوردند. آن [[حضرت]] از [[عقیده]] آنها درباره [[مسیلمه کذاب]] سؤال کرد. آنها گفتند: "[[عقیده]] ما همان است که در این [[نامه]] نوشته شده است". [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "به [[خدا]] [[سوگند]]! اگر [[ناپسند]] نبود که فرستادگان را به [[قتل]] برسانند، اکنون گردنتان را میزدم"<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰.</ref>. | ||
*سپس آن [[حضرت]] در جواب [[نامه]] [[مسیلمه کذاب]] نوشت: "از [[محمد]] [[رسول خدا]]{{صل}} به مسیلمه [[کذاب]]![[زمین]] برای خداست و آن را به هر که از بندگانش بخواهد [[میراث]] دهد و سرانجام [[نیک]] برای [[پرهیزگاران]] است"<ref>{{متن حدیث| من محمد رسول الله الی مسیلمه کذاب فانَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰-۶۰۱.</ref>. سپس [[پیامبر اکرم]]{{صل}} به [[مسلمانان]] فرمود: "او را [[لعنت]] کنید که [[خدا]] او را [[لعنت]] کند"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۹.</ref>. | * سپس آن [[حضرت]] در جواب [[نامه]] [[مسیلمه کذاب]] نوشت: "از [[محمد]] [[رسول خدا]] {{صل}} به مسیلمه [[کذاب]]! [[زمین]] برای خداست و آن را به هر که از بندگانش بخواهد [[میراث]] دهد و سرانجام [[نیک]] برای [[پرهیزگاران]] است"<ref>{{متن حدیث| من محمد رسول الله الی مسیلمه کذاب فانَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُها مَنْ يَشاءُ مِنْ عِبادِهِ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ}}؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۴۶؛ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۶۰۰-۶۰۱.</ref>. سپس [[پیامبر اکرم]] {{صل}} به [[مسلمانان]] فرمود: "او را [[لعنت]] کنید که [[خدا]] او را [[لعنت]] کند"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۹.</ref>. | ||
* [[ابنسعد]] مینویسد: "زمانی که [[مسیلمه کذاب]] در یمامه، [[ادعای پیامبری]] کرد، "[[ثمامة بن اثال]]"<ref>از اصحاب پیامبر{{صل}} که در یمامه ساکن بود. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۲۱۵.</ref> [[قوم]] خویش را [[نصیحت]] کرد و گفت: "...[[محمد]]{{صل}} [[پیامبر]] خداست و نه تنها پس از او [[پیامبری]] نیست که هیچ [[پیامبر]] دیگری هم با او شریک نیست. سپس [[آیات]] اول تا سوم [[سوره غافر]] را برایشان خواند که [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|حْمَ تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«حم فرو فرستادن این کتاب، از سوی خداوند پیروزمند داناست آمرزنده گناه و پذیرای توبه، سخت کیفر فراخدست (که) هیچ خدایی جز او نیست بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره غافر، آیه ۱-۳.</ref> و گفت: "این سخن، [[سخن]] خداست. این کجا و آن کجا که میگوید: {{عربی|"يا ضِفْدَع، نِقِّي كم تُنقِّين، لا الشَّرابَ تَمْنَعِين، و لا المَاءَ تُكَدِّرِين"}}<ref>اشاره به یکی از سخنان سجعگونه مسیلمه کذاب.</ref>؛ ای قورباغه! آواز بخوان، نه [[آب]] را تیره میسازی و نه [[آشامیدن]] را باز میداری. به [[خدا]] [[سوگند]] که خود میبینید که این گفتار از دهان هیچ خدایی بیرون نیامده است"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶ ص۷۶.</ref>. علاوه بر این سخنان سجعگونه که ثمامه به آنها اشاره کرده است، مسیلمه برای جذب حامیان بیشتر، کلماتی به [[خیال]] خودش همطراز با [[قرآن]] میگفت. از جمله سخنان او این بود: {{عربی|" لقد أنعم الله على الحبلى أخرج منها نسمة تسعى من بين صفاق وحشا"}}<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۶۲۵؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۵، ص۵۱.</ref>؛ [[خداوند]] به [[زن]] باردار [[نعمت]] داد و موجودی زنده و روان از او بیرون آورد...". | * [[ابنسعد]] مینویسد: "زمانی که [[مسیلمه کذاب]] در یمامه، [[ادعای پیامبری]] کرد، "[[ثمامة بن اثال]]"<ref>از اصحاب پیامبر {{صل}} که در یمامه ساکن بود. ابن عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، ج۱، ص۲۱۵.</ref> [[قوم]] خویش را [[نصیحت]] کرد و گفت: "...[[محمد]] {{صل}} [[پیامبر]] خداست و نه تنها پس از او [[پیامبری]] نیست که هیچ [[پیامبر]] دیگری هم با او شریک نیست. سپس [[آیات]] اول تا سوم [[سوره غافر]] را برایشان خواند که [[خداوند]] میفرماید: {{متن قرآن|حْمَ تَنْزِيلُ الْكِتَابِ مِنَ اللَّهِ الْعَزِيزِ الْعَلِيمِ غَافِرِ الذَّنْبِ وَقَابِلِ التَّوْبِ شَدِيدِ الْعِقَابِ ذِي الطَّوْلِ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ إِلَيْهِ الْمَصِيرُ}}<ref>«حم فرو فرستادن این کتاب، از سوی خداوند پیروزمند داناست آمرزنده گناه و پذیرای توبه، سخت کیفر فراخدست (که) هیچ خدایی جز او نیست بازگشت (هر چیز) به سوی اوست» سوره غافر، آیه ۱-۳.</ref> و گفت: "این سخن، [[سخن]] خداست. این کجا و آن کجا که میگوید: {{عربی|"يا ضِفْدَع، نِقِّي كم تُنقِّين، لا الشَّرابَ تَمْنَعِين، و لا المَاءَ تُكَدِّرِين"}}<ref>اشاره به یکی از سخنان سجعگونه مسیلمه کذاب.</ref>؛ ای قورباغه! آواز بخوان، نه [[آب]] را تیره میسازی و نه [[آشامیدن]] را باز میداری. به [[خدا]] [[سوگند]] که خود میبینید که این گفتار از دهان هیچ خدایی بیرون نیامده است"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶ ص۷۶.</ref>. علاوه بر این سخنان سجعگونه که ثمامه به آنها اشاره کرده است، مسیلمه برای جذب حامیان بیشتر، کلماتی به [[خیال]] خودش همطراز با [[قرآن]] میگفت. از جمله سخنان او این بود: {{عربی|" لقد أنعم الله على الحبلى أخرج منها نسمة تسعى من بين صفاق وحشا"}}<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۶۲۵؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۵، ص۵۱.</ref>؛ [[خداوند]] به [[زن]] باردار [[نعمت]] داد و موجودی زنده و روان از او بیرون آورد...". | ||
*او شراب و [[زنا]] را [[حلال]] کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله{{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۶۲۵.</ref>. [[قوم]] [[مسیلمه کذاب]] از او درخواست کردند همانگونه که [[پیامبر]] در چاهی [[آب]] دهان انداخت و [[آب]] [[چاه]] بالا آمد، او نیز این کار را انجام دهد. [[مسیلمه کذاب]] در [[چاه]]، [[آب]] دهان انداخت؛ اما [[آب]] [[چاه]]، شور و بدمزه شد <ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۸۲.</ref>. علاوه بر [[قبیله]] بنیحنیفه، افرادی از [[قبیله]] [[ربیعه]]<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.</ref> نیز از [[مسیلمه کذاب]] [[حمایت]] کردند<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۸۰-۲۸۱.</ref>. | * او شراب و [[زنا]] را [[حلال]] کرد<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۱۳۸؛ ابوالربیع حمیری کلاعی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله {{صل}} و الثلاثة الخلفاء، ج۱، ص۶۲۵.</ref>. [[قوم]] [[مسیلمه کذاب]] از او درخواست کردند همانگونه که [[پیامبر]] در چاهی [[آب]] دهان انداخت و [[آب]] [[چاه]] بالا آمد، او نیز این کار را انجام دهد. [[مسیلمه کذاب]] در [[چاه]]، [[آب]] دهان انداخت؛ اما [[آب]] [[چاه]]، شور و بدمزه شد <ref>شیخ طبرسی، اعلام الوری بأعلام الهدی، ج۱، ص۸۲.</ref>. علاوه بر [[قبیله]] بنیحنیفه، افرادی از [[قبیله]] [[ربیعه]]<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۰.</ref> نیز از [[مسیلمه کذاب]] [[حمایت]] کردند<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۸۰-۲۸۱.</ref>. | ||
==[[سجاح]]== | == [[سجاح]] == | ||
*"[[سجاح]]" دختر [[حارث بن سُوید بن عقفان]]<ref>علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.</ref> یا دختر [[اوس بن حق]]<ref>احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۹۹.</ref> یا [[اوس بن حریز]]<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۲۶.</ref> نیز از جمله [[پیامبران]] دروغین بود که تقریباً همزمان با [[مسیلمه کذاب]] در میان [[بنیتمیم]] [[ادعای نبوت]] کرد<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۲۷۷؛ ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۲۶۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۹۹-مؤذن او شبث بن ربعی یا جنیة بن طارق بود. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.</ref>. او موفق شد "[[زَبَرقان بن بدر]]" و "[[عطارد بن حاجب]]"<ref>این دو نفر از نمایندگان بنیتمیم بودند که خدمت پیامبر رسیده بودند و اسلام آورده بودند.</ref> و بسیاری از [[مردم]] [[بنیتمیم]] را پیرو خویش سازد<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه الاشراف، ص۲۴۸.</ref>. [[طایفه]] هُذیل، [[مالک بن نویره]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹.</ref>، بنو تغلب<ref>از اقوام مادریاش. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴.</ref> وکیع (پسر [[مالک بن نویره]])<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹.</ref> نیز [[دعوت]] او را پذیرفتند و با وی متحد شدند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹-۲۷۰.</ref>. | *"[[سجاح]]" دختر [[حارث بن سُوید بن عقفان]]<ref>علی بن حسین مسعودی، التنبیه و الاشراف، ص۲۴۸؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.</ref> یا دختر [[اوس بن حق]]<ref>احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۵، ص۱۹۹.</ref> یا [[اوس بن حریز]]<ref>ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۲۲۶.</ref> نیز از جمله [[پیامبران]] دروغین بود که تقریباً همزمان با [[مسیلمه کذاب]] در میان [[بنیتمیم]] [[ادعای نبوت]] کرد<ref>عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۲۷۷؛ ابوحاتم رازی، اعلام النبوه، ص۲۶۳؛ احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۹۹-مؤذن او شبث بن ربعی یا جنیة بن طارق بود. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۷.</ref>. او موفق شد "[[زَبَرقان بن بدر]]" و "[[عطارد بن حاجب]]"<ref>این دو نفر از نمایندگان بنیتمیم بودند که خدمت پیامبر رسیده بودند و اسلام آورده بودند.</ref> و بسیاری از [[مردم]] [[بنیتمیم]] را پیرو خویش سازد<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵؛ علی بن حسین مسعودی، التنبیه الاشراف، ص۲۴۸.</ref>. [[طایفه]] هُذیل، [[مالک بن نویره]]<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹.</ref>، بنو تغلب<ref>از اقوام مادریاش. احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴.</ref> وکیع (پسر [[مالک بن نویره]])<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹.</ref> نیز [[دعوت]] او را پذیرفتند و با وی متحد شدند<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹-۲۷۰.</ref>. | ||
*سجّاح؛ علاوه بر [[جادوگری]]<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۴.</ref> و [[کهانت]]<ref>ابو حاتم رازی، اعلام النبوه، ص۲۶۴.</ref> برای جذب دیگران، همانند [[مسیلمه کذاب]]، سخنانی سجعگونه میگفت. در یکی از سخنان سجعگونه او آمده است: "سواران را آماده کنید و برای [[غارت]] آماده شوید و به سوی [[قبیله]] رباب، حمله برید که مانعی در مقابل آنها نیست"<ref>{{عربی| اعدوا الرکاب و استعدوا للنهاب، ثم اغیروا علی الرباب، فلیس دونهم حجاب}}؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۷۰.</ref>. یکی از [[عقاید]] [[انحرافی]] او این بود که [[زن]] را در گرفتن دو شوهر [[آزاد]] میدانست<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۸۱-۲۸۲.</ref>. | * سجّاح؛ علاوه بر [[جادوگری]]<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۴.</ref> و [[کهانت]]<ref>ابو حاتم رازی، اعلام النبوه، ص۲۶۴.</ref> برای جذب دیگران، همانند [[مسیلمه کذاب]]، سخنانی سجعگونه میگفت. در یکی از سخنان سجعگونه او آمده است: "سواران را آماده کنید و برای [[غارت]] آماده شوید و به سوی [[قبیله]] رباب، حمله برید که مانعی در مقابل آنها نیست"<ref>{{عربی| اعدوا الرکاب و استعدوا للنهاب، ثم اغیروا علی الرباب، فلیس دونهم حجاب}}؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۷۰.</ref>. یکی از [[عقاید]] [[انحرافی]] او این بود که [[زن]] را در گرفتن دو شوهر [[آزاد]] میدانست<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۸۱-۲۸۲.</ref>. | ||
==[[اتحاد]] [[سجاح]] و [[مسیلمه کذاب]]== | == [[اتحاد]] [[سجاح]] و [[مسیلمه کذاب]] == | ||
*به نظر میرسد [[مسیلمه کذاب]] پس از [[آگاهی]] از [[قدرت]] نیروهای [[سجاح]]، [[تصمیم]] گرفت او را [[فریب]] دهد. پس از اینکه [[سجاح]] با [[سپاهیان]] خویش به قصد [[مدینه]] حرکت کرد، به علت [[نافرمانی]] برخی از نیروهایش، [[تصمیم]] گرفت به یمامه برود. او در این باره گفت: "به سوی یمامه حرکت کنید و چون کبوتر بگشایید"<ref>{{عربی| علیکم بالیمامه و دفوا دفیف الحمامه...}}؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۷۱-۲۷۲.</ref>. طبق [[نقلی]] دیگر، وقتی [[سجاح]] شنید که در سرزمین یمامه، [[مسیلمه کذاب]]، [[ادعای نبوت]] دارد و [[مردم]] را به سوی خویش [[دعوت]] میکند، با جماعتی انبوه از [[پیروان]] خویش به سوی یمامه روی آورد<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۲.</ref>. | * به نظر میرسد [[مسیلمه کذاب]] پس از [[آگاهی]] از [[قدرت]] نیروهای [[سجاح]]، [[تصمیم]] گرفت او را [[فریب]] دهد. پس از اینکه [[سجاح]] با [[سپاهیان]] خویش به قصد [[مدینه]] حرکت کرد، به علت [[نافرمانی]] برخی از نیروهایش، [[تصمیم]] گرفت به یمامه برود. او در این باره گفت: "به سوی یمامه حرکت کنید و چون کبوتر بگشایید"<ref>{{عربی| علیکم بالیمامه و دفوا دفیف الحمامه...}}؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۷۱-۲۷۲.</ref>. طبق [[نقلی]] دیگر، وقتی [[سجاح]] شنید که در سرزمین یمامه، [[مسیلمه کذاب]]، [[ادعای نبوت]] دارد و [[مردم]] را به سوی خویش [[دعوت]] میکند، با جماعتی انبوه از [[پیروان]] خویش به سوی یمامه روی آورد<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۲.</ref>. | ||
* [[صاحب الفخری]] مینویسد: "[[سجاح]] که افرادش از افراد [[مسیلمه کذاب]] بیشتر بودند، به [[جنگ]] [[مسیلمه کذاب]] رهسپار شد. وقتی [[مسیلمه کذاب]] از حرکت [[سجاح]] [[آگاه]] شد، [[صلاح]] را در این دید که با او [[مشورت]] کند و به قول خودش درباره [[وحی]] - که از [[آسمان]] بر آنها نازل میشود – گفتوگو کنند تا هر کس بر [[حق]] بود، دیگری از او [[پیروی]] کند. [[مسیلمه کذاب]] خیمهای بر پا کرد و موفق شد [[سجاح]] را [[فریب]] دهد"<ref>محمد بن علی بن طباطبایی، الفخری، ص۱۰۱؛ [[سجاح]] از خیمه مسیلمه خارج شد و به یاران خویش گفت: مسیلمه قدری از وحیی که برایش نازل شده بود، برای من خواند و من هم دیدم حق با اوست. از این رو امر نبوت را به او تسلیم کردم. محمد بن علی بن طباطبایی، الفخری، ص۱۰۱.</ref>. با توافقی که بین آنها صورت گرفت، [[مسیلمه کذاب]] با [[سجاح]] [[ازدواج]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۹۹؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸.</ref> و مهریه این [[ازدواج]] را بخشوده شدن [[نماز صبح]] و [[نماز]] عشاء اعلام کرد<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۸۲-۲۸۳.</ref>. | * [[صاحب الفخری]] مینویسد: "[[سجاح]] که افرادش از افراد [[مسیلمه کذاب]] بیشتر بودند، به [[جنگ]] [[مسیلمه کذاب]] رهسپار شد. وقتی [[مسیلمه کذاب]] از حرکت [[سجاح]] [[آگاه]] شد، [[صلاح]] را در این دید که با او [[مشورت]] کند و به قول خودش درباره [[وحی]] - که از [[آسمان]] بر آنها نازل میشود – گفتوگو کنند تا هر کس بر [[حق]] بود، دیگری از او [[پیروی]] کند. [[مسیلمه کذاب]] خیمهای بر پا کرد و موفق شد [[سجاح]] را [[فریب]] دهد"<ref>محمد بن علی بن طباطبایی، الفخری، ص۱۰۱؛ [[سجاح]] از خیمه مسیلمه خارج شد و به یاران خویش گفت: مسیلمه قدری از وحیی که برایش نازل شده بود، برای من خواند و من هم دیدم حق با اوست. از این رو امر نبوت را به او تسلیم کردم. محمد بن علی بن طباطبایی، الفخری، ص۱۰۱.</ref>. با توافقی که بین آنها صورت گرفت، [[مسیلمه کذاب]] با [[سجاح]] [[ازدواج]] کرد<ref>احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۹۹؛ ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸.</ref> و مهریه این [[ازدواج]] را بخشوده شدن [[نماز صبح]] و [[نماز]] عشاء اعلام کرد<ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۸۲-۲۸۳.</ref>. | ||
==[[جنگ]] یمامه== | == [[جنگ]] یمامه == | ||
* [[اتحاد]] این دو [[مدعی دروغین]] [[نبوت]]، نیروی عظیمی را علیه [[مسلمانان]] شکل داد. [[ابوبکر]]، [[خالد بن ولید]] را [[مأمور]] سرکوبی آنها کرد<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۳.</ref>. [[ثمامة بن اثال]]، با [[یاران]] خویش به ملازمت خالد پیوست<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۴.</ref>. قبل از [[جنگ]]، [[لشکریان]] [[اسلام]] به دستهای از [[یاران]] [[مسیلمه کذاب]] برخوردند و از آنها پرسیدند: "[[عقیده]] شما چیست؟" آنها گفتند: [[پیامبری]] از ما و [[پیامبری]] از شما!؛ " پس از آن بود که درگیری آغاز شد<ref>عبدالرحمن ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ص۵۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۸؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱۴، ص۲۵۱.</ref>. | * [[اتحاد]] این دو [[مدعی دروغین]] [[نبوت]]، نیروی عظیمی را علیه [[مسلمانان]] شکل داد. [[ابوبکر]]، [[خالد بن ولید]] را [[مأمور]] سرکوبی آنها کرد<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۳.</ref>. [[ثمامة بن اثال]]، با [[یاران]] خویش به ملازمت خالد پیوست<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۲۴.</ref>. قبل از [[جنگ]]، [[لشکریان]] [[اسلام]] به دستهای از [[یاران]] [[مسیلمه کذاب]] برخوردند و از آنها پرسیدند: "[[عقیده]] شما چیست؟" آنها گفتند: [[پیامبری]] از ما و [[پیامبری]] از شما!؛ " پس از آن بود که درگیری آغاز شد<ref>عبدالرحمن ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ص۵۵؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۳، ص۲۸؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱۴، ص۲۵۱.</ref>. | ||
* [[خالد بن ولید]] با نیروهای خویش با [[مسیلمه کذاب]] درگیر شد. در این [[جنگ]] که در [[ربیع الاول]] [[سال دوازدهم هجری]] صورت گرفت<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۱.</ref>، [[مسیلمه کذاب]] به [[قتل]] رسید و [[سجاح]] به [[بصره]] فرار کرد و در همانجا از [[دنیا]] رفت<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴.</ref>. بنا به [[نقلی]]، [[سجاح]]، کشته شده است <ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵.</ref>. | * [[خالد بن ولید]] با نیروهای خویش با [[مسیلمه کذاب]] درگیر شد. در این [[جنگ]] که در [[ربیع الاول]] [[سال دوازدهم هجری]] صورت گرفت<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۱.</ref>، [[مسیلمه کذاب]] به [[قتل]] رسید و [[سجاح]] به [[بصره]] فرار کرد و در همانجا از [[دنیا]] رفت<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۳۱؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴.</ref>. بنا به [[نقلی]]، [[سجاح]]، کشته شده است <ref>مطهر بن طاهر مقدسی، البدء و التاریخ، ج۵، ص۱۶۵.</ref>. | ||
* [[ابنحجر]] مینویسد: "او پس از [[قتل]] [[مسیلمه کذاب]] به [[اسلام]] برگشت<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴.</ref> و تا زمان [[خلافت]] [[معاویه]] زنده بود"<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸.</ref>. | * [[ابنحجر]] مینویسد: "او پس از [[قتل]] [[مسیلمه کذاب]] به [[اسلام]] برگشت<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، فتوح البلدان، ص۱۰۴.</ref> و تا زمان [[خلافت]] [[معاویه]] زنده بود"<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۸، ص۱۹۸.</ref>. | ||
*در این [[جنگ]] که یکی از سختترین [[جنگها]] با مدعیان [[نبوت]] و [[مرتدان]] بود، [[مسلمانان]] بسیاری به [[شهادت]] رسیدند. منابع از کشته شدن ۱۲۰۰ [[مسلمان]] خبر دادهاند که ۷۰۰ نفر از آنان [[حافظ]] [[قرآن]] بودهاند<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۳۴.</ref>. خالد پس از این [[نبرد]] با دختر "[[مجاعة بن مراره]]"<ref>یکی از سران توطئهگر بنیحنیفه.</ref>[[ازدواج]] کرد. [[رفتار]] او باعث [[اعتراض]] [[مسلمانان]] شد<ref>ابناعثم، الفتوح، ج۱، ص۳۴.</ref>. [[مسلمانان]] در [[اعتراض]] به این کار، نامهای به [[ابوبکر]] نوشتند. [[عمر]] گفت: "خالد همیشه کاری میکند که [[دل]] ما را به درد میآورد". [[ابوبکر]] [[نامه]] [[تندی]] به خالد نوشت. وقتی [[نامه]] به دست خالد رسید خندید و گفت: "من مطمئن هستم این کار [[عمر]] است؛ وگرنه [[ابوبکر]] از من [[راضی]] است"<ref>ابناعثم، الفتوح، ج۱، ص۳۵.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۸۳-۲۸۴.</ref>. | * در این [[جنگ]] که یکی از سختترین [[جنگها]] با مدعیان [[نبوت]] و [[مرتدان]] بود، [[مسلمانان]] بسیاری به [[شهادت]] رسیدند. منابع از کشته شدن ۱۲۰۰ [[مسلمان]] خبر دادهاند که ۷۰۰ نفر از آنان [[حافظ]] [[قرآن]] بودهاند<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۱، ص۳۴.</ref>. خالد پس از این [[نبرد]] با دختر "[[مجاعة بن مراره]]"<ref>یکی از سران توطئهگر بنیحنیفه.</ref>[[ازدواج]] کرد. [[رفتار]] او باعث [[اعتراض]] [[مسلمانان]] شد<ref>ابناعثم، الفتوح، ج۱، ص۳۴.</ref>. [[مسلمانان]] در [[اعتراض]] به این کار، نامهای به [[ابوبکر]] نوشتند. [[عمر]] گفت: "خالد همیشه کاری میکند که [[دل]] ما را به درد میآورد". [[ابوبکر]] [[نامه]] [[تندی]] به خالد نوشت. وقتی [[نامه]] به دست خالد رسید خندید و گفت: "من مطمئن هستم این کار [[عمر]] است؛ وگرنه [[ابوبکر]] از من [[راضی]] است"<ref>ابناعثم، الفتوح، ج۱، ص۳۵.</ref><ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[مسیلمه کذاب (مقاله)|مسیلمه کذاب]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۲۸۳-۲۸۴.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |