مقضیات زمان و مکان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
 
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[مقضیات زمان و مکان در حدیث]] - [[مقضیات زمان و مکان در فقه اسلامی]] - [[مقضیات زمان و مکان در کلام اسلامی]] - [[مقضیات زمان و مکان در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[مقضیات زمان و مکان در حدیث]] - [[مقضیات زمان و مکان در فقه اسلامی]] - [[مقضیات زمان و مکان در کلام اسلامی]] - [[مقضیات زمان و مکان در فقه سیاسی]]| پرسش مرتبط  = }}


==مقدمه==
== مقدمه ==
بحث [[زمان]] و مکان در مباحث [[فقهی]] با دو عنوان کلی موضوع [[حکم]] و [[اندیشه]] [[فقیه]] مورد بررسی [[فقها]] قرار گرفته است. توضیح آنکه گاه اثر مکان و زمان و شرایط دیگر سبب می‌شود که موضوع حکم [[تغییر]] کند؛ برای مثال در خصوص [[دستور]] [[خضاب کردن]] [[محاسن]] در زمان [[رسول الله]]{{صل}} و سؤال در مورد حکم آن در دوران [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، [[امام علی]]{{ع}} در پاسخ فرمودند: “این سخن را (موهای سفید را تغییر دهید و خود را شبیه [[یهود]] نکنید) [[پیامبر]]{{صل}} زمانی فرمودند که [[پیروان اسلام]] کم بودند؛ اما امروز که [[اسلام]] توسعه یافته و [[امنیت]] حکم‌فرماست، هر کسی مختار است که این کار را بکند یا نکند”<ref>موسوی بغدادی (سید رضی)، نهج البلاغه، ص۴۷۱.</ref>.
بحث [[زمان]] و مکان در مباحث [[فقهی]] با دو عنوان کلی موضوع [[حکم]] و [[اندیشه]] [[فقیه]] مورد بررسی [[فقها]] قرار گرفته است. توضیح آنکه گاه اثر مکان و زمان و شرایط دیگر سبب می‌شود که موضوع حکم [[تغییر]] کند؛ برای مثال در خصوص [[دستور]] [[خضاب کردن]] [[محاسن]] در زمان [[رسول الله]] {{صل}} و سؤال در مورد حکم آن در دوران [[امیرالمؤمنین]] {{ع}}، [[امام علی]] {{ع}} در پاسخ فرمودند: “این سخن را (موهای سفید را تغییر دهید و خود را شبیه [[یهود]] نکنید) [[پیامبر]] {{صل}} زمانی فرمودند که [[پیروان اسلام]] کم بودند؛ اما امروز که [[اسلام]] توسعه یافته و [[امنیت]] حکم‌فرماست، هر کسی مختار است که این کار را بکند یا نکند”<ref>موسوی بغدادی (سید رضی)، نهج البلاغه، ص۴۷۱.</ref>.


مدخل دیگر اثرگذاری شرایط زمان و مکان در [[فقه]]، اثر گذاشتن در اندیشه فقهاست. [[شهید مطهری]] در این زمینه می‌گوید: اگر کسی فتواهای فقها را با یکدیگر مقایسه کند و ضمناً به احوال شخصیه و طرز [[تفکر]] آنها در مسائل [[زندگی]] توجه کند، می‌بیند که چگونه سوابق [[ذهنی]] یک فقیه و اطلاعات خارجی او از دنیای خارج در فتواهایش تأثیر داشته؛ به طوری که فتوای [[عرب]] بوی عرب می‌دهد و فتوای [[عجم]] بوی عجم؛ فتوای دهاتی بوی دهاتی می‌دهد و فتوای شهری بوی شهری<ref>مطهری، ده گفتار، ص۱۳۰.</ref>.
مدخل دیگر اثرگذاری شرایط زمان و مکان در [[فقه]]، اثر گذاشتن در اندیشه فقهاست. [[شهید مطهری]] در این زمینه می‌گوید: اگر کسی فتواهای فقها را با یکدیگر مقایسه کند و ضمناً به احوال شخصیه و طرز [[تفکر]] آنها در مسائل [[زندگی]] توجه کند، می‌بیند که چگونه سوابق [[ذهنی]] یک فقیه و اطلاعات خارجی او از دنیای خارج در فتواهایش تأثیر داشته؛ به طوری که فتوای [[عرب]] بوی عرب می‌دهد و فتوای [[عجم]] بوی عجم؛ فتوای دهاتی بوی دهاتی می‌دهد و فتوای شهری بوی شهری<ref>مطهری، ده گفتار، ص۱۳۰.</ref>.
خط ۱۲: خط ۱۲:
[[شهید مطهری]] در بحث از [[مقتضیات زمان]] را با [[قواعد]] [[ثابت]] و متغیر توضیح می‌دهد: از خصوصیات [[اسلام]] است که اموری را که به حسب احتیاج زمان [[تغییر]] می‌کند، حاجت‌های متغیر را متصل کرده به حاجت‌های ثابت، یعنی هر [[حاجت]] متغیری را بسته است به یک حاجت ثابت. فقط [[مجتهد]] می‌خواهد، [[فقیه]] می‌خواهد که این [[ارتباط]] را [[کشف]] کند و آن وقت [[دستور]] اسلام را بیان کند. این همان [[قوه]] محرکه اسلام است<ref>اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۳، ص۲۳۹-۲۴۰.</ref>.
[[شهید مطهری]] در بحث از [[مقتضیات زمان]] را با [[قواعد]] [[ثابت]] و متغیر توضیح می‌دهد: از خصوصیات [[اسلام]] است که اموری را که به حسب احتیاج زمان [[تغییر]] می‌کند، حاجت‌های متغیر را متصل کرده به حاجت‌های ثابت، یعنی هر [[حاجت]] متغیری را بسته است به یک حاجت ثابت. فقط [[مجتهد]] می‌خواهد، [[فقیه]] می‌خواهد که این [[ارتباط]] را [[کشف]] کند و آن وقت [[دستور]] اسلام را بیان کند. این همان [[قوه]] محرکه اسلام است<ref>اردبیلی، مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، ج۳، ص۲۳۹-۲۴۰.</ref>.


[[شهید صدر]] با طرح نظریه “منطقة الفراغ” تأکید می‌کند که توجه به مکان و زمان در [[احکام متغیر]] اهمیتی ویژه دارد. [[شهید صدر]] [[نظریه]] [[منطقة الفراغ]] خود را در اصل در حوزه [[اقتصادی]] مطرح می‌کند و طی آن بیان می‌کند که اصول این [[نظام اقتصادی]] در [[اسلام]] [[ثابت]] است و برای دوره‌های مختلف [[تاریخی]] وضع شده است؛ اما با توجه به تحولات دوره‌های مختلف باید عنصر [[حقوقی]] متحرکی وجود داشته باشد تا بتواند جوابگوی مقتضیات [[روز]] باشد. این عنصر درواقع جایگاه [[دولت]] نسبت به [[قانون‌گذاری]] در منطقة الفراغ یا [[قلمرو]] [[آزاد]] است. مراد از منطقة الفراغ هر فعالیت و عملی است که [[نص]] شرعی‌ای که بر [[وجوب]] یا [[حرمت]] آن دلالت کند، در آن وجود نداشته باشد. [[ولی امر]] می‌تواند (با توجه به شرایط زمانی و مکانی و به منظور [[اداره جامعه]] در [[جهت]] اهداف اسلام) در این حوزه، امر یا نهی‌ای صادر کند<ref>ر.ک: صدر، دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۱۶۵-۱۷۵.</ref>.
[[شهید صدر]] با طرح نظریه “منطقة الفراغ” تأکید می‌کند که توجه به مکان و زمان در [[احکام متغیر]] اهمیتی ویژه دارد. [[شهید صدر]] [[نظریه]] [[منطقة الفراغ]] خود را در اصل در حوزه [[اقتصادی]] مطرح می‌کند و طی آن بیان می‌کند که اصول این [[نظام اقتصادی]] در [[اسلام]] [[ثابت]] است و برای دوره‌های مختلف [[تاریخی]] وضع شده است؛ اما با توجه به تحولات دوره‌های مختلف باید عنصر [[حقوقی]] متحرکی وجود داشته باشد تا بتواند جوابگوی مقتضیات [[روز]] باشد. این عنصر درواقع جایگاه [[دولت]] نسبت به [[قانون‌گذاری]] در منطقة الفراغ یا [[قلمرو]] [[آزاد]] است. مراد از منطقة الفراغ هر فعالیت و عملی است که [[نص]] شرعی‌ای که بر [[وجوب]] یا [[حرمت]] آن دلالت کند، در آن وجود نداشته باشد. [[ولی امر]] می‌تواند (با توجه به شرایط زمانی و مکانی و به منظور [[اداره جامعه]] در [[جهت]] اهداف اسلام) در این حوزه، امر یا نهی‌ای صادر کند<ref>ر. ک: صدر، دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۱۶۵-۱۷۵.</ref>.


[[تئوری]] ایشان بر این مبنا [[استوار]] است که مبادی [[تشریعی]] اسلام برای [[حیات]] اقتصادی [[بشر]] موقت و برای برهه خاصی از [[تاریخ]] نیست، بلکه [[صالح]] برای جمیع ادوار و اعصار است. لازمه آن صلاحیت این است که همان طور که حیات اقتصادی [[انسان]]، جنبه‌های متطور (رابطه انسان با [[طبیعت]] به گونه‌ای که با [[پیشرفت]] تکنولوژی، [[سیطره]] انسان بر طبیعت افزایش می‌یابد) و ثابت (رابطه انسان با انسان) دارد، [[قوانین اسلام]] در این حوزه نیز دارای جنبه‌های ثابت و متغیر باشد؛ لذا آن [[قوانین]] [[شریعت]] که متکفل تنظیم [[روابط انسان]] با انسان هستند، قابلیت بقا و [[ثبات]] دارند؛ برای مثال قانونی که مبنای تحقق [[حق]] خاص در منابع طبیعی را کار می‌داند، مشکل عامی را حل می‌کند که در عصر [[کشاورزی]] با وسایل ساده دستی و عصر جدید که این امر مکانیزه شده، وجود داشته است؛ زیرا روش توزیع منابع طبیعی بین افراد [[جامعه]] مسئله‌ای بوده که در هر دو [[زمان]] وجود داشته است؛ لذا مبادی نظری و تشریعی [[اسلامی]] می‌تواند [[روابط]] [[انسان‌ها]] را با یکدیگر در عصور مختلف تنظیم کند؛ اما قانونی که می‌گوید هرکس زمینی را آباد کند، [[مالک]] آن می‌شود، در شرایطی که با روش‌های قدیمی، تنها امکان آباد کردن مساحت کمی وجود داشت، [[قانون]] عادلانه‌ای بود؛ اما همین قانون با [[تغییر]] [[روابط انسان]] با [[طبیعت]] که امکان آباد کردن مساحت بسیاری از آن با وسایل مکانیزه امروزی وجود دارد، [[عدالت اجتماعی]] و [[مصالح عمومی]] را با مشکل مواجه می‌سازد<ref>صدر، دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۱۶۵-۱۷۵.</ref>.
[[تئوری]] ایشان بر این مبنا [[استوار]] است که مبادی [[تشریعی]] اسلام برای [[حیات]] اقتصادی [[بشر]] موقت و برای برهه خاصی از [[تاریخ]] نیست، بلکه [[صالح]] برای جمیع ادوار و اعصار است. لازمه آن صلاحیت این است که همان طور که حیات اقتصادی [[انسان]]، جنبه‌های متطور (رابطه انسان با [[طبیعت]] به گونه‌ای که با [[پیشرفت]] تکنولوژی، [[سیطره]] انسان بر طبیعت افزایش می‌یابد) و ثابت (رابطه انسان با انسان) دارد، [[قوانین اسلام]] در این حوزه نیز دارای جنبه‌های ثابت و متغیر باشد؛ لذا آن [[قوانین]] [[شریعت]] که متکفل تنظیم [[روابط انسان]] با انسان هستند، قابلیت بقا و [[ثبات]] دارند؛ برای مثال قانونی که مبنای تحقق [[حق]] خاص در منابع طبیعی را کار می‌داند، مشکل عامی را حل می‌کند که در عصر [[کشاورزی]] با وسایل ساده دستی و عصر جدید که این امر مکانیزه شده، وجود داشته است؛ زیرا روش توزیع منابع طبیعی بین افراد [[جامعه]] مسئله‌ای بوده که در هر دو [[زمان]] وجود داشته است؛ لذا مبادی نظری و تشریعی [[اسلامی]] می‌تواند [[روابط]] [[انسان‌ها]] را با یکدیگر در عصور مختلف تنظیم کند؛ اما قانونی که می‌گوید هرکس زمینی را آباد کند، [[مالک]] آن می‌شود، در شرایطی که با روش‌های قدیمی، تنها امکان آباد کردن مساحت کمی وجود داشت، [[قانون]] عادلانه‌ای بود؛ اما همین قانون با [[تغییر]] [[روابط انسان]] با [[طبیعت]] که امکان آباد کردن مساحت بسیاری از آن با وسایل مکانیزه امروزی وجود دارد، [[عدالت اجتماعی]] و [[مصالح عمومی]] را با مشکل مواجه می‌سازد<ref>صدر، دروس فی علم الاصول، ج۲، ص۱۶۵-۱۷۵.</ref>.
خط ۲۶: خط ۲۶:
[[تغییر]] موضوع در دو [[قسم]] تغییر ماهوی<ref>یعنی ماهیت موضوع تغییر می‌کند مثلاً سنگ در نمک‌زار تبدیل به نمک می‌شود.</ref> موضوع و تغییر در شرایط و اوضاع موضوع مورد بحث قرار می‌گیرد؛ در حالت دوم در یک [[نظام اجتماعی]]، سیاسی و [[اقتصادی]] تغییر شرایط موجب تغییر مصادیق یک موضوع کلی و پدید آمدن فروعات جدید می‌شود. [[امام خمینی]] در این باره علاوه بر تعمیق و توسعه مسئله نقش زمان و مکان در [[اجتهاد]]، به مسئله لحاظ [[حکومت]] و [[نظام حکومتی]] و تأثیر [[شرایط حاکم]] بر آن نظام در موضوعات [[احکام شرعی]] توجه و تأکید کرده‌اند که این مطلب نشان‌دهنده [[ارتباط]] وثیق و همیشگی حکومت و احکام شرعی در دیدگاه امام خمینی است.
[[تغییر]] موضوع در دو [[قسم]] تغییر ماهوی<ref>یعنی ماهیت موضوع تغییر می‌کند مثلاً سنگ در نمک‌زار تبدیل به نمک می‌شود.</ref> موضوع و تغییر در شرایط و اوضاع موضوع مورد بحث قرار می‌گیرد؛ در حالت دوم در یک [[نظام اجتماعی]]، سیاسی و [[اقتصادی]] تغییر شرایط موجب تغییر مصادیق یک موضوع کلی و پدید آمدن فروعات جدید می‌شود. [[امام خمینی]] در این باره علاوه بر تعمیق و توسعه مسئله نقش زمان و مکان در [[اجتهاد]]، به مسئله لحاظ [[حکومت]] و [[نظام حکومتی]] و تأثیر [[شرایط حاکم]] بر آن نظام در موضوعات [[احکام شرعی]] توجه و تأکید کرده‌اند که این مطلب نشان‌دهنده [[ارتباط]] وثیق و همیشگی حکومت و احکام شرعی در دیدگاه امام خمینی است.


بر این اساس [[فقیه جامع‌الشرایط]] باید اصول و موضوعات [[واقعی]] [[احکام]] را با توجه به شرایط اجتماعی مورد [[نص]] و نظام کلی حاکم بر [[تشریع]] که تحت عنوان “مذاق الشارع” در لسان [[فقها]] و امام خمینی مطرح شده است، تشخیص و آنها را بر فروعات مستحدثه [[تطبیق]] دهد. لازمه این امر شناخت شرایط زمانی صدور نص از طرفی و شناخت روابط حاکم بر موضوعات و فروعات جدید از طرف دیگر است. به نظر می‌رسد سخن معروف امام خمینی در این زمینه - که تغییر شرایط حاکم بر اقتصاد و سیاست یک نظام موجب تغییر موضوع و در نتیجه احکام مترتب بر آن می‌شود- بیانگر این مطلب باشد که بدون شناخت شرایط جدید حاکم بر اقتصاد و سیاست نمی‌توان متوجه تغییر موضوع و در نتیجه احکام مترتب بر آن شد<ref>خمینی (امام)، صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۹.</ref>؛ لذا [[شناخت]] شرایط [[زمان]]، یکی از شرایط مهم [[اجتهاد]] محسوب می‌شود<ref>برای توضیح بیشتر در خصوص نقش مکان و زمان در استنباط احکام شرعی، ر.ک: مهدوی، مبانی نقش زمان و مکان در استنباط احکام از دیدگاه امام خمینی و شهید صدر، تهران: دانشگاه امام صادق، ۱۳۸۹.</ref>.
بر این اساس [[فقیه جامع‌الشرایط]] باید اصول و موضوعات [[واقعی]] [[احکام]] را با توجه به شرایط اجتماعی مورد [[نص]] و نظام کلی حاکم بر [[تشریع]] که تحت عنوان “مذاق الشارع” در لسان [[فقها]] و امام خمینی مطرح شده است، تشخیص و آنها را بر فروعات مستحدثه [[تطبیق]] دهد. لازمه این امر شناخت شرایط زمانی صدور نص از طرفی و شناخت روابط حاکم بر موضوعات و فروعات جدید از طرف دیگر است. به نظر می‌رسد سخن معروف امام خمینی در این زمینه - که تغییر شرایط حاکم بر اقتصاد و سیاست یک نظام موجب تغییر موضوع و در نتیجه احکام مترتب بر آن می‌شود- بیانگر این مطلب باشد که بدون شناخت شرایط جدید حاکم بر اقتصاد و سیاست نمی‌توان متوجه تغییر موضوع و در نتیجه احکام مترتب بر آن شد<ref>خمینی (امام)، صحیفه امام، ج۲۱، ص۲۸۹.</ref>؛ لذا [[شناخت]] شرایط [[زمان]]، یکی از شرایط مهم [[اجتهاد]] محسوب می‌شود<ref>برای توضیح بیشتر در خصوص نقش مکان و زمان در استنباط احکام شرعی، ر. ک: مهدوی، مبانی نقش زمان و مکان در استنباط احکام از دیدگاه امام خمینی و شهید صدر، تهران: دانشگاه امام صادق، ۱۳۸۹.</ref>.


در میان فقهایی که به روش [[اجتهادی]] پایبندند، سخنانی درباره [[اصلاح]] برخی روش‌های موجود [[فقهی]] به منظور پررنگ‌تر کردن نقش دو عنصر مذکور مطرح می‌شود؛ برای نمونه عده‌ای بر آن‌اند که [[فقه حکومتی]] نیاز به اصول فقه حکومتی دارد. در نتیجه [[اصول فقه]] کنونی باید [[تغییر]] کند و عده‌ای نیز اصول فقه کنونی را برای همه فقهای مضاف از جمله فقه حکومتی کافی می‌دانند و نیازی به تغییر در آن نمی‌بیند.
در میان فقهایی که به روش [[اجتهادی]] پایبندند، سخنانی درباره [[اصلاح]] برخی روش‌های موجود [[فقهی]] به منظور پررنگ‌تر کردن نقش دو عنصر مذکور مطرح می‌شود؛ برای نمونه عده‌ای بر آن‌اند که [[فقه حکومتی]] نیاز به اصول فقه حکومتی دارد. در نتیجه [[اصول فقه]] کنونی باید [[تغییر]] کند و عده‌ای نیز اصول فقه کنونی را برای همه فقهای مضاف از جمله فقه حکومتی کافی می‌دانند و نیازی به تغییر در آن نمی‌بیند.
خط ۳۲: خط ۳۲:
اصول فقه مجموعه‌ای از [[قوانین]] است که برای [[کشف]] [[احکام]] به کمک [[فقیه]] می‌آید. برخی از این [[قواعد]] از [[نصوص]] اخذ شده‌اند و برخی نیز مبتنی بر عرف و بنای عقلا و برخی مبتنی بر مبانی [[عقلی]] است. حال سخن بر سر آن است که با گسترده شدن مسائل [[سیاسی]]، آیا نباید اصول فقهی که عمده آن ناظر به استخراج احکام فردی بوده است، تغییر کند و قواعد جدیدی به دست فقیه بدهد؟ قائلان به [[لزوم]] تغییر در اصول فقه پاسخ مثبتی به این سؤال می‌دهند. این افراد بر آن‌اند که اصول فقه موجود ناظر به کشف و اِخبار از احکام است؛ در حالی که مثلاً [[حکم حکومتی]] به عنوان یکی از [[عناوین]] [[فقه سیاسی]] از جنس انشاء است؛ بنابراین باید سخن از مباحثی که از لوازم تبیین [[درستی]] این انشاء است، از جمله مفاد، مقتضاء آثار و لوازم حکم حکومتی در [[علم اصول]] جدید به میان بیاید. برخی دیگر از قائلان به لزوم اصلاح علم اصول بر آن‌اند که علم اصول موجود تنها به مسائل فردی که در آن [[ثواب و عقاب]] هست، می‌پردازد و این مسائل [[امور اجتماعی]] را شامل نمی‌شود<ref>میرباقری، «اصول فقه حکومتی»، ص۲۴۲.</ref>. در مقابل، افرادی بر آن‌اند که این [[قواعد]] ناظر به [[احکام اسلامی]] است و [[احکام]] [[سیاسی]] نیز از جمله آنهاست؛ بنابراین همین [[اصول فقه]] کافی است<ref>مؤمن قمی، «اصول فقه»، ص۲۱۶.</ref>. غایة الامر آنکه ممارست برای [[فقیه]] به منظور [[ملکه]] شدن توان تشخیص احکام شخصی، از قضایای کلی ضروری است.<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۷۰.</ref>
اصول فقه مجموعه‌ای از [[قوانین]] است که برای [[کشف]] [[احکام]] به کمک [[فقیه]] می‌آید. برخی از این [[قواعد]] از [[نصوص]] اخذ شده‌اند و برخی نیز مبتنی بر عرف و بنای عقلا و برخی مبتنی بر مبانی [[عقلی]] است. حال سخن بر سر آن است که با گسترده شدن مسائل [[سیاسی]]، آیا نباید اصول فقهی که عمده آن ناظر به استخراج احکام فردی بوده است، تغییر کند و قواعد جدیدی به دست فقیه بدهد؟ قائلان به [[لزوم]] تغییر در اصول فقه پاسخ مثبتی به این سؤال می‌دهند. این افراد بر آن‌اند که اصول فقه موجود ناظر به کشف و اِخبار از احکام است؛ در حالی که مثلاً [[حکم حکومتی]] به عنوان یکی از [[عناوین]] [[فقه سیاسی]] از جنس انشاء است؛ بنابراین باید سخن از مباحثی که از لوازم تبیین [[درستی]] این انشاء است، از جمله مفاد، مقتضاء آثار و لوازم حکم حکومتی در [[علم اصول]] جدید به میان بیاید. برخی دیگر از قائلان به لزوم اصلاح علم اصول بر آن‌اند که علم اصول موجود تنها به مسائل فردی که در آن [[ثواب و عقاب]] هست، می‌پردازد و این مسائل [[امور اجتماعی]] را شامل نمی‌شود<ref>میرباقری، «اصول فقه حکومتی»، ص۲۴۲.</ref>. در مقابل، افرادی بر آن‌اند که این [[قواعد]] ناظر به [[احکام اسلامی]] است و [[احکام]] [[سیاسی]] نیز از جمله آنهاست؛ بنابراین همین [[اصول فقه]] کافی است<ref>مؤمن قمی، «اصول فقه»، ص۲۱۶.</ref>. غایة الامر آنکه ممارست برای [[فقیه]] به منظور [[ملکه]] شدن توان تشخیص احکام شخصی، از قضایای کلی ضروری است.<ref>[[اصغرآقا مهدوی|مهدوی]] و [[سید محمد صادق کاظمی|کاظمی]]، [[کلیات فقه سیاسی (کتاب)|کلیات فقه سیاسی]]، ص ۷۰.</ref>


==پرسش مستقیم==
== پرسش مستقیم ==
* [[توجه به مقضیات زمان و مکان در روش‌شناسی فقه سیاسی به چه معناست؟ (پرسش)]]
* [[توجه به مقضیات زمان و مکان در روش‌شناسی فقه سیاسی به چه معناست؟ (پرسش)]]
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
{{پایان مدخل‌ وابسته}}
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش