والدین پیامبر در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز (جایگزینی متن - '\<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(252\,\s252\,\s233\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\'\'\'\[\[(.*)\]\]\'\'\'(.*)\"\'\'\'(.*)\'\'\'\"(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(255\,\s245\,\s227\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\snormal\;\"\>(.*)\<\/div\> \<div\sstyle\=\"background\-color\:\srgb\(206\,242\,\s299\)\;\stext\-align\:center\;\sfont\-size\:\s85\%\;\sfont\-weight\:\sn...) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==[[نسب]] [[پدر]] و [[مادر]] [[پیامبر گرامی اسلام]]== | == [[نسب]] [[پدر]] و [[مادر]] [[پیامبر گرامی اسلام]] == | ||
*[[عبدالله]]، [[پدر]] گرامی [[رسول خدا]]{{صل}}، کوچکترین [[فرزند]] [[عبدالمطلب]] بود<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۳۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۹.</ref>. | * [[عبدالله]]، [[پدر]] گرامی [[رسول خدا]] {{صل}}، کوچکترین [[فرزند]] [[عبدالمطلب]] بود<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۳۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۹.</ref>. | ||
*[[کنیه]] او "أبوقشم"، "[[أبومحمد]]" و "أبواحمد" و لقبش "ذبیح" بوده است<ref>محمد ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۵۱.</ref>. | * [[کنیه]] او "أبوقشم"، "[[أبومحمد]]" و "أبواحمد" و لقبش "ذبیح" بوده است<ref>محمد ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۵۱.</ref>. | ||
*[[مادر پیامبر]]{{صل}}، [[آمنه دختر وهب بن عبدمناف بن زهرة بن کلاب بن مرة]] است<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۶؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۲۰.</ref>. [[هشام بن محمد بن سائب کلبی]] از پدرش [[نقل]] میکند: جدّههای مادری و [[پدری]] [[رسول خدا]]{{صل}} را که نامشان را بررسی کردم و نوشتم، [[مشاهده]] نکردم که در [[ازدواج]] آنها، سنتهای [[جاهلی]] معمول باشد یا زناکار باشند<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۶۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۴۰۳.</ref>. | * [[مادر پیامبر]] {{صل}}، [[آمنه دختر وهب بن عبدمناف بن زهرة بن کلاب بن مرة]] است<ref>تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۶؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۲۰.</ref>. [[هشام بن محمد بن سائب کلبی]] از پدرش [[نقل]] میکند: جدّههای مادری و [[پدری]] [[رسول خدا]] {{صل}} را که نامشان را بررسی کردم و نوشتم، [[مشاهده]] نکردم که در [[ازدواج]] آنها، سنتهای [[جاهلی]] معمول باشد یا زناکار باشند<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۶۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۴۰۳.</ref>. | ||
*[[محمد بن عمر اسلمی]] [[نقل]] میکند که [[رسول اکرم]]{{صل}} فرموده است: "من از نسلی که همواره [[ازدواج]] [[شرعی]] میکردهاند، متولد شدهام و سنتهای [[جاهلی]]، [[نسب]] مرا مخدوش نکرده است"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۰.</ref><ref>[[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]]، [[والدین پیامبر (مقاله)|والدین پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۶۵.</ref>. | * [[محمد بن عمر اسلمی]] [[نقل]] میکند که [[رسول اکرم]] {{صل}} فرموده است: "من از نسلی که همواره [[ازدواج]] [[شرعی]] میکردهاند، متولد شدهام و سنتهای [[جاهلی]]، [[نسب]] مرا مخدوش نکرده است"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۰.</ref><ref>[[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]]، [[والدین پیامبر (مقاله)|والدین پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۶۵.</ref>. | ||
==ماجرای [[نذر]] [[عبدالمطلب]]== | == ماجرای [[نذر]] [[عبدالمطلب]] == | ||
*[[عبدالمطلب]]، هنگام حفر [[چاه زمزم]]، تحت فشار [[قریش]] قرار گرفته بود. او برای رهایی از [[آزار]] و اذیتها و فشارها، [[نذر]] کرد چنانچه [[خداوند]]، ده پسر به وی عطا کند و این پسران به اندازهای [[رشد]] کنند که بتوانند به پدرشان کمک کنند تا از فشارهای [[قریش]] بکاهند<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۸.</ref>، یکی از آنها را در پیشگاه [[کعبه]] برای [[خداوند]] [[قربانی]] کند. | * [[عبدالمطلب]]، هنگام حفر [[چاه زمزم]]، تحت فشار [[قریش]] قرار گرفته بود. او برای رهایی از [[آزار]] و اذیتها و فشارها، [[نذر]] کرد چنانچه [[خداوند]]، ده پسر به وی عطا کند و این پسران به اندازهای [[رشد]] کنند که بتوانند به پدرشان کمک کنند تا از فشارهای [[قریش]] بکاهند<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۸.</ref>، یکی از آنها را در پیشگاه [[کعبه]] برای [[خداوند]] [[قربانی]] کند. | ||
*بنابراین بعد از رسیدن به [[حاجت]] خود و بزرگ شدنِ پسرانش، موضوع را با آنان در میان گذاشت و ایشان قبول کردند که به گفتههای [[پدر]] خویش عمل کنند و بنا به رسم آن زمان، هر کدام تیری نزد [[عبدالمطلب]] آوردند که با استفاده از آن تیرها قرعهکشی کرد تا یکی از آنان به قید [[قرعه]] [[قربانی]] شود که در این میان قرعه به نام [[عبدالله]] درآمد. | * بنابراین بعد از رسیدن به [[حاجت]] خود و بزرگ شدنِ پسرانش، موضوع را با آنان در میان گذاشت و ایشان قبول کردند که به گفتههای [[پدر]] خویش عمل کنند و بنا به رسم آن زمان، هر کدام تیری نزد [[عبدالمطلب]] آوردند که با استفاده از آن تیرها قرعهکشی کرد تا یکی از آنان به قید [[قرعه]] [[قربانی]] شود که در این میان قرعه به نام [[عبدالله]] درآمد. | ||
*[[عبدالمطلب]] با اینکه از این قضیه بسیار [[غمگین]] و افسرده بود، [[دست]] [[عبدالله]] را گرفت و به قربانگاه برد. [[عبدالله]] محبوبترین فرد نزد [[مردم]] [[مکه]] بود<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۷۹.</ref>؛ از این رو وقتی [[قریش]] از موضوع [[آگاه]] شدند، او را از این کار منع کردند<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۹؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۵۵-۵۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۱-۷۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۴۱-۲۴۲.</ref>. بنابراین [[عبدالمطلب]] [[تصمیم]] گرفت، دیه (خونبهای) یک [[انسان]] که ده شتر بود را با [[عبدالله]] به معرض قرعه گذارد، و اگر دوباره قرعه به نام [[عبدالله]] در آمد، بر تعداد شتران بیفزاید تا اینکه قرعه به نام شتران در آید، سرانجام نیز قرعه به نام صد شتر در آمد. بدین ترتیب [[عبدالله]] که در این هنگام، بیش از بیست و چهار سال نداشت، از [[مرگ]] [[نجات]] یافت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۷۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref>. | * [[عبدالمطلب]] با اینکه از این قضیه بسیار [[غمگین]] و افسرده بود، [[دست]] [[عبدالله]] را گرفت و به قربانگاه برد. [[عبدالله]] محبوبترین فرد نزد [[مردم]] [[مکه]] بود<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۷۹.</ref>؛ از این رو وقتی [[قریش]] از موضوع [[آگاه]] شدند، او را از این کار منع کردند<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۹؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۵۵-۵۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۱-۷۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۴۱-۲۴۲.</ref>. بنابراین [[عبدالمطلب]] [[تصمیم]] گرفت، دیه (خونبهای) یک [[انسان]] که ده شتر بود را با [[عبدالله]] به معرض قرعه گذارد، و اگر دوباره قرعه به نام [[عبدالله]] در آمد، بر تعداد شتران بیفزاید تا اینکه قرعه به نام شتران در آید، سرانجام نیز قرعه به نام صد شتر در آمد. بدین ترتیب [[عبدالله]] که در این هنگام، بیش از بیست و چهار سال نداشت، از [[مرگ]] [[نجات]] یافت<ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۷۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱.</ref>. | ||
*این جریان سبب شد تا [[عبدالله]] علاوه بر اینکه میان [[قریش]]، [[شهرت]] بسزایی پیدا کند، در میان [[فامیل]] خود و به ویژه پدرش، [[مقام]] و [[منزلت]] بزرگی به دست بیاورد<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۵۴-۵۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۳.</ref>. طبق روایتی، [[عبدالله]]، [[جوانی]] [[زیبا]] و خوشقیافه بود که دختران [[مکّه]] فریفته او بودند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۸.</ref>. داستان [[نذر]] [[عبدالمطلب]]، شیفتگی آنان را شدّت میداد<ref>محمد حسین هیکل، زندگانی محمد، ص۱۵۵؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال | * این جریان سبب شد تا [[عبدالله]] علاوه بر اینکه میان [[قریش]]، [[شهرت]] بسزایی پیدا کند، در میان [[فامیل]] خود و به ویژه پدرش، [[مقام]] و [[منزلت]] بزرگی به دست بیاورد<ref>ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۵۴-۵۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۳.</ref>. طبق روایتی، [[عبدالله]]، [[جوانی]] [[زیبا]] و خوشقیافه بود که دختران [[مکّه]] فریفته او بودند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۸.</ref>. داستان [[نذر]] [[عبدالمطلب]]، شیفتگی آنان را شدّت میداد<ref>محمد حسین هیکل، زندگانی محمد، ص۱۵۵؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحبالشریعه، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۳.</ref><ref>[[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]]، [[والدین پیامبر (مقاله)|والدین پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۶۶-۳۶۷.</ref>. | ||
==[[ازدواج]] [[عبدالله]] و [[آمنه]]== | == [[ازدواج]] [[عبدالله]] و [[آمنه]] == | ||
*پس از واقعه حفر [[زمزم]] و پس از اینکه [[عبدالمطلب]] شتران را به جای پسرش [[قربانی]] کرد، در حالی که از این قضیه بسیار شادمان بود، [[دست]] [[عبدالله]] را گرفت و به [[خانه]] "[[وهب بن عبد مناف بن زهره]]" که پیشوای [[قبیله]] بنیزهره بود، رفت تا [[آمنه دختر وهب]] را برای [[عبدالله]] خواستگاری کند. [[وهب بن عبد مناف]] موافقت کرد و [[عبدالله]]، [[آمنه]] را به همسری [[اختیار]] کرد. [[آمنه]] پس از مدتی [[رسول خدا]]{{صل}} را باردار شد <ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۷۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲ ص۲۴۳.</ref><ref>[[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]]، [[والدین پیامبر (مقاله)|والدین پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۶۷.</ref>. | * پس از واقعه حفر [[زمزم]] و پس از اینکه [[عبدالمطلب]] شتران را به جای پسرش [[قربانی]] کرد، در حالی که از این قضیه بسیار شادمان بود، [[دست]] [[عبدالله]] را گرفت و به [[خانه]] "[[وهب بن عبد مناف بن زهره]]" که پیشوای [[قبیله]] بنیزهره بود، رفت تا [[آمنه دختر وهب]] را برای [[عبدالله]] خواستگاری کند. [[وهب بن عبد مناف]] موافقت کرد و [[عبدالله]]، [[آمنه]] را به همسری [[اختیار]] کرد. [[آمنه]] پس از مدتی [[رسول خدا]] {{صل}} را باردار شد <ref>احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۷۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲ ص۲۴۳.</ref><ref>[[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]]، [[والدین پیامبر (مقاله)|والدین پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۶۷.</ref>. | ||
==چگونگی [[وفات]] [[عبدالله]] و [[آمنه]]== | == چگونگی [[وفات]] [[عبدالله]] و [[آمنه]] == | ||
*[[عبدالله]] بعد از [[ازدواج]] با [[آمنه]]، به قصد بازرگانی، همراه کاروانی از [[قریش]] رهسپار [[شام]] و غزّه شد. هنگامی که از کار بازرگانی و فروش کالاهای خویش فارغ شد، در بازگشت، به [[مدینه]] رفت و در حالی که به شدّت [[بیمار]] بود، یک [[ماه]] نزد داییهای پدرش ([[طایفه]] بنیالنجّار) در خانهای معروف به "دار النّابغه" [[بیمار]] و بستری بود. | * [[عبدالله]] بعد از [[ازدواج]] با [[آمنه]]، به قصد بازرگانی، همراه کاروانی از [[قریش]] رهسپار [[شام]] و غزّه شد. هنگامی که از کار بازرگانی و فروش کالاهای خویش فارغ شد، در بازگشت، به [[مدینه]] رفت و در حالی که به شدّت [[بیمار]] بود، یک [[ماه]] نزد داییهای پدرش ([[طایفه]] بنیالنجّار) در خانهای معروف به "دار النّابغه" [[بیمار]] و بستری بود. | ||
*زمانی که [[عبدالمطلب]] سراغ پسرش را از همراهان [[عبدالله]] - که به [[مکّه]] برگشته بودند - گرفت، ماجرا را برایش شرح دادند. او پسر بزرگ خود [[حارث]] را در پی [[عبدالله]] به [[مدینه]] فرستاد؛ اما وقتی او به [[مدینه]] رسید، [[عبدالله]] [[رحلت]] کرده بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج، ۱ ص، ۷۹.</ref>؛ در حالی که بیش از بیست و پنج سال نداشت<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۱، ص۲۰.</ref>. | * زمانی که [[عبدالمطلب]] سراغ پسرش را از همراهان [[عبدالله]] - که به [[مکّه]] برگشته بودند - گرفت، ماجرا را برایش شرح دادند. او پسر بزرگ خود [[حارث]] را در پی [[عبدالله]] به [[مدینه]] فرستاد؛ اما وقتی او به [[مدینه]] رسید، [[عبدالله]] [[رحلت]] کرده بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری ج، ۱ ص، ۷۹.</ref>؛ در حالی که بیش از بیست و پنج سال نداشت<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۱، ص۲۰.</ref>. | ||
*[[کلینی]] روایتی از [[جعفر بن محمد]] در کتابش آورده است که [[وفات]] [[عبدالله]]، دو [[ماه]] پس از ولادت [[رسول خدا]]{{صل}} بوده است<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۳۵.</ref>. [[علامه مجلسی]]، [[وفات]] وی را ۲۸ [[ماه]] پس از [[میلاد پیامبر]] و همچنین هفت [[ماه]] پس از میلاد آن گرامی ذکر کرده است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۰.</ref>؛ اما قول مشهور، این است که [[عبدالله]] پیش از میلاد [[رسول خدا]]{{صل}} [[وفات]] یافته است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۰.</ref>. | * [[کلینی]] روایتی از [[جعفر بن محمد]] در کتابش آورده است که [[وفات]] [[عبدالله]]، دو [[ماه]] پس از ولادت [[رسول خدا]] {{صل}} بوده است<ref>کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۳۵.</ref>. [[علامه مجلسی]]، [[وفات]] وی را ۲۸ [[ماه]] پس از [[میلاد پیامبر]] و همچنین هفت [[ماه]] پس از میلاد آن گرامی ذکر کرده است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۰.</ref>؛ اما قول مشهور، این است که [[عبدالله]] پیش از میلاد [[رسول خدا]] {{صل}} [[وفات]] یافته است<ref>محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۰.</ref>. | ||
*از [[عبدالله]] کنیزی به نام اُمّ ایمن و پنج شتر و یک [[گله]] گوسفند، [[شمشیر]] و اموالی به جای ماند که [[رسول اکرم]]{{صل}} آنها را به [[ارث]] برد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۰؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۲۱.</ref>. | * از [[عبدالله]] کنیزی به نام اُمّ ایمن و پنج شتر و یک [[گله]] گوسفند، [[شمشیر]] و اموالی به جای ماند که [[رسول اکرم]] {{صل}} آنها را به [[ارث]] برد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۰؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۲۱.</ref>. | ||
*[[آمنه]] نیز شش سال و سه [[ماه]] پس از ولادت [[رسول خدا]]{{صل}}<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۱۳.</ref> هنگام بازگشت از [[مدینه]] (که به قصد [[زیارت]] آرامگاه شوهرش به آنجا رفته بود)، پس از [[دیدار]] با [[خویشاوندان]] خویش، در سی سالگی<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰.</ref> در محلی بین [[مکّه]] و [[مدینه]] که أبواء نامیده میشد، درگذشت و همانجا [[دفن]] شد<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۴؛ ۱۸۸؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۵۴.</ref><ref>[[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]]، [[والدین پیامبر (مقاله)|والدین پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۶۷-۳۶۸.</ref>. | * [[آمنه]] نیز شش سال و سه [[ماه]] پس از ولادت [[رسول خدا]] {{صل}}<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۱۳.</ref> هنگام بازگشت از [[مدینه]] (که به قصد [[زیارت]] آرامگاه شوهرش به آنجا رفته بود)، پس از [[دیدار]] با [[خویشاوندان]] خویش، در سی سالگی<ref>احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰.</ref> در محلی بین [[مکّه]] و [[مدینه]] که أبواء نامیده میشد، درگذشت و همانجا [[دفن]] شد<ref>ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۴؛ ۱۸۸؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۵۴.</ref><ref>[[فاطمه پهلوانپور|پهلوانپور، فاطمه]]، [[والدین پیامبر (مقاله)|والدین پیامبر]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص:۳۶۷-۳۶۸.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۳۹: | خط ۳۷: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:والدین پیامبر]] | [[رده:والدین پیامبر]] |
نسخهٔ کنونی تا ۲۵ اوت ۲۰۲۲، ساعت ۱۲:۳۶
نسب پدر و مادر پیامبر گرامی اسلام
- عبدالله، پدر گرامی رسول خدا (ص)، کوچکترین فرزند عبدالمطلب بود[۱].
- کنیه او "أبوقشم"، "أبومحمد" و "أبواحمد" و لقبش "ذبیح" بوده است[۲].
- مادر پیامبر (ص)، آمنه دختر وهب بن عبدمناف بن زهرة بن کلاب بن مرة است[۳]. هشام بن محمد بن سائب کلبی از پدرش نقل میکند: جدّههای مادری و پدری رسول خدا (ص) را که نامشان را بررسی کردم و نوشتم، مشاهده نکردم که در ازدواج آنها، سنتهای جاهلی معمول باشد یا زناکار باشند[۴].
- محمد بن عمر اسلمی نقل میکند که رسول اکرم (ص) فرموده است: "من از نسلی که همواره ازدواج شرعی میکردهاند، متولد شدهام و سنتهای جاهلی، نسب مرا مخدوش نکرده است"[۵][۶].
ماجرای نذر عبدالمطلب
- عبدالمطلب، هنگام حفر چاه زمزم، تحت فشار قریش قرار گرفته بود. او برای رهایی از آزار و اذیتها و فشارها، نذر کرد چنانچه خداوند، ده پسر به وی عطا کند و این پسران به اندازهای رشد کنند که بتوانند به پدرشان کمک کنند تا از فشارهای قریش بکاهند[۷]، یکی از آنها را در پیشگاه کعبه برای خداوند قربانی کند.
- بنابراین بعد از رسیدن به حاجت خود و بزرگ شدنِ پسرانش، موضوع را با آنان در میان گذاشت و ایشان قبول کردند که به گفتههای پدر خویش عمل کنند و بنا به رسم آن زمان، هر کدام تیری نزد عبدالمطلب آوردند که با استفاده از آن تیرها قرعهکشی کرد تا یکی از آنان به قید قرعه قربانی شود که در این میان قرعه به نام عبدالله درآمد.
- عبدالمطلب با اینکه از این قضیه بسیار غمگین و افسرده بود، دست عبدالله را گرفت و به قربانگاه برد. عبدالله محبوبترین فرد نزد مردم مکه بود[۸]؛ از این رو وقتی قریش از موضوع آگاه شدند، او را از این کار منع کردند[۹]. بنابراین عبدالمطلب تصمیم گرفت، دیه (خونبهای) یک انسان که ده شتر بود را با عبدالله به معرض قرعه گذارد، و اگر دوباره قرعه به نام عبدالله در آمد، بر تعداد شتران بیفزاید تا اینکه قرعه به نام شتران در آید، سرانجام نیز قرعه به نام صد شتر در آمد. بدین ترتیب عبدالله که در این هنگام، بیش از بیست و چهار سال نداشت، از مرگ نجات یافت[۱۰].
- این جریان سبب شد تا عبدالله علاوه بر اینکه میان قریش، شهرت بسزایی پیدا کند، در میان فامیل خود و به ویژه پدرش، مقام و منزلت بزرگی به دست بیاورد[۱۱]. طبق روایتی، عبدالله، جوانی زیبا و خوشقیافه بود که دختران مکّه فریفته او بودند[۱۲]. داستان نذر عبدالمطلب، شیفتگی آنان را شدّت میداد[۱۳][۱۴].
ازدواج عبدالله و آمنه
- پس از واقعه حفر زمزم و پس از اینکه عبدالمطلب شتران را به جای پسرش قربانی کرد، در حالی که از این قضیه بسیار شادمان بود، دست عبدالله را گرفت و به خانه "وهب بن عبد مناف بن زهره" که پیشوای قبیله بنیزهره بود، رفت تا آمنه دختر وهب را برای عبدالله خواستگاری کند. وهب بن عبد مناف موافقت کرد و عبدالله، آمنه را به همسری اختیار کرد. آمنه پس از مدتی رسول خدا (ص) را باردار شد [۱۵][۱۶].
چگونگی وفات عبدالله و آمنه
- عبدالله بعد از ازدواج با آمنه، به قصد بازرگانی، همراه کاروانی از قریش رهسپار شام و غزّه شد. هنگامی که از کار بازرگانی و فروش کالاهای خویش فارغ شد، در بازگشت، به مدینه رفت و در حالی که به شدّت بیمار بود، یک ماه نزد داییهای پدرش (طایفه بنیالنجّار) در خانهای معروف به "دار النّابغه" بیمار و بستری بود.
- زمانی که عبدالمطلب سراغ پسرش را از همراهان عبدالله - که به مکّه برگشته بودند - گرفت، ماجرا را برایش شرح دادند. او پسر بزرگ خود حارث را در پی عبدالله به مدینه فرستاد؛ اما وقتی او به مدینه رسید، عبدالله رحلت کرده بود[۱۷]؛ در حالی که بیش از بیست و پنج سال نداشت[۱۸].
- کلینی روایتی از جعفر بن محمد در کتابش آورده است که وفات عبدالله، دو ماه پس از ولادت رسول خدا (ص) بوده است[۱۹]. علامه مجلسی، وفات وی را ۲۸ ماه پس از میلاد پیامبر و همچنین هفت ماه پس از میلاد آن گرامی ذکر کرده است[۲۰]؛ اما قول مشهور، این است که عبدالله پیش از میلاد رسول خدا (ص) وفات یافته است[۲۱].
- از عبدالله کنیزی به نام اُمّ ایمن و پنج شتر و یک گله گوسفند، شمشیر و اموالی به جای ماند که رسول اکرم (ص) آنها را به ارث برد[۲۲].
- آمنه نیز شش سال و سه ماه پس از ولادت رسول خدا (ص)[۲۳] هنگام بازگشت از مدینه (که به قصد زیارت آرامگاه شوهرش به آنجا رفته بود)، پس از دیدار با خویشاوندان خویش، در سی سالگی[۲۴] در محلی بین مکّه و مدینه که أبواء نامیده میشد، درگذشت و همانجا دفن شد[۲۵][۲۶].
منابع
پانویس
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۳۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۹.
- ↑ محمد ابراهیم آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، ص۵۱.
- ↑ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۶؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۶؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۲۰.
- ↑ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۶۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۰؛ ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳، ص۴۰۳.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۵۰.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه، والدین پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۵.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۸.
- ↑ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۴۸؛ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۷۹.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۹؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۵۵-۵۴؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۱-۷۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۴۱-۲۴۲.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۷۹؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۱۰۰-۱۰۱.
- ↑ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیة، ج۱، ص۵۴-۵۵؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۲؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الامم و الملوک، ج۲، ص۲۴۲-۲۴۳.
- ↑ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۱، ص۵۸.
- ↑ محمد حسین هیکل، زندگانی محمد، ص۱۵۵؛ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوة و معرفة احوال صاحبالشریعه، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۳.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه، والدین پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۶-۳۶۷.
- ↑ احمد بن یحیی بلاذری، الانساب الاشراف، ج۱، ص۷۹؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۷۶؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲ ص۲۴۳.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه، والدین پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۷.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری ج، ۱ ص، ۷۹.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۰؛ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۱، ص۲۰.
- ↑ کلینی، الکافی، ج۱، ص۴۳۵.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۰.
- ↑ محمد بن جریر طبری، تاریخ الأمم و الملوک، ج۲، ص۲۰؛ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۰.
- ↑ ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۸۰؛ عزالدین ابن اثیر، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۲۱.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰؛ تقی الدین مقریزی، إمتاع الأسماع بما للنبی من الأحوال و الأموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۱۳.
- ↑ احمد بن ابی یعقوب یعقوبی، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۰.
- ↑ ابوبکر بیهقی، دلائل النبوه و معرفة احوال صاحب الشریعه، ج۱، ص۹۴؛ ۱۸۸؛ ابوالفرج حلبی شافعی، السیرة الحلبیه، ج۱، ص۱۵۴.
- ↑ پهلوانپور، فاطمه، والدین پیامبر، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص:۳۶۷-۳۶۸.