جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۶: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
آراستن و آذین بستن [[خانه]] و [[شهر]]، هنگام جشنها و [[اعیاد]] و پیروزیها. در بدو ورود [[اهل بیت امام حسین]]{{ع}} به [[کوفه]] و نیز [[دمشق]]، مواجه با آذین بندی و چراغانی و مراسم [[جشن]] و [[شادمانی]] شدند. به [[نقل]] بعضی تواریخ: [[اهل بیت]] را سه روز در دروازه [[شام]] نگهداشتند تا کار چراغانی شان کامل شود و [[شهر]] را با زیورها، حلّهها، دیبا و زر و سیم و انواع جواهرات بیارایند. آنگاه مردان، [[زنان]]، [[کودکان]]، و بزرگسالان، [[وزیران]]، و [[امیران]]، [[یهود]] و [[مجوس]] و [[نصارا]] و همه [[اقوام]] به تفرّج و [[تفریح]] بیرون آمدند، با طبلها، دفها، و شیپورها و سرناها و ابزار [[لهو و لعب]] دیگر. چشمها را سرمه زده، دستها را [[حنا]] بسته و [[بهترین]] لباسها را پوشیده و خود را آراسته بودند. [[شهر]] چنان وضعی داشت که گویا از همه [[مردم]] در سطح [[شهر]] [[دمشق]]، رستاخیزی بپا شده است. و در چنین وضعی بود که سر مطهّر [[امام حسین]]{{ع}} را وارد کردند که بر فراز نیزه بود و پشت سر آن، [[اسیران]] [[اهل بیت]] را از دروازه ساعات به داخل آوردند...<ref>حیاة الامام الحسین، ج ۳، ص ۳۶۹.</ref>. [[تبلیغات]] [[امویان]] وانمود کرده بود که بر [[دشمنان]] [[خلیفه]] و بر [[یاغیان]] [[پیروز]] شدهاند و [[خاندان]] آنها را به [[اسارت]] گرفته و آوردهاند. تا آنجا که [[سهل بن سعد]] در [[سفر]] خود به [[دمشق]] عبور میکند و با دیدن چراغانی و دف و طبل، میپرسد: آیا شما در [[شام]]، عیدی دارید که ما از آن بی | آراستن و آذین بستن [[خانه]] و [[شهر]]، هنگام جشنها و [[اعیاد]] و پیروزیها. در بدو ورود [[اهل بیت امام حسین]] {{ع}} به [[کوفه]] و نیز [[دمشق]]، مواجه با آذین بندی و چراغانی و مراسم [[جشن]] و [[شادمانی]] شدند. به [[نقل]] بعضی تواریخ: [[اهل بیت]] را سه روز در دروازه [[شام]] نگهداشتند تا کار چراغانی شان کامل شود و [[شهر]] را با زیورها، حلّهها، دیبا و زر و سیم و انواع جواهرات بیارایند. آنگاه مردان، [[زنان]]، [[کودکان]]، و بزرگسالان، [[وزیران]]، و [[امیران]]، [[یهود]] و [[مجوس]] و [[نصارا]] و همه [[اقوام]] به تفرّج و [[تفریح]] بیرون آمدند، با طبلها، دفها، و شیپورها و سرناها و ابزار [[لهو و لعب]] دیگر. چشمها را سرمه زده، دستها را [[حنا]] بسته و [[بهترین]] لباسها را پوشیده و خود را آراسته بودند. [[شهر]] چنان وضعی داشت که گویا از همه [[مردم]] در سطح [[شهر]] [[دمشق]]، رستاخیزی بپا شده است. و در چنین وضعی بود که سر مطهّر [[امام حسین]] {{ع}} را وارد کردند که بر فراز نیزه بود و پشت سر آن، [[اسیران]] [[اهل بیت]] را از دروازه ساعات به داخل آوردند...<ref>حیاة الامام الحسین، ج ۳، ص ۳۶۹.</ref>. [[تبلیغات]] [[امویان]] وانمود کرده بود که بر [[دشمنان]] [[خلیفه]] و بر [[یاغیان]] [[پیروز]] شدهاند و [[خاندان]] آنها را به [[اسارت]] گرفته و آوردهاند. تا آنجا که [[سهل بن سعد]] در [[سفر]] خود به [[دمشق]] عبور میکند و با دیدن چراغانی و دف و طبل، میپرسد: آیا شما در [[شام]]، عیدی دارید که ما از آن بی خبریم؟ می گویند: سر [[حسین]] {{ع}} را از [[عراق]] به [[شام]] میآورند! همین سعد متأثر میشود و در مقابل خواسته سکینه، دختر [[امام]]، به نیزه داری که سر [[سید الشهدا]] را میبرد، ۴۰۰ [[درهم]] میدهد تا سر مطهّر را پیشاپیش [[اسرا]] ببرد و [[مردم]] به چهره [[اهل بیت]] نگاه نکنند<ref>حیاة الامام الحسین، ج ۳، ص ۳۷۰.</ref>. امّا [[زینب]] و [[سجاد]] {{ع}} [[جشن]] را با سخنرانیها و خطابههایشان تبدیل به عزا کردند و آن [[پیروزی]] را در کام [[یزید]]، تلخ ساختند<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص ۱۴۶.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |