ارزش در جامعه‌شناسی اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
خط ۸۶: خط ۸۶:
# '''[[مشیت خداوند]] و [[تدبیر]] هستی''': طبق برخی نظریه‌ها، منشأ ارزش‌ها، خواست و [[اراده]] [[ازلی]] [[خداوند]] است. اصل [[توحید]] به عنوان اساسی‌ترین آموزه [[ادیان ابراهیمی]] چنین [[القا]] می‌کند که [[مرجع]] نهایی، انحصاری و مطلق در [[تکوین]] و [[تشریع]] خداوند است. او در [[آفرینش]] و [[فرمانروایی]] [[شریک]] و نظیر ندارد؛ یعنی هم سرچشمه وجود است و هم سرچشمه ارزش؛ هم منشأ “است”‌هاست و هم منشأ “باید”ها و “نباید”‌ها<ref>ابوالقاسم فنایی، دین در ترازوی اخلاق، ص۷۳.</ref>. پاسکال نیز با تکیه بر همین مبنا می‌گوید: هر کس آن گاه که می‌گوید این چیز خوب است یا بد از خود خدایی می‌سازد<ref>همچنین ر. ک: لئون مینار، شناسایی و هستی، ص۳۳۵-۳۳۶.</ref>. برخی [[اندیشمندان]] همین نظریه را با بیان دیگری مفهوم‌سازی کرده‌اند. از نظر ایشان، در [[عالم هستی]]، یک [[ذهن]] معیار و دستگاه ادراکی مستقل فراتر از اذهان و قوای [[عقلانی]] افراد و نظام فرهنگی جامعه وجود دارد که همچون [[قواعد]] و اصول [[منطق]]، اذهان را در دریافت ارزش‌ها [[هدایت]] می‌کند<ref>ر. ک: جان مک کویری، تفکر دینی در قرن بیستم، ص۱۶۳.</ref>. نظریه دیگری که شاید بیان دیگری از نظریه فوق باشد، دیدگاه کسانی است که [[ارزش‌ها]] را به عالمی فراسوی [[جهان مادی]] و ساحتی شبیه عالم مُثل افلاطونی مستند ساخته‌اند<ref>پیر دو کاسه، فلسفه‌های بزرگ، ص۱۲۴-۱۲۵.</ref>.
# '''[[مشیت خداوند]] و [[تدبیر]] هستی''': طبق برخی نظریه‌ها، منشأ ارزش‌ها، خواست و [[اراده]] [[ازلی]] [[خداوند]] است. اصل [[توحید]] به عنوان اساسی‌ترین آموزه [[ادیان ابراهیمی]] چنین [[القا]] می‌کند که [[مرجع]] نهایی، انحصاری و مطلق در [[تکوین]] و [[تشریع]] خداوند است. او در [[آفرینش]] و [[فرمانروایی]] [[شریک]] و نظیر ندارد؛ یعنی هم سرچشمه وجود است و هم سرچشمه ارزش؛ هم منشأ “است”‌هاست و هم منشأ “باید”ها و “نباید”‌ها<ref>ابوالقاسم فنایی، دین در ترازوی اخلاق، ص۷۳.</ref>. پاسکال نیز با تکیه بر همین مبنا می‌گوید: هر کس آن گاه که می‌گوید این چیز خوب است یا بد از خود خدایی می‌سازد<ref>همچنین ر. ک: لئون مینار، شناسایی و هستی، ص۳۳۵-۳۳۶.</ref>. برخی [[اندیشمندان]] همین نظریه را با بیان دیگری مفهوم‌سازی کرده‌اند. از نظر ایشان، در [[عالم هستی]]، یک [[ذهن]] معیار و دستگاه ادراکی مستقل فراتر از اذهان و قوای [[عقلانی]] افراد و نظام فرهنگی جامعه وجود دارد که همچون [[قواعد]] و اصول [[منطق]]، اذهان را در دریافت ارزش‌ها [[هدایت]] می‌کند<ref>ر. ک: جان مک کویری، تفکر دینی در قرن بیستم، ص۱۶۳.</ref>. نظریه دیگری که شاید بیان دیگری از نظریه فوق باشد، دیدگاه کسانی است که [[ارزش‌ها]] را به عالمی فراسوی [[جهان مادی]] و ساحتی شبیه عالم مُثل افلاطونی مستند ساخته‌اند<ref>پیر دو کاسه، فلسفه‌های بزرگ، ص۱۲۴-۱۲۵.</ref>.
# '''[[دین]] و [[مذهب]]''': دین و [[منابع دینی]]، کانون ارزش‌های متعالی‌اند که در قالب‌های مختلفی [[القا]] و اظهار شده‌اند. جامعه‌شناسان غالباً از دین - قطع نظر از اصالت و خاستگاه [[الهی]] آن - به عنوان یکی از منابع تولید، تثبیت، تعمیق و اعتباربخش ارزش‌ها یاد کرده‌اند. بالطبع [[ارزش‌های دینی]] با ارزش‌های مورد [[تأیید]]، تأکید و توصیه دین به ویژه برای [[مؤمنان]] بدان از اعتبار و ضمانت اجرای بیشتری برخوردارند. اگر نظریه اول به [[خداوند]] به عنوان “خاستگاه تکوینی” ارزش‌ها اشاره داشت، این نظریه به دین به عنوان “واسطه انتقال” آنها اشاره دارد. علاوه اینکه دین در محاوره‌های جامعه‌شناسان، لزوماً به [[ادیان الهی]] محدود نمی‌شود. دورکیم و ماکس وبر هر دو معتقدند که عمیق‌ترین [[ارزش‌های جامعه]]، [[ارتباط]] نزدیکی با نهادهای مذهبی در [[جامعه]] دارد. [ایشان] مذهب را به عنوان نهادی می‌دانند که نقش عمده‌ای در تجلسی ارزش‌های بنیادین و [[حفظ]] [[یکپارچگی]] جامعه [[بازی]] می‌کند. [[مذاهب]] به عنوان نهادهای مناسب، تجلی‌گاه ارزش‌های اساسی جامعه هستند، زیرا با مسائل عاجلی در [[حیات]] [[انسان]] سروکار داشته و پاسخ‌گوی [[جامع‌ترین]] مسائل پیرامون [[واقعیت]] هستی و [[راز]] [[آفرینش انسان]] هستند<ref>پیتر ورسلی، نظم اجتماعی، ص۴۷.</ref>. مذهب همچنین در حفظ و [[ثبات]] ارزش‌ها و استقرار نهادین آنها نقش مؤثری دارد<ref>پیتر ورسلی، نظم اجتماعی، ص۷۲.</ref>. [[ادیان]] بزرگ الهی همچنین در بسط و توسعه ارزش‌ها در [[مقام ثبوت]]، تأیید و تأکید بر آنها در [[مقام اثبات]]، دخل و [[تصرف]] در نحوه چینش و درجه‌بندی ارزش‌ها در سلسله مراتب نظاموار آنها، معرفی [[آرمان‌ها]] و کمال مطلوب‌ها و غایت‌های بالذات، ارائه ملاک برای خوب‌ها و بدها و باید و نبایدها، [[وعده]] پاداش‌ها و کیفرهای [[دنیوی]] و [[اخروی]] به [[اعمال نیک]] که در افزایش نصاب [[التزام]] افراد به رعایت ارزش‌ها بسیار مؤثر است؛ توجه دادن به [[لزوم]] [[نیت]] داشتن مناسب برای ارتقای [[ارزش اعمال]] (توجه به بعد انگیزشی و [[حسن]] فاعلی [[اعمال]])؛ توجه دادن [[انسان]] به نقش مؤثر الزام‌های [[اخلاقی]] در تأمین نیازهای [[واقعی]] و کسب [[کمالات]] متعالی، توجه دادن به ارزش‌های فرعی و اشتقاقی به مثابه حلقات مکمل ارزش‌های ذاتی، برحذر داشتن [[انسان‌ها]] از [[نقض]] [[ارزش‌ها]] و [[سرپیچی]] از رعایت آنها، به دست دادن ملاک برای رفع تزاحم محتمل ارزش‌ها در [[مقام عمل]] و... نیز نقش بی‌بدیلی ایفا کرده‌اند.
# '''[[دین]] و [[مذهب]]''': دین و [[منابع دینی]]، کانون ارزش‌های متعالی‌اند که در قالب‌های مختلفی [[القا]] و اظهار شده‌اند. جامعه‌شناسان غالباً از دین - قطع نظر از اصالت و خاستگاه [[الهی]] آن - به عنوان یکی از منابع تولید، تثبیت، تعمیق و اعتباربخش ارزش‌ها یاد کرده‌اند. بالطبع [[ارزش‌های دینی]] با ارزش‌های مورد [[تأیید]]، تأکید و توصیه دین به ویژه برای [[مؤمنان]] بدان از اعتبار و ضمانت اجرای بیشتری برخوردارند. اگر نظریه اول به [[خداوند]] به عنوان “خاستگاه تکوینی” ارزش‌ها اشاره داشت، این نظریه به دین به عنوان “واسطه انتقال” آنها اشاره دارد. علاوه اینکه دین در محاوره‌های جامعه‌شناسان، لزوماً به [[ادیان الهی]] محدود نمی‌شود. دورکیم و ماکس وبر هر دو معتقدند که عمیق‌ترین [[ارزش‌های جامعه]]، [[ارتباط]] نزدیکی با نهادهای مذهبی در [[جامعه]] دارد. [ایشان] مذهب را به عنوان نهادی می‌دانند که نقش عمده‌ای در تجلسی ارزش‌های بنیادین و [[حفظ]] [[یکپارچگی]] جامعه [[بازی]] می‌کند. [[مذاهب]] به عنوان نهادهای مناسب، تجلی‌گاه ارزش‌های اساسی جامعه هستند، زیرا با مسائل عاجلی در [[حیات]] [[انسان]] سروکار داشته و پاسخ‌گوی [[جامع‌ترین]] مسائل پیرامون [[واقعیت]] هستی و [[راز]] [[آفرینش انسان]] هستند<ref>پیتر ورسلی، نظم اجتماعی، ص۴۷.</ref>. مذهب همچنین در حفظ و [[ثبات]] ارزش‌ها و استقرار نهادین آنها نقش مؤثری دارد<ref>پیتر ورسلی، نظم اجتماعی، ص۷۲.</ref>. [[ادیان]] بزرگ الهی همچنین در بسط و توسعه ارزش‌ها در [[مقام ثبوت]]، تأیید و تأکید بر آنها در [[مقام اثبات]]، دخل و [[تصرف]] در نحوه چینش و درجه‌بندی ارزش‌ها در سلسله مراتب نظاموار آنها، معرفی [[آرمان‌ها]] و کمال مطلوب‌ها و غایت‌های بالذات، ارائه ملاک برای خوب‌ها و بدها و باید و نبایدها، [[وعده]] پاداش‌ها و کیفرهای [[دنیوی]] و [[اخروی]] به [[اعمال نیک]] که در افزایش نصاب [[التزام]] افراد به رعایت ارزش‌ها بسیار مؤثر است؛ توجه دادن به [[لزوم]] [[نیت]] داشتن مناسب برای ارتقای [[ارزش اعمال]] (توجه به بعد انگیزشی و [[حسن]] فاعلی [[اعمال]])؛ توجه دادن [[انسان]] به نقش مؤثر الزام‌های [[اخلاقی]] در تأمین نیازهای [[واقعی]] و کسب [[کمالات]] متعالی، توجه دادن به ارزش‌های فرعی و اشتقاقی به مثابه حلقات مکمل ارزش‌های ذاتی، برحذر داشتن [[انسان‌ها]] از [[نقض]] [[ارزش‌ها]] و [[سرپیچی]] از رعایت آنها، به دست دادن ملاک برای رفع تزاحم محتمل ارزش‌ها در [[مقام عمل]] و... نیز نقش بی‌بدیلی ایفا کرده‌اند.
# '''[[طبیعت]] و [[فطرت انسانی]]''': از نظر برخی [[اندیشمندان]]، [[ارزش‌های انسانی]] در یک طبقه‌بندی کلی به دو دسته ارزش‌های [[ثابت]] و مطلق و ارزش‌های متغیر و نسبی تقسیم می‌شوند. خاستگاه ارزش‌های مطلق، طبیعت و [[فطرت]] و سازمان وجودی انسان و خاستگاه ارزش‌های متغیر و نسبی، ملاحظه‌های موسمی عقلایی، اقتضائات [[اجتماعی]]، ضرورت‌های عصری و شرایط متغیر [[زندگی]] است؛ از این‌رو، یک سلسله [[ارزش‌های اخلاقی]] و [[حقوقی]] وجود دارد که کلی و مطلق، دایمی و ثابت و قابل تسری و انتقال به همه جامعه‌هاست. این ارزش‌ها همان‌ها هستند که از وجوه اشتراک [[تکوینی]] انسان‌ها نشئت گرفته‌اند و چون طبیعت و ذاتیات [[جامعه]] چیزی جز طبیعت و ذاتیات فرد انسان نیست، [[مخالف]] با طبیعت و ذاتیات هیچ جامعه‌ای نیستند و بر همه [[جوامع]] [[تطبیق]] پذیرند. اینکه هنوز همه جامعه‌ها ارزش‌های مذکور را نپذیرفته‌اند به این معنا نیست که این ارزش‌ها اساساً امکان فراگیری و [[جهان‌شمول]] شدن را فاقدند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص۱۴۹؛ همچنین ر. ک: محمدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۲۲، ص۲۹۹ به بعد.</ref>. برخی از همین خاستگاه، تحت عنوان گرایش‌های اصیل و مختص انسان [غیر مشترک با حیوانات] یاد کرده‌اند<ref>دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، فلسفه تعلیم و تربیت، ح۴۳۷.</ref>. برخی نظریه‌ها، از این خاستگاه طبیعی به [[امیال]]، کشش‌ها و گرایش‌های اصیل انسان به عنوان منشأ و مقوم ارزش‌ها تعبیر کرده‌اند<ref>ر. ک: لئون مینار، شناسایی و هستی، ص۳۳۳-۳۳۴.</ref>. در مقابل، برخی نویسندگان، به دلیل محدود بودن مفهوم میل در مقایسه با مفهوم ارزش، فقدان [[وصف]] [[وجوب]]، جزئی بودن، معطوف بودن به [[غایت]] نزدیک، تغییرپذیری مستمر و... ؛ [[تابعیت]] [[ارزش‌ها]] از [[امیال]] را مورد مناقشه قرار داده‌اند<ref>ر. ک: محمد خلیفه عبدالطیف، بررسی روان‌شناختی تحول ارزش‌ها، می‌۵۸.</ref>. [[آرمان‌ها]] نیز که نمایانگر سطح متعالی امیال و گرایش‌های اصیل شمرده می‌شوند، منشأ مجموعه‌ای از ارزش‌های متناسب انگاشته شده‌اند<ref>ر. ک: امیل دور کیم، فلسفه و جامعه‌شناسی، ص۱۲۲.</ref>.
# '''[[طبیعت]] و [[فطرت انسانی]]''': از نظر برخی [[اندیشمندان]]، [[ارزش‌های انسانی]] در یک طبقه‌بندی کلی به دو دسته ارزش‌های [[ثابت]] و مطلق و ارزش‌های متغیر و نسبی تقسیم می‌شوند. خاستگاه ارزش‌های مطلق، طبیعت و [[فطرت]] و سازمان وجودی انسان و خاستگاه ارزش‌های متغیر و نسبی، ملاحظه‌های موسمی عقلایی، اقتضائات [[اجتماعی]]، ضرورت‌های عصری و شرایط متغیر [[زندگی]] است؛ از این‌رو، یک سلسله [[ارزش‌های اخلاقی]] و [[حقوقی]] وجود دارد که کلی و مطلق، دایمی و ثابت و قابل تسری و انتقال به همه جامعه‌هاست. این ارزش‌ها همان‌ها هستند که از وجوه اشتراک [[تکوینی]] انسان‌ها نشئت گرفته‌اند و چون طبیعت و ذاتیات [[جامعه]] چیزی جز طبیعت و ذاتیات فرد انسان نیست، [[مخالف]] با طبیعت و ذاتیات هیچ جامعه‌ای نیستند و بر همه [[جوامع]] [[تطبیق]] پذیرند. اینکه هنوز همه جامعه‌ها ارزش‌های مذکور را نپذیرفته‌اند به این معنا نیست که این ارزش‌ها اساساً امکان فراگیری و [[جهان‌شمول]] شدن را فاقدند<ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، جامعه و تاریخ از دیدگاه قرآن، ص۱۴۹؛ همچنین ر. ک: محمدتقی جعفری، ترجمه و تفسیر نهج البلاغه، ج۲۲، ص۲۹۹ به بعد.</ref>. برخی از همین خاستگاه، تحت عنوان گرایش‌های اصیل و مختص انسان [غیر مشترک با حیوانات] یاد کرده‌اند<ref>دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، فلسفه تعلیم و تربیت، ح۴۳۷.</ref>. برخی نظریه‌ها، از این خاستگاه طبیعی به [[امیال]]، کشش‌ها و گرایش‌های اصیل انسان به عنوان منشأ و مقوم ارزش‌ها تعبیر کرده‌اند<ref>ر. ک: لئون مینار، شناسایی و هستی، ص۳۳۳-۳۳۴.</ref>. در مقابل، برخی نویسندگان، به دلیل محدود بودن مفهوم میل در مقایسه با مفهوم ارزش، فقدان وصف [[وجوب]]، جزئی بودن، معطوف بودن به [[غایت]] نزدیک، تغییرپذیری مستمر و... ؛ [[تابعیت]] [[ارزش‌ها]] از [[امیال]] را مورد مناقشه قرار داده‌اند<ref>ر. ک: محمد خلیفه عبدالطیف، بررسی روان‌شناختی تحول ارزش‌ها، می‌۵۸.</ref>. [[آرمان‌ها]] نیز که نمایانگر سطح متعالی امیال و گرایش‌های اصیل شمرده می‌شوند، منشأ مجموعه‌ای از ارزش‌های متناسب انگاشته شده‌اند<ref>ر. ک: امیل دور کیم، فلسفه و جامعه‌شناسی، ص۱۲۲.</ref>.
# '''[[عقلانیت]] ارزشی یا [[حسن و قبح عقلی]]''': تردیدی نیست که بخش چشمگیری از ارزش‌ها و گرایش‌های بنیادین [[انسان]] از [[احکام]] مستقل [[عقلی]] و به بیان دیگر از مصداق‌های حسن و قبح عقلی شمرده می‌شوند. یافته‌های [[شهودی]] این بخش هنگامی که از سطح دریافت‌های فردی عبور کرده و در چارچوب [[ارتباطات]] میان [[ذهنی]] به عنوان [[سرمایه]] مشترک عقلانیت معطوف به عمل، عینیت و تبلور یافته و تدریجاً به درون نهادها و طرح‌واره‌های بنیادین و بسترهای تعامل جمعی [[نفوذ]] و انتقال یابد و با واسطه در شکل‌گیری الگوهاو هنجارهای عام دخالت داده شود؛ می‌تواند عرصه‌های مختلف [[حیات]] جمعی را همسو با اقتضائات خود سامان دهد. تردیدی نیست که یافته‌های عقلانیت ارزشی به دلیل زیرساخت طبیعی، از ویژگی عمومیت، فراتاریخی بودن، فرامکانی و فرافرهنگی و در برخی موارد [[ثبات]] و [[جاودانگی]] برخوردار بوده و به همین دلیل می‌توانند به عنوان ارزش‌های [[جهان‌شمول]]، [[جامعه انسانی]] را به‌رغم برخی تمایز‌های [[واقعی]] و پنداری به هم نزدیک کرده و در راستای نیل به [[هدف‌ها]] و آرمان‌های مشترک [[بسیج]] نمایند. برجسته‌ترین منشور این بخش، [[معاهده]] [[الهی]] [[ده فرمان]] است که تقریباً در همه نظام‌های [[اخلاقی]] پذیرفته شده است<ref>ر. ک: ابوالقاسم فنایی، دین در ترازوی اخلاق، ص۵۹ و ۱۱۳؛ جعفر سبحانی، حسن و قبح عقلی یا پایه‌های اخلاق جاودان، ص۱۲۰-۱۲۲؛ احمد حسین شریفی، خوب چیست؟ بد کدام است؟؛ ص۱۴۷ - ۲۰۱.</ref>.
# '''[[عقلانیت]] ارزشی یا [[حسن و قبح عقلی]]''': تردیدی نیست که بخش چشمگیری از ارزش‌ها و گرایش‌های بنیادین [[انسان]] از [[احکام]] مستقل [[عقلی]] و به بیان دیگر از مصداق‌های حسن و قبح عقلی شمرده می‌شوند. یافته‌های [[شهودی]] این بخش هنگامی که از سطح دریافت‌های فردی عبور کرده و در چارچوب [[ارتباطات]] میان [[ذهنی]] به عنوان [[سرمایه]] مشترک عقلانیت معطوف به عمل، عینیت و تبلور یافته و تدریجاً به درون نهادها و طرح‌واره‌های بنیادین و بسترهای تعامل جمعی [[نفوذ]] و انتقال یابد و با واسطه در شکل‌گیری الگوهاو هنجارهای عام دخالت داده شود؛ می‌تواند عرصه‌های مختلف [[حیات]] جمعی را همسو با اقتضائات خود سامان دهد. تردیدی نیست که یافته‌های عقلانیت ارزشی به دلیل زیرساخت طبیعی، از ویژگی عمومیت، فراتاریخی بودن، فرامکانی و فرافرهنگی و در برخی موارد [[ثبات]] و [[جاودانگی]] برخوردار بوده و به همین دلیل می‌توانند به عنوان ارزش‌های [[جهان‌شمول]]، [[جامعه انسانی]] را به‌رغم برخی تمایز‌های [[واقعی]] و پنداری به هم نزدیک کرده و در راستای نیل به [[هدف‌ها]] و آرمان‌های مشترک [[بسیج]] نمایند. برجسته‌ترین منشور این بخش، [[معاهده]] [[الهی]] [[ده فرمان]] است که تقریباً در همه نظام‌های [[اخلاقی]] پذیرفته شده است<ref>ر. ک: ابوالقاسم فنایی، دین در ترازوی اخلاق، ص۵۹ و ۱۱۳؛ جعفر سبحانی، حسن و قبح عقلی یا پایه‌های اخلاق جاودان، ص۱۲۰-۱۲۲؛ احمد حسین شریفی، خوب چیست؟ بد کدام است؟؛ ص۱۴۷ - ۲۰۱.</ref>.
# '''نیازها''': آبراهام مازلو در طبقه‌بندی معروف خود از نیازها، مفهوم ارزش را تقریباً معادل مفهوم نیاز انگاشته و ارزش‌ها را به مثابه نیازها تلقی کرده است. ارزش‌ها، در واقع بازنمایی [[شناختی]] نیازهای فرد و [[جامعه]] هستند. [[انسان]] طبق این بازنمایی و متناسب با آن به تأمین نیازهای خویش می‌پردازد. اینگلهارت با ارجاع به تقسیم‌بندی مازلو و [[هرم]] سلسله مراتبی نیازها (نیازهای جسمی، [[امنیتی]]، [[عشق]] و تعلق، [[احترام]] و [[خودشکوفایی]]) [[ارزش‌ها]] را به تبع نیازها به دو دسته مادی و فرامادی تقسیم کرده است؛ از این‌رو، نیازها یکی از مهم‌ترین منابع ارزش‌ها شمرده می‌شوند. ارضای یک نیاز اساسی، زنجیره‌ای از وسایل لازم را به همراه دارد که هر حلقه از این زنجیره برای حلقه پیش از خود، “ارزش” و برای حلقه پس از خود، “نیاز” شمرده می‌شود؛ بنابراین، هر نیاز در عین حال، ارزش نیز محسوب می‌شود<ref>فرامرز رفیع پور، آناتومی جامعه، ص۲۷۰.</ref>؛ برای مثال، یک نیاز بیولوژیک همچون [[گرسنگی]]، [[ارزشمندی]] [[غذا]] را موجب می‌شود؛ از این‌رو، هر پدیده و اقدامی که بتواند نیازهای اساسی را برآورده سازد، [[ارزشمند]] خواهد بود. این نیازها، [[نظام]] [[انتخاب]] و ترجیح‌های موجود زنده را شکل می‌دهند. نیازها در ابتدا به عنوان ارزش‌های زیستی و در ادامه با پذیرش سایر افراد به دلیل اشتراک به ارزش‌های [[اجتماعی]] تبدیل می‌شوند<ref>فرامرز رفیع پور، آناتومی جامعه، ص۲۷۱.</ref>.
# '''نیازها''': آبراهام مازلو در طبقه‌بندی معروف خود از نیازها، مفهوم ارزش را تقریباً معادل مفهوم نیاز انگاشته و ارزش‌ها را به مثابه نیازها تلقی کرده است. ارزش‌ها، در واقع بازنمایی [[شناختی]] نیازهای فرد و [[جامعه]] هستند. [[انسان]] طبق این بازنمایی و متناسب با آن به تأمین نیازهای خویش می‌پردازد. اینگلهارت با ارجاع به تقسیم‌بندی مازلو و [[هرم]] سلسله مراتبی نیازها (نیازهای جسمی، [[امنیتی]]، [[عشق]] و تعلق، [[احترام]] و [[خودشکوفایی]]) [[ارزش‌ها]] را به تبع نیازها به دو دسته مادی و فرامادی تقسیم کرده است؛ از این‌رو، نیازها یکی از مهم‌ترین منابع ارزش‌ها شمرده می‌شوند. ارضای یک نیاز اساسی، زنجیره‌ای از وسایل لازم را به همراه دارد که هر حلقه از این زنجیره برای حلقه پیش از خود، “ارزش” و برای حلقه پس از خود، “نیاز” شمرده می‌شود؛ بنابراین، هر نیاز در عین حال، ارزش نیز محسوب می‌شود<ref>فرامرز رفیع پور، آناتومی جامعه، ص۲۷۰.</ref>؛ برای مثال، یک نیاز بیولوژیک همچون [[گرسنگی]]، [[ارزشمندی]] [[غذا]] را موجب می‌شود؛ از این‌رو، هر پدیده و اقدامی که بتواند نیازهای اساسی را برآورده سازد، [[ارزشمند]] خواهد بود. این نیازها، [[نظام]] [[انتخاب]] و ترجیح‌های موجود زنده را شکل می‌دهند. نیازها در ابتدا به عنوان ارزش‌های زیستی و در ادامه با پذیرش سایر افراد به دلیل اشتراک به ارزش‌های [[اجتماعی]] تبدیل می‌شوند<ref>فرامرز رفیع پور، آناتومی جامعه، ص۲۷۱.</ref>.
۲۱۸٬۱۹۵

ویرایش