جز
جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف'
جز (جایگزینی متن - '\=\=\sپانویس\s\=\=↵\{\{پانویس\}\}\n\n\[\[رده\:(.*)در\sقرآن\]\]' به '== پانویس == {{پانویس}}') |
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف') |
||
خط ۹: | خط ۹: | ||
[[اخلاق]]، جمع خُلُق یا خُلْق بهمعنای صورت [[باطنی]] و ناپیدای [[انسان]] است که [[سرشت]] و [[سیرت]] نیز نامیده میشود؛ چنانکه خَلْق بر صورت ظاهری و دیدنی انسان دلالت دارد.<ref>تاجالعروس، ج۱۳، ص۱۲۴. مفردات، ص۲۹۷؛ لغت نامه، ج۶، ص۸۷۱۱.</ref> [[خُلق]] در اصطلاح، ملکهای [[نفسانی]] است که به اقتضای آن، فعلی به سهولت و بدون نیاز به فکرکردن، از انسان صادر میشود. "[[ملکه]]" آندسته از کیفیات نفسانی است که به کندی ازبین میرود، در برابر دسته دیگری ازآن به نام «حال» که به سرعت زوال میپذیرد.<ref>اسفار، ج۴، ص۶۳؛ تهذیب الاخلاق، ص۲۷؛ احیاء علوم الدین، ج۳، ص۹۶.</ref> [[ارتباط]] میان معنای لغوی و اصطلاحی خُلق بدینگونه است که صورت باطنی انسان را کیفیّات نفسانی وی میسازد؛ چنانکه صورت ظاهری وی را کیفیّات [[جسمانی]] او رقم میزند. | [[اخلاق]]، جمع خُلُق یا خُلْق بهمعنای صورت [[باطنی]] و ناپیدای [[انسان]] است که [[سرشت]] و [[سیرت]] نیز نامیده میشود؛ چنانکه خَلْق بر صورت ظاهری و دیدنی انسان دلالت دارد.<ref>تاجالعروس، ج۱۳، ص۱۲۴. مفردات، ص۲۹۷؛ لغت نامه، ج۶، ص۸۷۱۱.</ref> [[خُلق]] در اصطلاح، ملکهای [[نفسانی]] است که به اقتضای آن، فعلی به سهولت و بدون نیاز به فکرکردن، از انسان صادر میشود. "[[ملکه]]" آندسته از کیفیات نفسانی است که به کندی ازبین میرود، در برابر دسته دیگری ازآن به نام «حال» که به سرعت زوال میپذیرد.<ref>اسفار، ج۴، ص۶۳؛ تهذیب الاخلاق، ص۲۷؛ احیاء علوم الدین، ج۳، ص۹۶.</ref> [[ارتباط]] میان معنای لغوی و اصطلاحی خُلق بدینگونه است که صورت باطنی انسان را کیفیّات نفسانی وی میسازد؛ چنانکه صورت ظاهری وی را کیفیّات [[جسمانی]] او رقم میزند. | ||
با توجّه بهمعنای اصطلاحی، تنها به قوّه انجام دادن کار، خُلق گفته نمیشود؛ زیرا رابطه خُلق با انجام دادن کار، بیش از حد مذکور است. نسبت خُلق با انجام دادن کار مانند نسبت [[آمادگی]] و مهارت کاتب با [[نوشتن]] حروف و کلمات است که به سهولت و بدون [[فکر]] و تروّی صورت میگیرد؛<ref>المباحث المشرقیه، ج۱، ص۵۰۹.</ref> چنانکه خُلْق بر خودِ فعل انجام گرفته نیز اطلاق نمیشود و فقط بر مصدر [[روحی]] و نفسانی انجامدادن کار اطلاق میگردد؛<ref>المباحث المشرقیه، ج۱، ص۵۰۹.</ref> امّا برخی از باب توسعه و مجاز آن را درباره خود فعل نیز بهکار میبرند.<ref> الذریعه، ص۱۱۴.</ref> خُلْق، براساس نوع فعلی که از آن صادر میشود به [[پسندیده]] یا [[ناپسند]] اتّصاف مییابد؛ هرچند وقتی خُلْق یا اخلاق بهصورت مطلق و بدون | با توجّه بهمعنای اصطلاحی، تنها به قوّه انجام دادن کار، خُلق گفته نمیشود؛ زیرا رابطه خُلق با انجام دادن کار، بیش از حد مذکور است. نسبت خُلق با انجام دادن کار مانند نسبت [[آمادگی]] و مهارت کاتب با [[نوشتن]] حروف و کلمات است که به سهولت و بدون [[فکر]] و تروّی صورت میگیرد؛<ref>المباحث المشرقیه، ج۱، ص۵۰۹.</ref> چنانکه خُلْق بر خودِ فعل انجام گرفته نیز اطلاق نمیشود و فقط بر مصدر [[روحی]] و نفسانی انجامدادن کار اطلاق میگردد؛<ref>المباحث المشرقیه، ج۱، ص۵۰۹.</ref> امّا برخی از باب توسعه و مجاز آن را درباره خود فعل نیز بهکار میبرند.<ref> الذریعه، ص۱۱۴.</ref> خُلْق، براساس نوع فعلی که از آن صادر میشود به [[پسندیده]] یا [[ناپسند]] اتّصاف مییابد؛ هرچند وقتی خُلْق یا اخلاق بهصورت مطلق و بدون وصف یا قیدی بهکار رود، بهمعنای خُلْق پسندیده است.<ref> المیزان، ج۱۹، ص۳۶۶.</ref> | ||
با توجّه به تعریف اصطلاحی خُلق، در تعریف حکیمان [[مسلمان]] از [[علم اخلاق]]، بهطور معمول [[عنایت]] اصلی به خُلقیّات و [[ملکات]] و تمیز [[نیک]] و بد آنها از یکدیگر است و توجّهی به خود فعل نیست.<ref>اخلاقناصری، ص۴۸؛ تهذیبالاخلاق، ص۲۷؛ معراجالسعاده، ص۴۵ـ۴۶.</ref> چنانکه اشاره شد، اتّصاف خُلْق به [[پسندیده]] یا [[ناپسند]] براساس [[حُسن]] و قُبح افعالی است که از وی صادر میشود؛ پس جای این [[پرسش]] هست که در چه [[علمی]] باید حُسن و قُبح فعل را [[شناخت]] تا به [[شناسایی]] خُلْق پسندیده یا ناپسند[[دست]] یافت؟ احتمالا با توجّه به این پرسش است که برخی از حکیمان بزرگ، در گذشته، و بسیاری از [[عالمان]] معاصر، تعریفی جامع از [[علم اخلاق]] ارائه میکنند؛ بهطوری که شناسایی حُسن و قُبح [[افعال]] کلّی را هم جزو علم اخلاق میدانند.<ref>اسفار، ج۴، ص۱۱۴ـ۱۱۶؛ التنبیه علی سبیل السعاده، ص۲۱؛ اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۴۱.</ref><ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref> | با توجّه به تعریف اصطلاحی خُلق، در تعریف حکیمان [[مسلمان]] از [[علم اخلاق]]، بهطور معمول [[عنایت]] اصلی به خُلقیّات و [[ملکات]] و تمیز [[نیک]] و بد آنها از یکدیگر است و توجّهی به خود فعل نیست.<ref>اخلاقناصری، ص۴۸؛ تهذیبالاخلاق، ص۲۷؛ معراجالسعاده، ص۴۵ـ۴۶.</ref> چنانکه اشاره شد، اتّصاف خُلْق به [[پسندیده]] یا [[ناپسند]] براساس [[حُسن]] و قُبح افعالی است که از وی صادر میشود؛ پس جای این [[پرسش]] هست که در چه [[علمی]] باید حُسن و قُبح فعل را [[شناخت]] تا به [[شناسایی]] خُلْق پسندیده یا ناپسند[[دست]] یافت؟ احتمالا با توجّه به این پرسش است که برخی از حکیمان بزرگ، در گذشته، و بسیاری از [[عالمان]] معاصر، تعریفی جامع از [[علم اخلاق]] ارائه میکنند؛ بهطوری که شناسایی حُسن و قُبح [[افعال]] کلّی را هم جزو علم اخلاق میدانند.<ref>اسفار، ج۴، ص۱۱۴ـ۱۱۶؛ التنبیه علی سبیل السعاده، ص۲۱؛ اخلاق در قرآن، ج۱، ص۲۴۱.</ref><ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref> | ||
خط ۲۹: | خط ۲۹: | ||
اخلاق توصیفی، خلقیّات رایج میان [[اقوام]] و [[ملل]] گوناگون یا افراد برجسته را بررسی میکند. این نوع [[پژوهش]] صرفاً جنبه توصیف داشته، از هرگونه [[داوری]] درباره [[درستی]] یا [[نادرستی]] آن خلقیّات، یا سفارش به [[پیروی]] یا دوری از آن خودداری میکند؛ امّا بیتردید روش قرآن در بیان [[اخلاقیّات]] اقوام و افراد که به آن اهتمام فراوانی دارد، با اخلاق توصیفی رایج متفاوت است؛ زیرا قرآن از رهگذر ارجاع به وقایع [[عینی]]، [[عبرتآموزی]] اخلاقی را مورد نظر قرار داده، همواره اخلاق توصیفی آن، در [[خدمت]] اخلاق تربیتی است. توصیف اخلاقّیات در قرآن را میتوان در دو بخش پی گرفت<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>: | اخلاق توصیفی، خلقیّات رایج میان [[اقوام]] و [[ملل]] گوناگون یا افراد برجسته را بررسی میکند. این نوع [[پژوهش]] صرفاً جنبه توصیف داشته، از هرگونه [[داوری]] درباره [[درستی]] یا [[نادرستی]] آن خلقیّات، یا سفارش به [[پیروی]] یا دوری از آن خودداری میکند؛ امّا بیتردید روش قرآن در بیان [[اخلاقیّات]] اقوام و افراد که به آن اهتمام فراوانی دارد، با اخلاق توصیفی رایج متفاوت است؛ زیرا قرآن از رهگذر ارجاع به وقایع [[عینی]]، [[عبرتآموزی]] اخلاقی را مورد نظر قرار داده، همواره اخلاق توصیفی آن، در [[خدمت]] اخلاق تربیتی است. توصیف اخلاقّیات در قرآن را میتوان در دو بخش پی گرفت<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref>: | ||
=== توصیف [[اخلاقیات]] افراد === | === توصیف [[اخلاقیات]] افراد === | ||
در این بخش، قرآن از بسیاری [[پیامبران الهی]] یاد کرده و گذشته از اخلاقهای مشترک میان آنان، برخی را به اوصافی خاصّ ستوده است: [[ابراهیم]] را به [[تسلیم]] [[خدا]] بودن {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>، [[مطیع]] [[خداوند]] {{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درستآیین بود و از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۰.</ref>، حقگرا {{متن قرآن|ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳.</ref>، [[شاکر]] [[نعمتهای الهی]] شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ، بسیار [[راستگو]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref>، خدا ترس و بردبار {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ}}<ref>«و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعدهای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بیگمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.</ref>، و [[وفادار]] به [[پیمان]] {{متن قرآن|وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى}}<ref>«و (از صحیفههای) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بیکم و کاست به جای آورد؟» سوره نجم، آیه ۳۷.</ref> و [[نوح]] {{ع}} را به [[بنده]] شاکر بودن {{متن قرآن|ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا}}<ref>«(ای) فرزندان کسانی که (آنان را در کشتی) با نوح برداشتیم؛ (بدانید که) او بندهای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.</ref>؛ و [[ادریس]] {{ع}} را به بسیار راستگو بودن {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref>؛ [[هود]] را به ناصح ([[خیرخواه]]) و [[امین]] بودن {{متن قرآن|أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ}}<ref>«پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و من برای شما خیرخواهی امینم» سوره اعراف، آیه ۶۸.</ref>؛ [[اسماعیل]] را به [[بردباری]] {{متن قرآن|وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref> و [[صادق بودن]] در وعدهها {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درستپیمان و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.</ref>؛ [[یوسف]] {{ع}} را به [[اخلاص]] در [[بندگی]] {{متن قرآن|وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آن زن که یوسف در خانهاش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بیگمان ستمکاران رستگار نمیگردند» سوره یوسف، آیه ۲۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>؛ ایوب {{ع}} را به [[صابر]] و اوّاب ([[تواب]]، بسیار بازگردنده) بودن {{متن قرآن|وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«و دستهای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.</ref>؛ [[موسی]] {{ع}} را به [[مخلص]] بودن {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>؛ [[داوود]] {{ع}} را به اوّاب بودن {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«بر آنچه میگویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.</ref> و [[عیسی]] {{ع}} را به [[نیکی]] به مادرش {{متن قرآن|وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا}}<ref>«و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است» سوره مریم، آیه ۳۲.</ref> ستوده است. به گفته برخی، [[شکرگزاری]] [[نوح]]، [[ابراهیم]] و [[آلداوود]]؛ [[صبر]] یوسف، ایوب و [[اسماعیل]]؛ [[قناعت]] و [[زهد]] [[زکریا]]، [[یحیی]]، عیسی و [[الیاس]] و [[عزم]] شدید برای [[قیام]] به [[حق]] و [[شجاعت]] موسی و [[هارون]] {{ع}} از [[کمالات]] و [[فضایل]] خاص ایشان بهشمار میآید و البتّه رسولاکرم {{صل}} با [[پیروی]] از [[هدایت الهی]] [[انبیای گذشته]] {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref> و دارا بودن همه اوصاف و کمالات مشترک و مختص آنان <ref>المنار، ج۷، ص۵۹۷؛ موسوعة اخلاقالقرآن، ج۵، ص۱۹.</ref> افزون بر اوصافی چون: [[رأفت]] و [[رحمت]] برای [[مؤمنان]] {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا}}<ref>«اوست آنکه بر شما درود میفرستد- و فرشتگانش (نیز)- تا شما را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون برد و با مؤمنان بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۴۳.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بیگمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref> و [[نرمخویی]] {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>، به داشتن [[خلق عظیم]] | در این بخش، قرآن از بسیاری [[پیامبران الهی]] یاد کرده و گذشته از اخلاقهای مشترک میان آنان، برخی را به اوصافی خاصّ ستوده است: [[ابراهیم]] را به [[تسلیم]] [[خدا]] بودن {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>، [[مطیع]] [[خداوند]] {{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا وَلَمْ يَكُ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«به راستی ابراهیم (به تنهایی) امتی فروتن برای خداوند و درستآیین بود و از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۰.</ref>، حقگرا {{متن قرآن|ثُمَّ أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ أَنِ اتَّبِعْ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا وَمَا كَانَ مِنَ الْمُشْرِكِينَ}}<ref>«سپس به تو وحی کردیم که از آیین ابراهیم درستآیین پیروی کن و (او) از مشرکان نبود» سوره نحل، آیه ۱۲۳.</ref>، [[شاکر]] [[نعمتهای الهی]] شَاكِرًا لِّأَنْعُمِهِ اجْتَبَاهُ وَهَدَاهُ إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ، بسیار [[راستگو]] {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِبْرَاهِيمَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از ابراهیم یاد کن که او پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۴۱.</ref>، خدا ترس و بردبار {{متن قرآن|وَمَا كَانَ اسْتِغْفَارُ إِبْرَاهِيمَ لِأَبِيهِ إِلَّا عَنْ مَوْعِدَةٍ وَعَدَهَا إِيَّاهُ فَلَمَّا تَبَيَّنَ لَهُ أَنَّهُ عَدُوٌّ لِلَّهِ تَبَرَّأَ مِنْهُ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَأَوَّاهٌ حَلِيمٌ}}<ref>«و آمرزش خواهی ابراهیم برای پدرش جز بنا به وعدهای نبود که به وی داده بود و چون بر او آشکار گشت که وی دشمن خداوند است از وی دوری جست؛ بیگمان ابراهیم دردمندی بردبار بود» سوره توبه، آیه ۱۱۴.</ref>، و [[وفادار]] به [[پیمان]] {{متن قرآن|وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى}}<ref>«و (از صحیفههای) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بیکم و کاست به جای آورد؟» سوره نجم، آیه ۳۷.</ref> و [[نوح]] {{ع}} را به [[بنده]] شاکر بودن {{متن قرآن|ذُرِّيَّةَ مَنْ حَمَلْنَا مَعَ نُوحٍ إِنَّهُ كَانَ عَبْدًا شَكُورًا}}<ref>«(ای) فرزندان کسانی که (آنان را در کشتی) با نوح برداشتیم؛ (بدانید که) او بندهای سپاسگزار بود» سوره اسراء، آیه ۳.</ref>؛ و [[ادریس]] {{ع}} را به بسیار راستگو بودن {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِدْرِيسَ إِنَّهُ كَانَ صِدِّيقًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، ادریس را یاد کن که پیامبری بسیار راستگو بود» سوره مریم، آیه ۵۶.</ref>؛ [[هود]] را به ناصح ([[خیرخواه]]) و [[امین]] بودن {{متن قرآن|أُبَلِّغُكُمْ رِسَالَاتِ رَبِّي وَأَنَا لَكُمْ نَاصِحٌ أَمِينٌ}}<ref>«پیامهای پروردگارم را به شما میرسانم و من برای شما خیرخواهی امینم» سوره اعراف، آیه ۶۸.</ref>؛ [[اسماعیل]] را به [[بردباری]] {{متن قرآن|وَإِسْمَاعِيلَ وَإِدْرِيسَ وَذَا الْكِفْلِ كُلٌّ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و اسماعیل و ادریس و ذو الکفل را (یاد کن) که همه از شکیبایان بودند» سوره انبیاء، آیه ۸۵.</ref>، {{متن قرآن|فَلَمَّا بَلَغَ مَعَهُ السَّعْيَ قَالَ يَا بُنَيَّ إِنِّي أَرَى فِي الْمَنَامِ أَنِّي أَذْبَحُكَ فَانْظُرْ مَاذَا تَرَى قَالَ يَا أَبَتِ افْعَلْ مَا تُؤْمَرُ سَتَجِدُنِي إِنْ شَاءَ اللَّهُ مِنَ الصَّابِرِينَ}}<ref>«و چون در تلاش، همپای او گشت (ابراهیم) گفت: پسرکم! من در خواب میبینم که تو را سر میبرم پس بنگر که چه میبینی؟ گفت: ای پدر! آنچه فرمان مییابی انجام ده که- اگر خداوند بخواهد- مرا از شکیبایان خواهی یافت» سوره صافات، آیه ۱۰۲.</ref> و [[صادق بودن]] در وعدهها {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ إِسْمَاعِيلَ إِنَّهُ كَانَ صَادِقَ الْوَعْدِ وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب، اسماعیل را یاد کن که او درستپیمان و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۴.</ref>؛ [[یوسف]] {{ع}} را به [[اخلاص]] در [[بندگی]] {{متن قرآن|وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَنْ نَفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الْأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللَّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لَا يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«و آن زن که یوسف در خانهاش بود از او، کام خواست و درها را بست و گفت: پیش آی که از آن توام! (یوسف) گفت: پناه بر خداوند! او پرورنده من است، جایگاه مرا نیکو داشته است، بیگمان ستمکاران رستگار نمیگردند» سوره یوسف، آیه ۲۳.</ref>، {{متن قرآن|وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلَا أَنْ رَأَى بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ}}<ref>«و بیگمان آن زن آهنگ وی کرد و وی نیز اگر برهان پروردگار خویش را نمیدید آهنگ او میکرد بدین گونه (بر آن بودیم) تا از او زشتی و پلیدکاری را بگردانیم که او از بندگان ناب ما بود» سوره یوسف، آیه ۲۴.</ref>؛ ایوب {{ع}} را به [[صابر]] و اوّاب ([[تواب]]، بسیار بازگردنده) بودن {{متن قرآن|وَخُذْ بِيَدِكَ ضِغْثًا فَاضْرِبْ بِهِ وَلَا تَحْنَثْ إِنَّا وَجَدْنَاهُ صَابِرًا نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«و دستهای گیاه در کف بگیر و با آن (یکبار همسرت را) بزن و سوگند مشکن؛ به راستی ما او را شکیبا یافتیم. نیکو بنده بود که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۴۴.</ref>؛ [[موسی]] {{ع}} را به [[مخلص]] بودن {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستادهای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>؛ [[داوود]] {{ع}} را به اوّاب بودن {{متن قرآن|اصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاذْكُرْ عَبْدَنَا دَاوُودَ ذَا الْأَيْدِ إِنَّهُ أَوَّابٌ}}<ref>«بر آنچه میگویند، شکیبا باش و از بنده ما داود توانمند یاد کن که اهل بازگشت (و توبه) بود» سوره ص، آیه ۱۷.</ref> و [[عیسی]] {{ع}} را به [[نیکی]] به مادرش {{متن قرآن|وَبَرًّا بِوَالِدَتِي وَلَمْ يَجْعَلْنِي جَبَّارًا شَقِيًّا}}<ref>«و (مرا) با مادرم نیکوکار کرده و مرا گردنکشی سنگدل نگردانیده است» سوره مریم، آیه ۳۲.</ref> ستوده است. به گفته برخی، [[شکرگزاری]] [[نوح]]، [[ابراهیم]] و [[آلداوود]]؛ [[صبر]] یوسف، ایوب و [[اسماعیل]]؛ [[قناعت]] و [[زهد]] [[زکریا]]، [[یحیی]]، عیسی و [[الیاس]] و [[عزم]] شدید برای [[قیام]] به [[حق]] و [[شجاعت]] موسی و [[هارون]] {{ع}} از [[کمالات]] و [[فضایل]] خاص ایشان بهشمار میآید و البتّه رسولاکرم {{صل}} با [[پیروی]] از [[هدایت الهی]] [[انبیای گذشته]] {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنماییشان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن! بگو: من برای آن (پیامبری) از شما پاداشی نمیخواهم؛ آن جز یاد کردی برای جهانیان نیست» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref> و دارا بودن همه اوصاف و کمالات مشترک و مختص آنان <ref>المنار، ج۷، ص۵۹۷؛ موسوعة اخلاقالقرآن، ج۵، ص۱۹.</ref> افزون بر اوصافی چون: [[رأفت]] و [[رحمت]] برای [[مؤمنان]] {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي يُصَلِّي عَلَيْكُمْ وَمَلَائِكَتُهُ لِيُخْرِجَكُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَكَانَ بِالْمُؤْمِنِينَ رَحِيمًا}}<ref>«اوست آنکه بر شما درود میفرستد- و فرشتگانش (نیز)- تا شما را به سوی روشنایی از تیرگیها بیرون برد و با مؤمنان بخشاینده است» سوره احزاب، آیه ۴۳.</ref>، {{متن قرآن|لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ}}<ref>«بیگمان پیامبری از (میان) خودتان نزد شما آمده است که هر رنجی ببرید بر او گران است، بسیار خواستار شماست، با مؤمنان مهربانی بخشاینده است» سوره توبه، آیه ۱۲۸.</ref> و [[نرمخویی]] {{متن قرآن|فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ}}<ref>«پس با بخشایشی از (سوی) خداوند با آنان نرمخویی ورزیدی و اگر درشتخویی سنگدل میبودی از دورت میپراکندند؛ پس آنان را ببخشای و برای ایشان آمرزش بخواه و با آنها در کار، رایزنی کن و چون آهنگ (کاری) کردی به خداوند توکل کن که خداوند توکل کنندگان (به خویش) را دوست میدارد» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>، به داشتن [[خلق عظیم]] وصف شده است: {{متن قرآن|وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ}}<ref>«و به راستی تو را خویی است سترگ» سوره قلم، آیه ۴.</ref> [[علامه طباطبایی]]، مقصود از {{متن قرآن|خُلُقٍ عَظِيمٍ}} در این [[آیه]] را به قرینه [[آیات]] پیشین، [[اخلاق]] و [[منش]] [[اجتماعی]] [[پیامبر]] {{صل}} میداند؛<ref>المیزان، ج۶، ص۳۰۲، ج۱۹، ص۳۶۹.</ref> امّا طبق روایتی که از ابنعبّاس نقل شده، مقصود از {{متن قرآن|خُلُقٍ عَظِيمٍ}} [[دین اسلام]]، و [[مدح]] پیامبر {{صل}} برای [[استقامت]] [[حضرت]] در دیناست.<ref>جامعالبیان، مج۱۴، ج۲۹، ص۲۴.</ref> فخر رازی، این برداشت را [[نادرست]] میداند؛ زیرا [[معتقد]] است که [[دین]]، مقولهای نظری است و با کمال قوّه نظری [[انسان]] پیوند دارد؛ درحالی که [[اخلاق]]، مقولهای عملی است و به کمال قوّه عملی انسان مربوط است و افزون بر این، معنای لغوی خُلُق که سجیّه یا [[عادت]] [[نفسانی]] است، با دین تناسبی ندارد.<ref>التفسیر الکبیر، ج۳۰، ص۸۱.</ref> [[علامه طباطبایی]] نیز که با توجّه بهمعنای [[خلق]] ([[ملکه نفسانی]]) و براساس [[سیاق آیات]]، مقصود از {{متن قرآن|خُلُقٍ عَظِيمٍ}} را [[منش]] [[اجتماعی]] [[رسولخدا]] دانسته، [[تفسیر]] {{متن قرآن|خُلُقٍ عَظِيمٍ}} به "[[دین]]" را [[نادرست]] میداند.<ref> المیزان، ج۱۹، ص۳۶۹.</ref> با توجّه به اینکه [[ستایش]] [[اخلاق]] فرد بدون ارجاع آن به دین ممکن است. احتمال دارد در این [[آیه]]، [[خداوند]]، [[پیامبر]] خود را برای اخلاق خوبی که دارد میستاید؛ هرچند در [[آیات]] دیگری، وی را برای [[استقامت در دین]] نیز ستایش میکند. | ||
درباره جامعیّت [[اخلاقی]] رسول خدا {{صل}} برخی آیه {{متن قرآن|خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.</ref> را [[شاهد]] آوردهاند.<ref> مدارجالسالکین، ج۲، ص۳۱۷.</ref> [[قرآن]]، افزون بر [[پیامبران]]، برخی دیگر از انسانهای برجسته را نیز به دارا بودن صفتی [[نیکو]] ستوده است؛ چنانکه در آیه {{متن قرآن|وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ}}<ref>«و (نیز) مریم دختر عمران را که پاکدامن بود و ما از روح خویش در آن دمیدیم؛ و سخنان و کتابهای پروردگارش را باور داشت و از فرمانبرداران بود» سوره تحریم، آیه ۱۲.</ref> [[پاکدامنی]] [[حضرت مریم]] {{س}} را مطرح کرده و او را در این [[جهت]]، الگویی [[شایسته]] برای [[مؤمنان]] دانسته است. | درباره جامعیّت [[اخلاقی]] رسول خدا {{صل}} برخی آیه {{متن قرآن|خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ}}<ref>«گذشت را در پیش گیر و به نیکی فرمان ده و از نادانان روی بگردان!» سوره اعراف، آیه ۱۹۹.</ref> را [[شاهد]] آوردهاند.<ref> مدارجالسالکین، ج۲، ص۳۱۷.</ref> [[قرآن]]، افزون بر [[پیامبران]]، برخی دیگر از انسانهای برجسته را نیز به دارا بودن صفتی [[نیکو]] ستوده است؛ چنانکه در آیه {{متن قرآن|وَمَرْيَمَ ابْنَتَ عِمْرَانَ الَّتِي أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَنَفَخْنَا فِيهِ مِنْ رُوحِنَا وَصَدَّقَتْ بِكَلِمَاتِ رَبِّهَا وَكُتُبِهِ وَكَانَتْ مِنَ الْقَانِتِينَ}}<ref>«و (نیز) مریم دختر عمران را که پاکدامن بود و ما از روح خویش در آن دمیدیم؛ و سخنان و کتابهای پروردگارش را باور داشت و از فرمانبرداران بود» سوره تحریم، آیه ۱۲.</ref> [[پاکدامنی]] [[حضرت مریم]] {{س}} را مطرح کرده و او را در این [[جهت]]، الگویی [[شایسته]] برای [[مؤمنان]] دانسته است. | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
=== [[حسن و قبح ذاتی]] یا [[الهی]] === | === [[حسن و قبح ذاتی]] یا [[الهی]] === | ||
افلاطون در رساله اوثیفرون، پرسشی را مطرح میکند که انعکاس آن در طول قرنها همواره [[ذهن]] [[پژوهشگران]] را به خود مشغول کرده است. وی میگوید: وقتی میگوییم: [[راستگویی]] خوب، و مورد سفارش [[خداوند]] است، آیا راستگویی ابتدا به | افلاطون در رساله اوثیفرون، پرسشی را مطرح میکند که انعکاس آن در طول قرنها همواره [[ذهن]] [[پژوهشگران]] را به خود مشغول کرده است. وی میگوید: وقتی میگوییم: [[راستگویی]] خوب، و مورد سفارش [[خداوند]] است، آیا راستگویی ابتدا به وصف خوبی متّصف میشود و سپس مورد [[امر الهی]] قرار میگیرد یا نخست مورد امر و سفارش [[الهی]] قرار گرفته، آنگاه خوب میشود؟<ref>مجموعه آثار، ج۱، ص۲۳۸ «عدل الهی».</ref> [[متکلّمان]] [[مسلمان]] هم که در پرتو آموزههای [[قرآن]] به تأسیس [[علم کلام]] [[اشتغال]] داشتند، از همان آغاز در پاسخ به این [[پرسش]] دچار [[اختلاف]] شدند. <ref>نهایة الاقدام، ص۳۷۰ـ۴۱۷.</ref> | ||
متکلّمان [[اشعری]] به استناد آیاتی از [[قرآن کریم]] که بر [[قدرت مطلق الهی]] دلالت دارند و حتّی [[خیر و شرّ]] و [[حُسن]] و قُبح را هم در [[اختیار]] خداوند میدانند، مانند {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref> یا اینکه خداوند هرکس را بخواهد [[پاداش]] یا [[عذاب]] میدهد، زیرا هر کاری در دست او است: {{متن قرآن|يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«هر که را بخواهد عذاب میکند و هر که را بخواهد میآمرزد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۴۰.</ref> به الهی بودن [[حُسن و قبح]] [[ملکات]] و [[افعال]] [[انسان]] قائل شدند. از دیدگاه [[اشاعره]]، اگر خداوند به [[دروغگویی]] [[فرمان]] میداد، آن کار به [[حکم]] [[نفوذ]] [[امر]] او، [[نیکو]] میشد؛ بنابراین، [[اوصاف اخلاقی]] تابع [[شرع]] هستند و تا [[امر و نهی]] الهی به چیزی تعلق نگیرد، حُسن و قُبحی در کار نیست و [[صدق]] و [[کذب]] از لحاظ [[اخلاقی]] تفاوت ذاتی ندارند.<ref>نهایة الاقدام، ص۳۷۰ـ۴۱۷.</ref> در مقابل، متکلّمان [[شیعی]] و معتزلی به ذاتی بودن حُسن و قُبح [[اعتقاد]] یافتند؛ به این معنا که حُسن وصف راستگویی، از صمیم ذات آن برمیخیزد و محصول امر و نهی [[خدا]] نیست تا از رهگذر آن دو [[تغییر]] یابد.<ref>حسن و قبح عقلی، فصل سوم.</ref> در این دیدگاه، چون راستگویی خوب است، مورد سفارش و امر الهی و چون [[دروغ]] بد است مورد [[نهی]] قرار میگیرد.<ref>انوار الملکوت، ص۱۰۴؛ المغنی، «التعدیل والتجویر»، ص۱۰۲ـ۱۱۴.</ref> از دید اینان، حُسن و قبح نه تابع پسند و ناپسندی انسان و نه تابع [[امر و نهی]] [[خداوند]] است. اینان در [[تأیید]] مدّعای خود، به آیاتی استناد میکنند؛ البتّه درباره قسمت اوّل، که پسند و [[ناپسند]] [[انسان]] معیار [[حُسن]] و قُبح نیست [[آیات]]، [[صراحت]] بیشتری دارند: {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند میدارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست میدارید و همان برایتان بدتر است و خداوند میداند و شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶.</ref> امّا درباره قسمت دوم، که امر و نهی [[الهی]] معیار [[حسن و قبح]] نیست، دلالت آیات صراحت قبل را ندارد. خداوند در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد؛ به شما اندرز میدهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref> بهطور ضمنی، حُسن مقدّم بر [[امر به عدل]] و قُبح مقدم بر [[نهی]] از [[فحشاء]] را بیان میدارد؛ زیرا اگر چنین نباشد، آیه مذکور هیچ ستایشی را برای خداوند دربرندارد.<ref>ر. ک: مقاله پیش فرضهای اخلاقی قرآن، جورج حورانی.Reason and Tradition in Islamic Ethics, ch.۳.</ref> [[شیعه]] و [[معتزله]] لوازم باطلی برای نظریّه حُسن و قُبح [[شرعی]] [[شناسایی]] کردهاند؛ ازاینروی به [[استقلال]] وجودی حُسن و قُبح [[اخلاقی]] از امر و نهی الهی [[فتوا]] دادهاند و با دقت در [[قرآن کریم]] میتوان دریافت که دیدگاه آنها با مجموعه [[آیات الهی]] سازگارتر است.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref> | متکلّمان [[اشعری]] به استناد آیاتی از [[قرآن کریم]] که بر [[قدرت مطلق الهی]] دلالت دارند و حتّی [[خیر و شرّ]] و [[حُسن]] و قُبح را هم در [[اختیار]] خداوند میدانند، مانند {{متن قرآن|بِيَدِكَ الْخَيْرُ إِنَّكَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«نیکی در کف توست بیگمان تو بر هر کاری توانایی» سوره آل عمران، آیه ۲۶.</ref> یا اینکه خداوند هرکس را بخواهد [[پاداش]] یا [[عذاب]] میدهد، زیرا هر کاری در دست او است: {{متن قرآن|يُعَذِّبُ مَنْ يَشَاءُ وَيَغْفِرُ لِمَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«هر که را بخواهد عذاب میکند و هر که را بخواهد میآمرزد و خداوند بر هر کاری تواناست» سوره مائده، آیه ۴۰.</ref> به الهی بودن [[حُسن و قبح]] [[ملکات]] و [[افعال]] [[انسان]] قائل شدند. از دیدگاه [[اشاعره]]، اگر خداوند به [[دروغگویی]] [[فرمان]] میداد، آن کار به [[حکم]] [[نفوذ]] [[امر]] او، [[نیکو]] میشد؛ بنابراین، [[اوصاف اخلاقی]] تابع [[شرع]] هستند و تا [[امر و نهی]] الهی به چیزی تعلق نگیرد، حُسن و قُبحی در کار نیست و [[صدق]] و [[کذب]] از لحاظ [[اخلاقی]] تفاوت ذاتی ندارند.<ref>نهایة الاقدام، ص۳۷۰ـ۴۱۷.</ref> در مقابل، متکلّمان [[شیعی]] و معتزلی به ذاتی بودن حُسن و قُبح [[اعتقاد]] یافتند؛ به این معنا که حُسن وصف راستگویی، از صمیم ذات آن برمیخیزد و محصول امر و نهی [[خدا]] نیست تا از رهگذر آن دو [[تغییر]] یابد.<ref>حسن و قبح عقلی، فصل سوم.</ref> در این دیدگاه، چون راستگویی خوب است، مورد سفارش و امر الهی و چون [[دروغ]] بد است مورد [[نهی]] قرار میگیرد.<ref>انوار الملکوت، ص۱۰۴؛ المغنی، «التعدیل والتجویر»، ص۱۰۲ـ۱۱۴.</ref> از دید اینان، حُسن و قبح نه تابع پسند و ناپسندی انسان و نه تابع [[امر و نهی]] [[خداوند]] است. اینان در [[تأیید]] مدّعای خود، به آیاتی استناد میکنند؛ البتّه درباره قسمت اوّل، که پسند و [[ناپسند]] [[انسان]] معیار [[حُسن]] و قُبح نیست [[آیات]]، [[صراحت]] بیشتری دارند: {{متن قرآن|كُتِبَ عَلَيْكُمُ الْقِتَالُ وَهُوَ كُرْهٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئًا وَهُوَ خَيْرٌ لَكُمْ وَعَسَى أَنْ تُحِبُّوا شَيْئًا وَهُوَ شَرٌّ لَكُمْ وَاللَّهُ يَعْلَمُ وَأَنْتُمْ لَا تَعْلَمُونَ}}<ref>«جنگ بر شما مقرر شده است در حالی که شما را ناپسند است و بسا چیزی را ناپسند میدارید و همان برای شما بهتر است و بسا چیزی را دوست میدارید و همان برایتان بدتر است و خداوند میداند و شما نمیدانید» سوره بقره، آیه ۲۱۶.</ref> امّا درباره قسمت دوم، که امر و نهی [[الهی]] معیار [[حسن و قبح]] نیست، دلالت آیات صراحت قبل را ندارد. خداوند در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالْإِحْسَانِ وَإِيتَاءِ ذِي الْقُرْبَى وَيَنْهَى عَنِ الْفَحْشَاءِ وَالْمُنْكَرِ وَالْبَغْيِ يَعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ}}<ref>«به راستی خداوند به دادگری و نیکی کردن و ادای (حقّ) خویشاوند، فرمان میدهد و از کارهای زشت و ناپسند و افزونجویی، باز میدارد؛ به شما اندرز میدهد باشد که شما پند گیرید» سوره نحل، آیه ۹۰.</ref> بهطور ضمنی، حُسن مقدّم بر [[امر به عدل]] و قُبح مقدم بر [[نهی]] از [[فحشاء]] را بیان میدارد؛ زیرا اگر چنین نباشد، آیه مذکور هیچ ستایشی را برای خداوند دربرندارد.<ref>ر. ک: مقاله پیش فرضهای اخلاقی قرآن، جورج حورانی.Reason and Tradition in Islamic Ethics, ch.۳.</ref> [[شیعه]] و [[معتزله]] لوازم باطلی برای نظریّه حُسن و قُبح [[شرعی]] [[شناسایی]] کردهاند؛ ازاینروی به [[استقلال]] وجودی حُسن و قُبح [[اخلاقی]] از امر و نهی الهی [[فتوا]] دادهاند و با دقت در [[قرآن کریم]] میتوان دریافت که دیدگاه آنها با مجموعه [[آیات الهی]] سازگارتر است.<ref>[[محسن جوادی|جوادی، محسن]]، [[اخلاق - جوادی (مقاله)|مقاله «اخلاق»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۲ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۲.</ref> |