رسالت در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن' به '{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن')
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
 
(۵۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۱۰ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{خرد}}
{{نبوت}}
{{نبوت}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
{{مدخل مرتبط
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[رسالت]]''' است. "'''[[رسالت]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| موضوع مرتبط = رسالت
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = [[رسالت]]
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[رسالت در قرآن]] | [[رسالت در حدیث]] | [[رسالت در کلام اسلامی]] | [[رسالت در فلسفه اسلامی]] | [[رسالت در عرفان اسلامی]]</div>
| مداخل مرتبط = [[رسالت در قرآن]] - [[رسالت در حدیث]] - [[رسالت در کلام اسلامی]] - [[رسالت در فلسفه اسلامی]] - [[رسالت در عرفان اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = رسالت (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[رسالت (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
}}
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==واژه‌شناسی لغوی==
'''رسالت''' به معنای مأموریت و فرستادگی از جمله عالی‏‌ترین مقام‌های [[الهی]] است که به بعضی از انسان‌های شایسته داده می‌‌شود تا پیام الهی را از طریق [[وحی]] دریافت کرده و به انسان‌ها برساند و یا کاری را از طرف [[خداوند]] انجام دهند و به دارندگان چنین مقامی [[رسول]] گفته می‌‌شود. [[عصمت]]، [[معجزه]] و [[علم خدادادی]] از جملۀ ویژگی‌های ایشان است و خداوند با فرستادن [[رسول|رسولان]] [[حجت]] را بر انسان‌ها تمام کرده است.
*رسالت، اسم مصدر<ref>لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۳، «رسل».</ref>، ثلاثی مزید باب افعال<ref>لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۴؛ لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴، «رسالت».</ref>، از ریشه "ر - س - ل" و به معنای پیام، کتاب<ref>لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۵.</ref>، پیغمبری<ref>لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.</ref>، مأموریت و فرستادگی<ref>لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.</ref> و جمع آن، رسائل<ref>العین، ج ۷، ص ۲۴۱، «رسل».</ref> و رسالات<ref>فرهنگ علم کلام، ص ۱۲۱.</ref> است. اصل واحد در تمام کاربست‌ها و مشتقات آن، برانگیختن<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۸، «رسل».</ref> و فرستادن چیزی را می‌رساند؛ بدین‌سان که حامل پیغامی باشد<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۰.</ref> رسالت در اصطلاح دینی، سفارت و وساطت یکی از بندگان خاص میان خدا و بندگان برای زدودن کاستی‌ها و بیماری‌های روحی و تعلیم مصالح دنیایی و آخرتی آنان است که عقل ایشان از فهم آن ناتوان است<ref>جامع العلوم، ج ۲، ص۱۳۵؛ شرح العقاید النسفیه، ص۲۰۶.</ref>[[رسول]] نیز از ماده "ر - س - ل" به معنای رساله "نامه" و مُرسَل "فرستاده شده"<ref>لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۳، «رسل».</ref> و در اصطلاح دینی، پیام‌آور و فرستاده برای تبلیغ احکام<ref>التعریفات، ص ۱۴۸، «رسول».</ref> و مطالبی است که به او [[وحی]] شده است<ref>شرح مصطلحات کلامیه، ص ۱۵۹.</ref>. فرستاده، در متون دینی، گاهی [[رسول]] نامیده شده است و زمانی مرسَل. به دیده برخی، اگر تنها شخص حامل پیغام لحاظ شود، از او به [[رسول]] تعبیر می‌گردد؛ چنانچه [[رسول]] با قیدِ "از جانب خدا" لحاظ شود، به مُرسَل تعبیر می‌شود<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۱-۱۳۲.</ref>. [[رسول]]، جز خواسته خدا را نمی‌خواهد و جز اجرای رسالت و رساندن فرمان الهی به بندگان، هدفی ندارد<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۱۷-۱۱۹، «رسل».</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
*در مورد تفاوت رسالت و [[نبوت]] آرا گوناگون است<ref>اعلام النبوه ، ص ۵۱.</ref>: عده‌ای تفاوت آن دو را در چگونگی [[وحی]] می‌دانند. در رسالت، [[وحی]] را تنها جبرئیل می‌آورد؛ ولی در [[نبوت]] [[وحی]] از راه ملک، [[الهام]] قلبی یا رؤیای صادقه انجام می‌شود<ref>التعریفات، ص ۳۰۷.</ref> برخی نیز [[رسول]] و [[نبی]] را عموم و خصوص مطلق دانسته و معتقدند که [[رسول]]، مبعوث و مأمور تبلیغ؛ ولی [[نبی]] تنها برانگیخته است؛ خواه به تبلیغ امر شده یا نشده باشد<ref>نک: المیزان، ج ۲، ص ۱۳۹.</ref> اثبات حقانیت ادعای رسالت از راه معجزه، بشارت پیامبران پیشین<ref>التفسیر الکبیر، ج ۲۵، ص ۷۸؛ کشف المراد، ص ۳۷۷-۳۷۹.</ref>، بررسی محتوای دعوت و گردآوری قرائن شدنی است.<ref>محاضرات فی الالهیات، ص ۲۵۸-۲۵۷.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
*بعثت رسول، از جنبه‌های مختلف در [[قرآن کریم]] یاد شده است؛ از جمله اهداف رسالت، [[ایمان]] به رسالت پیامبران الهی، مخالفان پیامبران، جهان شمولی رسالت برخی پیامبران، راه‌های اثبات رسالت، [[وحی]] و منشأ رسالت<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>.
* [[رسول]] به معنای مُرسَل است. ارسال یعنی روانه کردن و فرستان ، و مُرسَل به کسی گویند که وی را برای امری روانه می‌سازند<ref>مجمع البحرین، ج۵، ص۳۸۴.</ref> این امر، می‌تواند رساندن پیام یا انجام کارِ دیگری باشد<ref> تهذیب اللغة، ج۱۲، ص۲۷۲.</ref> رسول را در زبان فارسی به "فرستاده" ترجمه می‌کنیم.
* اصطلاح [[رسول]] و رسالت از ماده "رِسل"، به معنای حرکت تؤام با آرامش، گرفته شده و در اصطلاح قرآنی، به هر کسی اطلاق می‌شود که از طرف خداوند برای ابلاغ پیام به آدمیان یا مأموریت دیگری ارسال شده است <ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۲۹.</ref>.
===رسالت در اصطلاح===
{{همچنین ببینید|نبوت}}
{{همچنین ببینید|پیامبر}}
* اما در اصطلاح، [[رسول]] کسی است که از جانب خداوند برانگیخته شده و به سوی دیگران فرستاده می‌شود تا پیام الهی را به آنها رسانده و دستورات خدا را برای دیگران فرستاده می‌شود تا پیام الهی را به آنها رسانده و دستورات خدا را برای مردم اجرا نماید. از این رو، در معنای اصطلاحی رسالت، نه تنها پیام‌آوری بلکه تعلیم، تربیت و مدیریت نیز وجود دارد<ref> شرح باب حادی عشر، ص ۱۳۹.</ref>.
* [[رسول]] نیز مشتق از "ر س ل" و به معنای مأمور رساندن پیام به دیگری است <ref>[[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|راه و راهنماشناسی]]، ص ۵۷.</ref>.
* اصطلاح [[رسول]] و رسالت از ماده "رِسل"، به معنای حرکت تؤام با آرامش، گرفته شده و در اصطلاح قرآنی، به هر کسی اطلاق می‌شود که از طرف خداوند برای ابلاغ پیام به آدمیان یا مأموریت دیگری ارسال شده است <ref>[[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|کلام نوین اسلامی]]، ص ۲۹.</ref>.


==پیشینه رسالت==
== معناشناسی رسالت ==
*تاریخ ادیان، شاهد ارسال پی‌درپی پیامبران در جوامع مختلف بوده است: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|ثُمَّ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا تَتْرَا كُلَّ مَا جَاءَ أُمَّةً رَّسُولُهَا كَذَّبُوهُ فَأَتْبَعْنَا بَعْضَهُم بَعْضًا وَجَعَلْنَاهُمْ أَحَادِيثَ فَبُعْدًا لِّقَوْمٍ لّا يُؤْمِنُونَ}}﴾}}<ref> سپس پیامبران خویش را پی‌درپی فرستادیم، هر گاه که پیامبری برای امتی آمد او را دروغگو شمردند آنگاه آنان را  در پی یکدیگر (به هلاکت) آوردیم و (با نابود کردنشان) آنها را (موضوع) افسانه‌ها گرداندیم پس بر گروهی که ایمان نمی‌آورند نفرین باد!؛ سوره مؤمنون، آیه:۴۴.</ref>، هرچند درشمار پیامبران اختلاف است. در روایت مشهوری از [[رسول خدا]]{{صل}} خطاب به [[ابوذر]] عدد پیامبران الهی، ۱۲۴ هزار تن و از این میان، شمار رسولان الهی ۳۱۳ نفر است. نخستین [[پیامبر]] الهی، [[حضرت آدم]]{{ع}} بوده است<ref>الخصال، ص ۵۲۴.</ref> مهم‌تر از عدد پیامبران، حکمت‌های تعدد پیامبران است: حفظ آموزه‌های اصیل دینی از خطر تحریف و فراموشی<ref>مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱۶۴ - ۱۶۶، «وحی و نبوت».</ref>؛ ناپدید شدن کتاب‌های آسمانی<ref>مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱۶۴ - ۱۶۶، «وحی و نبوت».</ref>؛ اختلاف مقتضیات و نیازهای زمانه و مصالح با وجود ثبات آموزه‌های اساسی مشترک در میان همه ادیان، که سبب تغییر در احکام و آموزه‌های جزئی‌تر بر اساس آن نیازها می‌شود<ref>شرح فصوص‌الحکم، ص ۱۴۵ - ۱۴۶.</ref>؛ رشد و تکامل تدریجی فهم و استعداد بشر.<ref>الکافی، ج ۱، ص ۴۴۵؛ شرح نهج‌البلاغه، ج ۱، ص ۳۰۹؛ المیزان، ج ۵، ص ۳۵۲ - ۳۵۳.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
[[قرآن]] دربارۀ مسائل مربوط به [[پیامبری]] و [[پیامبران]] کلماتی را به کار برده است مانند واژه‌های «[[نبوت]]»، «[[رسالت]]»، «[[بعثت]]» و «[[وحی]]» که در اینجا به واژۀ [[رسالت]] پرداخته می‌‌شود.
*رسالت و مباحث آن از زمان‌های بسیار دور محور بحث بوده است و از آنجا که تفکر حسی و مادی‌گرایی قدمتی به درازای تاریخ دارد و دعوت پیامبران الهی موافق با این طرز تفکر نبوده، همیشه موضع‌گیری در برابر دعوت ایشان از دشواری‌های پیش‌روی رسولان الهی بوده و امکان ارتباط انسان‌هایی به عنوان [[پیامبر]] با [[غیب]] و آن‌سوی طبیعت، ضرورت بعثت پیامبران و عدم کفایت عقل بشر برای دستیابی به سعادت<ref>الملل والنحل، ج ۲، ص ۲۵۱.</ref>، حقیقت رسالت و چگونگی شناسایی ادعای رسالت راستین از دروغین، از مباحثی بوده که از آغاز، ذهن بشر را به خود سرگرم داشته است. در مباحث کلامی آیین یهود، اعتقاد به رسالت عده‌ای از بندگان خاص خدا، از باورهای ایشان یاد شده<ref>آشنایی با ادیان بزرگ، ص ۱۰۷ - ۱۰۸.</ref> و [[قرآن کریم]] نیز به پاره‌ای از این مباحث پرداخته است<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
*مباحث ویژه رسالت، بار نخست در زمان خلفای عباسی یاد شده و آنان برای مقابله با مرجعیت علمی و دینی [[امامان]] [[شیعه]] به مباحث نظریِ استوار بر عقل بشری اهتمام ویژه‌ای داشتند. [[نجار رازی]] در کتاب اثبات الرسل<ref>تاریخ علم کلام، ص ۲۰۹.</ref> و [[هشام بن عمرو فوطی]] و [[جاحظ]]<ref>رسائل الجاحظ، ج ۳، ص ۱۷۱ - ۲۱۴.</ref> از نخستین کسانی بوده‌اند که به بحث در زمینه حقیقت رسالت و [[عصمت]] پیامبران پرداخته و کتاب‌هایی در این زمینه تألیف کرده‌اند<ref>مقالات الاسلامیین، ص ۲۷ - ۵۰.</ref> در شرح مواقف از راه‌های اثبات رسالت بحث و از آن پس، مباحثی از این دست، اصلی‌ترین مطالب کتاب‌های متکلمان و محدثان بوده‌اند. در این میان، فلاسفه مسلمان از [[فارابی]]<ref>فصوص فارابی، ص ۴۵.</ref> و [[شیخ‌ الرئیس]]<ref>طبیعیات دانشنامه علائی، ص ۱۴۵ - ۱۴6؛ معراج نامه، ص ۱۰۱ - ۱۰۵، ۱۲۰ - ۱۲۱، ۱۳۴ - ۱۳۵، ۱۵۴ – ۱۵۵.</ref> گرفته تا [[شیخ اشراق]]<ref>مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۳، ص ۴۴۵، ۴۴۷.</ref> و [[ملاصدرا]]<ref>المبدؤ و المعاد، ص ۶۱۳-۶۱۴؛ شواهد الربوبیة، ص ۴۰۵-۴۱۴.</ref> از جنبه عقلی، و عرفا<ref>مصباح الهدایه، ص ۳۸؛ فصوص الحکم، ابن‌عربی، ص ۱۶۰.</ref> از جنبه عرفانی به بررسی و تبیین این بحث پرداخته‌اند<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>


==ضرورت رسالت==
[[رسالت]]، اسم مصدر<ref>ثلاثی مزید باب افعال؛ انصاری، محمد بن مکرم بن احمد، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۳ (ذیل واژۀ رسل)؛ دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴ (ذیل واژۀ رسالت).</ref> از ریشۀ "ر س ل" و به معنای [[پیام]]، کتاب<ref>دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۵.</ref>، [[پیغمبری]]<ref>دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.</ref>، [[مأموریت]] و فرستادگی<ref>دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.</ref> و جمع آن، رسائل<ref>فراهیدی، خلیل بن احمد عمر بن تمیم ابو عبدالرحمن، العین، ج ۷، ص ۲۴۱ (ذیل واژۀ رسل).</ref> و رسالات<ref>خاتمی، احمد، فرهنگ علم کلام، ص ۱۲۱.</ref> است و در تمام کار‎بست‎‌ها و مشتقات آن به معنای [[برانگیختن]]<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۸(ذیل واژۀ رسل).</ref>و فرستادن چیزی است؛ بدین‎‌سان که حامل پیغامی باشد<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۰.</ref>.
*ضرورت فرستادن پیامبران، از مهم‌ترین مباحثی است که از دیرباز مورد توجه بوده و دانشمندان برای تبیین آن از جنبه برون دینی و نظری، مباحثی با رویکردهای گوناگون ارائه کرده‌اند؛ مانند نگاه کلامی و مستند به حکمت الهی، رویکرد انسان‌شناسانه با توجه به محدودیت توان عقل<ref>الذخیره ، ص ۳۲۲-۳۲۷.</ref>، دید عرفانی با لحاظ تکامل و تحصیل غایت آفرینش<ref>گوهر مراد، ص ۳۶۲-۳۶۳.</ref>، رویکرد روان شناسانه اگزیستانسیالیسم به اعتبار تحلیل نیازها و اضطراب‌های روانی انسان<ref>تاریخ فلسفه، ص ۲۹.</ref> و نگاه اجتماعی فیلسوفان با توجه به نظریه حکومت کامل‌ترین انسان<ref>السیاسة المدنیه، ص ۲۰۳-۲۰۹؛ مجموعه مصنفات شیخ اشراق، ج ۳، ص ۴۵۴؛ المیزان، ج ۲، ص ۱۳۱-۱۳۲.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
*بهترین تبیین برون دینی برای رسالت و ضرورت، که مورد تأیید متون دینی نیز هست، رویکرد کلامی است. بر اساس این نگاه، از آنجا که هدف آفرینش، رسیدن انسان، این خلیفه خدا، به کمال و سعادت از راه افعال اختیاری است، انتخاب آگاهانه او، افزون بر فراهم آوردن زمینه‌های بیرونی و وجود میل درونی، نیازمند برنامه‌ای دقیق و فراگیر است و حکمت الهی خدا ابزار لازم برای تحصیل چنین شناختی را در اختیار بشر بگذارد. از سوی دیگر، شناخت‌های متعارف حسی و عقلی، برای شناسایی این راه و برنامه کافی نیستند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلاً}}﴾}}<ref> از تو درباره روح می‌پرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی نداده‌اند؛ سوره اسراء، آیه:۸۵.</ref> بلکه نیاز به راه دیگری است، تا غرض آفرینش انسان عملی گردد<ref>آموزش عقائد، ص ۱۰-۱۶.</ref> و این راه، ارتباط با [[غیب]] و [[وحی]] است؛ اما از آنجا که هرکس برای ارتباط با جهان ماوراء طبیعت توانایی و شایستگی ندارد: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَمَا كَانَ اللَّهُ لِيُطْلِعَكُمْ عَلَى الْغَيْبِ }}﴾}}<ref>و خداوند بر آن نیست که شما را از نهان آگاه گرداند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.</ref> باید انسان‌هایی باشند که مخاطب خدا شده و خدا از طریق آنها، حقایق جهان و برنامه سعادت و زندگی را برایشان روشن کند<ref>راه و راهنماشناسی، ص ۱۵-۲۰.</ref>: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَلَكِنَّ اللَّهَ يَجْتَبِي مِن رُّسُلِهِ مَن يَشَاء}}﴾}}<ref> خداوند از فرستادگان خویش هر که را بخواهد برمی‌گزیند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۷۹.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
*در مقابل، عده‌ای گمان کرده‌اند که در شناخت خدا و دریافت پیام آسمانی، نیازی به پیامبران و بعثت ایشان نیست و انسان با اتکا به عقل می‌تواند راه سعادت و خداشناسی را شناخته و بپیماید؛ مانند براهمه<ref>جوامع الجامع، ج ۳، ص ۱۳۸.</ref>، صابئین و تناسخیه<ref>شرح المواقف، ج ۸، ص ۲۳۴-۲۳۵.</ref> در تاریخ کهن و دئیست‌ها در سده‌های اخیر.<ref>(دائرة‌المعارف راتلج) Routledge Vol.2 P.853</ref> استدلال آنان این است که پیام پیامبران، یا موافق حکم عقل است که با بودن عقل دیگر نیازی به پیامبر و پیام او نیست؛ یا مخالف حکم عقل است که عقل از قبول آن خودداری می‌کند<ref>کشف المراد، ص ۳۴۸.</ref>، در حالی‌که عقل انسان در سنجش آموزه‌های وحیانی، یا موافق یا ناتوان از درک درست آنها و ساکت و بی‌نظر است. در مواردی که عقل بشر به صورت مستقل از درک یا تفاصیل آنها درمانده است<ref>قواعد المرام، ص ۱۲۲-۱۲۴.</ref> - مانند شناخت خصوصیات و جزئیات مبدأ و معاد، صفات خدا، راه درست زندگی کردن<ref>عقل و اعتقاد دینی، ص ۴۸۷.</ref> و تشخیص مصالح و مفاسد - نیز مواردی که عقل درباره آنها هیچ‌گونه نظری ندارد - نظیر چگونگی عبادت خدا و نزدیکی به وی<ref>پاسخ به شبهات کلامی، ص ۱۴۸.</ref> - [[وحی]] الهی یگانه منبع شناخت است، هرچند نباید آن آموزه با مسلّمات عقلی در تضاد باشند. در مواردی نیز که عقل موافق آموزه‌های وحیانی است، ارائه آنها از طریق [[وحی]]، مایه تأکید بیشتر و اعتماد دین‌داران بدان می‌گردد<ref>الذخیره، ص ۳۲۴؛ کشف المراد، ص ۳۴۸.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>.


==حکمت و اهداف رسالت==
«[[رسول]]» از مادۀ «[[رسل]]» به معنای ([[برانگیختن]] و کشیدن)<ref>احمد‌بن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۳۹۲.</ref> بر وزن فَعول و به ‌معنای مفعول است؛ بنابراین «[[رسول]]» بر [[انسان]] یا هر موجود دیگری اطلاق می‌شود که برای انجام کاری یا رساندن پیامی فرستاده می‌شود. این واژه در حالت‌های مفرد و جمع و مذکر و مؤنث به یک شکل به کار می‌رود<ref>{{عربی|الرسول: الرسالة...وقوله «إِنّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ»؛ لم یقل رُسُل رب العالمین لانّ فُعولا وفعیلا یستوی فیه المذکر والمؤنث والواحد والجمع مثل عَدو وصَدیق}}؛ اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج۴، ص۱۷۰۹.</ref> برخی دانشوران اضافه کرده‌اند [[رسول]]، کسی را گویند که خبرهای فرستندۀ خود را [[پیروی]] هم می‌کند<ref>محمد ‌بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۲۱۴. </ref>.<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه ورهنماشناسی، ص ۴۳.</ref> کاربرد لغوی [[رسول]]، معنایی فراگیر دارد و شامل کسانی که از جنس [[بشر]] نیستند (از ملائکه‌اند) یا اینکه با [[جهان غیب]] و [[وحی]]، [[ارتباط]] ندارند نیز می‌شود<ref>ر. ک: مروجی طبسی، محمدعلی، قورچیان، علی، «مفهوم‌شناسی تطبیقی ـ تحلیلی «رسول» و «نبی» در لغت و روایات اهل بیت {{ع}}»؛ مجله حسنا، ص ۳۳ ـ ۵۷.</ref>.
*از حکمت‌های بعثت پیامبران، اتمام حجت خدا با بندگان است:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|رُّسُلاً مُّبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ لِئَلاَّ يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَكَانَ اللَّهُ عَزِيزًا حَكِيمًا }}﴾}}<ref> پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد و خداوند پیروزمندی فرزانه است؛ سوره نساء، آیه: ۱۶۵.</ref> که راه هرگونه عذر و بهانه انسان را می‌بندد: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَلَوْ أَنَّا أَهْلَكْنَاهُم بِعَذَابٍ مِّن قَبْلِهِ لَقَالُوا رَبَّنَا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِن قَبْلِ أَن نَّذِلَّ وَنَخْزَى}}﴾}}<ref> و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود می‌کردیم می‌گفتند: پروردگارا! چرا فرستاده‌ای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم؛ سوره طه، آیه:۱۳۴.</ref> و اگر حس و عقل بشر به تنهایی توان شناخت راه سعادت را داشتند، انسان‌ها نمی‌توانستند به عدم ارسال پیامبران الهی احتجاج کنند<ref>جوامع الجامع، ج ۱، ص ۳۰۳؛ ج ۲، ص ۴۴۵.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
*رهایی بندگان از بندگیِ جز خدا که مورد تأکید روایات<ref>الکافی، ج ۸، ص ۳۸۶.</ref> است، از دیگر حکمت‌های بعثت رسولان الهی و از مقومات رسالت<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۲۴۳.</ref> آنان است: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاً أَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَاجْتَنِبُواْ الطَّاغُوتَ فَمِنْهُم مَّنْ هَدَى اللَّهُ وَمِنْهُم مَّنْ حَقَّتْ عَلَيْهِ الضَّلالَةُ فَسِيرُواْ فِي الأَرْضِ فَانظُرُواْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُكَذِّبِينَ}}﴾}}<ref> و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید آنگاه برخی از آنان را خداوند راهنمایی کرد و بر برخی دیگر گمراهی سزاوار گشت پس، در زمین گردش کنید تا بنگرید سرانجام دروغ‌انگاران چگونه بوده است؛ سوره نحل، آیه: ۳۶.</ref>؛ {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}﴾}}<ref> همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته  و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند؛ سوره اعراف، آیه:۱۵۷.</ref>؛ همچنین عدالت اجتماعی و برپایی قسط و داد<ref>المیزان، ج ۱۹، ص ۱۷۱.</ref>؛ {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيَعْلَمَ اللَّهُ مَن يَنصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزِيزٌ}}﴾}}<ref> ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند و (نیز) آهن را فرو فرستادیم که در آن نیرویی سخت و سودهایی برای مردم است و تا خداوند معلوم دارد چه کسی در نهان، (دین) او و پیامبرانش را یاری می‌کند؛ بی‌گمان خداوند توانمندی پیروزمند است؛ سوره حدید، آیه: ۲۵.</ref>؛ {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُم بِالْقِسْطِ وَهُمْ لاَ يُظْلَمُونَ }}﴾}}<ref> و هر امّتی را پیامبری است که چون پیامبرشان بیاید میان آنان به دادگری داوری می‌شود و به آنان ستم نخواهد رفت؛ سوره یونس، آیه:۴۷.</ref>، داوری میان مردم و رفع اختلافات: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ }}﴾}}<ref> مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده  خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند؛ سوره بقره، آیه: ۲۱۳.</ref>، رفاه و توسعه زندگی دنیایی، ایجاد امنیت و تنظیم معاش و اقتصاد مردم<ref>تقریب المعارف، ص ۱۰۳-۹۹؛ کشف المراد، ص ۳۴6-۳۴۷؛ سرمایه ایمان، ص ۸۸-۸۷.</ref>، اقامه قسط و عدل، تعلیم و تربیت: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الأُمِّيِّينَ رَسُولا مِّنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُوا مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ}}﴾}}<ref> اوست که در میان نانویسندگان (عرب) ، پیامبری از خود آنان برانگیخت که بر ایشان آیاتش را می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنان کتاب (قرآن) و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره جمعه، آیه: ۲.</ref>، نجات از تاریکی جهالت و شناخت راه حق: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|قَالَ اهْبِطَا مِنْهَا جَمِيعًا بَعْضُكُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ فَإِمَّا يَأْتِيَنَّكُم مِّنِّي هُدًى فَمَنِ اتَّبَعَ هُدَايَ فَلا يَضِلُّ وَلا يَشْقَى}}﴾}}<ref> فرمود: هر دو با هم از آن (بهشت فرازین) فرود آیید- (که) برخی دشمن برخی دیگر (خواهید بود)- آنگاه چون از من رهنمودی به شما رسد، هر که از رهنمود من پیروی کند نه گمراه می‌گردد و نه در رنج می‌افتد؛ سوره طه، آیه:۱۲۳.</ref>، تبلیغ دین خدا، بشارت و انذار: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنذِرِينَ وَأَنزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِيَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ فِيمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ وَمَا اخْتَلَفَ فِيهِ إِلاَّ الَّذِينَ أُوتُوهُ مِن بَعْدِ مَا جَاءَتْهُمُ الْبَيِّنَاتُ بَغْيًا بَيْنَهُمْ فَهَدَى اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُواْ لِمَا اخْتَلَفُواْ فِيهِ مِنَ الْحَقِّ بِإِذْنِهِ وَاللَّهُ يَهْدِي مَن يَشَاء إِلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ }}﴾}}<ref> مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد تا میان مردم در آنچه اختلاف داشتند داوری کند و در آن جز کسانی که به آنها کتاب داده بودند، اختلاف نورزیدند (آن هم) پس از آنکه برهان‌های روشن به آنان رسید (و) از سر افزونجویی که در میانشان بود؛ آنگاه خداوند به اراده  خویش مؤمنان را در حقیقتی که در آن اختلاف داشتند رهنمون شد و خداوند هر که را بخواهد به راه راست رهنمایی می‌کند؛ سوره بقره، آیه: ۲۱۳.</ref>، تعلیم حکمت و تزکیه مردم{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولاً مِّنْ أَنفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِن كَانُواْ مِن قَبْلُ لَفِي ضَلالٍ مُّبِينٍ}}﴾}}<ref> بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد و به راستی پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۶۴.</ref> از دیگر حکمت‌ها و اهداف رسالت پیامبران الهی‌اند، بنابراین محال است در پیام [[پیامبر]]{{صل}} آموزه‌ای بوی شرک دهد؛ یا وی به کمک ستمگر بشتابد و ستم و بی‌عدالتی را تأیید یا در برابر شرک‌ها، جهالت‌ها، خرافات و ستمگری‌ها سکوت کند و با آنها نستیزد<ref>مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱۶۴، «وحی و نبوت».</ref> {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|الَّذِينَ يَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِيَّ الأُمِّيَّ الَّذِي يَجِدُونَهُ مَكْتُوبًا عِندَهُمْ فِي التَّوْرَاةِ وَالإِنجِيلِ يَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنكَرِ وَيُحِلُّ لَهُمُ الطَّيِّبَاتِ وَيُحَرِّمُ عَلَيْهِمُ الْخَبَائِثَ وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالأَغْلالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ فَالَّذِينَ آمَنُواْ بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُواْ النُّورَ الَّذِيَ أُنزِلَ مَعَهُ أُوْلَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ}}﴾}}<ref> همان کسان که از فرستاده پیام‌آور درس ناخوانده پیروی می‌کنند، همان که (نام) او را نزد خویش در تورات و انجیل نوشته می‌یابند؛ آنان را به نیکی فرمان می‌دهد و از بدی باز می‌دارد و چیزهای پاکیزه را بر آنان حلال و چیزهای ناپاک را بر آنان حرام می‌گرداند و بار (تکلیف) های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد، پس کسانی که به او ایمان آورده و او را بزرگ داشته  و بدو یاری رسانده‌اند و از نوری که همراه وی فرو فرستاده شده است پیروی کرده‌اند رستگارند؛ سوره اعراف، آیه:۱۵۷.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
*به همین جهت، یکی از راه‌های شناختن پیامبران الهی از مدعیان دروغین، بررسی محتوای دعوت آنها از زاویه انسان‌ساز بودن و فرهنگ و تمدن‌آفرین بودن آن است. پیامبران که در سیر به سوی خدا، به کمال معنوی خود رسیده‌اند، خود را مکلف می‌بینند با بازگشت به سوی بندگان خدا جریان تاریخ را هدایت کنند و جهان را به سمت کمال مطلوبش راهنما باشند، بنابراین رهبری جامعه و خلق و به حرکت در آوردن انسان‌ها در جهت رضای خدا و صلاح بشر، لازمِ جدایی‌ناپذیر پیامبری است<ref>مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱۶۲؛ احیای فکر دینی، ص ۱۴۳.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>.
*امور دیگری نیز در حکمت ارسال پیامبران یاد شده‌اند؛ مانند احیای فطریات و تذکر مستقلات عقلی و زدایش ابهامات پیش روی عقل<ref>شرح نهج‌البلاغه، ج ۱، ص ۲۳؛ پاسخ به شبهات کلامی، ص ۱۴۶-۱۴۹.</ref> برای شناخت خدا و شناسایی و تحلیل اوصاف کمال الهی که جز با ارسال پیامبران<ref>تفسیر ابن‌عربی، ج ۲، ص ۴۴۸.</ref> انجام نمی‌پذیرند<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>.
==رسالت و وحی‌یابی==
*پیامبران الهی از راه [[وحی]] به مبدأ هستی وصل می‌شوند. [[وحی]] در لغت به معنای اشاره سریع<ref>مفردات، ج ۱، ص ۸۵۸، «وحی».</ref>، سرعت<ref>العین، ج ۳، ص ۳۲۱، «وحی».</ref> و القای پنهانی مطلبی به دیگران است<ref>لسان العرب، ج ۱۵، ص ۳۷۹، «وحی».</ref> در اصطلاح دینی، رویدادی است که در آن، خدا حقایقی را برای انسانی بیان می‌کند که برتر از قلمرو عقل او قرار دارد<ref>فرهنگ فلسفی، ج ۱، ص ۶۶۴.</ref> قرآن کریم، افزون بر دیگر وحی‌ها، از وحی تشریعی یاد می‌کند<ref>المیزان، ج ۱۲، ص ۲۹۲.</ref> که از سنخ معرفت<ref>پاسخ به شبهات کلامی، ص ۱۷۰-۱۷۳.</ref> و همان کلام خداست که به وساطت فرشته الهی یا مستقیماً خودش بر پیامبران الهی نازل می‌کند و شاخصه پیامبری است<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>.
*بیشتر موارد کاربرد قرآنی [[وحی]] و مشتقات آن، درباره [[وحی]] تشریعی است: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|كَذَلِكَ يُوحِي إِلَيْكَ وَإِلَى الَّذِينَ مِن قَبْلِكَ اللَّهُ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}﴾}}<ref> بدین‌گونه خداوند پیروزمند فرزانه به سوی تو و کسانی که پیش از تو بوده‌اند وحی می‌کند؛ سوره شوری، آیه: ۳.</ref> که در نوشته‌های برخی از فلاسفه دین<ref>Georgel. mavordes: revelation in religious belief. philodelphia: temple university press 1988.</ref> مهم‌ترین مدل وحی است و بر گفت و شنود استوار<ref>عقل و اعتقاد دینی، ص ۴۹۰.</ref> و ویژگی‌هایی دارد<ref>مجموعه آثار، ج ۴، ص ۳۴۱-۳۴۴، «نبوت».</ref>: تعلیم از سوی معلمی غیر بشری: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|عَلَّمَهُ شَدِيدُ الْقُوَى}}﴾}}<ref> آن (فرشته) بسیار توانمند به او آموخته است؛ سوره نجم، آیه:۵.</ref>؛ توجه [[پیامبر]] به بیرونی بودن منشأ [[الهام]]{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|فَتَعَالَى اللَّهُ الْمَلِكُ الْحَقُّ وَلا تَعْجَلْ بِالْقُرْآنِ مِن قَبْلِ أَن يُقْضَى إِلَيْكَ وَحْيُهُ وَقُل رَّبِّ زِدْنِي عِلْمًا }}﴾}}<ref> پس، فرابرترا که خداوند است، آن فرمانفرمای راستین و در قرآن پیش از آنکه وحی آن به تو پایان پذیرد شتاب مکن و بگو: پروردگارا! بر دانش من بیفزای!؛ سوره طه، آیه:۱۱۴.</ref>؛ ابلاغ آن در بیشتر موارد از طریق فرشته [[وحی]] {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الأَمِينُ عَلَى قَلْبِكَ لِتَكُونَ مِنَ الْمُنذِرِينَ }}﴾}}<ref> که روح الامین آن را فرود آورده است.بر دلت، تا از بیم‌دهندگان باشی؛ سوره شعراء، آیه: ۱۹۳ - ۱۹۴.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>.
*این [[وحی]]، چند قسم است: گاهی بی‌هیچ واسطه‌ای میان خدا و رسولش و زمانی فرشته [[وحی]] - جبرئیل - واسطه است و هنگامی [[وحی]] از ورای حجاب انجام می‌گیرد<ref>المیزان، ج ۱۸، ص ۷۴ – ۷۵.</ref>{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَمَا كَانَ لِبَشَرٍ أَن يُكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْيًا أَوْ مِن وَرَاء حِجَابٍ أَوْ يُرْسِلَ رَسُولا فَيُوحِيَ بِإِذْنِهِ مَا يَشَاء إِنَّهُ عَلِيٌّ حَكِيمٌ}}﴾}}<ref> و هیچ بشری نسزد که خداوند با او سخن گوید مگر با وحی یا از فراسوی پرده‌ای یا فرستاده‌ای فرستد که به اذن او آنچه می‌خواهد وحی کند؛ بی‌گمان او فرازمندی فرزانه است؛ سوره شوری، آیه:۵۱.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>.
==ویژگی‌های پیامبران==
*پیامبران الهی، چون دارای ولایت تشریعی‌اند و اطاعت از ایشان، بی‌هیچ قید و شرطی واجب است<ref>نک: المیزان، ج ۶، ص ۱۳-۱۴.</ref>، کلام آنان حجیت دارد و پشتوانه صحت سخنان و پیام‌هایشان، شخصیت حقوقی آنهاست؛ نه دلیلی که به دست می‌دهند.<ref>بسط تجربه نبوی، ص ۱۳۳ - ۱۳۵.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
*با توجه به اینکه همه پیامبران، فرستادگان و پیام‌آوران الهی‌اند، مؤمنان مکلف هستند که به همگی آنان احترام بگذارند و به کتاب‌های آسمانی ایشان ایمان داشته باشند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|آمَنَ الرَّسُولُ بِمَا أُنزِلَ إِلَيْهِ مِن رَّبِّهِ وَالْمُؤْمِنُونَ كُلٌّ آمَنَ بِاللَّهِ وَمَلائِكَتِهِ وَكُتُبِهِ وَرُسُلِهِ لاَ نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِّن رُّسُلِهِ وَقَالُواْ سَمِعْنَا وَأَطَعْنَا غُفْرَانَكَ رَبَّنَا وَإِلَيْكَ الْمَصِيرُ}}﴾}}<ref> این پیامبر به آنچه از (سوی) پروردگارش به سوی او فرو فرستاده‌اند، ایمان دارد و همه مؤمنان به خداوند و فرشتگانش و کتاب‌هایش و پیامبرانش، ایمان دارند (و می‌گویند) میان هیچ یک از پیامبران وی، فرق نمی‌نهیم و می‌گویند شنیدیم و فرمان بردیم؛ پروردگارا! آمرزش تو را (می‌جوییم) و بازگشت (هر چیز) به سوی توست؛ سوره بقره، آیه:۲۸۵.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
*'''مهم‌ترین ویژگی‌های پیامبران الهی بدین شرح‌اند<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>:'''
#'''اعجاز:''' معجزه، رویدادی خارق عادت است؛ نه نقض کننده قوانین مسلّم عقلی، مانند امتناع نقیضین؛ اما در این مسئله اختلاف هست که ناقض قوانین طبیعت یا خارق امور عادی باشد<ref>نک: عقل و اعتقاد دینی، ص ۲۸۷ - ۳۱۵.</ref>؛ نیز معجزه، باید همراه با ادعای پیامبری باشد، بنابراین کراماتی را که به دست اولیاء خدا انجام می‌گیرند، نمی‌توان معجزه نامید؛ همچنین معجزه، باید مطابق با ادعای شخص مدعی پیامبری باشد<ref>النکت الاعتقادیه، ص ۳۵؛ کشف المراد، ص ۳۴۷.</ref>؛ البته دلالت معجزه بر صدق ادعای شخص، وابسته به اثبات حسن و قبح عقلی است و معجزه هنگامی دلیل بر صدق مدعی رسالت است که امکان انجام دادن آن به دست مدعی دروغین، عقلاً بر خدا قبیح باشد، وگرنه منکران حسن و قبح عقلی، راهی برای تمییز میان [[پیامبر]] صادق و مدعی دروغین ندارند.<ref>نهج الحق، ص ۸۴.</ref> [[قرآن کریم]]، احتمال دروغ بستن [[پیامبر]] بر خدا را با شدیدترین تعابیر انکار<ref>التبیان، ج ۱۰، ص ۱۱۰.</ref> و مجازات شدیدی را برای دروغ بستن به خدا بیان می‌کند:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَلَوْ تَقَوَّلَ عَلَيْنَا بَعْضَ الأَقَاوِيلِ لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ  ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ فَمَا مِنكُم مِّنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ}}﴾}}<ref> و اگر (این پیامبر) بر ما برخی سخنان را می‌بست،دست راستش را می‌گرفتیم،سپس شاهرگش را می‌بریدیم. آنگاه هیچ یک از شما (آن را) از وی بازدارنده نبود؛ سوره حاقه، آیه: ۴۴ - ۴۷.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
#'''[[عصمت]]:''' در اصطلاح کلامی، [[عصمت]]، ملکه راسخی در نفس است که صاحبش را با توانمندی بر انجام دادن معاصی از ارتکاب آنها منع می‌کند<ref>النکت الاعتقادیه، ص ۳۷.</ref> این ملکه، مرتبه بالایی از پارسایی است که صاحبش را از فکر معصیت نیز باز می‌دارد<ref>محاضرات فی الالهیات، ص ۲۷۶.</ref> این مصونیت سبب پیدایی حدّ اعلای قابلیت اعتماد برای [[پیامبران]] می‌شود<ref>کشف المراد، ص ۳۴۹؛ مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱۵۹، «وحی و نبوت».</ref>. [[عصمت]] مراتب مختلفی دارد؛ مانند [[عصمت]] در تلقی و ابلاغ [[وحی]]، [[عصمت]] در عمل به احکام شرعی، [[عصمت]] از خطا در تطبیق احکام بر مصادیق، [[عصمت]] از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد امور و عصمت از خطا در امور عادی روزمره زندگی. در این میان، [[عصمت]] از کذب حتی خطا در دریافت و ابلاغ [[وحی]]، افزون بر ایجاد اطمینان مردم از مفاد دعوت ایشان<ref>المیزان، ج ۲، ص ۱۳۸ - ۱۳۷.</ref>، مستند به دلیل عقلی است، زیرا با احتمال خطا در دریافت و تبلیغ [[وحی]]، غرض از فرستادن [[پیامبر]] نقض می‌گردد<ref>راه و راهنماشناسی، ص ۱۵۳ – ۱۵۴؛ آموزش عقائد، ج ۲، ص ۳۶.</ref> [[قرآن کریم]] نیز بر وجود محافظانی از پیش رو و از پشت سر برای رسولان الهی جهت رساندن پیام خدا به مردم تأکید دارد: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا إِلاَّ مَنِ ارْتَضَى مِن رَّسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِن بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا لِيَعْلَمَ أَن قَدْ أَبْلَغُوا رِسَالاتِ رَبِّهِمْ وَأَحَاطَ بِمَا لَدَيْهِمْ وَأَحْصَى كُلَّ شَيْءٍ عَدَدًا}}﴾}}<ref> او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمی‌کند.جز فرستاده‌ای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی می‌گمارد تا معلوم دارد که رسالت‌های پروردگارشان را رسانده‌اند؛ و (خداوند) آنچه را نزد آنهاست، از همه سو فرا می‌گیرد و شمار هر چیز را دارد؛ سوره جن، آیه: ۲۶- ۲۸.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
#'''اخلاص در دعوت:''' خلوص و قاطعیت، از لوازم پیامبری‌اند<ref>مجموعه آثار، ج ۲، ص ۱۶۳، «وحی و نبوت».</ref> پیامبران همواره به خدا متکی بوده و رسالت خدایی‌شان را از یاد نمی‌برند، ازاین‌رو هیچ‌گاه از یاد او غافل نمی‌گردند و هیچ هدفی جز خواسته خدا برای هدایت بشر ندارند و در قبال کوشش‌هایشان در راه ابلاغ دین، هیچ پاداشی از مردم نمی‌خواهند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|  وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ}}﴾}}<ref> و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست؛ سوره شعراء، آیه: ۱۴۵.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>.


==واکنش مردم در برابر رسالت پیامبران==
[[رسالت]]، در اصطلاح [[قرآنی]] [[تحمل]] یک نوع [[مأموریت]] از جانب کسی است، خواه به صورت [[ابلاغ]] پیامی از او به دیگران، یا تحقق بخشیدن به کاری در خارج<ref>ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۸۸.</ref> باشد و در اصطلاح [[دینی]]، [[سفارت]] و وساطت یکی از [[بندگان]] خاص میان [[خدا]] و [[بندگان]] برای زدودن [[کاستی‌ها]] و بیماری‌های [[روحی]] و [[تعلیم]] [[مصالح]] [[دنیایی]] و [[آخرتی]] آنان است که [[عقل]] ایشان از [[فهم]] آن [[ناتوان]] است<ref>جامع العلوم، ج ۲، ص۱۳۵؛ شرح العقاید النسفیه، ص۲۰۶.</ref>. در معنای اصطلاحی [[رسالت]]، نه تنها [[پیام‌آوری]]، بلکه [[تعلیم]]، [[تربیت]] و [[مدیریت]] نیز وجود دارد<ref>شرح باب حادی عشر، ص ۱۳۹.</ref>.  
*هنگامی که [[پیامبران]] الهی برانگیخته می‌شدند و مردم را به پرستش خدای یگانه و اطاعت از فرامین او و پرهیز از شرک و بت‌پرستی و هرگونه کارهای ناپسند و زشت دعوت می‌کردند، همگی با انکار و مخالفت مردم روبه‌رو می‌شدند<ref>المیزان، ج ۸، ص ۲۰۴-۲۰۵.</ref>{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|أَلَمْ يَأْتِكُمْ نَبَأُ الَّذِينَ مِن قَبْلِكُمْ قَوْمِ نُوحٍ وَعَادٍ وَثَمُودَ وَالَّذِينَ مِن بَعْدِهِمْ لاَ يَعْلَمُهُمْ إِلاَّ اللَّهُ جَاءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَيِّنَاتِ فَرَدُّواْ أَيْدِيَهُمْ فِي أَفْوَاهِهِمْ وَقَالُواْ إِنَّا كَفَرْنَا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ وَإِنَّا لَفِي شَكٍّ مِّمَّا تَدْعُونَنَا إِلَيْهِ مُرِيبٍ}}﴾}}<ref> آیا خبر کسان پیش از شما چون قوم نوح و عاد و ثمود و کسان پس از ایشان که جز خداوند کسی آنان را نمی‌شناسد به شما نرسیده است؟ پیامبران آنان برهان‌ها برای آنها آوردند اما آنان (از خشم) دست بر دهان بردند  و گفتند: هر چه را که شما برای آن فرستاده شده‌اید انکار می‌کنیم و بی‌گمان به آنچه ما را بدان فرا می‌خوانید در دودلی گمان‌انگیزی هستیم؛ سوره ابراهیم، آیه: ۹.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>.
*در این میان، فرمانروایان و ثروتمندان جامعه که سرمست عیش و نوش بودند، سرسختانه به انکار رسالت رسولان می‌پرداختند{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِّن نَّذِيرٍ إِلاَّ قَالَ مُتْرَفُوهَا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُم بِهِ كَافِرُونَ}}﴾}}<ref> و ما در هیچ شهری، بیم‌دهنده‌ای نفرستادیم مگر که کامرانان آن (شهر) گفتند: ما منکر پیام رسالت شماییم ؛ سوره سبأ، آیه:۳۴.</ref> و افزون بر خود، جامعه را نیز از پذیرفتن راه حق برحذر می‌داشتند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلا }}﴾}}<ref> و می‌گویند: پروردگارا! ما از سرکردگان و بزرگانمان فرمان بردیم و آنان ما را از راه به در بردند؛ سوره احزاب، آیه: ۶۷.</ref>، ازاین‌رو جز اندکی که از ستم گسترده جامعه به ستوه آمده و از محرومان بودند، بیشتر کسان دیگر به دعوت پیامبران ایمان نمی‌آوردند و بر این پایه، یکی از اشکالات منکران دعوت پیامبران این بوده است که جز برخی فقیران پست، کسی دنباله‌رو آنان نیست<ref>ارشاد الاذهان، ص ۲۲۹.</ref>{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|فَقَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلاَّ بَشَرًا مِّثْلَنَا وَمَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلاَّ الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِيَ الرَّأْيِ وَمَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِن فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ}}﴾}}<ref> پس سردستگان کافر از قوم وی گفتند: ما تو را جز بشری مانند خویش نمی‌دانیم و جز این نمی‌بینیم که فرومایگان ما نسنجیده  از تو پیروی کرده‌اند و در شما برتری نسبت به خویش نمی‌بینیم بلکه شما را دروغگو می‌پنداریم؛ سوره هود، آیه:۲۷.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
*مخالفان برای جلوگیری از پیشرفت دعوت ایشان با شیوه‌های گوناگونی به مقابله برمی‌خاستند: نخست تحقیر و استهزا می‌کردند<ref>جامع البیان، ج ۱۴، ص ۷؛ اطیب البیان، ج ۸، ص ۱۴.</ref> تا با کوبیدن و ترور شخصیت پیامبران الهی، توده‌های مردم را به آنان بی‌اعتنا کنند:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَمَا يَأْتِيهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ كَانُواْ بِهِ يَسْتَهْزِؤُونَ كَذَلِكَ نَسْلُكُهُ فِي قُلُوبِ الْمُجْرِمِينَ}}﴾}}<ref> و هیچ فرستاده‌ای نزدشان نمی‌آمد مگر آنکه او را ریشخند می‌کردند.بدین‌گونه برای آن در دل بزهکاران راه می‌گشاییم؛ سوره حجر، آیه: ۱۱ - ۱۲.</ref> و افترا و نسبت‌های ناروا، گام بعدی بوده است، چنانکه پیامبران الهی را سفیه و مجنون: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|قَالَ الْمَلأُ الَّذِينَ كَفَرُواْ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي سَفَاهَةٍ وَإِنَّا لَنَظُنُّكَ مِنَ الْكَاذِبِينَ }}﴾}}<ref> سرکردگان کافر از قوم وی گفتند: بی‌گمان ما تو را در نابخردی می‌بینیم و ما تو را از دروغگویان می‌دانیم؛ سوره اعراف، آیه:۶۶.</ref> و بر گمراهی:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|قَالَ الْمَلأُ مِن قَوْمِهِ إِنَّا لَنَرَاكَ فِي ضَلالٍ مُّبِينٍ}}﴾}}<ref> سرکردگان قوم او گفتند: بی‌گمان ما تو را در گمراهی آشکاری می‌بینیم؛ سوره اعراف، آیه:۶۰.</ref> و در برابر ارائه معجزه، پیامبران را افسونگر:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|كَذَلِكَ مَا أَتَى الَّذِينَ مِن قَبْلِهِم مِّن رَّسُولٍ إِلاَّ قَالُوا سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ}}﴾}}<ref> بدین‌گونه برای کسانی که پیش از آنان بودند، هیچ پیامبری نیامد مگر اینکه گفتند: او جادوگر یا دیوانه است؛ سوره ذاریات، آیه:۵۲.</ref> یا شاعری مجنون: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ}}﴾}}<ref> و می‌گفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟؛ سوره صافات، آیه:۳۶.</ref> و پیام‌هایشان را افسانه می‌خواندند:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُم مَّاذَا أَنزَلَ رَبُّكُمْ قَالُواْ أَسَاطِيرُ الأَوَّلِينَ}}﴾}}<ref> و چون به آنان گفته شود که پروردگارتان چه فرو فرستاده است؟ می‌گویند: (آنها) افسانه‌های پیشینیان است؛ سوره نحل، آیه: ۲۴.</ref> یا محتوای دعوت ایشان را برخاسته از تعالیم انسان‌های دیگر می‌دانستند؛ نه از خدا:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|ثُمَّ تَوَلَّوْا عَنْهُ وَقَالُوا مُعَلَّمٌ مَّجْنُونٌ}}﴾}}<ref> سپس از او روی گرداندند و گفتند: آموزش دیده‌ای دیوانه است؛ سوره دخان، آیه:۱۴.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>.
*هنگامی که رسولان الهی با آنان گفت‌وگو یا آنها را موعظه می‌کردند و از پیامدهای کفر و بت‌پرستی برحذر می‌داشتند، به هر وسیله‌ای از شنیدن دعوت پیامبران امتناع می‌کردند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَإِنِّي كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِي آذَانِهِمْ وَاسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَأَصَرُّوا وَاسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَارًا}}﴾}}<ref> و من هرگاه آنان را فرا خواندم تا بیامرزیشان، انگشت در گوش نهادند و جامه بر سر کشیدند و (در کفر) پای فشردند و سخت گردنفرازی ورزیدند؛ سوره نوح، آیه: ۷.</ref>؛ یا با استناد به روش و منش پیشینیان از دعوت پیامبران سرباز زده:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَإِذَا قِيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا مَا أَنزَلَ اللَّهُ قَالُواْ بَلْ نَتَّبِعُ مَا أَلْفَيْنَا عَلَيْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ كَانَ آبَاؤُهُمْ لاَ يَعْقِلُونَ شَيْئًا وَلاَ يَهْتَدُونَ}}﴾}}<ref> و چون به آنان گفته شود از آنچه خداوند فرو فرستاده است پیروی کنید می‌گویند: (نه) بلکه ما از آنچه پدرانمان را بر آن یافته‌ایم پیروی می‌کنیم؛ آیا حتی اگر پدرانشان چیزی را در نمی‌یافته و راه به جایی نمی‌برده‌اند، (باز از پدرانشان پیروی می‌کنند؟؛ سوره بقره، آیه:۱۷۰.</ref>؛ همچنین مردم را از شنیدن سخنان پیامبران و پیروی ایشان باز می‌داشتند:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُوا لا تَسْمَعُوا لِهَذَا الْقُرْآنِ وَالْغَوْا فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَغْلِبُونَ}}﴾}}<ref> و کافران گفتند: به این قرآن گوش ندهید و در (هنگام خوانده شدن) آن، سخنان بیهوده سر دهید باشد که پیروز گردید؛ سوره فصلت، آیه:۲۶.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>.
*هنگامی که معجزات پیامبران ظاهر شده و توطئه‌های آنان را بی‌اثر میکردند، مخالفان، راه بهانه‌جویی را در پیش می‌گرفتند؛ برخی از رایج‌ترین بهانه‌های آنان چنین بود: چرا باید از بشری مثل خود پیروی کنیم:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|ووَمَا مَنَعَ النَّاسَ أَن يُؤْمِنُواْ إِذْ جَاءَهُمُ الْهُدَى إِلاَّ أَن قَالُواْ أَبَعَثَ اللَّهُ بَشَرًا رَّسُولاً }}﴾}}<ref> و مردم را هنگامی که برای آنان رهنمود آمد هیچ چیز از ایمان آوردن باز نداشت مگر همین که گفتند: آیا خداوند بشری را به پیامبری برانگیخته است؟!؛ سوره اسراء، آیه:۹۴.</ref>؛ چرا رسولان الهی از فرشتگان یا از بزرگان و ثروتمندان جامعه نیستند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَقَالُوا لَوْلا نُزِّلَ هَذَا الْقُرْآنُ عَلَى رَجُلٍ مِّنَ الْقَرْيَتَيْنِ عَظِيمٍ}}﴾}}<ref> و گفتند: چرا این قرآن بر مردی سترگ از این دو شهر (مکّه و طائف) فرو فرستاده نشد؟؛ سوره زخرف، آیه:۳۱.</ref>؛ چرا [[پیامبر]] باغ‌های گسترده و بزرگ و تمکن مالی ندارد؛ یا برای ما از آسمان خدا و ملائکه را نمی‌آورد: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَقَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ لَكَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنَا مِنَ الأَرْضِ يَنبُوعًا  أَوْ تَكُونَ لَكَ جَنَّةٌ مِّن نَّخِيلٍ وَعِنَبٍ فَتُفَجِّرَ الأَنْهَارَ خِلالَهَا تَفْجِيرًا  أَوْ تُسْقِطَ السَّمَاء كَمَا زَعَمْتَ عَلَيْنَا كِسَفًا أَوْ تَأْتِيَ بِاللَّهِ وَالْمَلائِكَةِ قَبِيلاً  أَوْ يَكُونَ لَكَ بَيْتٌ مِّن زُخْرُفٍ أَوْ تَرْقَى فِي السَّمَاء وَلَن نُّؤْمِنَ لِرُقِيِّكَ حَتَّى تُنَزِّلَ عَلَيْنَا كِتَابًا نَّقْرَؤُهُ قُلْ سُبْحَانَ رَبِّي هَلْ كُنتُ إِلاَّ بَشَرًا رَّسُولاً }}﴾}}<ref> و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی.یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابه‌لای آن جویبارهایی، نیک روان سازی. یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری.یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟؛ سوره اسراء، آیه: ۹۰- ۹۳.</ref> گاهی نیز شرط ایمان آوردنشان این بود که خدا مستقیماً با آنان سخن گفته و به آنان وحی کند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا فِي كُلِّ قَرْيَةٍ أَكَابِرَ مُجْرِمِيهَا لِيَمْكُرُواْ فِيهَا وَمَا يَمْكُرُونَ إِلاَّ بِأَنفُسِهِمْ وَمَا يَشْعُرُونَ وَإِذَا جَاءَتْهُمْ آيَةٌ قَالُواْ لَن نُّؤْمِنَ حَتَّى نُؤْتَى مِثْلَ مَا أُوتِيَ رُسُلُ اللَّهِ اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ سَيُصِيبُ الَّذِينَ أَجْرَمُواْ صَغَارٌ عِندَ اللَّهِ وَعَذَابٌ شَدِيدٌ بِمَا كَانُواْ يَمْكُرُونَ }}﴾}}<ref> و گفتند: هرگز به تو ایمان نخواهیم آورد تا برای ما از زمین چشمه‌ای فرا جوشانی.یا باغستانی از نخل و انگور داشته باشی که لابه‌لای آن جویبارهایی، نیک روان سازی. یا چنان که می‌پنداری، آسمان را پاره‌پاره بر سر ما افکنی یا خداوند و فرشتگان را پیش روی آوری.یا خانه‌ای زرّین داشته باشی یا به آسمان فرا روی و فرا رفتنت را (هم) هرگز باور نخواهیم داشت مگر نوشته‌ای برای ما فرو فرستی که آن را بخوانیم؛ بگو: پاکا که پروردگار من است، مگر من جز بشری پیام آورم؟؛ سوره انعام، آیه: ۱۲۳- ۱۲۴.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
*پس از این مراحل، آنان به تطمیع پرداخته و با هزینه کردن اموال هنگفت، مردم را از پیروی رسولان الهی باز می‌داشتند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُواْ يُنفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِيَصُدُّواْ عَن سَبِيلِ اللَّهِ فَسَيُنفِقُونَهَا ثُمَّ تَكُونُ عَلَيْهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ يُغْلَبُونَ وَالَّذِينَ كَفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ يُحْشَرُونَ}}﴾}}<ref> بی‌گمان کافران دارایی‌های خود را برای بازداشتن (مردم) از راه خدا می‌بخشند؛ به زودی (همه) آن را خواهند بخشید آنگاه برای آنان مایه دریغ خواهد بود سپس مغلوب می‌گردند و کافران به سوی دوزخ گرد آورده می‌شوند؛ سوره انفال، آیه: ۳۶.</ref> و آنگاه پیامبران الهی و پیروانشان را به شکنجه:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن| قَالُوا إِنَّا تَطَيَّرْنَا بِكُمْ لَئِن لَّمْ تَنتَهُوا لَنَرْجُمَنَّكُمْ وَلَيَمَسَّنَّكُم مِّنَّا عَذَابٌ أَلِيمٌ}}﴾}}<ref> گفتند: ما به شما فال بد می‌زنیم، اگر دست نکشید، سنگسارتان خواهیم کرد و از ما به شما عذابی دردناک خواهد رسید؛ سوره یس، آیه:۱۸.</ref>، تبعید از شهر: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ الَّذِينَ كَفَرُواْ لِرُسُلِهِمْ لَنُخْرِجَنَّكُم مِّنْ أَرْضِنَا أَوْ لَتَعُودُنَّ فِي مِلَّتِنَا فَأَوْحَى إِلَيْهِمْ رَبُّهُمْ لَنُهْلِكَنَّ الظَّالِمِينَ }}﴾}}<ref> و کافران به پیامبرانشان گفتند: شما را از سرزمینمان بیرون خواهیم راند مگر به آیین ما باز گردید آنگاه پروردگارشان به آنان وحی کرد که بی‌گمان ستمگران را نابود خواهیم کرد؛ سوره ابراهیم، آیه: ۱۳.</ref>، سنگسار کردن: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|قَالُواْ يَا شُعَيْبُ مَا نَفْقَهُ كَثِيرًا مِّمَّا تَقُولُ وَإِنَّا لَنَرَاكَ فِينَا ضَعِيفًا وَلَوْلاَ رَهْطُكَ لَرَجَمْنَاكَ وَمَا أَنتَ عَلَيْنَا بِعَزِيزٍ }}﴾}}<ref> گفتند: ای شعیب! ما بسیاری از آنچه را که می‌گویی درنمی‌یابیم و تو را در میان خویش ناتوان می‌بینیم و اگر (پاس) تبارت نبود تو را سنگسار می‌کردیم و تو در نظر ما توانمند نیستی؛ سوره هود، آیه:۹۱.</ref> و کشتن:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الأَرْضِ الْفَسَادَ}}﴾}}<ref> و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که می‌ترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد؛ سوره غافر، آیه:۲۶.</ref> تهدید کرده و وقتی که باز هم صبر و استقامت پیامبران و پیروان راستین آنان را می‌دیدند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَمَا لَنَا أَلاَّ نَتَوَكَّلَ عَلَى اللَّهِ وَقَدْ هَدَانَا سُبُلَنَا وَلَنَصْبِرَنَّ عَلَى مَا آذَيْتُمُونَا وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُتَوَكِّلُونَ }}﴾}}<ref> و چرا بر خداوند توکّل نکنیم حال آنکه راهمان را به ما نشان داده است؟ و بی‌گمان بر آزاری که می‌دهیدمان شکیبایی پیشه می‌کنیم و توکّل‌کنندگان باید تنها بر خداوند توکّل کنند؛ سوره ابراهیم، آیه: ۱۲.</ref> تصمیم می‌گرفتند تهدیدات خود را عملی کنند و به اعمال خشونت‌آمیز دست بزنند، ازاین‌رو بسیاری از پیامبران الهی را به قتل رساندند. انگیزه‌های مخالفت با دعوت ایشان، اموری چند بوده است؛ مانند گرایش به بی‌بند و باری و پیروی از هواهای نفسانی: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|لَقَدْ أَخَذْنَا مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَأَرْسَلْنَا إِلَيْهِمْ رُسُلاً كُلَّمَا جَاءَهُمْ رَسُولٌ بِمَا لاَ تَهْوَى أَنفُسُهُمْ فَرِيقًا كَذَّبُواْ وَفَرِيقًا يَقْتُلُونَ}}﴾}}<ref> بی‌گمان ما از بنی اسرائیل پیمان گرفتیم و به سوی آنان پیامبرانی فرستادیم؛ هرگاه پیامبری نزد آنان چیزی آورد که دلخواهشان نبود دسته‌ای را دروغگو شمردند و دسته‌ای (دیگر) را کشتند؛ سوره مائده، آیه: ۷۰.</ref>، خودخواهی و خودبزرگ‌بینی اشراف و نخبگان و ثروتمندان: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|قَالَ الَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِيَ آمَنتُمْ بِهِ كَافِرُونَ}}﴾}}<ref> آن سرکشان گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان دارید کافریم؛ سوره اعراف، آیه:۷۶.</ref>، روحیه برتری‌جویی: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|ثُمَّ أَرْسَلْنَا مُوسَى وَأَخَاهُ هَارُونَ بِآيَاتِنَا وَسُلْطَانٍ مُّبِينٍ  إِلَى فِرْعَوْنَ وَمَلَئِهِ فَاسْتَكْبَرُوا وَكَانُوا قَوْمًا عَالِينَ}}﴾}}<ref>  سپس موسی و برادرش هارون را با نشانه‌های خویش و برهانی آشکار فرستادیم؛به سوی فرعون و سرکردگانش ولی گردنفرازی کردند و قومی برتری جوی بودند؛ سوره مؤمنون، آیه: ۴۵ - ۴۶.</ref>؛ ستم: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَيْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْمًا وَعُلُوًّا فَانظُرْ كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الْمُفْسِدِينَ}}﴾}}<ref> و از سر ستم و گردنکشی، با آنکه در دل باور داشتند آن را انکار کردند پس بنگر که سرانجام (کار) تبهکاران چگونه بود؛ سوره نمل، آیه: ۱۴.</ref>، تعصب و پای‌بندی به سنت‌های پیشینیان:{{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لِأَبِيهِ وَقَوْمِهِ مَا هَذِهِ التَّمَاثِيلُ الَّتِي أَنتُمْ لَهَا عَاكِفُونَ قَالُوا وَجَدْنَا آبَاءَنَا لَهَا عَابِدِينَ }}﴾}}<ref>  هنگامی که به پدر و قوم خویش، گفت: این تندیس‌ها چیست که شما به (خدمت) آنها ماندگارید؟ گفتند: پدرانمان را پرستنده آنها یافته‌ایم؛ سوره انبیاء، آیه: ۵۲- ۵۳.</ref>، ارزش‌های غلط رایج در جوامع که پیامبران به مقابله با آنها برمی‌خاستند: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَقَالَ فِرْعَوْنُ ذَرُونِي أَقْتُلْ مُوسَى وَلْيَدْعُ رَبَّهُ إِنِّي أَخَافُ أَن يُبَدِّلَ دِينَكُمْ أَوْ أَن يُظْهِرَ فِي الأَرْضِ الْفَسَادَ}}﴾}}<ref> و فرعون گفت: بگذارید من موسی را بکشم و او پروردگارش را بخواند، که می‌ترسم آیین شما را دگرگون سازد یا در این سرزمین تباهی پدید آورد؛ سوره غافر، آیه: ۲۶.</ref>، حفظ منابع اقتصادی و موقعیت‌های اجتماعی: {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|قَالُواْ يَا شُعَيْبُ أَصَلاتُكَ تَأْمُرُكَ أَن نَّتْرُكَ مَا يَعْبُدُ آبَاؤُنَا أَوْ أَن نَّفْعَلَ فِي أَمْوَالِنَا مَا نَشَاء إِنَّكَ لَأَنتَ الْحَلِيمُ الرَّشِيدُ}}﴾}}<ref> گفتند: ای شعیب! آیا دینت  تو را وا می‌دارد که (به ما بگویی) آنچه را پدرانمان می‌پرستیدند وا نهیم یا با دارایی‌های خود آنچه می‌خواهیم انجام ندهیم؟ بی‌گمان تو خود بردبار راهدانی؛ سوره هود، آیه:۸۷.</ref>؛ {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُواْ إِنَّ كَثِيرًا مِّنَ الأَحْبَارِ وَالرُّهْبَانِ لَيَأْكُلُونَ أَمْوَالَ النَّاسِ بِالْبَاطِلِ وَيَصُدُّونَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلاَ يُنفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}﴾}}<ref> ای مؤمنان! بسیاری از دانشوران دینی (اهل کتاب) و راهبان، دارایی‌های مردم را به نادرستی می‌خورند و (مردم را) از راه خداوند باز می‌دارند؛ (ایشان) و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!؛ سوره توبه، آیه: ۳۴.</ref> و فشار حاکمان و زورگویان {{عربی|اندازه=100%|﴿{{متن قرآن|وَبَرَزُواْ لِلَّهِ جَمِيعًا فَقَالَ الضُّعَفَاء لِلَّذِينَ اسْتَكْبَرُواْ إِنَّا كُنَّا لَكُمْ تَبَعًا فَهَلْ أَنتُم مُّغْنُونَ عَنَّا مِنْ عَذَابِ اللَّهِ مِن شَيْءٍ قَالُواْ لَوْ هَدَانَا اللَّهُ لَهَدَيْنَاكُمْ سَوَاء عَلَيْنَا أَجَزِعْنَا أَمْ صَبَرْنَا مَا لَنَا مِن مَّحِيصٍ}}﴾}}<ref>  و همه نزد خداوند حضور می‌یابند آنگاه ناتوانان به سرکشان می‌گویند: ما پیروان شما بودیم، آیا چیزی از عذاب خداوند را از ما باز می‌دارید؟ می‌گویند: اگر خداوند ما را (به رهایی از عذاب) رهنمایی کرده بود ما شما را راهبری می‌کردیم، برای ما برابر است که بی‌تابی کنیم یا شکیبایی ورزیم، ما را گریزگاهی نیست؛ سوره ابراهیم، آیه:۲۱.</ref><ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>
*نادانی گسترده توده مردم نیز از موانع دعوت پیامبران در پهنای تاریخ بوده است<ref>[[حسن رضایی|رضایی، حسن]]،[[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم]]، ج۱۳، ص:۵۹۸- ۶۰۹.</ref>.


==منابع==
[[رسول]] نیز در اصطلاح [[قرآنی]] با یک استثنا در همه‌جا بر مأموران [[الهی]] که وظیفه‌شان رساندنِ [[پیام]] و یا انجام کاری ازطرف [[خداوند]] است، اطلاق شده است و آن یک استثنا دربارۀ فرستاده‌ای است که [[پادشاه]] [[مصر]] نزد [[حضرت یوسف]] {{ع}} در زندان فرستاد: {{متن قرآن|وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ}}<ref>«و پادشاه گفت: او را پیش من آورید! چون فرستاده نزد او آمد، وی گفت: نزد سرورت باز گرد» سوره یوسف، آیه ۵۰.</ref>.
* [[پرونده:000064.jpg|22px]] [[حسن رضایی|رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳''']]؛
* [[پرونده:426310763.jpg|22px]] [[عبدالحسین خسروپناه|خسروپناه، عبدالحسین]]، [[کلام نوین اسلامی (کتاب)|'''کلام نوین اسلامی''']]؛
* [[پرونده:33456.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|'''راه و راهنماشناسی''']]؛


==جستارهای وابسته==
فرستادگان [[الهی]] تنها از میان [[انسان‌ها]] نیستند و [[فرشتگان]] و [[جنیان]] نیز در این کاربرد از معنای [[رسول]] جای دارند: {{متن قرآن|إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ}}<ref>«که این (قرآن) بازخوانده فرستاده‌ای گرامی است» سوره حاقه، آیه ۴۰.</ref>. در این [[آیه]] منظور از «[[رسول]] [[کریم]]» [[جبرئیل]]، پیام‌رسان [[وحی]] است و از برخی [[آیات]] برمی‌آید که در میان [[جنیان]] نیز رسولانی از جانب [[خدا]] بوده‌اند: {{متن قرآن|يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ}}<ref>«ای گروه پریان و آدمیان! آیا پیامبرانی از خودتان نزد شما نیامدند که آیات مرا برایتان می‌خواندند و به دیدار امروزتان شما را هشدار می‌دادند؟ می‌گویند: (چرا،) ما بر (زیان) خود گواهی می‌دهیم و زندگانی این جهان آنان را فریفته بود و بر (زیان) خویش گواهی دادند» سوره انعام، آیه ۱۳۰.</ref>.
{{پرسش‌های وابسته}}
 
{{ستون-شروع|7}}  
اما در بیشتر [[آیات قرآن]] که واژۀ «[[رسول]]» به کار برده شده است، به [[پیامبران الهی]] اشاره دارد: {{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ}}<ref>«و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>.
بنابراین کاربردهای واژۀ [[رسول]] در [[قرآن]] با معنای لغوی آن تناسب دارد و در همان معنا به کار رفته است<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه ورهنماشناسی، ص ۴۴ ـ ۴۹.</ref> و در اصطلاح [[دینی]]، [[مأمور]] [[تبلیغ]] [[احکام]]<ref>التعریفات، ص ۱۴۸ (ذیل واژۀ رسول).</ref>و [[معارف الهی]] است<ref>شرح مصطلحات کلامیه، ص ۱۵۹.</ref>.
 
فرستاده، در [[متون دینی]]، گاهی [[رسول]] نامیده شده است و زمانی مرسَل. به دیدۀ برخی، اگر تنها شخص حامل پیغام لحاظ شود از او به [[رسول]] و چنانچه [[رسول]] با قیدِ "از جانب [[خدا]]" لحاظ شود، به مُرسَل تعبیر می‌شود<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۱ـ۱۳۲.</ref> و او جز خواستۀ [[خدا]] و اجرای [[رسالت]] و رساندن [[فرمان الهی]] به [[بندگان]]، هدفی ندارد<ref>التحقیق، ج ۴، ص ۱۱۷ـ ۱۱۹ (ذیل واژۀ رسل).</ref>.<ref>ر. ک: رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۵۹۸ ـ ۶۰۹.</ref>
 
== تفاوت [[نبوت]] و [[رسالت]] در [[قرآن]] ==
[[قرآن کریم]] برای اشاره به [[پیامبران الهی]] از دو واژۀ «[[رسول]]» و «[[نبی]]» استفاده می‌کند و حتی برخی از ایشان را با هر دو وصف می‌خواند، اینکه این دو واژه مترادف‌اند یا معنایی متفاوت دارند؟ نظریات مختلفی دربارۀ آن بیان شده است. به طور کلی می‌توان این نظریات را تحت دو عنوان تغایر و [[تساوی]] تقسیم‌بندی نمود<ref>ر. ک: اورنگی، طیبه، مهریزی، مهدی، حجتی، سید محمد باقر، «رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها»، مجله مطالعات قرآن و حدیث»؛ ص ۱۶۵ ـ ۱۹۹.</ref>:
=== [[تساوی]] ===
در این نظریه دو دیدگاه وجود دارد:
# برخی معتقدند این دو اصطلاح هیچ فرقی با هم ندارند و [[استدلال]] به آیۀ {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.</ref>، برای [[اثبات]] تفاوت میان آن دو صحیح نیست؛ زیرا تغایر لفظ همیشه حاکی از تفاوت مدلول نیست. [[قرآن]] در [[آیات]] مختلف [[پیامبر اسلام]] {{صل}} و دیگر [[پیامبران]] {{ع}} را با عبارات جداگانه یاد می‌کند؛ اما با استناد به این مطلب نمی‌توان گفت [[پیامبر اسلام]] از [[انبیای الهی]] نیست<ref>همدانی، قاضی عبدالجبار‌بن‌احمد، شرح الاصول الخمسة، ص۵۶۷.</ref>. طرفداران این نظریه شاهدی برای مدعای خود نیاورده‌اند؛ اما اگر هم در [[قرآن]] عناوین مختلفی برای [[پیامبران]] دیده می‌‌شود شاید ناظر به [[شئون]] متفاوت آنان باشد.
# برخی نیز معتقدند [[تساوی]] این دو واژه در مصداقشان است؛ ولی در مفهوم، متفاوتند. [[نبی]] و [[رسول]] (رسولی که از جانب [[خدا]] [[مبعوث]] گردد) هر یک بر شخص واحدی اطلاق می‌‌شوند و غالباً میان این دو، مگر در موارد اندک [[تساوی]] [[حاکم]] است؛ ولی توصیف اشخاص به [[نبوت]] به خاطر واقعیت خبرگیری و ارتباطشان با عالم بالا، خواه از طریق [[رؤیا]]، و خواه از طرق دیگر و توصیف آنان به [[رسالت]]، به خاطر [[مسئولیت]] [[ابلاغ پیام]] [[وحی]] و یا انجام عملی است و در تمام موارد [[قرآن]]، لفظ [[نبی]] و [[رسول]] (رسولی که در [[ارتباط با وحی]] [[تشریعی]] است نه [[رسول]] لغوی) در همین معنا به کار رفته است. ازاین جهت پیوسته کلمۀ «[[وحی]]» با واژۀ [[نبی]] و نبیّین همراه بوده است: {{متن قرآن|إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا}}<ref>«ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.</ref> و علت عدول از کلمۀ «[[نبی]]» به «[[رسول]]» در آیۀ: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ}}<ref>«و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.</ref>، جملۀ {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا}} است که اگر به جای آن کلمۀ {{عربی|وما أوحینا من قبلک}} به کار می‌‌برد، حتماً به جای [[رسول]]، کلمۀ [[نبی]] را استعمال می‌‌کرد و همچنین در مواردی که شخصِ طرف [[وحی]] را بر انجام کاری و [[تبلیغ]] سخنی [[مأمور]] می‌‌سازد از کلمۀ [[رسول]] بهره می‌‌گیرد نه از کلمۀ [[نبی]] و این خود [[گواه]] بر این است که [[رسول]] و [[نبی]] ناظر به دو گروه و دو صنف از [[پیامبران]] نیست، بلکه از نظر [[قرآن]]، گروه واحدی است دارای دو حیثیت که از جهتی «[[نبی]]» و از جهت دیگر «[[رسول]]» نامیده می‌‌شوند. مثلاً می‌‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref> و نیز می‌‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا}}<ref>«گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم» سوره مریم، آیه ۱۹.</ref>. چنانکه ملاحظه می‌‌شود در هر دو [[آیه]]، کلمۀ [[رسول]] به کار برده است، چیزی که هست در آیۀ نخست، وظیفۀ او [[ابلاغ پیام]] و در آیۀ دوم انجام کاری است و [[گواه]] روشن دیگر بر این مدعا این است که آنجا که [[خدا]] وظیفۀ [[پیامبران الهی]] را تحدید و [[تعیین]] می‌‌کند و می‌‌گوید شما جز [[ابلاغ]] [[سخن]] و [[پیام]]، [[تکلیف]] دیگری ندارید در همۀ موارد کلمۀ «[[رسول]]» به کار می‌‌برد و لفظ [[ابلاغ]] را با لفظ [[رسول]] همراه می‌‌سازد از جمله: {{متن قرآن|فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«و آیا جز پیام‌رسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟» سوره نحل، آیه ۳۵.</ref>؛ {{متن قرآن|فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیام‌رسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.</ref>؛ {{متن قرآن|إِلَّا بَلَاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا}}<ref>«جز پیام‌رسانی از سوی خداوند و رساندن رسالت‌های او (اختیاری ندارم) و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بی‌گمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ}}<ref>«ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم» سوره صف، آیه ۶.</ref>.
 
این [[آیات]] و [[آیات]] دیگر که در آنها لفظ [[نبی]] و [[رسول]] آمده است بر این [[حقیقت]] دلالت دارند که ملاک اتّصاف به [[نبوت]] و اطلاق لفظ [[نبی]] همان [[ارتباط]] [[پیامبران]] با [[جهان غیب]] است و ملاک به کار بردن لفظ [[رسول]] و توصیف آنان به این وصف، همان عهده دار بودن آنان نسبت به [[ابلاغ]] [[دستورات الهی]] است و اگر در مواردی که ضابطه ایجاب کرد لفظ [[نبی]] به کار رود ولی این ضابطه رعایت نگردد، به خاطر نکته ای است که این عدول را ایجاب کرده است. و گرنه این دو واژه دارای دو مفهوم هستند و یکی ([[نبوت]]) مقدم بر دیگری ([[رسالت]]) است و از این جا روشن می‌‌شود که هرگز نمی‌توان این دو لفظ را از نظر مفهوم مترادف خواند بلکه دو مفهوم مختلف دارند؛ امّا از نظر مصداق و [[مقام]] انطباق، غالباً میان آن دو [[تساوی]] است، یعنی هر [[نبی]] و [[پیامبر]] (که به او از عالم بالا [[وحی]] می‌‌شد) [[رسول]] بوده، یعنی [[وظیفه]] ای را بر عهده داشته است که پیامی را برساند و یا عملی را انجام دهد همچنان که هر رسولی ([[رسالت]] [[انسان]] از جانب [[خدا]])، [[نبی]] و طرف [[وحی]] است، ولی از طرف اول یک [[حکم]] غالبی است یعنی [[اکثریت]] قریب به اتفاق [[انبیا]] که طرف [[وحی]] بوده‌اند، رسالتی را بر عهده داشته‌اند، اگر چه در موارد اندکی [[نبوت]] او مخصوص خود او بوده و از خود او [[تجاوز]] نمی‌کرده است چنانکه در برخی از [[روایات]] وارد شده است که [[نبوت]] برخی از [[پیامبران بنی اسرائیل]] از خود [[تجاوز]] نکرده و نسبت به دیگران مأموریتی نداشته اند<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، باب طبقات الأنبیاء والرسل والأئمّة، ص ۱۷۴. البته یک چنین افراد را نبی و پیامبر خواندن یک نوع توسعه در اطلاق است والاّ نبوتی که از خود إنسان تجاوز نکند، چه معنی می‌‌تواند داشته باشد جز این که بگوییم این فرد نبی به معنی خبرگیر است نه گزارش گر.</ref> و این نسبت سنجی میان [[نبی]] و انسانِ رسولی است که از جانب [[خدا]] [[مأموریت]] [[ابلاغ پیام]] و یا انجام کاری داشته باشد؛ ولی با صرف نظر از این نکته، گاهی [[قرآن]] کلمۀ [[رسول]] را دربارۀ [[فرشته]] به کار می‌‌برد و می‌‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا}}<ref>«گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم» سوره مریم، آیه ۱۹.</ref> و گاهی در مورد فردی به کار می‌‌برد که از جانب [[بشر]] معمولی، مأموریتی را بر عهده داشته باشد. چنانکه می‎فرماید: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ}}<ref>«چون فرستاده نزد او آمد، وی گفت: نزد سرورت باز گرد» سوره یوسف، آیه ۵۰.</ref>.
 
با توجه به دو نوع استعمال واژه [[رسول]]، هرگز نمی‌توان گفت میان «[[نبی]]» و [[رسول]]، [[تساوی]] [[حاکم]] است بلکه قطعاً، [[رسول]] به اعتبار اینکه مصادیق بیشتری نسبت به [[نبی]] دارد مفهوم گسترده تری نیز دارد. و در [[حقیقت]] آن سخن معروف که می‌‌گویند: میان [[نبی]] و [[رسول]] از نسبت‌های چهارگانه، عموم و خصوص مطلق است صحیح به نظر می‌‌رسد؛ زیرا هر [[نبی]] و [[پیامبری]] (منهای [[پیامبری]] که اختصاص به خود داشته است) [[رسول]] است، در حالی که برخی از [[رسولان]] مانند [[فرشتگان]] و افراد عادی که از جانب افراد دیگر اعزام می‌‌شوند رسولند، ولی [[نبی]] نیستند<ref>ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۳۱۷ ـ ۳۲۴.</ref>.
=== تغایر ===
بیشتر [[اندیشمندان مسلمان]]، این دو مفهوم را متفاوت می‌دانند و می‌گویند «[[رسول]]» اخص و مصداقی از [[نبی]] است. به این معنا که هر رسولی [[نبی]] است، ولی هر نبی‌ای [[رسول]] نیست. گفته شده [[شیعیان]] بر این نظر اتفاق دارند و نیز این فرق‌گذاری را بیشتر [[اهل سنت]] نیز قبول دارند<ref>{{عربی|واتفقت الامامیة علی ان کلّ رسول فهو نبی ولیس کل نبی فهو رسول}}؛ محمدبن‌محمدبن‌نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، مجموعه‌مصنفات: اوائل المقالات، ص۴۵.</ref>. برخی از [[مفسران]] نیز بر این باورند که عبارت «مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِیٍّ»<ref>سورۀ حج، آیۀ ۵۲.</ref> گویای تغایر بین این دو واژه است<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۹۱؛ زمخشری، محمود‌بن‌عمر، الکشاف عن دقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ج۳، ص۱۶۴. </ref>؛ زیرا [[قرآن کریم]] [[کلام خداوند]] [[حکیم]] است و آوردن دو واژۀ کاملاً مترادف در یک جمله خلاف [[حکمت]] است. پس بنابر ظاهر [[آیه]] این دو واژه به یک معنا نیستند. بنابراین «[[نبی]]» و «[[رسول]]» دو واژۀ هم‌معنا نیستند<ref>روایات نیز دربارۀ فرق بین رسول و نبی سخن گفته‌اند. اصول کافی بابی به این نام دارد که شامل چهار روایت با سندهای صحیح و مضامین نزدیک به هم است. در حدیث اول این باب از قول امام صادق {{ع}} می‌خوانیم: {{متن حدیث|اَلنَّبِی الذِی یَری فِی مَنامِهِ وَیَسْمَعُ الصَّوتَ وَلا یُعایِنُ المَلَکَ وَالرسُولُ الذِی یَسْمَعُ الصَّوتَ وَیَری فِی المَنامِ وَیُعایِنُ المَلَک}}؛ اصول الکافی، ج۱، باب الفرق بین الرسول والنبی والمحدث، ص۱۷۶، ح۱.</ref> و بین آنها در وجوهی تمایز است که عبارت‌اند از:
# [[اتمام حجت]] برای [[مردم]]: به گفتۀ برخی [[رسول]] [[برتر]] از [[نبی]] است زیرا [[نبی]] [[مأمور]] رساندن خبر [[غیب]] [[الهی]] به [[مردم]] است و امور لازم را برای سامان بخشیدن به [[زندگی دنیوی]] و [[اخروی]] [[مردم]]، شامل اصول و [[فروع دین]] به [[مردم]] [[ابلاغ]] می‌کند؛ اما [[رسول]] علاوه بر [[مقام نبوت]]، دارای یک [[رسالت]] ویژه، یعنی [[اتمام حجت]] است: {{متن قرآن|رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ}}<ref>«پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد» سوره نساء، آیه ۱۶۵.</ref>؛ {{متن قرآن|لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى}}<ref>«و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود می‌کردیم می‌گفتند: پروردگارا! چرا فرستاده‌ای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.</ref>. تنها با آمدن [[رسول]] [[حجت]] بر [[مردم]] تمام می‌شود و [[خداوند]] [[حکم]] نهایی را دربارۀ [[هلاکت]] [[قوم]] یا ابقای ایشان و برخورداری‌شان از [[نعمت]] صادر می‌کند: {{متن قرآن|وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ}}<ref>«و هر امّتی را پیامبری است که چون پیامبرشان بیاید میان آنان به دادگری داوری می‌شود و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره یونس، آیه ۴۷.</ref>. از این [[آیات]] و برخی [[آیات]] دیگر<ref>مانند: سورۀ مائده، آیۀ۱۹؛ سورۀ یس، آیات۶۰ـ۶۱ و سورۀ اسراء، آیۀ ۱۵.</ref> برمی‌آید که [[رسول]]، علاوه بر [[پیام‌آوری]]، خصیصۀ [[اتمام حجت]] را نیز داراست<ref>ر. ک: طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۹ـ ۱۴۲، ۲۱۶.</ref>. بنابراین [[نبوت]] و [[رسالت]] دو [[مقام]] جداگانه‌اند که هریک از آن ‌دو خصوصیاتی دارد. به همین [[دلیل]] است که [[قرآن کریم]] برخی [[پیامبران الهی]] را در یک [[آیه]] با هر دو واژه وصف می‌کند<ref>مانند: سورۀ اعراف، آیۀ۱۵۸؛ سورۀ مریم، آیۀ ۵۱؛ سورۀ مریم، آیۀ ۵۴ و سورۀ حج، آیۀ۵۲.</ref> و این بدان معناست که آن [[پیامبر]] دارای هر دو [[منصب]] [[رسالت]] و [[نبوت]] بوده است و از آنجا که [[رسول]]، اخص مصداقی از [[نبی]] است، در آیۀ ۵۲ [[سورۀ حج]]، قبل از [[نبی]] آمده است: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ}}<ref>«و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه ۵۲.</ref> و اشکالی بر آن وارد نیست<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راه و رهنما‌شناسی، ص ۵۵ ـ ۵۶.</ref>.
# [[تبلیغ وحی]]: [[رسول]] کسی است که نه‌تنها ازطرف [[خداوند]] به او [[وحی]] می‌شود، بلکه [[مأمور]] به [[تبلیغ]] [[احکام]] و [[معارف الهی]] به [[مردم]] نیز هست؛ اما [[نبی]] اگرچه [[وحی]] را دریافت می‌کند، ولی ممکن است [[مأمور]] به [[تبلیغ]] آن نباشد<ref>التبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۳۱؛ مجمع‌ البیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌، ج۴، ص۹۰؛ علم الیقین، ج۱، ص۳۶۶.</ref> گرچه در میان [[اندیشمندان مسلمان]]، این وجه تمایز از دیگر وجوه مشهورتر است، شواهدی بر [[نادرستی]] آن دلالت دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از:
## [[نبی]] که از ریشة نبأ و به ‌معنای خبردهنده است، مستلزم [[مأمور]] به [[تبلیغ]] بودن تمام [[انبیای الهی]] است؛
## ظاهر بسیاری از [[آیات قرآن]]<ref>مانند: سوره احزاب، آیه ۴۵؛ سوره حج، آیه ۵۲ و سوره زخرف، آیه ۶.</ref> که در آنها واژۀ [[نبی]] (به‌صورت مفرد یا جمع) آمده است، گویای آن است که [[انبیا]] نیز [[پیام]] آوران [[الهی]] بوده‌اند؛ چون این [[آیات]] از ارسال آنان به‌سوی [[مردم]] [[سخن]] می‌گویند<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۹۱.</ref>؛ مثلاً می‌فرماید: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ}}<ref>«و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.</ref>. آزمودن [[مردم]] به [[سختی]] و [[رنج]] در صورتی حکیمانه است که [[احکام الهی]] به [[گوش]] [[مردم]] رسیده باشد و این فقط از طریق فرستادن [[نبی]] ممکن است. به همین جهت، آیۀ دیگری از [[برانگیختن]] [[انبیا]] [[سخن]] می‌گوید: {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>. طبق مفاد این [[آیه]]، هر نبی‌ای نویدآور و بیم‌دهنده است و [[نوید و بیم دادن]] مستلزم [[مأموریت]] داشتن برای رساندن [[پیام الهی]] است<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۱ ـ ۵۳.</ref>.
## در آیۀ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس» سوره انفال، آیه ۶۴.</ref> [[پیروی]] از [[نبی]] مطرح شده که مؤید مرسل بودن [[نبی]] است.
## نافرمانی‌های [[مردم]] در مقابل [[انبیاء]] به جهت [[تبلیغ]] که به [[قتل]] آنان می‌‌انجامید مانند آیۀ {{متن قرآن|وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ}}<ref>«و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! هرگز یک (رنگ) خوراک را برنمی‌تابیم به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز، بر آورد. او گفت: آیا چیز پست‌تر را به جای چیز بهتر می‌خواهید؟ به شهری فرود آیید که (آنجا) آنچه خواستید در اختیار شماست؛ و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند زیرا نشانه‌های خداوند را انکار می‌کردند و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند؛ این بدان روی بود که سرکشی ورزیدند و از اندازه، می‌گذشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.</ref>، [[دلیل]] دیگری بر ارسال [[نبی]] است<ref>ر. ک: اورنگی، طیبه، مهریزی، مهدی، حجتی، سید محمد باقر، «رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها»، مجله مطالعات قرآن و حدیث»؛ ص ۱۶۵ ـ ۱۹۹.</ref>.
## [[خداوند]] در [[قرآن]] می‌‌فرماید تمام [[پیامبران]]، دشمنانی از [[انس]] و [[جن]] داشتند: {{متن قرآن|وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا}}<ref>«و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از گناهکاران نهادیم و پروردگارت (تو را) رهنما و یاور بس» سوره فرقان، آیه ۳۱.</ref> و روشن است که این [[دشمنی]] معلول [[تبلیغ]] آنها است. اگر [[پیامبری]] [[دست]] به [[تبلیغ]] [[آیین]] خود نزند، کسی با او [[دشمنی]] نخواهد کرد و از این که همگی دشمنانی داشته‌اند معلوم می‌‌شود که همگی مبلغ و گوینده [[احکام الهی]] بوده اند<ref>ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۳۱۲.</ref>.
# داشتن کتاب، [[شریعت]] و [[معجزه]]: برخی گفته‌اند [[رسول]] با داشتن [[معجزه]] و کتاب و [[شریعت]] از [[نبی]] متمایز می‌شود؛ زیرا [[نبی]] بدون آنکه [[معجزه]] و کتاب داشته باشد، تنها [[مردم]] را به [[شریعت]] [[رسول]] پیش از خود فرا می‌خواند<ref>زمخشری، محمود‌بن‌‌عمر، الکشاف، ج۳، ص۱۶۴؛ رازی، فخرالدین محمدبن‌عمر، تفسیر مفاتیح الغیب، ج۲۳، ص۴۹.</ref>. برای [[اثبات]] این نظریه ممکن است به این [[آیه]] [[استدلال]] شود: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>. اما این [[آیه]] مؤید خوبی برای این ادعا نیست و این فرق‌گذاری از چند جهت اشکال دارد:
## از آیۀ بالا نمی‌توان به صورت قطعی نتیجه گرفت که همۀ [[رسولان]] کتاب داشته‌اند؛ زیرا [[آیه]] می‌فرماید: «با [[رسولان]] کتاب فروفرستادیم» و این با [[نزول]] کتاب برای برخی از آنها نیز سازگار است؛ چنان‌که [[قرآن کریم]] خطاب به [[بنی‌اسرائیل]] می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا}}<ref>«و شما را پادشاه کرد» سوره مائده، آیه ۲۰.</ref>، حال آنکه فقط برخی از [[بنی‌اسرائیل]] [[پادشاه]] بودند و گذشته از این هرگز نمی‌توان گفت: همۀ [[رسولان]]، دارای کتاب بودند و [[اثبات]] این مسئله کار [[دشواری]] است این فرق‌گذاری با [[روایات]] نیز ناسازگار است. برای نمونه، طبق [[روایت]] [[ابوذر]] از [[حضرت محمد]] {{صل}} [[تعداد پیامبران]] ۱۲۴ هزار بوده است که ۳۱۳ نفر آنان [[رسول]] بوده‌اند و در مجموع ۱۰۴ [[کتاب آسمانی]] فرود آمده است؛ طبق این [[روایت]]، همۀ [[رسولان الهی]] کتاب نداشته‌اند. باتوجه به این [[روایات]] که آمار [[کتاب‌های آسمانی]] را کمتر از آمار [[رسولان الهی]] می‌‌داند، چگونه می‌‌توان گفت [[رسول]] کسی است که همراه او کتابی باشد<ref>ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵.</ref>؟
## به تصریح [[قرآن کریم]] [[انبیا]] نیز دارای کتاب بوده‌اند: {{متن قرآن|كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ}}<ref>«مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد» سوره بقره، آیه ۲۱۳.</ref>.
## [[قرآن کریم]] پیامبرانی را که کتاب و [[شریعت]] مستقل نداشته‌اند نیز «[[رسول]]» خوانده است از جمله [[حضرت اسماعیل]] {{ع}}: {{متن قرآن|كَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref> و [[حضرت لوط]] {{ع}}<ref>تورات حضرت لوط {{ع}} را برادرزادۀ حضرت ابراهیم {{ع}} می‌خواند؛ پیدایش، باب ۱۴، ش ۱۲؛ برخی مفسران احتمال داده‌اند که وی خواهرزادۀ ابراهیم {{ع}} بوده است؛ طبرسی، ابوعلی فضل‌‌بن‌حسن، ‌ مجمع‌ البیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌، ج۲، ص۳۲۹.</ref> نیز صاحب [[شریعت]] نبود و [[شریعت]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} را [[تبلیغ]] می‌کرد؛ اما در [[قرآن]] با وصف «[[رسول]]» آمده: {{متن قرآن|إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ}}<ref>«من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷.</ref>.
## از [[آیات]] و [[روایات]] برمی‌آید که تنها [[پنج تن]] از [[پیامبران]] [[شریعت]] داشته‌اند. [[نقل]] شده: از [[امام صادق]] {{ع}} دربارۀ آیۀ {{متن قرآ«|فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُوْلُوا الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ}}<ref>«بنابراين شكيبا باش همان‏گونه كه پيامبران اولوا العزم شكيبايى ورزيدند» سوره احقاف، آیه ۳۵.</ref> پرسیده شد. [[حضرت]] فرمودند: «[[نوح]] و [[ابراهیم]] و [[موسی]] و [[عیسی]] و [[محمد]] {{صل}}». پرسیده شد: چگونه ایشان [[اولوالعزم]] شده‌اند؟ فرمودند: «بدین جهت که [[نوح]] با کتاب و [[شریعت]] برانگیخته شد و هر [[پیامبری]] که پس از او آمد، کتاب و [[شریعت]] و [[راه]] [[نوح]] را پی گرفت، تااینکه [[ابراهیم]] {{ع}} با صحیفه‌ها و [[عزم]] بر ترک کتاب [[نوح]] آمد و هر [[پیامبری]] پس از او به کتاب و [[شریعت]] و [[راه]] وی بود، تا اینکه [[موسی]] {{ع}} با [[تورات]] و [[عزم]] بر ترک صحیفه‌ها آمد و هر [[پیامبری]] پس از وی به [[تورات]] و [[شریعت]] و [[راه]] او بود، تا اینکه [[مسیح]] {{ع}} با [[انجیل]] و [[عزم]] بر ترک [[شریعت]] و [[راه]] [[موسی]] {{ع}} آمد و [[پیامبران]] بعد از او به [[شریعت]] و [[راه]] او بودند، تا اینکه [[حضرت محمد]] {{صل}} با [[قرآن]] و [[شریعت]] و [[راه]] جدید آمد و [[حلال]] او تا [[روز قیامت]] [[حلال]]، و [[حرام]] او تا [[روز قیامت]] [[حرام]] است. اینان [[پیامبران اولوالعزم]] هستند»<ref>{{متن حدیث|قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ {{ع}}: قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «(فَاصْبِرْ کما صَبَرَ أُولُواالْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ(؟ فَقَالَ: نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَی وَ عِیسَی وَ مُحَمَّدٌ {{صل}}. قُلْتُ:کیفَ صَارُوا أُولِی الْعَزْمِ؟ قَالَ: لِأَنَّ نُوحاً بُعِثَ بِکتَابٍ وَ شَرِیعَةٍ وَ کلُّ مَنْ جَاءَ بَعْدَ نُوحٍ أَخَذَ بِکتَابِ نُوحٍ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّی جَاءَ إِبْرَاهِیمُ {{ع}} بِالصُّحُفِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْک کتَابِ نُوحٍ لَا کفْراً بِهِ فَکلُّ نَبِی جَاءَ بَعْدَ إِبْرَاهِیمَ {{ع}} أَخَذَ بِشَرِیعَةِ إِبْرَاهِیمَ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِالصُّحُفِ حَتَّی جَاءَ مُوسَی بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْک الصُّحُفِ وَ کلُّ نَبِی جَاءَ بَعْدَ مُوسَی {{ع}} أَخَذَ بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّی جَاءَ الْمَسِیحُ {{ع}} بِالْإِنْجِیلِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْک شَرِیعَةِ مُوسَی وَ مِنْهَاجِهِ فَکلُّ نَبِی جَاءَ بَعْدَ الْمَسِیحِ أَخَذَ بِشَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّی جَاءَ مُحَمَّدٌ {{صل}} فَجَاءَ بِالْقُرْآنِ وَ بِشَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ؟ فَحَلَالُهُ حَلَالٌ إِلَی‏ یوْمِ الْقِیامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ فَهَؤُلَاءِأُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ {{ع}}}}؛ بحار الانوار، ج۱۱، باب۱، ص۵۶، حدیث ۵۵.</ref>. با توجه به [[روایت]] مذکور می‌توان از [[قرآن کریم]] نیز استفاده کرد که فقط [[پنج تن]] از [[پیامبران]] [[شریعت]] داشته‌اند: {{متن قرآن|شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى}}<ref>«از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم» سوره شوری، آیه ۱۳.</ref>. این آیۀ شریفه گویای آن است که [[شرایع]] تنها در انحصار [[پنج تن]] از [[پیامبران]]، یعنی [[پیامبران]] معروف به [[اولوالعزم]]، بوده است؛<ref>طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۲۹.</ref> زیرا [[آیه]] درصدد [[منت نهادن]] و بیان [[نعمت خداوند]] بر [[امت اسلامی]] است؛ ازآن ‌رو که [[اسلام]] شامل تمام [[شرایع الهی]] است. بنابراین اگر غیر از [[پیامبر اسلام]] و چهار [[پیامبر]] دیگری که در این [[آیه]] نامشان آمده است، [[پیامبر]] دیگری صاحب [[شریعت]] بود، می‌بایست نامش در [[آیه]] می‌آمد.
## بنابر [[قرآن کریم]] برخی [[انبیای الهی]] نیز که [[رسول]] و صاحب [[شریعت]] نبوده‌اند، معجزاتی داشته‌اند برای مثال: [[حضرت صالح]] برای [[قوم ثمود]] شتری از [[دل]] کوه بیرون آورد و به آنان فرمود: {{متن قرآن|نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا}}<ref>«پیامبر خداوند به آنان گفت: شتر خداوند را با آبشخور آن وانهید» سوره شمس، آیه ۱۳.</ref>.<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۵۲ ـ ۵۵.</ref>
# [[رؤیت]] [[فرشته]]: برخی گفته اند: [[رسول]] یک اطلاق عام دارد یعنی کسی که با [[خدا]] از طریق [[وحی تشریعی]]<ref>انسان‌های عادی از طریق حس و تجربه و یا تفکر و استدلال به نتایجی می‌‌رسند ولی هرگاه انسانی از ابزار شناختی بهره گرفت که مربوط به این دو نوع معرفت نیست، بلکه یک نوع آگاهی سوم باشد که از عالم بالا بر نفس او فرود آید و هدف آن، هدایت اجتماع بشری به سوی کمال باشد در این صورت به چنین آگاهی «وحی تشریعی» گفته می‌‌شود در حقیقت، وحی تشریعی از نظر ماهیت وحقیقت با برخی از اقسام پیشین، تفاوت ومباینت ندارد، چیزی که هست در وحی تشریعی مسئله هدایت انسان‌ها به سوی مبدأ و معاد، به عنوان قید لازم اخذ گردیده است؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۱۱۵ـ ۱۱۶.</ref> [[ارتباط]] دارد و [[مأمور]] به [[تبلیغ]] است و [[حجت]] بر [[بشر]] به‌واسطۀ آنها تمام شده و این نوع اطلاق همۀ فرستادگان از جانب [[خداوند]] را برای [[هدایت]] [[بشر]] شامل است و از این جهت فرقی بین [[نبی]] و [[رسول]] نیست اما در اطلاق خاص که به گروهی از [[پیامبران]] اختصاص دارد بین [[نبی]] و [[رسول]] تفاوت هست. به این معنی که طبق [[روایات]]<ref>عن زرارة قال: سألت أبا جعفر عن قول االله عز وجل: (وکان رسولا نبیا) ما الرسول وما النبی؟ قال: النبی الذی یری فی منامه ویسمع الصوت ولایعاین الملک والرسول الذی یسمع الصوت ویری فی المنام ویعاین الملک»... ؛ اصول کافی، ج۱، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث، ص۱۷۶، ح۱.</ref> گروهی از [[پیامبران]] اینگونه بوده‌اند که [[فرشتۀ وحی]] را علاوه بر اینکه در عالم رویا [[مشاهده]] می‌‌کردند و صدا و سخن او را می‌‌شنیدند در عالم [[بیداری]] هم او را [[مشاهده]] می‌‌کردند و بااو صحبت می‌‌کردند. این عده از [[انبیاء]] با این خصوصیت [[رسول]] نامیده شدند در نتیجه تفاوت [[رسول]] با [[نبی]] در [[اختلاف]] طبقات و ویژگی آنهاست<ref>ر. ک: ربانی گلپایگانی، استاد علی، درسگفتار«وحی پژوهی و حقیقت نبوت»، جلسۀ ۳۰.</ref>.
 
== علائم [[اثبات]] [[رسالت]] ==
[[حکمت خداوند]] اقتضا می‌کند پیامبرانی را از میان [[انسان‌ها]] برگزیند تا [[احکام]] و [[معارف الهی]] را از [[طریق وحی]] دریافت کنند و به [[مردم]] برسانند. حال با توجه به نامحسوس بودن [[وحی]] برای [[مردم]] عادی و گواه‌طلبی [[انسان]]، [[پیغمبران]] و رسولانی که [[خداوند]] برای بندگانش فرستاده است باید با [[دلایل]] و [[براهین]] آشکاری همراه باشند که [[درستی]] ادعای آنان را [[تأیید]] کند تا بر این تاکید شود که آنها از [[رسولان]] و فرستادگان [[خداوند]] هستند تا [[حجت]] بر [[مردم]] تمام شود و آنان هیچ عذری در نپذیرفتن و [[اطاعت]] نکردن از آنها نداشته باشند؛ زیرا به [[گواهی]] [[تاریخ]]، برخی افراد به‌دروغ مدعی [[نبوت]] و [[سفارت]] از طرف [[خداوند]] شده‌اند تا از این طریق، به [[جاه و مقام]] و [[یاری]] [[خداوند]] و [[تأیید]] او برسند. این [[پیامبران دروغین]] توانسته‌اند گروهی از ساده‌دلان را فریفته، آنان را پیرو خود کنند گرچه گاهی می‌توان با استفاده از برخی قراین به [[کذب]] [[مدعیان دروغین]] [[نبوت]] پی ‌برد<ref>مانند: الف) وجود تناقض قطعی در آنچه او به‌عنوان وحی آورده است؛ ب) مخالفت قطعی مدعیاتش با عقل، مانند جسم شمردن خدا و نیکو دانستن ظلم؛ ج) انجام کاری برخلاف تمام شرایع الهی، مانند دزدی و بی‌عفتی؛ د) تکذیب پیامبر دیگر یا تردید درباره آن؛ ه‍) درخواست مزد مادی برای رسالت خود؛ مصباح یزدی، محمدتقی، اصول عقاید (۲)؛ راهنماشناسی، ص۱۹۱ـ۱۹۲.</ref>، ممکن است کسانی هم باشند که به‌دروغ [[ادعای نبوت]] کنند، ولی نتوان با قراین به [[دروغ]] آنان پی برد. بنابراین به ‌مقتضای [[حکمت الهی]] باید یک یا چند [[راه]] عمومی برای [[شناخت]] [[پیامبران]] [[راستین]] وجود داشته باشد تا در [[بعثت انبیا]] [[نقض غرض]] رخ ندهد<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص۱۴۵ـ۱۴۶.</ref>، برخی از این [[دلایل]] عبارت‌اند از:
# هماهنگی در اصول: از جمله [[دلایل]] [[نبوت]] یکی بودن اصول [[دعوت]] [[رسول]] با اصول [[دعوت]] دیگر [[پیامبران]] است و از جملۀ این اصول [[دعوت]] به [[آیین]] [[توحید]] است که در [[منطق]] [[پیامبران]] جلوه‌های فراوانی دارد از جمله:
## [[پرستش]] [[خدا]]: تمام [[پیامبران]] برای گسترش کلمۀ [[توحید]] برانگیخته شده و [[قرآن]] به این [[حقیقت]] اشاره کرده است: {{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}}<ref>«و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>؛ {{متن قرآن|وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ}}<ref>«و از پیامبران ما که پیش از تو فرستاده‌ایم بپرس، آیا به جای (خداوند) بخشنده خدایانی را قرار داده‌ایم که پرستیده شوند؟» سوره زخرف، آیه ۴۵.</ref>. [[دعوت]] به خدای یگانه یکی از جلوه‌های [[توحید]] در [[آیین]] همۀ [[پیامبران]] است، از برخی [[آیات]] استفاده می‌‌شود [[گرایش]] به خدای یگانه [[آیین]] [[فطری]] است و [[شرک]] وگرایش به [[کثرت]] در آلهه، [[انحراف]] از [[فطرت]] است، [[قرآن]] پس از آنکه یادآور می‌‌شود که [[آیین]] [[توحید]]، [[آیین]] [[فطرت]] است، گروهی را که از آن جدا شده‌اند [[توبیخ]] نموده و می‌‌فرماید: {{متن قرآن|وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ}}<ref>«و از مشرکان نباشید، از آن کسانی که دین خود را پراکندند و گروه گروه شدند؛ هر گروهی بدانچه نزد آنهاست شادمانند» سوره روم، آیه ۳۱ ـ ۳۲</ref>.
## [[دعوت به دین اسلام]]: جلوۀ دیگر از [[دعوت]] [[پیامبران]] به [[وحدت]] و [[یگانگی]]، [[مبعوث]] شدن همگی به [[تبلیغ]] یک [[آیین]] و [[دعوت]] به یک [[دین]] به نام [[اسلام]] است و اگر هم تفاوتی هست، تفاوت در [[شریعت‌ها]] و به اصطلاح آبشخورها است و گرنه [[فیض]] جاری در مجاری [[وحی]] به سوی [[بندگان]]، از نظر و اقعیت یکی است. چنان که می‌‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>.
## [[دعوت]] به [[ایمان به پیامبران]] دیگر: یکی دیگر از مظاهر [[وحدت]] در دعوت‌های [[انبیا]] این بود که هر یک از آنان [[مردم]] را به [[ایمان به پیامبران]] دیگر [[دعوت]] نموده‌اند و باید همۀ [[امت‌ها]] به [[استواری]] تمام [[شرایع]] [[ایمان]] بیاورند. چنان که می‌‌فرماید: {{متن قرآن|لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ}}<ref>«میان هیچ‌یک از آنان فرق نمی‌نهیم و ما فرمانبردار اوييم» سوره بقره، آیه ۱۳۶.</ref>.<ref>ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۴۳۲ ـ ۴۳۳.</ref>
# [[معجزه]]: [[معجزه]] کاری [[خارق‌العاده]] است که با [[عنایت]] ویژۀ [[خداوند]]، به ‌دست مدعی [[نبوت]]، برای [[اثبات]] [[صدق]] مدعای خویش انجام می‌گیرد و همراه با [[تحدی]] (به مبارزه‌طلبیدن)<ref>جوهری گوید: تحدیّت فلاناً، اذا باریته فی فعل ونازعته الغلبة؛ اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۳۱۰.</ref> و مطابق با مدعای مدعی [[نبوت]] است<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص۱۷۰.</ref>. [[مردم]] از کسانی که [[ادعای پیامبری]] می‌کردند، نشانه‌ای خدایی می‌خواستند و در مواقعی که این درخواست آنان برخاسته از [[حس]] [[حقیقت‌جویی]] بود، [[انبیا]] به [[اذن خداوند]] نشانه‌ای [[الهی]] می‌آوردند. از [[امام صادق]] {{ع}} پرسیده شد: «به چه علت [[خداوند]] به [[پیامبران]] و شما ([[امامان]]) [[معجزه]] داده است؟» فرمودند: «تا دلیلی بر [[راستی]] مدعای ([[رسالت الهی]]) آورندۀ آن باشد. [[معجزه]] نشانۀ خداست و [[خدا]] آن را به کسی جز [[پیامبران]] و حجت‌های خود نمی‌بخشد، تا راستیِ راست‌گو و دروغِ [[دروغ‌گو]] آشکار شود»<ref>{{متن حدیث|عن ابی بصیر، قال: «قلت لأبی عبد الله {{ع}}: لأی علّة أعطی الله عزوجل انبیاءَه ورسله وأعطاکم المعجزة؟ فقال: لیکون دلیلاً علی صدق من أتی به، والمعجزة علامة لله لا یعطیها الاّ أنبیائه ورسله وحججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب}}؛ فخرالدین محمد‌بن‌عمر رازی، المطالب العالیة، ج۸، ص۲۲ـ۲۳.</ref>.<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص۱۸۶.</ref> برخی [[معجزات]] [[پیامبران]] خاص که در [[قرآن کریم]] هم به آنها اشاره شده عبارت‌اند از:
## [[معجزات حضرت موسی]] {{ع}}: {{متن قرآن|وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى أَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى}}<ref>«و آن چیست در دست راست تو، ای موسی؟ گفت: چوبدست من است كه بر آن تكيه مى‏ كنم و با آن براى گوسفندانم برگ مى‏ ريزم و مرا بدان نيازهايى ديگر است. فرمود: آن را بیفکن، ای موسی! و آن را افکند؛ ناگهان، آن (چوبدست) ماری شد که می‌شتافت. فرمود: آن را بگیر و مترس! ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم و دست خويش (از گريبان به) زير بازو بر تا بى‏هيچ بيمارى درخشان برآيد به نشانه اى ديگر تا به تو برخی از نشانه های بزرگ خویش را نشان دهیم» سوره طه، آیه ۱۷ ـ ۲۳</ref>.
## [[معجزات پیامبر]] [[اسلام]] {{صل}}: از جمله معجزۀ بزرگ [[پیامبر]] {{صل}} [[قرآن کریم]] است، در حالی که ایشان درس ناخوانده بوده و [[قادر]] به [[خواندن و نوشتن]] نبود. [[خدا]] می‌‌فرماید: {{متن قرآن|قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا}}<ref>«بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد و بی‌گمان ما برای مردم در این قرآن از هر مثلی گوناگون آورده‌ایم امّا بیشتر مردم جز سر ناسپاسی ندارند» سوره اسراء، آیه ۸۸ ـ ۸۹</ref>.<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنما‌شناسی، ص ۲۵۷.</ref>
## [[معجزات]] [[حضرت عیسی]] {{ع}}: {{متن قرآن|وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ}}<ref>«و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.</ref>.<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۲۱۳.</ref>
## معجزۀ [[حضرت صالح]] {{ع}}: [[حضرت صالح]] {{ع}} ‌ به درخواست [[مردم]] ماده ‌شتری از [[دل]] کوه درآورد تا [[حقانیت]] دعوتش را [[اثبات]] کند: {{متن قرآن|وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً}}<ref>«و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای است» سوره اعراف، آیه ۷۳.</ref>.<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۲۱۰.</ref>
# [[بشارت پیامبر]] پیشین: هرگاه [[نبوت]] فردی با [[دلایل]] قطعی ثابت شد و او [[نشانه‌ها]] و ویژگی‌های [[پیامبر]] بعد از خود را به گونه ای روشن بیان کرد، آنگاه خصوصیات وارد در [[کلام]] او به نحو روشن بر فردی منطبق گردید، در این صورت می‌‌توان [[نبی]] بعدی را از طریق [[کلام]] صریح [[پیامبر]] پیشین [[شناخت]]. [[کلام]] صریح [[پیامبر]] قبل بر [[پیامبر]] بعد از خود و معرفی شخص او و یا بیان [[نشانه‌ها]] و ویژگی‌های او امری است که طبع [[رسالت]] و [[هدف]] [[نبوت]] آن را اقتضا می‌‌کند تا اینکه [[راه]] برای [[گرایش]] انسان‌های [[حقیقت جو]] به [[رسولان الهی]] از هر جهت هموار گردد و در نتیجه [[هدف بعثت]] تأمین شود چنانکه در [[تاریخ امامان معصوم]] {{ع}} این نکته به روشنی دیده می‌‌شود که [[امام]] قبل، [[امام]] پس از خود را گاهی به صورت خاص وگاهی با بیان نشانه‌های او، معرفی نموده است، قطعاً این روش مورد توجه [[پیامبران]] نیز بوده است چنانکه در خصوص [[پیامبر اسلام]] برخی [[آیات قرآنی]] به صراحت این مطلب را [[تأیید]] می‌‌کند، هر چند به خاطر [[تحریف]] حقایق [[تاریخی]] این مطلب در مورد همه [[پیامبران]] در دسترس نیست. [[مسلمانان]] مدعی آن هستند که [[حضرت مسیح]] [[پیامبر]] پس از خود را به عنوان فردی به نام «[[احمد]]» [[تعیین]] کرده است و [[قرآن]] این [[حقیقت]] را یادآور شده است: {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶.</ref>.<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه ورهنما‌شناسی، ص ۱۴۷ ـ ۱۴۹؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۳۷۶ ـ ۳۷۷.</ref>
== نسبت بین [[رسالت]] با [[امامت]] ==
روایات بر این امر تأکید دارند که [[امامت]] مقامی فراتر از [[نبوت]] و رسالت است<ref> برای نمونه، امام رضا {{ع}} فرمودند: {{متن حدیث|انَّ الامامة خص الله بها ابراهیم الخلیل {{ع}} بعد النبوة والخلة مرتبة ثالثة}}؛ حسینی بحرانی، هاشم‌بن‌سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۱۷، ح۵؛ اهل سنت، امامت را در این آیه به مقام نبوت تفسیر کرده‌اند، اما شواهد حاکی از نادرستی این تفسیر است.</ref>. معنای رسالت این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به [[تبلیغ]] و ادای آن شود<ref>ر. ک: حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص ۵۶ ـ ۵۸.</ref>. رسالت جنبه ظاهر و [[هدایت ظاهری]] را [[رهبری]] می‌‌کند که [[امام]] علاوه بر این، [[هدایت باطنی]] را هم به عهده دارد. [[امامت]] [[مقام ولایت]] کلّیه و مطلقه [[الهی]] و مرتبه خاصی از [[قرب الهی]] است و رسالت این گونه نیست. [[قرآن]] همچنین بعد از یادکرد از چند [[پیامبر الهی]]، می‌فرماید: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref>؛ دربارۀ برخی [[پیامبران الهی]] نیز آمده است: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>. از مجموع این [[آیات]] استفاده می‌شود بعضی [[پیامبران]] از جمله [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} دارای [[مقام امامت]] نیز بوده‌اند<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۴۱ ـ ۴۴۲.</ref> و [[خداوند]] [[مقام امامت]] را در اواخر [[عمر]] [[ابراهیم]] {{ع}} و پس از سال‌ها [[نبوت]] و رسالت و بعد از قبولی‌اش در یک [[امتحان]] بزرگ به او [[عنایت]] فرمود<ref>با توجه این نکته که حضرت ابراهیم {{ع}} این مقام را برای فرزندان خود نیز خواسته است، فهمیده می‌شود که حضرت اسماعیل و اسحاق {{ع}} به دنیا آمده بوده‌اند و حضرت ابراهیم {{ع}} هم در سنین پیری فرزنددار شده بود؛ زیرا قرآن از قول آن حضرت می‌فرماید: الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَق»؛ سورۀ ابراهیم، آیۀ ۳۹؛ برای آگاهی بیشتر، ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۷۰، ۲۸۰.</ref>، از این رو گفته شده" [[نبوّت]] حاصل نمی‌شود مگر پس از [[عبودیّت]] [[خداوند]] و رسالت ممکن نیست مگر بعد از [[نبوّت]] و رسیدن به [[مقام]] خلّت ممکن نیست مگر پس از نیل به [[مقام رسالت]] و [[مقام امامت]] به کسی داده نمی‌شود، مگر اینکه به [[مقام]] خلّت ([[خلیل]] اللهی) رسیده باشد»<ref>ر. ک: مروجی طبسی، محمدعلی، قورچیان، علی، «مفهوم‌شناسی تطبیقی - تحلیلی «رسول» و «نبی» در لغت و روایات اهل بیت {{ع}}»؛ مجله حسنا، ص ۳۳ ـ ۵۷.</ref>.
در [[قرآن مجید]]، [[امام]] بر مصادیق مختلفی استعمال شده است که به دو دسته تقسیم می‌شود:
# مصادیق غیر بشری، مانند [[لوح]] محفوظ‍‌: {{متن قرآن|وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ}}<ref>«و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.</ref>.
# [[کتاب آسمانی]]: {{متن قرآن|وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً}}<ref>«و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟» سوره هود، آیه ۱۷.</ref>.
مصادیق بشری که از جهت [[حقانیت]] و بطلان، به دو دسته تقسیم می‌شود:
# [[امام حق]]: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند</ref>؛
# [[امام باطل]]: {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}}<ref>«با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> و {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>.
اما [[امامت]] در اصطلاح [[دینی]] به دو صورت [[عام و خاص]] است که در معنای عام، شامل [[نبوت]] و رسالت به عنوان [[مقتدا]] و [[اسوه]] می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق [[مقام نبوت]] و رسالت است: {{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> یا [[مقام]] ویژه‌ای است که از طرف [[خدای سبحان]] به اوصایای [[پیامبران]] {{ع}}، [[عنایت]] می‌شود<ref>ر. ک: حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص، ۵۶ ـ ۵۸.</ref>.
 
== ویژگی‌های [[رسالت]] و [[امامت]] ==
برخی از ویژگی‌های [[رسالت]] و [[امامت]] عبارت‌اند از:
# [[عصمت]]: مراد از [[عصمت]]، ملکه‌ای [[نفسانی]] و قوه‌ای [[روحانی]] است که [[خدا]] به برخی افراد می‌دهد و همین مانع از [[لغزش]] آنان به سمت [[گناه]] و [[خطا]] می‌شود و همچنین موهبتی [[الهی]] به بندگانی است که [[خدا]] می‌داند هرگز به ‌اختیار [[گناه]] نمی‌کنند: {{متن قرآن|اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ}}<ref>«خدا بهتر مى ‏داند رسالتش را كجا قرار دهد» سوره انعام، آیه ۱۲۴.</ref> و [[شیعیان]] همۀ [[پیامبران]] را از ابتدای [[تولد]] تا پایان [[عمر]] از همۀ [[گناهان]] [[معصوم]] می‌دانند<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۳۰۶ ـ ۳۰۷.</ref>. [[عصمت]] مراتب مختلفی دارد؛ مانند [[عصمت]] در تلقی و [[ابلاغ وحی]]، [[عصمت]] در عمل به [[احکام شرعی]]، [[عصمت از خطا]] در [[تطبیق]] [[احکام]] بر مصادیق، [[عصمت از خطا]] در [[تشخیص مصالح]] و [[مفاسد]] امور و [[عصمت از خطا]] در امور عادی روزمره [[زندگی]] و در این میان، [[عصمت]] از [[کذب]] حتی [[خطا]] در دریافت و [[ابلاغ وحی]]، افزون بر ایجاد [[اطمینان]] [[مردم]] از مفاد [[دعوت]] ایشان<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۲، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۷.</ref> مستند به [[دلیل عقلی]] است؛ زیرا با احتمال [[خطا]] در دریافت و [[تبلیغ وحی]]، غرض از [[فرستادن پیامبر]] نقض می‌گردد<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۴؛ آموزش عقائد، ج ۲، ص ۳۶.</ref>.<ref>رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۵۹۸ ـ ۶۰۹.</ref> افزون بر [[ادلۀ عقلی]]، [[آیات قرآن]] نیز بر [[عصمت پیامبران]] در امر [[وحی]] دلالت دارند؛ مانند آیاتی که [[مردم]] را به [[پیروی مطلق]] از [[پیامبر]] فرامی‌خوانند: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ}}<ref>«ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> و آیاتی که [[پیامبران]] را از عمل به [[اوامر]] غیرالهی [[نهی]] می‌کنند: {{متن قرآن|مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ}}<ref>«هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید» سوره آل عمران، آیه ۷۹.</ref>. با [[برهان عقلی]] تنها می‌توان [[ضرورت]] [[عصمت پیامبران]] را در امور [[وحیانی]] ثابت کرد؛ ولی [[آیات]] و [[روایات]] [[گواهی]] می‌دهند [[پیامبران]] در عمل به [[اوامر الهی]] نیز معصوم‌اند؛ مانند آیاتی که [[پیامبران]] را «مُخلَص» معرفی می‌کنند: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا}}<ref>«و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.</ref>. [[قرآن]] تصریح می‌‌کند [[خداوند]] با عنایتی که به برخی از [[بندگان]] «[[مخلَص]]» دارد، آنها را از کارهای [[زشت]] دور می‌کند و وجودشان را از [[انحرافات]] و پلیدی‌ها مصون می‌دارد<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۲۹۶ ـ ۲۹۹.</ref>.
# [[نصب از سوی خدا]]: [[آیۀ تبلیغ]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>. [[امامت]] را هم‌سنگ [[رسالت پیامبر]] {{صل}} و [[آیۀ اکمال]]: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> آن را کامل‌کنندۀ [[دین]] معرفی می‌کند. این دو [[آیه]] و برخی [[آیات]] دیگر بر [[لزوم]] [[نصب امام]] ازسوی [[خدا]] دلالت دارند<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۶۰۷ ـ ۶۱۰.</ref>.
# [[علم خدادادی]]: در [[قرآن کریم]] [[آیات]] متعددی هست که بر [[علم خدادادی]] [[امام]] دلالت دارد از جمله: {{متن قرآن|وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}}<ref>«و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس است» سوره رعد، آیه ۴۳.</ref>. روایاتی از طریق [[اهل سنت]] و [[شیعه]] [[نقل]] شده که می‌گوید مقصود از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب»، [[امام علی]] {{ع}} است. ازجمله: از [[امام باقر]] {{ع}} سؤال شد: «مقصود از آیۀ {{متن قرآن|قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ}} چیست؟» فرمودند: «مقصود [[خداوند]]، ما [[اهل‌بیت]] هستیم و [[علی]] نخستین و [[برترین]] و [[بهترین]] ما پس از [[پیامبر]] است»<ref>{{متن حدیث|قال: قلت لابی جعفر {{ع}}: قُلْ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ. قال: اِیّانا عَنی، وعلیٌّ اَوّلُنا واَفْضلُنا وخَیْرُنا بعدَ النبیّ {{صل}}}}؛ اصول الکافی، ج۱، ص۲۲۹ـ۲۵۷؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵ـ۶، ص۳۰۱.</ref>. در این [[روایت]] [[امام باقر]] {{ع}}، [[امامان]] را مصداق مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب می‌داند و [[حضرت علی]] {{ع}} را اولین و [[بهترین]] ایشان معرفی می‌کند<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۶۱۲ ـ ۶۱۴.</ref>.
# هم‌زبانی با [[قوم]] خویش: بنابر [[آیات]] بسیاری از [[قرآن کریم]]، هر [[پیامبری]] که در میان [[امت]] خویش برانگیخته می‌شده به زبان همان [[قوم]] سخن می‌گفته است؛ حتی پیامبرانی که دارای [[رسالت]] عمومی و جهانی‌اند به زبان همان قومی سخن می‌گفته‌اند که از میان آنان برخاسته و در بین آنان می‌زیسته‌اند. مانند آیۀ: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ}}<ref>«و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند» سوره ابراهیم، آیه ۴.</ref>.<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۱۸.</ref>
# [[اخلاص]] و [[پرهیز]] از درخواست [[پاداش]]: یکی دیگر از ویژگی‌های مشترک [[انبیا]] آن است که [[رسالت]] الهی‌شان را تنها برای [[رضای خدا]] انجام می‌دادند و در برابر زحمات طاقت‌فرسایشان، هیچ‌گونه مزد و پاداشی از [[مردم]] نمی‌خواستند. [[خداوند]] در [[آیات]] فراوانی از قول [[پیامبران]] [[نقل]] می‌کند که با صراحت به مخاطبانشان می‌گفتند: {{متن قرآن|وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۰۹.</ref>؛ {{متن قرآن|وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ}}<ref>«و تو از آنان برای این (رسالت خویش) پاداشی نمی‌خواهی؛ این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره یوسف، آیه ۱۰۴.</ref>.<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۱۹.</ref>
# نترسیدن از غیرخدا: [[پیامبران الهی]] جز از [[خداوند]] نمی‌ترسیده‌اند و این از ویژگی‌های مشترک آنان بوده است: {{متن قرآن|الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا}}<ref>«همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.</ref> و علت اینکه [[پیامبران]] در سخت‌ترین موقعیت‌ها از هیچ قدرتی [[هراس]] به [[دل]] [[راه]] نمی‌دادند، این بود که از [[قدرت الهی]] [[آگاه]] بودند و می‌دانستند که هیچ قدرتی جز به [[اذن الهی]] عمل نمی‌کند و [[توکل]] ایشان بر [[خداوند]] بوده است<ref>ر. ک: سورۀ آل‌عمران، ۱۵۹؛ سورۀ نساء، آیۀ ۸۱؛ سورۀ نحل، آیۀ ۷۹؛ سورۀ هود، آیات ۵۶، ۸۸.</ref>.<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۲۴.</ref>
== [[جایگاه رسالت]] و [[امامت در قرآن]] ==
[[رسالت]] و [[امامت]]، عالی‏‌ترین [[مقامات]] [[الهی]] هستند که در [[قرآن کریم]] از آنها یاد شده و بر [[عظمت]] و اهمیت آنها تأکید شده است و با استناد به [[آیات]] صریح [[قرآنی]] از جمله: {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}<ref>«امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>؛ {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ}}<ref>«ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.</ref>؛ و روایاتی<ref>.حسکانی، از دانشمندان شافعی، نقل می‌کند: {{عربی|ان النبی دعا الناس الی علیّ فاخذ بضبعیه فرفعهما ثم لم یتفرقا حتی نزلت هذه الآیة: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی. فقال رسول الله {{صل}}: الله اکبر علی اکمال الدین واتمام النعمة ورضا الرب برسالتی والولایة لعلی ثم قال للقوم: من کنت مولاه فعلی مولاه}}؛ «پیامبر اسلام {{صل}} مردم را [به بیعت با علی {{ع}} به‌عنوان خلیفة پس از خود] فراخواند و بازوان آن حضرت را گرفت و بالا برد و از یکدیگر جدا نشدند تا آیة شریفة {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي}} نازل شد. پس پیامبر {{صل}} فرمود: الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خداوند به رسالت من و ولایت علی. آن‌گاه [خطاب] به مردم فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه»؛ عبیدالله‌بن‌عبدالله حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۱۵۷ـ۱۵۸؛ موفق‌بن‌احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۳۵؛ جلال‌الدین عبدالرحمان سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۳، ص۱۹؛ سیدعبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ص۳۷۹؛ روایت دیگر، نقل شده: «پیامبر اکرم {{صل}} در غدیر خم برخاست و به مردم فرمود: «آیا من سزاوارتر از خود شما بر شما نیستم؟» مردم گفتند: «چرا ای فرستادة خدا». پیامبر {{صل}} فرمود: «هرکس من مولای اویم، علی مولای اوست». سپس این آیه نازل شد: {{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}}. در این هنگام پیامبر تکبیر گفت و مردم دریافتند که بر پیامبر وحی نازل شده است. پس از آن پیامبر {{صل}} فرمود: «الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت؛ تمام شدنِ نبوت من، همان ولایت علی {{ع}} پس از من است». آن‌گاه ابوبکر و عمر از جا برخاستند و از پیامبر پرسیدند: آیا این ولایت مخصوص علی {{ع}} است؟ حضرت فرمود: «مخصوص علی و اوصیای من تا روز قیامت است» و در پاسخ به پرسش از اوصیای خویش، نام دوازده امام معصوم شیعه را ذکر فرمود»؛ هاشم‌بن‌سلیمان حسینی بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام، تصحیح علی عاشوری، ج۱۰، باب ۵۸، ح۴.</ref> که در [[شأن نزول]] این [[آیات]] آمده می‌‌توان فهمید [[ولایت]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} باعث تکمیل [[رسالت]] [[نبوی]] است و [[دین]] بدون [[پذیرش ولایت]] ۱۲ [[امام]] [[معصوم]]، [[دینی]] ناقص بوده و مورد رضای [[خداوند]] نیست<ref>ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنماشناسی، ص ۵۹۴ ـ ۵۹۹.</ref>. بنابراین [[امامت]]، لازمۀ [[رسالت]] است و به هیچ وجه از آن جدا نمی‌شود؛ زیرا طبق فرمایش [[قرآن]] بدون [[امامت]]، مقصود اصلی [[ارسال رسولان]] [[الهی]] و انزال [[کتب آسمانی]] که همان برقراری [[جامعۀ عدل]] [[الهی]] است، محقق نمی‌شود: {{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref>. در این [[آیه]] نیز مصداق کتاب و [[میزان]]، [[قرآن]] و [[علی]] {{ع}} و [[اولاد]] پاکش هستند که در طول زمان گذشته تا به امروز بوده و [[حجت الهی]] بر تمام [[اهل]] [[زمین]] تمام شده است؛ بنابراین طبق آیۀ کریمۀ {{متن قرآن|وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ}}<ref>«و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بی‌گمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.</ref> و [[حدیث ثقلین]]: «من پس از خود، در میان شما دو یادگار گرانبها برجای می‌گذارم: [[کتاب خدا]] و عترتم ([[اهل]] بیتم) چنانچه به این دو، [[دست]] آویختید و از آنها [[پیروی]] کردید، پس از من هیچ‌گاه [[گمراه]] نخواهید شد»<ref>{{متن حدیث|إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً}}؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۳۳، ح۸.</ref>، [[راز]] اصلی [[انحطاط]] و [[شکست]] جامعۀ [[مسلمانان]] امروز و دیروز جدا شدن آنان از خط [[امامت الهی]] و پشت کردن به [[کتاب خدا]] و [[امامت]] [[معصوم]] است؛ اما [[امید]] است [[مسلمین]] با [[رشد]] روزافزون و [[آگاهی]] و [[عبرت‌آموزی]] از درس‌های تلخ [[تاریخ]] گذشته، بار دیگر به خانۀ [[رسول خدا]] برگردند و با [[ندامت]] از [[تقصیر]] گذشته خود، در [[حق]] [[امامت الهی]]، درهای [[عزت]] و [[سعادت دنیا]] و [[آخرت]] را بر روی خود بگشایند که به همین مطلب در [[سورۀ نساء]] اشاره شده است: {{متن قرآن|وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا}}<ref>«و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.</ref>. اگر دربارۀ این [[آیه]] [[تأمل]] شود، روشن می‌شود آنچه با صدر و ذیل [[آیه]] و نیز با [[آیات]] قبل و بعد آن مناسبت دارد، این است که مراد از [[ظلم به نفس]]، ستمی است که در نتیجۀ [[سرپیچی]] از [[اطاعت رسول]] [[خدا]] در مورد [[امامت الهی]] [[حضرت علی]] {{ع}} و [[معصومان]] از [[اولاد]] ایشان تحقق یافت که فقط با بازگشت به [[اطاعت رسول]] [[خدا]] و [[پیروی]] از [[امامت الهی]]، جبران خواهد شد<ref>ر. ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۲۰-۲۷.</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:000064.jpg|22px]] [[حسن رضایی|رضایی، حسن]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۳''']]
# [[پرونده:33456.jpg|22px]] [[محمد تقی مصباح یزدی|مصباح یزدی، محمد تقی]]، [[راه و راهنماشناسی (کتاب)|'''راه و راهنماشناسی''']]
# [[پرونده:11144.jpg|22px]] [[محسن اراکی|اراکی، محسن]]، [[نگاهی به رسالت و امامت (کتاب)|'''نگاهی به رسالت و امامت''']]
# [[پرونده:136892.jpg|22px]] [[جعفر سبجانی|سبحانی، جعفر]]، [[منشور جاوید ج ۳ (کتاب)|'''منشور جاوید ج ۳''']]
# [[پرونده:Motal.jpg|22px]] [[طیبه اورنگی|اورنگی، طیبه]]، [[مهدی مهریزی|مهریزی، مهدی]]، [[سید محمد باقر حجتی|حجتی، سید محمد باقر]]، [[رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها (مقاله)|'''رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها''']]
# [[پرونده:11318.jpg|22px]] [[محمدعلی مروجی طبسی|مروجی طبسی، محمد علی]]، [[علی قورچیان|قورچیان، علی]]، [[مفهوم شناسی تطبیقی ـ تحلیلی «رسول» و «نبی» در لغت و روایات اهل بیت (علیهم السلام) (مقاله)|'''مفهوم شناسی تطبیقی ـ تحلیلی «رسول» و «نبی» در لغت و روایات اهل بیت (علیهم السلام)''']]
# [[پرونده:9030760879.jpg|22px]] [[علی ربانی گلپایگانی|ربانی گلپایگانی، علی]]، [[درس‌گفتار«وحی پژوهی و حقیقت نبوت (کتاب)|'''درس‌گفتار«وحی پژوهی و حقیقت نبوت''']]
{{پایان}}
{{پایان}}
 
== جستارهای وابسته ==
{{مدخل وابسته}}
* [[پیامبر]] ([[نبی]])
* [[پیامبر]] ([[نبی]])
* [[نبوت در قرآن]]
* [[نبوت در قرآن]]
خط ۱۲۰: خط ۱۵۵:
{{پایان}}
{{پایان}}


==پرسش‌های وابسته==
== [[:رده:آثار رسالت|منبع‌شناسی جامع رسالت]] ==
 
=='''[[:رده:آثار رسالت|منبع‌شناسی جامع رسالت]]'''==


==پانویس==
== پانویس ==
{{یادآوری پانویس}}
{{پانویس}}
{{پانویس2}}


[[رده:مدخل‌های اصلی دانشنامه]]
[[رده:معصوم]]
[[رده:نبوت]]
[[رده:رسالت]]
[[رده:رسالت]]
[[رده:پیامبر]]
[[رده:مدخل‌های قرآنی دانشنامه]]
[[رده:مدخل‌های قرآنی دانشنامه]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۹:۰۲

رسالت به معنای مأموریت و فرستادگی از جمله عالی‏‌ترین مقام‌های الهی است که به بعضی از انسان‌های شایسته داده می‌‌شود تا پیام الهی را از طریق وحی دریافت کرده و به انسان‌ها برساند و یا کاری را از طرف خداوند انجام دهند و به دارندگان چنین مقامی رسول گفته می‌‌شود. عصمت، معجزه و علم خدادادی از جملۀ ویژگی‌های ایشان است و خداوند با فرستادن رسولان حجت را بر انسان‌ها تمام کرده است.

معناشناسی رسالت

قرآن دربارۀ مسائل مربوط به پیامبری و پیامبران کلماتی را به کار برده است مانند واژه‌های «نبوت»، «رسالت»، «بعثت» و «وحی» که در اینجا به واژۀ رسالت پرداخته می‌‌شود.

رسالت، اسم مصدر[۱] از ریشۀ "ر س ل" و به معنای پیام، کتاب[۲]، پیغمبری[۳]، مأموریت و فرستادگی[۴] و جمع آن، رسائل[۵] و رسالات[۶] است و در تمام کار‎بست‎‌ها و مشتقات آن به معنای برانگیختن[۷]و فرستادن چیزی است؛ بدین‎‌سان که حامل پیغامی باشد[۸].

«رسول» از مادۀ «رسل» به معنای (برانگیختن و کشیدن)[۹] بر وزن فَعول و به ‌معنای مفعول است؛ بنابراین «رسول» بر انسان یا هر موجود دیگری اطلاق می‌شود که برای انجام کاری یا رساندن پیامی فرستاده می‌شود. این واژه در حالت‌های مفرد و جمع و مذکر و مؤنث به یک شکل به کار می‌رود[۱۰] برخی دانشوران اضافه کرده‌اند رسول، کسی را گویند که خبرهای فرستندۀ خود را پیروی هم می‌کند[۱۱].[۱۲] کاربرد لغوی رسول، معنایی فراگیر دارد و شامل کسانی که از جنس بشر نیستند (از ملائکه‌اند) یا اینکه با جهان غیب و وحی، ارتباط ندارند نیز می‌شود[۱۳].

رسالت، در اصطلاح قرآنی تحمل یک نوع مأموریت از جانب کسی است، خواه به صورت ابلاغ پیامی از او به دیگران، یا تحقق بخشیدن به کاری در خارج[۱۴] باشد و در اصطلاح دینی، سفارت و وساطت یکی از بندگان خاص میان خدا و بندگان برای زدودن کاستی‌ها و بیماری‌های روحی و تعلیم مصالح دنیایی و آخرتی آنان است که عقل ایشان از فهم آن ناتوان است[۱۵]. در معنای اصطلاحی رسالت، نه تنها پیام‌آوری، بلکه تعلیم، تربیت و مدیریت نیز وجود دارد[۱۶].

رسول نیز در اصطلاح قرآنی با یک استثنا در همه‌جا بر مأموران الهی که وظیفه‌شان رساندنِ پیام و یا انجام کاری ازطرف خداوند است، اطلاق شده است و آن یک استثنا دربارۀ فرستاده‌ای است که پادشاه مصر نزد حضرت یوسف (ع) در زندان فرستاد: ﴿وَقَالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ[۱۷].

فرستادگان الهی تنها از میان انسان‌ها نیستند و فرشتگان و جنیان نیز در این کاربرد از معنای رسول جای دارند: ﴿إِنَّهُ لَقَوْلُ رَسُولٍ كَرِيمٍ[۱۸]. در این آیه منظور از «رسول کریم» جبرئیل، پیام‌رسان وحی است و از برخی آیات برمی‌آید که در میان جنیان نیز رسولانی از جانب خدا بوده‌اند: ﴿يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ هَذَا قَالُوا شَهِدْنَا عَلَى أَنْفُسِنَا وَغَرَّتْهُمُ الْحَيَاةُ الدُّنْيَا وَشَهِدُوا عَلَى أَنْفُسِهِمْ أَنَّهُمْ كَانُوا كَافِرِينَ[۱۹].

اما در بیشتر آیات قرآن که واژۀ «رسول» به کار برده شده است، به پیامبران الهی اشاره دارد: ﴿وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ[۲۰]. بنابراین کاربردهای واژۀ رسول در قرآن با معنای لغوی آن تناسب دارد و در همان معنا به کار رفته است[۲۱] و در اصطلاح دینی، مأمور تبلیغ احکام[۲۲]و معارف الهی است[۲۳].

فرستاده، در متون دینی، گاهی رسول نامیده شده است و زمانی مرسَل. به دیدۀ برخی، اگر تنها شخص حامل پیغام لحاظ شود از او به رسول و چنانچه رسول با قیدِ "از جانب خدا" لحاظ شود، به مُرسَل تعبیر می‌شود[۲۴] و او جز خواستۀ خدا و اجرای رسالت و رساندن فرمان الهی به بندگان، هدفی ندارد[۲۵].[۲۶]

تفاوت نبوت و رسالت در قرآن

قرآن کریم برای اشاره به پیامبران الهی از دو واژۀ «رسول» و «نبی» استفاده می‌کند و حتی برخی از ایشان را با هر دو وصف می‌خواند، اینکه این دو واژه مترادف‌اند یا معنایی متفاوت دارند؟ نظریات مختلفی دربارۀ آن بیان شده است. به طور کلی می‌توان این نظریات را تحت دو عنوان تغایر و تساوی تقسیم‌بندی نمود[۲۷]:

تساوی

در این نظریه دو دیدگاه وجود دارد:

  1. برخی معتقدند این دو اصطلاح هیچ فرقی با هم ندارند و استدلال به آیۀ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ إِلَّا إِذَا تَمَنَّى أَلْقَى الشَّيْطَانُ فِي أُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللَّهُ مَا يُلْقِي الشَّيْطَانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللَّهُ آيَاتِهِ وَاللَّهُ عَلِيمٌ حَكِيمٌ[۲۸]، برای اثبات تفاوت میان آن دو صحیح نیست؛ زیرا تغایر لفظ همیشه حاکی از تفاوت مدلول نیست. قرآن در آیات مختلف پیامبر اسلام (ص) و دیگر پیامبران (ع) را با عبارات جداگانه یاد می‌کند؛ اما با استناد به این مطلب نمی‌توان گفت پیامبر اسلام از انبیای الهی نیست[۲۹]. طرفداران این نظریه شاهدی برای مدعای خود نیاورده‌اند؛ اما اگر هم در قرآن عناوین مختلفی برای پیامبران دیده می‌‌شود شاید ناظر به شئون متفاوت آنان باشد.
  2. برخی نیز معتقدند تساوی این دو واژه در مصداقشان است؛ ولی در مفهوم، متفاوتند. نبی و رسول (رسولی که از جانب خدا مبعوث گردد) هر یک بر شخص واحدی اطلاق می‌‌شوند و غالباً میان این دو، مگر در موارد اندک تساوی حاکم است؛ ولی توصیف اشخاص به نبوت به خاطر واقعیت خبرگیری و ارتباطشان با عالم بالا، خواه از طریق رؤیا، و خواه از طرق دیگر و توصیف آنان به رسالت، به خاطر مسئولیت ابلاغ پیام وحی و یا انجام عملی است و در تمام موارد قرآن، لفظ نبی و رسول (رسولی که در ارتباط با وحی تشریعی است نه رسول لغوی) در همین معنا به کار رفته است. ازاین جهت پیوسته کلمۀ «وحی» با واژۀ نبی و نبیّین همراه بوده است: ﴿إِنَّا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ كَمَا أَوْحَيْنَا إِلَى نُوحٍ وَالنَّبِيِّينَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَيْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِيسَى وَأَيُّوبَ وَيُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَيْمَانَ وَآتَيْنَا دَاوُودَ زَبُورًا[۳۰] و علت عدول از کلمۀ «نبی» به «رسول» در آیۀ: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ إِلَّا نُوحِي إِلَيْهِ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا أَنَا فَاعْبُدُونِ[۳۱]، جملۀ ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا است که اگر به جای آن کلمۀ وما أوحینا من قبلک به کار می‌‌برد، حتماً به جای رسول، کلمۀ نبی را استعمال می‌‌کرد و همچنین در مواردی که شخصِ طرف وحی را بر انجام کاری و تبلیغ سخنی مأمور می‌‌سازد از کلمۀ رسول بهره می‌‌گیرد نه از کلمۀ نبی و این خود گواه بر این است که رسول و نبی ناظر به دو گروه و دو صنف از پیامبران نیست، بلکه از نظر قرآن، گروه واحدی است دارای دو حیثیت که از جهتی «نبی» و از جهت دیگر «رسول» نامیده می‌‌شوند. مثلاً می‌‌فرماید: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ[۳۲] و نیز می‌‌فرماید: ﴿قَالَ إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا[۳۳]. چنانکه ملاحظه می‌‌شود در هر دو آیه، کلمۀ رسول به کار برده است، چیزی که هست در آیۀ نخست، وظیفۀ او ابلاغ پیام و در آیۀ دوم انجام کاری است و گواه روشن دیگر بر این مدعا این است که آنجا که خدا وظیفۀ پیامبران الهی را تحدید و تعیین می‌‌کند و می‌‌گوید شما جز ابلاغ سخن و پیام، تکلیف دیگری ندارید در همۀ موارد کلمۀ «رسول» به کار می‌‌برد و لفظ ابلاغ را با لفظ رسول همراه می‌‌سازد از جمله: ﴿فَهَلْ عَلَى الرُّسُلِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۳۴]؛ ﴿فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَإِنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ[۳۵]؛ ﴿إِلَّا بَلَاغًا مِنَ اللَّهِ وَرِسَالَاتِهِ وَمَنْ يَعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ خَالِدِينَ فِيهَا أَبَدًا[۳۶]؛ ﴿يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ[۳۷].

این آیات و آیات دیگر که در آنها لفظ نبی و رسول آمده است بر این حقیقت دلالت دارند که ملاک اتّصاف به نبوت و اطلاق لفظ نبی همان ارتباط پیامبران با جهان غیب است و ملاک به کار بردن لفظ رسول و توصیف آنان به این وصف، همان عهده دار بودن آنان نسبت به ابلاغ دستورات الهی است و اگر در مواردی که ضابطه ایجاب کرد لفظ نبی به کار رود ولی این ضابطه رعایت نگردد، به خاطر نکته ای است که این عدول را ایجاب کرده است. و گرنه این دو واژه دارای دو مفهوم هستند و یکی (نبوت) مقدم بر دیگری (رسالت) است و از این جا روشن می‌‌شود که هرگز نمی‌توان این دو لفظ را از نظر مفهوم مترادف خواند بلکه دو مفهوم مختلف دارند؛ امّا از نظر مصداق و مقام انطباق، غالباً میان آن دو تساوی است، یعنی هر نبی و پیامبر (که به او از عالم بالا وحی می‌‌شد) رسول بوده، یعنی وظیفه ای را بر عهده داشته است که پیامی را برساند و یا عملی را انجام دهد همچنان که هر رسولی (رسالت انسان از جانب خدانبی و طرف وحی است، ولی از طرف اول یک حکم غالبی است یعنی اکثریت قریب به اتفاق انبیا که طرف وحی بوده‌اند، رسالتی را بر عهده داشته‌اند، اگر چه در موارد اندکی نبوت او مخصوص خود او بوده و از خود او تجاوز نمی‌کرده است چنانکه در برخی از روایات وارد شده است که نبوت برخی از پیامبران بنی اسرائیل از خود تجاوز نکرده و نسبت به دیگران مأموریتی نداشته اند[۳۸] و این نسبت سنجی میان نبی و انسانِ رسولی است که از جانب خدا مأموریت ابلاغ پیام و یا انجام کاری داشته باشد؛ ولی با صرف نظر از این نکته، گاهی قرآن کلمۀ رسول را دربارۀ فرشته به کار می‌‌برد و می‌‌فرماید: ﴿إِنَّمَا أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلَامًا زَكِيًّا[۳۹] و گاهی در مورد فردی به کار می‌‌برد که از جانب بشر معمولی، مأموریتی را بر عهده داشته باشد. چنانکه می‎فرماید: ﴿فَلَمَّا جَاءَهُ الرَّسُولُ قَالَ ارْجِعْ إِلَى رَبِّكَ[۴۰].

با توجه به دو نوع استعمال واژه رسول، هرگز نمی‌توان گفت میان «نبی» و رسول، تساوی حاکم است بلکه قطعاً، رسول به اعتبار اینکه مصادیق بیشتری نسبت به نبی دارد مفهوم گسترده تری نیز دارد. و در حقیقت آن سخن معروف که می‌‌گویند: میان نبی و رسول از نسبت‌های چهارگانه، عموم و خصوص مطلق است صحیح به نظر می‌‌رسد؛ زیرا هر نبی و پیامبری (منهای پیامبری که اختصاص به خود داشته است) رسول است، در حالی که برخی از رسولان مانند فرشتگان و افراد عادی که از جانب افراد دیگر اعزام می‌‌شوند رسولند، ولی نبی نیستند[۴۱].

تغایر

بیشتر اندیشمندان مسلمان، این دو مفهوم را متفاوت می‌دانند و می‌گویند «رسول» اخص و مصداقی از نبی است. به این معنا که هر رسولی نبی است، ولی هر نبی‌ای رسول نیست. گفته شده شیعیان بر این نظر اتفاق دارند و نیز این فرق‌گذاری را بیشتر اهل سنت نیز قبول دارند[۴۲]. برخی از مفسران نیز بر این باورند که عبارت «مِنْ رَسُولٍ وَلا نَبِیٍّ»[۴۳] گویای تغایر بین این دو واژه است[۴۴]؛ زیرا قرآن کریم کلام خداوند حکیم است و آوردن دو واژۀ کاملاً مترادف در یک جمله خلاف حکمت است. پس بنابر ظاهر آیه این دو واژه به یک معنا نیستند. بنابراین «نبی» و «رسول» دو واژۀ هم‌معنا نیستند[۴۵] و بین آنها در وجوهی تمایز است که عبارت‌اند از:

  1. اتمام حجت برای مردم: به گفتۀ برخی رسول برتر از نبی است زیرا نبی مأمور رساندن خبر غیب الهی به مردم است و امور لازم را برای سامان بخشیدن به زندگی دنیوی و اخروی مردم، شامل اصول و فروع دین به مردم ابلاغ می‌کند؛ اما رسول علاوه بر مقام نبوت، دارای یک رسالت ویژه، یعنی اتمام حجت است: ﴿رُسُلًا مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ لِئَلَّا يَكُونَ لِلنَّاسِ عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ[۴۶]؛ ﴿لَوْلَا أَرْسَلْتَ إِلَيْنَا رَسُولًا فَنَتَّبِعَ آيَاتِكَ مِنْ قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَنَخْزَى[۴۷]. تنها با آمدن رسول حجت بر مردم تمام می‌شود و خداوند حکم نهایی را دربارۀ هلاکت قوم یا ابقای ایشان و برخورداری‌شان از نعمت صادر می‌کند: ﴿وَلِكُلِّ أُمَّةٍ رَسُولٌ فَإِذَا جَاءَ رَسُولُهُمْ قُضِيَ بَيْنَهُمْ بِالْقِسْطِ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ[۴۸]. از این آیات و برخی آیات دیگر[۴۹] برمی‌آید که رسول، علاوه بر پیام‌آوری، خصیصۀ اتمام حجت را نیز داراست[۵۰]. بنابراین نبوت و رسالت دو مقام جداگانه‌اند که هریک از آن ‌دو خصوصیاتی دارد. به همین دلیل است که قرآن کریم برخی پیامبران الهی را در یک آیه با هر دو واژه وصف می‌کند[۵۱] و این بدان معناست که آن پیامبر دارای هر دو منصب رسالت و نبوت بوده است و از آنجا که رسول، اخص مصداقی از نبی است، در آیۀ ۵۲ سورۀ حج، قبل از نبی آمده است: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَلَا نَبِيٍّ[۵۲] و اشکالی بر آن وارد نیست[۵۳].
  2. تبلیغ وحی: رسول کسی است که نه‌تنها ازطرف خداوند به او وحی می‌شود، بلکه مأمور به تبلیغ احکام و معارف الهی به مردم نیز هست؛ اما نبی اگرچه وحی را دریافت می‌کند، ولی ممکن است مأمور به تبلیغ آن نباشد[۵۴] گرچه در میان اندیشمندان مسلمان، این وجه تمایز از دیگر وجوه مشهورتر است، شواهدی بر نادرستی آن دلالت دارد که برخی از آنها عبارت‌اند از:
    1. نبی که از ریشة نبأ و به ‌معنای خبردهنده است، مستلزم مأمور به تبلیغ بودن تمام انبیای الهی است؛
    2. ظاهر بسیاری از آیات قرآن[۵۵] که در آنها واژۀ نبی (به‌صورت مفرد یا جمع) آمده است، گویای آن است که انبیا نیز پیام آوران الهی بوده‌اند؛ چون این آیات از ارسال آنان به‌سوی مردم سخن می‌گویند[۵۶]؛ مثلاً می‌فرماید: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا فِي قَرْيَةٍ مِنْ نَبِيٍّ إِلَّا أَخَذْنَا أَهْلَهَا بِالْبَأْسَاءِ وَالضَّرَّاءِ[۵۷]. آزمودن مردم به سختی و رنج در صورتی حکیمانه است که احکام الهی به گوش مردم رسیده باشد و این فقط از طریق فرستادن نبی ممکن است. به همین جهت، آیۀ دیگری از برانگیختن انبیا سخن می‌گوید: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ[۵۸]. طبق مفاد این آیه، هر نبی‌ای نویدآور و بیم‌دهنده است و نوید و بیم دادن مستلزم مأموریت داشتن برای رساندن پیام الهی است[۵۹].
    3. در آیۀ ﴿يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ حَسْبُكَ اللَّهُ وَمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۶۰] پیروی از نبی مطرح شده که مؤید مرسل بودن نبی است.
    4. نافرمانی‌های مردم در مقابل انبیاء به جهت تبلیغ که به قتل آنان می‌‌انجامید مانند آیۀ ﴿وَإِذْ قُلْتُمْ يَا مُوسَى لَنْ نَصْبِرَ عَلَى طَعَامٍ وَاحِدٍ فَادْعُ لَنَا رَبَّكَ يُخْرِجْ لَنَا مِمَّا تُنْبِتُ الْأَرْضُ مِنْ بَقْلِهَا وَقِثَّائِهَا وَفُومِهَا وَعَدَسِهَا وَبَصَلِهَا قَالَ أَتَسْتَبْدِلُونَ الَّذِي هُوَ أَدْنَى بِالَّذِي هُوَ خَيْرٌ اهْبِطُوا مِصْرًا فَإِنَّ لَكُمْ مَا سَأَلْتُمْ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ وَالْمَسْكَنَةُ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِنَ اللَّهِ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَانُوا يَكْفُرُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَيَقْتُلُونَ النَّبِيِّينَ بِغَيْرِ الْحَقِّ ذَلِكَ بِمَا عَصَوْا وَكَانُوا يَعْتَدُونَ[۶۱]، دلیل دیگری بر ارسال نبی است[۶۲].
    5. خداوند در قرآن می‌‌فرماید تمام پیامبران، دشمنانی از انس و جن داشتند: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا مِنَ الْمُجْرِمِينَ وَكَفَى بِرَبِّكَ هَادِيًا وَنَصِيرًا[۶۳] و روشن است که این دشمنی معلول تبلیغ آنها است. اگر پیامبری دست به تبلیغ آیین خود نزند، کسی با او دشمنی نخواهد کرد و از این که همگی دشمنانی داشته‌اند معلوم می‌‌شود که همگی مبلغ و گوینده احکام الهی بوده اند[۶۴].
  3. داشتن کتاب، شریعت و معجزه: برخی گفته‌اند رسول با داشتن معجزه و کتاب و شریعت از نبی متمایز می‌شود؛ زیرا نبی بدون آنکه معجزه و کتاب داشته باشد، تنها مردم را به شریعت رسول پیش از خود فرا می‌خواند[۶۵]. برای اثبات این نظریه ممکن است به این آیه استدلال شود: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ[۶۶]. اما این آیه مؤید خوبی برای این ادعا نیست و این فرق‌گذاری از چند جهت اشکال دارد:
    1. از آیۀ بالا نمی‌توان به صورت قطعی نتیجه گرفت که همۀ رسولان کتاب داشته‌اند؛ زیرا آیه می‌فرماید: «با رسولان کتاب فروفرستادیم» و این با نزول کتاب برای برخی از آنها نیز سازگار است؛ چنان‌که قرآن کریم خطاب به بنی‌اسرائیل می‌فرماید: ﴿وَجَعَلَكُمْ مُلُوكًا[۶۷]، حال آنکه فقط برخی از بنی‌اسرائیل پادشاه بودند و گذشته از این هرگز نمی‌توان گفت: همۀ رسولان، دارای کتاب بودند و اثبات این مسئله کار دشواری است این فرق‌گذاری با روایات نیز ناسازگار است. برای نمونه، طبق روایت ابوذر از حضرت محمد (ص) تعداد پیامبران ۱۲۴ هزار بوده است که ۳۱۳ نفر آنان رسول بوده‌اند و در مجموع ۱۰۴ کتاب آسمانی فرود آمده است؛ طبق این روایت، همۀ رسولان الهی کتاب نداشته‌اند. باتوجه به این روایات که آمار کتاب‌های آسمانی را کمتر از آمار رسولان الهی می‌‌داند، چگونه می‌‌توان گفت رسول کسی است که همراه او کتابی باشد[۶۸]؟
    2. به تصریح قرآن کریم انبیا نیز دارای کتاب بوده‌اند: ﴿كَانَ النَّاسُ أُمَّةً وَاحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِيِّينَ مُبَشِّرِينَ وَمُنْذِرِينَ وَأَنْزَلَ مَعَهُمُ الْكِتَابَ[۶۹].
    3. قرآن کریم پیامبرانی را که کتاب و شریعت مستقل نداشته‌اند نیز «رسول» خوانده است از جمله حضرت اسماعیل (ع): ﴿كَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۷۰] و حضرت لوط (ع)[۷۱] نیز صاحب شریعت نبود و شریعت حضرت ابراهیم (ع) را تبلیغ می‌کرد؛ اما در قرآن با وصف «رسول» آمده: ﴿إِنِّي لَكُمْ رَسُولٌ أَمِينٌ[۷۲].
    4. از آیات و روایات برمی‌آید که تنها پنج تن از پیامبران شریعت داشته‌اند. نقل شده: از امام صادق (ع) دربارۀ آیۀ الگو:متن قرآ«[۷۳] پرسیده شد. حضرت فرمودند: «نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد (ص)». پرسیده شد: چگونه ایشان اولوالعزم شده‌اند؟ فرمودند: «بدین جهت که نوح با کتاب و شریعت برانگیخته شد و هر پیامبری که پس از او آمد، کتاب و شریعت و راه نوح را پی گرفت، تااینکه ابراهیم (ع) با صحیفه‌ها و عزم بر ترک کتاب نوح آمد و هر پیامبری پس از او به کتاب و شریعت و راه وی بود، تا اینکه موسی (ع) با تورات و عزم بر ترک صحیفه‌ها آمد و هر پیامبری پس از وی به تورات و شریعت و راه او بود، تا اینکه مسیح (ع) با انجیل و عزم بر ترک شریعت و راه موسی (ع) آمد و پیامبران بعد از او به شریعت و راه او بودند، تا اینکه حضرت محمد (ص) با قرآن و شریعت و راه جدید آمد و حلال او تا روز قیامت حلال، و حرام او تا روز قیامت حرام است. اینان پیامبران اولوالعزم هستند»[۷۴]. با توجه به روایت مذکور می‌توان از قرآن کریم نیز استفاده کرد که فقط پنج تن از پیامبران شریعت داشته‌اند: ﴿شَرَعَ لَكُمْ مِنَ الدِّينِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِي أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ وَمَا وَصَّيْنَا بِهِ إِبْرَاهِيمَ وَمُوسَى وَعِيسَى[۷۵]. این آیۀ شریفه گویای آن است که شرایع تنها در انحصار پنج تن از پیامبران، یعنی پیامبران معروف به اولوالعزم، بوده است؛[۷۶] زیرا آیه درصدد منت نهادن و بیان نعمت خداوند بر امت اسلامی است؛ ازآن ‌رو که اسلام شامل تمام شرایع الهی است. بنابراین اگر غیر از پیامبر اسلام و چهار پیامبر دیگری که در این آیه نامشان آمده است، پیامبر دیگری صاحب شریعت بود، می‌بایست نامش در آیه می‌آمد.
    5. بنابر قرآن کریم برخی انبیای الهی نیز که رسول و صاحب شریعت نبوده‌اند، معجزاتی داشته‌اند برای مثال: حضرت صالح برای قوم ثمود شتری از دل کوه بیرون آورد و به آنان فرمود: ﴿نَاقَةَ اللَّهِ وَسُقْيَاهَا[۷۷].[۷۸]
  4. رؤیت فرشته: برخی گفته اند: رسول یک اطلاق عام دارد یعنی کسی که با خدا از طریق وحی تشریعی[۷۹] ارتباط دارد و مأمور به تبلیغ است و حجت بر بشر به‌واسطۀ آنها تمام شده و این نوع اطلاق همۀ فرستادگان از جانب خداوند را برای هدایت بشر شامل است و از این جهت فرقی بین نبی و رسول نیست اما در اطلاق خاص که به گروهی از پیامبران اختصاص دارد بین نبی و رسول تفاوت هست. به این معنی که طبق روایات[۸۰] گروهی از پیامبران اینگونه بوده‌اند که فرشتۀ وحی را علاوه بر اینکه در عالم رویا مشاهده می‌‌کردند و صدا و سخن او را می‌‌شنیدند در عالم بیداری هم او را مشاهده می‌‌کردند و بااو صحبت می‌‌کردند. این عده از انبیاء با این خصوصیت رسول نامیده شدند در نتیجه تفاوت رسول با نبی در اختلاف طبقات و ویژگی آنهاست[۸۱].

علائم اثبات رسالت

حکمت خداوند اقتضا می‌کند پیامبرانی را از میان انسان‌ها برگزیند تا احکام و معارف الهی را از طریق وحی دریافت کنند و به مردم برسانند. حال با توجه به نامحسوس بودن وحی برای مردم عادی و گواه‌طلبی انسان، پیغمبران و رسولانی که خداوند برای بندگانش فرستاده است باید با دلایل و براهین آشکاری همراه باشند که درستی ادعای آنان را تأیید کند تا بر این تاکید شود که آنها از رسولان و فرستادگان خداوند هستند تا حجت بر مردم تمام شود و آنان هیچ عذری در نپذیرفتن و اطاعت نکردن از آنها نداشته باشند؛ زیرا به گواهی تاریخ، برخی افراد به‌دروغ مدعی نبوت و سفارت از طرف خداوند شده‌اند تا از این طریق، به جاه و مقام و یاری خداوند و تأیید او برسند. این پیامبران دروغین توانسته‌اند گروهی از ساده‌دلان را فریفته، آنان را پیرو خود کنند گرچه گاهی می‌توان با استفاده از برخی قراین به کذب مدعیان دروغین نبوت پی ‌برد[۸۲]، ممکن است کسانی هم باشند که به‌دروغ ادعای نبوت کنند، ولی نتوان با قراین به دروغ آنان پی برد. بنابراین به ‌مقتضای حکمت الهی باید یک یا چند راه عمومی برای شناخت پیامبران راستین وجود داشته باشد تا در بعثت انبیا نقض غرض رخ ندهد[۸۳]، برخی از این دلایل عبارت‌اند از:

  1. هماهنگی در اصول: از جمله دلایل نبوت یکی بودن اصول دعوت رسول با اصول دعوت دیگر پیامبران است و از جملۀ این اصول دعوت به آیین توحید است که در منطق پیامبران جلوه‌های فراوانی دارد از جمله:
    1. پرستش خدا: تمام پیامبران برای گسترش کلمۀ توحید برانگیخته شده و قرآن به این حقیقت اشاره کرده است: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۸۴]؛ ﴿وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِنْ دُونِ الرَّحْمَنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ[۸۵]. دعوت به خدای یگانه یکی از جلوه‌های توحید در آیین همۀ پیامبران است، از برخی آیات استفاده می‌‌شود گرایش به خدای یگانه آیین فطری است و شرک وگرایش به کثرت در آلهه، انحراف از فطرت است، قرآن پس از آنکه یادآور می‌‌شود که آیین توحید، آیین فطرت است، گروهی را که از آن جدا شده‌اند توبیخ نموده و می‌‌فرماید: ﴿وَلَا تَكُونُوا مِنَ الْمُشْرِكِينَ مِنَ الَّذِينَ فَرَّقُوا دِينَهُمْ وَكَانُوا شِيَعًا كُلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَيْهِمْ فَرِحُونَ[۸۶].
    2. دعوت به دین اسلام: جلوۀ دیگر از دعوت پیامبران به وحدت و یگانگی، مبعوث شدن همگی به تبلیغ یک آیین و دعوت به یک دین به نام اسلام است و اگر هم تفاوتی هست، تفاوت در شریعت‌ها و به اصطلاح آبشخورها است و گرنه فیض جاری در مجاری وحی به سوی بندگان، از نظر و اقعیت یکی است. چنان که می‌‌فرماید: ﴿إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ[۸۷].
    3. دعوت به ایمان به پیامبران دیگر: یکی دیگر از مظاهر وحدت در دعوت‌های انبیا این بود که هر یک از آنان مردم را به ایمان به پیامبران دیگر دعوت نموده‌اند و باید همۀ امت‌ها به استواری تمام شرایع ایمان بیاورند. چنان که می‌‌فرماید: ﴿لَا نُفَرِّقُ بَيْنَ أَحَدٍ مِنْهُمْ وَنَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ[۸۸].[۸۹]
  2. معجزه: معجزه کاری خارق‌العاده است که با عنایت ویژۀ خداوند، به ‌دست مدعی نبوت، برای اثبات صدق مدعای خویش انجام می‌گیرد و همراه با تحدی (به مبارزه‌طلبیدن)[۹۰] و مطابق با مدعای مدعی نبوت است[۹۱]. مردم از کسانی که ادعای پیامبری می‌کردند، نشانه‌ای خدایی می‌خواستند و در مواقعی که این درخواست آنان برخاسته از حس حقیقت‌جویی بود، انبیا به اذن خداوند نشانه‌ای الهی می‌آوردند. از امام صادق (ع) پرسیده شد: «به چه علت خداوند به پیامبران و شما (امامان) معجزه داده است؟» فرمودند: «تا دلیلی بر راستی مدعای (رسالت الهی) آورندۀ آن باشد. معجزه نشانۀ خداست و خدا آن را به کسی جز پیامبران و حجت‌های خود نمی‌بخشد، تا راستیِ راست‌گو و دروغِ دروغ‌گو آشکار شود»[۹۲].[۹۳] برخی معجزات پیامبران خاص که در قرآن کریم هم به آنها اشاره شده عبارت‌اند از:
    1. معجزات حضرت موسی (ع): ﴿وَمَا تِلْكَ بِيَمِينِكَ يَا مُوسَى قَالَ هِيَ عَصَايَ أَتَوَكَّأُ عَلَيْهَا وَأَهُشُّ بِهَا عَلَى غَنَمِي وَلِيَ فِيهَا مَآرِبُ أُخْرَى قَالَ أَلْقِهَا يَا مُوسَى أَلْقَاهَا فَإِذَا هِيَ حَيَّةٌ تَسْعَى قَالَ خُذْهَا وَلَا تَخَفْ سَنُعِيدُهَا سِيرَتَهَا الْأُولَى وَاضْمُمْ يَدَكَ إِلَى جَنَاحِكَ تَخْرُجْ بَيْضَاء مِنْ غَيْرِ سُوءٍ آيَةً أُخْرَى لِنُرِيَكَ مِنْ آيَاتِنَا الْكُبْرَى[۹۴].
    2. معجزات پیامبر اسلام (ص): از جمله معجزۀ بزرگ پیامبر (ص) قرآن کریم است، در حالی که ایشان درس ناخوانده بوده و قادر به خواندن و نوشتن نبود. خدا می‌‌فرماید: ﴿قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ يَأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا يَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيرًا وَلَقَدْ صَرَّفْنَا لِلنَّاسِ فِي هَذَا الْقُرْآنِ مِنْ كُلِّ مَثَلٍ فَأَبَى أَكْثَرُ النَّاسِ إِلَّا كُفُورًا[۹۵].[۹۶]
    3. معجزات حضرت عیسی (ع): ﴿وَرَسُولًا إِلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَنِّي قَدْ جِئْتُكُمْ بِآيَةٍ مِنْ رَبِّكُمْ أَنِّي أَخْلُقُ لَكُمْ مِنَ الطِّينِ كَهَيْئَةِ الطَّيْرِ فَأَنْفُخُ فِيهِ فَيَكُونُ طَيْرًا بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُبْرِئُ الْأَكْمَهَ وَالْأَبْرَصَ وَأُحْيِي الْمَوْتَى بِإِذْنِ اللَّهِ وَأُنَبِّئُكُمْ بِمَا تَأْكُلُونَ وَمَا تَدَّخِرُونَ فِي بُيُوتِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۹۷].[۹۸]
    4. معجزۀ حضرت صالح (ع): حضرت صالح (ع) ‌ به درخواست مردم ماده ‌شتری از دل کوه درآورد تا حقانیت دعوتش را اثبات کند: ﴿وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُوا اللَّهَ مَا لَكُمْ مِنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ قَدْ جَاءَتْكُمْ بَيِّنَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ هَذِهِ نَاقَةُ اللَّهِ لَكُمْ آيَةً[۹۹].[۱۰۰]
  3. بشارت پیامبر پیشین: هرگاه نبوت فردی با دلایل قطعی ثابت شد و او نشانه‌ها و ویژگی‌های پیامبر بعد از خود را به گونه ای روشن بیان کرد، آنگاه خصوصیات وارد در کلام او به نحو روشن بر فردی منطبق گردید، در این صورت می‌‌توان نبی بعدی را از طریق کلام صریح پیامبر پیشین شناخت. کلام صریح پیامبر قبل بر پیامبر بعد از خود و معرفی شخص او و یا بیان نشانه‌ها و ویژگی‌های او امری است که طبع رسالت و هدف نبوت آن را اقتضا می‌‌کند تا اینکه راه برای گرایش انسان‌های حقیقت جو به رسولان الهی از هر جهت هموار گردد و در نتیجه هدف بعثت تأمین شود چنانکه در تاریخ امامان معصوم (ع) این نکته به روشنی دیده می‌‌شود که امام قبل، امام پس از خود را گاهی به صورت خاص وگاهی با بیان نشانه‌های او، معرفی نموده است، قطعاً این روش مورد توجه پیامبران نیز بوده است چنانکه در خصوص پیامبر اسلام برخی آیات قرآنی به صراحت این مطلب را تأیید می‌‌کند، هر چند به خاطر تحریف حقایق تاریخی این مطلب در مورد همه پیامبران در دسترس نیست. مسلمانان مدعی آن هستند که حضرت مسیح پیامبر پس از خود را به عنوان فردی به نام «احمد» تعیین کرده است و قرآن این حقیقت را یادآور شده است: ﴿وَإِذْ قَالَ عِيسَى ابْنُ مَرْيَمَ يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ إِنِّي رَسُولُ اللَّهِ إِلَيْكُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ يَأْتِي مِنْ بَعْدِي اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَيِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِينٌ[۱۰۱].[۱۰۲]

نسبت بین رسالت با امامت

روایات بر این امر تأکید دارند که امامت مقامی فراتر از نبوت و رسالت است[۱۰۳]. معنای رسالت این است که مأموریتی بر عهده کسی بگذارند و او موظف به تبلیغ و ادای آن شود[۱۰۴]. رسالت جنبه ظاهر و هدایت ظاهری را رهبری می‌‌کند که امام علاوه بر این، هدایت باطنی را هم به عهده دارد. امامت مقام ولایت کلّیه و مطلقه الهی و مرتبه خاصی از قرب الهی است و رسالت این گونه نیست. قرآن همچنین بعد از یادکرد از چند پیامبر الهی، می‌فرماید: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ وَإِقَامَ الصَّلَاةِ وَإِيتَاءَ الزَّكَاةِ وَكَانُوا لَنَا عَابِدِينَ[۱۰۵]؛ دربارۀ برخی پیامبران الهی نیز آمده است: ﴿وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ[۱۰۶]. از مجموع این آیات استفاده می‌شود بعضی پیامبران از جمله حضرت ابراهیم (ع) دارای مقام امامت نیز بوده‌اند[۱۰۷] و خداوند مقام امامت را در اواخر عمر ابراهیم (ع) و پس از سال‌ها نبوت و رسالت و بعد از قبولی‌اش در یک امتحان بزرگ به او عنایت فرمود[۱۰۸]، از این رو گفته شده" نبوّت حاصل نمی‌شود مگر پس از عبودیّت خداوند و رسالت ممکن نیست مگر بعد از نبوّت و رسیدن به مقام خلّت ممکن نیست مگر پس از نیل به مقام رسالت و مقام امامت به کسی داده نمی‌شود، مگر اینکه به مقام خلّت (خلیل اللهی) رسیده باشد»[۱۰۹]. در قرآن مجید، امام بر مصادیق مختلفی استعمال شده است که به دو دسته تقسیم می‌شود:

  1. مصادیق غیر بشری، مانند لوح محفوظ‍‌: ﴿وَكُلَّ شَيْءٍ أَحْصَيْنَاهُ فِي إِمَامٍ مُبِينٍ[۱۱۰].
  2. کتاب آسمانی: ﴿وَمِنْ قَبْلِهِ كِتَابُ مُوسَى إِمَامًا وَرَحْمَةً[۱۱۱].

مصادیق بشری که از جهت حقانیت و بطلان، به دو دسته تقسیم می‌شود:

  1. امام حق: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا[۱۱۲]؛
  2. امام باطل: ﴿فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ[۱۱۳] و ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ[۱۱۴].

اما امامت در اصطلاح دینی به دو صورت عام و خاص است که در معنای عام، شامل نبوت و رسالت به عنوان مقتدا و اسوه می‌شود و در معنای خاص، شامل آنها نشده و در بعضی موارد بعد از تحقق مقام نبوت و رسالت است: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۱۱۵] یا مقام ویژه‌ای است که از طرف خدای سبحان به اوصایای پیامبران (ع)، عنایت می‌شود[۱۱۶].

ویژگی‌های رسالت و امامت

برخی از ویژگی‌های رسالت و امامت عبارت‌اند از:

  1. عصمت: مراد از عصمت، ملکه‌ای نفسانی و قوه‌ای روحانی است که خدا به برخی افراد می‌دهد و همین مانع از لغزش آنان به سمت گناه و خطا می‌شود و همچنین موهبتی الهی به بندگانی است که خدا می‌داند هرگز به ‌اختیار گناه نمی‌کنند: ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ[۱۱۷] و شیعیان همۀ پیامبران را از ابتدای تولد تا پایان عمر از همۀ گناهان معصوم می‌دانند[۱۱۸]. عصمت مراتب مختلفی دارد؛ مانند عصمت در تلقی و ابلاغ وحی، عصمت در عمل به احکام شرعی، عصمت از خطا در تطبیق احکام بر مصادیق، عصمت از خطا در تشخیص مصالح و مفاسد امور و عصمت از خطا در امور عادی روزمره زندگی و در این میان، عصمت از کذب حتی خطا در دریافت و ابلاغ وحی، افزون بر ایجاد اطمینان مردم از مفاد دعوت ایشان[۱۱۹] مستند به دلیل عقلی است؛ زیرا با احتمال خطا در دریافت و تبلیغ وحی، غرض از فرستادن پیامبر نقض می‌گردد[۱۲۰].[۱۲۱] افزون بر ادلۀ عقلی، آیات قرآن نیز بر عصمت پیامبران در امر وحی دلالت دارند؛ مانند آیاتی که مردم را به پیروی مطلق از پیامبر فرامی‌خوانند: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ[۱۲۲] و آیاتی که پیامبران را از عمل به اوامر غیرالهی نهی می‌کنند: ﴿مَا كَانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتَابَ وَالْحُكْمَ وَالنُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِبَادًا لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ[۱۲۳]. با برهان عقلی تنها می‌توان ضرورت عصمت پیامبران را در امور وحیانی ثابت کرد؛ ولی آیات و روایات گواهی می‌دهند پیامبران در عمل به اوامر الهی نیز معصوم‌اند؛ مانند آیاتی که پیامبران را «مُخلَص» معرفی می‌کنند: ﴿وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَى إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَبِيًّا[۱۲۴]. قرآن تصریح می‌‌کند خداوند با عنایتی که به برخی از بندگان «مخلَص» دارد، آنها را از کارهای زشت دور می‌کند و وجودشان را از انحرافات و پلیدی‌ها مصون می‌دارد[۱۲۵].
  2. نصب از سوی خدا: آیۀ تبلیغ: ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۱۲۶]. امامت را هم‌سنگ رسالت پیامبر (ص) و آیۀ اکمال: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۱۲۷] آن را کامل‌کنندۀ دین معرفی می‌کند. این دو آیه و برخی آیات دیگر بر لزوم نصب امام ازسوی خدا دلالت دارند[۱۲۸].
  3. علم خدادادی: در قرآن کریم آیات متعددی هست که بر علم خدادادی امام دلالت دارد از جمله: ﴿وَيَقُولُ الَّذِينَ كَفَرُوا لَسْتَ مُرْسَلًا قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ[۱۲۹]. روایاتی از طریق اهل سنت و شیعه نقل شده که می‌گوید مقصود از «مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب»، امام علی (ع) است. ازجمله: از امام باقر (ع) سؤال شد: «مقصود از آیۀ ﴿قُلْ كَفَى بِاللَّهِ شَهِيدًا بَيْنِي وَبَيْنَكُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ چیست؟» فرمودند: «مقصود خداوند، ما اهل‌بیت هستیم و علی نخستین و برترین و بهترین ما پس از پیامبر است»[۱۳۰]. در این روایت امام باقر (ع)، امامان را مصداق مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتاب می‌داند و حضرت علی (ع) را اولین و بهترین ایشان معرفی می‌کند[۱۳۱].
  4. هم‌زبانی با قوم خویش: بنابر آیات بسیاری از قرآن کریم، هر پیامبری که در میان امت خویش برانگیخته می‌شده به زبان همان قوم سخن می‌گفته است؛ حتی پیامبرانی که دارای رسالت عمومی و جهانی‌اند به زبان همان قومی سخن می‌گفته‌اند که از میان آنان برخاسته و در بین آنان می‌زیسته‌اند. مانند آیۀ: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسَانِ قَوْمِهِ لِيُبَيِّنَ لَهُمْ[۱۳۲].[۱۳۳]
  5. اخلاص و پرهیز از درخواست پاداش: یکی دیگر از ویژگی‌های مشترک انبیا آن است که رسالت الهی‌شان را تنها برای رضای خدا انجام می‌دادند و در برابر زحمات طاقت‌فرسایشان، هیچ‌گونه مزد و پاداشی از مردم نمی‌خواستند. خداوند در آیات فراوانی از قول پیامبران نقل می‌کند که با صراحت به مخاطبانشان می‌گفتند: ﴿وَمَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلَى رَبِّ الْعَالَمِينَ[۱۳۴]؛ ﴿وَمَا تَسْأَلُهُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ لِلْعَالَمِينَ[۱۳۵].[۱۳۶]
  6. نترسیدن از غیرخدا: پیامبران الهی جز از خداوند نمی‌ترسیده‌اند و این از ویژگی‌های مشترک آنان بوده است: ﴿الَّذِينَ يُبَلِّغُونَ رِسَالَاتِ اللَّهِ وَيَخْشَوْنَهُ وَلَا يَخْشَوْنَ أَحَدًا إِلَّا اللَّهَ وَكَفَى بِاللَّهِ حَسِيبًا[۱۳۷] و علت اینکه پیامبران در سخت‌ترین موقعیت‌ها از هیچ قدرتی هراس به دل راه نمی‌دادند، این بود که از قدرت الهی آگاه بودند و می‌دانستند که هیچ قدرتی جز به اذن الهی عمل نمی‌کند و توکل ایشان بر خداوند بوده است[۱۳۸].[۱۳۹]

جایگاه رسالت و امامت در قرآن

رسالت و امامت، عالی‏‌ترین مقامات الهی هستند که در قرآن کریم از آنها یاد شده و بر عظمت و اهمیت آنها تأکید شده است و با استناد به آیات صریح قرآنی از جمله: ﴿الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا[۱۴۰]؛ ﴿يَا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَإِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكَافِرِينَ[۱۴۱]؛ و روایاتی[۱۴۲] که در شأن نزول این آیات آمده می‌‌توان فهمید ولایت امیرالمؤمنین (ع) باعث تکمیل رسالت نبوی است و دین بدون پذیرش ولایت ۱۲ امام معصوم، دینی ناقص بوده و مورد رضای خداوند نیست[۱۴۳]. بنابراین امامت، لازمۀ رسالت است و به هیچ وجه از آن جدا نمی‌شود؛ زیرا طبق فرمایش قرآن بدون امامت، مقصود اصلی ارسال رسولان الهی و انزال کتب آسمانی که همان برقراری جامعۀ عدل الهی است، محقق نمی‌شود: ﴿لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ[۱۴۴]. در این آیه نیز مصداق کتاب و میزان، قرآن و علی (ع) و اولاد پاکش هستند که در طول زمان گذشته تا به امروز بوده و حجت الهی بر تمام اهل زمین تمام شده است؛ بنابراین طبق آیۀ کریمۀ ﴿وَمَنْ يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغَالِبُونَ[۱۴۵] و حدیث ثقلین: «من پس از خود، در میان شما دو یادگار گرانبها برجای می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم (اهل بیتم) چنانچه به این دو، دست آویختید و از آنها پیروی کردید، پس از من هیچ‌گاه گمراه نخواهید شد»[۱۴۶]، راز اصلی انحطاط و شکست جامعۀ مسلمانان امروز و دیروز جدا شدن آنان از خط امامت الهی و پشت کردن به کتاب خدا و امامت معصوم است؛ اما امید است مسلمین با رشد روزافزون و آگاهی و عبرت‌آموزی از درس‌های تلخ تاریخ گذشته، بار دیگر به خانۀ رسول خدا برگردند و با ندامت از تقصیر گذشته خود، در حق امامت الهی، درهای عزت و سعادت دنیا و آخرت را بر روی خود بگشایند که به همین مطلب در سورۀ نساء اشاره شده است: ﴿وَمَا أَرْسَلْنَا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا لِيُطَاعَ بِإِذْنِ اللَّهِ وَلَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جَاءُوكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَاسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّابًا رَحِيمًا[۱۴۷]. اگر دربارۀ این آیه تأمل شود، روشن می‌شود آنچه با صدر و ذیل آیه و نیز با آیات قبل و بعد آن مناسبت دارد، این است که مراد از ظلم به نفس، ستمی است که در نتیجۀ سرپیچی از اطاعت رسول خدا در مورد امامت الهی حضرت علی (ع) و معصومان از اولاد ایشان تحقق یافت که فقط با بازگشت به اطاعت رسول خدا و پیروی از امامت الهی، جبران خواهد شد[۱۴۸].

منابع

جستارهای وابسته

منبع‌شناسی جامع رسالت

پانویس

  1. ثلاثی مزید باب افعال؛ انصاری، محمد بن مکرم بن احمد، لسان العرب، ج ۱۱، ص ۲۸۳ (ذیل واژۀ رسل)؛ دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴ (ذیل واژۀ رسالت).
  2. دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۵.
  3. دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.
  4. دهخدا، لغت‌نامه، ج ۷، ص ۱۰۵۸۴.
  5. فراهیدی، خلیل بن احمد عمر بن تمیم ابو عبدالرحمن، العین، ج ۷، ص ۲۴۱ (ذیل واژۀ رسل).
  6. خاتمی، احمد، فرهنگ علم کلام، ص ۱۲۱.
  7. التحقیق، ج ۴، ص ۱۲۸(ذیل واژۀ رسل).
  8. التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۰.
  9. احمد‌بن‌فارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۳۹۲.
  10. الرسول: الرسالة...وقوله «إِنّا رَسُولُ رَبِّ الْعالَمِینَ»؛ لم یقل رُسُل رب العالمین لانّ فُعولا وفعیلا یستوی فیه المذکر والمؤنث والواحد والجمع مثل عَدو وصَدیق؛ اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج۴، ص۱۷۰۹.
  11. محمد ‌بن مکرم بن منظور، لسان العرب، ج۵، ص۲۱۴.
  12. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه ورهنماشناسی، ص ۴۳.
  13. ر. ک: مروجی طبسی، محمدعلی، قورچیان، علی، «مفهوم‌شناسی تطبیقی ـ تحلیلی «رسول» و «نبی» در لغت و روایات اهل بیت (ع)»؛ مجله حسنا، ص ۳۳ ـ ۵۷.
  14. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۸۸.
  15. جامع العلوم، ج ۲، ص۱۳۵؛ شرح العقاید النسفیه، ص۲۰۶.
  16. شرح باب حادی عشر، ص ۱۳۹.
  17. «و پادشاه گفت: او را پیش من آورید! چون فرستاده نزد او آمد، وی گفت: نزد سرورت باز گرد» سوره یوسف، آیه ۵۰.
  18. «که این (قرآن) بازخوانده فرستاده‌ای گرامی است» سوره حاقه، آیه ۴۰.
  19. «ای گروه پریان و آدمیان! آیا پیامبرانی از خودتان نزد شما نیامدند که آیات مرا برایتان می‌خواندند و به دیدار امروزتان شما را هشدار می‌دادند؟ می‌گویند: (چرا،) ما بر (زیان) خود گواهی می‌دهیم و زندگانی این جهان آنان را فریفته بود و بر (زیان) خویش گواهی دادند» سوره انعام، آیه ۱۳۰.
  20. «و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.
  21. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه ورهنماشناسی، ص ۴۴ ـ ۴۹.
  22. التعریفات، ص ۱۴۸ (ذیل واژۀ رسول).
  23. شرح مصطلحات کلامیه، ص ۱۵۹.
  24. التحقیق، ج ۴، ص ۱۳۱ـ۱۳۲.
  25. التحقیق، ج ۴، ص ۱۱۷ـ ۱۱۹ (ذیل واژۀ رسل).
  26. ر. ک: رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۵۹۸ ـ ۶۰۹.
  27. ر. ک: اورنگی، طیبه، مهریزی، مهدی، حجتی، سید محمد باقر، «رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها»، مجله مطالعات قرآن و حدیث»؛ ص ۱۶۵ ـ ۱۹۹.
  28. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم مگر اینکه چون آرزو می‌کرد (که دعوتش فراگیر شود) شیطان در آرزوی وی (با وسوسه افکندن در دل مردم خلل) می‌افکند آنگاه خداوند آنچه را که شیطان می‌افکند، از میان برمی‌دارد سپس آیات خود را استوار می‌گرداند و خداوند دانایی فرزانه است» سوره حج، آیه ۵۲.
  29. همدانی، قاضی عبدالجبار‌بن‌احمد، شرح الاصول الخمسة، ص۵۶۷.
  30. «ما به تو همان‌گونه وحی فرستادیم که به نوح و پیامبران پس از وی، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی فرستادیم و به داود زبور دادیم» سوره نساء، آیه ۱۶۳.
  31. «و پیش از تو هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر بدو وحی کردیم که هیچ خدایی جز من نیست پس مرا بپرستید» سوره انبیاء، آیه ۲۵.
  32. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان» سوره مائده، آیه ۶۷.
  33. «گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم» سوره مریم، آیه ۱۹.
  34. «و آیا جز پیام‌رسانی آشکار بر عهده پیامبران است؟» سوره نحل، آیه ۳۵.
  35. «پس اگر پشت کنید بر عهده پیامبر ما، تنها پیام‌رسانی آشکار است» سوره تغابن، آیه ۱۲.
  36. «جز پیام‌رسانی از سوی خداوند و رساندن رسالت‌های او (اختیاری ندارم) و آنان که با خداوند و پیامبر او نافرمانی کنند بی‌گمان آتش دوزخ، آنان راست که هماره در آن جاودانند» سوره جن، آیه ۲۳.
  37. «ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم» سوره صف، آیه ۶.
  38. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج ۱، باب طبقات الأنبیاء والرسل والأئمّة، ص ۱۷۴. البته یک چنین افراد را نبی و پیامبر خواندن یک نوع توسعه در اطلاق است والاّ نبوتی که از خود إنسان تجاوز نکند، چه معنی می‌‌تواند داشته باشد جز این که بگوییم این فرد نبی به معنی خبرگیر است نه گزارش گر.
  39. «گفت: من، تنها فرستاده پروردگار تو هستم تا به تو پسری پاکیزه ببخشم» سوره مریم، آیه ۱۹.
  40. «چون فرستاده نزد او آمد، وی گفت: نزد سرورت باز گرد» سوره یوسف، آیه ۵۰.
  41. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۳۱۷ ـ ۳۲۴.
  42. واتفقت الامامیة علی ان کلّ رسول فهو نبی ولیس کل نبی فهو رسول؛ محمدبن‌محمدبن‌نعمان عکبری بغدادی (شیخ مفید)، مجموعه‌مصنفات: اوائل المقالات، ص۴۵.
  43. سورۀ حج، آیۀ ۵۲.
  44. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۹۱؛ زمخشری، محمود‌بن‌عمر، الکشاف عن دقائق التنزیل و عیون الاقاویل فی وجوه التأویل، ج۳، ص۱۶۴.
  45. روایات نیز دربارۀ فرق بین رسول و نبی سخن گفته‌اند. اصول کافی بابی به این نام دارد که شامل چهار روایت با سندهای صحیح و مضامین نزدیک به هم است. در حدیث اول این باب از قول امام صادق (ع) می‌خوانیم: «اَلنَّبِی الذِی یَری فِی مَنامِهِ وَیَسْمَعُ الصَّوتَ وَلا یُعایِنُ المَلَکَ وَالرسُولُ الذِی یَسْمَعُ الصَّوتَ وَیَری فِی المَنامِ وَیُعایِنُ المَلَک»؛ اصول الکافی، ج۱، باب الفرق بین الرسول والنبی والمحدث، ص۱۷۶، ح۱.
  46. «پیامبرانی نویدبخش و هشدار دهنده تا پس از این پیامبران برای مردم بر خداوند حجتی نباشد» سوره نساء، آیه ۱۶۵.
  47. «و اگر ما پیش از آن با عذابی آنان را نابود می‌کردیم می‌گفتند: پروردگارا! چرا فرستاده‌ای برای ما نفرستادی تا از آیات تو پیش از آنکه زبون و خوار گردیم پیروی کنیم» سوره طه، آیه ۱۳۴.
  48. «و هر امّتی را پیامبری است که چون پیامبرشان بیاید میان آنان به دادگری داوری می‌شود و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره یونس، آیه ۴۷.
  49. مانند: سورۀ مائده، آیۀ۱۹؛ سورۀ یس، آیات۶۰ـ۶۱ و سورۀ اسراء، آیۀ ۱۵.
  50. ر. ک: طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۲، ص۱۳۹ـ ۱۴۲، ۲۱۶.
  51. مانند: سورۀ اعراف، آیۀ۱۵۸؛ سورۀ مریم، آیۀ ۵۱؛ سورۀ مریم، آیۀ ۵۴ و سورۀ حج، آیۀ۵۲.
  52. «و ما پیش از تو هیچ فرستاده و هیچ پیامبری نفرستادیم» سوره حج، آیه ۵۲.
  53. ر. ک: مصباح یزدی، محمدتقی، راه و رهنما‌شناسی، ص ۵۵ ـ ۵۶.
  54. التبیان فی تفسیر القرآن، ج۷، ص۳۳۱؛ مجمع‌ البیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌، ج۴، ص۹۰؛ علم الیقین، ج۱، ص۳۶۶.
  55. مانند: سوره احزاب، آیه ۴۵؛ سوره حج، آیه ۵۲ و سوره زخرف، آیه ۶.
  56. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۴، ص۳۹۱.
  57. «و ما در هیچ دیاری پیامبری نفرستادیم مگر آنکه مردمش را به سختی و رنج دچار کردیم باشد که (به درگاه خدا) لابه کنند» سوره اعراف، آیه ۹۴.
  58. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  59. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۵۱ ـ ۵۳.
  60. «ای پیامبر! تو را خداوند و مؤمنان پیرو تو، بس» سوره انفال، آیه ۶۴.
  61. «و (یاد کنید) آنگاه را که گفتید: ای موسی! هرگز یک (رنگ) خوراک را برنمی‌تابیم به خاطر ما از پروردگارت بخواه تا برای ما از آنچه زمین می‌رویاند، از سبزی و خیار و سیر و عدس و پیاز، بر آورد. او گفت: آیا چیز پست‌تر را به جای چیز بهتر می‌خواهید؟ به شهری فرود آیید که (آنجا) آنچه خواستید در اختیار شماست؛ و مهر خواری و تهیدستی بر آنان زده شد و سزاوار خشم خداوند شدند زیرا نشانه‌های خداوند را انکار می‌کردند و پیامبران را ناحقّ می‌کشتند؛ این بدان روی بود که سرکشی ورزیدند و از اندازه، می‌گذشتند» سوره بقره، آیه ۶۱.
  62. ر. ک: اورنگی، طیبه، مهریزی، مهدی، حجتی، سید محمد باقر، «رسول و نبی در اندیشه مفسران و متکلمان؛ سیر تطور و نقد دیدگاهها»، مجله مطالعات قرآن و حدیث»؛ ص ۱۶۵ ـ ۱۹۹.
  63. «و بدین‌گونه برای هر پیامبری دشمنی از گناهکاران نهادیم و پروردگارت (تو را) رهنما و یاور بس» سوره فرقان، آیه ۳۱.
  64. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج۳، ص ۳۱۲.
  65. زمخشری، محمود‌بن‌‌عمر، الکشاف، ج۳، ص۱۶۴؛ رازی، فخرالدین محمدبن‌عمر، تفسیر مفاتیح الغیب، ج۲۳، ص۴۹.
  66. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم» سوره حدید، آیه ۲۵.
  67. «و شما را پادشاه کرد» سوره مائده، آیه ۲۰.
  68. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۳۱۴ ـ ۳۱۵.
  69. «مردم (در آغاز) امّتی یگانه بودند، (آنگاه به اختلاف پرداختند) پس خداوند پیامبران را مژده‌آور و بیم‌دهنده برانگیخت و با آنان کتاب (آسمانی) را به حق فرو فرستاد» سوره بقره، آیه ۲۱۳.
  70. «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  71. تورات حضرت لوط (ع) را برادرزادۀ حضرت ابراهیم (ع) می‌خواند؛ پیدایش، باب ۱۴، ش ۱۲؛ برخی مفسران احتمال داده‌اند که وی خواهرزادۀ ابراهیم (ع) بوده است؛ طبرسی، ابوعلی فضل‌‌بن‌حسن، ‌ مجمع‌ البیان‌ فی‌ تفسیر القرآن‌، ج۲، ص۳۲۹.
  72. «من برای شما پیامبری امینم» سوره شعراء، آیه ۱۰۷.
  73. «بنابراين شكيبا باش همان‏گونه كه پيامبران اولوا العزم شكيبايى ورزيدند» سوره احقاف، آیه ۳۵.
  74. «قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ (ع): قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ: «(فَاصْبِرْ کما صَبَرَ أُولُواالْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ(؟ فَقَالَ: نُوحٌ وَ إِبْرَاهِیمُ وَ مُوسَی وَ عِیسَی وَ مُحَمَّدٌ (ص). قُلْتُ:کیفَ صَارُوا أُولِی الْعَزْمِ؟ قَالَ: لِأَنَّ نُوحاً بُعِثَ بِکتَابٍ وَ شَرِیعَةٍ وَ کلُّ مَنْ جَاءَ بَعْدَ نُوحٍ أَخَذَ بِکتَابِ نُوحٍ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّی جَاءَ إِبْرَاهِیمُ (ع) بِالصُّحُفِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْک کتَابِ نُوحٍ لَا کفْراً بِهِ فَکلُّ نَبِی جَاءَ بَعْدَ إِبْرَاهِیمَ (ع) أَخَذَ بِشَرِیعَةِ إِبْرَاهِیمَ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِالصُّحُفِ حَتَّی جَاءَ مُوسَی بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْک الصُّحُفِ وَ کلُّ نَبِی جَاءَ بَعْدَ مُوسَی (ع) أَخَذَ بِالتَّوْرَاةِ وَ شَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّی جَاءَ الْمَسِیحُ (ع) بِالْإِنْجِیلِ وَ بِعَزِیمَةِ تَرْک شَرِیعَةِ مُوسَی وَ مِنْهَاجِهِ فَکلُّ نَبِی جَاءَ بَعْدَ الْمَسِیحِ أَخَذَ بِشَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ حَتَّی جَاءَ مُحَمَّدٌ (ص) فَجَاءَ بِالْقُرْآنِ وَ بِشَرِیعَتِهِ وَ مِنْهَاجِهِ؟ فَحَلَالُهُ حَلَالٌ إِلَی‏ یوْمِ الْقِیامَةِ وَ حَرَامُهُ حَرَامٌ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ فَهَؤُلَاءِأُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ (ع)»؛ بحار الانوار، ج۱۱، باب۱، ص۵۶، حدیث ۵۵.
  75. «از دین، همان را برای شما بیان داشت که نوح را بدان سفارش کرده بود و نیز آنچه را که به تو وحی کردیم و آنچه را که به ابراهیم و موسی و عیسی، سفارش کردیم» سوره شوری، آیه ۱۳.
  76. طباطبایی، سیدمحمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۸، ص۲۹.
  77. «پیامبر خداوند به آنان گفت: شتر خداوند را با آبشخور آن وانهید» سوره شمس، آیه ۱۳.
  78. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۵۲ ـ ۵۵.
  79. انسان‌های عادی از طریق حس و تجربه و یا تفکر و استدلال به نتایجی می‌‌رسند ولی هرگاه انسانی از ابزار شناختی بهره گرفت که مربوط به این دو نوع معرفت نیست، بلکه یک نوع آگاهی سوم باشد که از عالم بالا بر نفس او فرود آید و هدف آن، هدایت اجتماع بشری به سوی کمال باشد در این صورت به چنین آگاهی «وحی تشریعی» گفته می‌‌شود در حقیقت، وحی تشریعی از نظر ماهیت وحقیقت با برخی از اقسام پیشین، تفاوت ومباینت ندارد، چیزی که هست در وحی تشریعی مسئله هدایت انسان‌ها به سوی مبدأ و معاد، به عنوان قید لازم اخذ گردیده است؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۱۱۵ـ ۱۱۶.
  80. عن زرارة قال: سألت أبا جعفر عن قول االله عز وجل: (وکان رسولا نبیا) ما الرسول وما النبی؟ قال: النبی الذی یری فی منامه ویسمع الصوت ولایعاین الملک والرسول الذی یسمع الصوت ویری فی المنام ویعاین الملک»... ؛ اصول کافی، ج۱، باب الفرق بین الرسول و النبی و المحدث، ص۱۷۶، ح۱.
  81. ر. ک: ربانی گلپایگانی، استاد علی، درسگفتار«وحی پژوهی و حقیقت نبوت»، جلسۀ ۳۰.
  82. مانند: الف) وجود تناقض قطعی در آنچه او به‌عنوان وحی آورده است؛ ب) مخالفت قطعی مدعیاتش با عقل، مانند جسم شمردن خدا و نیکو دانستن ظلم؛ ج) انجام کاری برخلاف تمام شرایع الهی، مانند دزدی و بی‌عفتی؛ د) تکذیب پیامبر دیگر یا تردید درباره آن؛ ه‍) درخواست مزد مادی برای رسالت خود؛ مصباح یزدی، محمدتقی، اصول عقاید (۲)؛ راهنماشناسی، ص۱۹۱ـ۱۹۲.
  83. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص۱۴۵ـ۱۴۶.
  84. «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.
  85. «و از پیامبران ما که پیش از تو فرستاده‌ایم بپرس، آیا به جای (خداوند) بخشنده خدایانی را قرار داده‌ایم که پرستیده شوند؟» سوره زخرف، آیه ۴۵.
  86. «و از مشرکان نباشید، از آن کسانی که دین خود را پراکندند و گروه گروه شدند؛ هر گروهی بدانچه نزد آنهاست شادمانند» سوره روم، آیه ۳۱ ـ ۳۲
  87. «بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.
  88. «میان هیچ‌یک از آنان فرق نمی‌نهیم و ما فرمانبردار اوييم» سوره بقره، آیه ۱۳۶.
  89. ر. ک: سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۴۳۲ ـ ۴۳۳.
  90. جوهری گوید: تحدیّت فلاناً، اذا باریته فی فعل ونازعته الغلبة؛ اسماعیل‌بن‌حماد جوهری، الصحاح، ج۶، ص۲۳۱۰.
  91. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص۱۷۰.
  92. «عن ابی بصیر، قال: «قلت لأبی عبد الله (ع): لأی علّة أعطی الله عزوجل انبیاءَه ورسله وأعطاکم المعجزة؟ فقال: لیکون دلیلاً علی صدق من أتی به، والمعجزة علامة لله لا یعطیها الاّ أنبیائه ورسله وحججه لیعرف به صدق الصادق من کذب الکاذب»؛ فخرالدین محمد‌بن‌عمر رازی، المطالب العالیة، ج۸، ص۲۲ـ۲۳.
  93. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص۱۸۶.
  94. «و آن چیست در دست راست تو، ای موسی؟ گفت: چوبدست من است كه بر آن تكيه مى‏ كنم و با آن براى گوسفندانم برگ مى‏ ريزم و مرا بدان نيازهايى ديگر است. فرمود: آن را بیفکن، ای موسی! و آن را افکند؛ ناگهان، آن (چوبدست) ماری شد که می‌شتافت. فرمود: آن را بگیر و مترس! ما آن را به روال نخست آن، باز می‌گردانیم و دست خويش (از گريبان به) زير بازو بر تا بى‏هيچ بيمارى درخشان برآيد به نشانه اى ديگر تا به تو برخی از نشانه های بزرگ خویش را نشان دهیم» سوره طه، آیه ۱۷ ـ ۲۳
  95. «بگو: اگر آدمیان و پریان فراهم آیند تا مانند این قرآن آورند هر چند یکدیگر را پشتیبانی کنند همانند آن نمی‌توانند آورد و بی‌گمان ما برای مردم در این قرآن از هر مثلی گوناگون آورده‌ایم امّا بیشتر مردم جز سر ناسپاسی ندارند» سوره اسراء، آیه ۸۸ ـ ۸۹
  96. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنما‌شناسی، ص ۲۵۷.
  97. «و به پیامبری به سوی بنی اسرائیل (می‌فرستد، تا بگوید) که من برای شما نشانه‌ای از پروردگارتان آورده‌ام؛ من برای شما از گل، (اندامواره‌ای) به گونه پرنده می‌سازم و در آن می‌دمم، به اذن خداوند پرنده‌ای خواهد شد و به اذن خداوند نابینای مادرزاد و پیس را شفا خواهم داد و به اذن خداوند مردگان را زنده خواهم کرد و شما را از آنچه می‌خورید یا در خانه می‌انبارید آگاه خواهم ساخت، این نشانه‌ای برای شماست اگر مؤمن باشید» سوره آل عمران، آیه ۴۹.
  98. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۲۱۳.
  99. «و به سوی (قوم) ثمود برادرشان صالح را (فرستادیم)؛ گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ بی‌گمان برهانی از سوی پروردگارتان نزد شما آمده است، این شتر خداوند است که برای شما نشانه‌ای است» سوره اعراف، آیه ۷۳.
  100. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۲۱۰.
  101. «و (یاد کن) آنگاه را که عیسی پسر مریم گفت: ای بنی اسرائیل! من فرستاده خداوند به سوی شمایم، توراتی را که پیش از من بوده است راست می‌شمارم و نویددهنده به پیامبری هستم که پس از من خواهد آمد، نام او احمد است؛ امّا چون برای آنان برهان‌ها (ی روشن) آورد، گفتند: این جادویی آشکار است» سوره صف، آیه ۶.
  102. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه ورهنما‌شناسی، ص ۱۴۷ ـ ۱۴۹؛ سبحانی، جعفر، منشور جاوید، ج ۳، ص ۳۷۶ ـ ۳۷۷.
  103. برای نمونه، امام رضا (ع) فرمودند: «انَّ الامامة خص الله بها ابراهیم الخلیل (ع) بعد النبوة والخلة مرتبة ثالثة»؛ حسینی بحرانی، هاشم‌بن‌سلیمان، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۳۱۷، ح۵؛ اهل سنت، امامت را در این آیه به مقام نبوت تفسیر کرده‌اند، اما شواهد حاکی از نادرستی این تفسیر است.
  104. ر. ک: حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص ۵۶ ـ ۵۸.
  105. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم و آنان پرستندگان ما بودند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.
  106. «و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.
  107. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۴۱ ـ ۴۴۲.
  108. با توجه این نکته که حضرت ابراهیم (ع) این مقام را برای فرزندان خود نیز خواسته است، فهمیده می‌شود که حضرت اسماعیل و اسحاق (ع) به دنیا آمده بوده‌اند و حضرت ابراهیم (ع) هم در سنین پیری فرزنددار شده بود؛ زیرا قرآن از قول آن حضرت می‌فرماید: الْحَمْدُ لِلّهِ الَّذِی وَهَبَ لِی عَلَی الْکِبَرِ إِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَق»؛ سورۀ ابراهیم، آیۀ ۳۹؛ برای آگاهی بیشتر، ر. ک: سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۲۷۰، ۲۸۰.
  109. ر. ک: مروجی طبسی، محمدعلی، قورچیان، علی، «مفهوم‌شناسی تطبیقی - تحلیلی «رسول» و «نبی» در لغت و روایات اهل بیت (ع)»؛ مجله حسنا، ص ۳۳ ـ ۵۷.
  110. «و هر چیزی را در نوشته‌ای روشن بر شمرده‌ایم» سوره یس، آیه ۱۲.
  111. «و کتاب موسی به پیشوایی و بخشایش پیش از او بوده است، (مانند کسی است که چنین نیست)؟» سوره هود، آیه ۱۷.
  112. «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند
  113. «با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.
  114. «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.
  115. «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.
  116. ر. ک: حق‌جو، عبدالله، ولایت در قرآن، ص، ۵۶ ـ ۵۸.
  117. «خدا بهتر مى ‏داند رسالتش را كجا قرار دهد» سوره انعام، آیه ۱۲۴.
  118. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۳۰۶ ـ ۳۰۷.
  119. طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج ۲، ص ۱۳۸ ـ ۱۳۷.
  120. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه و راهنماشناسی، ص ۱۵۳ ـ ۱۵۴؛ آموزش عقائد، ج ۲، ص ۳۶.
  121. رضایی، حسن، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۱۳، ص ۵۹۸ ـ ۶۰۹.
  122. «ای مؤمنان، از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.
  123. «هیچ بشری را نسزد که خداوند به او کتاب و حکمت و پیامبری بدهد سپس او به مردم بگوید: به جای خداوند، بندگان من باشید» سوره آل عمران، آیه ۷۹.
  124. «و در این کتاب از موسی یاد کن که ناب و فرستاده‌ای پیامبر بود» سوره مریم، آیه ۵۱.
  125. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۲۹۶ ـ ۲۹۹.
  126. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  127. «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  128. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۶۰۷ ـ ۶۱۰.
  129. «و کافران می‌گویند: تو فرستاده (خداوند) نیستی؛ بگو: میان من و شما خداوند و کسی که دانش کتاب نزد اوست، گواه بس است» سوره رعد، آیه ۴۳.
  130. «قال: قلت لابی جعفر (ع): قُلْ کَفی بِاللّهِ شَهِیداً بَیْنِی وَبَیْنَکُمْ وَمَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْکِتابِ. قال: اِیّانا عَنی، وعلیٌّ اَوّلُنا واَفْضلُنا وخَیْرُنا بعدَ النبیّ (ص)»؛ اصول الکافی، ج۱، ص۲۲۹ـ۲۵۷؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، ج۵ـ۶، ص۳۰۱.
  131. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۶۱۲ ـ ۶۱۴.
  132. «و هیچ پیامبری را جز به زبان قومش نفرستادیم تا (پیامش را) برای آنان به روشنی بیان کند» سوره ابراهیم، آیه ۴.
  133. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۱۸.
  134. «و من از شما برای این (پیامبری) پاداشی نمی‌خواهم، پاداش من جز با پروردگار جهانیان نیست» سوره شعراء، آیه ۱۰۹.
  135. «و تو از آنان برای این (رسالت خویش) پاداشی نمی‌خواهی؛ این (قرآن) جز یادکردی برای جهانیان نیست» سوره یوسف، آیه ۱۰۴.
  136. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۱۹.
  137. «همان کسانی که پیام‌های خداوند را می‌رسانند و از او می‌ترسند و از هیچ کس جز خدا نمی‌ترسند و حسابرسی را خداوند بسنده است» سوره احزاب، آیه ۳۹.
  138. ر. ک: سورۀ آل‌عمران، ۱۵۹؛ سورۀ نساء، آیۀ ۸۱؛ سورۀ نحل، آیۀ ۷۹؛ سورۀ هود، آیات ۵۶، ۸۸.
  139. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنما‌شناسی، ص ۴۲۴.
  140. «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.
  141. «ای پیامبر! آنچه را از پروردگارت به سوی تو فرو فرستاده شده است برسان و اگر نکنی پیام او را نرسانده‌ای؛ و خداوند تو را از (گزند) مردم در پناه می‌گیرد، خداوند گروه کافران را راهنمایی نمی‌کند» سوره مائده، آیه ۶۷.
  142. .حسکانی، از دانشمندان شافعی، نقل می‌کند: ان النبی دعا الناس الی علیّ فاخذ بضبعیه فرفعهما ثم لم یتفرقا حتی نزلت هذه الآیة: الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وأَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی. فقال رسول الله (ص): الله اکبر علی اکمال الدین واتمام النعمة ورضا الرب برسالتی والولایة لعلی ثم قال للقوم: من کنت مولاه فعلی مولاه؛ «پیامبر اسلام (ص) مردم را [به بیعت با علی (ع) به‌عنوان خلیفة پس از خود] فراخواند و بازوان آن حضرت را گرفت و بالا برد و از یکدیگر جدا نشدند تا آیة شریفة ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي نازل شد. پس پیامبر (ص) فرمود: الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت و خشنودی خداوند به رسالت من و ولایت علی. آن‌گاه [خطاب] به مردم فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه»؛ عبیدالله‌بن‌عبدالله حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، ج۱، ص۱۵۷ـ۱۵۸؛ موفق‌بن‌احمد خوارزمی، المناقب، ص۱۳۵؛ جلال‌الدین عبدالرحمان سیوطی، الدر المنثور فی التفسیر بالمأثور، ج۳، ص۱۹؛ سیدعبدالحسین شرف‌الدین، المراجعات، ص۳۷۹؛ روایت دیگر، نقل شده: «پیامبر اکرم (ص) در غدیر خم برخاست و به مردم فرمود: «آیا من سزاوارتر از خود شما بر شما نیستم؟» مردم گفتند: «چرا ای فرستادة خدا». پیامبر (ص) فرمود: «هرکس من مولای اویم، علی مولای اوست». سپس این آیه نازل شد: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا. در این هنگام پیامبر تکبیر گفت و مردم دریافتند که بر پیامبر وحی نازل شده است. پس از آن پیامبر (ص) فرمود: «الله اکبر بر اکمال دین و اتمام نعمت؛ تمام شدنِ نبوت من، همان ولایت علی (ع) پس از من است». آن‌گاه ابوبکر و عمر از جا برخاستند و از پیامبر پرسیدند: آیا این ولایت مخصوص علی (ع) است؟ حضرت فرمود: «مخصوص علی و اوصیای من تا روز قیامت است» و در پاسخ به پرسش از اوصیای خویش، نام دوازده امام معصوم شیعه را ذکر فرمود»؛ هاشم‌بن‌سلیمان حسینی بحرانی، غایة المرام و حجة الخصام، تصحیح علی عاشوری، ج۱۰، باب ۵۸، ح۴.
  143. ر. ک: مصباح یزدی، محمد تقی، راه وراهنماشناسی، ص ۵۹۴ ـ ۵۹۹.
  144. «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.
  145. «و هر کس سروری خداوند و پیامبرش و آنان را که ایمان دارند بپذیرد (از حزب خداوند است) بی‌گمان حزب خداوند پیروز است» سوره مائده، آیه ۵۶.
  146. «إِنِّی تَارِکٌ فِیکُمُ الثَّقَلَیْنِ کِتَابَ اللَّهِ وَ عِتْرَتِی أَهْلَ بَیْتِی مَا إِنْ تَمَسَّکْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا أَبَداً»؛ وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۳۳، ح۸.
  147. «و ما هیچ پیامبری را نفرستادیم مگر برای آنکه به اذن خداوند از او فرمانبرداری کنند و اگر آنان هنگامی که به خویش ستم روا داشتند نزد تو می‌آمدند و از خداوند آمرزش می‌خواستند و پیامبر برای آنان آمرزش می‌خواست خداوند را توبه‌پذیر بخشاینده می‌یافتند» سوره نساء، آیه ۶۴.
  148. ر. ک: اراکی، محسن، نگاهی به رسالت و امامت، ص ۲۰-۲۷.