جز
جایگزینی متن - 'لام' به 'لام'
جز (جایگزینی متن - 'غالب' به 'غالب') |
جز (جایگزینی متن - 'لام' به 'لام') |
||
(۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = تفسیر قرآن به قرآن | | موضوع مرتبط = تفسیر قرآن به قرآن | ||
خط ۷: | خط ۶: | ||
}} | }} | ||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
[[تفسیر قرآن به قرآن]]، از روشهای مورد توجه [[مفسران]] و تفسیرپژوهان به ویژه در سدههای اخیر است که با استفاده از رهنمودهای خود [[قرآن]] در [[فهم]] معانی و مقاصد آن انجام میگیرد. <ref>ر. ک: المبادئ، ص۸۱. </ref> در قرن اخیر بر اهمیت ویژه این روش [[تفسیری]] به مثابه روشی اصیل و کهن با پیشینه ای تا [[عصر رسالت]] و متکی به منبعی [[مورد اتفاق]] [[دانشمندان]]، تأکید شده است. <ref>المنهج الأثری، ص۳۱ - ۴۸؛ المیزان، ج ۱، ص۱۴. </ref> و از آن رو که در چالش روشهای گوناگون تفسیری در دوران معاصر، جستوجوی تکیه گاهی مطمئن در فهم و [[تفسیر قرآن]] ضروری است، بررسی این روش و اصالت، پیشینه و پشتوانههای آن با توجه به جریانهای گوناگون قرآنگرا در [[تاریخ]] [[تفسیر]] و [[معرفت دینی]] اهمیت خواهد داشت.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | [[تفسیر قرآن به قرآن]]، از روشهای مورد توجه [[مفسران]] و تفسیرپژوهان به ویژه در سدههای اخیر است که با استفاده از رهنمودهای خود [[قرآن]] در [[فهم]] معانی و مقاصد آن انجام میگیرد. <ref>ر. ک: المبادئ، ص۸۱. </ref> در قرن اخیر بر اهمیت ویژه این روش [[تفسیری]] به مثابه روشی اصیل و کهن با پیشینه ای تا [[عصر رسالت]] و متکی به منبعی [[مورد اتفاق]] [[دانشمندان]]، تأکید شده است. <ref>المنهج الأثری، ص۳۱ - ۴۸؛ المیزان، ج ۱، ص۱۴. </ref> و از آن رو که در چالش روشهای گوناگون تفسیری در دوران معاصر، جستوجوی تکیه گاهی مطمئن در فهم و [[تفسیر قرآن]] ضروری است، بررسی این روش و اصالت، پیشینه و پشتوانههای آن با توجه به جریانهای گوناگون قرآنگرا در [[تاریخ]] [[تفسیر]] و [[معرفت دینی]] اهمیت خواهد داشت.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
==[[سیر]] [[تاریخی]] از پیدایش تا گسترش== | == [[سیر]] [[تاریخی]] از پیدایش تا گسترش == | ||
جریانهای قرآنگرا که به نوعی به بحث ما مربوط میشوند در دو گونه متفاوت بروز یافته اند: نخست با تلقی [[کلامی]] و دوم با تلقی تفسیری.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | جریانهای قرآنگرا که به نوعی به بحث ما مربوط میشوند در دو گونه متفاوت بروز یافته اند: نخست با تلقی [[کلامی]] و دوم با تلقی تفسیری.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
=== تلقی کلامی=== | === تلقی کلامی === | ||
این تلقی به نگرش افراطی گروههایی ناظر است که در معرفت دینی از کفایت قرآن و [[بسنده کردن]] به آن سخن گفته و بالأخص نقش [[سنّت نبوی]] و به تبع آن بیانات [[روایی]] [[اهل بیت پیامبر]] را کم رنگ کرده یا نادیده انگاشتهاند که به لحاظ مبنای کلامی فوق در منابع معرفت دینی و نه خصوص حوزه تفسیر، از آن به تلقّی کلامی یاد میکنیم. | این تلقی به نگرش افراطی گروههایی ناظر است که در معرفت دینی از کفایت قرآن و [[بسنده کردن]] به آن سخن گفته و بالأخص نقش [[سنّت نبوی]] و به تبع آن بیانات [[روایی]] [[اهل بیت پیامبر]] را کم رنگ کرده یا نادیده انگاشتهاند که به لحاظ مبنای کلامی فوق در منابع معرفت دینی و نه خصوص حوزه تفسیر، از آن به تلقّی کلامی یاد میکنیم. | ||
به [[گواهی]] [[اخبار]] و نقلهای مشهور تاریخی، سه قرن نخست [[هجری]] به نوعی [[شاهد]] بروز رگههایی از این نگرش بوده است. از [[قرن اول هجری]] به نمونههای زیر در اینجا اشاره میشود: | به [[گواهی]] [[اخبار]] و نقلهای مشهور تاریخی، سه قرن نخست [[هجری]] به نوعی [[شاهد]] بروز رگههایی از این نگرش بوده است. از [[قرن اول هجری]] به نمونههای زیر در اینجا اشاره میشود: | ||
# [[شعار]] {{عربی|" حَسْبُنَا كِتَابُ الله "}} که [[خلیفه دوم]] آن را کنار بستر [[بیماری پیامبر]]{{صل}} مطرح کرد. <ref>صحیح البخاری، ج ۷، ص۹؛ ج ۵، ص۱۳۸؛ الملل و النحل، ج ۱، ص۲۲. </ref> | # [[شعار]] {{عربی|" حَسْبُنَا كِتَابُ الله "}} که [[خلیفه دوم]] آن را کنار بستر [[بیماری پیامبر]] {{صل}} مطرح کرد. <ref>صحیح البخاری، ج ۷، ص۹؛ ج ۵، ص۱۳۸؛ الملل و النحل، ج ۱، ص۲۲. </ref> | ||
# [[نگرانی]] [[پیامبر]]{{صل}} از اکتفا به قرآن در [[احادیث]] معروف به «اریکه». در یکی از این [[احادیث]] به نقل از [[پیامبر]]{{صل}} چنین آمده است: «بعید نیست که مردی بر تخت خود تکیه زده و با شنیدن [[حدیثی]] از احادیث من بگوید: «ما [[کتاب الهی]] را داریم؛ [[حلال]] آن را [[حلال]] و حرامش را [[حرام]] میدانیم». هان بدانید که آنچه [[رسول خدا]] آن را حرام کرده مانند حرام [[الهی]] است. <ref>المستدرک، ج ۱، ص۱۰۸ - ۱۰۹؛المسند، ج ۴، ص۱۳۱. </ref> [[نگرانی]] مزبور در سخن و [[سیره]] برخی [[اصحاب]] پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} عینیت یافت، چنان که [[ابوبکر]] با اشاره به مایه [[اختلاف]] بودن [[نقل حدیث]] پیامبر، از آن [[نهی]] کرد و گفت: به جویندگان [[حدیث]] بگویید: کتاب الهی در بین ماست، پس حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمارید. <ref>تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص۲ - ۳. </ref> | # [[نگرانی]] [[پیامبر]] {{صل}} از اکتفا به قرآن در [[احادیث]] معروف به «اریکه». در یکی از این [[احادیث]] به نقل از [[پیامبر]] {{صل}} چنین آمده است: «بعید نیست که مردی بر تخت خود تکیه زده و با شنیدن [[حدیثی]] از احادیث من بگوید: «ما [[کتاب الهی]] را داریم؛ [[حلال]] آن را [[حلال]] و حرامش را [[حرام]] میدانیم». هان بدانید که آنچه [[رسول خدا]] آن را حرام کرده مانند حرام [[الهی]] است. <ref>المستدرک، ج ۱، ص۱۰۸ - ۱۰۹؛المسند، ج ۴، ص۱۳۱. </ref> [[نگرانی]] مزبور در سخن و [[سیره]] برخی [[اصحاب]] پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} عینیت یافت، چنان که [[ابوبکر]] با اشاره به مایه [[اختلاف]] بودن [[نقل حدیث]] پیامبر، از آن [[نهی]] کرد و گفت: به جویندگان [[حدیث]] بگویید: کتاب الهی در بین ماست، پس حلالش را حلال و حرامش را حرام بشمارید. <ref>تذکرة الحفاظ، ج ۱، ص۲ - ۳. </ref> | ||
#دیدگاههای خاص [[خوارج]] که با تکیه بر [[قرآن]] به [[انکار]] برخی مسلّمات [[احکام]] و [[معارف دینی]] پرداختند. <ref>الملل و النحل، ج ۱، ص۷۵، ۱۵۵؛ الکامل، ج ۳، ص۱۶۶؛ الفرق بین الفرق، ص۷۲، ۸۹؛ شرح المواقف، ج ۸، ص۳۹۵؛ مجموعة الرسائل الکبری، ج ۱، ص۱۵۶. </ref> در اواخر [[قرن دوم هجری]] نیز [[شافعی]] در الأمّ در آغاز کتاب جماع العلم به [[فرقه]] ای در [[زمان]] خود اشاره میکند که قرآن را در [[معرفت دینی]] کافی شمردهاند. <ref>الأم، ج ۷، ص۲۷۳، ۲۷۵ - ۲۷۶. </ref> شواهد پراکنده دیگر [[تاریخی]] نیز از این عصر، حضور این نگرش را [[تأیید]] میکنند. <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۳۹؛ الموافقات، ج ۴، ص۲۶. </ref> در [[قرن سوم هجری]] میتوان به سخن [[ابن قتیبه]] اشاره کرد که در [[دفاع]] از [[اهل حدیث]] از آرای برخی [[متکلمان]] و [[اهل رأی]] یاد میکند که با تکیه بر قرآن منهای [[سنت]] ابراز شده است. <ref>تأویل مختلف الحدیث، ص۵۹. </ref> | # دیدگاههای خاص [[خوارج]] که با تکیه بر [[قرآن]] به [[انکار]] برخی مسلّمات [[احکام]] و [[معارف دینی]] پرداختند. <ref>الملل و النحل، ج ۱، ص۷۵، ۱۵۵؛ الکامل، ج ۳، ص۱۶۶؛ الفرق بین الفرق، ص۷۲، ۸۹؛ شرح المواقف، ج ۸، ص۳۹۵؛ مجموعة الرسائل الکبری، ج ۱، ص۱۵۶. </ref> در اواخر [[قرن دوم هجری]] نیز [[شافعی]] در الأمّ در آغاز کتاب جماع العلم به [[فرقه]] ای در [[زمان]] خود اشاره میکند که قرآن را در [[معرفت دینی]] کافی شمردهاند. <ref>الأم، ج ۷، ص۲۷۳، ۲۷۵ - ۲۷۶. </ref> شواهد پراکنده دیگر [[تاریخی]] نیز از این عصر، حضور این نگرش را [[تأیید]] میکنند. <ref>تفسیر قرطبی، ج ۱، ص۳۹؛ الموافقات، ج ۴، ص۲۶. </ref> در [[قرن سوم هجری]] میتوان به سخن [[ابن قتیبه]] اشاره کرد که در [[دفاع]] از [[اهل حدیث]] از آرای برخی [[متکلمان]] و [[اهل رأی]] یاد میکند که با تکیه بر قرآن منهای [[سنت]] ابراز شده است. <ref>تأویل مختلف الحدیث، ص۵۹. </ref> | ||
افزون بر این پیشینه کهن، در قرون اخیر نگرش مزبور را میتوان در [[جماعت]] موسوم به «[[اهل قرآن]]» در [[شبه قاره]] [[هند]] و قرآنگرایانی در سرزمینهای [[عربی]] جستوجو کرد. در [[شبه قاره]] [[هند]]، جریانهای [[اصلاح]] [[طلب]] و نوگرایی که «[[سنت]]» را مانع [[پیشرفت]] میدیدند، زمینه ساز [[جماعت]] [[اهل قرآن]] شدند. نمونه شاخص این [[جریانها]] را میتوان در حرکت [[سید احمد خان]] نویسنده [[تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان (کتاب)|تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان]] و پس از او مدافع سرسختش، چراغ [[علی]] جست و جو کرد که هریک به نوعی در [[معرفت دینی]] و [[فهم قرآن]] از حدّ دلالتهای [[قرآنی]] فراتر نرفته و نقش سنت را نادیده انگاشتهاند. <ref>تاریخ تفکر اسلامی در هند، ص۲۱ - ۲۲؛ القرآنیون، ص۹۹ - ۱۱۱؛ نزاع سنت و تجدد، ص۲۷۲. </ref> | افزون بر این پیشینه کهن، در قرون اخیر نگرش مزبور را میتوان در [[جماعت]] موسوم به «[[اهل قرآن]]» در [[شبه قاره]] [[هند]] و قرآنگرایانی در سرزمینهای [[عربی]] جستوجو کرد. در [[شبه قاره]] [[هند]]، جریانهای [[اصلاح]] [[طلب]] و نوگرایی که «[[سنت]]» را مانع [[پیشرفت]] میدیدند، زمینه ساز [[جماعت]] [[اهل قرآن]] شدند. نمونه شاخص این [[جریانها]] را میتوان در حرکت [[سید احمد خان]] نویسنده [[تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان (کتاب)|تفسیر القرآن و هو الهدی و الفرقان]] و پس از او مدافع سرسختش، چراغ [[علی]] جست و جو کرد که هریک به نوعی در [[معرفت دینی]] و [[فهم قرآن]] از حدّ دلالتهای [[قرآنی]] فراتر نرفته و نقش سنت را نادیده انگاشتهاند. <ref>تاریخ تفکر اسلامی در هند، ص۲۱ - ۲۲؛ القرآنیون، ص۹۹ - ۱۱۱؛ نزاع سنت و تجدد، ص۲۷۲. </ref> | ||
خط ۲۵: | خط ۲۴: | ||
در سرزمینهای [[عربی]] به ویژه [[مصر]] نیز در حاشیه جریان [[تفسیری]] اصلاحگرای [[قرن چهاردهم]] به این سو،<ref>سید جمال الدین و اندیشههای او، ص۳۳۷ - ۳۵۱؛ منهج المدرسه، ص۱۰، ۷۰، ۲۱۵، ۴۱۰. </ref> رویکردی افراطی با [[نفی]] سنت در [[معرفت]] [[دین]] و به تبع آن [[تفسیر قرآن]]، پدید آمده است. ظاهراً نخستین بار مجله المنار، [[شبهات]] درباره سنت را در قالب دو مقاله از [[محمد]] [[توفیق]] صدقی با عنوان الاسلام هو القرآن وحده منتشر کرده است. <ref>نیز ر. ک: دراسات فی الحدیث النبوی، ج ۱، ص۲۶. </ref> از نمونههای تفسیری این جریان را کتاب [[الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن (کتاب)| الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن]] اثر [[محمد ابوزید الدمنهوری]] از [[شاگردان]] [[محمد توفیق صدقی]] شمردهاند که در سال ۱۳۴۹ قمری در [[مصر]] با واکنشهای تند [[علمای اسلامی]] روبه رو شد. <ref>التفسیر والمفسرون، ج ۲، ص۵۳۳، ۵۴۶؛ اتجاهات التفسیر، ج ۳، ص۱۰۷۶؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۲۵۵ - ۲۶۱. </ref> آثار دیگری چون [[القرآن و کفی مصدراً للتشریع (کتاب)| القرآن و کفی مصدراً للتشریع]] اثر [[احمد صبحی منصور]] و [[لماذا قرآن (کتاب)| لماذا قرآن]] اثر [[عبدالله خلیفه]] و [[الکتاب والقرآن (کتاب)| الکتاب والقرآن]] اثر [[محمد شحرور]] نیز هریک به نوعی با همان نگرش به [[فهم قرآن]] اندیشیدهاند. <ref>السنة مع القرآن، ص۲۳، ۲۶؛ ر. ک: الفرقان و القرآن، ص۷۲۸. </ref> در [[ایران]] نیز، قرن اخیر [[شاهد]] جریانی بوده است که هرچند با رویکردی معتدلتر، به نگرش قرآنگرایانه فوق دامن زده و آثاری را عرضه کرده است؛ مانند [[تفسیر تابشی از قرآن (کتاب)| تفسیر تابشی از قرآن]] و [[احکام القرآن (کتاب)| احکام القرآن]] هر دو اثر [[سید ابوالفضل برقعی]] و [[تفسیر آیات مشکله قرآن (کتاب)| تفسیر آیات مشکله قرآن]] اثر [[یوسف شعار]] و [[کلید فهم قرآن (کتاب)| کلید فهم قرآن]] اثر [[محمد حسن شریعت سنگلجی]]<ref>جریانها و جنبشهای مذهبی سیاسی ایران، ص۳۴۸ - ۳۵۶. </ref>.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | در سرزمینهای [[عربی]] به ویژه [[مصر]] نیز در حاشیه جریان [[تفسیری]] اصلاحگرای [[قرن چهاردهم]] به این سو،<ref>سید جمال الدین و اندیشههای او، ص۳۳۷ - ۳۵۱؛ منهج المدرسه، ص۱۰، ۷۰، ۲۱۵، ۴۱۰. </ref> رویکردی افراطی با [[نفی]] سنت در [[معرفت]] [[دین]] و به تبع آن [[تفسیر قرآن]]، پدید آمده است. ظاهراً نخستین بار مجله المنار، [[شبهات]] درباره سنت را در قالب دو مقاله از [[محمد]] [[توفیق]] صدقی با عنوان الاسلام هو القرآن وحده منتشر کرده است. <ref>نیز ر. ک: دراسات فی الحدیث النبوی، ج ۱، ص۲۶. </ref> از نمونههای تفسیری این جریان را کتاب [[الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن (کتاب)| الهدایة و العرفان فی تفسیر القرآن بالقرآن]] اثر [[محمد ابوزید الدمنهوری]] از [[شاگردان]] [[محمد توفیق صدقی]] شمردهاند که در سال ۱۳۴۹ قمری در [[مصر]] با واکنشهای تند [[علمای اسلامی]] روبه رو شد. <ref>التفسیر والمفسرون، ج ۲، ص۵۳۳، ۵۴۶؛ اتجاهات التفسیر، ج ۳، ص۱۰۷۶؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۲۵۵ - ۲۶۱. </ref> آثار دیگری چون [[القرآن و کفی مصدراً للتشریع (کتاب)| القرآن و کفی مصدراً للتشریع]] اثر [[احمد صبحی منصور]] و [[لماذا قرآن (کتاب)| لماذا قرآن]] اثر [[عبدالله خلیفه]] و [[الکتاب والقرآن (کتاب)| الکتاب والقرآن]] اثر [[محمد شحرور]] نیز هریک به نوعی با همان نگرش به [[فهم قرآن]] اندیشیدهاند. <ref>السنة مع القرآن، ص۲۳، ۲۶؛ ر. ک: الفرقان و القرآن، ص۷۲۸. </ref> در [[ایران]] نیز، قرن اخیر [[شاهد]] جریانی بوده است که هرچند با رویکردی معتدلتر، به نگرش قرآنگرایانه فوق دامن زده و آثاری را عرضه کرده است؛ مانند [[تفسیر تابشی از قرآن (کتاب)| تفسیر تابشی از قرآن]] و [[احکام القرآن (کتاب)| احکام القرآن]] هر دو اثر [[سید ابوالفضل برقعی]] و [[تفسیر آیات مشکله قرآن (کتاب)| تفسیر آیات مشکله قرآن]] اثر [[یوسف شعار]] و [[کلید فهم قرآن (کتاب)| کلید فهم قرآن]] اثر [[محمد حسن شریعت سنگلجی]]<ref>جریانها و جنبشهای مذهبی سیاسی ایران، ص۳۴۸ - ۳۵۶. </ref>.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
=== تلقی [[تفسیری]]=== | === تلقی [[تفسیری]] === | ||
قرآنگرایی با [[شعار]] [[تفسیر قرآن به قرآن]] به مثابه تنها روش [[استوار]] فهم قرآن یا یکی از روشهای [[فهم]] آن در کنار [[اذعان]] به نقش [[سنت]] در [[معرفت دینی]] و [[شناخت]] ابعادی از [[معارف قرآنی]] که ما از آن با عنوان تلقی تفسیری جریان مزبور یاد میکنیم، سه رویکرد متفاوت را در برمی گیرد: | قرآنگرایی با [[شعار]] [[تفسیر قرآن به قرآن]] به مثابه تنها روش [[استوار]] فهم قرآن یا یکی از روشهای [[فهم]] آن در کنار [[اذعان]] به نقش [[سنت]] در [[معرفت دینی]] و [[شناخت]] ابعادی از [[معارف قرآنی]] که ما از آن با عنوان تلقی تفسیری جریان مزبور یاد میکنیم، سه رویکرد متفاوت را در برمی گیرد: | ||
# رویکردی که در میان [[آثار تفسیری]] پیشینه ای کهن دارد و تفسیر قرآن به قرآن را به مثابه یکی از روشهای [[تفسیر]] و بلکه در رتبه نخست کار تفسیر دانسته است. در این رویکرد، متن [[قرآن]] و رهنمودهای آن در رفع [[اجمال]] و بیان قیود و خصوصیات [[آیات]]، نخستین منبع [[تفسیر]] تلقی شده است. اما در رتبه پس از آن، سایر منابع جایگاه خود را داشته و در مواردی که دلیلی [[قرآنی]] در [[تفسیر آیه]] ای یافت نشود، نوبت به سایر منابع میرسد. <ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۹۳؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۷۹. </ref> کسانی چون [[طبری]] و [[ابن تیمیه]] و [[ابن کثیر]] و [[طوسی]] و [[طبرسی]] از پیشینیان و [[شنقیطی]] مؤلف [[أضواء البیان (کتاب)| أضواء البیان]] و [[احمد بن عبدالرحمان القاسم]] مؤلف [[تفسیرالقرآن بالقرآن (کتاب)| تفسیرالقرآن بالقرآن]] و [[السنة و الآثار (کتاب)| السنة و الآثار]] و [[بالأسلوب الحدیث (کتاب)| بالأسلوب الحدیث]] از متأخران، هر یک به نوعی به همین رویکرد تعلق دارند. | # رویکردی که در میان [[آثار تفسیری]] پیشینه ای کهن دارد و تفسیر قرآن به قرآن را به مثابه یکی از روشهای [[تفسیر]] و بلکه در رتبه نخست کار تفسیر دانسته است. در این رویکرد، متن [[قرآن]] و رهنمودهای آن در رفع [[اجمال]] و بیان قیود و خصوصیات [[آیات]]، نخستین منبع [[تفسیر]] تلقی شده است. اما در رتبه پس از آن، سایر منابع جایگاه خود را داشته و در مواردی که دلیلی [[قرآنی]] در [[تفسیر آیه]] ای یافت نشود، نوبت به سایر منابع میرسد. <ref>مقدمة فی اصول التفسیر، ص۹۳؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۷۹. </ref> کسانی چون [[طبری]] و [[ابن تیمیه]] و [[ابن کثیر]] و [[طوسی]] و [[طبرسی]] از پیشینیان و [[شنقیطی]] مؤلف [[أضواء البیان (کتاب)| أضواء البیان]] و [[احمد بن عبدالرحمان القاسم]] مؤلف [[تفسیرالقرآن بالقرآن (کتاب)| تفسیرالقرآن بالقرآن]] و [[السنة و الآثار (کتاب)| السنة و الآثار]] و [[بالأسلوب الحدیث (کتاب)| بالأسلوب الحدیث]] از متأخران، هر یک به نوعی به همین رویکرد تعلق دارند. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۵: | ||
همچنین آثار قرآنی ایزوتسو را که به نوعی با تکیه بر فضای معنایی قرآن، [[فهم]] [[مفاهیم آن]] را جستوجو میکند، نظیر [[خدا]] و [[انسان در قرآن]] و مفاهیم [[اخلاقی]] [[دینی]] در [[قرآن مجید]] در راستای همان رویکرد دوم میتوان مطرح کرد.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | همچنین آثار قرآنی ایزوتسو را که به نوعی با تکیه بر فضای معنایی قرآن، [[فهم]] [[مفاهیم آن]] را جستوجو میکند، نظیر [[خدا]] و [[انسان در قرآن]] و مفاهیم [[اخلاقی]] [[دینی]] در [[قرآن مجید]] در راستای همان رویکرد دوم میتوان مطرح کرد.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
==پشتوانهها== | == پشتوانهها == | ||
روش تفسیر قرآن به قرآن در رویکردهای مختلف آن به پشتوانههای نظری و عملی گوناگونی متکی است. | روش تفسیر قرآن به قرآن در رویکردهای مختلف آن به پشتوانههای نظری و عملی گوناگونی متکی است. | ||
پشتوانههای نظری به مبانی و [[ادله]] ای ناظراند که [[مشروعیت]] و اعتبار روش [[تفسیری]] مورد بحث را [[پشتیبانی]] و [[تأیید]] میکنند. پشتوانههای عملی نیز به [[سیره عملی پیشوایان]] [[دین]] و [[اصحاب]] آنان مربوطاند.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | پشتوانههای نظری به مبانی و [[ادله]] ای ناظراند که [[مشروعیت]] و اعتبار روش [[تفسیری]] مورد بحث را [[پشتیبانی]] و [[تأیید]] میکنند. پشتوانههای عملی نیز به [[سیره عملی پیشوایان]] [[دین]] و [[اصحاب]] آنان مربوطاند.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
=== پشتوانههای نظری=== | === پشتوانههای نظری === | ||
این پشتوانهها خود به دو نوع تقسیم میشوند: | این پشتوانهها خود به دو نوع تقسیم میشوند: | ||
==== پشتوانههای [[قرآن]] [[شناختی]]==== | ==== پشتوانههای [[قرآن]] [[شناختی]] ==== | ||
از مبانی قرآن شناسانهای که [[اثبات]] آنها برای [[مفسّر]] قرآن به قرآن با نگاهی فارغ از حوزه [[تفسیر]] متن [[قرآنی]] ضروری است، به پشتوانههای قرآن شناختی یاد میکنیم. اهمّ این مبانی عبارتاند از [[حجیّت]] و اعتبار متن قرآن، معناداری و [[فهم]] پذیری قرآن، [[سلامت]] متن قرآن از تحریفی مخلّ و مضرّ به معانی [[آیات]] و [[انسجام]] معنایی و [[اختلاف]] ناپذیری قرآن. | از مبانی قرآن شناسانهای که [[اثبات]] آنها برای [[مفسّر]] قرآن به قرآن با نگاهی فارغ از حوزه [[تفسیر]] متن [[قرآنی]] ضروری است، به پشتوانههای قرآن شناختی یاد میکنیم. اهمّ این مبانی عبارتاند از [[حجیّت]] و اعتبار متن قرآن، معناداری و [[فهم]] پذیری قرآن، [[سلامت]] متن قرآن از تحریفی مخلّ و مضرّ به معانی [[آیات]] و [[انسجام]] معنایی و [[اختلاف]] ناپذیری قرآن. | ||
طبعاً هریک از این مبانی میتواند متکی به نگرش خاص [[کلامی]] [[مفسران]] یا متونی از آیات و [[روایات]] باشد که مفسّر باید پیشتر به تحلیل و تنقیح آنها بپردازد و آنها رابه مثابه «اصول موضوعه» در روش خود مدنظر گیرد.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | طبعاً هریک از این مبانی میتواند متکی به نگرش خاص [[کلامی]] [[مفسران]] یا متونی از آیات و [[روایات]] باشد که مفسّر باید پیشتر به تحلیل و تنقیح آنها بپردازد و آنها رابه مثابه «اصول موضوعه» در روش خود مدنظر گیرد.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
==== پشتوانههای قرآنی و [[روایی]]==== | ==== پشتوانههای قرآنی و [[روایی]] ==== | ||
مراد از پشتوانههای قرآنی و روایی، آیات و روایاتی است که به گونه ای روش مزبور را در فهم و [[تفسیر قرآن]] تأیید میکنند که اهمّ آنها از این قرارند: | مراد از پشتوانههای قرآنی و روایی، آیات و روایاتی است که به گونه ای روش مزبور را در فهم و [[تفسیر قرآن]] تأیید میکنند که اهمّ آنها از این قرارند: | ||
# آیات ناظر به «[[نور]]» و «تبیان» بودن قرآن: نظیر [[آیه]] {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>«بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا}}<ref>«ای مردم! به راستی برهانی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و نوری آشکار برای شما فرو فرستادهایم» سوره نساء، آیه ۱۷۴.</ref>، {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«اینگونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن میگوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.</ref>. از این آیات میتوان دریافت که قرآن بیان کننده و روشنگر [[معارف]] و [[حقایق]] است و با این اوصاف، منطقی نیست که دلالت این کتاب پیچیده، غیر قابل حل و وابسته به منابع بیرونی باشد و نتواند بیانگر [[معارف]] خود باشد. <ref>المیزان، ج ۱، ص۶؛ تسنیم، ج ۱، ص۶۵ - ۶۶؛ اسباب الخطأ فی التفسیر، ج ۱، ص۵۲. </ref> | # آیات ناظر به «[[نور]]» و «تبیان» بودن قرآن: نظیر [[آیه]] {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>«بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا}}<ref>«ای مردم! به راستی برهانی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و نوری آشکار برای شما فرو فرستادهایم» سوره نساء، آیه ۱۷۴.</ref>، {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«اینگونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن میگوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.</ref>. از این آیات میتوان دریافت که قرآن بیان کننده و روشنگر [[معارف]] و [[حقایق]] است و با این اوصاف، منطقی نیست که دلالت این کتاب پیچیده، غیر قابل حل و وابسته به منابع بیرونی باشد و نتواند بیانگر [[معارف]] خود باشد. <ref>المیزان، ج ۱، ص۶؛ تسنیم، ج ۱، ص۶۵ - ۶۶؛ اسباب الخطأ فی التفسیر، ج ۱، ص۵۲. </ref> | ||
# [[آیات]] ناظر به [[اختلاف]] ناپذیری و همگونی [[قرآن]]: در [[آیه]] {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا}}<ref>«آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.</ref> پس از توصیه به [[تدبر در قرآن]]، از عدم اختلاف در این کتاب یاد شده است. و در آیه {{متن قرآن|اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ}}<ref>«خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوستهای آنان که از پروردگار خویش میهراسند از آن به لرزه میافتد سپس با یاد خداوند پوستها و دلهاشان نرم میشود؛ این رهنمود خداوند است که با آن هر که» سوره زمر، آیه ۲۳.</ref> قرآن به | # [[آیات]] ناظر به [[اختلاف]] ناپذیری و همگونی [[قرآن]]: در [[آیه]] {{متن قرآن|أَفَلَا يَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ كَانَ مِنْ عِنْدِ غَيْرِ اللَّهِ لَوَجَدُوا فِيهِ اخْتِلَافًا كَثِيرًا}}<ref>«آیا به قرآن نیک نمیاندیشند که اگر از سوی (کسی) جز خداوند میبود در آن اختلاف بسیار مییافتند» سوره نساء، آیه ۸۲.</ref> پس از توصیه به [[تدبر در قرآن]]، از عدم اختلاف در این کتاب یاد شده است. و در آیه {{متن قرآن|اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِيثِ كِتَابًا مُتَشَابِهًا مَثَانِيَ تَقْشَعِرُّ مِنْهُ جُلُودُ الَّذِينَ يَخْشَوْنَ رَبَّهُمْ ثُمَّ تَلِينُ جُلُودُهُمْ وَقُلُوبُهُمْ إِلَى ذِكْرِ اللَّهِ ذَلِكَ هُدَى اللَّهِ يَهْدِي بِهِ مَنْ يَشَاءُ وَمَنْ يُضْلِلِ اللَّهُ فَمَا لَهُ مِنْ هَادٍ}}<ref>«خداوند است که بهترین گفتار را (به گونه) کتابی (با آیاتی) همانند دوگانه (یعنی مکرّر) فرو فرستاده است؛ پوستهای آنان که از پروردگار خویش میهراسند از آن به لرزه میافتد سپس با یاد خداوند پوستها و دلهاشان نرم میشود؛ این رهنمود خداوند است که با آن هر که» سوره زمر، آیه ۲۳.</ref> قرآن به وصف [[نیکوترین سخن]] و همگون و سازگار ستوده شده است. در آیه اخیر، وصف «[[متشابه]]» درباره کل [[آیات قرآن]] آمده و ناظر به همگونی و یکدستی در [[ادبیات]] و معارف آن است. <ref>مجمع البیان، ج ۸، ص۷۷۲؛ المیزان، ج ۱۲، ص۱۹۱. </ref> واژه {{متن قرآن| مَثَانِيَ}} نیز در همین آیه بر اساس وجهی که آن را از ماده «[[ثنی]]» به معنای انعطاف شمرده،<ref>المیزان، ج ۱۲، ص۱۹۱؛ ص۷۱؛ الدرالمنثور، ج ۵، ص۶۱۰. </ref> مفید معنای [[سازگاری]] و [[وفاق]] میان آیهها خواهد بود. طبعاً از نتایج چنین اوصافی، میتواند همگونی معنایی و همپوشی [[تفسیری]] میان آیات باشد یا به گونه ای که آیات مختلف بتوانند به [[فهم]] درست و کاملتر یکدیگر مدد رسانند. <ref>تفسیر موضوعی، ج ۱، ص۱۴۰؛ «قرآن در قرآن».</ref> | ||
# توصیف بخشی از [[قرآن]] به «[[ام الکتاب]]» و «[[محکمات]]»: این [[آیات]] [[مرجع]] [[تفسیری]] بخشهای دیگرند که «[[متشابه]]» ([[شبهه]] انگیز) شمرده شدهاند. در [[آیه]] {{متن قرآن|هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}}<ref>«اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref> از تقسیم فوق یاد شده و [[پیروی]] [[متشابهات]] بدون توجه به محکمات، کار کج دلان [[فتنه]] انگیز شمرده شده و محکمات به مثابه أمّ الکتاب، جانمایه اصلی قرآن تلقی شده است. <ref>المیزان، ج ۳، ص۳۲ ـ ۴۴. </ref> این آیه به ضمیمه روایاتی که راه [[تفسیر]] و [[فهم]] مقصود از [[آیات متشابه]] را [[رجوع]] به محکمات و بالطبع همگون دیدن آنها با هم دانسته،<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج ۲، ص۲۶۱؛ الاحتجاج، ج ۲، ص۱۹۱ - ۱۹۲. </ref> میتواند از پشتوانههای نظری مورد بحث به شمار آید. <ref>المیزان، ج ۱۱، ص۲۵، ۷۵. </ref> | # توصیف بخشی از [[قرآن]] به «[[ام الکتاب]]» و «[[محکمات]]»: این [[آیات]] [[مرجع]] [[تفسیری]] بخشهای دیگرند که «[[متشابه]]» ([[شبهه]] انگیز) شمرده شدهاند. در [[آیه]] {{متن قرآن|هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}}<ref>«اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه)اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه)اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref> از تقسیم فوق یاد شده و [[پیروی]] [[متشابهات]] بدون توجه به محکمات، کار کج دلان [[فتنه]] انگیز شمرده شده و محکمات به مثابه أمّ الکتاب، جانمایه اصلی قرآن تلقی شده است. <ref>المیزان، ج ۳، ص۳۲ ـ ۴۴. </ref> این آیه به ضمیمه روایاتی که راه [[تفسیر]] و [[فهم]] مقصود از [[آیات متشابه]] را [[رجوع]] به محکمات و بالطبع همگون دیدن آنها با هم دانسته،<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۲، ص۲۶۱؛ الاحتجاج، ج ۲، ص۱۹۱ - ۱۹۲. </ref> میتواند از پشتوانههای نظری مورد بحث به شمار آید. <ref>المیزان، ج ۱۱، ص۲۵، ۷۵. </ref> | ||
# [[تصدیق]] و [[گواهی]] آیات نسبت به مفاد یکدیگر: بر اساس [[روایات]] [[دینی]]، آیههای قرآن یکدیگر را [[تأیید]] و تصدیق میکنند، پس نباید میان آنها [[ناسازگاری]] و ناهمخوانی افکند، چنان که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: {{متن حدیث|إنّ القرآنَ لَيُصَدِّقُ بَعضُهُ بَعضا، فلا تُكذِّبوا بَعضَهُ بِبَعضٍ}}.<ref>کنز العمال، ج ۱، ص۶۱۹. </ref> [[امیرمؤمنان]]، [[امام علی]]{{ع}} نیز [[آیات قرآن]] را [[تصدیق]] گر و [[گواه]] و گویای یکدیگر معرفی میکند: {{متن حدیث| يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ يَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ}} <ref> نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳. </ref> عبارت مشهور {{متن حدیث| إِنَّ الْقِرَانِ يُفَسِّرَ بَعْضُهُ بَعْضاً}} نیز هرچند به نحو [[مسند]] از [[پیشوایان دین]] نقل نشده است،<ref>روح المعانی، ج ۸، ص۱۵؛ بحارالانوار، ج ۲۹، ص۳۵۲. </ref> در کنار [[ادله]] گذشته، مضمونی تأییدپذیر دارد. | # [[تصدیق]] و [[گواهی]] آیات نسبت به مفاد یکدیگر: بر اساس [[روایات]] [[دینی]]، آیههای قرآن یکدیگر را [[تأیید]] و تصدیق میکنند، پس نباید میان آنها [[ناسازگاری]] و ناهمخوانی افکند، چنان که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} فرمودند: {{متن حدیث|إنّ القرآنَ لَيُصَدِّقُ بَعضُهُ بَعضا، فلا تُكذِّبوا بَعضَهُ بِبَعضٍ}}.<ref>کنز العمال، ج ۱، ص۶۱۹. </ref> [[امیرمؤمنان]]، [[امام علی]] {{ع}} نیز [[آیات قرآن]] را [[تصدیق]] گر و [[گواه]] و گویای یکدیگر معرفی میکند: {{متن حدیث| يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ يَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ}} <ref> نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳. </ref> عبارت مشهور {{متن حدیث| إِنَّ الْقِرَانِ يُفَسِّرَ بَعْضُهُ بَعْضاً}} نیز هرچند به نحو [[مسند]] از [[پیشوایان دین]] نقل نشده است،<ref>روح المعانی، ج ۸، ص۱۵؛ بحارالانوار، ج ۲۹، ص۳۵۲. </ref> در کنار [[ادله]] گذشته، مضمونی تأییدپذیر دارد. | ||
# [[مرجعیت قرآن]] نسبت به [[روایات]] [[دینی]]: بر اساس [[احادیث]] عرض، روایات باید بر [[قرآن]] عرضه شوند. احادیث عرض احادیثیاند که [[لزوم]] عرضه عموم احادیث را بر قرآن و [[کشف]] [[میزان]] [[سازگاری]] با آن را مطرح ساخته <ref> الکافی، ج ۱، ص۶۹؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱، ص۳۱۱. </ref> یا ملاک ترجیح [[روایات متعارض]] را موافقت با قرآن دانستهاند. <ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۱۰۶، ۱۱۲، ۱۱۸. </ref> به رغم [[تأمل]] برخی [[حدیث]] پژوهان درباره میزان اعتبار این احادیث در منابع [[سنی]]،<ref>جامع بیان العلم و فضله، ج ۲، ص۳۶۴. </ref> اعتبار آنها دست کم در منابع [[شیعی]] مسلّم است. <ref>بحوث فی علم الاصول، ج ۷، ص۳۱۵، ۳۲۴، ۳۴۹. </ref> این احادیث نیز میتوانند روش [[فهم]] و [[تفسیر قرآن]] را با محوریت خود قرآن [[تأیید]] کنند<ref>المیزان، ج ۳، ص۷۶. </ref>.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | # [[مرجعیت قرآن]] نسبت به [[روایات]] [[دینی]]: بر اساس [[احادیث]] عرض، روایات باید بر [[قرآن]] عرضه شوند. احادیث عرض احادیثیاند که [[لزوم]] عرضه عموم احادیث را بر قرآن و [[کشف]] [[میزان]] [[سازگاری]] با آن را مطرح ساخته <ref> الکافی، ج ۱، ص۶۹؛ جامع احادیث الشیعه، ج ۱، ص۳۱۱. </ref> یا ملاک ترجیح [[روایات متعارض]] را موافقت با قرآن دانستهاند. <ref>وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص۱۰۶، ۱۱۲، ۱۱۸. </ref> به رغم [[تأمل]] برخی [[حدیث]] پژوهان درباره میزان اعتبار این احادیث در منابع [[سنی]]،<ref>جامع بیان العلم و فضله، ج ۲، ص۳۶۴. </ref> اعتبار آنها دست کم در منابع [[شیعی]] مسلّم است. <ref>بحوث فی علم الاصول، ج ۷، ص۳۱۵، ۳۲۴، ۳۴۹. </ref> این احادیث نیز میتوانند روش [[فهم]] و [[تفسیر قرآن]] را با محوریت خود قرآن [[تأیید]] کنند<ref>المیزان، ج ۳، ص۷۶. </ref>.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
=== پشتوانههای عملی=== | === پشتوانههای عملی === | ||
مراد از پشتوانههای عملی، گزارشهای [[تاریخی]] فراوانی است که از یک سو از [[سیره عملی پیشوایان]] [[دین]] و از سوی دیگر از [[سیره]] [[اصحاب]] آنان در [[تفسیر قرآن به قرآن]] حکایت دارند. | مراد از پشتوانههای عملی، گزارشهای [[تاریخی]] فراوانی است که از یک سو از [[سیره عملی پیشوایان]] [[دین]] و از سوی دیگر از [[سیره]] [[اصحاب]] آنان در [[تفسیر قرآن به قرآن]] حکایت دارند. | ||
از [[تفاسیر]] مشهور [[روایی]] به نقل از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} میتوان به [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref> در پرتو [[آیه]] {{متن قرآن| إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref> اشاره کرد که مورد توجه بیشتر [[مفسران]] قرار گرفته است. <ref>جامع البیان، ج ۷، ص۳۳۲، ۳۳۶؛ مجمع البیان، ج ۴، ص۵۰۷؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص۲۷. </ref> در [[آیه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref>[[امنیت]] و [[هدایت]] سزاوار مؤمنانی شمرده شده که ایمانشان را به ظلمی نیالودهاند. [[پیامبر]] در پی [[نگرانی]] [[اصحاب]] خود، با توجه به آیه {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز میداد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref> که [[شرک]] را {{متن قرآن| لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}} نامیده، [[ظلم]] در آیه گذشته را نیز ناظر به شرک شمرده، از آنان رفع نگرانی فرمود. <ref>صحیح البخاری، ج ۸، ۴۸؛ مسند احمد، ج ۱، ص۳۷۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۱۵۸. </ref> از نمونههای دیگر میتوان به [[تفسیر آیات]] {{متن قرآن|مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَى مِنْ مَاءٍ صَدِيدٍ}}<ref>«و پیش روی او دوزخ است و از زردابی به او مینوشانند» سوره ابراهیم، آیه ۱۶.</ref>، {{متن قرآن|يَتَجَرَّعُهُ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ وَمِنْ وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ}}<ref>«که آن را جرعه جرعه مینوشد و چنین نیست که آن را فرو برد؛ و مرگ از هر سو بدو روی میآورد امّا او مردنی نیست و عذابی بسیار سخت پیش روی اوست» سوره ابراهیم، آیه ۱۷.</ref> در پرتو [[آیات]] {{متن قرآن|مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَلَهُمْ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِيمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ}}<ref>«داستان آن بهشت که به پرهیزگاران نوید دادهاند، (این است): در آن، جویبارهایی از آبی است که نمیگندد و جویبارهایی از شیری که مزهاش دگرگون نمیگردد و جویبارهایی از شرابی که به نوشندگان لذت میبخشد و جویبارهایی از شهد ناب؛ و آنان را در آن هرگونه میوه و (نیز) آمرزشی از سوی پروردگارشان است؛ آیا (اینان) برابرند با کسانی که در آتش (دوزخ) جاودانند و به آنان آبی داغ مینوشانند که دل و رودههایشان را پارهپاره میگرداند؟» سوره محمد، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا}}<ref>«و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را فرا میگیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان میرسند که (گرمای آن) چهرهها را بریان میکند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)» سوره کهف، آیه ۲۹.</ref>.<ref>المستدرک، ج ۲، ص۳۵۱؛ جامع البیان، ج ۱۳، ص۲۵۵ - ۲۵۶. </ref> و [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ}}<ref>«درهای آسمان بر کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از (پذیرش) آنها سرکشی ورزیدند گشوده نخواهد شد و به بهشت وارد نخواهند گشت تا آنگاه که شتر به سوراخ سوزن در آید! و این چنین تبهکاران را کیفر میدهیم» سوره اعراف، آیه ۴۰.</ref> در پرتو [[آیه]] {{متن قرآن|حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ}}<ref>«پاک آیینان برای خداوند باشید، نه شرکورزان به او و هر کس به خداوند شرک ورزد چنان است که از آسمان فرو افتد و پرندگان او را بربایند یا باد او را به جایی دور اندازد» سوره حج، آیه ۳۱.</ref>.<ref>الدرالمنثور، ج ۳، ص۱۵۶. </ref> اشاره کرد. | از [[تفاسیر]] مشهور [[روایی]] به نقل از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} میتوان به [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref> در پرتو [[آیه]] {{متن قرآن| إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref> اشاره کرد که مورد توجه بیشتر [[مفسران]] قرار گرفته است. <ref>جامع البیان، ج ۷، ص۳۳۲، ۳۳۶؛ مجمع البیان، ج ۴، ص۵۰۷؛ الدرالمنثور، ج ۳، ص۲۷. </ref> در [[آیه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يَلْبِسُوا إِيمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِكَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ}}<ref>«آنان که ایمان آوردهاند و ایمانشان را به هیچ ستمی نیالودهاند، امن (و آرامش) دارند و رهیافتهاند» سوره انعام، آیه ۸۲.</ref>[[امنیت]] و [[هدایت]] سزاوار مؤمنانی شمرده شده که ایمانشان را به ظلمی نیالودهاند. [[پیامبر]] در پی [[نگرانی]] [[اصحاب]] خود، با توجه به آیه {{متن قرآن|وَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}}<ref>«و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز میداد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.</ref> که [[شرک]] را {{متن قرآن| لَظُلْمٌ عَظِيمٌ}} نامیده، [[ظلم]] در آیه گذشته را نیز ناظر به شرک شمرده، از آنان رفع نگرانی فرمود. <ref>صحیح البخاری، ج ۸، ۴۸؛ مسند احمد، ج ۱، ص۳۷۸؛ تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص۱۵۸. </ref> از نمونههای دیگر میتوان به [[تفسیر آیات]] {{متن قرآن|مِنْ وَرَائِهِ جَهَنَّمُ وَيُسْقَى مِنْ مَاءٍ صَدِيدٍ}}<ref>«و پیش روی او دوزخ است و از زردابی به او مینوشانند» سوره ابراهیم، آیه ۱۶.</ref>، {{متن قرآن|يَتَجَرَّعُهُ وَلَا يَكَادُ يُسِيغُهُ وَيَأْتِيهِ الْمَوْتُ مِنْ كُلِّ مَكَانٍ وَمَا هُوَ بِمَيِّتٍ وَمِنْ وَرَائِهِ عَذَابٌ غَلِيظٌ}}<ref>«که آن را جرعه جرعه مینوشد و چنین نیست که آن را فرو برد؛ و مرگ از هر سو بدو روی میآورد امّا او مردنی نیست و عذابی بسیار سخت پیش روی اوست» سوره ابراهیم، آیه ۱۷.</ref> در پرتو [[آیات]] {{متن قرآن|مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتِي وُعِدَ الْمُتَّقُونَ فِيهَا أَنْهَارٌ مِنْ مَاءٍ غَيْرِ آسِنٍ وَأَنْهَارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَأَنْهَارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبِينَ وَأَنْهَارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفًّى وَلَهُمْ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَمَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خَالِدٌ فِي النَّارِ وَسُقُوا مَاءً حَمِيمًا فَقَطَّعَ أَمْعَاءَهُمْ}}<ref>«داستان آن بهشت که به پرهیزگاران نوید دادهاند، (این است): در آن، جویبارهایی از آبی است که نمیگندد و جویبارهایی از شیری که مزهاش دگرگون نمیگردد و جویبارهایی از شرابی که به نوشندگان لذت میبخشد و جویبارهایی از شهد ناب؛ و آنان را در آن هرگونه میوه و (نیز) آمرزشی از سوی پروردگارشان است؛ آیا (اینان) برابرند با کسانی که در آتش (دوزخ) جاودانند و به آنان آبی داغ مینوشانند که دل و رودههایشان را پارهپاره میگرداند؟» سوره محمد، آیه ۱۵.</ref>، {{متن قرآن|وَقُلِ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكُمْ فَمَنْ شَاءَ فَلْيُؤْمِنْ وَمَنْ شَاءَ فَلْيَكْفُرْ إِنَّا أَعْتَدْنَا لِلظَّالِمِينَ نَارًا أَحَاطَ بِهِمْ سُرَادِقُهَا وَإِنْ يَسْتَغِيثُوا يُغَاثُوا بِمَاءٍ كَالْمُهْلِ يَشْوِي الْوُجُوهَ بِئْسَ الشَّرَابُ وَسَاءَتْ مُرْتَفَقًا}}<ref>«و بگو که این (قرآن) راستین و از سوی پروردگار شماست، هر که خواهد ایمان آورد و هر که خواهد کفر پیشه کند، ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را فرا میگیرد و اگر فریادرسی خواهند با آبی چون گدازه فلز به فریادشان میرسند که (گرمای آن) چهرهها را بریان میکند؛ آن آشامیدنی بد است و زشت آسایشگهی است (آن آتش)» سوره کهف، آیه ۲۹.</ref>.<ref>المستدرک، ج ۲، ص۳۵۱؛ جامع البیان، ج ۱۳، ص۲۵۵ - ۲۵۶. </ref> و [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَاسْتَكْبَرُوا عَنْهَا لَا تُفَتَّحُ لَهُمْ أَبْوَابُ السَّمَاءِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ حَتَّى يَلِجَ الْجَمَلُ فِي سَمِّ الْخِيَاطِ وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُجْرِمِينَ}}<ref>«درهای آسمان بر کسانی که آیات ما را دروغ شمردند و از (پذیرش) آنها سرکشی ورزیدند گشوده نخواهد شد و به بهشت وارد نخواهند گشت تا آنگاه که شتر به سوراخ سوزن در آید! و این چنین تبهکاران را کیفر میدهیم» سوره اعراف، آیه ۴۰.</ref> در پرتو [[آیه]] {{متن قرآن|حُنَفَاءَ لِلَّهِ غَيْرَ مُشْرِكِينَ بِهِ وَمَنْ يُشْرِكْ بِاللَّهِ فَكَأَنَّمَا خَرَّ مِنَ السَّمَاءِ فَتَخْطَفُهُ الطَّيْرُ أَوْ تَهْوِي بِهِ الرِّيحُ فِي مَكَانٍ سَحِيقٍ}}<ref>«پاک آیینان برای خداوند باشید، نه شرکورزان به او و هر کس به خداوند شرک ورزد چنان است که از آسمان فرو افتد و پرندگان او را بربایند یا باد او را به جایی دور اندازد» سوره حج، آیه ۳۱.</ref>.<ref>الدرالمنثور، ج ۳، ص۱۵۶. </ref> اشاره کرد. | ||
همچنین [[استنباط]] حد اقل مدت بارداری [[زنان]] از مقارنه دو [[آیه]] {{متن قرآن|وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا}}<ref>«بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است» سوره احقاف، آیه ۱۵.</ref> و {{متن قرآن|وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ }}<ref>«مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر میدهند» سوره بقره، آیه ۲۳۳.</ref> در [[روایت]] [[امام علی]]{{ع}} <ref>الدرالمنثور، ج ۶، ص۹؛ الصافی، ج ۵، ص۱۴. </ref> و [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ}}<ref>«بیگمان صفا و مروه از نشانه های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref> در پرتو آیه {{متن قرآن|وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ }}<ref>«و چون به سفر میروید اگر میهراسید کافران شما را بیازارند گناهی بر شما نیست که از نماز بکاهید» سوره نساء، آیه ۱۰۱.</ref> و تبیین مفاد «لا جناح» در آن آیه، در روایت [[امام باقر]]{{ع}} <ref>نورالثقلین، ج ۱، ص۱۴۸. </ref> و [[تفسیر]] معنای [[کفر]] در آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند» سوره بقره، آیه ۶.</ref> با توجه به تنوع معانی آن در [[آیات]] گوناگون [[قرآن]]، در روایت [[امام صادق]]{{ع}} در همین راستا قابل توجهاند. <ref>البرهان، ج ۱، ص۱۳۱ - ۱۳۲. </ref> از طبقه [[اصحاب]] نیز نمونههای [[تفسیری]] فراوانی بر اساس همین روش گزارش شدهاند<ref>التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص۴۱؛ المنهج الأثری، ص۶۷ - ۶۸؛ تفسیر التابعین، ج ۲، ص۶۱۱ - ۶۲۷. </ref>.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | همچنین [[استنباط]] حد اقل مدت بارداری [[زنان]] از مقارنه دو [[آیه]] {{متن قرآن|وَحَمْلُهُ وَفِصَالُهُ ثَلَاثُونَ شَهْرًا}}<ref>«بارداری و از شیر گرفتنش سی ماه است» سوره احقاف، آیه ۱۵.</ref> و {{متن قرآن|وَالْوَالِدَاتُ يُرْضِعْنَ أَوْلَادَهُنَّ حَوْلَيْنِ كَامِلَيْنِ }}<ref>«مادران فرزندان خود را دو سال کامل شیر میدهند» سوره بقره، آیه ۲۳۳.</ref> در [[روایت]] [[امام علی]] {{ع}} <ref>الدرالمنثور، ج ۶، ص۹؛ الصافی، ج ۵، ص۱۴. </ref> و [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الصَّفَا وَالْمَرْوَةَ مِنْ شَعَائِرِ اللَّهِ فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِمَا وَمَنْ تَطَوَّعَ خَيْرًا فَإِنَّ اللَّهَ شَاكِرٌ عَلِيمٌ}}<ref>«بیگمان صفا و مروه از نشانه های (بندگی) خداوند است پس هر کس حج خانه (ی کعبه) بجای آورد یا عمره بگزارد بر او گناهی نیست که میان آن دو را بپیماید و هر که خود خواسته کاری نیک انجام دهد، خداوند سپاسگزاری داناست» سوره بقره، آیه ۱۵۸.</ref> در پرتو آیه {{متن قرآن|وَإِذَا ضَرَبْتُمْ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُنَاحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلَاةِ }}<ref>«و چون به سفر میروید اگر میهراسید کافران شما را بیازارند گناهی بر شما نیست که از نماز بکاهید» سوره نساء، آیه ۱۰۱.</ref> و تبیین مفاد «لا جناح» در آن آیه، در روایت [[امام باقر]] {{ع}} <ref>نورالثقلین، ج ۱، ص۱۴۸. </ref> و [[تفسیر]] معنای [[کفر]] در آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند» سوره بقره، آیه ۶.</ref> با توجه به تنوع معانی آن در [[آیات]] گوناگون [[قرآن]]، در روایت [[امام صادق]] {{ع}} در همین راستا قابل توجهاند. <ref>البرهان، ج ۱، ص۱۳۱ - ۱۳۲. </ref> از طبقه [[اصحاب]] نیز نمونههای [[تفسیری]] فراوانی بر اساس همین روش گزارش شدهاند<ref>التفسیر و المفسرون، ج ۱، ص۴۱؛ المنهج الأثری، ص۶۷ - ۶۸؛ تفسیر التابعین، ج ۲، ص۶۱۱ - ۶۲۷. </ref>.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
==شیوهها و گونهها== | == شیوهها و گونهها == | ||
[[تفسیر قرآن به قرآن]] دارای گستره وسیعی است که در [[گرایشها]] و سبکهای گوناگون [[تفسیری]] قابل توجه است و شیوهها و انواع این [[تفسیر]] از منظرهای مختلف تقسیمبندی شدهاند. <ref>تسنیم، ج ۱، ص۱۱۰ - ۱۲۷؛ اضواء البیان، ج ۱، ص۸ - ۲۴؛ البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۱۸۳ - ۱۹۶. </ref> به نظر میرسد شیوههای اساسی این نوع تفسیر را در دو شیوه میتوان مورد توجه قرار داد: [[شیوه]] متکی به [[روابط]] و پیوندهای لفظی و شیوه متکی به روابط و پیوندهای [[معنوی]]. در شیوه نخست با ملاحظه واژگان و مفاهیم مشترک میان [[آیات]] و بخشها و گردآوری آنها و تحلیل و [[تدبر]] در آنها میتوان به [[فهم]] کامل تری دست یافت، چنان که غالب آیاتی که رابطه [[عام و خاص]] و مطلق و مقیّد دارند در این شیوه قابل توجهاند؛ اما در شیوه دوم، [[مفسر]] نیازمند توجه به مضامین مشترک میان آیات و تحلیل و بررسی رابطه آن هاست. نمونه واضح آیاتی که با این شیوه تفسیر میشوند [[آیات محکم]] و آیات متشابهی است که با هم رابطه لفظی ندارند. شیوه نخست مرحله لازم و نه کافی در تفسیر قرآن به قرآن است، پس این دو شیوه مکمّل یکدیگر خواهند بود. | [[تفسیر قرآن به قرآن]] دارای گستره وسیعی است که در [[گرایشها]] و سبکهای گوناگون [[تفسیری]] قابل توجه است و شیوهها و انواع این [[تفسیر]] از منظرهای مختلف تقسیمبندی شدهاند. <ref>تسنیم، ج ۱، ص۱۱۰ - ۱۲۷؛ اضواء البیان، ج ۱، ص۸ - ۲۴؛ البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۱۸۳ - ۱۹۶. </ref> به نظر میرسد شیوههای اساسی این نوع تفسیر را در دو شیوه میتوان مورد توجه قرار داد: [[شیوه]] متکی به [[روابط]] و پیوندهای لفظی و شیوه متکی به روابط و پیوندهای [[معنوی]]. در شیوه نخست با ملاحظه واژگان و مفاهیم مشترک میان [[آیات]] و بخشها و گردآوری آنها و تحلیل و [[تدبر]] در آنها میتوان به [[فهم]] کامل تری دست یافت، چنان که غالب آیاتی که رابطه [[عام و خاص]] و مطلق و مقیّد دارند در این شیوه قابل توجهاند؛ اما در شیوه دوم، [[مفسر]] نیازمند توجه به مضامین مشترک میان آیات و تحلیل و بررسی رابطه آن هاست. نمونه واضح آیاتی که با این شیوه تفسیر میشوند [[آیات محکم]] و آیات متشابهی است که با هم رابطه لفظی ندارند. شیوه نخست مرحله لازم و نه کافی در تفسیر قرآن به قرآن است، پس این دو شیوه مکمّل یکدیگر خواهند بود. | ||
در این دو شیوه رابطه آیات با یکدیگر، معمولاً در گونههای زیر سامان مییابد<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>: | در این دو شیوه رابطه آیات با یکدیگر، معمولاً در گونههای زیر سامان مییابد<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref>: | ||
=== [[اجمال]] و تفصیل=== | === [[اجمال]] و تفصیل === | ||
در این گونه، مفهوم سربسته و مجمل یک [[آیه]] در آیه دیگر باز شده و تفاصیل آن روشن میگردد؛ مانند تفصیل شرایط [[نماز]] و اوقات [[شرعی]] آن در آیات {{متن قرآن|أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا}}<ref>«نماز را از هنگام بازگشت خورشید (در نیمه روز) تا تاریکی شب بپا دار! و (نیز) نماز صبح را که نماز صبح با گواهی (فرشتگان) است» سوره اسراء، آیه ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ }}<ref>«و نماز را در دو سوی روز و ساعتی از آغاز شب بپا دار» سوره هود، آیه ۱۱۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ }}<ref>«و (به هنگام خطر) چون در میان ایشان بودی و برای آنان نماز برپا داشتی باید گروهی از ایشان با تو (به نماز) ایستند» سوره نساء، آیه ۱۰۲.</ref> و... نسبت به [[آیات]] سربسته درباره اصل [[نماز]]؛ همچون [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ }}<ref>«و نماز را برپا دارید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> یا بیان تفصیلی شب [[نزول قرآن]] در آیه {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ}}<ref>«ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم» سوره قدر، آیه ۱.</ref> و {{متن قرآن|شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ }}<ref>«(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند» سوره بقره، آیه ۱۸۵.</ref> نسبت به آیه {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ}}<ref>«که ما آن را در شبی خجسته فرو فرستادیم، بیگمان ما بیمدهنده بودیم» سوره دخان، آیه ۳.</ref> یا بیان تفصیلی بهره مندان از [[نعمت]] ویژه [[الهی]] در آیه {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> که در آیه {{متن قرآن|صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ }}<ref>«راه آنان که به نعمت پروردهای؛ که نه بر ایشان خشم آوردهای و نه گمراهاند» سوره فاتحه، آیه ۷.</ref> به [[اجمال]] آمده است؛<ref>ر. ک: المنهج الاثری، ص۷۲. </ref> همچنین رابطه اجمال و تفصیل در آیات [[قصص]] به گونه بارزتری قابل جستوجوست؛<ref>ر. ک: المنهج الاثری، ص۷۳. </ref> به عنوان نمونه اجمال قصّه [[حضرت موسی]]{{ع}} و [[فرعون]] را در آیات {{متن قرآن|وَفِي مُوسَى إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ}}<ref>«و در (کار) موسی هنگامی که او را با برهانی روشن به سوی فرعون فرستادیم (نیز نشانهای نهادیم)» سوره ذاریات، آیه ۳۸.</ref>، {{متن قرآن|فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ}}<ref>«آنگاه (فرعون) خود با سپاهش روی گرداند و گفت: او جادوگر یا دیوانه است» سوره ذاریات، آیه ۳۹.</ref>، {{متن قرآن|فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ}}<ref>«پس او و سپاهش را فرو گرفتیم، آنگاه او را که سزاوار سرزنش بود در دریا افکندیم» سوره ذاریات، آیه ۴۰.</ref> با تفاصیل آن قصه در [[آیات]] ۱۷۴ - ۱۰۳ [[سوره اعراف]] و نیز [[اجمال]] [[قصه]] [[حضرت هود]]{{ع}} و [[قوم عاد]] را در آیات {{متن قرآن|وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ}}<ref>«و در عاد، هنگامی که بر آنها (تند) بادی سترون فرستادیم» سوره ذاریات، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|مَا تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ}}<ref>«که بر هر چه میگذشت چیزی از آن بر جا نمینهاد مگر آن را ریزهریزه میکرد» سوره ذاریات، آیه ۴۲.</ref> با تفاصیل آن در آیات {{متن قرآن|وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ يَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلاَ تَعْقِلُونَ وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلاَ تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ قَالُواْ يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ إِن نَّقُولُ إِلاَّ اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهِ وَاشْهَدُواْ أَنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ مِن دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لاَ تُنظِرُونِ إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم مَّا مِن دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ فَإِن تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلاَ تَضُرُّونَهُ شَيْئًا إِنَّ رَبِّي عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَنَجَّيْنَاهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُواْ بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُواْ أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَأُتْبِعُواْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلا إِنَّ عَادًا كَفَرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ }}<ref>«و به سوی (قوم) «عاد» برادرشان «هود» را (فرستادیم که به آنان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ شما جز (گروهی) دروغباف نیستید. ای قوم من! در برابر آن (رسالت) از شما پاداشی نمیخواهم؛ پاداش من جز بر (عهده) آن کس که مرا آفریده است نیست پس آیا خرد نمیورزید؟ و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید و گناهکارانه رو مگردانید. گفتند: ای هود! برهانی برای ما نیاوردهای و ما با سخن تو از خدایانمان دست نمیکشیم و ما به تو ایمان نمیآوریم. ما جز این نمیگوییم که یکی از خدایان ما به تو آسیبی رسانده است؛ گفت: من خداوند را گواه میگیرم و (شما نیز) گواه باشید که من از شرکی که در برابر او میورزید، بیزارم... از این روی همه هر نیرنگی دارید در برابر من بهکار برید و به من مهلت ندهید. من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کردهام؛ هیچ جنبندهای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است. پس اگر (هم) رو بگردانید من آنچه را که برای آن به سوی شما فرستاده شدهام به شما رساندهام و خداوند قوم دیگری جز شما را جانشین خواهد کرد و به او هیچ زیانی نمیرسانید، بیگمان پروردگار من نگاهبان همه چیز است. و چون «امر» ما در رسید هود و مؤمنان همراه او را به بخشایشی از خویش رهاندیم و آنان را از عذابی سخت رهایی بخشیدیم. و این (قوم) عاد بودند که به آیات پروردگارشان انکار ورزیدند و از پیامبران وی سرپیچیدند و از فرمان هر گردنکش ستیهنده پیروی کردند. و در این جهان و در روز رستخیز، لعنتی پیگیرشان شده است؛ آگاه باشید که بیگمان (مردم) عاد به پروردگارشان کفر ورزیدند؛ هان، نابود باد عاد قوم هود!» سوره هود، آیه ۵۰-۶۰.</ref> میتواند مقایسه کرد.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | در این گونه، مفهوم سربسته و مجمل یک [[آیه]] در آیه دیگر باز شده و تفاصیل آن روشن میگردد؛ مانند تفصیل شرایط [[نماز]] و اوقات [[شرعی]] آن در آیات {{متن قرآن|أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا}}<ref>«نماز را از هنگام بازگشت خورشید (در نیمه روز) تا تاریکی شب بپا دار! و (نیز) نماز صبح را که نماز صبح با گواهی (فرشتگان) است» سوره اسراء، آیه ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ }}<ref>«و نماز را در دو سوی روز و ساعتی از آغاز شب بپا دار» سوره هود، آیه ۱۱۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا كُنْتَ فِيهِمْ فَأَقَمْتَ لَهُمُ الصَّلَاةَ فَلْتَقُمْ طَائِفَةٌ مِنْهُمْ مَعَكَ }}<ref>«و (به هنگام خطر) چون در میان ایشان بودی و برای آنان نماز برپا داشتی باید گروهی از ایشان با تو (به نماز) ایستند» سوره نساء، آیه ۱۰۲.</ref> و... نسبت به [[آیات]] سربسته درباره اصل [[نماز]]؛ همچون [[آیه]] {{متن قرآن|وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ }}<ref>«و نماز را برپا دارید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref> یا بیان تفصیلی شب [[نزول قرآن]] در آیه {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ}}<ref>«ما آن (قرآن) را در شب قدر فرو فرستادیم» سوره قدر، آیه ۱.</ref> و {{متن قرآن|شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِي أُنْزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ }}<ref>«(روزهای روزه گرفتن در) ماه رمضان است که قرآن را در آن فرو فرستادهاند» سوره بقره، آیه ۱۸۵.</ref> نسبت به آیه {{متن قرآن|إِنَّا أَنْزَلْنَاهُ فِي لَيْلَةٍ مُبَارَكَةٍ إِنَّا كُنَّا مُنْذِرِينَ}}<ref>«که ما آن را در شبی خجسته فرو فرستادیم، بیگمان ما بیمدهنده بودیم» سوره دخان، آیه ۳.</ref> یا بیان تفصیلی بهره مندان از [[نعمت]] ویژه [[الهی]] در آیه {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref> که در آیه {{متن قرآن|صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ }}<ref>«راه آنان که به نعمت پروردهای؛ که نه بر ایشان خشم آوردهای و نه گمراهاند» سوره فاتحه، آیه ۷.</ref> به [[اجمال]] آمده است؛<ref>ر. ک: المنهج الاثری، ص۷۲. </ref> همچنین رابطه اجمال و تفصیل در آیات [[قصص]] به گونه بارزتری قابل جستوجوست؛<ref>ر. ک: المنهج الاثری، ص۷۳. </ref> به عنوان نمونه اجمال قصّه [[حضرت موسی]] {{ع}} و [[فرعون]] را در آیات {{متن قرآن|وَفِي مُوسَى إِذْ أَرْسَلْنَاهُ إِلَى فِرْعَوْنَ بِسُلْطَانٍ مُبِينٍ}}<ref>«و در (کار) موسی هنگامی که او را با برهانی روشن به سوی فرعون فرستادیم (نیز نشانهای نهادیم)» سوره ذاریات، آیه ۳۸.</ref>، {{متن قرآن|فَتَوَلَّى بِرُكْنِهِ وَقَالَ سَاحِرٌ أَوْ مَجْنُونٌ}}<ref>«آنگاه (فرعون) خود با سپاهش روی گرداند و گفت: او جادوگر یا دیوانه است» سوره ذاریات، آیه ۳۹.</ref>، {{متن قرآن|فَأَخَذْنَاهُ وَجُنُودَهُ فَنَبَذْنَاهُمْ فِي الْيَمِّ وَهُوَ مُلِيمٌ}}<ref>«پس او و سپاهش را فرو گرفتیم، آنگاه او را که سزاوار سرزنش بود در دریا افکندیم» سوره ذاریات، آیه ۴۰.</ref> با تفاصیل آن قصه در [[آیات]] ۱۷۴ - ۱۰۳ [[سوره اعراف]] و نیز [[اجمال]] [[قصه]] [[حضرت هود]] {{ع}} و [[قوم عاد]] را در آیات {{متن قرآن|وَفِي عَادٍ إِذْ أَرْسَلْنَا عَلَيْهِمُ الرِّيحَ الْعَقِيمَ}}<ref>«و در عاد، هنگامی که بر آنها (تند) بادی سترون فرستادیم» سوره ذاریات، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|مَا تَذَرُ مِنْ شَيْءٍ أَتَتْ عَلَيْهِ إِلَّا جَعَلَتْهُ كَالرَّمِيمِ}}<ref>«که بر هر چه میگذشت چیزی از آن بر جا نمینهاد مگر آن را ریزهریزه میکرد» سوره ذاریات، آیه ۴۲.</ref> با تفاصیل آن در آیات {{متن قرآن|وَإِلَى عَادٍ أَخَاهُمْ هُودًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ إِنْ أَنتُمْ إِلاَّ مُفْتَرُونَ يَا قَوْمِ لا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ أَجْرِيَ إِلاَّ عَلَى الَّذِي فَطَرَنِي أَفَلاَ تَعْقِلُونَ وَيَا قَوْمِ اسْتَغْفِرُواْ رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ يُرْسِلِ السَّمَاء عَلَيْكُم مِّدْرَارًا وَيَزِدْكُمْ قُوَّةً إِلَى قُوَّتِكُمْ وَلاَ تَتَوَلَّوْا مُجْرِمِينَ قَالُواْ يَا هُودُ مَا جِئْتَنَا بِبَيِّنَةٍ وَمَا نَحْنُ بِتَارِكِي آلِهَتِنَا عَن قَوْلِكَ وَمَا نَحْنُ لَكَ بِمُؤْمِنِينَ إِن نَّقُولُ إِلاَّ اعْتَرَاكَ بَعْضُ آلِهَتِنَا بِسُوءٍ قَالَ إِنِّي أُشْهِدُ اللَّهِ وَاشْهَدُواْ أَنِّي بَرِيءٌ مِّمَّا تُشْرِكُونَ مِن دُونِهِ فَكِيدُونِي جَمِيعًا ثُمَّ لاَ تُنظِرُونِ إِنِّي تَوَكَّلْتُ عَلَى اللَّهِ رَبِّي وَرَبِّكُم مَّا مِن دَابَّةٍ إِلاَّ هُوَ آخِذٌ بِنَاصِيَتِهَا إِنَّ رَبِّي عَلَى صِرَاطٍ مُّسْتَقِيمٍ فَإِن تَوَلَّوْا فَقَدْ أَبْلَغْتُكُم مَّا أُرْسِلْتُ بِهِ إِلَيْكُمْ وَيَسْتَخْلِفُ رَبِّي قَوْمًا غَيْرَكُمْ وَلاَ تَضُرُّونَهُ شَيْئًا إِنَّ رَبِّي عَلَىَ كُلِّ شَيْءٍ حَفِيظٌ وَلَمَّا جَاءَ أَمْرُنَا نَجَّيْنَا هُودًا وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ بِرَحْمَةٍ مِّنَّا وَنَجَّيْنَاهُم مِّنْ عَذَابٍ غَلِيظٍ وَتِلْكَ عَادٌ جَحَدُواْ بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَعَصَوْا رُسُلَهُ وَاتَّبَعُواْ أَمْرَ كُلِّ جَبَّارٍ عَنِيدٍ وَأُتْبِعُواْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا لَعْنَةً وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ أَلا إِنَّ عَادًا كَفَرُواْ رَبَّهُمْ أَلاَ بُعْدًا لِّعَادٍ قَوْمِ هُودٍ }}<ref>«و به سوی (قوم) «عاد» برادرشان «هود» را (فرستادیم که به آنان) گفت: ای قوم من! خداوند را بپرستید که خدایی جز او ندارید؛ شما جز (گروهی) دروغباف نیستید. ای قوم من! در برابر آن (رسالت) از شما پاداشی نمیخواهم؛ پاداش من جز بر (عهده) آن کس که مرا آفریده است نیست پس آیا خرد نمیورزید؟ و ای قوم من! از پروردگارتان آمرزش بخواهید و آنگاه به سوی او توبه آورید تا از آسمان بر شما بارانی یکریز فرستد و شما را نیرو بر نیرو بیفزاید و گناهکارانه رو مگردانید. گفتند: ای هود! برهانی برای ما نیاوردهای و ما با سخن تو از خدایانمان دست نمیکشیم و ما به تو ایمان نمیآوریم. ما جز این نمیگوییم که یکی از خدایان ما به تو آسیبی رسانده است؛ گفت: من خداوند را گواه میگیرم و (شما نیز) گواه باشید که من از شرکی که در برابر او میورزید، بیزارم... از این روی همه هر نیرنگی دارید در برابر من بهکار برید و به من مهلت ندهید. من به خداوند- پروردگار خویش و پروردگار شما- توکل کردهام؛ هیچ جنبندهای نیست مگر که او بر هستیش چیرگی دارد؛ به راستی پروردگار من بر راهی راست است. پس اگر (هم) رو بگردانید من آنچه را که برای آن به سوی شما فرستاده شدهام به شما رساندهام و خداوند قوم دیگری جز شما را جانشین خواهد کرد و به او هیچ زیانی نمیرسانید، بیگمان پروردگار من نگاهبان همه چیز است. و چون «امر» ما در رسید هود و مؤمنان همراه او را به بخشایشی از خویش رهاندیم و آنان را از عذابی سخت رهایی بخشیدیم. و این (قوم) عاد بودند که به آیات پروردگارشان انکار ورزیدند و از پیامبران وی سرپیچیدند و از فرمان هر گردنکش ستیهنده پیروی کردند. و در این جهان و در روز رستخیز، لعنتی پیگیرشان شده است؛ آگاه باشید که بیگمان (مردم) عاد به پروردگارشان کفر ورزیدند؛ هان، نابود باد عاد قوم هود!» سوره هود، آیه ۵۰-۶۰.</ref> میتواند مقایسه کرد.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
===[[اجمال]] و تبیین (تشابهزدایی)=== | === [[اجمال]] و تبیین (تشابهزدایی) === | ||
در این گونه، اجمال و پیچیدگی خاصی در مفهوم یک [[آیه]] با توضیح و شرح آیه دیگر برطرف میشود، چنان که تشابه آیه {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ }}<ref>«خداوند بر دلها مهر نهاده» سوره بقره، آیه ۷.</ref> که [[مُهر]] خوردن دلهای [[کافران]] (و بسته شدن باب [[هدایت]] بر آنان) را به [[خداوند]] نسبت میدهد، در روایتی از [[امام رضا]]{{ع}} به قرینه آیه {{متن قرآن|بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل)ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمیآورند» سوره نساء، آیه ۱۵۵.</ref> که آن را ناشی از [[کفر]] خود آنها شمرده است، برطرف شده است؛<ref>عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج ۲، ص۱۱۳؛ البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص۱۳۳. </ref> نیز ارجاع [[آیات متشابه]] در حوزه [[صفات الهی]]؛ به عنوان مثال تبیین و تشابهزدایی از مفهوم استقرار خداوند بر [[عرش]] در آیه {{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}<ref>«(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.</ref> و مفهوم [[رؤیت]] [[الهی]] در آیه {{متن قرآن|إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ}}<ref>«(که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش مینگرد» سوره قیامه، آیه ۲۳.</ref> با [[آیات محکم]] مانند آیه {{متن قرآن| لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ }}<ref>«چیزی مانند او نیست» سوره شوری، آیه ۱۱.</ref> و آیه {{متن قرآن|لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ}}<ref>«چشمها او را در نمییابند و او چشمها را در مییابد و او نازکبین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.</ref> و [[رفع شبهه]] جسمانیت و شباهت [[خدا]] به [[انسان]] <ref>البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۵۱، ۷۱. </ref> در همین راستا قابل توجهاند.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | در این گونه، اجمال و پیچیدگی خاصی در مفهوم یک [[آیه]] با توضیح و شرح آیه دیگر برطرف میشود، چنان که تشابه آیه {{متن قرآن|خَتَمَ اللَّهُ عَلَى قُلُوبِهِمْ }}<ref>«خداوند بر دلها مهر نهاده» سوره بقره، آیه ۷.</ref> که [[مُهر]] خوردن دلهای [[کافران]] (و بسته شدن باب [[هدایت]] بر آنان) را به [[خداوند]] نسبت میدهد، در روایتی از [[امام رضا]] {{ع}} به قرینه آیه {{متن قرآن|بَلْ طَبَعَ اللَّهُ عَلَيْهَا بِكُفْرِهِمْ فَلَا يُؤْمِنُونَ إِلَّا قَلِيلًا}}<ref>«بلکه برای کفرشان خداوند بر آن (دل)ها مهر نهاد، پس جز اندکی ایمان نمیآورند» سوره نساء، آیه ۱۵۵.</ref> که آن را ناشی از [[کفر]] خود آنها شمرده است، برطرف شده است؛<ref>عیون اخبار الرضا {{ع}}، ج ۲، ص۱۱۳؛ البرهان فی علوم القرآن، ج ۱، ص۱۳۳. </ref> نیز ارجاع [[آیات متشابه]] در حوزه [[صفات الهی]]؛ به عنوان مثال تبیین و تشابهزدایی از مفهوم استقرار خداوند بر [[عرش]] در آیه {{متن قرآن|الرَّحْمَنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوَى}}<ref>«(خداوند) بخشنده بر اورنگ (فرمانفرمایی جهان) استیلا دارد» سوره طه، آیه ۵.</ref> و مفهوم [[رؤیت]] [[الهی]] در آیه {{متن قرآن|إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ}}<ref>«(که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش مینگرد» سوره قیامه، آیه ۲۳.</ref> با [[آیات محکم]] مانند آیه {{متن قرآن| لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ }}<ref>«چیزی مانند او نیست» سوره شوری، آیه ۱۱.</ref> و آیه {{متن قرآن|لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ}}<ref>«چشمها او را در نمییابند و او چشمها را در مییابد و او نازکبین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.</ref> و [[رفع شبهه]] جسمانیت و شباهت [[خدا]] به [[انسان]] <ref>البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۵۱، ۷۱. </ref> در همین راستا قابل توجهاند.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
=== عموم و خصوص=== | === عموم و خصوص === | ||
در این گونه، آیه حاوی بیان عامی است که خصوصیات آن در بخشهای دیگر آمده است؛ مثلا در [[آیه]] {{متن قرآن| يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ }}<ref>«روزی در رسد که در آن نه سودا است و نه دوستی و نه میانجیگری» سوره بقره، آیه ۲۵۴.</ref> به نحو عموم [[روابط دوستانه]] [[دنیوی]] را در [[قیامت]] منقطع شمرده؛ ولی در آیه {{متن قرآن|الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ}}<ref>«در آن روز دوستان دشمن یکدیگرند مگر پرهیزگاران» سوره زخرف، آیه ۶۷.</ref> این عموم نسبت به [[متقین]] و روابط دوستانه آنان تخصیص خورده است؛ نیز عمومیت [[نفی]] [[شفاعت]] در آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از آنچه روزی شما کردهایم، هزینه کنید پیش از آنکه روزی در رسد که در آن نه سودا است و نه دوستی و نه میانجیگری و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.</ref>، در آیاتی چون {{متن قرآن|وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى}}<ref>«و بسا فرشتههایی در آسمانهاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمیآید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد» سوره نجم، آیه ۲۶.</ref> و {{متن قرآن|مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ}}<ref>«کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref> و {{متن قرآن|لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا}}<ref>«اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد» سوره مریم، آیه ۸۷.</ref> تخصیص خورده یا عمومیت [[نفی علم غیب]] از غیر [[خدا]] در آیه {{متن قرآن|قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ}}<ref>«بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند و درنمییابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد» سوره نمل، آیه ۶۵.</ref> با آیاتی چون {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ }}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم» سوره هود، آیه ۴۹.</ref> و {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ }}<ref>«(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم» سوره یوسف، آیه ۱۰۲.</ref> و {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند» سوره جن، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}}<ref>«جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد» سوره جن، آیه ۲۷.</ref> به نوعی تخصیص خورده است. در مسائل [[فقهی]] نیز عمومیت[[حکم]] عده [[زنان]] مطلّقه در صدر [[آیه]] {{متن قرآن|وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ }}<ref>«و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند» سوره بقره، آیه ۲۲۸.</ref> به قرینه ذیل آیه، مخصوص [[طلاق]] رجعی تلقی شده است. <ref> البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۲۲۱؛ الاتقان، ج ۱، ص۵۴۸. </ref> رابطه [[نسخ]] میان برخی [[آیات]] را که نوعی تخصیص در [[زمان]] حکم است، میتوان در همین گونه مورد توجه قرار داد.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | در این گونه، آیه حاوی بیان عامی است که خصوصیات آن در بخشهای دیگر آمده است؛ مثلا در [[آیه]] {{متن قرآن| يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ }}<ref>«روزی در رسد که در آن نه سودا است و نه دوستی و نه میانجیگری» سوره بقره، آیه ۲۵۴.</ref> به نحو عموم [[روابط دوستانه]] [[دنیوی]] را در [[قیامت]] منقطع شمرده؛ ولی در آیه {{متن قرآن|الْأَخِلَّاءُ يَوْمَئِذٍ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ عَدُوٌّ إِلَّا الْمُتَّقِينَ}}<ref>«در آن روز دوستان دشمن یکدیگرند مگر پرهیزگاران» سوره زخرف، آیه ۶۷.</ref> این عموم نسبت به [[متقین]] و روابط دوستانه آنان تخصیص خورده است؛ نیز عمومیت [[نفی]] [[شفاعت]] در آیه {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْنَاكُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ يَأْتِيَ يَوْمٌ لَا بَيْعٌ فِيهِ وَلَا خُلَّةٌ وَلَا شَفَاعَةٌ وَالْكَافِرُونَ هُمُ الظَّالِمُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! از آنچه روزی شما کردهایم، هزینه کنید پیش از آنکه روزی در رسد که در آن نه سودا است و نه دوستی و نه میانجیگری و کافرانند که ستمگرند» سوره بقره، آیه ۲۵۴.</ref>، در آیاتی چون {{متن قرآن|وَكَمْ مِنْ مَلَكٍ فِي السَّمَاوَاتِ لَا تُغْنِي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا إِلَّا مِنْ بَعْدِ أَنْ يَأْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ يَشَاءُ وَيَرْضَى}}<ref>«و بسا فرشتههایی در آسمانهاست که میانجیگریشان هیچ به کار نمیآید مگر پس از آنکه خداوند برای کسی که بخواهد و بپسندد، اجازه دهد» سوره نجم، آیه ۲۶.</ref> و {{متن قرآن|مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ}}<ref>«کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref> و {{متن قرآن|لَا يَمْلِكُونَ الشَّفَاعَةَ إِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمَنِ عَهْدًا}}<ref>«اختیار میانجیگری ندارند جز آن کس که از (خداوند) بخشنده پیمانی گرفته باشد» سوره مریم، آیه ۸۷.</ref> تخصیص خورده یا عمومیت [[نفی علم غیب]] از غیر [[خدا]] در آیه {{متن قرآن|قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ وَمَا يَشْعُرُونَ أَيَّانَ يُبْعَثُونَ}}<ref>«بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند و درنمییابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد» سوره نمل، آیه ۶۵.</ref> با آیاتی چون {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ }}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم» سوره هود، آیه ۴۹.</ref> و {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ }}<ref>«(ای پیامبر) این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم» سوره یوسف، آیه ۱۰۲.</ref> و {{متن قرآن|عَالِمُ الْغَيْبِ فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند» سوره جن، آیه ۲۶.</ref>، {{متن قرآن|إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ فَإِنَّهُ يَسْلُكُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ رَصَدًا}}<ref>«جز فرستادهای را که بپسندد که پیش رو و پشت سرش، نگهبانانی میگمارد» سوره جن، آیه ۲۷.</ref> به نوعی تخصیص خورده است. در مسائل [[فقهی]] نیز عمومیت[[حکم]] عده [[زنان]] مطلّقه در صدر [[آیه]] {{متن قرآن|وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ }}<ref>«و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند» سوره بقره، آیه ۲۲۸.</ref> به قرینه ذیل آیه، مخصوص [[طلاق]] رجعی تلقی شده است. <ref> البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۲۲۱؛ الاتقان، ج ۱، ص۵۴۸. </ref> رابطه [[نسخ]] میان برخی [[آیات]] را که نوعی تخصیص در [[زمان]] حکم است، میتوان در همین گونه مورد توجه قرار داد.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
=== اطلاق و تقیید=== | === اطلاق و تقیید === | ||
در این گونه، بیان و [[حکم]] مطلق در برخی آیات، در آیه دیگر [[مقید]] میشود، چنان که اطلاق [[حبط عمل]] [[مرتد]] در آیه {{متن قرآن| وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ }}<ref>«هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه میشود» سوره مائده، آیه ۵.</ref> با آیه {{متن قرآن|وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref> کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref> به صورت [[مرگ]] او در حال [[کفر]] و [[ارتداد]]، مقیّد شده است <ref>البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۱۵ - ۱۶. </ref> یا اطلاق [[تحریم]] [[خون]] در [[آیه]] {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ }}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک بر شما حرام است» سوره مائده، آیه ۳.</ref> به قرینه آیه {{متن قرآن| أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا }}<ref> سوره انعام، آیه ۱۴۵.</ref> به خون جاری و بیرون آمده از [[بدن]] حیوان (دم مسفوح) [[مقید]] شده است. <ref>تعریف الدارسین، ص۱۶۶. </ref> نکته مهم آنکه نظر به وسعت حوزهها و مراتب معنایی [[آیات قرآن]]، روش [[تفسیر قرآن به قرآن]] طیف گسترده ای را در برمی گیرد و بسته به [[میزان]] ژرف اندیشی و جامع نگری [[مفسران]]، توسعه پذیر است؛ فی المثل در نگرش [[قرآنی]] [[پیشوایان دین]] که به ابعاد مختلف معانی و [[معارف قرآن]] در گذر [[زمان]]، اشراف داشتهاند، نمونههای نابی از دریافت معانی [[باطنی]] و تأویلی در پرتو [[آیات]] گزارش شدهاند که معمولاً از افق نگاه [[توده]] مفسران پنهان میمانند. <ref>تفسیر موضوعی، ج ۱، ص۳۷۴ ـ ۳۷۹، «قرآن در قرآن».</ref> | در این گونه، بیان و [[حکم]] مطلق در برخی آیات، در آیه دیگر [[مقید]] میشود، چنان که اطلاق [[حبط عمل]] [[مرتد]] در آیه {{متن قرآن| وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ }}<ref>«هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه میشود» سوره مائده، آیه ۵.</ref> با آیه {{متن قرآن|وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَأُولَئِكَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِيهَا خَالِدُونَ}}<ref> کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref> به صورت [[مرگ]] او در حال [[کفر]] و [[ارتداد]]، مقیّد شده است <ref>البرهان فی علوم القرآن، ج ۲، ص۱۵ - ۱۶. </ref> یا اطلاق [[تحریم]] [[خون]] در [[آیه]] {{متن قرآن|حُرِّمَتْ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةُ وَالدَّمُ وَلَحْمُ الْخِنْزِيرِ }}<ref>«مردار و خون و گوشت خوک بر شما حرام است» سوره مائده، آیه ۳.</ref> به قرینه آیه {{متن قرآن| أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا }}<ref> سوره انعام، آیه ۱۴۵.</ref> به خون جاری و بیرون آمده از [[بدن]] حیوان (دم مسفوح) [[مقید]] شده است. <ref>تعریف الدارسین، ص۱۶۶. </ref> نکته مهم آنکه نظر به وسعت حوزهها و مراتب معنایی [[آیات قرآن]]، روش [[تفسیر قرآن به قرآن]] طیف گسترده ای را در برمی گیرد و بسته به [[میزان]] ژرف اندیشی و جامع نگری [[مفسران]]، توسعه پذیر است؛ فی المثل در نگرش [[قرآنی]] [[پیشوایان دین]] که به ابعاد مختلف معانی و [[معارف قرآن]] در گذر [[زمان]]، اشراف داشتهاند، نمونههای نابی از دریافت معانی [[باطنی]] و تأویلی در پرتو [[آیات]] گزارش شدهاند که معمولاً از افق نگاه [[توده]] مفسران پنهان میمانند. <ref>تفسیر موضوعی، ج ۱، ص۳۷۴ ـ ۳۷۹، «قرآن در قرآن».</ref> | ||
[[تفسیر]] «احیای نفس» در آیه {{متن قرآن| وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا }}<ref>«هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref> به [[هدایت معنوی]] <ref>البرهان، ج ۲، ص۲۸۱ ـ ۲۸۳؛ نورالثقلین، ج ۱، ص۶۱۸. </ref> و تفسیر «نظر به طعام» در آیه {{متن قرآن|فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ}}<ref>«باری، آدمی باید به خوراک خویش بنگرد» سوره عبس، آیه ۲۴.</ref> به بررسی [[علم]] و مأخذ آن <ref>الکافی، ج ۱، ص۵۰. </ref> و تفسیر «قضای تَفَث» در آیه {{متن قرآن|ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ }}<ref>«سپس باید آلایشهای خود را بپیرایند» سوره حج، آیه ۲۹.</ref> به [[دیدار]] مؤمنانه با [[امام]] [[معصوم]]{{ع}}، <ref>من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص۴۸۵. </ref> نمونههایی از این قبیلاند. در مرتبه ای [[پایینتر]] مفسران ژرف اندیش در پرتو ارشادات کلیدی آنان، میتوانند به دریافتهای [[تفسیری]] ژرف و گسترده ای نایل آیند که کوششهای ارجمند بسیاری از [[فقیهان]]، حکیمان و [[عارفان]] در تحلیل معضلات [[معرفتی]] مرتبط با حوزه [[دانش]] خویش به مدد [[آیات قرآن]] در این راستایند. <ref>الصافی، ج ۱، ص۲۹ - ۳۵؛ تسنیم، ج ۱، ص۱۱۷ - ۱۳۱. </ref> از نمونههای این امر، جستوجوی [[آیات]] کلیدی و برجسته تحت عنوان «غرر آیات» در [[تفسیر المیزان]] است که در پرتو آن، [[معارف]] فرعی و متنوعی در آیات دیگر تحلیل پذیر است. <ref>المیزان، ج ۱۱، ص۳۳۵؛ ج ۱۲، ص۹۶، ۱۴۳، ۳۰۷؛ ج ۱۳، ص۶؛ ج ۱۴، ص۱۱۹؛ ج ۱۵، ص۷۸، ۹۵؛ ج ۱۶، ص۲۰۹؛ ج ۱۷، ص۶۲، ۱۱۴. </ref> | [[تفسیر]] «احیای نفس» در آیه {{متن قرآن| وَمَنْ أَحْيَاهَا فَكَأَنَّمَا أَحْيَا النَّاسَ جَمِيعًا }}<ref>«هر که آن را زنده بدارد چنان است که همه مردم را زنده داشته است» سوره مائده، آیه ۳۲.</ref> به [[هدایت معنوی]] <ref>البرهان، ج ۲، ص۲۸۱ ـ ۲۸۳؛ نورالثقلین، ج ۱، ص۶۱۸. </ref> و تفسیر «نظر به طعام» در آیه {{متن قرآن|فَلْيَنْظُرِ الْإِنْسَانُ إِلَى طَعَامِهِ}}<ref>«باری، آدمی باید به خوراک خویش بنگرد» سوره عبس، آیه ۲۴.</ref> به بررسی [[علم]] و مأخذ آن <ref>الکافی، ج ۱، ص۵۰. </ref> و تفسیر «قضای تَفَث» در آیه {{متن قرآن|ثُمَّ لْيَقْضُوا تَفَثَهُمْ }}<ref>«سپس باید آلایشهای خود را بپیرایند» سوره حج، آیه ۲۹.</ref> به [[دیدار]] مؤمنانه با [[امام]] [[معصوم]] {{ع}}، <ref>من لا یحضره الفقیه، ج ۲، ص۴۸۵. </ref> نمونههایی از این قبیلاند. در مرتبه ای [[پایینتر]] مفسران ژرف اندیش در پرتو ارشادات کلیدی آنان، میتوانند به دریافتهای [[تفسیری]] ژرف و گسترده ای نایل آیند که کوششهای ارجمند بسیاری از [[فقیهان]]، حکیمان و [[عارفان]] در تحلیل معضلات [[معرفتی]] مرتبط با حوزه [[دانش]] خویش به مدد [[آیات قرآن]] در این راستایند. <ref>الصافی، ج ۱، ص۲۹ - ۳۵؛ تسنیم، ج ۱، ص۱۱۷ - ۱۳۱. </ref> از نمونههای این امر، جستوجوی [[آیات]] کلیدی و برجسته تحت عنوان «غرر آیات» در [[تفسیر المیزان]] است که در پرتو آن، [[معارف]] فرعی و متنوعی در آیات دیگر تحلیل پذیر است. <ref>المیزان، ج ۱۱، ص۳۳۵؛ ج ۱۲، ص۹۶، ۱۴۳، ۳۰۷؛ ج ۱۳، ص۶؛ ج ۱۴، ص۱۱۹؛ ج ۱۵، ص۷۸، ۹۵؛ ج ۱۶، ص۲۰۹؛ ج ۱۷، ص۶۲، ۱۱۴. </ref> | ||
برخی [[پژوهشگران]]، [[تفسیر آیات]] بر اساس [[قرائات]] مختلف را نیز در شمار روشهای [[تفسیر قرآن به قرآن]] تلقی کردهاند. <ref>التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۴۰؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۱۱۶؛ تعریف الدارسین، ص۱۶۸. </ref> ظاهراً این امر مبتنی بر دیدگاه [[وحدت]] [[قرآن]] و قرائات <ref>التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۴۰؛ تعریف الدارسین، ص۱۶۸. </ref> و اعتبار قرائات متعدد به مثابه متن قرآن است؛ اما بر اساس دیدگاه وحدت [[نزول قرآن]] در [[باور شیعی]] و متکی به [[روایات اهل بیت]]{{ع}} <ref>الکافی، ج ۲، ص۶۳۰؛ البیان، ص۱۷۷؛ التمهید، ج ۲، ص۱۷۰ - ۱۷۴. </ref>[[سخن]] فوق [[استوار]] نیست. نهایت آنکه بتوان [[روایات معتبر]] حاوی قرائتی متفاوت با متن [[متواتر]] و مشهور [[قرآنی]] را در [[حکم]] [[روایات تفسیری]] تلقی کرد که طبعاً از این بحث بیروناند.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | برخی [[پژوهشگران]]، [[تفسیر آیات]] بر اساس [[قرائات]] مختلف را نیز در شمار روشهای [[تفسیر قرآن به قرآن]] تلقی کردهاند. <ref>التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۴۰؛ اصول التفسیر و قواعده، ص۱۱۶؛ تعریف الدارسین، ص۱۶۸. </ref> ظاهراً این امر مبتنی بر دیدگاه [[وحدت]] [[قرآن]] و قرائات <ref>التفسیر والمفسرون، ج ۱، ص۴۰؛ تعریف الدارسین، ص۱۶۸. </ref> و اعتبار قرائات متعدد به مثابه متن قرآن است؛ اما بر اساس دیدگاه وحدت [[نزول قرآن]] در [[باور شیعی]] و متکی به [[روایات اهل بیت]] {{ع}} <ref>الکافی، ج ۲، ص۶۳۰؛ البیان، ص۱۷۷؛ التمهید، ج ۲، ص۱۷۰ - ۱۷۴. </ref>[[سخن]] فوق [[استوار]] نیست. نهایت آنکه بتوان [[روایات معتبر]] حاوی قرائتی متفاوت با متن [[متواتر]] و مشهور [[قرآنی]] را در [[حکم]] [[روایات تفسیری]] تلقی کرد که طبعاً از این بحث بیروناند.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
==مخالفتها== | == مخالفتها == | ||
مخالفت با روش تفسیر قرآن به قرآن به مثابه روشی [[تفسیری]] پیشینه ای کهن به [[قدمت]] خود این روش در [[تاریخ]] [[تفسیر]] دارد. مهمترین جریانهایی که به این مخالفتها دامن زدهاند، جریانهای حدیثگرای [[سنّی]] و [[شیعی]] هستند. شاخه افراطی این [[جریانها]] که اساساً [[فهم قرآن]] را جز به مدد [[روایت]] روا ندانسته،<ref>جامع البیان، ج ۱، ص۶۱؛ ر. ک: تفسیر ماوردی، ج ۱، ص۳۴؛ مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۳؛ التبیان، ج ۹، ص۳۰۳؛ ج ۱، ص۴. </ref> هیچ یک از سه رویکرد پیش گفته تفسیری را برنمی تابد. | مخالفت با روش تفسیر قرآن به قرآن به مثابه روشی [[تفسیری]] پیشینه ای کهن به [[قدمت]] خود این روش در [[تاریخ]] [[تفسیر]] دارد. مهمترین جریانهایی که به این مخالفتها دامن زدهاند، جریانهای حدیثگرای [[سنّی]] و [[شیعی]] هستند. شاخه افراطی این [[جریانها]] که اساساً [[فهم قرآن]] را جز به مدد [[روایت]] روا ندانسته،<ref>جامع البیان، ج ۱، ص۶۱؛ ر. ک: تفسیر ماوردی، ج ۱، ص۳۴؛ مقدمة جامع التفاسیر، ص۹۳؛ التبیان، ج ۹، ص۳۰۳؛ ج ۱، ص۴. </ref> هیچ یک از سه رویکرد پیش گفته تفسیری را برنمی تابد. | ||
خط ۸۶: | خط ۸۵: | ||
در حوزه [[سنّی]]، گرایشهای [[سلفی]] مهمترین طیف [[مخالفان]] این دو رویکرد به شمار میآیند. <ref>ر. ک: أسباب الخطأ فی التفسیر. </ref> | در حوزه [[سنّی]]، گرایشهای [[سلفی]] مهمترین طیف [[مخالفان]] این دو رویکرد به شمار میآیند. <ref>ر. ک: أسباب الخطأ فی التفسیر. </ref> | ||
در [[حوزه شیعی]] نیز طیفی از اصولگرایان که به شیوههای سنّتی [[مفسران]] [[شیعی]] و نقش اصیل و محوری روایات [[وفا]] دارند، روش تفسیری مزبور را به [[نقد]] کشیدهاند. <ref>ر. ک: مناهج البیان، ج ۱، ص۱۵ - ۱۸؛ پژوهشهای قرآنی، ش ۹ - ۱۰، ص۳۰۶؛ «گفت و گو با سید جعفر سیدان»؛ الحیوة الطیبه، ج ۱۹، ص۱۸۵. </ref> شاید بتوان اساسیترین [[رهیافت]] انتقادی مخالفان را در دو حوزه [[سنی]] و شیعی به مسئله نقش [[عقل]] در [[تفسیر]] بازگرداند، بر این اساس آنان بر پررنگ شدن نقش عقل و فراتر رفتن تفسیر در این رویکرد از حدّ ظهورات متن قرآنی انگشت نهاده و [[ادله]] [[نکوهش]] «[[تفسیر به رأی]]» را مستند انتقادات خود دانستهاند. <ref>ر. ک: مناهج البیان، ج ۱، ص۱۵ - ۱۶. </ref> طبعاً ممکن است برخی از این رویکردها یا برخی دیدگاههای مطرح در آنها مشمول روش [[نکوهیده]] تفسیر به رأی بوده و در عقلگروی به [[افراط]] انجامیده باشد؛ اما باید توجه داشت که تفسیر به رأی آن گونه که از شواهد [[روایی]] برمی آید، از [[تدبّر]] ضابطه مند در [[آیات]] و در پرتو هدایتهای کلیدی [[پیشوایان دین]] در امر [[تفسیر]]، [[بیگانه]] است. <ref>ر.ک: دروس فی علم الأصول، الحلقة الثانیه، ج ۱، ص۲۷۰ - ۲۷۲ نیز: حوزه و دانشگاه، ش ۳۹، ص۱۰۲ - ۱۰۳، «تفسیر به رأی از منظر روایات».</ref> افزون بر این، مشکل مزبور در واقع ناشی از عدم رعایت درست ضوابط معناشناسی و اصول عقلایی [[فهم قرآن]] است؛ نه نادیده انگاری [[روایات تفسیری]] و کاربست روش [[تفسیری]] [[قرآن]] به قرآن. | در [[حوزه شیعی]] نیز طیفی از اصولگرایان که به شیوههای سنّتی [[مفسران]] [[شیعی]] و نقش اصیل و محوری روایات [[وفا]] دارند، روش تفسیری مزبور را به [[نقد]] کشیدهاند. <ref>ر. ک: مناهج البیان، ج ۱، ص۱۵ - ۱۸؛ پژوهشهای قرآنی، ش ۹ - ۱۰، ص۳۰۶؛ «گفت و گو با سید جعفر سیدان»؛ الحیوة الطیبه، ج ۱۹، ص۱۸۵. </ref> شاید بتوان اساسیترین [[رهیافت]] انتقادی مخالفان را در دو حوزه [[سنی]] و شیعی به مسئله نقش [[عقل]] در [[تفسیر]] بازگرداند، بر این اساس آنان بر پررنگ شدن نقش عقل و فراتر رفتن تفسیر در این رویکرد از حدّ ظهورات متن قرآنی انگشت نهاده و [[ادله]] [[نکوهش]] «[[تفسیر به رأی]]» را مستند انتقادات خود دانستهاند. <ref>ر. ک: مناهج البیان، ج ۱، ص۱۵ - ۱۶. </ref> طبعاً ممکن است برخی از این رویکردها یا برخی دیدگاههای مطرح در آنها مشمول روش [[نکوهیده]] تفسیر به رأی بوده و در عقلگروی به [[افراط]] انجامیده باشد؛ اما باید توجه داشت که تفسیر به رأی آن گونه که از شواهد [[روایی]] برمی آید، از [[تدبّر]] ضابطه مند در [[آیات]] و در پرتو هدایتهای کلیدی [[پیشوایان دین]] در امر [[تفسیر]]، [[بیگانه]] است. <ref>ر. ک: دروس فی علم الأصول، الحلقة الثانیه، ج ۱، ص۲۷۰ - ۲۷۲ نیز: حوزه و دانشگاه، ش ۳۹، ص۱۰۲ - ۱۰۳، «تفسیر به رأی از منظر روایات».</ref> افزون بر این، مشکل مزبور در واقع ناشی از عدم رعایت درست ضوابط معناشناسی و اصول عقلایی [[فهم قرآن]] است؛ نه نادیده انگاری [[روایات تفسیری]] و کاربست روش [[تفسیری]] [[قرآن]] به قرآن. | ||
به طور خاص [[مخالفت]] برخی از [[دانشمندان]] [[شیعی]] متأخر با روش [[علامه طباطبایی]] در رویکرد سوم به برداشت نادرستی از مبانی تفسیری وی و مباحث انتزاعی پیرامون آن باز میگردد و [[مخالفان]]، دیدگاه منفی خود را به آرای تفسیری خاصی از او که بر روش مزبور متکی بوده و با نادیده گرفتن روایات تفسیری معتبر حاصل آمده باشد، مستند نکردهاند. اصولا به نظر میرسد، ایشان بیش از دیگران به مراجعه به روایات تفسیری اهتمام داشته و تفسیر خود را مسبوق به مطالعه روشمند و دقیق انبوه روایات تفسیری نگاشته است،<ref>ر. ک: المیزان، ج ۱، ص۱۲؛ ج ۳، ص۸۷؛ قرآن در اسلام، ص۳۷، ۶۱. </ref> منتها دلالتهای روایی را توقفگاه و منزلگاه تفسیر نمیداند، بلکه [[معتقد]] است [[روایات]] اولاً باید با دلالتهای خود قرآن سنجیده شوند. <ref>ر. ک: المیزان، ج ۳، ص۸۷. </ref> ثانیاً روش تفسیر کردن را در [[اختیار]] قرار دهند؛ نه آنکه چون آموزگاری ساده، صرفاً به معنا کردن آیات بپردازند<ref> المیزان، ج ۳، ص۸۵.</ref>.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | به طور خاص [[مخالفت]] برخی از [[دانشمندان]] [[شیعی]] متأخر با روش [[علامه طباطبایی]] در رویکرد سوم به برداشت نادرستی از مبانی تفسیری وی و مباحث انتزاعی پیرامون آن باز میگردد و [[مخالفان]]، دیدگاه منفی خود را به آرای تفسیری خاصی از او که بر روش مزبور متکی بوده و با نادیده گرفتن روایات تفسیری معتبر حاصل آمده باشد، مستند نکردهاند. اصولا به نظر میرسد، ایشان بیش از دیگران به مراجعه به روایات تفسیری اهتمام داشته و تفسیر خود را مسبوق به مطالعه روشمند و دقیق انبوه روایات تفسیری نگاشته است،<ref>ر. ک: المیزان، ج ۱، ص۱۲؛ ج ۳، ص۸۷؛ قرآن در اسلام، ص۳۷، ۶۱. </ref> منتها دلالتهای روایی را توقفگاه و منزلگاه تفسیر نمیداند، بلکه [[معتقد]] است [[روایات]] اولاً باید با دلالتهای خود قرآن سنجیده شوند. <ref>ر. ک: المیزان، ج ۳، ص۸۷. </ref> ثانیاً روش تفسیر کردن را در [[اختیار]] قرار دهند؛ نه آنکه چون آموزگاری ساده، صرفاً به معنا کردن آیات بپردازند<ref> المیزان، ج ۳، ص۸۵.</ref>.<ref>[[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۸.</ref> | ||
==تفسیر قرآن به قرآن در دانشنامه معاصر قرآن کریم== | == تفسیر قرآن به قرآن در دانشنامه معاصر قرآن کریم == | ||
مجموعه [[آیات]] مربوط به هر موضوعی از موضوعات [[قرآن]]، آنگاه که در ردیف هم قرار گیرند، مفهومی کلی از آن موضوع به دست میدهند که مفسرِ قرآن را در پی جویی [[حقیقت]] آن [[یاری]] میدهند. مثلاً به عنوان نمونه، وقتی که آیات مربوط به [[شفاعت]]، پهلوی هم چیده شوند، این نتیجه به دست میآید که آیات نافیِ شفاعت مربوط به بتهای مورد [[پرستش]] [[مشرکان]] است که آنان میپنداشتند شفاعتگرانشان در [[روز قیامت]] خواهند بود و اما دیگر آیاتی که دلالت بر [[اثبات]] شفاعت دارند، آیاتی هستند که شفاعت را منوط به اجازه و [[اذن الهی]] میدانند: {{متن قرآن|مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ}}<ref>«کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>. بنابراین، عرضه آیات بر آیات و نتیجهگیری صحیح از آنها، نوعی [[تفسیر قرآن به قرآن]] محسوب میشود. از جمله پشتوانههای نظری تمسّک و تفسیر قرآن به قرآن، آیاتی است که قرآن را با | مجموعه [[آیات]] مربوط به هر موضوعی از موضوعات [[قرآن]]، آنگاه که در ردیف هم قرار گیرند، مفهومی کلی از آن موضوع به دست میدهند که مفسرِ قرآن را در پی جویی [[حقیقت]] آن [[یاری]] میدهند. مثلاً به عنوان نمونه، وقتی که آیات مربوط به [[شفاعت]]، پهلوی هم چیده شوند، این نتیجه به دست میآید که آیات نافیِ شفاعت مربوط به بتهای مورد [[پرستش]] [[مشرکان]] است که آنان میپنداشتند شفاعتگرانشان در [[روز قیامت]] خواهند بود و اما دیگر آیاتی که دلالت بر [[اثبات]] شفاعت دارند، آیاتی هستند که شفاعت را منوط به اجازه و [[اذن الهی]] میدانند: {{متن قرآن|مَنْ ذَا الَّذِي يَشْفَعُ عِنْدَهُ إِلَّا بِإِذْنِهِ}}<ref>«کیست که جز به اذن وی نزد او شفاعت آورد» سوره بقره، آیه ۲۵۵.</ref>. بنابراین، عرضه آیات بر آیات و نتیجهگیری صحیح از آنها، نوعی [[تفسیر قرآن به قرآن]] محسوب میشود. از جمله پشتوانههای نظری تمسّک و تفسیر قرآن به قرآن، آیاتی است که قرآن را با وصف «[[نور]]» و «تبیان» معرفی نموده است. نظیر [[آیه]] {{متن قرآن|وَنَزَّلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِينَ}}<ref>«و (یاد کن) روزی را که در هر امّتی گواهی از خودشان بر آنان برانگیزیم و تو را بر اینان گواه آوریم و بر تو این کتاب را فرو فرستادیم که بیانگر هر چیز و رهنمود و بخشایش و نویدبخشی برای مسلمانان است» سوره نحل، آیه ۸۹.</ref>. {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ قَدْ جَاءَكُمْ بُرْهَانٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكُمْ نُورًا مُبِينًا}}<ref>«ای مردم! به راستی برهانی از سوی پروردگارتان برای شما آمده است و نوری آشکار برای شما فرو فرستادهایم» سوره نساء، آیه ۱۷۴.</ref>. حال، [[قرآنی]] که خود «نور» و «بیانگر» است، قطعاً روشنگر و بیانگر مفاهیم خود نیز خواهد بود. مخصوصاً تعبیر {{متن قرآن|تِبْيَانًا لِكُلِّ شَيْءٍ}} یعنی بیانگر هر چیزی بودن، بیگمان، بیانگر خود بودن را نیز شامل میشود. با توجه به اینگونه آیات، قرآن بیانگر و روشنگر [[معارف]] و مطالب گوناگون خود نیز هست. پس منطقی نخواهد بود که بگوییم [[قرآن]] بیانگر همه چیز است، اما بیانگر خود نباشد <ref>المیزان، ج۱، ص۶.</ref>!؛ علاوه بر این، خود قرآن میفرماید: {{متن قرآن|أَوَلَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَى عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَرَحْمَةً وَذِكْرَى لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}<ref>«و آیا همین برای آنان بسنده نیست که ما بر تو کتاب (آسمانی) را فرو فرستادهایم که بر آنان خوانده میشود؟ به راستی در این (کار) بخشایش و یادکردی برای گروه مؤمنان است» سوره عنکبوت، آیه ۵۱.</ref>. | ||
بیشتر [[تفاسیر]] از آغاز تاکنون، کم و بیش، [[شیوه]] [[تفسیر قرآن به قرآن]] در آنها [[مشاهده]] میشود، ولی این شیوه به صورت فراگیر و گسترده در تفاسیری چون «[[المیزان (کتاب(|المیزان]]» [[علامه طباطبایی]]، «[[الفرقان (کتاب)|الفرقان]]» [[محمد صادقی تهرانی]]، «[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]» [[جوادی آملی]]، «[[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]]» [[ناصر مکارم شیرازی]] و «[[التحریر و التنویر (کتاب)|التحریر و التنویر]]» [[محمد طاهر بن عاشور اندلسی]] نمایانتر و آشکارتر است. | بیشتر [[تفاسیر]] از آغاز تاکنون، کم و بیش، [[شیوه]] [[تفسیر قرآن به قرآن]] در آنها [[مشاهده]] میشود، ولی این شیوه به صورت فراگیر و گسترده در تفاسیری چون «[[المیزان (کتاب(|المیزان]]» [[علامه طباطبایی]]، «[[الفرقان (کتاب)|الفرقان]]» [[محمد صادقی تهرانی]]، «[[تسنیم (کتاب)|تسنیم]]» [[جوادی آملی]]، «[[تفسیر نمونه (کتاب)|تفسیر نمونه]]» [[ناصر مکارم شیرازی]] و «[[التحریر و التنویر (کتاب)|التحریر و التنویر]]» [[محمد طاهر بن عاشور اندلسی]] نمایانتر و آشکارتر است. | ||
خط ۹۹: | خط ۹۸: | ||
توصیف خود قرآن به «[[ام الکتاب]]» به عنوان [[محکمات]] و اشاره به بخش دیگر به عنوان مشابهات، خود بیانگر شیوه [[تفسیر متشابهات]] به وسیله محکمات است که مصداق بارز شیوه تفسیر قرآن به قرآن میباشد. از اینجا روشن میشود که عمده کجاندیشیهایی که [[اصحاب]] [[تفسیر به رأی]] گرفتار آن هستند ناشی از نادیده گرفتن این [[شیوه تفسیری]] است. بر اساس روایات [[دینی]] نیز آیههای قرآن مصدِق و [[مفسر]] یکدیگرند و میان آنها هیچگونه ناهمخوانی و [[ناسازگاری]] [[واقعی]] دیده نمیشود. | توصیف خود قرآن به «[[ام الکتاب]]» به عنوان [[محکمات]] و اشاره به بخش دیگر به عنوان مشابهات، خود بیانگر شیوه [[تفسیر متشابهات]] به وسیله محکمات است که مصداق بارز شیوه تفسیر قرآن به قرآن میباشد. از اینجا روشن میشود که عمده کجاندیشیهایی که [[اصحاب]] [[تفسیر به رأی]] گرفتار آن هستند ناشی از نادیده گرفتن این [[شیوه تفسیری]] است. بر اساس روایات [[دینی]] نیز آیههای قرآن مصدِق و [[مفسر]] یکدیگرند و میان آنها هیچگونه ناهمخوانی و [[ناسازگاری]] [[واقعی]] دیده نمیشود. | ||
چنان که از [[رسول خدا]]{{صل}} نقل است: {{متن حدیث|إِنَّ القُرآنَ لَيُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَلَا تُکَذِّبُوا بَعْضَهُ بِبَعْضٍ}}<ref>کنز العمال، ج۱، ص۶۱۹.</ref>؛ در یکی از خطبههای [[امیر مؤمنان]]{{ع}} نیز آمده است:{{متن حدیث|كِتَابُ اللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بِهِ وَ تَسْمَعُونَ بِهِ وَ يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ يَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳.</ref>؛ تعبیر مشهور {{عربی|"القرآن یفسر بعضه بعضا"}} هم، بهگونهای مضمون در [[حدیث]] فوق است. | چنان که از [[رسول خدا]] {{صل}} نقل است: {{متن حدیث|إِنَّ القُرآنَ لَيُصَدِّقُ بَعْضُهُ بَعْضاً فَلَا تُکَذِّبُوا بَعْضَهُ بِبَعْضٍ}}<ref>کنز العمال، ج۱، ص۶۱۹.</ref>؛ در یکی از خطبههای [[امیر مؤمنان]] {{ع}} نیز آمده است:{{متن حدیث|كِتَابُ اللَّهِ تُبْصِرُونَ بِهِ وَ تَنْطِقُونَ بِهِ وَ تَسْمَعُونَ بِهِ وَ يَنْطِقُ بَعْضُهُ بِبَعْضٍ وَ يَشْهَدُ بَعْضُهُ عَلَى بَعْضٍ}}<ref>نهج البلاغه، خطبه ۱۳۳.</ref>؛ تعبیر مشهور {{عربی|"القرآن یفسر بعضه بعضا"}} هم، بهگونهای مضمون در [[حدیث]] فوق است. | ||
از طرف دیگر بر اساس عرضه [[احادیث]] به [[قرآن]] و این که قرآن محک بزرگی برای تشخیص [[روایات]] درست از نادرست است، [[مرجع بودن قرآن]] را نشان میدهد که خود گویای [[درستی]] و [[صحت]] [[تفسیر قرآن به قرآن]] است. تفسیر قرآن به قرآن در حیطههای گوناگونی شکل مییابد که شیوه متّکی به [[روابط]] و پیوندهای لفظی و شیوه متّکی به روابط و پیوندهای [[معنوی]] از آن جملهاند. در شیوه اول با ملاحظه واژگان و مفاهیم مشترک میان [[آیات]] و بخشها و گردآوری آنها و تحلیل و [[تدبر]] در آنها میتوان به [[فهم]] کاملتری از [[آیه]] دست یافت، چنان که غالب آیاتی که رابطه [[عام و خاص]] و مطلق و مقیّد دارند در این شیوه قابل توجهاند. اصولاً بحث از آیات مجمل و مفصَّل، مجمل و [[مبیّن]]، عام و خاص، مطلق و مقیّد، [[ناسخ و منسوخ]]، هر کدام به نوعی مرتبط با [[تفسیر قرآن]] با قرآن، یا مصداقی از آن به حساب میآیند <ref>دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸، ص۳۲۷.</ref>. | از طرف دیگر بر اساس عرضه [[احادیث]] به [[قرآن]] و این که قرآن محک بزرگی برای تشخیص [[روایات]] درست از نادرست است، [[مرجع بودن قرآن]] را نشان میدهد که خود گویای [[درستی]] و [[صحت]] [[تفسیر قرآن به قرآن]] است. تفسیر قرآن به قرآن در حیطههای گوناگونی شکل مییابد که شیوه متّکی به [[روابط]] و پیوندهای لفظی و شیوه متّکی به روابط و پیوندهای [[معنوی]] از آن جملهاند. در شیوه اول با ملاحظه واژگان و مفاهیم مشترک میان [[آیات]] و بخشها و گردآوری آنها و تحلیل و [[تدبر]] در آنها میتوان به [[فهم]] کاملتری از [[آیه]] دست یافت، چنان که غالب آیاتی که رابطه [[عام و خاص]] و مطلق و مقیّد دارند در این شیوه قابل توجهاند. اصولاً بحث از آیات مجمل و مفصَّل، مجمل و [[مبیّن]]، عام و خاص، مطلق و مقیّد، [[ناسخ و منسوخ]]، هر کدام به نوعی مرتبط با [[تفسیر قرآن]] با قرآن، یا مصداقی از آن به حساب میآیند <ref>دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸، ص۳۲۷.</ref>. | ||
خط ۱۰۷: | خط ۱۰۶: | ||
#{{متن قرآن|إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ}}<ref>«(که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش مینگرد» سوره قیامه، آیه ۲۳.</ref>. وقتی که این آیه را با آیات {{متن قرآن|لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ}}<ref>«چیزی مانند او نیست» سوره شوری، آیه ۱۱.</ref> و {{متن قرآن|لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ}}<ref>«چشمها او را در نمییابند و او چشمها را در مییابد و او نازکبین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.</ref> بسنجیم، دستِ کم [[شبهه]] جسمانیت [[خدا]] منتفی میشود. آنگاه یا باید مراد از {{متن قرآن|نَاظِرَةٌ}} نگاه کردن به نعمتهای [[جاودانی]] [[الهی]] [[تفسیر]] شود. یا مراد از {{متن قرآن|نَاظِرَةٌ}} نوعی [[شهود]] [[قلبی]] و [[باطنی]] باشد که آن [[روز]] [[آدمی]] با چشم [[دل]]، نه با [[چشم سر]]، [[خدا]] را میبیند. | #{{متن قرآن|إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ}}<ref>«(که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش مینگرد» سوره قیامه، آیه ۲۳.</ref>. وقتی که این آیه را با آیات {{متن قرآن|لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ}}<ref>«چیزی مانند او نیست» سوره شوری، آیه ۱۱.</ref> و {{متن قرآن|لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ}}<ref>«چشمها او را در نمییابند و او چشمها را در مییابد و او نازکبین آگاه است» سوره انعام، آیه ۱۰۳.</ref> بسنجیم، دستِ کم [[شبهه]] جسمانیت [[خدا]] منتفی میشود. آنگاه یا باید مراد از {{متن قرآن|نَاظِرَةٌ}} نگاه کردن به نعمتهای [[جاودانی]] [[الهی]] [[تفسیر]] شود. یا مراد از {{متن قرآن|نَاظِرَةٌ}} نوعی [[شهود]] [[قلبی]] و [[باطنی]] باشد که آن [[روز]] [[آدمی]] با چشم [[دل]]، نه با [[چشم سر]]، [[خدا]] را میبیند. | ||
#{{متن قرآن|قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند و درنمییابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد» سوره نمل، آیه ۶۵.</ref>، اما وقتی که این [[آیه]] را با آیاتی از قبیل {{متن قرآن|فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند * جز فرستادهای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.</ref> بسنجیم، معلوم میشود، [[علم غیب]] که ذاتاً در انحصار خدا است، گاهی از جانب او بر رسولی که او را برای [[رسالت]] خویش [[برگزیده]] عطا و درنتیجه، دریچهای از [[علم]] [[غیب الهی]] به رویش گشوده میشود. چنان که فرموده است: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ}}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم» سوره هود، آیه ۴۹.</ref>. | #{{متن قرآن|قُلْ لَا يَعْلَمُ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ الْغَيْبَ إِلَّا اللَّهُ}}<ref>«بگو: جز خداوند کسی در آسمانها و زمین غیب را نمیداند و درنمییابند که چه هنگام برانگیخته خواهند شد» سوره نمل، آیه ۶۵.</ref>، اما وقتی که این [[آیه]] را با آیاتی از قبیل {{متن قرآن|فَلَا يُظْهِرُ عَلَى غَيْبِهِ أَحَدًا * إِلَّا مَنِ ارْتَضَى مِنْ رَسُولٍ}}<ref>«او دانای نهان است پس هیچ کس را بر نهان خویش آگاه نمیکند * جز فرستادهای را که بپسندد» سوره جن، آیه ۲۶-۲۷.</ref> بسنجیم، معلوم میشود، [[علم غیب]] که ذاتاً در انحصار خدا است، گاهی از جانب او بر رسولی که او را برای [[رسالت]] خویش [[برگزیده]] عطا و درنتیجه، دریچهای از [[علم]] [[غیب الهی]] به رویش گشوده میشود. چنان که فرموده است: {{متن قرآن|ذَلِكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهِ إِلَيْكَ}}<ref>«این از خبرهای نهانی است که به تو وحی میکنیم» سوره آل عمران، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|تِلْكَ مِنْ أَنْبَاءِ الْغَيْبِ نُوحِيهَا إِلَيْكَ}}<ref>«این از خبرهای غیب است که ما به تو وحی میکنیم» سوره هود، آیه ۴۹.</ref>. | ||
#{{متن قرآن|وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ...}}<ref>«و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند» سوره بقره، آیه ۲۲۸.</ref>، ظاهر کلمه {{متن قرآن|الْمُطَلَّقَاتُ}} که جمع مُحَلّی با الف و | #{{متن قرآن|وَالْمُطَلَّقَاتُ يَتَرَبَّصْنَ بِأَنْفُسِهِنَّ ثَلَاثَةَ قُرُوءٍ...}}<ref>«و زنان طلاق داده باید تا سه پاکی (از حیض) خویشتن، انتظار کشند» سوره بقره، آیه ۲۲۸.</ref>، ظاهر کلمه {{متن قرآن|الْمُطَلَّقَاتُ}} که جمع مُحَلّی با الف و لام است تمام انواع [[زنان]] مطلَّقه (رجعی، خُلعی و مبارات) را شامل میشود. ولی قید {{متن قرآن|بُعُولَتُهُنَّ}} که در ذیل آن ذکر گردید، نشان میدهد که مراد از {{متن قرآن|الْمُطَلَّقَاتُ}} در صدر آیه، تنها زنان مطلّقه به [[طلاق]] رجعی هستند نه دو گروه دیگر. بنابراین ذیل آیه، صدر آن را تخصیص زده که خود نوعی از [[تفسیر قرآن به قرآن]] محسوب میشود. | ||
#{{متن قرآن|وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ}}<ref>«و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه میشود» سوره مائده، آیه ۵.</ref>، ولی وقتی که این [[آیه]] با آیه {{متن قرآن|وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ}}<ref>«از تو درباره جنگ در ماه حرام میپرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگتر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگتر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ میکنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref>؛ بسنجیم، معلوم میشود که اطلاق [[حبط عمل]] [[مرتد]] که در آیه اول آمده، در آیه دوم به صورت [[مرگ]] او در حال [[کفر]] و [[ارتداد]]، مقیّد شده است. بنابراین، راه [[توبه]] برای مرتد باز است و حبط عملش در صورتی است که توبه نکند و با کفر بمیرد. | #{{متن قرآن|وَمَنْ يَكْفُرْ بِالْإِيمَانِ فَقَدْ حَبِطَ عَمَلُهُ}}<ref>«و هر کس گرویدن (به اسلام) را نپذیرد کردارش تباه میشود» سوره مائده، آیه ۵.</ref>، ولی وقتی که این [[آیه]] با آیه {{متن قرآن|وَمَنْ يَرْتَدِدْ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَيَمُتْ وَهُوَ كَافِرٌ فَأُولَئِكَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ}}<ref>«از تو درباره جنگ در ماه حرام میپرسند، بگو: جنگ در آن (گناهی) بزرگ است و (گناه) باز داشتن (مردم) از راه خداوند و ناسپاسی به او و (باز داشتن مردم از) مسجد الحرام و بیرون راندن اهل آن از آن، در نظر خداوند بزرگتر است و آشوب (شرک) از کشتار (هم) بزرگتر است؛ و (این کافران) پیاپی با شما جنگ میکنند تا اگر بتوانند شما را از دینتان بازگردانند، و کردار کسانی از شما که از دین خود بازگردند و در کفر بمیرند، در این جهان و جهان واپسین، تباه است و آنان دمساز آتش و در آن جاودانند» سوره بقره، آیه ۲۱۷.</ref>؛ بسنجیم، معلوم میشود که اطلاق [[حبط عمل]] [[مرتد]] که در آیه اول آمده، در آیه دوم به صورت [[مرگ]] او در حال [[کفر]] و [[ارتداد]]، مقیّد شده است. بنابراین، راه [[توبه]] برای مرتد باز است و حبط عملش در صورتی است که توبه نکند و با کفر بمیرد. | ||
#[[قرآن]] به طور سربسته و مجمل فرموده است: {{متن قرآن|أَقِيمُوا الصَّلَاةَ}}<ref>«و نماز را برپا دارید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref>، اما در [[آیات]] دیگر این [[اجمال]] را برطرف و فرموده است: {{متن قرآن|أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا}}<ref>«نماز را از هنگام بازگشت خورشید (در نیمه روز) تا تاریکی شب بپا دار! و (نیز) نماز صبح را که نماز صبح با گواهی (فرشتگان) است» سوره اسراء، آیه ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ}}<ref>«و نماز را در دو سوی روز و ساعتی از آغاز شب بپا دار؛ بیگمان نیکیها بدیها را میزدایند؛ این یادکردی برای یادآوران است» سوره هود، آیه ۱۱۴.</ref>؛ برخی گفتهاند: این [[آیه]] اشاره به نمازهای پنجگانه است، ولی برخی دیگر گفتهاند: فقط اشاره به [[نماز صبح]] و [[مغرب]] و عشا دارد. ظاهر تعبیر {{متن قرآن|طَرَفَيِ النَّهَارِ}} (دو طرف [[روز]]) این است که نماز صبح و مغرب را بیان میکند که در دو طرف روز قرار گرفته و «زُلَف» جمعِ «زُلفَة» به معنی نزدیک بودن است که به قسمتهای آغاز شب که نزدیک به روز است گفته میشود که بر [[نماز]] عشا منطبق است. در [[روایات]] هم همین معنا [[تأیید]] شده است<ref>بحار الانوار، ج۸۴، ص۱۴۰، ح۸؛ ج۷۹، ص۲۸۹، ح۱۶؛ وسائل الشیعه، ج۴، ص۱۰، ح۴۳۸۵.</ref>. | # [[قرآن]] به طور سربسته و مجمل فرموده است: {{متن قرآن|أَقِيمُوا الصَّلَاةَ}}<ref>«و نماز را برپا دارید» سوره بقره، آیه ۴۳.</ref>، اما در [[آیات]] دیگر این [[اجمال]] را برطرف و فرموده است: {{متن قرآن|أَقِمِ الصَّلَاةَ لِدُلُوكِ الشَّمْسِ إِلَى غَسَقِ اللَّيْلِ وَقُرْآنَ الْفَجْرِ إِنَّ قُرْآنَ الْفَجْرِ كَانَ مَشْهُودًا}}<ref>«نماز را از هنگام بازگشت خورشید (در نیمه روز) تا تاریکی شب بپا دار! و (نیز) نماز صبح را که نماز صبح با گواهی (فرشتگان) است» سوره اسراء، آیه ۷۸.</ref>، {{متن قرآن|وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ}}<ref>«و نماز را در دو سوی روز و ساعتی از آغاز شب بپا دار؛ بیگمان نیکیها بدیها را میزدایند؛ این یادکردی برای یادآوران است» سوره هود، آیه ۱۱۴.</ref>؛ برخی گفتهاند: این [[آیه]] اشاره به نمازهای پنجگانه است، ولی برخی دیگر گفتهاند: فقط اشاره به [[نماز صبح]] و [[مغرب]] و عشا دارد. ظاهر تعبیر {{متن قرآن|طَرَفَيِ النَّهَارِ}} (دو طرف [[روز]]) این است که نماز صبح و مغرب را بیان میکند که در دو طرف روز قرار گرفته و «زُلَف» جمعِ «زُلفَة» به معنی نزدیک بودن است که به قسمتهای آغاز شب که نزدیک به روز است گفته میشود که بر [[نماز]] عشا منطبق است. در [[روایات]] هم همین معنا [[تأیید]] شده است<ref>بحار الانوار، ج۸۴، ص۱۴۰، ح۸؛ ج۷۹، ص۲۸۹، ح۱۶؛ وسائل الشیعه، ج۴، ص۱۰، ح۴۳۸۵.</ref>. | ||
برخی از [[مفسران]] طرفی النّهار را چنان وسیع گرفتهاند که شامل صبح و ظهر و عصر و مغرب هم بشود و با تعبیر {{متن قرآن|زُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ}} که اشاره به نماز عشاء است، همه نمازهای پنجگانه را در بر بگیرد<ref>تفسیر نمونه، ج۹، ص۳۱۸؛ تفسیر قرطبی، ذیل این آیه؛ احکام القرآن ابن العربی، ذیل این آیه.</ref>.<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - کوشا (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref> | برخی از [[مفسران]] طرفی النّهار را چنان وسیع گرفتهاند که شامل صبح و ظهر و عصر و مغرب هم بشود و با تعبیر {{متن قرآن|زُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ}} که اشاره به نماز عشاء است، همه نمازهای پنجگانه را در بر بگیرد<ref>تفسیر نمونه، ج۹، ص۳۱۸؛ تفسیر قرطبی، ذیل این آیه؛ احکام القرآن ابن العربی، ذیل این آیه.</ref>.<ref>[[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - کوشا (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|دانشنامه معاصر قرآن کریم]].</ref> | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - کوشا (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']] | # [[پرونده:10524027.jpg|22px]] [[محمد علی کوشا|کوشا، محمد علی]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - کوشا (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دانشنامه معاصر قرآن کریم (کتاب)|'''دانشنامه معاصر قرآن کریم''']] | ||
#[[پرونده:000059.jpg|22px]] [[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۸''']] | # [[پرونده:000059.jpg|22px]] [[محمد اسعدی|اسعدی، محمد]]، [[تفسیر قرآن به قرآن - اسعدی (مقاله)|مقاله «تفسیر قرآن به قرآن»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۸ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۸''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۰: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:تفسیر اجتماعی]] | [[رده:تفسیر اجتماعی]] |