حیی بن اخطب: تفاوت میان نسخهها
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۱) |
جز (جایگزینی متن - 'پیوستن' به 'پیوستن') |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[حیی بن اخطب در قرآن]] | پرسش مرتبط = }} | |||
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل = | مداخل مرتبط = [[حیی بن اخطب در قرآن | |||
==مقدمه== | == مقدمه == | ||
از حیی بن اخطب، [[خانواده]]، [[نسب]]، [[دارایی]] و پیشینه او در یثرب و نبردهای پیش از [[اسلام]]، اطلاعات چندان درخور اعتمادی در دست نیست، هرچند وی را [[اسرائیلی]] تبار و از [[نسل]] [[هارون]] [[برادر]] [[موسی]]{{ع}} دانستهاند.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۱۲۰؛ المعارف، ص ۱۳۸.</ref> حیی از [[دانشمندان]] <ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۶۸.</ref> [[طایفه]] [[یهودی]] [[بنینضیر]] بود و دوره حضور [[پیامبر]]{{صل}} در [[مدینه]] [[رهبری]] آنها را به عهده داشت و بعدها دخترش [[صفیه]] به همسری پیامبر درآمد. (بنینضیر) نخستین گزارشها از حیی، به [[ملاقات]] وی با پیامبر{{صل}} در یثرب اشاره دارد که به جهت نزدیکی سکونتگاه بنینضیر به [[قبا]] احتمالاً این [[دیدار]] هنگام اقامت آن [[حضرت]] در قبا روی داده است. در این ملاقات، حیی با فردی آشنا شد که [[ادعای پیامبری]] داشت. به [[روایت]] صفیه دخترش، حیی با برادر خود [[ابویاسر]] به دیدن پیامبر{{صل}} رفته بودند که دریافتند حضرت همان [[موعود]] است؛ ولی حیی از همان آغاز [[مخالفت]] خود را با | از حیی بن اخطب، [[خانواده]]، [[نسب]]، [[دارایی]] و پیشینه او در یثرب و نبردهای پیش از [[اسلام]]، اطلاعات چندان درخور اعتمادی در دست نیست، هرچند وی را [[اسرائیلی]] تبار و از [[نسل]] [[هارون]] [[برادر]] [[موسی]] {{ع}} دانستهاند.<ref> الطبقات، ج ۸، ص ۱۲۰؛ المعارف، ص ۱۳۸.</ref> حیی از [[دانشمندان]] <ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۶۸.</ref> [[طایفه]] [[یهودی]] [[بنینضیر]] بود و دوره حضور [[پیامبر]] {{صل}} در [[مدینه]] [[رهبری]] آنها را به عهده داشت و بعدها دخترش [[صفیه]] به همسری پیامبر درآمد. (بنینضیر) نخستین گزارشها از حیی، به [[ملاقات]] وی با پیامبر {{صل}} در یثرب اشاره دارد که به جهت نزدیکی سکونتگاه بنینضیر به [[قبا]] احتمالاً این [[دیدار]] هنگام اقامت آن [[حضرت]] در قبا روی داده است. در این ملاقات، حیی با فردی آشنا شد که [[ادعای پیامبری]] داشت. به [[روایت]] صفیه دخترش، حیی با برادر خود [[ابویاسر]] به دیدن پیامبر {{صل}} رفته بودند که دریافتند حضرت همان [[موعود]] است؛ ولی حیی از همان آغاز [[مخالفت]] خود را با پیوستن به پیامبر {{صل}} نشان داد. | ||
بر اساس گزارشهایی حیی و برادرش پس از آشنایی و دیدار پیامبر{{صل}} دریافتند که سخن و [[دعوت]] او درست است؛ لکن کوشیدند نظر خود را بر دیگران بپوشانند، در نتیجه در برخی [[تفاسیر]] ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) دادهایم او را | بر اساس گزارشهایی حیی و برادرش پس از آشنایی و دیدار پیامبر {{صل}} دریافتند که سخن و [[دعوت]] او درست است؛ لکن کوشیدند نظر خود را بر دیگران بپوشانند، در نتیجه در برخی [[تفاسیر]] ذیل [[آیه]] {{متن قرآن|الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ}}<ref>«کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) دادهایم او را میشناسند همانگونه که فرزندانشان را میشناسند؛ و به راستی دستهای از آنان حق را دانسته پنهان میدارند» سوره بقره، آیه ۱۴۶.</ref> به این امر اشاره شده است و این آیه را حکایتگر این واقعه دانستهاند<ref> روض الجنان، ج ۲، ص ۲۱۶.</ref> گزارشی درباره مخالفت حیی با پیامبر {{صل}} در آغاز در دست نیست. به نظر، وی نخست، در پی گردآوری اطلاعات بیشتر از دعوت آن حضرت برآمد و مخالفت خود را آشکار نکرد. بر اساس روایتی از [[ابن عباس]] [[دلیل]] [[نزول]] [[سوره اخلاص]] آن بود که [[یهودیان]] از جمله حیی، درباره [[اوصاف خدا]] از پیامبر {{صل}} پرسیدند که این [[سوره]] نازل گردید.<ref> تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱۰، ص ۳۴۷۴.</ref> به استناد گزارشی از [[امام باقر]] {{ع}} حیی بن اخطب پس از [[پرسش]] از [[رسول اکرم]] {{صل}} درباره [[نزول]] [[حروف مقطعه]] آغاز [[سورههای قرآن]] از سوی [[جبرئیل]] کوشید، تا مدت [[حکومت]] ایشان را بر اساس حروف ابجد تخمین زند.<ref>تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۲۳؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۶.</ref>در منابع دیگر، این رخداد به [[روایت]] جابر بن عبداللّهگزارش شده است.<ref>جامعالبیان، ج ۱، ص ۱۳۸.</ref> [[منابع تاریخی]] نیز به این حادثه اشاره کردهاند.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۴۶.</ref> | ||
گفته شده است [[آیه]] {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ }}<ref>«اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد | گفته شده است [[آیه]] {{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ }}<ref>«اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref> به همین مناسبت نازل گردید و تلاش برای [[تفسیر]] [[آیات متشابه]] را عمل کسانی دانست که در پی [[حقیقت]] نیستند<ref> جامع البیان، ج ۳، ص ۲۴۲.</ref> احتمالاً در همین دوره، [[پیامبر]] {{صل}} به [[ایمان آوردن]] [[یهودیان]] [[امیدوار]] بود؛ [[ولی خدا]] از [[حضرت]] خواست چندان به آنها [[خوشبین]] نباشد. بر پایه روایت [[ابن عباس]] و کلبی، مصداق "[[کافران]]" در آیه {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ}}<ref>«بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند» سوره بقره، آیه ۶.</ref> سران [[یهود]] از جمله حیی بن اخطب است. در این [[آیات]]، [[خدا]] به رسولش [[اطمینان]] میدهد که این افراد [[ایمان]] نخواهند آورد<ref>انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۸۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۱۸۴.</ref> ابنهشام در بیان [[دشمنان]] [[یهودی]] پیامبر {{صل}} از [[قبیله]] [[بنینضیر]]، نام حیی بن اخطب را در صدر فهرست خود آورده است.<ref> السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۱۴.</ref> با ایمان آوردن برخی از یهودیان یثرب به [[رسول خدا]] {{صل}} حیی و دیگران خطاب به آنها گفتند که از میان [[عرب]] [[پیامبری]] برانگیخته نمیشود و [[محمد]] فرمانرواست؛ سپس آنان نزد حضرت آمده و از ایشان درباره [[ذوالقرنین]] پرسیدند که پیامبر {{صل}} بر اساس آیات مکی به آنان پاسخ گفت.<ref>السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۵۷۱.</ref> | ||
بر اساس روایت [[امام باقر]]{{ع}} حیی از افرادی بود که در پی [[دروغگو]] دانستن [[پیامبر]]{{صل}} برآمد.<ref>تفسیر منسوب به امام عسکری{{ع}}، ص ۹۲.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«آنان که پیمان با خداوند و سوگندهای خود را به بهای ناچیز میفروشند، در جهان واپسین بیبهرهاند و خداوند با آنان سخن نمیگوید و در روز رستخیز به آنان نمینگرد و آنان را پاکیزه نمیدارد و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۷۷.</ref> نیز از افرادی یاد میکند که به [[پیمان]] و [[سوگند]] خود پایبند نیستند و در [[آخرت]] بیبهرهاند و [[خدا]] با آنها سخن نخواهد گفت و عذابی در [[انتظار]] آنان است. بر اساس روایتی از [[عکرمه]]، این آیه درباره تنی چند از بزرگان [[یهود]] از جمله حیی فرود آمده است که منکر [[نبوت]] پیامبر{{صل}} بودند. طبق ادامه این [[آیات]]، برخی از آنها سخنانی با استناد به کتاب به زبان میآورند که از کتاب نیست، بلکه این گفتار را به [[دروغ]] به خدا نسبت میدهند: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«بیگمان آنان که از کتاب (آسمانی) آنچه را خداوند فرو فرستاده است پنهان میدارند و (آن را) به بهای اندک میفروشند جز آتش در اندرون خود نمیانبارند و روز رستخیز خداوند با آنان سخن نمیگوید و آنها را پاکیزه نمیگرداند و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۴.</ref>.<ref> جامعالبیان، ج ۳، ص ۴۳۵؛ التبیان، ج ۲، ص ۵۰۶ - ۵۰۷؛ اسباب النزول، ص ۱۱۵.</ref> به دیده [[طبرسی]] در [[مجمعالبیان]] این آیه درباره علمای یهود از جمله حیی بن اخطب نازل شده است که آنچه را در کتاب خود دارند پنهان ساختهاند. خدای متعال در این آیه به آنان [[وعده]] داده که در آخرت با آنان سخن نخواهد گفت و عذابی دردناک منتظرشان است.<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۶۸.</ref> به [[روایت]] ابن اسحق در [[منابع تفسیری]]<ref> جامع البیان، ج ۱، ص ۶۸۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۵۳.</ref> نیز [[تاریخی]]،<ref> السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۴۸.</ref> حیی بن اخطب و برادرش [[ابویاسر]] بیش از دیگران به [[قبایل عرب]] [[حسادت]] ورزیده و با همه توان میکوشیدند [[مردم]] را از [[اسلام]] بازگردانند، ازاینرو آیه {{متن قرآن|وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر | بر اساس روایت [[امام باقر]] {{ع}} حیی از افرادی بود که در پی [[دروغگو]] دانستن [[پیامبر]] {{صل}} برآمد.<ref>تفسیر منسوب به امام عسکری {{ع}}، ص ۹۲.</ref> [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«آنان که پیمان با خداوند و سوگندهای خود را به بهای ناچیز میفروشند، در جهان واپسین بیبهرهاند و خداوند با آنان سخن نمیگوید و در روز رستخیز به آنان نمینگرد و آنان را پاکیزه نمیدارد و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۷۷.</ref> نیز از افرادی یاد میکند که به [[پیمان]] و [[سوگند]] خود پایبند نیستند و در [[آخرت]] بیبهرهاند و [[خدا]] با آنها سخن نخواهد گفت و عذابی در [[انتظار]] آنان است. بر اساس روایتی از [[عکرمه]]، این آیه درباره تنی چند از بزرگان [[یهود]] از جمله حیی فرود آمده است که منکر [[نبوت]] پیامبر {{صل}} بودند. طبق ادامه این [[آیات]]، برخی از آنها سخنانی با استناد به کتاب به زبان میآورند که از کتاب نیست، بلکه این گفتار را به [[دروغ]] به خدا نسبت میدهند: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ}}<ref>«بیگمان آنان که از کتاب (آسمانی) آنچه را خداوند فرو فرستاده است پنهان میدارند و (آن را) به بهای اندک میفروشند جز آتش در اندرون خود نمیانبارند و روز رستخیز خداوند با آنان سخن نمیگوید و آنها را پاکیزه نمیگرداند و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۴.</ref>.<ref> جامعالبیان، ج ۳، ص ۴۳۵؛ التبیان، ج ۲، ص ۵۰۶ - ۵۰۷؛ اسباب النزول، ص ۱۱۵.</ref> به دیده [[طبرسی]] در [[مجمعالبیان]] این آیه درباره علمای یهود از جمله حیی بن اخطب نازل شده است که آنچه را در کتاب خود دارند پنهان ساختهاند. خدای متعال در این آیه به آنان [[وعده]] داده که در آخرت با آنان سخن نخواهد گفت و عذابی دردناک منتظرشان است.<ref>مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۶۸.</ref> به [[روایت]] ابن اسحق در [[منابع تفسیری]]<ref> جامع البیان، ج ۱، ص ۶۸۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۵۳.</ref> نیز [[تاریخی]]،<ref> السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۴۸.</ref> حیی بن اخطب و برادرش [[ابویاسر]] بیش از دیگران به [[قبایل عرب]] [[حسادت]] ورزیده و با همه توان میکوشیدند [[مردم]] را از [[اسلام]] بازگردانند، ازاینرو آیه {{متن قرآن|وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ}}<ref>«بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.</ref> نازل گردید و به [[مسلمانان]] [[یادآوری]] کرد بسیاری از [[اهل کتاب]] پس از آنکه [[حقیقت]] بر آنان روشن شد، از روی [[حسادت]] به دست برداشتن از [[اسلام]] [[گرایش]] دارند. این گزارش مینمایاند که [[گسترش اسلام]] در یثرب سبب نگرانیهایی برای حیی و دیگر سران [[یهود]] شده بود. | ||
با گذشت [[زمان]]، وقت آن فرا رسید که حیی و دیگر بزرگان یهود با ابراز [[تمسخر]] به مقابله با [[پیامبر]]{{صل}} و هوادارانش برآیند. بر پایه روایتی از [[قتاده]] و [[حسن بصری]]، حیی از کسانی بود که پس از درخواست [[کمک مالی]] [[مسلمانان]] که با عنوان "[[قرض]] به [[الله]] " یاد شده بود، الله را به ریشخند گرفته و خود را [[بینیاز]] و اللّهرا محتاج دانستند. بر اساس [[آیه]] {{متن قرآن|لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ}}<ref>«خداوند سخن آن کسان را که گفتند: خداوند تهیدست است و ما توانگریم شنیده است؛ به زودی آنچه را گفتهاند و اینکه پیامبران را ناروا میکشتند مینویسیم و میگوییم:عذاب آتش سوزان | با گذشت [[زمان]]، وقت آن فرا رسید که حیی و دیگر بزرگان یهود با ابراز [[تمسخر]] به مقابله با [[پیامبر]] {{صل}} و هوادارانش برآیند. بر پایه روایتی از [[قتاده]] و [[حسن بصری]]، حیی از کسانی بود که پس از درخواست [[کمک مالی]] [[مسلمانان]] که با عنوان "[[قرض]] به [[الله]] " یاد شده بود، الله را به ریشخند گرفته و خود را [[بینیاز]] و اللّهرا محتاج دانستند. بر اساس [[آیه]] {{متن قرآن|لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ}}<ref>«خداوند سخن آن کسان را که گفتند: خداوند تهیدست است و ما توانگریم شنیده است؛ به زودی آنچه را گفتهاند و اینکه پیامبران را ناروا میکشتند مینویسیم و میگوییم:عذاب آتش سوزان را بچشید» سوره آل عمران، آیه ۱۸۱.</ref> که به این مناسبت فرود آمد، [[خدا]] فرمود که سخنان آنان [[ثبت]] خواهد شد و به آنها گفته خواهد شد که [[عذاب]] [[آتش]] را بچشید<ref> جامعالبیان، ج ۴، ص ۲۵۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۸۹۸.</ref> طبق [[روایت]] [[ابن عباس]] در آیه {{متن قرآن|الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا}}<ref>«همان کسان که تنگچشمی میورزند و مردم را به تنگچشمی وا میدارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان میکنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۳۷.</ref> حیی و برخی دیگر از سران یهود یثرب، از [[انصار]] میخواستند با مساعدتهای [[مالی]] خود از پیامبر {{صل}} [[حمایت]] نکنند و آنان را از گرفتار آمدن به [[فقر]] هشدار میدادند و [[آینده]] [[حضرت]] را مبهم میشمردند. پس از [[نزول]] این [[آیات]]، خدا غیر مستقیم اعلام داشت که برای [[کافران]] عذابی دردناک آماده کرده است.<ref>السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۶۰؛ جامعالبیان، ج ۵، ص ۱۲۱؛ زادالمسیر، ج ۱، ص ۴۰۴ - ۴۰۵.</ref> در [[سال ۴ هجری]]، حیی و تنی از [[بنینضیر]] در [[سرزمین]] مسکونی خود گرد هم نشسته بودند که [[پیامبر]] {{صل}} و شماری از یارانش نزد آنها آمدند و [[حضرت]] از آنان خواست در پرداخت دیه دو تن از [[بنیعامر]] که اشتباهی یکی از [[مسلمانان]] او را کشته بود به وی کمک کنند، زیرا آنها با بنیعامر همپیمان بودند. حیی و همراهانش از حضرت خواستند نزدشان بماند تا از او [[پذیرایی]] شود؛ ولی اندکی بعد حیی از دیگران خواست از این [[فرصت]] بهره گرفته و پیامبر {{صل}} را بکشند، در حالی که همراهان حضرت [[گمان]] میکردند ایشان برای انجام کاری بیرون رفته و دوباره نزد آنها بازمیگردد؛ ولی پیامبر {{صل}} به [[مدینه]] بازگشته بود. در پی این رخداد، همراهان حضرت نیز بازگشتند و سپس [[رسول خدا]] {{صل}} از ایشان خواست که ۱۰ [[روزه]] یثرب را ترک کنند.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۶۴ - ۳۶۵.</ref> | ||
[[مفسران]] نخستین [[قرآنی]]، [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دستدرازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.</ref> را به حادثه [[ترور]] پیامبر{{صل}} [[تفسیر]] کردهاند. به استناد [[روایت]] ابن ابی زیاد، آیه فوق در پی [[یادآوری]] [[ترور]] آن حضرت به دست بنینضیر و رهبرشان حیی بن اخطب است که در این رخداد، [[خدا]] پیامبر{{صل}} را [[نجات]] داد. آنان [[تصمیم]] داشتند با رها کردن سنگ از بلندی بر حضرت، وی را از پای درآورند<ref> جامع البیان، ج ۶، ص ۱۹۷ - ۱۹۸.</ref> عبدالله بن ابی پنهانی با حیی بن اخطب رابطه داشت و با فرستادن پیک، [[حمایت]] خود را از او اعلام کرد، در نتیجه حیی [[مخالفت]] خود را با ترک یثرب ابراز داشت. از نظر حیی که اندوخته غذایی کافی در قلعههای خود داشت، پیامبر{{صل}} نمیتوانست با محاصره آنها به نتیجه برسد. برخی از بزرگان بنینضیر با نظر حیی [[مخالف]] بودند و پیامد آن را از دست رفتن [[دارایی]] خود میدانستند؛ ولی حیی از [[تصمیم]] خود بازنگشت و [[برادر]] خود را نزد [[رسول خدا]]{{صل}} فرستاد تا او را رسما از [[عزم]] خود [[آگاه]] کند.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۶۸ - ۳۷۰.</ref> با [[مقاومت]] [[بنینضیر]] در برابر محاصره، [[پیامبر]]{{صل}} تصمیم گرفت با بریدن برخی درختان خرمایشان، [[ایستادگی]] آنها را [[درهم]] شکند. حیی در این مرحله به شدت زیر فشار اعضای [[قبیله]] خود بود و به شرایط جدید تن داد، تا تنها دارایی انتقال یافتنی خود را برداشته و از یثرب برود.<ref> المغازی، ج ۱، | [[مفسران]] نخستین [[قرآنی]]، [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ}}<ref>«ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دستدرازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.</ref> را به حادثه [[ترور]] پیامبر {{صل}} [[تفسیر]] کردهاند. به استناد [[روایت]] ابن ابی زیاد، آیه فوق در پی [[یادآوری]] [[ترور]] آن حضرت به دست بنینضیر و رهبرشان حیی بن اخطب است که در این رخداد، [[خدا]] پیامبر {{صل}} را [[نجات]] داد. آنان [[تصمیم]] داشتند با رها کردن سنگ از بلندی بر حضرت، وی را از پای درآورند<ref> جامع البیان، ج ۶، ص ۱۹۷ - ۱۹۸.</ref> عبدالله بن ابی پنهانی با حیی بن اخطب رابطه داشت و با فرستادن پیک، [[حمایت]] خود را از او اعلام کرد، در نتیجه حیی [[مخالفت]] خود را با ترک یثرب ابراز داشت. از نظر حیی که اندوخته غذایی کافی در قلعههای خود داشت، پیامبر {{صل}} نمیتوانست با محاصره آنها به نتیجه برسد. برخی از بزرگان بنینضیر با نظر حیی [[مخالف]] بودند و پیامد آن را از دست رفتن [[دارایی]] خود میدانستند؛ ولی حیی از [[تصمیم]] خود بازنگشت و [[برادر]] خود را نزد [[رسول خدا]] {{صل}} فرستاد تا او را رسما از [[عزم]] خود [[آگاه]] کند.<ref>المغازی، ج ۱، ص ۳۶۸ - ۳۷۰.</ref> با [[مقاومت]] [[بنینضیر]] در برابر محاصره، [[پیامبر]] {{صل}} تصمیم گرفت با بریدن برخی درختان خرمایشان، [[ایستادگی]] آنها را [[درهم]] شکند. حیی در این مرحله به شدت زیر فشار اعضای [[قبیله]] خود بود و به شرایط جدید تن داد، تا تنها دارایی انتقال یافتنی خود را برداشته و از یثرب برود.<ref> المغازی، ج ۱، ص ۳۷۲ - ۳۷۴.</ref> این رخداد در [[آیات]] [[سوره حشر]] بازتاب یافته است: در [[آیه]] نخست این [[سوره]] اشاره شده که [[خدا]] [[یهودیان]] بیاعتقاد به پیامبر {{صل}} را بیرون کرده است. [[مقاتل]] در [[تفسیر]] خود از این آیه از حیی نام برده است.<ref> تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۳۴۱.</ref> حیی پس از [[اخراج]] از یثرب به [[خیبر]] رفت، زیرا در آنجا نیز داراییهایی داشت؛ سپس از خیبر به [[مکه]] رفت تا بتواند [[قریش]] را برای [[مبارزه]] با پیامبر {{صل}} با خود همراه کند و از همه نیروهای منطقه برای شکستن [[قدرت حضرت]] بهره برد. او به [[قریشیان]] [[وعده]] داد که در صورت [[حمله]] قریش و [[قبایل]] دیگر به یثرب، یهودیان [[بنیقریظه]] ساکن در یثرب را با آنها همراه خواهد کرد. آنان قبیله [[غطفان]] را نیز در برابر دادن محصول یک سال خیبر با خود همراه کردند.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۴۴۱ - ۴۴۳، ۴۵۴، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۶۱.</ref> | ||
در آیه {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا}}<ref>«آیا به کسانی که بهرهای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریستهای (که چگونه) به «جبت» | در آیه {{متن قرآن|أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا}}<ref>«آیا به کسانی که بهرهای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریستهای (که چگونه) به «جبت» و «طاغوت» ایمان دارند و درباره کافران میگویند که اینان رهیافتهتر از مؤمنانند؟!» سوره نساء، آیه ۵۱.</ref> خدا آنها را [[لعن]] و بیان کرده است که کسی به [[یاری]] آنان نخواهد آمد. بر پایه [[روایت]] [[ضحاک]]، {{متن قرآن|بِالْجِبْتِ}} در این [[آیه]] حیی بناخطب است که در میان [[یهودیان]] [[نفوذ]] فراوانی داشت و آنان را از [[ایمان به پیامبر]] {{صل}} بازمیداشت. به استناد این [[روایات]]، این آیه زمانی فرود آمد که حیی نزد [[قریش]] رفته بود و با وجود عناصر مشترک بسیار در هر دو [[آیین]] [[یهودیت]] و [[اسلام]]، [[قریشیان]] [[بتپرست]] را [[هدایت]] یافتهتر از [[مسلمانان]] شناخته بود.<ref> مجمعالبیان، ج ۳، ص ۹۳؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۱۴ - ۲۱۵؛ تفسیر مقاتل، ج ۱، ص ۲۳۴.</ref> پس از اعزام قریش و [[غطفان]] به سوی [[مدینه]]، حیی نزد [[بنیقریظه]] رفت و آنان برای میزبانی او [[اکراه]] داشتند؛ ولی [[ستایش]] حیی از [[سپاهیان]] [[قریش]] و غطفان واصرار او به [[همراهی]] [[کعب بن اسد]] [[رهبر]] بنیقریظه با او انجامید و حیی به وی [[وعده]] داد در صورت [[شکست]] [[سپاه]] [[احزاب]]، به میان آنان خواهد رفت، تا در هر مجازاتی که بنیقریظه با آن روبه رو شد با آنان [[شریک]] باشد.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۴۵۴ - ۴۵۷؛ السیرهالنبویه، ج ۲، ص ۲۲۰ - ۲۲۱.</ref> همزمان با قرار گرفتن احزاب در پشت [[خندق]]، بنیقریظه همچنان نگران بودند که این سپاه در صورت ناکامی به [[سرزمین]] خود بازگردد و آنان را در برابر [[پیامبر]] {{صل}} تنها بگذارد، از این رو بنیقریظه از قریش خواستار گروگانهای تضمینی شدند. در همین حال، [[تصمیم]] قریش به [[حمله]] به مدینه در [[روز]] [[شنبه]]، با [[مخالفت]] بنیقریظه همراه شد، زیرا شنبه را [[حرمت]] مینهادند. همه این امور به این امر پایان یافت که [[ابوسفیان]] حیی بن اخطب را [[فریبکار]] بخواند.<ref> المغازی، ج ۲، ص ۴۸۵ - ۴۸۷.</ref> پس از شکست و بازگشت سپاه احزاب، پیامبر {{صل}} [[عزم]] کرد برای [[مجازات]] بنیقریظه آنان را محاصره کند. سران بنیقریظه برای [[تصمیمگیری]] سخنان خود را بیان کردند؛ اما حیی بن اخطب از آنها خواست تا روز شنبه که مسلمانان حمله [[یهود]] را [[گمان]] ندارند، به آنان [[یورش]] برند؛ ولی این نظر با مخالفت آنان روبهرو شد.<ref>المغازی، ج ۲، ص ۵۰۲ - ۵۰۳.</ref> با تن دادن [[بنیقریظه]] به [[حکم]] [[سعد بن معاذ]] از [[رهبران]] [[اوس]]، حیی بن اخطب همراه سران بنیقریظه[[تسلیم]] شده و به [[قتل]] رسیدند<ref> السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۴۰ - ۲۴۱.</ref>.<ref>[[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حیی بن اخطب (مقاله)|مقاله «حیی بن اخطب»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۱۱.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[بنینضیر]] (قبیله) | * [[بنینضیر]] (قبیله) | ||
* [[ابویاسر نضری]] (برادر) | * [[ابویاسر نضری]] (برادر) | ||
خط ۲۶: | خط ۲۵: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:000062.jpg|22px]] [[مهران اسماعیلی|اسماعیلی، مهران]]، [[حیی بن اخطب (مقاله)|مقاله «حیی بن اخطب»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم ج۱۱]] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۳۲: | خط ۳۱: | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:اعلام]] | [[رده:اعلام]] |
نسخهٔ کنونی تا ۳۰ سپتامبر ۲۰۲۲، ساعت ۲۰:۵۹
مقدمه
از حیی بن اخطب، خانواده، نسب، دارایی و پیشینه او در یثرب و نبردهای پیش از اسلام، اطلاعات چندان درخور اعتمادی در دست نیست، هرچند وی را اسرائیلی تبار و از نسل هارون برادر موسی (ع) دانستهاند.[۱] حیی از دانشمندان [۲] طایفه یهودی بنینضیر بود و دوره حضور پیامبر (ص) در مدینه رهبری آنها را به عهده داشت و بعدها دخترش صفیه به همسری پیامبر درآمد. (بنینضیر) نخستین گزارشها از حیی، به ملاقات وی با پیامبر (ص) در یثرب اشاره دارد که به جهت نزدیکی سکونتگاه بنینضیر به قبا احتمالاً این دیدار هنگام اقامت آن حضرت در قبا روی داده است. در این ملاقات، حیی با فردی آشنا شد که ادعای پیامبری داشت. به روایت صفیه دخترش، حیی با برادر خود ابویاسر به دیدن پیامبر (ص) رفته بودند که دریافتند حضرت همان موعود است؛ ولی حیی از همان آغاز مخالفت خود را با پیوستن به پیامبر (ص) نشان داد.
بر اساس گزارشهایی حیی و برادرش پس از آشنایی و دیدار پیامبر (ص) دریافتند که سخن و دعوت او درست است؛ لکن کوشیدند نظر خود را بر دیگران بپوشانند، در نتیجه در برخی تفاسیر ذیل آیه ﴿الَّذِينَ آتَيْنَاهُمُ الْكِتَابَ يَعْرِفُونَهُ كَمَا يَعْرِفُونَ أَبْنَاءَهُمْ وَإِنَّ فَرِيقًا مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَهُمْ يَعْلَمُونَ﴾[۳] به این امر اشاره شده است و این آیه را حکایتگر این واقعه دانستهاند[۴] گزارشی درباره مخالفت حیی با پیامبر (ص) در آغاز در دست نیست. به نظر، وی نخست، در پی گردآوری اطلاعات بیشتر از دعوت آن حضرت برآمد و مخالفت خود را آشکار نکرد. بر اساس روایتی از ابن عباس دلیل نزول سوره اخلاص آن بود که یهودیان از جمله حیی، درباره اوصاف خدا از پیامبر (ص) پرسیدند که این سوره نازل گردید.[۵] به استناد گزارشی از امام باقر (ع) حیی بن اخطب پس از پرسش از رسول اکرم (ص) درباره نزول حروف مقطعه آغاز سورههای قرآن از سوی جبرئیل کوشید، تا مدت حکومت ایشان را بر اساس حروف ابجد تخمین زند.[۶]در منابع دیگر، این رخداد به روایت جابر بن عبداللّهگزارش شده است.[۷] منابع تاریخی نیز به این حادثه اشاره کردهاند.[۸]
گفته شده است آیه ﴿هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ ﴾[۹] به همین مناسبت نازل گردید و تلاش برای تفسیر آیات متشابه را عمل کسانی دانست که در پی حقیقت نیستند[۱۰] احتمالاً در همین دوره، پیامبر (ص) به ایمان آوردن یهودیان امیدوار بود؛ ولی خدا از حضرت خواست چندان به آنها خوشبین نباشد. بر پایه روایت ابن عباس و کلبی، مصداق "کافران" در آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا سَوَاءٌ عَلَيْهِمْ أَأَنْذَرْتَهُمْ أَمْ لَمْ تُنْذِرْهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ﴾[۱۱] سران یهود از جمله حیی بن اخطب است. در این آیات، خدا به رسولش اطمینان میدهد که این افراد ایمان نخواهند آورد[۱۲] ابنهشام در بیان دشمنان یهودی پیامبر (ص) از قبیله بنینضیر، نام حیی بن اخطب را در صدر فهرست خود آورده است.[۱۳] با ایمان آوردن برخی از یهودیان یثرب به رسول خدا (ص) حیی و دیگران خطاب به آنها گفتند که از میان عرب پیامبری برانگیخته نمیشود و محمد فرمانرواست؛ سپس آنان نزد حضرت آمده و از ایشان درباره ذوالقرنین پرسیدند که پیامبر (ص) بر اساس آیات مکی به آنان پاسخ گفت.[۱۴]
بر اساس روایت امام باقر (ع) حیی از افرادی بود که در پی دروغگو دانستن پیامبر (ص) برآمد.[۱۵] آیه ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَأَيْمَانِهِمْ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ لَا خَلَاقَ لَهُمْ فِي الْآخِرَةِ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَلَا يَنْظُرُ إِلَيْهِمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۱۶] نیز از افرادی یاد میکند که به پیمان و سوگند خود پایبند نیستند و در آخرت بیبهرهاند و خدا با آنها سخن نخواهد گفت و عذابی در انتظار آنان است. بر اساس روایتی از عکرمه، این آیه درباره تنی چند از بزرگان یهود از جمله حیی فرود آمده است که منکر نبوت پیامبر (ص) بودند. طبق ادامه این آیات، برخی از آنها سخنانی با استناد به کتاب به زبان میآورند که از کتاب نیست، بلکه این گفتار را به دروغ به خدا نسبت میدهند: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَكْتُمُونَ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتَابِ وَيَشْتَرُونَ بِهِ ثَمَنًا قَلِيلًا أُولَئِكَ مَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ إِلَّا النَّارَ وَلَا يُكَلِّمُهُمُ اللَّهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَلَا يُزَكِّيهِمْ وَلَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ﴾[۱۷].[۱۸] به دیده طبرسی در مجمعالبیان این آیه درباره علمای یهود از جمله حیی بن اخطب نازل شده است که آنچه را در کتاب خود دارند پنهان ساختهاند. خدای متعال در این آیه به آنان وعده داده که در آخرت با آنان سخن نخواهد گفت و عذابی دردناک منتظرشان است.[۱۹] به روایت ابن اسحق در منابع تفسیری[۲۰] نیز تاریخی،[۲۱] حیی بن اخطب و برادرش ابویاسر بیش از دیگران به قبایل عرب حسادت ورزیده و با همه توان میکوشیدند مردم را از اسلام بازگردانند، ازاینرو آیه ﴿وَدَّ كَثِيرٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ لَوْ يَرُدُّونَكُمْ مِنْ بَعْدِ إِيمَانِكُمْ كُفَّارًا حَسَدًا مِنْ عِنْدِ أَنْفُسِهِمْ مِنْ بَعْدِ مَا تَبَيَّنَ لَهُمُ الْحَقُّ فَاعْفُوا وَاصْفَحُوا حَتَّى يَأْتِيَ اللَّهُ بِأَمْرِهِ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ﴾[۲۲] نازل گردید و به مسلمانان یادآوری کرد بسیاری از اهل کتاب پس از آنکه حقیقت بر آنان روشن شد، از روی حسادت به دست برداشتن از اسلام گرایش دارند. این گزارش مینمایاند که گسترش اسلام در یثرب سبب نگرانیهایی برای حیی و دیگر سران یهود شده بود.
با گذشت زمان، وقت آن فرا رسید که حیی و دیگر بزرگان یهود با ابراز تمسخر به مقابله با پیامبر (ص) و هوادارانش برآیند. بر پایه روایتی از قتاده و حسن بصری، حیی از کسانی بود که پس از درخواست کمک مالی مسلمانان که با عنوان "قرض به الله " یاد شده بود، الله را به ریشخند گرفته و خود را بینیاز و اللّهرا محتاج دانستند. بر اساس آیه ﴿لَقَدْ سَمِعَ اللَّهُ قَوْلَ الَّذِينَ قَالُوا إِنَّ اللَّهَ فَقِيرٌ وَنَحْنُ أَغْنِيَاءُ سَنَكْتُبُ مَا قَالُوا وَقَتْلَهُمُ الْأَنْبِيَاءَ بِغَيْرِ حَقٍّ وَنَقُولُ ذُوقُوا عَذَابَ الْحَرِيقِ﴾[۲۳] که به این مناسبت فرود آمد، خدا فرمود که سخنان آنان ثبت خواهد شد و به آنها گفته خواهد شد که عذاب آتش را بچشید[۲۴] طبق روایت ابن عباس در آیه ﴿الَّذِينَ يَبْخَلُونَ وَيَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبُخْلِ وَيَكْتُمُونَ مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَأَعْتَدْنَا لِلْكَافِرِينَ عَذَابًا مُهِينًا﴾[۲۵] حیی و برخی دیگر از سران یهود یثرب، از انصار میخواستند با مساعدتهای مالی خود از پیامبر (ص) حمایت نکنند و آنان را از گرفتار آمدن به فقر هشدار میدادند و آینده حضرت را مبهم میشمردند. پس از نزول این آیات، خدا غیر مستقیم اعلام داشت که برای کافران عذابی دردناک آماده کرده است.[۲۶] در سال ۴ هجری، حیی و تنی از بنینضیر در سرزمین مسکونی خود گرد هم نشسته بودند که پیامبر (ص) و شماری از یارانش نزد آنها آمدند و حضرت از آنان خواست در پرداخت دیه دو تن از بنیعامر که اشتباهی یکی از مسلمانان او را کشته بود به وی کمک کنند، زیرا آنها با بنیعامر همپیمان بودند. حیی و همراهانش از حضرت خواستند نزدشان بماند تا از او پذیرایی شود؛ ولی اندکی بعد حیی از دیگران خواست از این فرصت بهره گرفته و پیامبر (ص) را بکشند، در حالی که همراهان حضرت گمان میکردند ایشان برای انجام کاری بیرون رفته و دوباره نزد آنها بازمیگردد؛ ولی پیامبر (ص) به مدینه بازگشته بود. در پی این رخداد، همراهان حضرت نیز بازگشتند و سپس رسول خدا (ص) از ایشان خواست که ۱۰ روزه یثرب را ترک کنند.[۲۷]
مفسران نخستین قرآنی، آیه ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ هَمَّ قَوْمٌ أَنْ يَبْسُطُوا إِلَيْكُمْ أَيْدِيَهُمْ فَكَفَّ أَيْدِيَهُمْ عَنْكُمْ وَاتَّقُوا اللَّهَ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ﴾[۲۸] را به حادثه ترور پیامبر (ص) تفسیر کردهاند. به استناد روایت ابن ابی زیاد، آیه فوق در پی یادآوری ترور آن حضرت به دست بنینضیر و رهبرشان حیی بن اخطب است که در این رخداد، خدا پیامبر (ص) را نجات داد. آنان تصمیم داشتند با رها کردن سنگ از بلندی بر حضرت، وی را از پای درآورند[۲۹] عبدالله بن ابی پنهانی با حیی بن اخطب رابطه داشت و با فرستادن پیک، حمایت خود را از او اعلام کرد، در نتیجه حیی مخالفت خود را با ترک یثرب ابراز داشت. از نظر حیی که اندوخته غذایی کافی در قلعههای خود داشت، پیامبر (ص) نمیتوانست با محاصره آنها به نتیجه برسد. برخی از بزرگان بنینضیر با نظر حیی مخالف بودند و پیامد آن را از دست رفتن دارایی خود میدانستند؛ ولی حیی از تصمیم خود بازنگشت و برادر خود را نزد رسول خدا (ص) فرستاد تا او را رسما از عزم خود آگاه کند.[۳۰] با مقاومت بنینضیر در برابر محاصره، پیامبر (ص) تصمیم گرفت با بریدن برخی درختان خرمایشان، ایستادگی آنها را درهم شکند. حیی در این مرحله به شدت زیر فشار اعضای قبیله خود بود و به شرایط جدید تن داد، تا تنها دارایی انتقال یافتنی خود را برداشته و از یثرب برود.[۳۱] این رخداد در آیات سوره حشر بازتاب یافته است: در آیه نخست این سوره اشاره شده که خدا یهودیان بیاعتقاد به پیامبر (ص) را بیرون کرده است. مقاتل در تفسیر خود از این آیه از حیی نام برده است.[۳۲] حیی پس از اخراج از یثرب به خیبر رفت، زیرا در آنجا نیز داراییهایی داشت؛ سپس از خیبر به مکه رفت تا بتواند قریش را برای مبارزه با پیامبر (ص) با خود همراه کند و از همه نیروهای منطقه برای شکستن قدرت حضرت بهره برد. او به قریشیان وعده داد که در صورت حمله قریش و قبایل دیگر به یثرب، یهودیان بنیقریظه ساکن در یثرب را با آنها همراه خواهد کرد. آنان قبیله غطفان را نیز در برابر دادن محصول یک سال خیبر با خود همراه کردند.[۳۳]
در آیه ﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِينَ أُوتُوا نَصِيبًا مِنَ الْكِتَابِ يُؤْمِنُونَ بِالْجِبْتِ وَالطَّاغُوتِ وَيَقُولُونَ لِلَّذِينَ كَفَرُوا هَؤُلَاءِ أَهْدَى مِنَ الَّذِينَ آمَنُوا سَبِيلًا﴾[۳۴] خدا آنها را لعن و بیان کرده است که کسی به یاری آنان نخواهد آمد. بر پایه روایت ضحاک، ﴿بِالْجِبْتِ﴾ در این آیه حیی بناخطب است که در میان یهودیان نفوذ فراوانی داشت و آنان را از ایمان به پیامبر (ص) بازمیداشت. به استناد این روایات، این آیه زمانی فرود آمد که حیی نزد قریش رفته بود و با وجود عناصر مشترک بسیار در هر دو آیین یهودیت و اسلام، قریشیان بتپرست را هدایت یافتهتر از مسلمانان شناخته بود.[۳۵] پس از اعزام قریش و غطفان به سوی مدینه، حیی نزد بنیقریظه رفت و آنان برای میزبانی او اکراه داشتند؛ ولی ستایش حیی از سپاهیان قریش و غطفان واصرار او به همراهی کعب بن اسد رهبر بنیقریظه با او انجامید و حیی به وی وعده داد در صورت شکست سپاه احزاب، به میان آنان خواهد رفت، تا در هر مجازاتی که بنیقریظه با آن روبه رو شد با آنان شریک باشد.[۳۶] همزمان با قرار گرفتن احزاب در پشت خندق، بنیقریظه همچنان نگران بودند که این سپاه در صورت ناکامی به سرزمین خود بازگردد و آنان را در برابر پیامبر (ص) تنها بگذارد، از این رو بنیقریظه از قریش خواستار گروگانهای تضمینی شدند. در همین حال، تصمیم قریش به حمله به مدینه در روز شنبه، با مخالفت بنیقریظه همراه شد، زیرا شنبه را حرمت مینهادند. همه این امور به این امر پایان یافت که ابوسفیان حیی بن اخطب را فریبکار بخواند.[۳۷] پس از شکست و بازگشت سپاه احزاب، پیامبر (ص) عزم کرد برای مجازات بنیقریظه آنان را محاصره کند. سران بنیقریظه برای تصمیمگیری سخنان خود را بیان کردند؛ اما حیی بن اخطب از آنها خواست تا روز شنبه که مسلمانان حمله یهود را گمان ندارند، به آنان یورش برند؛ ولی این نظر با مخالفت آنان روبهرو شد.[۳۸] با تن دادن بنیقریظه به حکم سعد بن معاذ از رهبران اوس، حیی بن اخطب همراه سران بنیقریظهتسلیم شده و به قتل رسیدند[۳۹].[۴۰]
جستارهای وابسته
- بنینضیر (قبیله)
- ابویاسر نضری (برادر)
- صفیه بنت حیی بن اخطب (فرزند)
منابع
پانویس
- ↑ الطبقات، ج ۸، ص ۱۲۰؛ المعارف، ص ۱۳۸.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۶۸.
- ↑ «کسانی که به آنان کتاب (آسمانی) دادهایم او را میشناسند همانگونه که فرزندانشان را میشناسند؛ و به راستی دستهای از آنان حق را دانسته پنهان میدارند» سوره بقره، آیه ۱۴۶.
- ↑ روض الجنان، ج ۲، ص ۲۱۶.
- ↑ تفسیر ابن ابی حاتم، ج ۱۰، ص ۳۴۷۴.
- ↑ تفسیر قمی، ج ۱، ص ۲۲۳؛ تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۲۶.
- ↑ جامعالبیان، ج ۱، ص ۱۳۸.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۴۶.
- ↑ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ جامع البیان، ج ۳، ص ۲۴۲.
- ↑ «بیگمان بر کافران برابر است، چه بیمشان دهی یا بیمشان ندهی، ایمان نمیآورند» سوره بقره، آیه ۶.
- ↑ انساب الاشراف، ج ۱، ص ۲۸۳؛ تفسیر قرطبی، ج ۱، ص ۱۸۴.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۱۴.
- ↑ السیرهالنبویه، ج ۱، ص ۵۷۱.
- ↑ تفسیر منسوب به امام عسکری (ع)، ص ۹۲.
- ↑ «آنان که پیمان با خداوند و سوگندهای خود را به بهای ناچیز میفروشند، در جهان واپسین بیبهرهاند و خداوند با آنان سخن نمیگوید و در روز رستخیز به آنان نمینگرد و آنان را پاکیزه نمیدارد و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره آل عمران، آیه ۷۷.
- ↑ «بیگمان آنان که از کتاب (آسمانی) آنچه را خداوند فرو فرستاده است پنهان میدارند و (آن را) به بهای اندک میفروشند جز آتش در اندرون خود نمیانبارند و روز رستخیز خداوند با آنان سخن نمیگوید و آنها را پاکیزه نمیگرداند و عذابی دردناک خواهند داشت» سوره بقره، آیه ۱۷۴.
- ↑ جامعالبیان، ج ۳، ص ۴۳۵؛ التبیان، ج ۲، ص ۵۰۶ - ۵۰۷؛ اسباب النزول، ص ۱۱۵.
- ↑ مجمع البیان، ج ۱، ص ۴۶۸.
- ↑ جامع البیان، ج ۱، ص ۶۸۲؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۳۵۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۴۸.
- ↑ «بسیاری از اهل کتاب با آنکه حق برای آنان روشن است، از رشکی در درون جانشان، خوش دارند که شما را از پس ایمان به کفر بازگردانند؛ باری، (از آنان) درگذرید و چشم بپوشید تا (زمانی که) خداوند فرمان خویش را (پیش) آورد که خداوند بر هر کاری تواناست» سوره بقره، آیه ۱۰۹.
- ↑ «خداوند سخن آن کسان را که گفتند: خداوند تهیدست است و ما توانگریم شنیده است؛ به زودی آنچه را گفتهاند و اینکه پیامبران را ناروا میکشتند مینویسیم و میگوییم:عذاب آتش سوزان را بچشید» سوره آل عمران، آیه ۱۸۱.
- ↑ جامعالبیان، ج ۴، ص ۲۵۹؛ مجمع البیان، ج ۱، ص ۸۹۸.
- ↑ «همان کسان که تنگچشمی میورزند و مردم را به تنگچشمی وا میدارند و آنچه را خداوند از بخشش خود به آنان داده است پنهان میکنند و برای کافران عذابی خوارساز آماده کردهایم» سوره نساء، آیه ۳۷.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۶۰؛ جامعالبیان، ج ۵، ص ۱۲۱؛ زادالمسیر، ج ۱، ص ۴۰۴ - ۴۰۵.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۶۴ - ۳۶۵.
- ↑ «ای مؤمنان از نعمت خداوند بر خود یاد کنید، آنگاه که گروهی بر آن بودند تا بر شما دستدرازی کنند و خداوند دستشان را از شما کوتاه کرد، و از خداوند پروا کنید و مؤمنان باید تنها بر خداوند توکل کنند» سوره مائده، آیه ۱۱.
- ↑ جامع البیان، ج ۶، ص ۱۹۷ - ۱۹۸.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۶۸ - ۳۷۰.
- ↑ المغازی، ج ۱، ص ۳۷۲ - ۳۷۴.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج ۳، ص ۳۴۱.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۴۴۱ - ۴۴۳، ۴۵۴، السیرة النبویه، ج ۱، ص ۵۶۱.
- ↑ «آیا به کسانی که بهرهای (اندک) از کتاب آسمانی داده شده است ننگریستهای (که چگونه) به «جبت» و «طاغوت» ایمان دارند و درباره کافران میگویند که اینان رهیافتهتر از مؤمنانند؟!» سوره نساء، آیه ۵۱.
- ↑ مجمعالبیان، ج ۳، ص ۹۳؛ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۱۴ - ۲۱۵؛ تفسیر مقاتل، ج ۱، ص ۲۳۴.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۴۵۴ - ۴۵۷؛ السیرهالنبویه، ج ۲، ص ۲۲۰ - ۲۲۱.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۴۸۵ - ۴۸۷.
- ↑ المغازی، ج ۲، ص ۵۰۲ - ۵۰۳.
- ↑ السیرة النبویه، ج ۲، ص ۲۴۰ - ۲۴۱.
- ↑ اسماعیلی، مهران، مقاله «حیی بن اخطب»، دائرة المعارف قرآن کریم، ج۱۱.