ابو نوح کلاعی حمیری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'جست و جوی' به 'جستجوی'
جز (جایگزینی متن - 'جست و جوی' به 'جستجوی')
خط ۶: خط ۶:
== توضیح یک حقیقت ==
== توضیح یک حقیقت ==
* قبل از آنکه به داستان ابو نوح کلاعی در صفین بپردازیم، لازم است این توضیح داده شود که حضور [[عمار یاسر]] در میان [[سپاه علی]] {{ع}} یکی از نشانه‌های حقانیت این [[جبهه]] بود، از طرف دیگر شهادت او به دست قوای [[شام]]، [[حجت]] را بر همگان تمام کرد و تردیدی برای هیچ کس باقی نگذاشت که جبهه [[معاویه]]، همان جبهه [[بغی]]، [[عدوان]]، [[تجاوز]]، [[ستم]] و [[غارتگری]]؛ و [[جبهه علی]] {{ع}} [[جبهه حق]] و [[عدل]] و [[دادگستری]] است؛ زیرا همه می‌دانستند که [[رسول خدا]] {{صل}} خبر داده بود که "همانا [[عمار]] را گروه [[سرکش]] و [[ستمکار]] خواهند کشت"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ عَمَّاراً تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ}}</ref>؛ از همین رو هنگامی که خبر شهادت عمار در میان هر دو [[سپاه]] منتشر شد، در میان [[لشکریان]] شام تزلزلی به وجود آمد و صدای [[اعتراض]] و ابراز [[ندامت]] از همه نواحی [[سپاه شام]] برخاست و حقانیت [[راه و رسم امیرالمؤمنین]] {{ع}} در میان [[سپاهیان]] حضرت به [[اثبات]] رسید. داستان زیر، مطلب [[پیشگویی]] رسول خدا {{صل}} را بیشتر توضیح می‌دهد:
* قبل از آنکه به داستان ابو نوح کلاعی در صفین بپردازیم، لازم است این توضیح داده شود که حضور [[عمار یاسر]] در میان [[سپاه علی]] {{ع}} یکی از نشانه‌های حقانیت این [[جبهه]] بود، از طرف دیگر شهادت او به دست قوای [[شام]]، [[حجت]] را بر همگان تمام کرد و تردیدی برای هیچ کس باقی نگذاشت که جبهه [[معاویه]]، همان جبهه [[بغی]]، [[عدوان]]، [[تجاوز]]، [[ستم]] و [[غارتگری]]؛ و [[جبهه علی]] {{ع}} [[جبهه حق]] و [[عدل]] و [[دادگستری]] است؛ زیرا همه می‌دانستند که [[رسول خدا]] {{صل}} خبر داده بود که "همانا [[عمار]] را گروه [[سرکش]] و [[ستمکار]] خواهند کشت"<ref>{{متن حدیث|إِنَّ عَمَّاراً تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ}}</ref>؛ از همین رو هنگامی که خبر شهادت عمار در میان هر دو [[سپاه]] منتشر شد، در میان [[لشکریان]] شام تزلزلی به وجود آمد و صدای [[اعتراض]] و ابراز [[ندامت]] از همه نواحی [[سپاه شام]] برخاست و حقانیت [[راه و رسم امیرالمؤمنین]] {{ع}} در میان [[سپاهیان]] حضرت به [[اثبات]] رسید. داستان زیر، مطلب [[پیشگویی]] رسول خدا {{صل}} را بیشتر توضیح می‌دهد:
* [[ذوالکلاع حمیری]] که از [[سرداران سپاه]] شام و در جست و جوی [[حق]] بود، می‌گوید: من خود مکرر از [[عمرو عاص]] شنیده بودم که می‌گفت: [[پیامبر خدا]] {{صل}} به [[عمار]] فرمود: "تو به دست گروهی [[سرکش]] و [[ستمگر]] کشته خواهی شد و آخرین نوشیدنی‌ات، جرعه شیری خواهد بود که با کمی آب آمیخته است"<ref>{{متن حدیث|تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ وَ آخِرُ زَادِكَ ضَيَاحٌ مِنْ لَبَنٍ}}</ref>.
* [[ذوالکلاع حمیری]] که از [[سرداران سپاه]] شام و در جستجوی [[حق]] بود، می‌گوید: من خود مکرر از [[عمرو عاص]] شنیده بودم که می‌گفت: [[پیامبر خدا]] {{صل}} به [[عمار]] فرمود: "تو به دست گروهی [[سرکش]] و [[ستمگر]] کشته خواهی شد و آخرین نوشیدنی‌ات، جرعه شیری خواهد بود که با کمی آب آمیخته است"<ref>{{متن حدیث|تَقْتُلُكَ الْفِئَةُ الْبَاغِيَةُ وَ آخِرُ زَادِكَ ضَيَاحٌ مِنْ لَبَنٍ}}</ref>.
* لذا به [[عمرو عاص]] گفتم: وای بر تو، مگر نه این که هم اکنون [[عمار یاسر]] در [[جبهه علی]] {{ع}} است و با ما [[پیکار]] می‌کند. بنابراین آن گروه برحقند و گروه ما بر [[باطل]]! عمرو عاص با این که خود می‌دانست [[راه حضرت علی]] {{ع}} راه [[حق]] و راه [[معاویه]] بر باطل است اما با [[حیله]] و [[دروغ]] خواست [[ذوالکلاع]] را مجاب کند تا مبادا با همراهانش به [[سپاه]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ملحق شود، لذا گفت: ای ذوالکلاع نگران نباش، زیرا عمار به زودی [[آگاه]] شده و از [[سپاه علی]] فاصله می‌گیرد و به ما می‌پیوندد.
* لذا به [[عمرو عاص]] گفتم: وای بر تو، مگر نه این که هم اکنون [[عمار یاسر]] در [[جبهه علی]] {{ع}} است و با ما [[پیکار]] می‌کند. بنابراین آن گروه برحقند و گروه ما بر [[باطل]]! عمرو عاص با این که خود می‌دانست [[راه حضرت علی]] {{ع}} راه [[حق]] و راه [[معاویه]] بر باطل است اما با [[حیله]] و [[دروغ]] خواست [[ذوالکلاع]] را مجاب کند تا مبادا با همراهانش به [[سپاه]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} ملحق شود، لذا گفت: ای ذوالکلاع نگران نباش، زیرا عمار به زودی [[آگاه]] شده و از [[سپاه علی]] فاصله می‌گیرد و به ما می‌پیوندد.
* این موضوع مدتی قبل از [[شهادت]] عمار بود ولی قبل از انتشار خبر شهادت عمار، در میان [[سپاهیان]] [[شام]]، ذوالکلاع کشته شده بود و حضور نداشت تا [[دروغگویی]] عمرو عاص را [[شاهد]] و ناظر باشد، لذا در این موقع عمرو عاص به معاویه گفت: نمی‌دانم به [[مرگ]] کدام یک از این دو، مسرور‌تر باشم: به مرگ عمار یاسر از سپاه علی یا مرگ ذوالکلاع در میان سپاهیان خودی، به [[خدا]] [[سوگند]] اگر ذوالکلاع هم اکنون زنده از کشته شدن عمار به دست [[سپاه شام]] آگاه می‌شد، متوجه [[حقیقت]] شده و با همه قومش به علی {{ع}} می‌پیوست و کار را بر ما سخت می‌کرد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۲۴.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۳۹-۴۰.</ref>
* این موضوع مدتی قبل از [[شهادت]] عمار بود ولی قبل از انتشار خبر شهادت عمار، در میان [[سپاهیان]] [[شام]]، ذوالکلاع کشته شده بود و حضور نداشت تا [[دروغگویی]] عمرو عاص را [[شاهد]] و ناظر باشد، لذا در این موقع عمرو عاص به معاویه گفت: نمی‌دانم به [[مرگ]] کدام یک از این دو، مسرور‌تر باشم: به مرگ عمار یاسر از سپاه علی یا مرگ ذوالکلاع در میان سپاهیان خودی، به [[خدا]] [[سوگند]] اگر ذوالکلاع هم اکنون زنده از کشته شدن عمار به دست [[سپاه شام]] آگاه می‌شد، متوجه [[حقیقت]] شده و با همه قومش به علی {{ع}} می‌پیوست و کار را بر ما سخت می‌کرد<ref>شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۲۴.</ref><ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۱۳۹-۴۰.</ref>
۲۱۸٬۱۹۶

ویرایش