بصیرت: تفاوت میان نسخه‌ها

۴٬۳۱۹ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۷ سپتامبر ۲۰۱۸
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:


بصیرت: بینش، آگاهی، هوشیاری و زیرکی، روشندلی و چشم خِرَد
*'''بصیرت:''' بینش، آگاهی، هوشیاری و زیرکی، روشندلی و چشم خِرَد
این واژه برگرفته از ریشه عربی «ب ـ ص‌ـ ر» است.[۶۲] در نثر و شعر قدیم فارسی فراوان یافت می‌شود[۶۳] و غالباً به صورت ترکیبی اضافی با واژه چشم به کار می‌رفته و در برابر بینایی حسی و ظاهری، به معنای بینایی قلبی و شهودی بوده است. مشتقات این ماده، در قرآن بسیار به کار رفته‌است؛ نظیر: بَصَر و جمع آن اَبصار، به معنای‌چشم یا قوه بینایی (نحل/۱۶،۷۷؛ احزاب/۳۳،۱۰؛ ق‌/۵۰‌،۲۲؛ نجم/۵۳‌،۱۷؛ احقاف/۴۶،۲۶؛ انعام/۶‌،۱۰۳؛ ص/۳۸،۴۵۵؛ ملک/۶۷‌،۴)، ترکیب «اولی الابصار» به معنای صاحبان بینش و پندگیری (آل‌عمران/۳،۱۳؛ نور/۲۴،۴۴؛ حشر/۵۹‌،۲)، بصیر به معنای آگاه یا بینا (اسراء/۱۷،۱۷؛ فاطر/۳۵،۱۹)، مبصر به معنای روشنایی دهنده (یونس/۱۰،۶۷‌؛ نمل/۲۷،۸۶‌؛ غافر/۴۰،۶۱) و بینا (اعراف/۷،۲۰۱) مبصره به معنای آشکار کننده و روشنی ده (نمل/۲۷،۱۳؛ اسراء/۱۷، ۱۲، ۵۹)، مستبصر به معنای تمیز دهنده حق از باطل یا طالب بصیرت و‌آگاهی (عنکبوت /۲۹،۳۸)، تبصره به معنای یادآور‌و بینش ده (ق/۵۰‌،۸) و بصیرت. (یوسف/۱۲،۱۰۸؛ قیامت/۷۵،۱۴)[۶۴] صورت فعلی این ماده نیز در قرآن، هم به صورت مجرد (بَصُرَ) و هم مزید (اَبصَرَ، یبصِّرون) به کار رفته‌است. گفته شده که گونه مجرد، بیشتر در مواردی به کار رفته که نگاه ظاهری با بینش باطنی‌همراه بوده است.[۶۵]
*این واژه برگرفته از ریشه عربی ـ ص‌ ـ ر" است<ref>لسان‌العرب، ج‌۲، ص‌۴۱۸‌ـ‌۴۱۹، «بصر»؛ لغت نامه، ج‌۳، ص‌۴۲۰۶، «بصیر».</ref>. در نثر و شعر قدیم فارسی فراوان یافت می‌شود<ref>لغت نامه، ج‌۳، ص‌۴۲۰۶.</ref> و غالباً به صورت ترکیبی اضافی با واژه چشم به کار می‌رفته و در برابر بینایی حسی و ظاهری، به معنای بینایی قلبی و شهودی بوده است. مشتقات این ماده، در [[قرآن]] بسیار به کار رفته‌است؛ نظیر: {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|بَصَرِ}}﴾}} و جمع آن اَبصار، به معنای‌ چشم یا قوه بینایی {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلِلَّهِ غَيْبُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا أَمْرُ السَّاعَةِ إِلاَّ كَلَمْحِ الْبَصَرِ أَوْ هُوَ أَقْرَبُ إِنَّ اللَّهَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ }}﴾}}<ref> و نهان آسمان‌ها و زمین از آن خداوند است و کار رستخیز جز یک چشم بر هم زدن نیست یا خود کوتاه‌تر است؛ بی‌گمان خداوند بر هر کاری تواناست؛ سوره نحل، آیه:۷۷.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| إِذْ جَاؤُوكُم مِّن فَوْقِكُمْ وَمِنْ أَسْفَلَ مِنكُمْ وَإِذْ زَاغَتْ الأَبْصَارُ وَبَلَغَتِ الْقُلُوبُ الْحَنَاجِرَ وَتَظُنُّونَ بِاللَّهِ الظُّنُونَا }}﴾}}<ref> هنگامی که از فراز و فرودتان بر شما تاختند و آنگاه که چشم‌ها کلاپیسه شد و دل‌ها به گلوها رسید و به خداوند گمان‌ها (ی نادرست) بردید؛ سوره احزاب، آیه: ۱۰.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لَقَدْ كُنتَ فِي غَفْلَةٍ مِّنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ }}﴾}}<ref> به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است؛ سوره ق، آیه: ۲۲.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|مَا زَاغَ الْبَصَرُ وَمَا طَغَى}}﴾}}<ref> چشم (وی سوی دیگر) نگشت و کژ ندید؛ سوره نجم، آیه:۱۷.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَلَقَدْ مَكَّنَّاهُمْ فِيمَا إِن مَّكَّنَّاكُمْ فِيهِ وَجَعَلْنَا لَهُمْ سَمْعًا وَأَبْصَارًا وَأَفْئِدَةً فَمَا أَغْنَى عَنْهُمْ سَمْعُهُمْ وَلا أَبْصَارُهُمْ وَلا أَفْئِدَتُهُم مِّن شَيْءٍ إِذْ كَانُوا يَجْحَدُونَ بِآيَاتِ اللَّهِ وَحَاقَ بِهِم مَّا كَانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُون}}﴾}}<ref> و به راستی ما به آنان در چیزهایی توانمندی دادیم که به شما در آنها توانمندی نداده‌ایم و برای آنان گوش و دیدگان و دل‌هایی نهادیم، اما گوش و دیدگان و دل‌های آنان هیچ به کارشان نیامد زیرا آیات خداوند را انکار می‌کردند و (کیفر) آنچه به ریشخند می‌گرفتند آنها را فرا گرفت؛ سوره احقاف، آیه: ۲۶.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لاَّ تُدْرِكُهُ الأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الأَبْصَارَ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ}}﴾}}<ref> چشم‌ها او را در نمی‌یابند و او چشم‌ها را در می‌یابد و او نازک‌بین آگاه است؛ سوره انعام، آیه: ۱۰۳.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَاذْكُرْ عِبَادَنَا إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ أُولِي الأَيْدِي وَالأَبْصَارِ }}﴾}}<ref> و از بندگان توانمند و روشن‌بین  ما ابراهیم و اسحاق و یعقوب، یاد کن؛ سوره ص، آیه: ۴۵.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| ثُمَّ ارْجِعِ الْبَصَرَ كَرَّتَيْنِ يَنقَلِبْ إِلَيْكَ الْبَصَرُ خَاسِئاً وَهُوَ حَسِيرٌ }}﴾}}<ref> سپس بار دیگر چشم بگردان تا چشم، خسته و رنجه به سوی تو بازگردد؛ سوره ملک، آیه: ۴.</ref>، ترکیب {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|لِّأُولِي الأَبْصَارِ }}﴾}} به معنای صاحبان بینش و پندگیری {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن| قَدْ كَانَ لَكُمْ آيَةٌ فِي فِئَتَيْنِ الْتَقَتَا فِئَةٌ تُقَاتِلُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَأُخْرَى كَافِرَةٌ يَرَوْنَهُم مِّثْلَيْهِمْ رَأْيَ الْعَيْنِ وَاللَّهُ يُؤَيِّدُ بِنَصْرِهِ مَن يَشَاء إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الأَبْصَارِ }}﴾}}<ref> به راستی شما را در کار دو گروهی که (در «بدر») با هم رو به رو شدند، نشانه‌ای (برای پند گیری) بود: گروهی برای خداوند جنگ می‌کردند و (گروه) دیگری کافر بودند که آنها را دو چندان خود به چشم می‌دیدند (و می‌هراسیدند) و خداوند هر کسی را بخواهد با یاوری خویش پشتیبانی می‌کند؛ بی‌گمان در این امر پندی برای اهل بینش است؛ سوره آل عمران، آیه: ۱۳.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|يُقَلِّبُ اللَّهُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَعِبْرَةً لِّأُولِي الأَبْصَارِ}}﴾}}<ref> خداوند شب و روز را برمی‌گرداند، بی‌گمان در این پندی برای دیده‌وران است؛ سوره نور، آیه:۴۴.</ref>، {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي أَخْرَجَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ مِن دِيَارِهِمْ لِأَوَّلِ الْحَشْرِ مَا ظَنَنتُمْ أَن يَخْرُجُوا وَظَنُّوا أَنَّهُم مَّانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم مِّنَ اللَّهِ فَأَتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ حَيْثُ لَمْ يَحْتَسِبُوا وَقَذَفَ فِي قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ يُخْرِبُونَ بُيُوتَهُم بِأَيْدِيهِمْ وَأَيْدِي الْمُؤْمِنِينَ فَاعْتَبِرُوا يَا أُولِي الأَبْصَارِ }}﴾}}<ref> اوست که کافران اهل کتاب  را از خانه‌هایشان در نخستین گردآوری بیرون راند (هر چند) شما گمان نمی‌کردید که بیرون روند و (خودشان) گمان می‌کردند که دژهایشان بازدارنده آنان در برابر خداوند است اما (اراده) خداوند از جایی که گمان نمی‌بردند بدیشان رسید و در دل‌هایشان هراس افکند؛ به دست خویش و به دست مؤمنان خانه‌های خویش را ویران می‌کردند؛ پس ای دیده‌وران پند بگیرید!؛ سوره حشر، آیه: ۲.</ref>، بصیر به معنای آگاه یا بینا{{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَكَمْ أَهْلَكْنَا مِنَ الْقُرُونِ مِن بَعْدِ نُوحٍ وَكَفَى بِرَبِّكَ بِذُنُوبِ عِبَادِهِ خَبِيرًا بَصِيرًا }}﴾}}<ref> و چه بسیار از اقوام بعد از نوح را که نابود کردیم و (همین) بس، که پروردگارت به گناهان بندگانش آگاهی بیناست؛ سوره اسراء، آیه: ۱۷.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|وَمَا يَسْتَوِي الأَعْمَى وَالْبَصِيرُ}}﴾}}<ref> و نابینا و بینا برابر نیست؛ سوره فاطر، آیه: ۱۹.</ref>، مبصر به معنای روشنایی دهنده {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|هُوَ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُواْ فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَسْمَعُونَ}}﴾}}<ref> اوست که برای شما شب را نهاد تا در آن بیارمید و روز را روشنی‌بخش (آفرید)؛ بی‌گمان در آن نشانه‌هاست برای گروهی که می‌شنوند؛ سوره یونس، آیه: ۶۷.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|أَلَمْ يَرَوْا أَنَّا جَعَلْنَا اللَّيْلَ لِيَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ}}﴾}}<ref> آیا ندیده‌اند که ما شب را آفریدیم تا در آن آرامش یابند و روز را روشنی بخش (آفریدیم)؛ بی‌گمان در آن نشانه‌هایی است برای گروهی که ایمان می‌آورند؛ سوره نمل، آیه:۸۶.</ref>؛ {{عربی|اندازه=150%|﴿{{متن قرآن|اللَّهُ الَّذِي جَعَلَ لَكُمُ اللَّيْلَ لِتَسْكُنُوا فِيهِ وَالنَّهَارَ مُبْصِرًا إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لا يَشْكُرُونَ}}﴾}}<ref> و ای قوم من! چگونه است که (من) شما را به رهایی فرا می‌خوانم و (شما) مرا به آتش (دوزخ) فرا می‌خوانید؟؛ سوره غافر، آیه:۶۱.</ref> و بینا (اعراف/۷،۲۰۱) مبصره به معنای آشکار کننده و روشنی ده (نمل/۲۷،۱۳؛ اسراء/۱۷، ۱۲، ۵۹)، مستبصر به معنای تمیز دهنده حق از باطل یا طالب بصیرت و‌آگاهی (عنکبوت /۲۹،۳۸)، تبصره به معنای یادآور‌و بینش ده (ق/۵۰‌،۸) و بصیرت. (یوسف/۱۲،۱۰۸؛ قیامت/۷۵،۱۴)[۶۴] صورت فعلی این ماده نیز در قرآن، هم به صورت مجرد (بَصُرَ) و هم مزید (اَبصَرَ، یبصِّرون) به کار رفته‌است. گفته شده که گونه مجرد، بیشتر در مواردی به کار رفته که نگاه ظاهری با بینش باطنی‌همراه بوده است.[۶۵]
به طور کلی بصیرت و اِبصار به معنای بینایی است که گاه با چشم ظاهر، صورت می‌گیرد و جنبه حسی دارد و گاه با چشم درون و عقل و به معنای ادراکات عقلی و قلبی است.[۶۶]
به طور کلی بصیرت و اِبصار به معنای بینایی است که گاه با چشم ظاهر، صورت می‌گیرد و جنبه حسی دارد و گاه با چشم درون و عقل و به معنای ادراکات عقلی و قلبی است.[۶۶]
مفسران سه کاربرد معنایی برای واژه بصیرت در قرآن شمرده‌اند: ۱.‌یقین و اطمینان: «اَدعوا اِلَی اللّهِ عَلی بَصیرَة» . (یوسف/۱۲،۱۰۸) پیامبر در این آیه اعلان می‌دارد  که با یقین و اطمینان و از روی بصیرت کامل و معرفتی که حق و باطل را از هم جدا می‌سازد، به خدا دعوت می‌کند.[۶۷] ۲.شاهد: «بَلِ الاِنسـنُ عَلی نَفسِهِ بَصیرَة» . (قیامت/۷۵،۱۴) در تفسیر این آیه دو احتمال وجود  دارد: یکی اینکه انسان خود شاهد اعمال خویش است که در این صورت تاء در بصیرت برای مبالغه خواهد بود. دیگر آنکه این آیه معنایی مشابه آیه ۲۴ نور/۲۴ دارد؛ به این صورت که شاهدانی از انسان مانند اعضا و جوارحش بر اعمال او نظارت دارند.[۶۸]۳.دلایل روشن: «قَد جاءَکم بَصائِرُ مِن رَبِّکم» . (انعام/۶‌،۱۰۴۴؛ نیز نک: اعراف/۷، ۲۰۳؛ اسراء/۱۷،۱۰۲؛ جاثیه/۴۵،۲۰) بیشتر مفسران بصائر (جمع بصیرت) را به معنای حجج و بینات دانسته‌اند که باعث شناخت هدایت از ضلالت و ایمان از کفر[۶۹] یا  موجب علم و آگاهی می‌شود؛ به گونه‌ای که گویی معلوم به چشم دیده می‌شود.[۷۰] البته برخی نیز بصائر را به معنای وحی و آنچه رسول آورده، تفسیر کرده‌اند.[۷۱] در ادامه آیه ۱۰۴‌انعام/۶ آمده است که هرکس این نشانه‌ها را بیابد و به آنها اقرار  کند و ایمان بیاورد، سود برده است[۷۲]: «فَمَن اَبصَرَ فَلِنَفسِهِ ومَن عَمِی فَعَلَیها...» . از آن جهت به نشانه‌ها و دلایل روشن و قاطع الهی بصائر گفته شده که موجب بینایی قلب و درک حقایق به وسیله آن می‌شود[۷۳]، بر این اساس، کوری و بینایی در این آیه ناظر به شناخت قلبی و چشم بصیرت است.[۷۴]
مفسران سه کاربرد معنایی برای واژه بصیرت در قرآن شمرده‌اند: ۱.‌یقین و اطمینان: «اَدعوا اِلَی اللّهِ عَلی بَصیرَة» . (یوسف/۱۲،۱۰۸) پیامبر در این آیه اعلان می‌دارد  که با یقین و اطمینان و از روی بصیرت کامل و معرفتی که حق و باطل را از هم جدا می‌سازد، به خدا دعوت می‌کند.[۶۷] ۲.شاهد: «بَلِ الاِنسـنُ عَلی نَفسِهِ بَصیرَة» . (قیامت/۷۵،۱۴) در تفسیر این آیه دو احتمال وجود  دارد: یکی اینکه انسان خود شاهد اعمال خویش است که در این صورت تاء در بصیرت برای مبالغه خواهد بود. دیگر آنکه این آیه معنایی مشابه آیه ۲۴ نور/۲۴ دارد؛ به این صورت که شاهدانی از انسان مانند اعضا و جوارحش بر اعمال او نظارت دارند.[۶۸]۳.دلایل روشن: «قَد جاءَکم بَصائِرُ مِن رَبِّکم» . (انعام/۶‌،۱۰۴۴؛ نیز نک: اعراف/۷، ۲۰۳؛ اسراء/۱۷،۱۰۲؛ جاثیه/۴۵،۲۰) بیشتر مفسران بصائر (جمع بصیرت) را به معنای حجج و بینات دانسته‌اند که باعث شناخت هدایت از ضلالت و ایمان از کفر[۶۹] یا  موجب علم و آگاهی می‌شود؛ به گونه‌ای که گویی معلوم به چشم دیده می‌شود.[۷۰] البته برخی نیز بصائر را به معنای وحی و آنچه رسول آورده، تفسیر کرده‌اند.[۷۱] در ادامه آیه ۱۰۴‌انعام/۶ آمده است که هرکس این نشانه‌ها را بیابد و به آنها اقرار  کند و ایمان بیاورد، سود برده است[۷۲]: «فَمَن اَبصَرَ فَلِنَفسِهِ ومَن عَمِی فَعَلَیها...» . از آن جهت به نشانه‌ها و دلایل روشن و قاطع الهی بصائر گفته شده که موجب بینایی قلب و درک حقایق به وسیله آن می‌شود[۷۳]، بر این اساس، کوری و بینایی در این آیه ناظر به شناخت قلبی و چشم بصیرت است.[۷۴]
خط ۲۴: خط ۲۴:
قرآن، صاحبان بصیرت را به تفکر و عبرت فرا می‌خواند. گاه آنان را به بینش و دقت در وجود خود: «و فی اَنفُسِکم اَفَلا تُبصِرون» (ذاریات/۵۱‌،۲۱) و پدیده‌های محیط اطراف سفارش می‌کند: «اَوَلَم یرَوا اَنّا نَسوقُ الماءَ اِلَی الاَرضِ الجُرُزِ فَنُخرِجُ بِهِ زَرعـًا... اَفَلا یبصِرون» (سجده/۳۲،۲۷) و گاه آنان را از سرنوشت گذشتگان زنهار می‌دهد و به عبرت‌گیری از آنها فرا می‌خواند: «واللّهُ یؤَیدُ بِنَصرِهِ مَن یشاءُ اِنَّ فی ذلِک لَعِبرَةً لاُِولِی الاَبصـر» . (آل عمران/۳،۱۳  و نیز نک: حشر/۵۹‌،۲) آنان که از چشم عبرت و بصیرت بهره برده‌اند؛ توجهی به دنیا و لذات فانی آن ندارند و آن را با آخرت و قرب خداوند معاوضه می‌کنند.[۱۱۶] پارسایان هنگامی که گرفتار وسوسه‌های شیطان شوند به سرعت متذکر می‌شوند، حقیقت را با نور بصیرت درمی‌یابند و از دام وسوسه‌های شیاطین رهایی می‌یابند[۱۱۷]: «اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا اِذا مَسَّهُم طـئِفٌ‌مِنَ‌الشَّیطـنِ تَذَکروا فَاِذا هُم مُبصِرون» . (اعراف/۷،۲۰۱)
قرآن، صاحبان بصیرت را به تفکر و عبرت فرا می‌خواند. گاه آنان را به بینش و دقت در وجود خود: «و فی اَنفُسِکم اَفَلا تُبصِرون» (ذاریات/۵۱‌،۲۱) و پدیده‌های محیط اطراف سفارش می‌کند: «اَوَلَم یرَوا اَنّا نَسوقُ الماءَ اِلَی الاَرضِ الجُرُزِ فَنُخرِجُ بِهِ زَرعـًا... اَفَلا یبصِرون» (سجده/۳۲،۲۷) و گاه آنان را از سرنوشت گذشتگان زنهار می‌دهد و به عبرت‌گیری از آنها فرا می‌خواند: «واللّهُ یؤَیدُ بِنَصرِهِ مَن یشاءُ اِنَّ فی ذلِک لَعِبرَةً لاُِولِی الاَبصـر» . (آل عمران/۳،۱۳  و نیز نک: حشر/۵۹‌،۲) آنان که از چشم عبرت و بصیرت بهره برده‌اند؛ توجهی به دنیا و لذات فانی آن ندارند و آن را با آخرت و قرب خداوند معاوضه می‌کنند.[۱۱۶] پارسایان هنگامی که گرفتار وسوسه‌های شیطان شوند به سرعت متذکر می‌شوند، حقیقت را با نور بصیرت درمی‌یابند و از دام وسوسه‌های شیاطین رهایی می‌یابند[۱۱۷]: «اِنَّ الَّذینَ اتَّقَوا اِذا مَسَّهُم طـئِفٌ‌مِنَ‌الشَّیطـنِ تَذَکروا فَاِذا هُم مُبصِرون» . (اعراف/۷،۲۰۱)
کفرورزی و گناه باعث خاموش شدن نور الهی در قلب انسان و کور شدن چشم بصیرت وی می‌شود. تعبیرهایی گوناگون در قرآن حاکی از بستن دل کافران و هدایت ناپذیری آنهاست.[۱۱۸] در این آیات از ترجیح دنیا بر آخرت، (نحل/۱۶۶، ۱۰۷ ـ ۱۰۸)، نفاق و دورویی (بقره/۲، ۱۷ ـ ۱۸)، هواپرستی (جاثیه/۴۵،۲۳)، رویگردانی از آیات الهی (کهف/۱۸،۵۷)، سرسختی در پذیرش ایمان (انعام/۶‌،۱۱۰) و مواردی از این دست به عنوان موانع هدایت پذیری و  روشنی چشم بصیرت سخن آمده است. خداوند کوری، کری، گنگی و مهر و موم شدن قلب اینان را در قرآن به خود نسبت می‌دهد: «اُولـئِک الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ فَاَصَمَّهُم و اَعمی اَبصـرَهُم» (محمّد/۴۷،۲۳؛ بقره/۲،۷)؛ ولی این نافی نقش آنان در گمراهی خود نیست، زیرا آنان خود از پذیرش سخن فطرت و بصیرتشان سر‌باز زده‌اند و این موجب ضعف بصیرت و عقل نظری آنها شده است.[۱۱۹] در حقیقت  انسان در آغاز تولد، فاقد علم حصولی است و خداوند، هم ابزار علم حصولی را به وی می‌بخشد و هم فطرت او را با الهام از علم حضوری بهره‌مند می‌سازد. انسانی که از فطرت و شعور درونی خود بهره نبرد و در مسیر شهوتها و غرایز نفسانی قرار گیرد، و ابزار  ادراکی او (سمع، بصر، قلب) که باید معارف و اسرار عالم را بشناسد، با گناه آلوده شود، جایی برای تابش نور هدایت بر آن نمی‌ماند.[۱۲۰]
کفرورزی و گناه باعث خاموش شدن نور الهی در قلب انسان و کور شدن چشم بصیرت وی می‌شود. تعبیرهایی گوناگون در قرآن حاکی از بستن دل کافران و هدایت ناپذیری آنهاست.[۱۱۸] در این آیات از ترجیح دنیا بر آخرت، (نحل/۱۶۶، ۱۰۷ ـ ۱۰۸)، نفاق و دورویی (بقره/۲، ۱۷ ـ ۱۸)، هواپرستی (جاثیه/۴۵،۲۳)، رویگردانی از آیات الهی (کهف/۱۸،۵۷)، سرسختی در پذیرش ایمان (انعام/۶‌،۱۱۰) و مواردی از این دست به عنوان موانع هدایت پذیری و  روشنی چشم بصیرت سخن آمده است. خداوند کوری، کری، گنگی و مهر و موم شدن قلب اینان را در قرآن به خود نسبت می‌دهد: «اُولـئِک الَّذینَ لَعَنَهُمُ اللّهُ فَاَصَمَّهُم و اَعمی اَبصـرَهُم» (محمّد/۴۷،۲۳؛ بقره/۲،۷)؛ ولی این نافی نقش آنان در گمراهی خود نیست، زیرا آنان خود از پذیرش سخن فطرت و بصیرتشان سر‌باز زده‌اند و این موجب ضعف بصیرت و عقل نظری آنها شده است.[۱۱۹] در حقیقت  انسان در آغاز تولد، فاقد علم حصولی است و خداوند، هم ابزار علم حصولی را به وی می‌بخشد و هم فطرت او را با الهام از علم حضوری بهره‌مند می‌سازد. انسانی که از فطرت و شعور درونی خود بهره نبرد و در مسیر شهوتها و غرایز نفسانی قرار گیرد، و ابزار  ادراکی او (سمع، بصر، قلب) که باید معارف و اسرار عالم را بشناسد، با گناه آلوده شود، جایی برای تابش نور هدایت بر آن نمی‌ماند.[۱۲۰]
[۶۲]. لسان‌العرب، ج‌۲، ص‌۴۱۸‌ـ‌۴۱۹، «بصر»؛ لغت نامه، ج‌۳، ص‌۴۲۰۶، «بصیر».
[۶۳]. لغت نامه، ج‌۳، ص‌۴۲۰۶.
[۶۴]. مفردات، ص‌۱۲۷‌ـ‌۱۲۸؛ مجمع‌البحرین، ج‌۱، ص‌۲۰۴‌ـ‌۲۰۷؛ لغتنامه قرآن، ج‌۱، ص‌۳۰۹‌ـ‌۳۱۴، «بصر».
[۶۵]. مفردات، ص‌۱۲۷، «بصر»؛ بصائر ذوی التمییز، ج‌۲، ص‌۲۲۲.
[۶۶]. پیام قرآن، ج‌۱، ص‌۱۵۵.
[۶۷]. کشف الاسرار، ج‌۵‌، ص‌۱۴۸؛ مجمع البیان، ج‌۵‌، ص‌۴۱۱.
[۶۸]. جامع‌البیان، مج‌۱۴، ج‌۲۹، ص‌۲۲۹‌ـ‌۲۳۰؛ کشف الاسرار، ج‌۱۰، ص‌۳۰۳.
[۶۹]. جامع البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۳۹۶؛ شرح توحید الصدوق، ج‌۲، ص‌۲۹۳‌ـ‌۲۹۴.
[۷۰]. روض الجنان، ج‌۷، ص‌۴۰۴.
[۷۱]. الکشاف، ج‌۲، ص‌۵۵‌؛ تفسیر ابن‌کثیر، ج‌۲، ص‌۱۶۸.
[۷۲]. جامع‌البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۳۹۷؛ روض الجنان، ج‌۷، ص‌۴۰۵.
[۷۳]. التفسیر الکبیر، ج‌۵‌، ص‌۱۰۴؛ ج‌۱۳، ص‌۱۳۳؛ الفرقان، ج‌۲۵، ص‌۴۵۸.
[۷۴]. شرح توحید الصدوق، ج‌۲، ص‌۲۹۴.
[۷۵]. مقاییس اللغه، ج‌۱، ص‌۲۵۴؛ التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۸۰، «بصر».
[۷۶]. التحقیق، ج‌۱، ص‌۲۸۰، «بصر».
[۷۷]. میزان الحکمه، ج‌۱، ص‌۲۶۶.
[۷۸]. الکشاف، ج‌۲، ص‌۵۴‌ـ‌۵۵‌.
[۷۹]. احیاء علوم‌الدین، ج‌۱۴، ص‌۶۲‌ـ‌۶۳‌؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۲، ص‌۳۳۲.
[۸۰]. احیاء علوم‌الدین، ج۱۴، ص۶۳‌؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۷، ص‌۴۰.
[۸۱]. التعریفات، ص‌۶۶‌؛ مصطلحات جامع العلوم، ج‌۱، ص‌۲۱۶؛ کشاف اصطلاحات الفنون، ج‌۱، ص‌۳۳۹.
[۸۲]. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۲، ص‌۳۳۲؛ فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص‌۱۹۶.
[۸۳]. مقامات معنوی، ص‌۲۵.
[۸۴]. جامع البیان، مج‌۵‌، ج‌۷، ص‌۲۶۱.
[۸۵]. کشف الاسرار، ج‌۴، ص‌۳۸۱.
[۸۶]. جامع البیان، مج‌۱۰، ج‌۱۸، ص‌۲۰۶؛ مج‌۱۴، ج۲۸، ص۴۰؛ کشف‌الاسرار، ج۲، ص۳۲؛ نورالثقلین، ج‌۳، ص‌۵۰۸‌؛ ج‌۵‌، ص‌۲۷۴.
[۸۷]. المیزان، ج‌۲، ص‌۹۵.
[۸۸]. تسنیم، ج‌۲، ص‌۲۴۲.
[۸۹]. نهج‌البلاغه، خطبه ۶۵‌، ۱۰۵؛ بحارالانوار، ج‌۶۵‌، ص‌۲۷۴؛ میزان‌الحکمه، ج‌۱، ص‌۲۶۶.
[۹۰]. الدرالمنثور، ج‌۷، ص‌۶۹‌؛ نورالثقلین، ج‌۳، ص‌۵۰۸‌.
[۹۱]. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۵‌، ص‌۳۱۰‌ـ‌۳۱۲.
[۹۲]. جامع البیان، مج‌۱۳، ج‌۲۶، ص‌۲۱۱.
[۹۳]. تفسیر قرطبی، ج‌۱۷، ص‌۱۲.
[۹۴]. التبیان، ج‌۷، ص‌۲۲۰؛ جوامع الجامع، ج‌۲، ص‌۴۷.
[۹۵]. مجمع البیان، ج‌۷، ص‌۵۵‌ـ‌۵۶‌؛ المیزان، ج‌۱۴، ص‌۲۲۶.
[۹۶]. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۴، ص‌۲۹۶.
[۹۷]. جامع الاسرار، ص‌۵۱۰‌، ۵۷۹‌ـ‌۵۸۰‌.
[۹۸]. احیاء علوم الدین، ج‌۱۴، ص‌۶۲‌، ۶۳‌؛ تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۲، ص‌۳۳۲؛ ج‌۷، ص‌۴۰.
[۹۹]. المیزان، ج‌۱۵، ص‌۱۲۰‌ـ‌۱۲۱.
[۱۰۰]. همان، ص‌۱۲۱، ۱۲۵.
[۱۰۱]. روح المعانی، مج‌۶‌، ج‌۹، ص‌۲۸۵؛ صفوة التفاسیر، ج‌۱، ص‌۵۰۱‌؛ الفرقان، ج‌۲۸، ص‌۱۸۴.
[۱۰۲]. تفسیر المنار، ج‌۹، ص‌۶۴۸‌.
[۱۰۳]. التفسیر الکبیر، ج‌۱۵، ص‌۱۵۳.
[۱۰۴]. صفوة التفاسیر، ج‌۱، ص‌۳۷.
[۱۰۵]. الفرقان، ج‌۱۸، ص‌۱۸۶.
[۱۰۶]. صفوة التفاسیر، ج‌۱، ص‌۳۳.
[۱۰۷]. پیام قرآن، ج‌۱، ص‌۱۵۰.
[۱۰۸]. احیاء علوم الدین، ج‌۱۴، ص‌۶۲‌ـ‌۶۳‌.
[۱۰۹]. تفسیر صدرالمتالهین، ج‌۲، ص‌۳۳۲؛ ج‌۷، ص‌۴۰.
[۱۱۰]. احیاء علوم الدین، ج‌۱۴، ص‌۶۲‌ـ‌۶۳‌.
[۱۱۱]. مقامات معنوی، ص‌۲۵؛ فرهنگ اصطلاحات عرفانی، ص‌۱۹۶.
[۱۱۲]. البحرالمحیط، ج‌۲، ص‌۶۸۳‌ـ‌۶۸۴‌؛ مقامات معنوی، ص۱۶ـ۱۷؛ بحارالانوار، ج۱، ص۲۱۵ـ۲۱۶.
[۱۱۳]. مقامات معنوی، ص‌۱۶.
[۱۱۴]. پرتوی ازقرآن، ج‌۲، ص‌۲۴۲.
[۱۱۵]. مقامات معنوی، ص‌۲۰.
[۱۱۶]. شرح مصباح الشریعه، ص‌۲۰۴.
[۱۱۷]. صفوة التفاسیر، ج‌۱، ص‌۴۸۹.
[۱۱۸]. تسنیم، ج‌۲، ص‌۲۲۷.
[۱۱۹]. التفسیر الکبیر، ج‌۲۶، ص‌۱۰۲‌ـ‌۱۰۳.
[۱۲۰]. تسنیم، ج‌۲، ص‌۲۳۰‌ـ‌۲۳۱.
۱۱۵٬۱۶۹

ویرایش