عمل در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۱٬۹۱۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۹ اکتبر ۲۰۲۲
جز
جایگزینی متن - '؛ [[دانشنامه نهج البلاغه' به '؛ دین‌پرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه'
بدون خلاصۀ ویرایش
جز (جایگزینی متن - '؛ [[دانشنامه نهج البلاغه' به '؛ دین‌پرور، سید حسین، [[دانشنامه نهج البلاغه')
 
(۲۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{ویرایش غیرنهایی}}
{{مدخل مرتبط
{{نبوت}}
| موضوع مرتبط = عمل
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| عنوان مدخل  = [[عمل]]
: <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[عمل]]''' است. "'''[[عمل]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
| مداخل مرتبط = [[عمل در قرآن]] - [[عمل در حدیث]] - [[عمل در نهج البلاغه]] - [[عمل در اخلاق اسلامی]]
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
| پرسش مرتبط  = عمل (پرسش)
: <div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[عمل در قرآن]] | [[عمل در حدیث]] | [[عمل در کلام اسلامی]]| [[عمل در اخلاق اسلامی]]</div>
}}
<div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">
: <div style="background-color: rgb(206,242, 299); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">در این باره، تعداد بسیاری از پرسش‌های عمومی و مصداقی مرتبط، وجود دارند که در مدخل '''[[عمل (پرسش)]]''' قابل دسترسی خواهند بود.</div>
<div style="padding: 0.4em 0em 0.0em;">


==تأثیر عمل در [[سرنوشت انسان]]==
'''عمل''' یعنی [[کار]]، [[فعل]] و [[کردار]] [[انسان]] و چیزی که فرد به آن اشتغال دارد. کار به [[دلیل]] نوع فعالیت فیزیکی، موجب [[استواری]] [[بدن]] و نیز موجب [[استحکام]] شخصیت معنوی [[انسان]] می‌شود. همچنین عمل در [[سرنوشت]] انسان نیز اثرگذار است.  
*از نظر [[اسلام]] هیچ عملی بی‌اثر نیست، کاری که [[انسان]] می‌کند، سخنی که می‌گوید و اندیشه‌ای که می‌ورزد، در [[سرنوشت]] او اثرگذار است. اگر [[نیک]] باشد، او را در [[رسیدن به کمال]] [[یاری]] می‌کند و اگر بد باشد او را از پیمودن [[راه کمال]] باز میدارد و موجب [[انحطاط]] رتبه کمالی‌اش می‌شود؛، بنابراین [[سرنوشت]] هرکس به [[وسیله]] [[کردار]]، گفتار و اندیشه‌های او ساخته می‌شود. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى}}<ref>«آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن- که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>.
*در غیر این صورت [[دعوت]] [[انسان]] به تزكیه و [[تهذیب]] و انجام کارهای [[شایسته]]، نابخردانه و تلاش او برای [[رسیدن به کمال]] [[بیهوده]] خواهد بود. [[قرآن کریم]] نه تنها این اصل را پذیرفته و به صراحت اعلام کرده، بلکه با [[تبیین]] ابعاد مختلف آن [[قواعد]] متعدی را پرداخته است. از جمله:
#این اصل یکی از اصول کلی و سنت‌های همیشگی الاهی است که در [[کتب پیامبران پیشین]] نیز مطرح شده است. {{متن قرآن|أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى * وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى * أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى * وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى * وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى}}<ref>«یا او را از آنچه در صحیفه‌های موسی است آگاه نکرده‌اند؟ * و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟) * که هیچ باربرداری بار گناه دیگری را برنمی‌دارد * و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود * و اینکه (بهره) کوشش وی زودا که دیده شود» سوره نجم، آیه ۳۶-۴۰.</ref>. نمی‌کشد و [[انسان]] جز حاصل تلاش خود چیزی ندارد و به زودی تلاش او دیده می‌شود. از آخرین جمله این مجموعه [[آیات]] که دیدن [[اعمال]] را با فعل مجهول "دیده می‌شود" بیان می‌کند، می‌توان فهمید که نه تنها [[انسان]] عمل خویش را می‌بیند و از نتیجه آن بهره‌مند می‌شود؛ بلکه دیگران نیز از انتساب آن عمل به صاحبش باخبر می‌شوند و معلوم می‌شود که هر عملی از آن کیست. طبق این برداشت، عمل [[دولت]] [[آشکار]] است نه [[گنج]] [[پنهان]] و تأثیر فعل در [[سرنوشت]] فاعل تنها یک اصل ثبوتی [[صرف]] نیست بلکه از [[مقام اثبات]] و اعلام نیز بهره‌مند است.
#[[انسان]] فقط از عمل خویش بهره می‌برد و هیچ چیز و دیگری در [[سرنوشت]] او تأثیرگذار نیست. {{متن قرآن|هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ}}<ref>«سپس به ستمکاران می‌گویند: عذاب جاودانه را بچشید! آیا جز برای کاری که انجام می‌دادید کیفر می‌بینید؟» سوره یونس، آیه ۵۲.</ref>. تعبیر کسب در این [[آیه شریفه]] نشان می‌دهد که [[سرنوشت]] به دست آوردنی است. [[آینده]] روشنی است که [[انسان]] با دست خود میسازد نه دوردست مبهمی برای او ساخته و پرداخته شده باشد.
#هرکاری که [[انسان]] انجام می‌دهد، چه [[نیک]] و چه بد، به خود او بر می‌گردد. {{متن قرآن|إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا}}<ref>«اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیده‌اید و اگر بدی کنید به خویش کرده‌اید و چون وعده فرجامین فرا رسد (بندگانی دیگر را می‌فرستیم) تا چهره‌هایتان را اندوهبار گردانند و در آن مسجد وارد گردند چنان که بار نخست وارد آن شده بودند و تا بر هر چه دست یابند از میان» سوره اسراء، آیه ۷.</ref>. اگر [[نیکی]] کنید به خود کرده‌اید و اگر [[بدی]] کنید به خود کرده‌اید. {{متن قرآن|وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى}}<ref>«بگو: آیا جز خداوند پروردگاری بجویم حال آنکه او پروردگار هر چیز است و هیچ کس کاری (زشت) جز به زیان خویش نمی‌کند و هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمی‌دارد سپس بازگشتتان به سوی پروردگارتان است آنگاه شما را به آنچه در آن اختلاف می‌ورزیدید آگاه می‌گردا» سوره انعام، آیه ۱۶۴.</ref>.
#در [[نظام هستی]] هیچ عملی هر چند [[خرد]] و کوچک گم نمی‌شود. {{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ}}<ref>«پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.</ref>.
*پرده‌های زمان، پیچ و خم‌های مکان، کوچکی واقعه، ظرافت اسلوب، سرعت عمل و پیچیدگی ابزار، هیچکدام نمیتواند آنچه را از [[انسان]] صادر می‌شود مخفی نگه دارد. {{متن قرآن|إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ}}<ref>«پسرکم! بی‌گمان اگر (کرداری) همسنگ دانه خردلی باشد در دل تخته سنگی یا در آسمان‌ها یا در زمین، خداوند آن را می‌آورد که خداوند نازک‌بین دانایی‌ست» سوره لقمان، آیه ۱۶.</ref>. 
*اگر به اندازه یک دانه خردل عمل در [[دل]] سنگی یا در [[آسمان‌ها]] یا در [[زمین]] باشد، [[خدا]] آن را می‌آورد <ref>ر.ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۱۷.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۹۷-۹۹ .</ref>.


==چگونگی تأثیر عمل در [[سرنوشت]]==
== مقدمه ==
*[[نظام]] [[ترقی]] و [[تکامل انسان]] بر مبنای [[حقیقت]] پایه گذاری شده و از هرگونه اعتبار و [[قرارداد]] منزه است. هیچ کس بدون [[استحقاق]] در مرتبه‌ای نمی‌نشیند و تا مقامی را احراز نکند از [[نعمت‌ها]] و مزایای آن بهره نمی‌برد، بنابراین، [[سعادت]] و [[شقاوت انسان]] به مرتبه وجودی او ۔ یعنی به [[میزان]] راهی که در [[مسیر کمال]] پیموده - بستگی دارد. مرتبه وجودی و [[حقیقت]] [[شخصیت]] [[آدمی]] است که بهره‌مندی یا [[محرومیت]] از [[سعادت]] را [[تعیین]] می‌کند. به همین [[دلیل]] هر چیزی پیش از آنکه در [[آینده انسان]] اثرگذار باشد، باید در [[شخصیت]] او تأثیر کند، به عبارت دیگر راه تأثیر در [[سرنوشت انسان]] تأثیر در [[شخصیت]] اوست؛ پس هنگامی که می‌گوییم عمل [[آدمی]] در [[سرنوشت]] او مؤثر است، به این معنی است که [[شخصیت معنوی]] [[انسان]] با [[اعمال]] او ساخته می‌شود و چون [[انسان]] نیز خود عمل‌ساز است، بین [[انسان]] و عمل یک رابطه تعاملی برقرار است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۹۹ .</ref>.
کار و [[تلاش]] در [[زندگی]] [[انسان]] از اهمیتی والا برخودار و در شکل‌گیری شخصیت [[آدمی]] عاملی مؤثر است. این تأثیرگذاری را در وجوه گوناگون [[زندگی]] [[آدمی]] می‌توان در نظر گرفت. [[انسان]] با ایجاد کار و فعالیت، موهبت‌های [[الهی]] را از [[زمین]]، معادن، دریاها و... استخراج می‌کند و از آنها بهره می‌برد. به‌عبارتی، [[آدمی]] در اثر کار به [[نعمت‌های الهی]] فعلیت می‌بخشد. [[خداوند سبحان]] در [[قرآن کریم]] می‌فرماید: و بر [[قوم]] ثمود برادرشان [[صالح]] را فرستادیم. گفت: ای [[قوم]] من، [[خدای یکتا]] را بپرستید. شما را جز او خدایی نیست. اوست که شما را از [[زمین]] پدید آورده و خواسته است که آبادنش دارید<ref>{{متن قرآن| وَإِلَى ثَمُودَ أَخَاهُمْ صَالِحًا قَالَ يَا قَوْمِ اعْبُدُواْ اللَّهَ مَا لَكُم مِّنْ إِلَهٍ غَيْرُهُ هُوَ أَنشَأَكُم مِّنَ الأَرْضِ وَاسْتَعْمَرَكُمْ فِيهَا فَاسْتَغْفِرُوهُ ثُمَّ تُوبُواْ إِلَيْهِ إِنَّ رَبِّي قَرِيبٌ مُّجِيبٌ }}؛ سوره هود، آیه ۶۱</ref><ref> [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 647.</ref>.


==تعامل [[انسان]] و عمل==
== معناشناسی عمل ==
*[[روح انسان]] در آغاز [[خلقت]] هرچند قوا و استعدادهای فراوانی دارد، هیچ [[سرمایه]] فعلی و محققی نقشی ندارد. در زمینه‌ای خالی است که می‌توان آن را با چیزی پر کرد. [[لوح]] سفید است که می‌توان هر نقشی در آن رقم زد. [[روح انسان]] به [[وسیله]] [[اعمال]] او به تدریج شکل می‌گیرد و ساخته می‌شود. منظور از عمل، هرچیزی است که از [[انسان]] صادر می‌شود خواه به صورت فعل، خواه به صورت قول و حتی به صورت [[فکر]] و [[اندیشه]]. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.</ref>.
عمل، [[کار]]، [[فعل]] و [[کردار]] [[آدمی]] و چیزی است که فرد به آن اشتغال دارد. عمل در لغت یعنی فعل عمدی و اختیاری<ref>حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۵۸۷.</ref>، صورت خارجی فعل<ref>حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۸، ص۲۲۴.</ref>، [[کردار]] و کنش و کار کردن<ref>بهاءالدین خرمشاهی، قرآن کریم، ترجمه، توضیحات و واژه‌نامه، ص۷۷۹.</ref>.<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۴۲۶-۴۲۷؛ [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 647.</ref> کار یعنی صَرف انرژی<ref>نظری به نظام اقتصای اسلام، ص۷۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۵۷.</ref>
*از [[رسول خدا]] نیز [[روایت]] شده است: هنگامی که [[بنده]] گناهی انجام می‌دهد، نقطه سیاهی در قلبش پیدا می‌شود، اگر [[توبه]] کند و دست از [[گناه]] بردارد، آن نقطه [[پاک]] می‌شود؛ ولی اگر [[توبه]] نکند با هر گناهی نقطه دیگری پدید می‌آید تا همه [[قلب]] سیاه می‌شود و [[قلب]] می‌میرد. این است معنی: {{متن قرآن|كَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ}}.<ref>میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۳۳.</ref>
*در [[حدیث]] دیگری از آن [[حضرت]] آمده است: "[[مال‌دوستی]] و [[جاه‌طلبی]] در [[قلب]] [[انسان]] [[نفاق]] می‌رویاند؛ همان‌طور که آب سبزه را"<ref>{{متن حدیث|حُبُّ اَلْجَاهِ وَ اَلْمَالِ يُنْبِتَانِ اَلنِّفَاقَ فِي اَلْقَلْبِ}}؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۰۵.</ref>
*از مجموعه [[احادیث]] فراوانی که در این زمینه وارد شده استفاده می‌شود، [[شخصیت معنوی]] [[انسان]] به [[وسیله]] اقعال، گفته‌ها ملکات و گرایش‌های او ساخته می‌شود، به این معنی که چون [[انسان]] هیچ شکل و شخصیت  فعلیت‌ یافته و محققی ندارد و همه سرمایه‌اش به صورت [[قوه]] و استعداد است. [[شخصیت]] او از فعالیت قوا شکل می‌گیرد، هر یک از [[قوای انسان]] بشتر فعالیت کند، شکل خود را به [[روح]] می‌دهد، به این معنی که ملکاتی در [[روح آدمی]] می‌سازد که با خودش تناسب دارد. [[انسان]] استعداد دارد [[فرشته]]، درنده، چهارپا یا [[شیطان]] شود. هر کدام از این استعدادها را پرورش دهد، فعلیت پیدا می‌کند و [[انسان]] همان می‌شود. اگر برنامه اصلی [[انسان]] فعالیت شهوی باشد. [[روح انسان]] شکل چهارپا به خود می‌گیرد، اگر [[قوه]] [[غضب]] [[حاکم]] بر وجود شود، [[روح]] به [[حقیقت]] یک درنده تبدیل می‌شود اگر [[قوه]] واهمه بر قوای دیگر [[حکم]] براند، [[انسان]] تبدیل به [[شیطان]] می‌شود و اگر همه این قوا تحت [[فرمان]] عاقله عمل کنند، [[انسان]] یک [[فرشته]] منزه می‌شود؛ اگر چه در هر صورت قالب و [[جسم]] او به صورت [[انسان]] است.
*بنابراین بین [[انسان]] و عمل تعامل هست، [[انسان]] عمل را می‌سازد و عمل، [[انسان]] را<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۹۹-۱۰۰ .</ref>.


==رابطه بین [[پاداش]] و عمل==
== رابطه عمل با علم و قدرت ==
*عملی که [[انسان]] انجام می‌دهد، دارای دو گونه آثار است: نخست آثار قرار دادی و اعتباری از قبیل [[کیفر]] و پاداشی که به [[وسیله]] [[قانون]] برای هر عملی معین می‌شود. همه پیامدهای قانونی [[اعمال]]، قراردادی است. [[قانون‌گذار]] [[انسان]] باشد یا [[خدا]] در این جهت تفاوتی ندارد. تنها تفاوت [[قانون]] الاهی با [[قانون]] بشری در این باب این است که اعتبار کننده در یکی، [[خدا]] و در دیگری [[انسان]] است. دوم، آثار [[تکوینی]] که پیرو [[قانون علیت]] است. تمامی آثار طبیعی [[اعمال]] از این قبیل است. در این باب [[اعمال]] ما علت آثار خود بوده و از هر کس و به صورت صادر شوند، این آثار را در پی خواهند داشت. تفاوت فاعل هیچ تاثیری در پیدایش آثار [[افعال]] ندارد، مثلا کسی که سم می‌خورد، [[مسموم]] می‌شود، [[زن]] باشد یا مرد، گوچک یا بزرگ، [[مسلمان]] یا [[کافر]] و [[عرب]] یا [[عجم]]<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۱۰۰ .</ref>.
رابطه [[علم]]، عمل و [[قدرت]] به عنوان مثلثی که در [[حیات]] [[انسان]] نقشی اساسی در رویکرد و [[رفتار]] او ایفا می‌کند، از بحث‌های مهم [[انسان‌شناسی]] است. [[علم انسان]] با [[اراده]] و [[اختیار]] او، با [[توانایی]] و قدرت، به او امکان عمل اختیاری می‌دهد و تفاوت انسان و حیوان در همین است که [[عمل]] انسان از علم و اراده او سرچشمه می‌گیرد؛ ولی در مورد حیوان عمل در [[غریزه]] منشأ دارد.


==رابطه [[اعمال]] با [[کیفر]] و [[پاداش اخروی]]==
از ارکان [[ایمان]]، [[عمل صالح]] است که مرحله اول از مراحل کمال و [[سعادت انسان]] است: {{متن قرآن|فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا}}<ref>«هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref>. نقطه تلاقی [[دنیا]] و [[آخرت]] در [[قرآن کریم]] عمل است، آنچه در آخرت از آن بازخواست خواهد شد، عمل انسان در ابعاد فردی و [[اجتماعی]] است {{متن قرآن|لَا تَعْتَذِرُوا الْيَوْمَ إِنَّمَا تُجْزَوْنَ مَا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ}}<ref>«ای کافران! امروز پوزش نخواهید که تنها (برای) آنچه می‌کرده‌اید کیفر می‌بینید» سوره تحریم، آیه ۷.</ref>.<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۱۹، ص۳۳۵.</ref>
*در [[متون دینی]] اعم از [[قرآن]] و [[روایات]] در برابر کرده‌های [[نیک]] و بد [[انسان]] [[وعده]] و [[وعید]] پاداش‌های بزرگ و کیفرهای دهشتناک داده شده است. معیارهایی که ما می‌شناسیم، از تقدیر و [[تطبیق]] این نتیجه‌های بزرگ بر کرده‌های [[انسان]]، [[ناتوان]] است. ما با هیچ معیار شناخته شده‌ای نمی‌توانیم برای فعلی که در چند لحظه اتفاق میافتد، [[پاداش]] باکیفری به [[عمر]] ابد مقرر کنیم. از این رو برخی در [[مقام]] [[اعتراض]]، [[عذاب‌های اخروی]] را مصداق [[بی‌عدالتی]] دانسته‌اند و [[حقیقت]] این است که اگر نتیجه‌های [[اخروی]] با [[قرارداد]] و اعتبار بر [[اعمال]] ما مترتب شده باشد، پاسخی برای این [[اعتراض]] نخواهیم داشت؛ ولی این نتیجه‌ها نه قراردادی است و نه حتی [[تکوینی]]، به آن معنی که ما می‌شناسیم. [[کیفر]] و [[پاداش اخروی]] خود عمل است نه نتیجه آن، خود عمل که در [[جهان آخرت]] با چهره آن جهانی [[ظهور]] پیدا می‌کند. [[اعمال]] ما همان طور که چهره‌ای مادی و ملکی دارند، صورتی ملکوتی دارند، چهره ملکی عمل همان حرکت‌ها و سکناتی است که آن را پدید میآورد و در معرض دید قرار می‌دهد.
*چهره ملکی گفتار، همان الفاظی است که آن را میسازد. چهره ملکی چون مادی است، محکوم [[قوانین]] ماده است. از جمله آنکه [[محدودیت]] زمانی دارد، زمانی کوتاه یا بلند را اشغال می‌کند، به صورت تدریجی پیدا می‌شود. هر جزء که پا به صحنه وجود بگذارد، جزء پیشینش صحنه را ترک می‌کند و در نهایت تمام می‌شود و پس از آن نه فعل قابل دیدن است و نه قول لایق شنیدن.
*ولی چهره ملکوتی عمل حقیقتی است غیر مادی که در پی تحقق وجود مادی عمل موجود می‌شود. حقیقتی مستقل و [[آزاد]] از شرایط ماده که هرگز از بین نمی‌رود و پیوسته موجود است. با نمونه‌ای از [[قرآن کریم]] این لطیفه را به [[ذهن]] نزدیک‌تر می‌کنیم {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ}}<ref> «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید» سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref>. هنگامی که زبان به [[غیبت]] کسی می‌گشاییم، صورت مادی و ملکی عمل ما [[سخن گفتن]] است، سخنی که ظاهرش با [[نقل]] خاطره و [[خیرخواهی]] هیچ تفاوتی ندارد، [[زبان]] حرکت می‌کند، حروف یکی پس از دیگری پیدا می‌شوند، کلمات را می‌سازند و کلمات، جملات را و چون گوینده به مراد خویش رسید، پرونده سخن بسته می‌شود و هرگز نمی‌توانیم آن را بشنویم، ولی همراه این عمل مادی و حرکت فیزیکی، حقیقتی [[معنوی]] شکل می‌گیرد که گوینده را در حال خوردن گوشت [[جسد]] مرده [[غیبت]] شونده متمثل می‌کند و با پایان یافتن [[غیبت]]، از بین نمی‌رود، باقی می‌ماند و در [[قیامت]] ظاهر می‌شود؛ چرا که [[انسان]] در [[قیامت]] [[توانایی]] دیدن آن را پیدا می‌کند{{متن قرآن|لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ}}<ref> «به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است» سوره ق، آیه ۲۲.</ref>. در [[دنیا]] نیز آن [[حقیقت]] موجود است، ولی پرده [[مادیت]] [[چشم]] [[باطن]] [[انسان]] را پوشانده و از دیدن حقایق محرومش می‌سازد<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۳۷۶.</ref>.
*بنابراین، آنچه در [[قیامت]] نصیب [[انسان]] می‌شود، نه نتیجه اعتبار و [[قرارداد]] است و نه معلول عمل، بلکه خود گفتار و [[کردار]] [[انسان]] است که با چهره ملکوتی ظاهر می‌شود و هنگامی که خود عمل، [[پاداش]] عمل باشد هیچ ظلمی [[تصور]] نمی‌شود<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۳۱۹.</ref>. [[قرآن کریم]] در [[آیات]] زیادی این نکته را با بیان‌های مختلف یادآور شده است، از جمله می‌فرماید: {{متن قرآن|وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ}}<ref>«و از روزی پروا کنید که در آن به سوی خداوند بازگردانده می‌شوید آنگاه به هر کس پاداش آنچه انجام داده است تمام خواهند داد و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره بقره، آیه ۲۸۱.</ref>.
*این [[آیه کریمه]] دلالت می‌کند که [[انسان]] خود عملش را می‌بیند، نه نتیجه و محصول آن را. مقتضای اینکه [[انسان]] در [[قیامت]] با خود عمل مواجه شود، این است که عمل هرگز از فاعلش جدا نشود<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۶.</ref>.
*و می‌فرماید: {{متن قرآن|وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا}}<ref>«و کارنامه (ی هر کس، پیش رویش) نهاده می‌شود و گناهکاران را از آنچه در آن است هراسان می‌یابی و می‌گویند: وای بر ما! این چه کارنامه‌ای است که هیچ (کار) خرد و بزرگی را ناشمرده وا نمی‌نهد و آنچه کرده‌اند پیش چشم می‌یابند و پروردگارت به هیچ کس ستم نمی‌ورزد» سوره کهف، آیه ۴۹.</ref>.....
*[[آیه کریمه]] دلالت می‌کند که خود عمل در نزد ایشان حاضر می‌شود، ولی با صورتی که مناسب آن [[جایگاه]] است، نه با صورت کتبی و امثال آن<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۲۵. </ref>.
*و می‌فرماید: {{متن قرآن|يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا}}<ref>«روزی که هر کس هر کار نیکی انجام داده است پیش رو می‌یابد و هر کار زشتی کرده است آرزو دارد کاش میان او و آن (کار زشت) فاصله‌ای دور می‌بود و خداوند شما را از خویش پروا می‌دهد و خداوند به بندگان مهربان است» سوره آل عمران، آیه ۳۰.</ref>.
*در این [[آیه کریمه]] به جای "حاضر" از واژه "محضر" به معنی "احضار شده استفاده شده تا نشان دهد [[اعمال]] هرچند از نظر غایب‌اند، وجود دارند؛ چون احضار به غیر موجود تعلق نمی‌گیرد<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۵۶.</ref>.
*می‌فرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و هر کس باید بنگرد برای (روزی چون) فردا چه پیش فرستاده است و از خداوند پروا کنید که خداوند از آنچه انجام می‌دهید آگاه است» سوره حشر، آیه ۱۸.</ref>.
*از این [[آیه کریمه]] نیز استفاده می‌شود که [[اعمال انسان]] عینا به [[روز قیامت]] منتقل می‌شود و آنچه در آنجا با [[انسان]] روبه رو می‌شود، خود عمل است نه نتیجه و معلول آن.
*و می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا}}<ref>«آنان که دارایی‌های یتیمان را به ستم می‌خورند جز این نیست که در شکم خود آتش می‌انبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.</ref>.
*بعضی از [[مفسران]] پنداشته‌اند این [[آیه کریمه]] و امثال آن به زبان مجاز سخن می‌گویند و منظور از خوردن [[آتش]] این است که در [[قیامت]] به [[عذاب]] [[جهنم]] گرفتار می‌شوند<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۲، ص۸۸ و ج۳، ص۱۲۵.</ref>؛ ولی [[حقیقت]] این است که این ناظر به زمان حال است، منظور این [[آیه کریمه]] این است که اکنون [[آتش]] می‌خورند<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۰۴.</ref>، ولی این صورت در [[روز قیامت]] قابل دیدن می‌شود چنان که از [[امام باقر]]{{ع}} [[روایت]] شده<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۳۱.</ref>، برخی از [[مفسران]] نیز گفته‌اند<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۱۲۶ این قول را از سدی نقل کرده است.</ref>: کسی که [[مال]] یتیم را میخورد [[روز قیامت]] از دهان، گوش‌ها، بینی و چشمانش [[آتش]] زبانه می‌کشد، به طوری که هرکس او را ببیند می‌داند که [[مال]] یتیم خورده است.
*روایاتی که از [[رسول خدا]]{{صل}} را به دست ما رسیده، دلالت می‌کنند که [[عمل]] [[انسان]] از بین نمی‌رود و تا [[روز قیامت]] پیوسته همراه [[انسان]] است. طبق روایتی این مطلب را به یکی از [[اصحاب]] خویش به نام [[قیس]]<ref>منظور قیس بن عاصم بن سنان است که در سال نهم هجری ایمان آورده و به حلم و بردباری شهرت داشته است. می‌گویند در زمان جاهلیت، شراب را بر خویش حرامم کرده بود. در سال نهم هجری با وفد بنی‌تمیم به محضر رسول خدا{{صل}} شرفیاب شد و عرض کرد: یا رسول الله به ما پندی بده که از آن بهره‌مند شویم. آن‌گاه حضرت این سخن شیوا را فرمود. شرح او را ابن‌حجر در تقریب، ص۴۲۶ و ابن عبدالبر در استیعاب، ج۳، ص۲۲۴ آورده است.</ref> به این صورت می‌فرماید: ای [[قیس]] هر عزتی در پی دارد و [[زندگی]] را مرگی به دنبال است، پس از [[دنیا]] [[آخرت]] است، هر چیزی را حساب‌رسی هست و مراقبی دارد. هر کار [[نیکی]] پاداشی دارد و هر کار [[بدی]] مجازاتی، مهلت‌ها نوشته شده، و آن‌گاه که تو را مرده در [[خاک]] می‌گذارند، موجود زنده‌ای را نیز با تو [[دفن]] می‌کنند. همراه تو اگر بزرگوار باشد تو را [[احترام]] می‌کند و اگر [[فرومایه]] باشد، رهایت می‌کند. [[روز قیامت]] او با تو [[محشور]] می‌شود و تو با او برانگیخته می‌شوی و از تو جزء درباره او چیزی نمی‌پرسند. پس تلاش کن که او را [[شایسته]] برگزینی که در این صورت به او [[انس]] می‌گیری و اگر ناشایست باشد از کسی جز او مهراس. او همان کارهای توست<ref>علی بن حسین صدوق، معانی الاخبار، ص۲۳۳؛ علی بن حسین صدوق، امالی، ص۵۱؛ علی بن حسین صدوق، خصال، ص۱۱۴.</ref>.
*آن [[حضرت]] در روایتی می‌فرماید: "کسی که با ظرف طلا و نقره می‌نوشد، [[آتش]] به درون خویش می‌ریزد"<ref>{{متن حدیث|اَلَّذِي يَشْرَبُ فِي آنِيَةِ اَلذَّهَبِ وَ اَلْفِضَّةِ إِنَّمَا يُجَرْجِرُ فِي جَوْفِهِ نَارُ جَهَنَّمَ}}؛ ابن ابی‌جمهور، عوالی اللثالی، ج۲، ص۲۱۰؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۶، ص۱۳۵.</ref>.
*و فرمود: "[[ستم]]، [[تاریکی]] [[روز قیامت]] است" <ref>{{متن حدیث|اَلظُّلْمُ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ}}؛ ابن ابی‌جمهور، عوالی اللثالی، ج۱، ص۱۴۹؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۲، ص۱۰۶.</ref>.
*و فرمود: "[[بهشت]] دشت خالی است و بذر آن گفتن سبحان ربی العظیم و بحمده است"<ref>{{متن حدیث|اَلْجَنَّةُ قِيعَانٌ وَ غِرَاسُهَا سُبْحَانَ رَبِّيَ اَلْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ}}؛ ابن ابی‌جمهور، عوالی اللثالی، ج۴، ص۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۵۳.</ref>.
*[[سید نعمت‌الله جزایری]] نوشته است: این [[حدیث]] دلالت می‌کند که این [[کلام]] خودش بذر است<ref>سید نعمت‌الله جزایری، نورالبراهین، ج۱، ص۳۱۳.</ref>.
*بنا به [[نقل]] [[علامه مجلسی]]، [[شیخ بهایی]] این [[حدیث]] را [[دلیل]] [[تجسم اعمال]] در [[روز قیامت]] دانسته و پس از [[نقل]] آن از کسانی که خود آنها را [[اصحاب]] [[قلوب]] نامیده، آورده است: مار و عقرب و [[آتش]] که در [[قبر]] و [[قیامت]] [[ظهور]] می‌کند، همان [[اعمال زشت]]، [[اخلاق ناپسند]] و [[عقاید]] [[باطل]] و [[نعمت‌های بهشتی]] [[اخلاق پسندیده]]، کارهای [[شایسته]] و [[عقاید]] [[حق]] است که در این عالم به [[لباس]] عمل و [[اخلاق]] و [[عقیده]] پوشیده و به این اسم [[شهرت]] یافته است؛ چون یک [[حقیقت]] در [[عوالم]] مختلف صورت‌های گونه‌گون می‌گیرد؛ به همین [[دلیل]] [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ}}<ref>سوره توبه، آیه ۴۹.</ref>» به این معنی نیست که در [[آینده]] [[جهنم]] بر آنها احاطه پیدا می‌کند، بلکه به این معنی است که در حال حاضر آنها در محاصره [[جهنم]] قرار دارند؛ چون [[افعال]] [[قبیح]] و [[اخلاق ناپسند]] در همین [[دنیا]] بر صاحب خود احاطه دارد و در [[قیامت]] به شکل [[جهنم]] [[ظهور]] می‌کند.
*[[سید نعمت الله جزایری]]، [[حدیث]] {{متن حدیث|اَلدُّنْيَا مَزْرَعَةُ اَلْآخِرَةِ}} را به همین معنی [[تأویل]] کرده، می‌نویسد:[[اخلاقی]] که در [[دنیا]] کسب می‌کنیم، ماده [[بهشت و جهنم]] است که در [[قیامت]] به صورت [[بهشت و جهنم]] و [[نعمت]] و [[عذاب اخروی]] ظاهر می‌شود<ref>سید نعمت الله جزایری، نورالبراهین، ج۱، ص۳۱۳.</ref>.
*[[سید علی خان]] در شرح [[صحیفه]] [[مبارکه]] سجادیه در ذیل این حدیث نوشته است: طبق نظر [[اهل عرفان]]، [[نفس انسان]] مزرعه، [[معارف]] الاهی، بذر و [[طاعات]] و [[عبادات]]، [[حفظ]] و [[اصلاح]] مزرعه به شمار می‌رود<ref>سید علی‌خان حسینی مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ص۳۳.</ref>.
*این [[آیات]] و [[روایات]] دلالت دارند که موجودات [[اخروی]] همان تصورهای [[باطنی]] و نیات [[قلبی]] است که در اینجا فقط وجود ادراکی دارند؛ ولی هنگامی که [[انسان]] از این [[دنیا]] [[سفر]] کند و به سرای باقی برود و پرده از [[بینایی]] او بردارند و نگاهی به خود بیندازد، ادراکش به فعل و عملش به وجود [[خارجی]] تبدیل می‌شود و سر ضمیرش [[آشکار]]؛ آنگاه آثار [[افکار]]، [[اعمال]] و نتیجه‌های [[عقاید]] و [[افعال]] خود را [[مشاهده]] می‌کند و [[پاداش]] [[حسنات]] و سیئات خود را می‌گیرد<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۴۲.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱،ص۱۰۱-۱۰۵ .</ref>.


== جستارهای وابسته ==
[[آیه شریفه]] {{متن قرآن|جَزَاءً وِفَاقًا}}<ref>«به کیفری برابر (با کردار آنان)،» سوره نبأ، آیه ۲۶.</ref> هماهنگی و همانندی جزای [[اخروی]] را با عمل انسان در دنیا بیان می‌کند<ref>سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۲۰، ص۱۶۸.</ref>. [[اعتقاد]] به این اصل از اصول راهنمای [[اخلاقی]] در [[رفتار اجتماعی]] و [[سیاسی]] انسان است که می‌تواند تقوای سیاسی و اجتماعی را در [[جامعه]] [[قرآنی]] تضمین نماید<ref>[[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم]]، ص: ۴۲۶-۴۲۷.</ref>.


==منابع==
== اهمیت عمل و [[کار]] ==
* [[پرونده:1100246.jpg|22px]] [[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|'''اخلاق الاهی ج۱''']]
کار به [[دلیل]] نوع فعالیت فیزیکی، موجب [[استواری]] [[بدن]] و اندام [[آدمی]] می‌شود. از این‌رو [[امام علی]] {{ع}} کار را موجب افزایش نیروی [[انسان]] می‌داند و کوتاهی در کار کردن را عامل فُتور و [[سستی]]. باید توجه داشت کار تنها در جسم تأثیرگذار نیست، بلکه موجب [[استحکام]] شخصیت معنوی نیز می‌شود. از این‌رو در [[روایات]]، طلب [[روزی حلال]] بر هر مرد و زنی [[واجب]] شده و کار کردن و داشتن حرفه، بعد از [[نماز]] امری [[واجب]] تلقی شده است. [[انسان]] در سایه کار به کسب و تجربه و [[کشف]] ناشناخته‌ها می‌رسد و در سایه مسئولیتی که بر عهده می‌گیرد، وجوه [[اخلاقی]] و [[اجتماعی]] و [[خانوادگی]] خویش را تعالی می‌بخشد و به حرکت و سیر تکاملی خود در مسیر [[زندگی]]، رشد و وسعت می‌دهد، وضعیت [[اقتصادی]] بهتری پیدا می‌کند و با رعایت حد [[اعتدال]] و [[میانه‌روی]] لوازم ضروری برای [[زندگی]] و مسائل پیرامون آن را برای خود و خانواده‌اش مهیا خواهد کرد<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 648.</ref>.


==پانویس==
[[انسان]] در سایه رشد [[اقتصادی]] به بسیاری از [[فضیلت‌ها]]، از جمله [[انفاق]]، [[زکات]]، [[خمس]]، [[صدقه]] و... می‌رسد که هر یک در رشد و تعالی شخصیت معنوی مؤثر است. از این‌رو در [[کلام]] اوصیای [[الهی]]، به‌ویژه [[امام علی]] {{ع}} بر این موضوع تأکید فراوانی شده است. [[امام علی]] {{ع}} در [[کلامی]] جابه‌جایی سنگ در کوه‌ها را خوش‌تر از [[تحمل]] منت آفریدگان برمی‌شمارد و خواستن از [[بندگان]] را ننگ می‌داند. همچنین حضرت داشتن کار همراه با [[پاک‌دامنی]] را [[برتر]] از [[ثروتمندی]] همراه با [[فسق]] و [[فجور]] برمی‌شمرد<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۱</ref>.<ref>[[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۲، ص 648.</ref>
{{یادآوری پانویس}}
 
{{پانویس2}}
== تأثیر عمل در [[سرنوشت انسان]] ==
از نظر [[اسلام]] هیچ عملی بی‌اثر نیست، کاری که [[انسان]] می‌کند، سخنی که می‌گوید و اندیشه‌ای که می‌ورزد، در [[سرنوشت]] او اثرگذار است. اگر [[نیک]] باشد، او را در [[رسیدن به کمال]] [[یاری]] می‌کند و اگر بد باشد او را از پیمودن [[راه کمال]] باز می‌دارد و موجب [[انحطاط]] رتبه کمالی‌اش می‌شود، بنابراین [[سرنوشت]] هرکس به وسیله [[کردار]]، گفتار و اندیشه‌های او ساخته می‌شود. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|أَنِّي لَا أُضِيعُ عَمَلَ عَامِلٍ مِنْكُمْ مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى}}<ref>«آنگاه پروردگارشان به آنان پاسخ داد که: من پاداش انجام دهنده هیچ کاری را از شما چه مرد و چه زن- که همانند یکدیگرید- تباه نمی‌گردانم بنابراین بی‌گمان از گناه آنان که مهاجرت کردند و از دیار خود رانده شدند و در راه من آزار دیدند و کارزار کردند یا کشته شدند» سوره آل عمران، آیه ۱۹۵.</ref>. در غیر این صورت [[دعوت]] [[انسان]] به تزكیه و [[تهذیب]] و انجام کارهای [[شایسته]]، نابخردانه و تلاش او برای [[رسیدن به کمال]] [[بیهوده]] خواهد بود.
 
[[قرآن کریم]] نه تنها این اصل را پذیرفته و به صراحت اعلام کرده، بلکه با [[تبیین]] ابعاد مختلف آن [[قواعد]] متعدی را بیان کرده است. از جمله:
# این اصل یکی از اصول کلی و سنت‌های همیشگی [[خداوند]] است که در [[کتب پیامبران پیشین]] نیز مطرح شده است: {{متن قرآن|أَمْ لَمْ يُنَبَّأْ بِمَا فِي صُحُفِ مُوسَى * وَإِبْرَاهِيمَ الَّذِي وَفَّى * أَلَّا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى * وَأَنْ لَيْسَ لِلْإِنْسَانِ إِلَّا مَا سَعَى * وَأَنَّ سَعْيَهُ سَوْفَ يُرَى}}<ref>«یا او را از آنچه در صحیفه‌های موسی است آگاه نکرده‌اند؟ * و (از صحیفه‌های) ابراهیم که (عهد پیامبری را) بی‌کم و کاست به جای آورد؟) * که هیچ باربرداری بار گناه دیگری را برنمی‌دارد * و اینکه آدمی را چیزی جز آنچه (برای آن) کوشیده است نخواهد بود * و اینکه (بهره) کوشش وی زودا که دیده شود» سوره نجم، آیه ۳۶-۴۰.</ref>. [[انسان]] جز حاصل تلاش خود چیزی ندارد و به زودی تلاش او دیده می‌شود. از آخرین جمله این [[آیات]] می‌توان فهمید نه تنها [[انسان]] عمل خویش را می‌بیند و از نتیجه آن بهره‌مند می‌شود؛ بلکه دیگران نیز از انتساب آن عمل به صاحبش باخبر می‌شوند و معلوم می‌شود هر عملی برای کیست. طبق این برداشت.
# [[انسان]] فقط از عمل خویش بهره می‌برد و هیچ چیز دیگری در [[سرنوشت]] او تأثیرگذار نیست: {{متن قرآن|هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ}}<ref>«سپس به ستمکاران می‌گویند: عذاب جاودانه را بچشید! آیا جز برای کاری که انجام می‌دادید کیفر می‌بینید؟» سوره یونس، آیه ۵۲.</ref>. تعبیر کسب در این [[آیه شریفه]] نشان می‌دهد [[سرنوشت]] به دست آوردنی است. [[آینده]] روشنی است که [[انسان]] با دست خود می‌سازد، نه دوردست مبهمی برای او ساخته و پرداخته شده باشد.
# هرکاری که [[انسان]] انجام می‌دهد، چه [[نیک]] و چه بد، به خود او بر می‌گردد: {{متن قرآن|إِنْ أَحْسَنْتُمْ أَحْسَنْتُمْ لِأَنْفُسِكُمْ وَإِنْ أَسَأْتُمْ فَلَهَا}}<ref>«اگر نیکی ورزید به خویش نیکی ورزیده‌اید و اگر بدی کنید به خویش کرده‌اید» سوره اسراء، آیه ۷.</ref>. اگر [[نیکی]] کنید به خود کرده‌اید و اگر [[بدی]] کنید به خود کرده‌اید. {{متن قرآن|وَلَا تَزِرُ وَازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرَى}}<ref>«هیچ باربرداری بار (گناه) دیگری را بر نمی‌دارد» سوره انعام، آیه ۱۶۴.</ref>.
# در [[نظام هستی]] هیچ عملی هر چند [[خرد]] و کوچک گم نمی‌شود: {{متن قرآن|فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ}}<ref>«پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.</ref>.
# پرده‌های زمان، پیچ و خم‌های مکان، کوچکی واقعه، ظرافت اسلوب، سرعت عمل و پیچیدگی ابزار، هیچکدام نمی‌تواند آنچه را از [[انسان]] صادر می‌شود مخفی نگه دارد: {{متن قرآن|إِنْ تَكُ مِثْقَالَ حَبَّةٍ مِنْ خَرْدَلٍ فَتَكُنْ فِي صَخْرَةٍ أَوْ فِي السَّمَاوَاتِ أَوْ فِي الْأَرْضِ يَأْتِ بِهَا اللَّهُ}}<ref>«اگر (کرداری) همسنگ دانه خردلی باشد در دل تخته سنگی یا در آسمان‌ها یا در زمین، خداوند آن را می‌آورد که خداوند نازک‌بین دانایی‌ست» سوره لقمان، آیه ۱۶.</ref>.
# اگر به اندازه یک دانه خردل عمل در [[دل]] سنگی یا در [[آسمان‌ها]] یا در [[زمین]] باشد، [[خدا]] آن را می‌آورد<ref>ر. ک: سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۶، ص۲۱۷.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۹۷-۹۹.</ref>
 
== چگونگی تأثیر عمل در [[سرنوشت]] ==
[[نظام]] [[ترقی]] و [[تکامل انسان]] بر مبنای [[حقیقت]] پایه گذاری شده و از هرگونه اعتبار و [[قرارداد]] منزه است. هیچ کس بدون [[استحقاق]] در مرتبه‌ای نمی‌نشیند و تا مقامی را احراز نکند از [[نعمت‌ها]] و مزایای آن بهره نمی‌برد، بنابراین، [[سعادت]] و [[شقاوت انسان]] به مرتبه وجودی او ـ یعنی به [[میزان]] راهی که در [[مسیر کمال]] پیموده - بستگی دارد. مرتبه وجودی و [[حقیقت]] [[شخصیت]] [[آدمی]] است که بهره‌مندی یا [[محرومیت]] از [[سعادت]] را [[تعیین]] می‌کند. به همین [[دلیل]] هر چیزی پیش از آنکه در [[آینده انسان]] اثرگذار باشد، باید در [[شخصیت]] او تأثیر کند، به عبارت دیگر راه تأثیر در [[سرنوشت انسان]] تأثیر در [[شخصیت]] اوست؛ لذا هنگامی که می‌گوییم عمل [[آدمی]] در [[سرنوشت]] او مؤثر است، به این معنی است که [[شخصیت معنوی]] [[انسان]] با [[اعمال]] او ساخته می‌شود و چون [[انسان]] نیز خود عمل‌ساز است، بین [[انسان]] و عمل یک رابطه تعاملی برقرار است<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۹۹.</ref>.
 
== تعامل [[انسان]] و عمل ==
[[روح انسان]] در آغاز [[خلقت]] هرچند قوا و استعدادهای فراوانی دارد منتها هیچ [[سرمایه]] بالفعلی ندارد. در زمینه‌ای خالی است که می‌توان آن را با چیزی پر کرد. [[لوح]] سفید است که می‌توان هر نقشی در آن رقم زد. [[روح انسان]] به وسیله [[اعمال]] او به تدریج شکل می‌گیرد و ساخته می‌شود. منظور از عمل، هرچیزی است که از [[انسان]] صادر می‌شود خواه به صورت فعل، خواه به صورت قول و حتی به صورت [[فکر]] و [[اندیشه]]. [[قرآن کریم]] می‌فرماید: {{متن قرآن|كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>«نه چنین است؛ بلکه آنچه می‌کرده‌اند بر دل‌هاشان زنگار بسته است» سوره مطففین، آیه ۱۴.</ref>.
 
از [[رسول خدا]] {{صل}} نیز [[روایت]] شده است: «هنگامی که [[بنده]] گناهی انجام می‌دهد، نقطه سیاهی در قلبش پیدا می‌شود، اگر [[توبه]] کند و دست از [[گناه]] بردارد، آن نقطه [[پاک]] می‌شود؛ ولی اگر [[توبه]] نکند با هر گناهی نقطه دیگری پدید می‌آید تا همه [[قلب]] سیاه می‌شود و [[قلب]] می‌میرد». این است معنی: {{متن قرآن|كَلاّ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ}}<ref>میرزا حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۳۳۳.</ref>. در [[حدیث]] دیگری از آن [[حضرت]] آمده است: "[[مال‌دوستی]] و [[جاه‌طلبی]] در [[قلب]] [[انسان]] [[نفاق]] می‌رویاند؛ همان‌طور که آب سبزه را"<ref>{{متن حدیث|حُبُّ اَلْجَاهِ وَ اَلْمَالِ يُنْبِتَانِ اَلنِّفَاقَ فِي اَلْقَلْبِ}}؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۷۲، ص۲۰۵.</ref>.
 
از مجموعه [[احادیث]] فراوانی که در این زمینه وارد شده استفاده می‌شود، [[شخصیت معنوی]] [[انسان]] به وسیله افعال، گفته‌ها ملکات و گرایش‌های او ساخته می‌شود، به این معنی که چون [[انسان]] هیچ شکل و شخصیت فعلیت‌ یافته و محققی ندارد و همه سرمایه‌اش به صورت [[قوه]] و استعداد است. [[شخصیت]] او از فعالیت قوا شکل می‌گیرد، هر یک از [[قوای انسان]] بیشتر فعالیت کند، شکل خود را به [[روح]] می‌دهد، به این معنی که ملکاتی در [[روح آدمی]] می‌سازد که با خودش تناسب دارد. [[انسان]] استعداد دارد [[فرشته]]، درنده، چهارپا یا [[شیطان]] شود. هر کدام از این استعدادها را پرورش دهد، فعلیت پیدا می‌کند و [[انسان]] همان می‌شود. اگر برنامه اصلی [[انسان]] فعالیت شهوی باشد. [[روح انسان]] شکل چهارپا به خود می‌گیرد، اگر [[قوه]] [[غضب]] [[حاکم]] بر وجود شود، [[روح]] به [[حقیقت]] یک درنده تبدیل می‌شود اگر [[قوه]] واهمه بر قوای دیگر [[حکم]] براند، [[انسان]] تبدیل به [[شیطان]] می‌شود و اگر همه این قوا تحت [[فرمان]] عاقله عمل کنند، [[انسان]] یک [[فرشته]] منزه می‌شود؛ اگر چه در هر صورت قالب و [[جسم]] او به صورت [[انسان]] است.
 
بنابراین بین [[انسان]] و عمل تعامل هست، [[انسان]] عمل را می‌سازد و عمل، [[انسان]] را<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۹۹-۱۰۰.</ref>.
 
== رابطه بین [[پاداش]] و عمل ==
عملی که [[انسان]] انجام می‌دهد، دارای دو گونه آثار است:
# نخست آثار قراردادی و اعتباری از قبیل [[کیفر]] و پاداشی که به وسیله [[قانون]] برای هر عملی معین می‌شود. همه پیامدهای قانونی [[اعمال]]، قراردادی است. [[قانون‌گذار]] [[انسان]] باشد یا [[خدا]] در این جهت تفاوتی ندارد. تنها تفاوت [[قانون]] الهی با [[قانون]] بشری در این است که اعتبار کننده در یکی، [[خدا]] و در دیگری [[انسان]] است.
# دوم، آثار [[تکوینی]] که پیرو [[قانون علیت]] است. تمامی آثار طبیعی [[اعمال]] از این قبیل است. در این باب [[اعمال]] ما علت آثار خود بوده و از هر کس و به هر صورت صادر شوند، این آثار را در پی خواهند داشت. تفاوت فاعل هیچ تاثیری در پیدایش آثار [[افعال]] ندارد، مثلا کسی که سم می‌خورد، [[مسموم]] می‌شود، [[زن]] باشد یا مرد، کوچک یا بزرگ، [[مسلمان]] یا [[کافر]]، [[عرب]] یا [[عجم]]<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۱۰۰.</ref>.
 
== رابطه [[اعمال]] با [[کیفر]] و [[پاداش اخروی]] ==
در [[متون دینی]] اعم از [[قرآن]] و [[روایات]] در برابر کرده‌های [[نیک]] و بد [[انسان]]، [[وعده]] و [[وعید]] پاداش‌های بزرگ و کیفرهای دهشتناک داده شده است. معیارهایی که ما می‌شناسیم، از تقدیر و [[تطبیق]] این نتیجه‌های بزرگ بر کرده‌های [[انسان]]، [[ناتوان]] است. ما با هیچ معیار شناخته شده‌ای نمی‌توانیم برای فعلی که در چند لحظه اتفاق می‌افتد، [[پاداش]] یا کیفری به [[عمر]] ابد مقرر کنیم. از این رو برخی در [[مقام]] [[اعتراض]]، [[عذاب‌های اخروی]] را مصداق [[بی‌عدالتی]] دانسته‌اند و [[حقیقت]] این است که اگر نتیجه‌های [[اخروی]] با [[قرارداد]] و اعتبار بر [[اعمال]] ما مترتب شده باشد، پاسخی برای این [[اعتراض]] نخواهیم داشت؛ ولی این نتیجه‌ها نه قراردادی است و نه حتی [[تکوینی]]، به آن معنی که ما می‌شناسیم. [[کیفر]] و [[پاداش اخروی]] خود عمل است نه نتیجه آن، خود عمل که در [[جهان آخرت]] با چهره آن جهانی [[ظهور]] پیدا می‌کند. [[اعمال]] ما همان طور که چهره‌ای مادی و ملکی دارند، صورتی ملکوتی دارند، چهره ملکی عمل همان حرکت‌ها و سکناتی است که آن را پدید می‌آورد و در معرض دید قرار می‌دهد.
 
چهره ملکی گفتار، همان الفاظی است که آن را می‌سازد. چهره ملکی چون مادی است، محکوم [[قوانین]] ماده است. از جمله آنکه [[محدودیت]] زمانی دارد، زمانی کوتاه یا بلند را اشغال می‌کند، به صورت تدریجی پیدا می‌شود. هر جزء که پا به صحنه وجود بگذارد، جزء پیشینش صحنه را ترک می‌کند و در نهایت تمام می‌شود و پس از آن نه فعل قابل دیدن است و نه قول لایق شنیدن.
 
ولی چهره ملکوتی عمل حقیقتی است غیر مادی که در پی تحقق وجود مادی عمل موجود می‌شود. حقیقتی مستقل و [[آزاد]] از شرایط ماده که هرگز از بین نمی‌رود و پیوسته موجود است. در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا كَثِيرًا مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ وَلَا تَجَسَّسُوا وَلَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضًا أَيُحِبُّ أَحَدُكُمْ أَنْ يَأْكُلَ لَحْمَ أَخِيهِ مَيْتًا فَكَرِهْتُمُوهُ}}<ref> «ای مؤمنان! از بسیاری از گمان‌ها دوری کنید که برخی از گمان‌ها گناه است و (در کار مردم) کاوش نکنید و از یکدیگر غیبت نکنید؛ آیا هیچ یک از شما دوست می‌دارد که گوشت برادر مرده خود را بخورد؟ پس آن را ناپسند می‌دارید» سوره حجرات، آیه ۱۲.</ref>. هنگامی که زبان به [[غیبت]] کسی می‌گشاییم، صورت مادی و ملکی عمل ما [[سخن گفتن]] است، سخنی که ظاهرش با [[نقل]] خاطره و [[خیرخواهی]] هیچ تفاوتی ندارد، [[زبان]] حرکت می‌کند، حروف یکی پس از دیگری پیدا می‌شوند، کلمات را می‌سازند و کلمات، جملات را و چون گوینده به مراد خویش رسید، پرونده سخن بسته می‌شود و هرگز نمی‌توانیم آن را بشنویم، ولی همراه این عمل مادی و حرکت فیزیکی، حقیقتی [[معنوی]] شکل می‌گیرد که گوینده را در حال خوردن گوشت [[جسد]] مرده [[غیبت]] شونده متمثل می‌کند و با پایان یافتن [[غیبت]]، از بین نمی‌رود، باقی می‌ماند و در [[قیامت]] ظاهر می‌شود؛ چرا که [[انسان]] در [[قیامت]] [[توانایی]] دیدن آن را پیدا می‌کند: {{متن قرآن|لَقَدْ كُنْتَ فِي غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ}}<ref> «به راستی تو از این غافل بودی پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است» سوره ق، آیه ۲۲.</ref>. در [[دنیا]] نیز آن [[حقیقت]] موجود است، ولی پرده [[مادیت]]، [[چشم]] [[باطن]] [[انسان]] را پوشانده و از دیدن حقایق محرومش می‌سازد<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۳۷۶.</ref>.
 
بنابراین، آنچه در [[قیامت]] نصیب [[انسان]] می‌شود، نه نتیجه اعتبار و [[قرارداد]] است و نه معلول عمل، بلکه خود گفتار و [[کردار]] [[انسان]] است که با چهره ملکوتی ظاهر می‌شود و هنگامی که خود عمل، [[پاداش]] عمل باشد هیچ ظلمی [[تصور]] نمی‌شود<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۷، ص۳۱۹.</ref>.
=== آیات ===
[[قرآن کریم]] در [[آیات]] زیادی این نکته را با بیان‌های مختلف یادآور شده است، مانند:
#{{متن قرآن|وَاتَّقُوا يَوْمًا تُرْجَعُونَ فِيهِ إِلَى اللَّهِ ثُمَّ تُوَفَّى كُلُّ نَفْسٍ مَا كَسَبَتْ وَهُمْ لَا يُظْلَمُونَ}}<ref>«و از روزی پروا کنید که در آن به سوی خداوند بازگردانده می‌شوید آنگاه به هر کس پاداش آنچه انجام داده است تمام خواهند داد و به آنان ستم نخواهد رفت» سوره بقره، آیه ۲۸۱.</ref>. این [[آیه کریمه]] دلالت می‌کند که [[انسان]] خود عمل را می‌بیند، نه نتیجه و محصول آنرا. مقتضای اینکه [[انسان]] در [[قیامت]] با خود عمل مواجه شود، این است که عمل هرگز از فاعلش جدا نشود<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۶، ص۵۶.</ref>.
#{{متن قرآن|وَوُضِعَ الْكِتَابُ فَتَرَى الْمُجْرِمِينَ مُشْفِقِينَ مِمَّا فِيهِ وَيَقُولُونَ يَا وَيْلَتَنَا مَالِ هَذَا الْكِتَابِ لَا يُغَادِرُ صَغِيرَةً وَلَا كَبِيرَةً إِلَّا أَحْصَاهَا وَوَجَدُوا مَا عَمِلُوا حَاضِرًا}}<ref>«و کارنامه (ی هر کس، پیش رویش) نهاده می‌شود و گناهکاران را از آنچه در آن است هراسان می‌یابی و می‌گویند: وای بر ما! این چه کارنامه‌ای است که هیچ (کار) خرد و بزرگی را ناشمرده وا نمی‌نهد و آنچه کرده‌اند پیش چشم می‌یابند» سوره کهف، آیه ۴۹.</ref>. [[آیه کریمه]] دلالت می‌کند که خود عمل نزد ایشان حاضر می‌شود، ولی با صورتی که مناسب آن [[جایگاه]] است، نه با صورت کتبی و امثال آن<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۳۲۵. </ref>.
#{{متن قرآن|يَوْمَ تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ مَا عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَرًا وَمَا عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَهَا وَبَيْنَهُ أَمَدًا بَعِيدًا}}<ref>«روزی که هر کس هر کار نیکی انجام داده است پیش رو می‌یابد و هر کار زشتی کرده است آرزو دارد کاش میان او و آن (کار زشت) فاصله‌ای دور می‌بود» سوره آل عمران، آیه ۳۰.</ref>. در این [[آیه کریمه]] به جای "حاضر" از واژه "محضر" به معنی "احضار شده استفاده شده تا نشان دهد [[اعمال]] هرچند از نظر غایب‌اند، وجود دارند؛ چون احضار به غیر موجود تعلق نمی‌گیرد<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۳، ص۱۵۶.</ref>.
#{{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَلْتَنْظُرْ نَفْسٌ مَا قَدَّمَتْ لِغَدٍ}}<ref>«ای مؤمنان! از خداوند پروا کنید و هر کس باید بنگرد برای (روزی چون) فردا چه پیش فرستاده است» سوره حشر، آیه ۱۸.</ref>. از این [[آیه کریمه]] نیز استفاده می‌شود [[اعمال انسان]] عینا به [[روز قیامت]] منتقل می‌شود و آنچه در آنجا با [[انسان]] روبه رو می‌شود، خود عمل است نه نتیجه و معلول آن.
#{{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَأْكُلُونَ أَمْوَالَ الْيَتَامَى ظُلْمًا إِنَّمَا يَأْكُلُونَ فِي بُطُونِهِمْ نَارًا}}<ref>«آنان که دارایی‌های یتیمان را به ستم می‌خورند جز این نیست که در شکم خود آتش می‌انبارند و زودا که در آتشی برافروخته درآیند» سوره نساء، آیه ۱۰.</ref>. بعضی از [[مفسران]] پنداشته‌اند این [[آیه]] و امثال آن به زبان مجاز سخن می‌گویند و منظور از خوردن [[آتش]] این است که در [[قیامت]] به [[عذاب]] [[جهنم]] گرفتار می‌شوند<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۲، ص۸۸ و ج۳، ص۱۲۵.</ref>؛ ولی [[حقیقت]] این است که این ناظر به زمان حال است، منظور [[آیه]] این است که اکنون [[آتش]] می‌خورند<ref>سید محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۴، ص۲۰۴.</ref>، ولی این صورت در [[روز قیامت]] قابل دیدن می‌شود چنانکه از [[امام باقر]] {{ع}} [[روایت]] شده<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۱۳۱.</ref> و برخی از [[مفسران]] نیز گفته‌اند<ref>محمد بن حسن طوسی، التبیان، ج۳، ص۱۲۶ این قول را از سدی نقل کرده است.</ref>: کسی که [[مال]] یتیم را می‌خورد [[روز قیامت]] از دهان، گوش‌ها، بینی و چشمانش [[آتش]] زبانه می‌کشد، به طوری که هرکس او را ببیند می‌داند که [[مال]] یتیم خورده است.
=== [[روایات]] ===
روایاتی که از [[رسول خدا]] {{صل}} به دست ما رسیده، دلالت می‌کنند [[عمل]] [[انسان]] از بین نمی‌رود و تا [[روز قیامت]] پیوسته همراه [[انسان]] است. طبق روایتی حضرت این مطلب را به یکی از [[اصحاب]] خویش به نام [[قیس]]<ref>منظور قیس بن عاصم بن سنان است که در سال نهم هجری ایمان آورده و به حلم و بردباری شهرت داشته است. می‌گویند در زمان جاهلیت، شراب را بر خویش حرام کرده بود. در سال نهم هجری با وفد بنی‌تمیم به محضر رسول خدا {{صل}} شرفیاب شد و عرض کرد: یا رسول الله به ما پندی بده که از آن بهره‌مند شویم. آن‌گاه حضرت این سخن شیوا را فرمود. شرح او را ابن‌حجر در تقریب، ص۴۲۶ و ابن عبدالبر در استیعاب، ج۳، ص۲۲۴ آورده است.</ref> به این صورت می‌فرماید: ای [[قیس]] پس از [[دنیا]] [[آخرت]] است، هر چیزی را حساب‌رسی هست و مراقبی دارد. هر کار [[نیکی]] پاداشی دارد و هر کار [[بدی]] مجازاتی، مهلت‌ها نوشته شده و آن‌گاه که تو را مرده در [[خاک]] می‌گذارند، موجود زنده‌ای را نیز با تو [[دفن]] می‌کنند همراه تو، اگر بزرگوار باشد تو را [[احترام]] می‌کند و اگر [[فرومایه]] باشد، رهایت می‌کند. [[روز قیامت]] او با تو [[محشور]] می‌شود و تو با او برانگیخته می‌شوی و از تو جز درباره او چیزی نمی‌پرسند. پس تلاش کن او را [[شایسته]] برگزینی که در این صورت به او [[انس]] می‌گیری و اگر ناشایست باشد از کسی جز او مهراس. او همان کارهای توست<ref>علی بن حسین صدوق، معانی الاخبار، ص۲۳۳؛ علی بن حسین صدوق، امالی، ص۵۱؛ علی بن حسین صدوق، خصال، ص۱۱۴.</ref>.
 
همچنین فرمودند: "کسی که با ظرف طلا و نقره می‌نوشد، [[آتش]] به درون خویش می‌ریزد"<ref>{{متن حدیث|اَلَّذِي يَشْرَبُ فِي آنِيَةِ اَلذَّهَبِ وَ اَلْفِضَّةِ إِنَّمَا يُجَرْجِرُ فِي جَوْفِهِ نَارُ جَهَنَّمَ}}؛ ابن ابی‌جمهور، عوالی اللثالی، ج۲، ص۲۱۰؛ مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، ج۶، ص۱۳۵.</ref> و نیز فرمود: "[[ستم]]، [[تاریکی]] [[روز قیامت]] است" <ref>{{متن حدیث|اَلظُّلْمُ ظُلُمَاتٌ يَوْمَ اَلْقِيَامَةِ}}؛ ابن ابی‌جمهور، عوالی اللثالی، ج۱، ص۱۴۹؛ احمد بن حنبل، مسند، ج۲، ص۱۰۶.</ref>.
 
در روایتی دیگر می‌فرمایند: "[[بهشت]] دشت خالی است و بذر آن گفتن سبحان ربی العظیم و بحمده است"<ref>{{متن حدیث|اَلْجَنَّةُ قِيعَانٌ وَ غِرَاسُهَا سُبْحَانَ رَبِّيَ اَلْعَظِيمِ وَ بِحَمْدِهِ}}؛ ابن ابی‌جمهور، عوالی اللثالی، ج۴، ص۸؛ سیوطی، الدر المنثور، ج۴، ص۱۵۳.</ref>. [[سید نعمت‌الله جزایری]] نوشته است: این [[حدیث]] دلالت می‌کند که [[کلام]] خودش بذر است<ref>سید نعمت‌الله جزایری، نورالبراهین، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. بنا به [[نقل]] [[علامه مجلسی]]، [[شیخ بهایی]] این [[حدیث]] را [[دلیل]] [[تجسم اعمال]] در [[روز قیامت]] دانسته و پس از [[نقل]] آن از کسانی که خود آنها را [[اصحاب]] [[قلوب]] نامیده، آورده است: مار و عقرب و [[آتش]] که در [[قبر]] و [[قیامت]] [[ظهور]] می‌کند، همان [[اعمال زشت]]، [[اخلاق ناپسند]] و [[عقاید]] [[باطل]] و [[نعمت‌های بهشتی]] [[اخلاق پسندیده]]، کارهای [[شایسته]] و [[عقاید]] [[حق]] است که در این عالم به [[لباس]] عمل و [[اخلاق]] و [[عقیده]] پوشیده و به این اسم [[شهرت]] یافته است؛ چون یک [[حقیقت]] در [[عوالم]] مختلف صورت‌های گونه‌گون می‌گیرد؛ به همین [[دلیل]] [[آیه کریمه]] {{متن قرآن|وَإِنَّ جَهَنَّمَ لَمُحِيطَةٌ بِالْكَافِرِينَ}}<ref>سوره توبه، آیه ۴۹.</ref>» به این معنی نیست که در [[آینده]] [[جهنم]] بر آنها احاطه پیدا می‌کند، بلکه به این معنی است که در حال حاضر آنها در محاصره [[جهنم]] قرار دارند؛ چون [[افعال]] [[قبیح]] و [[اخلاق ناپسند]] در همین [[دنیا]] بر صاحب خود احاطه دارد و در [[قیامت]] به شکل [[جهنم]] [[ظهور]] می‌کند.
 
[[سید نعمت الله جزایری]]، [[حدیث]] {{متن حدیث|اَلدُّنْيَا مَزْرَعَةُ اَلْآخِرَةِ}} را به همین معنی [[تأویل]] کرده، می‌نویسد: [[اخلاقی]] که در [[دنیا]] کسب می‌کنیم، ماده [[بهشت و جهنم]] است که در [[قیامت]] به صورت [[بهشت و جهنم]] و [[نعمت]] و [[عذاب اخروی]] ظاهر می‌شود<ref>سید نعمت الله جزایری، نورالبراهین، ج۱، ص۳۱۳.</ref>. [[سید علی خان]] در شرح [[صحیفه سجادیه]] ذیل این حدیث نوشته است: طبق نظر [[اهل عرفان]]، [[نفس انسان]] مزرعه، [[معارف]] الاهی، بذر و [[طاعات]] و [[عبادات]]، [[حفظ]] و [[اصلاح]] مزرعه به شمار می‌رود<ref>سید علی‌خان حسینی مدنی شیرازی، ریاض السالکین، ص۳۳.</ref>.
 
این [[آیات]] و [[روایات]] دلالت دارند، موجودات [[اخروی]] همان تصورهای [[باطنی]] و نیات [[قلبی]] است که در اینجا فقط وجود ادراکی دارند؛ ولی هنگامی که [[انسان]] از این [[دنیا]] [[سفر]] کند و به سرای باقی برود و پرده از [[بینایی]] او بردارند و نگاهی به خود بیندازد، ادراکش به فعل و عملش به وجود خارجی تبدیل می‌شود و سرّ ضمیرش آشکار؛ آنگاه آثار [[افکار]]، [[اعمال]] و نتیجه‌های [[عقاید]] و [[افعال]] خود را [[مشاهده]] می‌کند و [[پاداش]] [[حسنات]] و سیئات خود را می‌گیرد<ref>محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۴۲.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱]]، ص۱۰۱-۱۰۵.</ref>
 
== تعابیری درباره عمل و کار ==
برخی از عناوین و تعابیر درباره عمل و کار وجود دارد مانند:
=== کار اتفاقی ===
کاری را می‌گویند که آن کار خود می‌توانسته [[هدف]] باشد، ولی عامل، آن را برای این هدف به وجود نیاورده و به صورت اتفاقی به وجود آمده است؛ ممکن بود یک فاعل آن را هدف خود قرار دهد، ولی آن کار بدون آنکه هدف باشد به وجود آمده است<ref>مجموعه آثار، ج۷، ص۴۰۲.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۷.</ref>
 
=== کار [[اخلاقی]] ===
کار اخلاقی کاری است که از عاطفه‌ای عالی‌تر از [[تمایلات]] فردی یعنی عاطفه غیر [[دوستی]] سرچشمه می‌گیرد. کارهای اخلاقی [[انسان‌ها]] کارهایی است که انسان‌ها غیر را هم [[دوست]] می‌دارند، به [[سرنوشت]] دیگران هم مانند سرنوشت خودشان علاقه‌مند هستند و از اینکه به غیر، سود یا لذّتی برسد، همان اندازه شادمان می‌شوند که به خودشان سودی برسد و خودشان به لذّتی برسند<ref>فلسفه اخلاق، ص۳۸.</ref>. [به عبارت دیگر] کار اخلاقی کاری است که از نظر مبدأ، از میلی ناشی می‌شود که آن میل مربوط به خود [[انسان]] نیست، مربوط به دیگران است (عاطفه غیر دوستی)<ref>فلسفه اخلاق، ص۳۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۸.</ref>
 
=== کار بایع ===
کار بایع این است که دائماً بخرد و بفروشد<ref>مسأله ربا، ص۱۰۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۸.</ref>
 
=== [[کار حکیمانه]] انسان ===
کار حکیمانه انسان‌ها عبارت است از کاری که آنها را به کمال لایق‌شان برساند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۵۳۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر]]، ص ۶۵۸.</ref>
 
=== [[کار حکیمانه]] [[خداوند]] ===
کار حکیمانه خداوند عبارت است از کاری که مخلوق را به کمال لایق خود برساند و نسبت دادن کار و [[عبث]] به خداوند به این معنی است که مخلوقی را بیافریند بدون آنکه آن مخلوق را به کمال ممکن و لایقش برساند<ref>مجموعه آثار، ج۲، ص۵۳۵.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۸.</ref>
 
=== کار طبیعی ===
کار طبیعی، کاری است که به [[وجدان]] مربوط نیست و به [[طبیعت]] [[ارتباط]] دارد. مثل غذاخوردن، آب [[نوشیدن]] و امثال اینها. ولی کار [[اخلاقی]] به طبیعت [[انسان]] ارتباط ندارد، به وجدان انسان ارتباط دارد، به فرمانی است که انسان از ضمیر خود می‌گیرد<ref>فلسفه اخلاق، ص۵۴.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۹.</ref>
 
=== کار عادی ===
گروهی رمز اخلاقی بودن را در [[عواطف]] [[بشر]] می‌دانند، می‌گویند کار عادی و معمولی کاری است که از انگیزه‌های خودخواهانه و میل‌های طبیعی انسان سرچشمه بگیرد و [[هدف]] از آن کار هم رساندن سودی به خود و یا رسیدن خود شخص به لذّتی باشد<ref>فلسفه اخلاق، ص۳۷.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۹.</ref>
 
=== کارهای غیر اختیاری ===
کارهای طبیعی که در [[بدن]] صورت می‌گیرد اصطلاحاً آنها را کارهای غیر اختیاری می‌نامند<ref>حرکت و زمان، ج۲، ص۶۹.</ref>.<ref>[[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، فرهنگ مطهر (کتاب)|فرهنگ مطهر، ص ۶۵۹.</ref>
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:1100662.jpg|22px]] [[محمد علی زکریایی|زکریایی، محمد علی]]، [[فرهنگ مطهر (کتاب)|'''فرهنگ مطهر''']]
# [[پرونده:1100246.jpg|22px]] [[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|'''اخلاق الاهی ج۱''']]
# [[پرونده:1379779.jpg|22px]] [[عبدالله نظرزاده|نظرزاده، عبدالله]]، [[فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم (کتاب)|'''فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم''']]
# [[پرونده:13681049.jpg|22px]] [[سید حسین دین‌پرور|دین‌پرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۲ (کتاب)|'''دانشنامه نهج البلاغه ج۲''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}


[[رده:عمل]]
[[رده:عمل]]
[[رده:مدخل]]
۲۱۷٬۶۰۳

ویرایش