جز
جایگزینی متن - 'عکس العمل' به 'عکسالعمل'
جز (جایگزینی متن - 'ضمیر' به 'ضمیر') |
جز (جایگزینی متن - 'عکس العمل' به 'عکسالعمل') |
||
خط ۱۸: | خط ۱۸: | ||
تشکیل خانواده جز بر آزادی و اختیار طرفینی بیمعناست و ازدواج اجباری و تحمیلی در [[منطق]] [[دین]] ملغا و [[باطل]] است. [[راه و رسم پیامبر]] {{صل}} دراینباره کاملاً گویاست. [[رسول خدا]] {{صل}} درباره دختر گرامی خود، زهرا {{س}} چنین عمل کرد. او خواستگاران بسیار داشت، و هرکس که او را از [[پیامبر]] {{صل}} [[خواستگاری]] میکرد، رسول خدا {{صل}} به زهرا {{س}} مراجعه میکرد و خواستگاری آنها را مطرح مینمود و زهرا {{س}} با روی برگرداندن خویش، مؤدبانه [[مخالفت]] خود را ابراز میکرد تا زمانی که [[علی]] {{ع}} از زهرا {{س}} خواستگاری کرد و او سر خود را پایین انداخت و [[سکوت]] کرد، و اینگونه [[رضایت]] خود را اعلام نمود، و رسول خدا {{صل}} نیز با [[خرسندی]] آن وصلت [[مبارک]] را [[تأیید]] کرد<ref>نک: أبوعبد الله محمد بن سعد، الطبقات الکبری، دار بیروت للطباعة و النشر، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۸، ص۱۹-۲۰.</ref>. [[شیخ طوسی]] به اسناد خود از قول [[ضحاک بن مزاحم]] آورده است که گفت: از [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} شنیدم که میگفت: [[ابو بکر]] و [[عمر]] نزد من آمدند و گفتند: نزد [[رسول خدا]] {{صل}} برو و [[فاطمه]] را از او [[خواستگاری]] کن. پس من نزد [[پیامبر]] رفتم و آن [[حضرت]] با رویی گشاده با من روبهرو شد و فرمود: {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ حَاجَتَكَ}} چه نیازی تو را نزد من آورده است؟ گفتم: {{متن حدیث|يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَاطِمَةَ تُزَوِّجُنِيهَا}} آیا فاطمه را به [[ازدواج]] من درمیآوری؟ پس پیامبر {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ، إِنَّهُ قَدْ ذَكَرَهَا قَبْلَكَ رِجَالٌ، فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لَهَا، فَرَأَيْتُ الْكَرَاهَةَ فِي وَجْهِهَا، وَ لَكِنْ عَلَى رِسْلِكَ حَتَّى أَخْرُجَ إِلَيْكَ}}. ای [[علی]]، پیش از تو کسان دیگری نیز فاطمه را از من خواستگاری کردهاند و من خواست آنان را با فاطمه در میان گذاشتهام و ناخواهی را در چهره او دیدهام. ولی [[صبر]] کن تا بازگردم. | تشکیل خانواده جز بر آزادی و اختیار طرفینی بیمعناست و ازدواج اجباری و تحمیلی در [[منطق]] [[دین]] ملغا و [[باطل]] است. [[راه و رسم پیامبر]] {{صل}} دراینباره کاملاً گویاست. [[رسول خدا]] {{صل}} درباره دختر گرامی خود، زهرا {{س}} چنین عمل کرد. او خواستگاران بسیار داشت، و هرکس که او را از [[پیامبر]] {{صل}} [[خواستگاری]] میکرد، رسول خدا {{صل}} به زهرا {{س}} مراجعه میکرد و خواستگاری آنها را مطرح مینمود و زهرا {{س}} با روی برگرداندن خویش، مؤدبانه [[مخالفت]] خود را ابراز میکرد تا زمانی که [[علی]] {{ع}} از زهرا {{س}} خواستگاری کرد و او سر خود را پایین انداخت و [[سکوت]] کرد، و اینگونه [[رضایت]] خود را اعلام نمود، و رسول خدا {{صل}} نیز با [[خرسندی]] آن وصلت [[مبارک]] را [[تأیید]] کرد<ref>نک: أبوعبد الله محمد بن سعد، الطبقات الکبری، دار بیروت للطباعة و النشر، بیروت، ۱۴۰۵ ق. ج۸، ص۱۹-۲۰.</ref>. [[شیخ طوسی]] به اسناد خود از قول [[ضحاک بن مزاحم]] آورده است که گفت: از [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} شنیدم که میگفت: [[ابو بکر]] و [[عمر]] نزد من آمدند و گفتند: نزد [[رسول خدا]] {{صل}} برو و [[فاطمه]] را از او [[خواستگاری]] کن. پس من نزد [[پیامبر]] رفتم و آن [[حضرت]] با رویی گشاده با من روبهرو شد و فرمود: {{متن حدیث|مَا جَاءَ بِكَ يَا أَبَا الْحَسَنِ حَاجَتَكَ}} چه نیازی تو را نزد من آورده است؟ گفتم: {{متن حدیث|يَا رَسُولَ اللَّهِ، فَاطِمَةَ تُزَوِّجُنِيهَا}} آیا فاطمه را به [[ازدواج]] من درمیآوری؟ پس پیامبر {{صل}} فرمود: {{متن حدیث|يَا عَلِيُّ، إِنَّهُ قَدْ ذَكَرَهَا قَبْلَكَ رِجَالٌ، فَذَكَرْتُ ذَلِكَ لَهَا، فَرَأَيْتُ الْكَرَاهَةَ فِي وَجْهِهَا، وَ لَكِنْ عَلَى رِسْلِكَ حَتَّى أَخْرُجَ إِلَيْكَ}}. ای [[علی]]، پیش از تو کسان دیگری نیز فاطمه را از من خواستگاری کردهاند و من خواست آنان را با فاطمه در میان گذاشتهام و ناخواهی را در چهره او دیدهام. ولی [[صبر]] کن تا بازگردم. | ||
[[پیامبر اکرم]] {{صل}} خواستگاری علی {{ع}} را با دختر گرامیاش در میان گذاشت و پرسید: {{متن حدیث|فَمَا تَرَيْنَ}} نظر تو چیست؟ اینبار | [[پیامبر اکرم]] {{صل}} خواستگاری علی {{ع}} را با دختر گرامیاش در میان گذاشت و پرسید: {{متن حدیث|فَمَا تَرَيْنَ}} نظر تو چیست؟ اینبار عکسالعمل او چنین بود: {{متن حدیث|فَسَكَتَتْ وَ لَمْ تُوَلِّ وَجْهَهَا وَ لَمْ يَرَ فِيهِ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}} كَرَاهَةً}} فاطمه {{س}} [[سکوت]] کرد و این بار روی خود را برنگردانید و رسول خدا {{صل}} در چهره او ناخواهی [[مشاهده]] نکرد. پس آن حضرت فرمود: {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ، سُكُوتُهَا إِقْرَارُهَا}}<ref>امالی الطوسی، ج۱، ص۳۸؛ بحار الانوار، ج۴۳، ص۹۵.</ref>. [[الله اکبر]]، سکوت او نشانه [[رضایت]] اوست. | ||
پیامبر اکرم {{صل}} با ازدواجهای اجباری و تحمیلی [[مخالفت]] میورزید و به [[پیروان]] خود میآموخت که چنین ازدواجهایی پذیرفته نیست. از [[ابن عباس]] نقل شده است که دختر [[جوانی]] نزد پیامبر آمد و گفت: “پدر من به قصدی مادی مرا به ازدواج پسر برادرش درآورده است درحالیکه من بدان مایل نیستم”. پیامبر فرمود: “نظر پدرت را بپذیر و اجازه بده این ازدواج سر بگیرد”. دختر گفت: “من هیچ تمایلی بدو ندارم و نمیتوانم عمل پدرم را بپذیرم”. رسول خدا {{صل}} فرمود:”پس برو و با هرکه میخواهی ازدواج کن”. دختر گفت: {{متن حدیث|إِنِّي قَدْ أَجَزْتُ مَا صَنَعَ أَبِي وَلَكِنِّي أَرَدتُ أَنْ تَعْلَمَ النِّسَاءُ أَنْ لَيْسَ إِلَى الْآبَاءِ مِنَ اْلَأْمِر شَيْءٌ}}<ref>اسحاق بن [[ابراهیم]] بن [[مخلد]] الحنطلی راهویة، [[مسند]] [[ابن راهویه]]، تحقیق عبدالغفور عبدالحق [[حسین]] برد البلوسی، الطبعة الاولی، مکتبة الایمان، [[المدینة]] المنورة، ۱۴۱۲ ق. ج۳، ص۷۴۷؛ [[أبوعبد الله احمد بن محمد بن حنبل الشیبانی]]، المسند، دار [[احیاء]] التراث العربی، بیروت، ج۶، ص۱۳۶؛ [[أبو عبد الله]] [[محمد بن یزید]] القزوینی المعروف بابن ماجة، [[سنن]] ابن ماجة، تحقیق [[محمد]] فؤاد عبدالباقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۵ ق. ج۱، ص۶۰۳؛ أبو [[عبدالرحمن]] [[احمد]] بن [[شعیب]] النسائی، سنن النسائی، شرح جلالالدین السیوطی و حاشیة السندی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۶، ص۸۷؛ [[أبو الحسن]] [[علی]] بن [[عمر]] الدار قطنی، سنن الدار قطنی، الطبعة الرابعة، عالم الکتب، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ج۳، ص۲۳۲؛ السنن الکبری، ج۷، ص۱۱۸؛ المبسوط السرخسی، ج۵، ص۱۲؛ موفق الدین [[أبو محمد]] [[عبد الله بن احمد]] [[قدامة]]، المغنی، دارالکتاب العربی، بیروت، ج۷، ص۳۶۵. این سخن با مختصر [[اختلاف]] به صورتهای دیگر نیز نقل شده است از جمله: {{متن حدیث|أَجَزْتُ مَا صَنَعَ أَبِي، وَإِنَّمَا أَرَدْتُ أَنْ أُعَلِّمَ النِّسَاءَ أَنَّه لَيْسَ إلَى الْآبَاءِ مِنْ الْأَمْرِ شَيْءٌ}} | پیامبر اکرم {{صل}} با ازدواجهای اجباری و تحمیلی [[مخالفت]] میورزید و به [[پیروان]] خود میآموخت که چنین ازدواجهایی پذیرفته نیست. از [[ابن عباس]] نقل شده است که دختر [[جوانی]] نزد پیامبر آمد و گفت: “پدر من به قصدی مادی مرا به ازدواج پسر برادرش درآورده است درحالیکه من بدان مایل نیستم”. پیامبر فرمود: “نظر پدرت را بپذیر و اجازه بده این ازدواج سر بگیرد”. دختر گفت: “من هیچ تمایلی بدو ندارم و نمیتوانم عمل پدرم را بپذیرم”. رسول خدا {{صل}} فرمود:”پس برو و با هرکه میخواهی ازدواج کن”. دختر گفت: {{متن حدیث|إِنِّي قَدْ أَجَزْتُ مَا صَنَعَ أَبِي وَلَكِنِّي أَرَدتُ أَنْ تَعْلَمَ النِّسَاءُ أَنْ لَيْسَ إِلَى الْآبَاءِ مِنَ اْلَأْمِر شَيْءٌ}}<ref>اسحاق بن [[ابراهیم]] بن [[مخلد]] الحنطلی راهویة، [[مسند]] [[ابن راهویه]]، تحقیق عبدالغفور عبدالحق [[حسین]] برد البلوسی، الطبعة الاولی، مکتبة الایمان، [[المدینة]] المنورة، ۱۴۱۲ ق. ج۳، ص۷۴۷؛ [[أبوعبد الله احمد بن محمد بن حنبل الشیبانی]]، المسند، دار [[احیاء]] التراث العربی، بیروت، ج۶، ص۱۳۶؛ [[أبو عبد الله]] [[محمد بن یزید]] القزوینی المعروف بابن ماجة، [[سنن]] ابن ماجة، تحقیق [[محمد]] فؤاد عبدالباقی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ۱۳۹۵ ق. ج۱، ص۶۰۳؛ أبو [[عبدالرحمن]] [[احمد]] بن [[شعیب]] النسائی، سنن النسائی، شرح جلالالدین السیوطی و حاشیة السندی، دار احیاء التراث العربی، بیروت، ج۶، ص۸۷؛ [[أبو الحسن]] [[علی]] بن [[عمر]] الدار قطنی، سنن الدار قطنی، الطبعة الرابعة، عالم الکتب، بیروت، ۱۴۰۶ ق. ج۳، ص۲۳۲؛ السنن الکبری، ج۷، ص۱۱۸؛ المبسوط السرخسی، ج۵، ص۱۲؛ موفق الدین [[أبو محمد]] [[عبد الله بن احمد]] [[قدامة]]، المغنی، دارالکتاب العربی، بیروت، ج۷، ص۳۶۵. این سخن با مختصر [[اختلاف]] به صورتهای دیگر نیز نقل شده است از جمله: {{متن حدیث|أَجَزْتُ مَا صَنَعَ أَبِي، وَإِنَّمَا أَرَدْتُ أَنْ أُعَلِّمَ النِّسَاءَ أَنَّه لَيْسَ إلَى الْآبَاءِ مِنْ الْأَمْرِ شَيْءٌ}} |