۶۴٬۶۴۲
ویرایش
جز (جایگزینی متن - '== دریافت متن ==↵↵[[رده:' به '[[رده:') |
جز (جایگزینی متن - '| ناشر = انتشارات ' به '| ناشر = ') |
||
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات کتاب | {{جعبه اطلاعات مجموعه کتاب | ||
| عنوان پیشین = | |||
| عنوان = تفسیر سورآبادی | | عنوان = تفسیر سورآبادی | ||
| عنوان پسین = | |||
| عنوان اصلی = | | عنوان اصلی = | ||
| تصویر = 202120.jpg | | تصویر = 202120.jpg | ||
خط ۷: | خط ۹: | ||
| زبان = فارسی | | زبان = فارسی | ||
| زبان اصلی = | | زبان اصلی = | ||
| نویسنده = | | نویسنده = [[سورآبادی]] | ||
| نویسندگان = | | نویسندگان = | ||
| تحقیق یا تدوین = | | تحقیق یا تدوین = | ||
خط ۱۸: | خط ۲۰: | ||
| موضوع = | | موضوع = | ||
| مذهب = | | مذهب = | ||
| ناشر = | | ناشر = فرهنگ نشر نو | ||
| به همت = | | به همت = | ||
| وابسته به = | | وابسته به = | ||
| محل نشر = تهران، ایران | | محل نشر = تهران، ایران | ||
| سال نشر = | | سال نشر = ۱۳۸۱ ش | ||
| تعداد جلد = ۵ | | تعداد جلد = ۵ | ||
| | | فهرست جلدها = | ||
| شابک = | | شابک = 964-7443-07-2 | ||
| شماره ملی = | | شماره ملی = | ||
}} | }} | ||
خط ۳۳: | خط ۳۵: | ||
[[تفسیر سورآبادی]] یا [[تفسیر التفاسیر (کتاب)|تفسیر التفاسیر]] از [[ابوبکر عتیق بن محمد نیشابوری]]، مشهور به [[سورآبادی]] است که از دیرباز تاکنون مورد توجه قرآنپژوهان و محققان زبان و [[ادب فارسی]] بوده و هست. | [[تفسیر سورآبادی]] یا [[تفسیر التفاسیر (کتاب)|تفسیر التفاسیر]] از [[ابوبکر عتیق بن محمد نیشابوری]]، مشهور به [[سورآبادی]] است که از دیرباز تاکنون مورد توجه قرآنپژوهان و محققان زبان و [[ادب فارسی]] بوده و هست. | ||
از این [[مفسر]] اطلاع چندانی در دست نیست. در منابع کهن [[تاریخی]]، سه اطلاع مهم از او به دست میآید. در صفر ۴۹۴ق درگذشته است؛ نیشابوری است؛ [[زاهد]] و [[کرامیه]] است. در برخی دیگر از [[منابع تاریخی]] ([[تاریخ]] گزیده، [[حمدالله مستوفی]]) آمده است که [[اهل]] هرات و معاصر [[سلطان]] ارسلان سلجوقی بود که [[مذهب]] [[سنت]] و [[جماعت]] داشته است. قراینی که بر کرامیه بودن سورآبادی دلالت میکند از این قرار است: از محمد بن کرام با [[حرمت]] بسیار نقل میکند؛ از بزرگان کرامیه بسیار نام میبرد؛ مانند همه کرامیان درباره [[ایمان]] [[منافق]] نظر مخالف اظهار نمیکند؛ به وجود دو [[امام]] بر [[حق]] در یک [[زمان]] قائل است؛ از خلفای چهارگانه با [[احترام]] نام میبرد، اما در [[حق]] [[امام علی]]{{ع}} اهتمام بیشتری دارد، [[معتقد]] است که [[آیه]] ۸ [[سوره انسان]] در حق امام علی{{ع}} و [[حضرت فاطمه]]{{س}} نازل شده است و به همین مناسبت، باب [[فضیلت]] [[حضرت علی]]{{ع}} و حضرت فاطمه الزهرا{{س}} را میگشاید و در آن به روایات [[امام صادق]]{{ع}} استناد میکند، سپس داستان [[بخشندگی]] ایشان را همراه با اشعاری که در قالب [[گفتگو]] سرودهاند نقل میکند، اما آن چه موضوع را اندکی دشوار میکند آن است که کرامیان اهل [[تشبیه]] و [[تجسیم]] هستند، حال آنکه مفسر این اثر، نظری خلاف نظر مشبهه عرضه میکند؛ از این رو محتمل است که مفسر در این باب، پیرو [[عقیده]] کرامیه (هیصمیه) باشد که مکان و شباهت را از [[خداوند متعال]] [[نفی]] میکند. | از این [[مفسر]] اطلاع چندانی در دست نیست. در منابع کهن [[تاریخی]]، سه اطلاع مهم از او به دست میآید. در صفر ۴۹۴ق درگذشته است؛ نیشابوری است؛ [[زاهد]] و [[کرامیه]] است. در برخی دیگر از [[منابع تاریخی]] ([[تاریخ]] گزیده، [[حمدالله مستوفی]]) آمده است که [[اهل]] هرات و معاصر [[سلطان]] ارسلان سلجوقی بود که [[مذهب]] [[سنت]] و [[جماعت]] داشته است. قراینی که بر کرامیه بودن سورآبادی دلالت میکند از این قرار است: از محمد بن کرام با [[حرمت]] بسیار نقل میکند؛ از بزرگان کرامیه بسیار نام میبرد؛ مانند همه کرامیان درباره [[ایمان]] [[منافق]] نظر مخالف اظهار نمیکند؛ به وجود دو [[امام]] بر [[حق]] در یک [[زمان]] قائل است؛ از خلفای چهارگانه با [[احترام]] نام میبرد، اما در [[حق]] [[امام علی]] {{ع}} اهتمام بیشتری دارد، [[معتقد]] است که [[آیه]] ۸ [[سوره انسان]] در حق امام علی {{ع}} و [[حضرت فاطمه]] {{س}} نازل شده است و به همین مناسبت، باب [[فضیلت]] [[حضرت علی]] {{ع}} و حضرت فاطمه الزهرا {{س}} را میگشاید و در آن به روایات [[امام صادق]] {{ع}} استناد میکند، سپس داستان [[بخشندگی]] ایشان را همراه با اشعاری که در قالب [[گفتگو]] سرودهاند نقل میکند، اما آن چه موضوع را اندکی دشوار میکند آن است که کرامیان اهل [[تشبیه]] و [[تجسیم]] هستند، حال آنکه مفسر این اثر، نظری خلاف نظر مشبهه عرضه میکند؛ از این رو محتمل است که مفسر در این باب، پیرو [[عقیده]] کرامیه (هیصمیه) باشد که مکان و شباهت را از [[خداوند متعال]] [[نفی]] میکند. | ||
ابوبکر عتیق سورآبادی، تفسیر خود را از سال ۴۷۰ تا ۴۸۰ ق در هفت مجلد، مطابق هفت سبع [[قرآن کریم]] تألیف کرده است. نسخههای متعددی که از این تفسیر باقی مانده [[گواه]] رواج و [[شهرت]] آن است. [[سورآبادی]] از این اثر خود، با عنوان «تفسیر التفاسیر» یاد میکند اما این نام، [[شهرت]] نمییابد. از این اثر بسیار مهم [[قرآنی]]، تلخیصهای زیادی نیز صورت گرفته که از جمله میتوان به نسخهای در چهار مجلد بزرگ که به سال ۵۸۴ق برای ابوالفتوح محمد بن سام [[امیر]] غوری فراهم آمده است، اشاره کرد. | ابوبکر عتیق سورآبادی، تفسیر خود را از سال ۴۷۰ تا ۴۸۰ ق در هفت مجلد، مطابق هفت سبع [[قرآن کریم]] تألیف کرده است. نسخههای متعددی که از این تفسیر باقی مانده [[گواه]] رواج و [[شهرت]] آن است. [[سورآبادی]] از این اثر خود، با عنوان «تفسیر التفاسیر» یاد میکند اما این نام، [[شهرت]] نمییابد. از این اثر بسیار مهم [[قرآنی]]، تلخیصهای زیادی نیز صورت گرفته که از جمله میتوان به نسخهای در چهار مجلد بزرگ که به سال ۵۸۴ق برای ابوالفتوح محمد بن سام [[امیر]] غوری فراهم آمده است، اشاره کرد. | ||
[[تفسیر سورآبادی]]، [[تفسیری]] مفصل و مشتمل بر ترجمه و تفسیر همه [[سورههای قرآن]] [[کریم]] است که تفسیر آنها بیشتر بر اساس روایاتی است که [[مفسر]] از [[عبدالله بن عباس]] [[پسر عم]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[روایت]] میکند، اما این مطلب به این معنا نیست که مفسر از دیگر [[راویان حدیث]] به خصوص راویان حدیث، [[اهل سنت]] بهره نبرده باشد. [[شیوه]] کار مفسر در این تفسیر، مزجی است که در آن، [[آیه]] یا بخشی از آن را میآورد، سپس ترجمه آن را همراه با عبارات توضیحی به [[زبان فارسی]] ارائه مینماید، آن گاه اگر روایت، [[حدیث]]، واقعه [[تاریخی]]، داستان و هر مطلب از این قبیل وجود داشته باشد، نقل میکند. | [[تفسیر سورآبادی]]، [[تفسیری]] مفصل و مشتمل بر ترجمه و تفسیر همه [[سورههای قرآن]] [[کریم]] است که تفسیر آنها بیشتر بر اساس روایاتی است که [[مفسر]] از [[عبدالله بن عباس]] [[پسر عم]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[روایت]] میکند، اما این مطلب به این معنا نیست که مفسر از دیگر [[راویان حدیث]] به خصوص راویان حدیث، [[اهل سنت]] بهره نبرده باشد. [[شیوه]] کار مفسر در این تفسیر، مزجی است که در آن، [[آیه]] یا بخشی از آن را میآورد، سپس ترجمه آن را همراه با عبارات توضیحی به [[زبان فارسی]] ارائه مینماید، آن گاه اگر روایت، [[حدیث]]، واقعه [[تاریخی]]، داستان و هر مطلب از این قبیل وجود داشته باشد، نقل میکند. | ||
مفسر برای حل [[دشواریها]] یا توضیح بیشتر درباره [[آیات]] یا تفسیرهایی که به ظاهر متناقضاند، مسئله را در قالب سؤال و جواب عرضه میکند. در تفسیر سورآبادی نیز همچون دیگر [[تفاسیر]] [[فارسی]] به [[قصص]] و حکایات، خواه قرآنی و خواه غیرقرآنی توجه خاصی شده است. مفسر، مطلبی را که خود جزئی از یک داستان باشد و بدون نقل آن داستان فهمیده نشود در بافت داستان مربوط به آن جای میدهد. مجموعه قصص برگرفته از این تفسیر در کتاب مستقلی به [[کوشش]] [[یحیی مهدوی]] منتشر شده است. مفسر در اثنای گفتار، یک و یا چند عبارت و حتی گاه قطعهای به [[عربی]] میآورد، اما اصراری بر عربی گویی ندارد. او خود را ملزم میدانست فارسی نویسی خود را به نحوی توجیه کند و به اقتضای آن گفته است: «از بهر آن به پارسی کردیم که از ما چنین خواستند تا نفع آن عامتر بود». در [[حقیقت]] در آن [[زمان]]، میان زبان نوپا و پویای [[فارسی]] و زبان [[توانمند]] و تقدسآمیز [[عربی]] کشاکشی درگرفته بود و هر یک میکوشید فضاهای بیشتری را به خود اختصاص دهد. فارسی [[زبان]] بودن [[جمعیت]] کثیری از [[ایرانیان]] و فارسی زبان شدن ترکان غزنوی و سلجوقی موجب شد که سرانجام عربی به حوزه [[علوم]] به خصوص [[علوم دینی]] اختصاص یابد و دیگر حوزهها را که با [[عامه]] [[مردم]] سر و کار داشتند به [[زبان فارسی]] واگذارد. در چنین شرایطی بیشتر نویسندگان [[ایرانی]] در مقدمه آثار خود لازم میشمردند، [[اختیار]] زبان فارسی را توجیه کنند. [[ذهن]] [[سورآبادی]] نیز از این دغدغه فارغ نبوده است. | مفسر برای حل [[دشواریها]] یا توضیح بیشتر درباره [[آیات]] یا تفسیرهایی که به ظاهر متناقضاند، مسئله را در قالب سؤال و جواب عرضه میکند. در تفسیر سورآبادی نیز همچون دیگر [[تفاسیر]] [[فارسی]] به [[قصص]] و حکایات، خواه قرآنی و خواه غیرقرآنی توجه خاصی شده است. مفسر، مطلبی را که خود جزئی از یک داستان باشد و بدون نقل آن داستان فهمیده نشود در بافت داستان مربوط به آن جای میدهد. مجموعه قصص برگرفته از این تفسیر در کتاب مستقلی به [[کوشش]] [[یحیی مهدوی]] منتشر شده است. مفسر در اثنای گفتار، یک و یا چند عبارت و حتی گاه قطعهای به [[عربی]] میآورد، اما اصراری بر عربی گویی ندارد. او خود را ملزم میدانست فارسی نویسی خود را به نحوی توجیه کند و به اقتضای آن گفته است: «از بهر آن به پارسی کردیم که از ما چنین خواستند تا نفع آن عامتر بود». در [[حقیقت]] در آن [[زمان]]، میان زبان نوپا و پویای [[فارسی]] و زبان [[توانمند]] و تقدسآمیز [[عربی]] کشاکشی درگرفته بود و هر یک میکوشید فضاهای بیشتری را به خود اختصاص دهد. فارسی [[زبان]] بودن [[جمعیت]] کثیری از [[ایرانیان]] و فارسی زبان شدن ترکان غزنوی و سلجوقی موجب شد که سرانجام عربی به حوزه [[علوم]] به خصوص [[علوم دینی]] اختصاص یابد و دیگر حوزهها را که با [[عامه]] [[مردم]] سر و کار داشتند به [[زبان فارسی]] واگذارد. در چنین شرایطی بیشتر نویسندگان [[ایرانی]] در مقدمه آثار خود لازم میشمردند، [[اختیار]] زبان فارسی را توجیه کنند. [[ذهن]] [[سورآبادی]] نیز از این دغدغه فارغ نبوده است. |