ابو دجانه انصاری: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب'
جز (جایگزینی متن - 'وصف' به 'وصف')
جز (جایگزینی متن - 'ابن شهر آشوب' به 'ابن‌شهرآشوب')
خط ۴: خط ۴:
نام وی سیماک و نام پدرش [[خرشة بن لوذان]] و به نظر برخی <ref>ابن عبدالبر، ج۲، ص۲۱۲.</ref> [[اوس بن لوذان]] و نام مادرش حَزمه دختر حَرمله بود. او از طرف [[پدر]] به بنو ساعده از تیره‌های [[قبیله خزرج]] و از طرف [[مادر]] به بنوزعب از تیره‌های [[قبیله]] [[بنوسُلیم بن منصور]]، [[نسب]] می‌برد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۱۹.</ref>. او با [[آمنه]] دختر [[عمرو بن أحبش]] از تیره بنوبهز از قبیله [[بنو سلیم بن منصور]]، [[ازدواج]] کرد و [[خالد]] از آنان به [[دنیا]] آمد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۱۹.</ref>.
نام وی سیماک و نام پدرش [[خرشة بن لوذان]] و به نظر برخی <ref>ابن عبدالبر، ج۲، ص۲۱۲.</ref> [[اوس بن لوذان]] و نام مادرش حَزمه دختر حَرمله بود. او از طرف [[پدر]] به بنو ساعده از تیره‌های [[قبیله خزرج]] و از طرف [[مادر]] به بنوزعب از تیره‌های [[قبیله]] [[بنوسُلیم بن منصور]]، [[نسب]] می‌برد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۱۹.</ref>. او با [[آمنه]] دختر [[عمرو بن أحبش]] از تیره بنوبهز از قبیله [[بنو سلیم بن منصور]]، [[ازدواج]] کرد و [[خالد]] از آنان به [[دنیا]] آمد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۱۹.</ref>.


وقتی [[پیامبر خدا]] {{صل}} به [[مدینه]] آمد، [[سعد بن عباده]] و [[ابودجانه]] از بنوساعده از ایشان [[دعوت]] کردند در قبیله‌شان فرود آید و سُکنا گزیند<ref>ابن حبان، ج۱، ص۱۳۳.</ref>. [[رسول خدا]] میان وی و [[عتبة بن غزوان]] [[پیمان برادری]] برقرار کرد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۱۹.</ref>. ابودجانه از بزرگان [[انصار]]، [[شجاعان]] [[عرب]] و قهرمانان میدان [[نبرد]] بود. او در [[جنگ‌های رسول خدا]] {{صل}} شرکت فعال داشت و نام خود را در ردیف [[امام علی]] {{ع}}، [[حمزه]]، [[جعفر]] و [[زبیر]]، به عنوان یکی از المعروفون بالجهاد در [[سیره نبوی]] ثبت کرد<ref>قاضی نعمان، ج۲، ص۲۱۸؛ ابن شهر آشوب، ج۱، ص۳۴۱.</ref>.
وقتی [[پیامبر خدا]] {{صل}} به [[مدینه]] آمد، [[سعد بن عباده]] و [[ابودجانه]] از بنوساعده از ایشان [[دعوت]] کردند در قبیله‌شان فرود آید و سُکنا گزیند<ref>ابن حبان، ج۱، ص۱۳۳.</ref>. [[رسول خدا]] میان وی و [[عتبة بن غزوان]] [[پیمان برادری]] برقرار کرد<ref>ابن سعد، ج۳، ص۴۱۹.</ref>. ابودجانه از بزرگان [[انصار]]، [[شجاعان]] [[عرب]] و قهرمانان میدان [[نبرد]] بود. او در [[جنگ‌های رسول خدا]] {{صل}} شرکت فعال داشت و نام خود را در ردیف [[امام علی]] {{ع}}، [[حمزه]]، [[جعفر]] و [[زبیر]]، به عنوان یکی از المعروفون بالجهاد در [[سیره نبوی]] ثبت کرد<ref>قاضی نعمان، ج۲، ص۲۱۸؛ ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۳۴۱.</ref>.


[[اسکافی]]<ref>اسکافی، ص۹۰۸۹.</ref> می‌گوید: هر یک از این چند نفر، در زمینه‌ای مهارت داشتند. حمزه در حمله‌آوری بر [[دشمن]]، زبیر در سوارکاری و ابودجانه در [[شمشیر]] زنی ماهر بودند، ولی امام علی {{ع}} تنها فردی بود که به جمیع [[فنون]] [[جنگی]] آشنا و جامع همه ویژگی‌های یک [[شخصیت]] نظامی بود. [[دفاع]] کنندگان از [[اسلام]] را چهار نفر نام برده‌اند: امام علی {{ع}}، زبیر، ابودجانه و [[سلمان فارسی]]<ref>مفید، الاختصاص، ص۹۷.</ref>. ابودجانه، یکی از چهار نفری بود که با نشان رزم می‌جنگید. نشان وی، دستار قرمزی بود که بالای کلاه خودش بسته می‌شد<ref>واقدی، ج۱، ص۷۶ و ۸۳ و ج۲، ص۶۶۸.</ref>.
[[اسکافی]]<ref>اسکافی، ص۹۰۸۹.</ref> می‌گوید: هر یک از این چند نفر، در زمینه‌ای مهارت داشتند. حمزه در حمله‌آوری بر [[دشمن]]، زبیر در سوارکاری و ابودجانه در [[شمشیر]] زنی ماهر بودند، ولی امام علی {{ع}} تنها فردی بود که به جمیع [[فنون]] [[جنگی]] آشنا و جامع همه ویژگی‌های یک [[شخصیت]] نظامی بود. [[دفاع]] کنندگان از [[اسلام]] را چهار نفر نام برده‌اند: امام علی {{ع}}، زبیر، ابودجانه و [[سلمان فارسی]]<ref>مفید، الاختصاص، ص۹۷.</ref>. ابودجانه، یکی از چهار نفری بود که با نشان رزم می‌جنگید. نشان وی، دستار قرمزی بود که بالای کلاه خودش بسته می‌شد<ref>واقدی، ج۱، ص۷۶ و ۸۳ و ج۲، ص۶۶۸.</ref>.
خط ۲۰: خط ۲۰:
به هنگام [[سختی]] [[جنگ احد]] و فرار [[اصحاب]]، او و امام علی {{ع}} از [[جان]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[دفاع]] کردند<ref>صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۷.</ref>. به گزارش دیگری، همه اصحاب جز امام علی {{ع}} فرار کردند، ولی [[عاصم بن ثابت]]، ابودجانه، [[سهل بن حنیف]] و [[طلحه]] به سرعت به نبردگاه بازگشتند و به [[دفاع]] از پیامبر خدا {{صل}} پرداختند<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۳.</ref>. [[أبودجانه]]، در شمار هفت نفری بود که برای [[جنگیدن]] تا آخرین نفس با رسول خدا {{صل}} [[بیعت]] کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۰؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۸۳.</ref>. در جنگ احد، [[قتادة بن نعمان]] از طرف مقابل و ابودجانه از پشت سر برای رسول خدا {{صل}} سپر بودند و در آن [[روز]]، پشت ابودجانه پر از تیر شد<ref>طبرانی، ج۱۹، ص۸.</ref>. هنگامی که [[ابتکار]] عمل در دست [[دشمن]] بود، [[عبدالله بن حمید بن زهیر]] با [[شعار]] "من زاده زهیرم"، به میدان آمد و خواستار کشتن رسول خدا {{صل}} شد. ابودجانه با پی کردن اسب وی به او حمله‌ور شد و گفت: "من فرزند خرشه‌ام". [[حضرت]] فرمود: خداوندا! از ابن خرشه [[خشنود]] باش، همانگونه که من از او خوشنودم<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۶ و ۳۰۷.</ref>. پس از او، [[عبید بن حاجز]] به [[مسلمانان]] حمله‌ور شد. [[ابودجانه]] پس از ساعتی [[نبرد]]، وی را نیز از پا درآورد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۵۳ و ۳۰۸.</ref>. [[کعب بن مالک]] از مجروحان [[پیکار]] احد بود. وی از [[ترس]] [[مثله]] شدن، خود را از میان کشته‌ها به کناری کشیده بود و حوادث [[جنگ]] را دنبال می‌کرد. او مردی را دید که سراپا مسلح به مسلمانان حمله می‌کرد و فریاد می‌زد: آنان را چون گوسفندان بکشید. یکی از مسلمانان با ضربتی او را دو نیمه کرد و گفت: ای [[کعب]]! این ضربت را چگونه دیدی؟ من ابودجانه‌ام!<ref>واقدی، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۰.</ref>
به هنگام [[سختی]] [[جنگ احد]] و فرار [[اصحاب]]، او و امام علی {{ع}} از [[جان]] [[پیامبر خدا]] {{صل}} [[دفاع]] کردند<ref>صدوق، علل الشرایع، ج۱، ص۷.</ref>. به گزارش دیگری، همه اصحاب جز امام علی {{ع}} فرار کردند، ولی [[عاصم بن ثابت]]، ابودجانه، [[سهل بن حنیف]] و [[طلحه]] به سرعت به نبردگاه بازگشتند و به [[دفاع]] از پیامبر خدا {{صل}} پرداختند<ref>مفید، الارشاد، ج۱، ص۳.</ref>. [[أبودجانه]]، در شمار هفت نفری بود که برای [[جنگیدن]] تا آخرین نفس با رسول خدا {{صل}} [[بیعت]] کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۰؛ مفید، الارشاد، ج۱، ص۸۳.</ref>. در جنگ احد، [[قتادة بن نعمان]] از طرف مقابل و ابودجانه از پشت سر برای رسول خدا {{صل}} سپر بودند و در آن [[روز]]، پشت ابودجانه پر از تیر شد<ref>طبرانی، ج۱۹، ص۸.</ref>. هنگامی که [[ابتکار]] عمل در دست [[دشمن]] بود، [[عبدالله بن حمید بن زهیر]] با [[شعار]] "من زاده زهیرم"، به میدان آمد و خواستار کشتن رسول خدا {{صل}} شد. ابودجانه با پی کردن اسب وی به او حمله‌ور شد و گفت: "من فرزند خرشه‌ام". [[حضرت]] فرمود: خداوندا! از ابن خرشه [[خشنود]] باش، همانگونه که من از او خوشنودم<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۶ و ۳۰۷.</ref>. پس از او، [[عبید بن حاجز]] به [[مسلمانان]] حمله‌ور شد. [[ابودجانه]] پس از ساعتی [[نبرد]]، وی را نیز از پا درآورد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۵۳ و ۳۰۸.</ref>. [[کعب بن مالک]] از مجروحان [[پیکار]] احد بود. وی از [[ترس]] [[مثله]] شدن، خود را از میان کشته‌ها به کناری کشیده بود و حوادث [[جنگ]] را دنبال می‌کرد. او مردی را دید که سراپا مسلح به مسلمانان حمله می‌کرد و فریاد می‌زد: آنان را چون گوسفندان بکشید. یکی از مسلمانان با ضربتی او را دو نیمه کرد و گفت: ای [[کعب]]! این ضربت را چگونه دیدی؟ من ابودجانه‌ام!<ref>واقدی، ج۱، ص۲۶۱-۲۶۰.</ref>


[[رسول خدا]] {{صل}} در [[جنگ احد]]، شاخه خرمایی برای نبرد به ابودجانه داد و آن شاخه به [[شمشیر]] تبدیل شد. ابودجانه در وصف این تبدیل، اشعاری سرود<ref>ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۰۴.</ref>.
[[رسول خدا]] {{صل}} در [[جنگ احد]]، شاخه خرمایی برای نبرد به ابودجانه داد و آن شاخه به [[شمشیر]] تبدیل شد. ابودجانه در وصف این تبدیل، اشعاری سرود<ref>ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۰۴.</ref>.


[[امام علی]] {{ع}} فرمود: در پیکار [[أحد]] من و ابودجانه، هر کدام از سویی، [[دشمن]] را دفع می‌کردیم و [[سعد بن ابی وقاص]] نیز گروهی را دور می‌زد تا اینکه [[خداوند]] گشایشی ایجاد کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۵۶.</ref>. بنا بر [[روایت]] [[میمون بن مهران]]، وقتی مسلمانان از احد برگشتند، امام علی {{ع}} به [[فاطمه]] {{ع}} گفت: شمشیر غیر [[نکوهش]] شده مرا بگیر. رسول خدا {{صل}} فرمود: [[نیکو]] جنگیدی! ابودجانه نیز نیکو جنگید و شمشیرش نکوهش شده نیست<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۹.</ref>. برخی در [[درستی]] این گزارش تردید کرده، آن را موجب تنزل [[مقام امام]] [[علی]] {{ع}} و ناسازگار با [[اخلاق]] کریمانه رسول خدا {{صل}} دانسته‌اند<ref>یوسفی، ج۲، ص۳۳۶.</ref> و روایت مفید را صحیح شمرده‌اند<ref>جعفر مرتضی عاملی، ج۶، ص۲۹۰-۲۹۱.</ref>. مفید<ref>الارشاد، ج۱، ص۹۰.</ref> روایت کرده که رسول خدا {{صل}} با شنیدن [[سخنان امام علی]] {{ع}}، خطاب به فاطمه {{ع}} فرمود: همسرت به پیمانش [[وفا]] کرد و با شمشیرش، [[اشراف قریش]] را از پا درآورد.
[[امام علی]] {{ع}} فرمود: در پیکار [[أحد]] من و ابودجانه، هر کدام از سویی، [[دشمن]] را دفع می‌کردیم و [[سعد بن ابی وقاص]] نیز گروهی را دور می‌زد تا اینکه [[خداوند]] گشایشی ایجاد کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۵۶.</ref>. بنا بر [[روایت]] [[میمون بن مهران]]، وقتی مسلمانان از احد برگشتند، امام علی {{ع}} به [[فاطمه]] {{ع}} گفت: شمشیر غیر [[نکوهش]] شده مرا بگیر. رسول خدا {{صل}} فرمود: [[نیکو]] جنگیدی! ابودجانه نیز نیکو جنگید و شمشیرش نکوهش شده نیست<ref>واقدی، ج۱، ص۲۴۹.</ref>. برخی در [[درستی]] این گزارش تردید کرده، آن را موجب تنزل [[مقام امام]] [[علی]] {{ع}} و ناسازگار با [[اخلاق]] کریمانه رسول خدا {{صل}} دانسته‌اند<ref>یوسفی، ج۲، ص۳۳۶.</ref> و روایت مفید را صحیح شمرده‌اند<ref>جعفر مرتضی عاملی، ج۶، ص۲۹۰-۲۹۱.</ref>. مفید<ref>الارشاد، ج۱، ص۹۰.</ref> روایت کرده که رسول خدا {{صل}} با شنیدن [[سخنان امام علی]] {{ع}}، خطاب به فاطمه {{ع}} فرمود: همسرت به پیمانش [[وفا]] کرد و با شمشیرش، [[اشراف قریش]] را از پا درآورد.
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش