توابین: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - 'منتها' به 'لکن')
(تغییر هدف تغییرمسیر از توابین (ابهام‌زدایی) به قیام توابین)
برچسب: تغییر هدف تغییرمسیر
 
(۵ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط
#تغییر_مسیر [[قیام توابین]]
| موضوع مرتبط = توابین
| عنوان مدخل  = توابین
| مداخل مرتبط = [[توابین در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =
}}
 
'''توابین''' به گروهی از شیعیان کوفه گفته می‌شود که پس از حادثه کربلا به خاطر [[یاری]] نکردن [[امام حسین]] {{ع}} از [[کار]] خود پشیمان شده و در سال ۶۵ هجری به [[رهبری]] [[سلیمان بن صرد خزاعی]] [[قیام]] کردند. لکن در مقابله با سپاه شام [[شکست]] خوردند.
 
== مقدمه ==
«توابین» (به‌معنای: [[توبه‌کنندگان]])، [[لقب]] گروهی از [[شیعیان کوفه]] است که به [[خون‌خواهی]] [[شهدای کربلا]] [[قیام]] کردند. پس از [[حادثه کربلا]]، شیعیان کوفه به‌خاطر [[یاری]] نکردن [[امام حسین]] {{ع}} پشیمان شده و [[توبه]] کردند و زدودن [[ننگ]] کوتاهی در [[نصرت امام]] را در قیام و [[انتقام]] از [[قاتلان سید الشهدا]] {{ع}} دیدند.
 
[[سلیمان بن صرد خزاعی]] را که از [[اصحاب پیامبر]] به شمار می‌‌رفت و از چهره‌های بارز [[شیعه]] بود به [[ریاست]] [[برگزیده]]، در [[خانه]] او گرد آمدند و هم [[پیمان]] شدند تا دست به قیام علیه [[امویان]] بزنند. آغاز تصمیمشان در سال ۶۱ [[هجری]] بود، لکن [[زمان]] [[نهضت]] را در سال ۶۵ هجری قرار دادند. در این مدّت، با جذب افراد به گروه خویش و تهیّه [[سلاح]] و فراهم کردن امکانات نهضت، پس از مدّتی [[سازماندهی]] مخفیانه، سرانجام با جمعیتی ۴۰۰۰ نفری قیام کردند و با [[شعار]] «[[یا لثارات الحسین]]»، عازم [[نخیله]] شدند تا از آنجا به سوی [[شام]] حرکت کنند. شروع قیام آنان را در عصر [[مروان بن حکم]]، [[روز]] چهارشنبه بیست و دوّم [[ربیع الثانی]] گفته‌اند<ref>انصار الحسین، شمس الدین، ص۲۰۵.</ref>.
 
بر سر [[تربت سید الشهدا]] {{ع}} رفتند و پس از [[زیارت]] [[قبر]] حسین {{ع}} و گریه‌ها و ناله‌ها با [[خدا]] چنین [[راز و نیاز]] کردند: «پروردگارا! ما پسر دختر پیامبرمان را [[خوار]] و بی‌یاور ساختیم، گذشته ما را ببخشای و توبه ما را بپذیر که تو توبه پذیر [[مهربانی]]، بر حسین و [[یاران]] [[شهید]] و [[صدّیق]] او [[رحمت]] فرست. ما تو را [[شاهد]] می‌گیریم که بر همان راه و هدفی هستیم که آنان [[جان]] باختند، پس اگر ما را نبخشایی و رحم نکنی از زیانکاران خواهیم بود»<ref>ثوره الحسین، شمس الدین، ص۲۶۴.</ref>.<ref>[[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|فرهنگ عاشورا]]، ص۱۳۰؛ جواد محدثی|محدثی، جواد، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|فرهنگ‌نامه دینی]]، ص۵۹.</ref>
 
== [[قیام توابین]] ==
بعد از [[حادثه کربلا]] شیعیان کوفه پس از آنکه به خود آمده و دریافتند که چه [[گناه]] بزرگی مرتکب شده‌اند، تصمیم گرفتند آن گناه را جبران کرده و انتقام خون [[امام حسین]] {{ع}} و [[اهل بیت]] و یارانش را بگیرند تا شاید اندکی از آن لکه ننگی را که دچارش شده بودند از خود بزدایند. از نهضت‌هایی که به دنبال [[قیام کربلا]] به فاصله کوتاهی شکل گرفت، [[انقلاب]] [[مردم کوفه]] به [[رهبری]] [[سلیمان بن صُرد خزاعی]]<ref>سلیمان بن صرد بن جون [[خزاعی]]، نام او در [[جاهلیت]] «[[یسار]]» بوده است و [[رسول خدا]] {{صل}} او را سلیمان نام نهاد، [[کنیه]] او «ابوالمطرف» است. او مردی خیر و [[فاضل]] و [[متدین]] و [[عابد]] بوده است، در آغاز سکونت [[مسلمانان]] در [[کوفه]] او در کوفه ساکن شد و در میان [[قوم]] خود جایگاه ویژه‌ای داشت و در تمام جنگ‌های [[علی بن ابی طالب]] با او بود و در [[جنگ صفین]] [[حوشب]] ذو [[ظلم]] را در [[مبارزه]] به [[قتل]] رسانید. او از جمله کسانی بود که پس از [[مرگ معاویه]] به [[حسین بن علی]] [[نامه]] فرستاد و او را به کوفه [[دعوت]] کرد اما وقتی آمد او را [[یاری]] نکرد، و هنگامی که حسین کشته شد او و [[مسیب بن نجبه]] و عده دیگری که او را یاری نکرده بودند پشیمان شدند و گفتند: ما را [[توبه]] نباشد مگر اینکه [[انتقام خون حسین]] را بگیریم، پس در اول ماه [[ربیع الاول]] [[سال]] ۶۵ از کوفه بیرون آمدند و از [[شام]] هم [[سپاه]] زیادی آمد و در سپاه در «[[عین الورده]]» برابر یکدیگر قرار گرفتند و سلیمان بن هر دو مسیب بن نجبه و بسیاری از [[یاران]] او کشته شدند و سر سلیمان و مسیب به شام نزد [[مروان بن حکم]] فرستاده شد، و [[عمر]] سلیمان هنگامی که کشته شد ۹۳ سال بود. [[اسد]] الغابه، ج۲، ص۵۲۲.</ref> بود.
 
رؤسای [[شیعه کوفه]] در آن [[زمان]] پنج نفر بودند که عبارت بودند از:
# [[سلیمان بن صرد خزاعی]] که از [[اصحاب رسول خدا]] {{صل}} بوده است.
# [[مسیب بن نجبه فزاری]].
# [[عبدالله بن سعد بن نفیل ازدی]].
# [[عبدالله بن وال تیمی]].
# [[رفاعة بن شداد بجلی]].
 
و همه این پنج نفر از [[اخبار]] و [[برگزیدگان]] [[اصحاب علی]] {{ع}} بودند. آنان در [[خانه]] [[سلیمان بن صرد]] گرد هم آمدند<ref>کامل بن اثیر، ج۴، ص۱۵۱.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۱۸۷.</ref>
 
== [[نامه]] به [[مدائن]] ==
[[سلیمان]] بن صُرد نامه‌ای برای [[سعد بن حذیفه]] و شیعیانی از مدائن که با او بودند فرستاد و آنان را از [[شهادت امام]] {{ع}} و ظلمی که بر او رفته بود یادآور شده و او را از [[تصمیم]] خود و یارانش مبنی بر [[قیام]] برای [[خون‌خواهی]] مطلع ساخت. سعد بن حذیفه در پاسخ ضمن موافقت با تصمیم او نوشت: هرگاه ما را [[طلب]] کنید، ما آماده حرکت و مساعدت هستیم<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۵۵.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۱۹۱.</ref>
 
همچنین سلیمان نامه دیگری به همان مضمون برای [[مثنی بن مخربه]] که در بصره بود فرستاد، او نیز پاسخ داد که: هر وقت تصمیم به حرکت گرفتید، ما نیز به شما می‌پیوندیم<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۱۹۱.</ref>.
 
== [[هلاکت یزید]] ==
جمع‌آوری [[سلاح]] و [[دعوت]] [[مردم]] برای خون‌خواهی همچنان ادامه یافت تا اینکه در [[سال ۶۴ هجری]] [[یزید]] هلاک شد. پس از هلاکت یزید [[یاران]] سلیمان بن صرد نزد او آمدند و گفتند: اکنون این [[ظالم]] (یعنی یزید) هلاک شده است و موقعیت و [[قدرت]] [[حکومت]] [[ضعیف]] شده است، اگر اجازه دهی ما بر [[عمرو بن حریث]] که [[جانشین]] [[عبیدالله بن زیاد]] در [[کوفه]] است [[شورش]] نماییم سپس اعلام کنیم که درصدد [[خون‌خواهی حسین]] هستیم و [[قاتلان]] او را تعقیب نماییم و مردم را برای خون‌خواهی دعوت کنیم.
 
سلیمان گفت: [[شتاب]] نکنید زیرا [[قاتلان حسین]] {{ع}} در کوفه بوده و از افراد سرشناس هستند که بایستی با آنان مبارزه کنیم و اگر باخبر شوند کار را برای شما سخت می‌کنند، پس اگر کسانی که اکنون با ما هستند به پا خیزند، به مقصود نرسند؛ بلکه ابتدا افراد را بفرستید و مردم را دعوت کنید تا با شما همراه شوند. پس شروع به [[تبلیغ]] نمودند و گروه بسیاری پس از [[هلاکت یزید]] این [[دعوت]] را [[اجابت]] کردند<ref>کامل ابن اثیر، ج۱، ص۱۶۱.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۱۹۲.</ref>
 
== آغاز [[قیام توابین]] ==
در سال ۶۵ [[سلیمان بن صرد]] [[یاران]] خود را نزد رؤسا فرستاد و آنان را گرد هم آورد، آنان در ماه ربیع [[الآخر]] همان سال در [[نخیله]] [[اجتماع]] کردند تا [[قیام]] را آغاز کنند. وقتی که [[سلیمان]] دید تعدادشان زیاد نیست، "حکیم بن منقذ" و [[ولید بن عمیر]] را فرستاد تا در [[کوفه]] ندا کنند: {{متن حدیث|يَا لَثَارَاتِ الْحُسَيْنِ‌}} و اینها اولین گروهی بودند که [[مردم]] را با این [[شعار]] [[دعوت]] کردند؛ پس گروهی از مردم [[اجابت]] کرده و به [[نخیله]] آمدند.
 
سلیمان به [[یاران]] خود گفت: هر کس برای خدا و [[آخرت]] بیرون آمده است، از ماست و ما از او هستیم و [[رحمت خدا]] بر او باد و هر کس برای [[دنیا]] و به دست آوردن [[غنیمت]] آمده است، ما را طلا و نقره‌ای نیست و چیزی نداریم به جز شمشیری که حمایل کرده و توشه به مقدار نیاز برداشته‌ایم، پس هر کس را نیتی غیر از این است، با ما نباید.
 
[[اصحاب]] او فریاد زدند: ما طالب دنیا نیستیم بلکه برای [[توبه]] و [[خون‌خواهی]] فرزند [[دختر پیامبر]] بیرون آمدیم<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸۳.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۱۹۷.</ref>
 
== حرکت از [[کوفه]] ==
هنگامی که [[سلیمان بن صرد]] با یارانش آماده رفتن به شام برای [[جنگ]] با [[عبیدالله بن زیاد]] شدند، [[عبدالله بن یزید]] و [[ابراهیم بن محمد بن طلحه]] ـ که [[ابن زبیر]] آنان را در کوفه [[نصب]] کرده بود ـ آمدند و با [[سلیمان]] صحبت کردند و کسی از [[قاتلان امام حسین]] {{ع}} همراه آنان نبود. آن دو نفر از سلیمان درخواست کردند که رفتن به سوی شام را به تأخیر اندازد تا [[آمادگی]] بیشتری پیدا کنند. اما سلیمان و یارانش این پیشنهاد را نپذیرفتند<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۸۷.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۱۹۹.</ref>
 
سلیمان و یارانش [[شب جمعه]] پنجم ربیع [[الآخر]] [[سال ۶۵ هجری]] حرکت کردند، ابتدا به کربلا کنار [[قبر امام حسین]] {{ع}} رفتند و در آنجا یکباره فریاد زده و [[صیحه]] سر دادند که [[گریه]] کننده‌ای همانند آن [[روز]] دیده نشده بود و [[درود]] و [[رحمت]] بر آن حضرت فرستاده و از آنچه کوتاهی کرده بودند [[توبه]] نمودند. آنگاه نزد قبرها رفتند و با آنها [[وداع]] نمودند، و به گونه‌ای [[اجتماع]] کردند بیشتر از آنچه [[مردم]] در کنار [[حجرالاسود]] ازدحام می‌کنند<ref>کامل ابن اثیر، ج۴، ص۱۷۸.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۱۹۹.</ref>
 
== عین الورده<ref>عین الورده: نام شهری است معروف از بلاد جزیره که در آن جنگ توابین با سپاه شام رخ داده است.</ref> ==
سلیمان و یارانش به سرعت حرکت کردند تا به «[[عین‌الورده]]» رسیدند و در [[غرب]] آن مستقر شدند. پس از سه [[روز]] [[سپاه شام]] به نزدیکی «عین الورده» رسید، [[سلیمان بن صرد]] خطبه‌ای ایراد کرد و از [[معاد]] و [[آخرت]] سخن گفت و یارانش را [[ترغیب]] به آن نمود، سپس گفت: اکنون که [[دشمن]] به سوی شما آمده است، هنگامی که با آنان روبه‌رو شدید صادقانه بجنگید و [[صبر]] را پیشه سازید که [[خدا]] با [[صابران]] است، و اگر کسی از دشمن گریخت او را نکشید و مجروح و [[اسیر]] را به [[قتل]] نرسانید زیرا این [[سیره]] علی {{ع}} با [[دشمنان]] بوده است.
 
آنگاه گفت: اگر من کشته شدم، [[امیر]] بر شما [[مسیب بن نجبه]] و اگر او به [[شهادت]] رسید، [[فرمانده]] شما [[عبدالله بن سعد]] و اگر او هم کشته شد، [[عبدالله بن وال]] و پس از او [[رفاعة بن شداد]] امیر شماست و [[رحمت خدا]] بر کسی که بر [[پیمان]] خدا [[استوار]] بماند.
 
سپس مسیب بن نجبه را با چهارصد سوار فرستاد و به او گفت: هنگامی که دشمن را دیدی بر آنان [[حمله]] کن. مسیب حرکت کرد و بر دشمن [[یورش]] برد و برخی از آنان را کشته و گروهی را مجروح کرد و بقیه فرار نمودند، و مسیب و [[یاران]] او با غنایمی که به دست آوردند به سوی [[سلیمان]] بازگشتند<ref>کامل ابن اثیر، ج۴، ص۱۸۰.</ref>.
 
خبر [[شکست]] [[سپاه شام]] به [[عبیدالله بن زیاد]] رسید، او [[حصین بن نمیر]] را با [[دوازده]] هزار نفر فرستاد، دو [[لشکر]] برابر یکدیگر صف کشیدند؛ [[شامیان]] از سلیمان و یارانش خواستند که از [[عبدالملک بن مروان]] [[اطاعت]] کنند. سلیمان و یارانش گفتند: عبیدالله بن زیاد را به ما تحویل دهید تا او را به [[قتل]] برسانیم و شما [[عبدالملک بن مروان]] را [[خلع]] کنید، ما هم [[اصحاب]] [[ابن زبیر]] را از [[عراق]] بیرون می‌نماییم و امر [[امت]] را به [[اهل بیت پیامبر]] که آنها صاحبان آن هستند واگذار می‌کنیم.
 
شامیان نپذیرفتند، پس [[سپاهیان]] سلیمان بر لشکر [[شام]] [[حمله]] کرده و آنان را تار و مار کردند تا اینکه چون شب فرا رسید [[سلیمان بن صرد]] و یارانش [[پیروز]] میدان بودند.
 
فردای آن [[روز]] عبیدالله هشت هزار نیروی کمکی به [[فرماندهی]] [[شرحبیل]] فرستاد و روز سوم [[ادهم بن محرز]] را با ده هزار نفر دیگر اعزام نمود. وقتی سلیمان چنین دید، پیاده شد و غلاف [[شمشیر]] خود را شکست و گفت: ای [[بندگان خدا]]! هر کس را [[عزم]] [[سفر]] به سوی [[خدا]] است و [[توبه از گناه]] خود کرده، به سوی من آید.
 
پس گروهی غلاف شمشیرهای خود را شکسته و با سلیمان بر سپاه شام حمله کردند و تعدادی از آنان را کشتند و بسیاری را مجروح نمودند. وقتی [[سپاهیان شام]] [[استقامت]] سلیمان و یارانش را دیدند، [[حصین بن نمیر]] دستور [[تیراندازی]] داد و سلیمان بن صرد [[هدف]] تیر قرار گرفت و کشته شد<ref>تاریخ طبری، ج۵، ص۵۹۸.</ref> و آخرین سخنی که سلیمان در هنگام [[شهادت]] بر زبان جاری کرد {{متن حدیث|فُزْتَ وَ رَبِّ الْكَعْبَةِ}}؛ «به [[پروردگار]] [[کعبه]] [[رستگار]] شدم» بود<ref>تذکرة الخواص، ص۲۸۴.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۲۰۳.</ref>
 
چون سلیمان کشته شد، [[عَلَم]] را مسیب بن نجبه برداشت و چنان [[شجاعانه]] جنگید که همانند آن شنیده نشده بود تا اینکه او نیز کشته شد<ref>تجارب الامم، ج۲، ص۱۱۰.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۲۰۴.</ref>
 
[[عبدالله بن سعد]] عَلَم را پس از کشته شدن [[مسیب بن نجبه]] برداشت و بر سلیمان و مسبب [[رحمت]] فرستاد و این [[آیه]] را [[تلاوت]] کرد: {{متن قرآن|فَمِنْهُمْ مَنْ قَضَى نَحْبَهُ وَمِنْهُمْ مَنْ يَنْتَظِرُ وَمَا بَدَّلُوا تَبْدِيلًا}}<ref>«از مؤمنان، کسانی هستند که به پیمانی که با خداوند بستند وفا کردند؛ برخی از آنان پیمان خویش را به جای آوردند و برخی چشم به راه دارند و به هیچ روی (پیمان خود را) دگرگون نکردند» سوره احزاب، آیه ۲۳.</ref>.
 
[[قبیله ازد]] به [[یاری]] او شتافتند و با [[شامیان]] [[مبارزه]] کردند؛ در این هنگام به او خبر رسید که [[سعد بن حذیفه]] از [[مدائن]] با یکصد و هفتاد نفر و [[مشتی بن مخربه]] با سیصد نفر از [[اهل بصره]] حرکت کردند. عبدالله بن سعد گفت: اگر ما تا رسیدن آنان زنده باشیم. پس او نیز کشته شد<ref>کامل ابن اثیر، ج۴، ص۱۸۳.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۲۰۴.</ref>
 
[[رفاعة بن شداد]] پس از کشته شدن آنها [[علم]] را برداشت و گفت: هرکس آهنگ [[زندگی]] جاوید را دارد که پس از آن مرگی نیست، با [[قتال]] و مبارزه با این گروه به [[خدا]] تقریب جوید. سپس به [[سپاه شام]] [[حمله]] کرد و گروهی را به [[قتل]] رساند. پس شامیان آنان را به جایگاه خود بازگرداندند.
 
[[ادهم بن محرز]] یکی از [[فرماندهان]] [[شام]] هنگام عصر [[عبدالله بن وال]] را دید که این آیه را تلاوت می‌کرد {{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا}}<ref>«و کسانی را که در راه خداوند کشته شده‌اند مرده مپندار که زنده‌اند، نزد پروردگارشان روزی می‌برند» سوره آل عمران، آیه ۱۶۹.</ref> پس بر او حمله کرد و ضربتی به دست او زد و گفت: [[گمان]] می‌کنم [[دوست]] داشتی در [[کوفه]] می‌ماندی تا دستت چنین نمی‌شد. عبدالله بن وال گفت: بد گمان کردی، به خدا [[سوگند]] من هرگز دوست ندارم که دست تو به جای دست من باشد. [[ادهم]] [[خشمگین]] شد و بر او حمله کرد و او را به قتل رساند<ref>کامل ابن‌اثیر، ج۴، ص۱۸۳.</ref>.
پس از کشته شدن عبدالله بن وال، باقیمانده [[باران]] [[رفاعة بن شداد]] پیشنهاد [[حمله]] [[مجدد]] به [[شامیان]] را کردند، او گفت: من پیشنهاد می‌کنم بازگردیم و با [[سپاه]] بیشتری آمده تا بر [[دشمن]] غالب آییم.
 
[[عبدالله بن عوف]] گفت: اگر بازگردیم، فرسخی بیشتر نرفته دشمن به ما می‌رسد و همه ما را از پای درخواهد آورد؛ اکنون که نزدیک غروب است، تا شامگاه می‌جنگیم و چون شب شد از [[فرصت]] استفاده کرده و معرکه را ترک می‌کنیم. پس [[جنگ]] را ادامه داده و گروهی از [[اهل شام]] را کشتند<ref>تجارب الامم، ج۲، ص۱۱۱.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۲۰۵.</ref>
 
== بازگشت به [[کوفه]] ==
هنگامی که شب فرا رسید و اهل شام به [[لشکرگاه]] خود بازگشتند؛ رفاعة بن شداد هر مجروحی را به بستگانش سپرد و به همراه یارانش حرکت کردند و هفتاد سوار مسلح را در پشت خود قرار داد تا از باقیمانده یارانش [[مراقبت]] کنند؛ وقتی به [[قرقیسا]] رسید از [[والی]] [[شهر]] خواست تا مجروحین برای مداوا در آنجا بمانند و سه [[روز]] در قرقیسا توقف کرده و سپس کوچ کردند<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضت‌های پس از عاشورا (کتاب)|نهضت‌های پس از عاشورا]]، ص ۲۰۶.</ref>.
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:13681024.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ عاشورا (کتاب)|'''فرهنگ عاشورا''']]
# [[پرونده:13681040.jpg|22px]] [[جواد محدثی|محدثی، جواد]]، [[فرهنگ‌نامه دینی (کتاب)|'''فرهنگ‌نامه دینی''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:توابین]]
[[رده:خونخواهان امام حسین]]
 
{{واقعه کربلا}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ نوامبر ۲۰۲۲، ساعت ۰۸:۱۲

تغییرمسیر به: