نظام سیاسی امامت الهی در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
 
(۴ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط
{{مدخل مرتبط
| موضوع مرتبط = نظام سیاسی
| موضوع مرتبط = نظام سیاسی امامت الهی
| عنوان مدخل  = [[نظام سیاسی امامت الهی]]
| عنوان مدخل  = نظام سیاسی امامت الهی
| مداخل مرتبط = [[نظام سیاسی امامت الهی در فقه سیاسی]]
| مداخل مرتبط = [[نظام سیاسی امامت الهی در فقه سیاسی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
==[[نظام سیاسی با رهبری پیامبر]]==
 
== [[نظام سیاسی با رهبری پیامبر]] ==
[[پیامبران]] مستقیماً از جانب [[خداوند]] به [[رسالت]] [[مبعوث]] گردیده‌اند و رسالت آنان آثار و پیامدهای مفید و فراوانی برای [[انسان‌ها]] در پی داشته است؛ از جمله: [[دعوت به توحید]]<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}} «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>، [[دعوت به معاد]]<ref>{{متن قرآن|يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ}} «ای گروه پریان و آدمیان! آیا پیامبرانی از خودتان نزد شما نیآمدند که آیات مرا برایتان می‌خواندند و به دیدار امروزتان شما را هشدار می‌دادند؟» سوره انعام، آیه ۱۳۰.</ref>، [[تعلیم کتاب]]<ref>{{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}} «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>، [[تعلیم]] [[حکمت]]<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}} «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>، ایجاد [[تزکیه]] و [[تقوا]]<ref>{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ}} «(یاد کن) آنگاه را که برادرشان نوح بدیشان گفت: آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟» سوره شعراء، آیه ۱۰۶.</ref>، [[نجات]] انسان‌ها و [[آزادی]] آنان از [[غل و زنجیر]]<ref>{{متن قرآن|... وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}} «... و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>، و برقراری مناسبات عادلانه<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}} «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> را می‌توان از مهم‌ترین [[اهداف رسالت]] و آثار مترتب بر [[نبوت]] آنان دانست.
[[پیامبران]] مستقیماً از جانب [[خداوند]] به [[رسالت]] [[مبعوث]] گردیده‌اند و رسالت آنان آثار و پیامدهای مفید و فراوانی برای [[انسان‌ها]] در پی داشته است؛ از جمله: [[دعوت به توحید]]<ref>{{متن قرآن|وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ}} «و به راستی ما، در میان هر امّتی پیامبری برانگیختیم (تا بگوید) که خداوند را بپرستید و از طاغوت دوری گزینید» سوره نحل، آیه ۳۶.</ref>، [[دعوت به معاد]]<ref>{{متن قرآن|يَا مَعْشَرَ الْجِنِّ وَالْإِنْسِ أَلَمْ يَأْتِكُمْ رُسُلٌ مِنْكُمْ يَقُصُّونَ عَلَيْكُمْ آيَاتِي وَيُنْذِرُونَكُمْ لِقَاءَ يَوْمِكُمْ}} «ای گروه پریان و آدمیان! آیا پیامبرانی از خودتان نزد شما نیآمدند که آیات مرا برایتان می‌خواندند و به دیدار امروزتان شما را هشدار می‌دادند؟» سوره انعام، آیه ۱۳۰.</ref>، [[تعلیم کتاب]]<ref>{{متن قرآن|رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِكَ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَيُزَكِّيهِمْ إِنَّكَ أَنْتَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}} «پروردگارا! و در میان آنان از خودشان پیامبری را که آیه‌هایت را برای آنها می‌خواند و به آنان کتاب (آسمانی) و فرزانگی می‌آموزد و به آنها پاکیزگی می‌بخشد، برانگیز! بی‌گمان تویی که پیروزمند فرزانه‌ای» سوره بقره، آیه ۱۲۹.</ref>، [[تعلیم]] [[حکمت]]<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ إِذْ بَعَثَ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْ أَنْفُسِهِمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ}} «بی‌گمان خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان فرستاده‌ای در میان آنان برانگیخت که آیات وی را بر آنان می‌خواند و آنها را پاکیزه می‌گرداند و به آنها کتاب و فرزانگی می‌آموزد» سوره آل عمران، آیه ۱۶۴.</ref>، ایجاد [[تزکیه]] و [[تقوا]]<ref>{{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُمْ أَخُوهُمْ نُوحٌ أَلَا تَتَّقُونَ}} «(یاد کن) آنگاه را که برادرشان نوح بدیشان گفت: آیا پرهیزگاری نمی‌ورزید؟» سوره شعراء، آیه ۱۰۶.</ref>، [[نجات]] انسان‌ها و [[آزادی]] آنان از [[غل و زنجیر]]<ref>{{متن قرآن|... وَيَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ}} «... و بار (تکلیف)‌های گران و بندهایی را که بر آنها (بسته) بود از آنان برمی‌دارد» سوره اعراف، آیه ۱۵۷.</ref>، و برقراری مناسبات عادلانه<ref>{{متن قرآن|لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَيِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}} «ما پیامبرانمان را با برهان‌ها (ی روشن) فرستادیم و با آنان کتاب و ترازو فرو فرستادیم تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> را می‌توان از مهم‌ترین [[اهداف رسالت]] و آثار مترتب بر [[نبوت]] آنان دانست.


خط ۱۲: خط ۱۲:
[[امام خمینی]] در استفاده همین معنا از [[آیه]] فوق می‌فرمایند: “خدای تبارک و تعالی می‌فرماید که انبیا را ما فرستادیم، [[بینات]] به آنها دادیم، [[آیات]] به آنها دادیم، [[میزان]] برایشان دادیم و فرستادیم {{متن قرآن|لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> [[غایت]] این است که مردم [[قیام به قسط]] بکنند. [[عدالت اجتماعی]] در بین مردم باشد. [[ظلم‌ها]] از بین برود. [[ستمگری‌ها]] از بین برود و [[ضعفا]] به آنها رسیدگی بشود، قیام به قسط بشود”<ref>صحیفه نور، ج۱۵، ص۱۴۲-۱۵۱.</ref>.
[[امام خمینی]] در استفاده همین معنا از [[آیه]] فوق می‌فرمایند: “خدای تبارک و تعالی می‌فرماید که انبیا را ما فرستادیم، [[بینات]] به آنها دادیم، [[آیات]] به آنها دادیم، [[میزان]] برایشان دادیم و فرستادیم {{متن قرآن|لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}}<ref>«تا مردم به دادگری برخیزند» سوره حدید، آیه ۲۵.</ref> [[غایت]] این است که مردم [[قیام به قسط]] بکنند. [[عدالت اجتماعی]] در بین مردم باشد. [[ظلم‌ها]] از بین برود. [[ستمگری‌ها]] از بین برود و [[ضعفا]] به آنها رسیدگی بشود، قیام به قسط بشود”<ref>صحیفه نور، ج۱۵، ص۱۴۲-۱۵۱.</ref>.


[[امام]] از همین هدف (قیام به قسط)، [[لزوم]] دخالت انبیا در [[سیاست]] و برقراری [[نظام]] سالم و [[جامعه دینی]] و [[حکومت]] را نتیجه می‌گیرند و می‌فرمایند: “این مسأله دخالت در [[امور سیاسی]] از بالاترین مسائلی است که انبیا برای او آمده بودند. [[قیام]] بالقسط و مردم را به [[قسط]] وارد کردن، مگر می‌شود، بدون دخالت در امور سیاسی؟ مگر امکان دارد بدون دخالت در سیاست و دخالت در [[امور اجتماعی]] و در احتیاجات [[ملت‌ها]] کسی بدون اینکه دخالت کند، قیام بالقسط باشد {{متن قرآن|لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}} باشد؟”<ref>صحیفه نور، ج۱۵، ص۱۴۲-۱۵۱.</ref>.
[[امام]] از همین هدف (قیام به قسط)، [[لزوم]] دخالت انبیا در [[سیاست]] و برقراری [[نظام]] سالم و [[جامعه دینی]] و [[حکومت]] را نتیجه می‌گیرند و می‌فرمایند: “این مسأله دخالت در [[امور سیاسی]] از بالاترین مسائلی است که انبیا برای او آمده بودند. [[قیام]] بالقسط و مردم را به [[قسط]] وارد کردن، مگر می‌شود، بدون دخالت در امور سیاسی؟ مگر امکان دارد بدون دخالت در سیاست و دخالت در [[امور اجتماعی]] و در احتیاجات [[ملت‌ها]] کسی بدون اینکه دخالت کند، قیام بالقسط باشد {{متن قرآن|لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ}} باشد؟ ”<ref>صحیفه نور، ج۱۵، ص۱۴۲-۱۵۱.</ref>.
از [[آیات قرآن]] بر می‌آید که همه انبیا به دنبال [[اصلاح امور مردم]] بوده‌اند و برخی موفق به [[تشکیل حکومت]] گردیده و برای برخی دیگر، شرایط [[تأسیس حکومت]] فراهم نشده است<ref>رجوع کنید به: کتاب نقد، شماره ۲ و ۳، ص۳۰۰-۳۰۲.</ref>. [[حضرت سلیمان]]{{ع}} از پیامبرانی است که [[تشکیل حکومت]] داد و از تمامی امکانات برای [[حفظ]] و توسعه دامنه [[حکومت]] خویش، بهره برد؛ چنانچه وقتی [[ملکه سبا]] را به حضور می‌طلبد او از آمدن به نزد [[سلیمان]] خودداری می‌ورزد و به جای آن هدیه‌ای برای سلیمان می‌فرستد. طبق بیان [[آیه شریفه]] [[قرآن]] سلیمان به [[نماینده]] [[بلقیس]] می‌گوید: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ * ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«پس چون (فرستاده) نزد سلیمان آمد (سلیمان) گفت: آیا به من با مالی (اندک) مدد می‌رسانید؟ آنچه خدا به من ارزانی داشته است از آنچه به شما داده بهتر است بلکه شما به ارمغان خود شادی می‌ورزید * نزد آنان باز گرد (و بگو) بی‌گمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۶-۳۷.</ref>.
از [[آیات قرآن]] بر می‌آید که همه انبیا به دنبال [[اصلاح امور مردم]] بوده‌اند و برخی موفق به [[تشکیل حکومت]] گردیده و برای برخی دیگر، شرایط [[تأسیس حکومت]] فراهم نشده است<ref>رجوع کنید به: کتاب نقد، شماره ۲ و ۳، ص۳۰۰-۳۰۲.</ref>. [[حضرت سلیمان]] {{ع}} از پیامبرانی است که [[تشکیل حکومت]] داد و از تمامی امکانات برای [[حفظ]] و توسعه دامنه [[حکومت]] خویش، بهره برد؛ چنانچه وقتی [[ملکه سبا]] را به حضور می‌طلبد او از آمدن به نزد [[سلیمان]] خودداری می‌ورزد و به جای آن هدیه‌ای برای سلیمان می‌فرستد. طبق بیان [[آیه شریفه]] [[قرآن]] سلیمان به [[نماینده]] [[بلقیس]] می‌گوید: {{متن قرآن|فَلَمَّا جَاءَ سُلَيْمَانَ قَالَ أَتُمِدُّونَنِ بِمَالٍ فَمَا آتَانِيَ اللَّهُ خَيْرٌ مِمَّا آتَاكُمْ بَلْ أَنْتُمْ بِهَدِيَّتِكُمْ تَفْرَحُونَ * ارْجِعْ إِلَيْهِمْ فَلَنَأْتِيَنَّهُمْ بِجُنُودٍ لَا قِبَلَ لَهُمْ بِهَا وَلَنُخْرِجَنَّهُمْ مِنْهَا أَذِلَّةً وَهُمْ صَاغِرُونَ}}<ref>«پس چون (فرستاده) نزد سلیمان آمد (سلیمان) گفت: آیا به من با مالی (اندک) مدد می‌رسانید؟ آنچه خدا به من ارزانی داشته است از آنچه به شما داده بهتر است بلکه شما به ارمغان خود شادی می‌ورزید * نزد آنان باز گرد (و بگو) بی‌گمان سپاهی به سوی آنان خواهیم آورد که تاب رویارویی با آن را ندارند و آنان را از آنجا با زبونی و خواری بیرون خواهیم راند» سوره نمل، آیه ۳۶-۳۷.</ref>.


این [[آیه]]، به [[صراحت]] خاطر نشان می‌سازد که [[پیامبری]]، مانند: حضرت سلیمان وقتی شرایط را برای [[اعمال]] [[قدرت]] [[دینی]] و [[اصلاح جامعه]] مناسب می‌بیند، برای تحقق آن با قدرت تمام [[اقدام]] می‌کند.
این [[آیه]]، به [[صراحت]] خاطر نشان می‌سازد که [[پیامبری]]، مانند: حضرت سلیمان وقتی شرایط را برای [[اعمال]] [[قدرت]] [[دینی]] و [[اصلاح جامعه]] مناسب می‌بیند، برای تحقق آن با قدرت تمام [[اقدام]] می‌کند.
[[یوسف]]{{ع}} نیز از جمله پیامبرانی است که در موقعیت [[وزارت]] [[دارایی]] و خزانه‌داری [[مصر]]، توانسته بود، منصبی از مقام‌های [[حکومتی]] را به عهده بگیرد؛ چنانچه قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ}}<ref>«(یوسف) گفت: مرا بر گنجینه‌های این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.</ref>.
[[یوسف]] {{ع}} نیز از جمله پیامبرانی است که در موقعیت [[وزارت]] [[دارایی]] و خزانه‌داری [[مصر]]، توانسته بود، منصبی از مقام‌های [[حکومتی]] را به عهده بگیرد؛ چنانچه قرآن می‌فرماید: {{متن قرآن|قَالَ اجْعَلْنِي عَلَى خَزَائِنِ الْأَرْضِ إِنِّي حَفِيظٌ عَلِيمٌ}}<ref>«(یوسف) گفت: مرا بر گنجینه‌های این سرزمین بگمار که من نگاهبانی دانایم» سوره یوسف، آیه ۵۵.</ref>.
[[داود]]{{ع}} نیز از پیامبرانی است که [[خداوند]] به او [[ملک]] و حکومتی [[عظیم]] داده بود: {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}<ref>«و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.</ref> و [[حکومت]] او را، [[استحکام]] بخشیدیم و به او [[حکمت]] و [[داوری]] عادلانه را [[عطا]] کردیم.
[[داود]] {{ع}} نیز از پیامبرانی است که [[خداوند]] به او [[ملک]] و حکومتی [[عظیم]] داده بود: {{متن قرآن|وَشَدَدْنَا مُلْكَهُ وَآتَيْنَاهُ الْحِكْمَةَ وَفَصْلَ الْخِطَابِ}}<ref>«و فرمانروایی او را استوار کردیم و به او فرزانگی و گفتار پایانبخش (در داوری) دادیم» سوره ص، آیه ۲۰.</ref> و [[حکومت]] او را، [[استحکام]] بخشیدیم و به او [[حکمت]] و [[داوری]] عادلانه را [[عطا]] کردیم.
و همچنین به حکومت برخی از انبیای ابراهیمی در این [[آیه]] اشاره می‌شود: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>
و همچنین به حکومت برخی از انبیای ابراهیمی در این [[آیه]] اشاره می‌شود: {{متن قرآن|أَمْ يَحْسُدُونَ النَّاسَ عَلَى مَا آتَاهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ فَقَدْ آتَيْنَا آلَ إِبْرَاهِيمَ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَآتَيْنَاهُمْ مُلْكًا عَظِيمًا}}<ref>«یا اینکه به مردم برای آنچه خداوند به آنان از بخشش خود داده است رشک می‌برند؟ بی‌گمان ما به خاندان ابراهیم کتاب (آسمانی) و فرزانگی دادیم و به آنان فرمانروایی سترگی بخشیدیم» سوره نساء، آیه ۵۴.</ref>
[[پیامبر عظیم‌الشأن اسلام]] نیز برای تحقق [[رسالت]] خود و اقامه [[قسط و عدل]] در [[جامعه]] از [[سلطه]] و [[اقتدار]] [[دینی]] و [[دنیوی]] بهره می‌جوید و در اولین [[فرصت]] مناسب؛ یعنی پس از [[هجرت]] از [[مکه]] به [[مدینه]]، [[حکومت اسلامی]] بر پا می‌کند؛ [[حکومتی]] با کارکرد فراقبیله‌ای و با سلطه [[سیاسی]] [[منظم]] که توانست در داخل حیطه [[نفوذ]]؛ یعنی شبه [[جزیره عربستان]] [[امنیت]] ایجاد کند و [[دشمنان خارجی]] را نیز مهار نماید.
[[پیامبر عظیم‌الشأن اسلام]] نیز برای تحقق [[رسالت]] خود و اقامه [[قسط و عدل]] در [[جامعه]] از [[سلطه]] و [[اقتدار]] [[دینی]] و [[دنیوی]] بهره می‌جوید و در اولین [[فرصت]] مناسب؛ یعنی پس از [[هجرت]] از [[مکه]] به [[مدینه]]، [[حکومت اسلامی]] بر پا می‌کند؛ [[حکومتی]] با کارکرد فراقبیله‌ای و با سلطه [[سیاسی]] [[منظم]] که توانست در داخل حیطه [[نفوذ]]؛ یعنی [[شبه جزیره عربستان]] [[امنیت]] ایجاد کند و [[دشمنان خارجی]] را نیز مهار نماید.


مؤلف کتاب “حکومت دینی” اقدامات کلی را که آن [[حضرت]] انجام دادند و مبین [[نظام حکومتی]] تام و تمامی است که تأسیس نمودند؛ چنین بر می‌شمارد:
مؤلف کتاب “حکومت دینی” اقدامات کلی را که آن [[حضرت]] انجام دادند و مبین [[نظام حکومتی]] تام و تمامی است که تأسیس نمودند؛ چنین بر می‌شمارد:
#میان [[قبایل]] پراکنده [[عرب]]، [[وحدت]] ایجاد کرد؛ البته این وحدت صرفاً دینی نبود؛ بلکه در کنار گستراندن [[اعتقادات]] و [[تعالیم]] مشترک دینی، وحدتی سیاسی نیز به وجود آورد. قبایل مستقل و [[متخاصم]] به [[برکت]] این وحدت سیاسی، دارای [[منافع]] و علایق مشترک شدند؛ بالاترین نمود و جلوه این وحدت سیاسی، هم [[سرنوشت]] شدن این قبایل [[مسلمان]] در [[جنگ]] و [[صلح]] با دیگر قبایل غیرمسلمان است.
# میان [[قبایل]] پراکنده [[عرب]]، [[وحدت]] ایجاد کرد؛ البته این وحدت صرفاً دینی نبود؛ بلکه در کنار گستراندن [[اعتقادات]] و [[تعالیم]] مشترک دینی، وحدتی سیاسی نیز به وجود آورد. قبایل مستقل و [[متخاصم]] به [[برکت]] این وحدت سیاسی، دارای [[منافع]] و علایق مشترک شدند؛ بالاترین نمود و جلوه این وحدت سیاسی، هم [[سرنوشت]] شدن این قبایل [[مسلمان]] در [[جنگ]] و [[صلح]] با دیگر قبایل غیرمسلمان است.
#[[پیامبر]]، مدینه را [[مرکز حکومت]] خویش قرار داد و از آنجا، [[حکام]] و والیانی را به مناطق مسلمان‌نشین می‌فرستاد. [[طبری]] در [[تاریخ]] خویش، نام عده‌ای از [[صحابه رسول الله]]{{صل}} را که به انجام این امر گماشته شدند، ذکر می‌کند؛ البته برخی از این افراد، عهده‌دار [[تعلیم]] [[واجبات]] دینی نیز بودند و برخی دیگر تنها در انجام [[امور اداری]] و [[مالی]] آن مناطق، [[نمایندگی]] داشتند و انجام امور مذهبی، نظیر: اقامه [[جماعت]]، [[تعلیم]] [[قرآن]] و [[آداب]] [[شریعت]]، به عهده شخص دیگری بود. در عهدنامه‌ای که [[پیامبر]]{{صل}} خطاب به عمروبن‌حزم، هنگام فرستادن او به سوی [[یمن]] نوشتند از وی خواستند تا در امور [[حق]] با [[مردم]] به [[نرمی]] و [[مدارا]] [[رفتار]] نماید؛ ولی در مقابل [[ظالمان]]، [[شدت عمل]] به [[خرج]] دهد؛ همچنین [[خمس]] [[غنایم]] را بگیرد و [[زکات]] [[اموال]] را به ترتیبی که در متن همین [[عهدنامه]] آمده<ref>متن کامل این عهدنامه را می‌توانید، در کتاب: “مجموعة الوثائق السیاسیة” تألیف محمد حمیدالله ص۱۳۷- ۱۴۳ ملاحظه نمایید.</ref>، از آنها وصول نماید؛ بنابراین واضح است که تنها [[حاکم]] و [[والی]] می‌تواند به انجام چنین اموری مبادرت ورزد.
# [[پیامبر]]، مدینه را [[مرکز حکومت]] خویش قرار داد و از آنجا، [[حکام]] و والیانی را به مناطق مسلمان‌نشین می‌فرستاد. [[طبری]] در [[تاریخ]] خویش، نام عده‌ای از [[صحابه رسول الله]] {{صل}} را که به انجام این امر گماشته شدند، ذکر می‌کند؛ البته برخی از این افراد، عهده‌دار [[تعلیم]] [[واجبات]] دینی نیز بودند و برخی دیگر تنها در انجام [[امور اداری]] و [[مالی]] آن مناطق، [[نمایندگی]] داشتند و انجام امور مذهبی، نظیر: اقامه [[جماعت]]، [[تعلیم]] [[قرآن]] و [[آداب]] [[شریعت]]، به عهده شخص دیگری بود. در عهدنامه‌ای که [[پیامبر]] {{صل}} خطاب به عمروبن‌حزم، هنگام فرستادن او به سوی [[یمن]] نوشتند از وی خواستند تا در امور [[حق]] با [[مردم]] به [[نرمی]] و [[مدارا]] [[رفتار]] نماید؛ ولی در مقابل [[ظالمان]]، [[شدت عمل]] به [[خرج]] دهد؛ همچنین [[خمس]] [[غنایم]] را بگیرد و [[زکات]] [[اموال]] را به ترتیبی که در متن همین [[عهدنامه]] آمده<ref>متن کامل این عهدنامه را می‌توانید، در کتاب: “مجموعة الوثائق السیاسیة” تألیف محمد حمیدالله ص۱۳۷- ۱۴۳ ملاحظه نمایید.</ref>، از آنها وصول نماید؛ بنابراین واضح است که تنها [[حاکم]] و [[والی]] می‌تواند به انجام چنین اموری مبادرت ورزد.
#پیامبر{{صل}} تنها به [[عقاب]] [[اخروی]] اکتفا نمی‌کردند؛ بلکه برای متخلفان، بزهکاران و نیز کسانی که برخی [[قوانین]] [[تشریعی]] [[اسلام]] را زیر پا می‌نهادند، کیفرهای جزایی وضع نمودند؛ بنابراین [[اقامه حدود الهی]] و [[اعمال]] [[مجازات]] افراد [[خاطی]] از [[شؤون]] [[دولت]] و [[حکومت]] است.
# پیامبر {{صل}} تنها به [[عقاب]] [[اخروی]] اکتفا نمی‌کردند؛ بلکه برای متخلفان، بزهکاران و نیز کسانی که برخی [[قوانین]] [[تشریعی]] [[اسلام]] را زیر پا می‌نهادند، کیفرهای جزایی وضع نمودند؛ بنابراین [[اقامه حدود الهی]] و [[اعمال]] [[مجازات]] افراد [[خاطی]] از [[شؤون]] [[دولت]] و [[حکومت]] است.
#حکومت، [[تصدی]] و [[سلطه]] [[سیاسی]]، در [[زبان قرآن]] و نیز [[مؤمنان]] [[صدر اسلام]] به کلمه “الامر” تعبیر می‌شده است: {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>«و با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>، {{متن قرآن|أَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ}}<ref>«و کارشان رایزنی میان همدیگر است» سوره شوری، آیه ۳۸.</ref> تعبیرات [[قرآنی]] است و (الامر) یا [[زعامت]] و [[رهبری]] [[رسول خدا]]{{صل}} اگر تنها [[زعامت دینی]] باشد، [[دعوت]] به [[مشورت]] و نظرخواهی در [[امور دینی]] و [[ابلاغ رسالت الهی]]، معنا ندارد. بنابراین به [[تدبیر]] و [[تصمیم]] سیاسی اشاره دارد. [[اصحاب]] [[رسول]] نیز علاوه بر [[پیامبری]]، [[شأن امامت]] و [[ولایت سیاسی]] برای او قائل بودند؛ از این روست که پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}} ولایت سیاسی او را که از آن به “الامر” تعبیر می‌کردند، قابل [[نیابت]] و تصدی می‌دانستند؛ چنانچه اگر زعامت او صرفاً منصبی [[الهی]] و [[دینی]] بود، دیگر قابل نیابت و [[منازعه]] برای تصدی، در سطح [[صحابه]] نبود<ref>واعظی، احمد، حکومت دینی، ص۱۲۸-۱۳۱.</ref>.
# حکومت، [[تصدی]] و [[سلطه]] [[سیاسی]]، در [[زبان قرآن]] و نیز [[مؤمنان]] [[صدر اسلام]] به کلمه “الامر” تعبیر می‌شده است: {{متن قرآن|وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ}}<ref>«و با آنها در کار، رایزنی کن» سوره آل عمران، آیه ۱۵۹.</ref>، {{متن قرآن|أَمْرُهُمْ شُورَى بَيْنَهُمْ}}<ref>«و کارشان رایزنی میان همدیگر است» سوره شوری، آیه ۳۸.</ref> تعبیرات [[قرآنی]] است و (الامر) یا [[زعامت]] و [[رهبری]] [[رسول خدا]] {{صل}} اگر تنها [[زعامت دینی]] باشد، [[دعوت]] به [[مشورت]] و نظرخواهی در [[امور دینی]] و [[ابلاغ رسالت الهی]]، معنا ندارد. بنابراین به [[تدبیر]] و [[تصمیم]] سیاسی اشاره دارد. [[اصحاب]] [[رسول]] نیز علاوه بر [[پیامبری]]، [[شأن امامت]] و [[ولایت سیاسی]] برای او قائل بودند؛ از این روست که پس از [[وفات پیامبر]] {{صل}} ولایت سیاسی او را که از آن به “الامر” تعبیر می‌کردند، قابل [[نیابت]] و تصدی می‌دانستند؛ چنانچه اگر زعامت او صرفاً منصبی [[الهی]] و [[دینی]] بود، دیگر قابل نیابت و [[منازعه]] برای تصدی، در سطح [[صحابه]] نبود<ref>واعظی، احمد، حکومت دینی، ص۱۲۸-۱۳۱.</ref>.


[[دلایل]] و فعالیت‌های فوق، تنها اقامه و [[برپایی حکومت]] توسط [[پیامبر اسلام]]{{صل}} را [[اثبات]] می‌کنند؛ ولی آیا [[شأن]] [[حکومتی]] آن [[حضرت]]، ناشی از پذیرش و خواست [[مردم]] [[مسلمان]] آن [[روز]] بود یا شأن [[حاکمیت سیاسی]]، یکی از [[شؤون]] [[رسالت]] و [[نبوت]] آن حضرت به حساب می‌آمد در فصول بعدی، به این موضوع با تفصیل پرداخته خواهد شد. اما [[علامه طباطبایی]]، اهتمام به [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] مردم را در متن تعریف نبوت قرار داده است؛ چنانچه می‌نویسد: {{عربی|النبی هو الذی یبین الناس صلاح معاشهم و معادهم من اصول الدین و فروعه علی ما اقتضته عنایة الله من هدایة الناس الی سعادتهم}}<ref>تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۴۰.</ref>؛ [[پیامبر]] کسی است که [[مصلحت]] [[زندگی]] [[دنیایی]] و [[آخرتی]] [[انسان‌ها]] را در قالب اصول و [[فروع دین]] بیان می‌کند؛ به شکلی که [[مشیت]] خداوندی، [[هدایت]] انسان‌ها به طریق [[سعادت]] است، را [[اجرا]] نماید.
[[دلایل]] و فعالیت‌های فوق، تنها اقامه و [[برپایی حکومت]] توسط [[پیامبر اسلام]] {{صل}} را [[اثبات]] می‌کنند؛ ولی آیا [[شأن]] [[حکومتی]] آن [[حضرت]]، ناشی از پذیرش و خواست [[مردم]] [[مسلمان]] آن [[روز]] بود یا شأن [[حاکمیت سیاسی]]، یکی از [[شؤون]] [[رسالت]] و [[نبوت]] آن حضرت به حساب می‌آمد در فصول بعدی، به این موضوع با تفصیل پرداخته خواهد شد. اما [[علامه طباطبایی]]، اهتمام به [[امور سیاسی]] و [[اجتماعی]] مردم را در متن تعریف نبوت قرار داده است؛ چنانچه می‌نویسد: {{عربی|النبی هو الذی یبین الناس صلاح معاشهم و معادهم من اصول الدین و فروعه علی ما اقتضته عنایة الله من هدایة الناس الی سعادتهم}}<ref>تفسیر المیزان، ج۲، ص۱۴۰.</ref>؛ [[پیامبر]] کسی است که [[مصلحت]] [[زندگی]] [[دنیایی]] و [[آخرتی]] [[انسان‌ها]] را در قالب اصول و [[فروع دین]] بیان می‌کند؛ به شکلی که [[مشیت]] خداوندی، [[هدایت]] انسان‌ها به طریق [[سعادت]] است، را [[اجرا]] نماید.


[[مقام معظم رهبری]] فرموده است: “وظیفه اصلی همه [[انبیا]] و [[ائمه]] و [[اولیا]] این بوده است که مردم را به همین [[وظایف]] [۱. [[عبودیت]] و [[اطاعت خداوند]]. ۲. [[هدف]] گرفتن تعالی [[انسان]]، تعالی خود و دیگران. ۳. ترجیح [[فلاح]] و [[رستگاری]] [[اخروی]] بر سود [[دنیوی]]، اگر باهم [[تعارض]] پیدا کردند. ۴. اصل [[مجاهدت]] و تلاش، [[مبارزه]] است. ۵. [[امید]] به [[پیروزی]] در همه شرایط، به شرط آن‌که [[جهاد]] فی [[سبیل‌الله]] باشد] آشنا کنند؛ چه در دورانی که می‌توانستند [[قدرت]] را کسب کنند، بگویند: بروید، مجاهدت کنید و قدرت را به دست بیاورید و این‌گونه اداره کنید، چه آن وقتی که نمی‌شد، قدرت را به دست بیاورند. همه هم تلاش و مبارزه کرده‌اند، {{متن قرآن|وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ}}<ref>«و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.</ref>، [[جنگ]] و [[مبارزه سیاسی]] و معارضه با [[دشمنان]] چیزی نیست که اول بار در [[اسلام]] آمده باشد؛ نه، [[مال]] [[پیغمبران]] گذشته [او] [[انبیای بزرگ]] [[الهی]] [است] <ref>کیهان، ۱۵/۹/۷۹؛ سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار مسؤولان عالی‌رتبه کشور.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۷۲.</ref>
[[مقام معظم رهبری]] فرموده است: “وظیفه اصلی همه [[انبیا]] و [[ائمه]] و [[اولیا]] این بوده است که مردم را به همین [[وظایف]] [۱. [[عبودیت]] و [[اطاعت خداوند]]. ۲. [[هدف]] گرفتن تعالی [[انسان]]، تعالی خود و دیگران. ۳. ترجیح [[فلاح]] و [[رستگاری]] [[اخروی]] بر سود [[دنیوی]]، اگر باهم [[تعارض]] پیدا کردند. ۴. اصل [[مجاهدت]] و تلاش، [[مبارزه]] است. ۵. [[امید]] به [[پیروزی]] در همه شرایط، به شرط آن‌که [[جهاد]] فی [[سبیل‌الله]] باشد] آشنا کنند؛ چه در دورانی که می‌توانستند [[قدرت]] را کسب کنند، بگویند: بروید، مجاهدت کنید و قدرت را به دست بیاورید و این‌گونه اداره کنید، چه آن وقتی که نمی‌شد، قدرت را به دست بیاورند. همه هم تلاش و مبارزه کرده‌اند، {{متن قرآن|وَكَأَيِّنْ مِنْ نَبِيٍّ قَاتَلَ مَعَهُ رِبِّيُّونَ كَثِيرٌ}}<ref>«و بسا پیامبرانی که همراه آنان توده‌های انبوه به نبرد (با دشمنان خداوند) پرداختند» سوره آل عمران، آیه ۱۴۶.</ref>، [[جنگ]] و [[مبارزه سیاسی]] و معارضه با [[دشمنان]] چیزی نیست که اول بار در [[اسلام]] آمده باشد؛ نه، [[مال]] [[پیغمبران]] گذشته [او] [[انبیای بزرگ]] [[الهی]] [است] <ref>کیهان، ۱۵/۹/۷۹؛ سخنرانی مقام معظم رهبری در دیدار مسؤولان عالی‌رتبه کشور.</ref>.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۷۲.</ref>


==[[نظام سیاسی با رهبری امام معصوم]]==
== [[نظام سیاسی با رهبری امام معصوم]] ==
*'''امامت به عنوان نظام سیاسی الهی''': “امامت” در [[اندیشه‌های سیاسی اسلام]] به منزله [[شأن]] [[اجتماعی]]<ref>شأن اجتماعی امام در مقابل شأن تکوینی و معنوی او است.</ref>، در برگیرنده کلی‌ترین معنا از [[نظام‌های سیاسی]] الهی و طاغوتی ۔ یا [[ائمه]] [[نور]] و [[نار]] - است؛ چنانچه [[ائمّه]]. نور<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ}} «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> بر اساس [[امر الهی]] [[مردم]] را [[دعوت]] به [[هدایت]] می‌کنند و ائمّه نار<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ}} «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>، مردم را به [[آتش]] دعوت نموده، [[فرمان]] خود را بر فرمان و [[حکم خداوند]] مقدم می‌دانند و [[خواسته‌های نفسانی]] خود را بر [[جامعه]] [[تحمیل]] می‌کنند؛ اما امامت در اصطلاح رایج و شامل، خود به مثابه نظام سیاسی الهی مطرح است و همانند [[مقام]] [[نبوّت]] در [[اختیار]] [[خداوند]] می‌باشد. یعنی تنها اوست که برای بندگانش [[امام]] و [[رهبر]] [[تعیین]] می‌کند؛ بنابراین وقتی خداوند [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را پس از گذراندن مقام نبوّت و مقام [[خلّت]]<ref>{{متن قرآن|وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}} «و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.</ref> و عبور از مراحل و امتحاناتی چند، به [[مقام امامت]] می‌رساند<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ اتَّخَذَهُ‏ نَبِيّاً قَبْلَ‏ أَنْ‏ يَتَّخِذَهُ‏ رَسُولًا وَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ هَذِهِ الْأَشْيَاءَ وَ قَبَضَ يَدَهُ قَالَ لَهُ- يَا إِبْرَاهِيمُ‏ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}}} امام باقر{{ع}}، اصول کافی، مترجم، ج۱، ص۲۴۷ و امام صادق{{ع}}، اصول کافی، ج۱، ص۲۴۷.</ref>. و اعلام می‌فرماید که: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، [[ابراهیم]]{{ع}} تقاضا می‌کند که این [[مقام]] برای همیشه در میان خاندانش باقی بماند؛ اما [[خداوند]] در جواب او می‌فرماید: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>؛ یعنی [[امامت]]، [[عهد]] خداست، به هر کس نمی‌رسد و [[تعیین]] آن با خداوند است.
* '''امامت به عنوان نظام سیاسی الهی''': “امامت” در [[اندیشه‌های سیاسی اسلام]] به منزله [[شأن]] [[اجتماعی]]<ref>شأن اجتماعی امام در مقابل شأن تکوینی و معنوی او است.</ref>، در برگیرنده کلی‌ترین معنا از [[نظام‌های سیاسی]] الهی و طاغوتی ۔ یا [[ائمه]] [[نور]] و [[نار]] - است؛ چنانچه [[ائمّه]]. نور<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا وَأَوْحَيْنَا إِلَيْهِمْ فِعْلَ الْخَيْرَاتِ}} «و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند و به آنها انجام کارهای نیک و برپا داشتن نماز و دادن زکات را وحی کردیم» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> بر اساس [[امر الهی]] [[مردم]] را [[دعوت]] به [[هدایت]] می‌کنند و ائمّه نار<ref>{{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ وَيَوْمَ الْقِيَامَةِ لَا يُنْصَرُونَ}} «و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند و روز رستخیز یاری نخواهند شد» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref>، مردم را به [[آتش]] دعوت نموده، [[فرمان]] خود را بر فرمان و [[حکم خداوند]] مقدم می‌دانند و [[خواسته‌های نفسانی]] خود را بر [[جامعه]] [[تحمیل]] می‌کنند؛ اما امامت در اصطلاح رایج و شامل، خود به مثابه نظام سیاسی الهی مطرح است و همانند [[مقام]] [[نبوّت]] در [[اختیار]] [[خداوند]] می‌باشد. یعنی تنها اوست که برای بندگانش [[امام]] و [[رهبر]] [[تعیین]] می‌کند؛ بنابراین وقتی خداوند [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} را پس از گذراندن مقام نبوّت و مقام [[خلّت]]<ref>{{متن قرآن|وَاتَّخَذَ اللَّهُ إِبْرَاهِيمَ خَلِيلًا}} «و خداوند، ابراهیم را دوست (خود) گرفت» سوره نساء، آیه ۱۲۵.</ref> و عبور از مراحل و امتحاناتی چند، به [[مقام امامت]] می‌رساند<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ اتَّخَذَ إِبْرَاهِيمَ عَبْداً قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ نَبِيّاً وَ اتَّخَذَهُ‏ نَبِيّاً قَبْلَ‏ أَنْ‏ يَتَّخِذَهُ‏ رَسُولًا وَ اتَّخَذَهُ رَسُولًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ خَلِيلًا وَ اتَّخَذَهُ خَلِيلًا قَبْلَ أَنْ يَتَّخِذَهُ إِمَاماً فَلَمَّا جَمَعَ لَهُ هَذِهِ الْأَشْيَاءَ وَ قَبَضَ يَدَهُ قَالَ لَهُ- يَا إِبْرَاهِيمُ‏ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}}} امام باقر {{ع}}، اصول کافی، مترجم، ج۱، ص۲۴۷ و امام صادق {{ع}}، اصول کافی، ج۱، ص۲۴۷.</ref>. و اعلام می‌فرماید که: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>، [[ابراهیم]] {{ع}} تقاضا می‌کند که این [[مقام]] برای همیشه در میان خاندانش باقی بماند؛ اما [[خداوند]] در جواب او می‌فرماید: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}<ref>{{متن قرآن|وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} «و (یاد کن) آنگاه را که پروردگار ابراهیم، او را با کلماتی آزمود و او آنها را به انجام رسانید؛ فرمود: من تو را پیشوای مردم می‌گمارم. (ابراهیم) گفت: و از فرزندانم (چه کس را)؟ فرمود: پیمان من به ستمکاران نمی‌رسد» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref>؛ یعنی [[امامت]]، [[عهد]] خداست، به هر کس نمی‌رسد و [[تعیین]] آن با خداوند است.
اهمیت نقش [[امام]]، در [[نظام سیاسی]] تا بدان جاست که در بسیاری مواقع [[نظام‌های سیاسی]] به نام یا [[لقب]] امام مطرح شده‌اند؛ چنانچه در [[قرآن]] از [[نظام اجتماعی]] با [[رهبری]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به [[امت]] با [[ملت]] ابراهیمی یاد می‌شود<ref>{{متن قرآن|وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}} و {{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا}}.</ref> و نیز [[دولت‌ها]] به عنوان [[رئیس]] آن نامیده می‌شوند؛ مثلاً گفته می‌شود: [[حکومت]] [[خلفای راشدین]]، [[حکومت امیرالمؤمنین]]؛ [[علی بن ابی‌طالب]]، [[خلافت اموی]]، [[خلافت عباسی]] و [[خلافت عثمانی]]<ref>المحامی، احمد حسین یعقوب، النظام السیاسی فی الاسلام، ص۸۹.</ref>.
اهمیت نقش [[امام]]، در [[نظام سیاسی]] تا بدان جاست که در بسیاری مواقع [[نظام‌های سیاسی]] به نام یا [[لقب]] امام مطرح شده‌اند؛ چنانچه در [[قرآن]] از [[نظام اجتماعی]] با [[رهبری]] [[حضرت ابراهیم]] {{ع}} به [[امت]] با [[ملت]] ابراهیمی یاد می‌شود<ref>{{متن قرآن|وَاتَّبَعَ مِلَّةَ إِبْرَاهِيمَ حَنِيفًا}} و {{متن قرآن|إِنَّ إِبْرَاهِيمَ كَانَ أُمَّةً قَانِتًا لِلَّهِ حَنِيفًا}}.</ref> و نیز [[دولت‌ها]] به عنوان [[رئیس]] آن نامیده می‌شوند؛ مثلاً گفته می‌شود: [[حکومت]] [[خلفای راشدین]]، [[حکومت امیرالمؤمنین]]؛ [[علی بن ابی‌طالب]]، [[خلافت اموی]]، [[خلافت عباسی]] و [[خلافت عثمانی]]<ref>المحامی، احمد حسین یعقوب، النظام السیاسی فی الاسلام، ص۸۹.</ref>.
 
*'''امامت به عنوان [[جانشینی پیامبر]]''': امامت در معنای خاص و مطابق [[اعتقاد شیعه]]، به عنوان نظامی [[سیاسی]] مطرح است که [[رهبر]] آن، یکی از [[ائمه دوازده‌گانه]] و براساس [[نصّ الهی]]<ref>{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> و تصریح [[رسول خدا]]<ref>{{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ{{ع}} أَخِي وَ وَصِيِّي وَ مُوَالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهَا عَلَيَّ مَعَاشِرَ النَّاسِ‏ إِنَّ‏ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ وُلْدِي هُمُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ}}. رسول خدا{{صل}}، حدیث غدیر، نقل از احتجاج طبرسی. رسول خدا{{صل}}: {{متن حدیث|إن عدة الخلفاء بعدي عِدَّةَ نُقَبَاءِ بَنِي‏ إِسْرَائِيلَ‏}}، کنزالعمال، ج۱۲، حدیث ۱۴۹۷۱.</ref>، به این سمت [[منصوب]] شوند.


*'''ویژگی‌های [[نظام امامت]]''': نظام امامت، دارای ویژگی‌ها و اختصاصاتی است که در دو مبحث، ویژگی‌های کلی نظام امامت و ویژگی‌های عمومی [[ائمه]]{{عم}} قابل بررسی است.
* '''امامت به عنوان [[جانشینی پیامبر]]''': امامت در معنای خاص و مطابق [[اعتقاد شیعه]]، به عنوان نظامی [[سیاسی]] مطرح است که [[رهبر]] آن، یکی از [[ائمه دوازده‌گانه]] و براساس [[نصّ الهی]]<ref>{{متن قرآن|الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} «امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref> و تصریح [[رسول خدا]]<ref>{{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَهَذَا عَلِيٌّ مَوْلَاهُ وَ هُوَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ {{ع}} أَخِي وَ وَصِيِّي وَ مُوَالاتُهُ مِنَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْزَلَهَا عَلَيَّ مَعَاشِرَ النَّاسِ‏ إِنَّ‏ عَلِيّاً وَ الطَّيِّبِينَ مِنْ وُلْدِي هُمُ الثَّقَلُ الْأَصْغَرُ}}. رسول خدا {{صل}}، حدیث غدیر، نقل از احتجاج طبرسی. رسول خدا {{صل}}: {{متن حدیث|إن عدة الخلفاء بعدي عِدَّةَ نُقَبَاءِ بَنِي‏ إِسْرَائِيلَ‏}}، کنزالعمال، ج۱۲، حدیث ۱۴۹۷۱.</ref>، به این سمت [[منصوب]] شوند.
* '''ویژگی‌های [[نظام امامت]]''': نظام امامت، دارای ویژگی‌ها و اختصاصاتی است که در دو مبحث، ویژگی‌های کلی نظام امامت و ویژگی‌های عمومی [[ائمه]] {{عم}} قابل بررسی است.


===ویژگی‌های کلی نظام امامت===
=== ویژگی‌های کلی نظام امامت ===
جهت‌گیری: اولین ویژگی نظام امامت، جهت‌گیری آن در مسیر [[ولایت الهی]]، [[امامت]] [[پیامبر خدا]] و مرتبه‌ای از [[ربوبیت]] [[حضرت حق]] است؛ چنانچه [[آیات شریفه قرآن]]؛ همچون: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> و {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> به آن دلالت دارد.
جهت‌گیری: اولین ویژگی نظام امامت، جهت‌گیری آن در مسیر [[ولایت الهی]]، [[امامت]] [[پیامبر خدا]] و مرتبه‌ای از [[ربوبیت]] [[حضرت حق]] است؛ چنانچه [[آیات شریفه قرآن]]؛ همچون: {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَأُولِي الْأَمْرِ مِنْكُمْ}}<ref>«از خداوند فرمان برید و از پیامبر و زمامدارانی که از شمایند فرمانبرداری کنید» سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> و {{متن قرآن|مَنْ يُطِعِ الرَّسُولَ فَقَدْ أَطَاعَ اللَّهَ}}<ref>«هر که از پیامبر فرمانبرداری کند بی‌گمان از خداوند فرمان برده است» سوره نساء، آیه ۸۰.</ref> و {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref> به آن دلالت دارد.
[[مشروعیّت]]: [[مشروعیت]] [[نظام سیاسی]] امامت، ریشه در [[تعیین]] و [[نصب الهی]] دارد؛ بنابراین [[امام]] از [[ناحیه]] [[خداوند سبحان]]، [[حق تصرف]] در همه [[شؤون]] و امور را دارد. امام از دیدگاه [[شیعه]]، جدای از تحقق یا عدم تحقق حکومتش، دارای مشروعیت است و عدم [[مقبولیت]] مردمی در مشروعیت او تأثیری ندارد.
[[مشروعیّت]]: [[مشروعیت]] [[نظام سیاسی]] امامت، ریشه در [[تعیین]] و [[نصب الهی]] دارد؛ بنابراین [[امام]] از [[ناحیه]] [[خداوند سبحان]]، [[حق تصرف]] در همه [[شؤون]] و امور را دارد. امام از دیدگاه [[شیعه]]، جدای از تحقق یا عدم تحقق حکومتش، دارای مشروعیت است و عدم [[مقبولیت]] مردمی در مشروعیت او تأثیری ندارد.
تحقق [[عینی]] امامت: هر چند تعیین امامت، توسط [[خداوند]] انجام می‌گیرد و مشروعیت آن نیز تنها به نصب الهی بر می‌گردد؛ اما فعلیت یافتن [[ولایت]]؛ یعنی [[اعمال]] [[سرپرستی]] [[اداره امور]] [[جامعه]] و [[هدایت]] آن به سوی اهداف تعیین شده، بدون پذیرش و [[مشارکت]] مأمومین با [[مردم]] امکان‌پذیر نیست؛ چنانچه غیر از یک یا دو مورد، بقیه [[ائمه معصومین]]{{عم}} به [[دلیل]] عدم قبول و [[تمکین]] مردم، نتوانستند [[امامت]] [[اجتماعی]] خود را [[اعمال]] نمایند.
تحقق [[عینی]] امامت: هر چند تعیین امامت، توسط [[خداوند]] انجام می‌گیرد و مشروعیت آن نیز تنها به نصب الهی بر می‌گردد؛ اما فعلیت یافتن [[ولایت]]؛ یعنی [[اعمال]] [[سرپرستی]] [[اداره امور]] [[جامعه]] و [[هدایت]] آن به سوی اهداف تعیین شده، بدون پذیرش و [[مشارکت]] مأمومین با [[مردم]] امکان‌پذیر نیست؛ چنانچه غیر از یک یا دو مورد، بقیه [[ائمه معصومین]] {{عم}} به [[دلیل]] عدم قبول و [[تمکین]] مردم، نتوانستند [[امامت]] [[اجتماعی]] خود را [[اعمال]] نمایند.


بنابراین امامت هنگامی عینیت اجتماعی می‌یابد که مردم با قبول و پذیرش خود، دست [[امام]]{{ع}} را برای [[اداره جامعه]] فشرده و خود صورت تحققی [[نظام امامت]] را با [[جان]] و [[دل]] بپذیرند.
بنابراین امامت هنگامی عینیت اجتماعی می‌یابد که مردم با قبول و پذیرش خود، دست [[امام]] {{ع}} را برای [[اداره جامعه]] فشرده و خود صورت تحققی [[نظام امامت]] را با [[جان]] و [[دل]] بپذیرند.
ویژگی دیگر نظام امامت، تناسب آن با مراتب [[تولی]] و پذیرش اجتماعی است؛ یعنی ظرفیت تولی و [[پذیرش مردم]] هر اندازه باشد، متناسب با همان ظرفیت، [[ولایت]] و امامت نیز بر آنها معین می‌شود؛ البته این موضوع اختصاص به نظام امامت ندارد؛ بلکه از [[سنت‌های الهی]] است و در هر [[جامعه]] و نظامی جاری می‌شود؛ همان‌طور که [[قرآن کریم]] عامل اصلی در [[سرنوشت]] [[مردمان]] را خود ایشان معرفی می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ}}<ref>«بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند» سوره رعد، آیه ۱۱.</ref> و [[پیامبر اسلام]]{{صل}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|كما تكونون‏ يولّى عليكم}}<ref>کنز العمال، حدیث ۱۴۹۷۹.</ref>؛ یعنی هرطور که شما باشید؛ ولایت و [[سرپرستی]] شما نیز همان‌گونه رقم خواهد خورد. [[خداوند تبارک و تعالی]] فرموده است: “وقتی [[بندگان]] من، آگاهانه مرا [[نافرمانی]] کنند، کسی که مرا نمی‌شناسد بر آنها مسلط خواهد شد”<ref>رسول خدا{{صل}}، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۸۹.</ref>. بنابراین در [[نظام]] امامت، مردم، در هر سطحی که خود را تعریف کنند، امام نیز، ایشان را در همان سطح از [[اراده]] اجتماعی، [[رهبری]] می‌کند.
ویژگی دیگر نظام امامت، تناسب آن با مراتب [[تولی]] و پذیرش اجتماعی است؛ یعنی ظرفیت تولی و [[پذیرش مردم]] هر اندازه باشد، متناسب با همان ظرفیت، [[ولایت]] و امامت نیز بر آنها معین می‌شود؛ البته این موضوع اختصاص به نظام امامت ندارد؛ بلکه از [[سنت‌های الهی]] است و در هر [[جامعه]] و نظامی جاری می‌شود؛ همان‌طور که [[قرآن کریم]] عامل اصلی در [[سرنوشت]] [[مردمان]] را خود ایشان معرفی می‌کند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ}}<ref>«بی‌گمان خداوند آنچه را که گروهی دارند دگرگون نمی‌کند (و از آنان نمی‌ستاند) مگر آنها آنچه را که در خویش دارند دگرگون سازند» سوره رعد، آیه ۱۱.</ref> و [[پیامبر اسلام]] {{صل}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|كما تكونون‏ يولّى عليكم}}<ref>کنز العمال، حدیث ۱۴۹۷۹.</ref>؛ یعنی هرطور که شما باشید؛ ولایت و [[سرپرستی]] شما نیز همان‌گونه رقم خواهد خورد. [[خداوند تبارک و تعالی]] فرموده است: “وقتی [[بندگان]] من، آگاهانه مرا [[نافرمانی]] کنند، کسی که مرا نمی‌شناسد بر آنها مسلط خواهد شد”<ref>رسول خدا {{صل}}، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۲۸۹.</ref>. بنابراین در [[نظام]] امامت، مردم، در هر سطحی که خود را تعریف کنند، امام نیز، ایشان را در همان سطح از [[اراده]] اجتماعی، [[رهبری]] می‌کند.


===[[ویژگی‌های امام]]===
=== [[ویژگی‌های امام]] ===
امام، به عنوان محور و عامل اصلی [[هدایت]] و سرپرستی جامعه به سوی [[سعادت]] و [[تکامل]]، واجد ویژگی‌ها و امتیازات منحصر به فردی است که او را سرآمد و مقتدای جامعه قرار می‌دهد؛ مهم‌ترین ویژگی‌های امام عبارتند از:
امام، به عنوان محور و عامل اصلی [[هدایت]] و سرپرستی جامعه به سوی [[سعادت]] و [[تکامل]]، واجد ویژگی‌ها و امتیازات منحصر به فردی است که او را سرآمد و مقتدای جامعه قرار می‌دهد؛ مهم‌ترین ویژگی‌های امام عبارتند از:
#[[عصمت]] و [[عدالت]]: یکی از [[اختصاصات امام]]{{ع}} [[مصونیت]] و عصمت اوست که [[امام علی]]{{ع}} در [[تبیین]] آن فرموده است: {{متن حدیث|فَمِنْهَا أَنْ يُعْلَمَ أَنَّهُ‏ مَعْصُومٌ‏ مِنَ‏ الذُّنُوبِ‏ كُلِّهَا صَغِيرِهَا وَ كَبِيرِهَا لَا يَزِلُّ فِي الْفُتْيَا وَ لَا يُخْطِئُ فِي الْجَوَابِ وَ لَا يَسْهُو وَ لَا يَنْسَى وَ لَا يَلْهُو بِشَيْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا}}<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۶۴.</ref>؛ یکی از [[نشانه‌های امام]] آن است که معلوم شود از [[گناهان]]؛ چه کوچک و چه بزرگ، [[معصوم]] و مصون است، در [[فتوا]] دادن دچار [[لغزش]] نمی‌شود؛ در [[پاسخ گفتن]] به هرگونه سؤالی [[خطا]] نمی‌کند، [[فراموشی]] ندارد و به [[امور دنیا]] سرگرم نمی‌شود؛ [که او را از [[خدا]] و وظیفه‌اش [[غافل]] نماید]. [[عصمت]] با اصطلاح [[عدالت]] نیز بیان می‌شود؛ چون [[عدل]] به معنای رعایت جایگاه [[واقعی]] امور است؛ چنانچه امیرالمؤمنین علی{{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|الْعَدْلُ‏ يَضَعُ‏ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا}}<ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۴۳۷.</ref>؛ عدالت، امور را در جایگاه [[شایسته]] خود قرار می‌دهد و وقتی میگوییم: “امام، [[عادل]] است”؛ یعنی هر فعلی که از او صادر می‌شود، عین صواب است و در نوع خود، [[بهترین]] و عالی‌ترین موضع‌گیری است.
# [[عصمت]] و [[عدالت]]: یکی از [[اختصاصات امام]] {{ع}} [[مصونیت]] و عصمت اوست که [[امام علی]] {{ع}} در [[تبیین]] آن فرموده است: {{متن حدیث|فَمِنْهَا أَنْ يُعْلَمَ أَنَّهُ‏ مَعْصُومٌ‏ مِنَ‏ الذُّنُوبِ‏ كُلِّهَا صَغِيرِهَا وَ كَبِيرِهَا لَا يَزِلُّ فِي الْفُتْيَا وَ لَا يُخْطِئُ فِي الْجَوَابِ وَ لَا يَسْهُو وَ لَا يَنْسَى وَ لَا يَلْهُو بِشَيْ‏ءٍ مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا}}<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۶۴.</ref>؛ یکی از [[نشانه‌های امام]] آن است که معلوم شود از [[گناهان]]؛ چه کوچک و چه بزرگ، [[معصوم]] و مصون است، در [[فتوا]] دادن دچار [[لغزش]] نمی‌شود؛ در [[پاسخ گفتن]] به هرگونه سؤالی [[خطا]] نمی‌کند، [[فراموشی]] ندارد و به [[امور دنیا]] سرگرم نمی‌شود؛ [که او را از [[خدا]] و وظیفه‌اش [[غافل]] نماید]. [[عصمت]] با اصطلاح [[عدالت]] نیز بیان می‌شود؛ چون [[عدل]] به معنای رعایت جایگاه [[واقعی]] امور است؛ چنانچه امیرالمؤمنین علی {{ع}} می‌فرماید: {{متن حدیث|الْعَدْلُ‏ يَضَعُ‏ الْأُمُورَ مَوَاضِعَهَا}}<ref>نهج‌البلاغه، حکمت ۴۳۷.</ref>؛ عدالت، امور را در جایگاه [[شایسته]] خود قرار می‌دهد و وقتی میگوییم: “امام، [[عادل]] است”؛ یعنی هر فعلی که از او صادر می‌شود، عین صواب است و در نوع خود، [[بهترین]] و عالی‌ترین موضع‌گیری است.
#[[علم]]: یکی دیگر از [[ویژگی‌های امام]] معصوم، علم اوست، علاوه بر اینکه [[امامت]] [[تکوینی]] اقتضا می‌کند که [[امام]] [[دانا]] به حقایق عالم [[تکوین]] باشد، در [[تشریع]] و [[اداره جامعه]] نیز باید از [[علم به قوانین الهی]] و [[دانش]] اداره صحیح [[جامعه]] به سوی [[مصالح]] و اهداف برخوردار باشد؛ در حدی که اولاً: معصوم از خطا و [[اشتباه]] در [[مرتبه علم]] و [[شناخت]] باشد و ثانیاً: از این نظر، بر کلیه افراد [[زمان]] خود [[برتری]] داشته باشد؛ چنانچه [[امام علی]]{{ع}} در ادامه [[حدیث]] فوق می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ الثَّانِي أَنْ يَكُونَ‏ أَعْلَمَ‏ النَّاسِ‏ بِحَلَالِ‏ اللَّهِ‏ وَ حَرَامِهِ وَ ضُرُوبِ أَحْكَامِهِ وَ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ جَمِيعِ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ فَيَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ يَسْتَغْنِي عَنْهُمْ}}؛ دومین [[نشانه امامت]] آن است که نسبت به [[حلال و حرام]] [[الهی]] و انواع [[احکام]]، [[اوامر و نواهی]] [[خداوند]]، تمامی آنچه را که [[انسان‌ها]] به آن نیاز دارند، [[داناترین]] [[مردم]] باشد و در علم و دانش از دیگران [[بی‌نیاز]] باشد”<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۶۴.</ref>.
# [[علم]]: یکی دیگر از [[ویژگی‌های امام]] معصوم، علم اوست، علاوه بر اینکه [[امامت]] [[تکوینی]] اقتضا می‌کند که [[امام]] [[دانا]] به حقایق عالم [[تکوین]] باشد، در [[تشریع]] و [[اداره جامعه]] نیز باید از [[علم به قوانین الهی]] و [[دانش]] اداره صحیح [[جامعه]] به سوی [[مصالح]] و اهداف برخوردار باشد؛ در حدی که اولاً: معصوم از خطا و [[اشتباه]] در [[مرتبه علم]] و [[شناخت]] باشد و ثانیاً: از این نظر، بر کلیه افراد [[زمان]] خود [[برتری]] داشته باشد؛ چنانچه [[امام علی]] {{ع}} در ادامه [[حدیث]] فوق می‌فرماید: {{متن حدیث|وَ الثَّانِي أَنْ يَكُونَ‏ أَعْلَمَ‏ النَّاسِ‏ بِحَلَالِ‏ اللَّهِ‏ وَ حَرَامِهِ وَ ضُرُوبِ أَحْكَامِهِ وَ أَمْرِهِ وَ نَهْيِهِ جَمِيعِ مَا يَحْتَاجُ إِلَيْهِ النَّاسُ فَيَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ يَسْتَغْنِي عَنْهُمْ}}؛ دومین [[نشانه امامت]] آن است که نسبت به [[حلال و حرام]] [[الهی]] و انواع [[احکام]]، [[اوامر و نواهی]] [[خداوند]]، تمامی آنچه را که [[انسان‌ها]] به آن نیاز دارند، [[داناترین]] [[مردم]] باشد و در علم و دانش از دیگران [[بی‌نیاز]] باشد”<ref>بحارالانوار، ج۲۵، ص۱۶۴.</ref>.
#کفایت: [[امام]]، برای ایفای نقش [[هدایت‌گری]] خود، باید علاوه بر [[علم]] و [[عصمت]] [[توانایی]] [[اداره حکومت]] را داشته و در این خصوص نیز [[شایسته‌ترین]] [[مردمان]]؛ به عبارتی، {{عربی|اکفأ الناس}}، باشد. [[امام علی]]{{ع}} در همان [[حدیث]]، {{متن حدیث|أَشْجَعِ‏ النَّاسِ}} و {{متن حدیث|أَسْخَى‏ النَّاسِ‏}} را از [[صفات امام]] بر می‌شمارد که این صفات، نشانه‌هایی از کفایت و توانایی امام در [[اداره امور]] [[جامعه]] و [[حکومت]] محصوب می‌شود.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۷۷.</ref>
# کفایت: [[امام]]، برای ایفای نقش [[هدایت‌گری]] خود، باید علاوه بر [[علم]] و [[عصمت]] [[توانایی]] [[اداره حکومت]] را داشته و در این خصوص نیز [[شایسته‌ترین]] [[مردمان]]؛ به عبارتی، {{عربی|اکفأ الناس}}، باشد. [[امام علی]] {{ع}} در همان [[حدیث]]، {{متن حدیث|أَشْجَعِ‏ النَّاسِ}} و {{متن حدیث|أَسْخَى‏ النَّاسِ‏}} را از [[صفات امام]] بر می‌شمارد که این صفات، نشانه‌هایی از کفایت و توانایی امام در [[اداره امور]] [[جامعه]] و [[حکومت]] محصوب می‌شود.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۷۷.</ref>


==[[نظام سیاسی با رهبری فقیه]] ([[نظام سیاسی ولایت فقیه]])==
== [[نظام سیاسی با رهبری فقیه]] ([[نظام سیاسی ولایت فقیه]]) ==
===نظامی [[منصوب]]===
=== نظامی [[منصوب]] ===
[[نظام]] ولایت فقیه در [[تئوری]] حکومت خود، [[حاکمیت]] بر [[انسان‌ها]] را، تنها [[حق خداوند]] می‌داند که به [[پیامبر]] و امام [[معصوم]]، بدون واسطه منتقل شده و در [[عصر غیبت]]، [[تعیین]] رهبری توسط امام معصوم انجام می‌گیرد. [[روایات]] فراوانی دلالت بر [[نصب]] [[فقها]] و [[حاملان علوم]] [[الهی]] دارند که باید آنها، زمام رهبری و [[هدایت]] جامعه را به عهده بگیرند؛ از جمله: در [[توقیع شریف]] [[امام زمان]]{{ع}} به یکی از [[اصحاب]] خود به روشنی معین فرموده‌اند که چه کسی مجاز به [[زمامداری]] [[امت]] و نظام سیاسی است. [[شیخ صدوق]] در کتاب “اکمال الدین و اتمام النعمه” از [[محمد]] بن [[عصام]] و او از [[محمد بن یعقوب کلینی]] و وی از اسحق بن [[یعقوب]] [[نقل]] کرده است که:
[[نظام]] ولایت فقیه در [[تئوری]] حکومت خود، [[حاکمیت]] بر [[انسان‌ها]] را، تنها [[حق خداوند]] می‌داند که به [[پیامبر]] و امام [[معصوم]]، بدون واسطه منتقل شده و در [[عصر غیبت]]، [[تعیین]] رهبری توسط امام معصوم انجام می‌گیرد. [[روایات]] فراوانی دلالت بر [[نصب]] [[فقها]] و [[حاملان علوم]] [[الهی]] دارند که باید آنها، زمام رهبری و [[هدایت]] جامعه را به عهده بگیرند؛ از جمله: در [[توقیع شریف]] [[امام زمان]] {{ع}} به یکی از [[اصحاب]] خود به روشنی معین فرموده‌اند که چه کسی مجاز به [[زمامداری]] [[امت]] و نظام سیاسی است. [[شیخ صدوق]] در کتاب “اکمال الدین و اتمام النعمه” از [[محمد]] بن [[عصام]] و او از [[محمد بن یعقوب کلینی]] و وی از اسحق بن [[یعقوب]] [[نقل]] کرده است که:
{{متن حدیث|سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ أَنْ يُوصِلَ لِي كِتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِيهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْكَلَتْ عَلَيَّ فَوَرَدَ التَّوْقِيعُ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ{{ع}}: أَمَّا مَا سَأَلْتَ‏ عَنْهُ‏ أَرْشَدَكَ‏ اللَّهُ‏ وَ ثَبَّتَكَ إِلَى أَنْ قَالَ وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ...}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۰۱، حدیت ۹.</ref> [[حضرت]] مرقوم فرمودند: اما درباره سؤالاتی که پرسیدی، خدایت [[ارشاد]] کرده، [[ثابت قدم]] بدارد”، [تا آنجا که فرمودند] و اما در حوادث و مشکلاتی که برایتان پیش می‌آید، به [[راویان حدیث]] ما مراجعه کنید؛ زیرا آنان [[حجت]] من بر شما هستند و من [[حجت خداوند]] هستم”. بنابراین طبق روایتی که ذکر شد، [[محل]] [[رجوع]] در [[مشکلات]] و مسائل، [[فقها]] و [[راویان حدیث]] هستند؛ [[امام خمینی]] در [[تبیین]] این معنا فرموده‌اند: “فقها از طریق [[امام]]، [[حجت]] بر مرد هستند، همه امور و تمام کارهای [[مسلمین]] به آنان واگذار شده است”<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۹۲.</ref>. و در جای دیگر فرموده‌اند: “این امر [[[تشکیل حکومت]]] اگر برای کسی امکان داشته باشد، [[واجب]] [[عینی]] است وگرنه [[واجب کفایی]] است؛ در صورتی هم که ممکن نباشد، [[ولایت]] ساقط نمی‌شود؛ زیرا [ایشان] از جانب [[خدا]] منصوبند”<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۷.</ref>.
{{متن حدیث|سَأَلْتُ مُحَمَّدَ بْنَ عُثْمَانَ الْعَمْرِيَّ أَنْ يُوصِلَ لِي كِتَاباً قَدْ سَأَلْتُ فِيهِ عَنْ مَسَائِلَ أَشْكَلَتْ عَلَيَّ فَوَرَدَ التَّوْقِيعُ بِخَطِّ مَوْلَانَا صَاحِبِ الزَّمَانِ {{ع}}: أَمَّا مَا سَأَلْتَ‏ عَنْهُ‏ أَرْشَدَكَ‏ اللَّهُ‏ وَ ثَبَّتَكَ إِلَى أَنْ قَالَ وَ أَمَّا الْحَوَادِثُ الْوَاقِعَةُ فَارْجِعُوا فِيهَا إِلَى رُوَاةِ حَدِيثِنَا فَإِنَّهُمْ حُجَّتِي عَلَيْكُمْ وَ أَنَا حُجَّةُ اللَّهِ...}}<ref>وسائل الشیعه، ج۱۸، ص۱۰۱، حدیت ۹.</ref> [[حضرت]] مرقوم فرمودند: اما درباره سؤالاتی که پرسیدی، خدایت [[ارشاد]] کرده، [[ثابت قدم]] بدارد”، [تا آنجا که فرمودند] و اما در حوادث و مشکلاتی که برایتان پیش می‌آید، به [[راویان حدیث]] ما مراجعه کنید؛ زیرا آنان [[حجت]] من بر شما هستند و من [[حجت خداوند]] هستم”. بنابراین طبق روایتی که ذکر شد، [[محل]] [[رجوع]] در [[مشکلات]] و مسائل، [[فقها]] و [[راویان حدیث]] هستند؛ [[امام خمینی]] در [[تبیین]] این معنا فرموده‌اند: “فقها از طریق [[امام]]، [[حجت]] بر مرد هستند، همه امور و تمام کارهای [[مسلمین]] به آنان واگذار شده است”<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۹۲.</ref>. و در جای دیگر فرموده‌اند: “این امر [[[تشکیل حکومت]]] اگر برای کسی امکان داشته باشد، [[واجب]] [[عینی]] است وگرنه [[واجب کفایی]] است؛ در صورتی هم که ممکن نباشد، [[ولایت]] ساقط نمی‌شود؛ زیرا [ایشان] از جانب [[خدا]] منصوبند”<ref>امام خمینی، ولایت فقیه، ص۵۷.</ref>.


===ویژگی‌های [[نظام]] [[ولایت فقیه]]===
=== ویژگی‌های [[نظام]] [[ولایت فقیه]] ===
اولین ویژگی ولایت فقیه، جهت‌گیری آن است؛ یعنی [[ولایتی]] که به [[دلیل]] [[انتصابی]] بودن آن، در تداوم ولایت [[ربوبی]]، [[ولایت پیامبر]] و [[اهل‌بیت]] است.
اولین ویژگی ولایت فقیه، جهت‌گیری آن است؛ یعنی [[ولایتی]] که به [[دلیل]] [[انتصابی]] بودن آن، در تداوم ولایت [[ربوبی]]، [[ولایت پیامبر]] و [[اهل‌بیت]] است.
در [[روایت]] ورام از [[امام صادق]]{{ع}} آمده است که [[حضرت]]، فرمودند: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}}:... وَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَاراً وَ لَا دِرْهَماً وَ لَكِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ}}<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۴.</ref>؛... به [[درستی]] که [[علما]]، میراث‌بران [[پیامبران]] هستند و [[انبیا]] [[الهی]]، [[درهم]] و [[دینار]] به [[ارث]] نمی‌گذارند؛ بلکه [[علم]] و [[دانش]] [[میراث]] آنهاست؛ پس هرکه از علم و دانش آنان استفاده نماید از بهره فراوانی برخوردار می‌شود.
در [[روایت]] ورام از [[امام صادق]] {{ع}} آمده است که [[حضرت]]، فرمودند: {{متن حدیث|قَالَ رَسُولُ اللَّهِ {{صل}}:... وَ إِنَّ الْعُلَمَاءَ وَرَثَةُ الْأَنْبِيَاءِ إِنَّ الْأَنْبِيَاءَ لَمْ يُوَرِّثُوا دِينَاراً وَ لَا دِرْهَماً وَ لَكِنْ وَرَّثُوا الْعِلْمَ فَمَنْ أَخَذَ مِنْهُ أَخَذَ بِحَظٍّ وَافِرٍ}}<ref>اصول کافی، ج۱، ص۳۴.</ref>؛... به [[درستی]] که [[علما]]، میراث‌بران [[پیامبران]] هستند و [[انبیا]] [[الهی]]، [[درهم]] و [[دینار]] به [[ارث]] نمی‌گذارند؛ بلکه [[علم]] و [[دانش]] [[میراث]] آنهاست؛ پس هرکه از علم و دانش آنان استفاده نماید از بهره فراوانی برخوردار می‌شود.
حضرت امام خمینی با استفاده از مفاد این روایت، [[حکومت]] و ولایت را از جمله اموری برشمرده‌اند که به علما منتقل می‌شود؛ زیرا به فرموده ایشان: “پیامبرانی که از جمله آنان [[پیامبر مکرم اسلام]]{{صل}} و سایر پیامبرانی هستند که [[صاحب ولایت]] [[عامه]] بر [[مردمان]] بوده‌اند، باید بپذیریم که آنچه در [[اختیار]] آنان بوده است به فقها نیز منتقل می‌شود؛ به جز آن چه که [[ثابت]] شود، انتقالش به دیگران ممکن نیست؛ اما بی‌شک [[حق ولایت]] و [[حاکمیت]] قابل انتقال است؛ چنانکه [[سلطنت]] نزد [[پادشاهان]] [[ستمگر]]، امری موروثی است”<ref>امام خمینی، شؤون و اختیارات ولی فقیه، ص۵۷.</ref>.
حضرت امام خمینی با استفاده از مفاد این روایت، [[حکومت]] و ولایت را از جمله اموری برشمرده‌اند که به علما منتقل می‌شود؛ زیرا به فرموده ایشان: “پیامبرانی که از جمله آنان [[پیامبر مکرم اسلام]] {{صل}} و سایر پیامبرانی هستند که [[صاحب ولایت]] [[عامه]] بر [[مردمان]] بوده‌اند، باید بپذیریم که آنچه در [[اختیار]] آنان بوده است به فقها نیز منتقل می‌شود؛ به جز آن چه که [[ثابت]] شود، انتقالش به دیگران ممکن نیست؛ اما بی‌شک [[حق ولایت]] و [[حاکمیت]] قابل انتقال است؛ چنانکه [[سلطنت]] نزد [[پادشاهان]] [[ستمگر]]، امری موروثی است”<ref>امام خمینی، شؤون و اختیارات ولی فقیه، ص۵۷.</ref>.
ویژگی دوم که آن را [[مشروعیت]] می‌خوانیم از لوازم ویژگی اول محسوب می‌شود؛ بدین معنا که [[ولایت]] آن، ولایت فردی است که از جانب [[خداوند]] اجازه دارد که در تمام [[شؤون]] [[اجتماعی]] افراد، دخالت نماید و کلیه مسؤولیت‌های ناشی از [[زمامداری]] و ولایت را برعهده بگیرد؛ در [[حقیقت]] ملاک [[مشروعیت]] [[ولایت فقیه]]، همان ملاک‌هایی است که به [[حکومت]] [[پیامبر]] و [[ائمه معصومین]]{{عم}} مشروعیت می‌دهد؛ اما با این تفاوت که ولی‌فقیه با [[نصب عام]] از طرف [[امام]] [[معصوم]] [[تعیین]] می‌شود و با توجه به وجود شرایط، در هر دورانی یکی از [[فقها]] [[زعامت]] و ولایت [[جامعه]] را در دست می‌گیرد.
ویژگی دوم که آن را [[مشروعیت]] می‌خوانیم از لوازم ویژگی اول محسوب می‌شود؛ بدین معنا که [[ولایت]] آن، ولایت فردی است که از جانب [[خداوند]] اجازه دارد که در تمام [[شؤون]] [[اجتماعی]] افراد، دخالت نماید و کلیه مسؤولیت‌های ناشی از [[زمامداری]] و ولایت را برعهده بگیرد؛ در [[حقیقت]] ملاک [[مشروعیت]] [[ولایت فقیه]]، همان ملاک‌هایی است که به [[حکومت]] [[پیامبر]] و [[ائمه معصومین]] {{عم}} مشروعیت می‌دهد؛ اما با این تفاوت که ولی‌فقیه با [[نصب عام]] از طرف [[امام]] [[معصوم]] [[تعیین]] می‌شود و با توجه به وجود شرایط، در هر دورانی یکی از [[فقها]] [[زعامت]] و ولایت [[جامعه]] را در دست می‌گیرد.
سومین ویژگی، [[مقبولیت]] و پذیرش اجتماعی است؛ زیرا [[مردم]] در عینیت بخشیدن ولایت و جاری شدن [[قدرت]] وی، نقش اصلی را ایفا می‌کنند. اگر مردم حکومت [[فقیه]] را نپذیرند، عملاً او برای اداره و [[رهبری]]، [[فرصت]] و امکان پیدا نخواهد کرد. [[امام خمینی]] در اصل مشروعیت ولایت فقیه و تأثیر [[رأی]] و [[انتخاب مردم]] بر تحقق [[عینی]] آن می‌فرماید: “اگر هیچ کدام از مردم به [[یاری]] فقیه نشتابند و در [[تشکیل حکومت]] او را کمک نکنند از [[منصب]] خود ساقط نمی‌شود؛ چرا که منصب وی از سوی [[پروردگار]] است و اصل ثبوت این منصب ارتباطی با مردم ندارد؛ هرچند، وقتی مردم از [[ولی فقیه]] [[حمایت]] نکنند، وی از تشکیل حکومت معذور است؛ زیرا قدرت تشکیل حکومت را ندارد”<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۴۶۹.</ref>.
سومین ویژگی، [[مقبولیت]] و پذیرش اجتماعی است؛ زیرا [[مردم]] در عینیت بخشیدن ولایت و جاری شدن [[قدرت]] وی، نقش اصلی را ایفا می‌کنند. اگر مردم حکومت [[فقیه]] را نپذیرند، عملاً او برای اداره و [[رهبری]]، [[فرصت]] و امکان پیدا نخواهد کرد. [[امام خمینی]] در اصل مشروعیت ولایت فقیه و تأثیر [[رأی]] و [[انتخاب مردم]] بر تحقق [[عینی]] آن می‌فرماید: “اگر هیچ کدام از مردم به [[یاری]] فقیه نشتابند و در [[تشکیل حکومت]] او را کمک نکنند از [[منصب]] خود ساقط نمی‌شود؛ چرا که منصب وی از سوی [[پروردگار]] است و اصل ثبوت این منصب ارتباطی با مردم ندارد؛ هرچند، وقتی مردم از [[ولی فقیه]] [[حمایت]] نکنند، وی از تشکیل حکومت معذور است؛ زیرا قدرت تشکیل حکومت را ندارد”<ref>امام خمینی، کتاب البیع، ج۲، ص۴۶۹.</ref>.


===ویژگی‌های ولی فقیه===
=== ویژگی‌های ولی فقیه ===
هسته مرکزی [[نظام]] ولایت فقیه که امر [[تصدی]] و [[تصمیم‌گیری]] را به عهده دارد، ولی فقیه است. او، به عنوان [[رهبر]] و اداره کننده جامعه، دارای ویژگی‌ها و خصوصیات منحصر به فردی است که اولین ویژگی او، [[فقاهت]] نام دارد؛ یعنی وی برای تحقق [[اهداف]] [[نظام اسلامی]] و [[رهبری جامعه]] به سوی مقاصدی که پیامبر به آن [[دعوت]] نموده و [[امامان]] به [[تبیین]] آن پرداخته‌اند، باید [[آگاه]] به [[دین]] و فقیه باشد.
هسته مرکزی [[نظام]] ولایت فقیه که امر [[تصدی]] و [[تصمیم‌گیری]] را به عهده دارد، ولی فقیه است. او، به عنوان [[رهبر]] و اداره کننده جامعه، دارای ویژگی‌ها و خصوصیات منحصر به فردی است که اولین ویژگی او، [[فقاهت]] نام دارد؛ یعنی وی برای تحقق [[اهداف]] [[نظام اسلامی]] و [[رهبری جامعه]] به سوی مقاصدی که پیامبر به آن [[دعوت]] نموده و [[امامان]] به [[تبیین]] آن پرداخته‌اند، باید [[آگاه]] به [[دین]] و فقیه باشد.
ویژگی دوم، [[عدالت]] و [[تقوی]] است؛ یعنی ولی فقیه باید که از [[عصیان]] در مقابل [[خداوند]]، [[ستم]] به دیگران، [[خودخواهی]] و [[خودمحوری]]، مبرا باشد. و تنها در صورتی می‌تواند [[هدف]] [[نظام اسلامی]] را تحقق بخشد که [[منافع]] [[دین خدا]]، [[امت اسلامی]] و [[جامعه]] خویش را بر منافع خود، ترجیح دهد. [[عدالت]] و تقوای [[رهبری]]، به جامعه آرامشی می‌بخشد که [[مردم]] با خاطری آسوده، [[مسؤولیت]] و [[سرپرستی]] امور خود را به وی می‌سپارند و نیز [[اطمینان]] دارند که او مطابق [[مصالح]] [[دین]] و منافع جمعی، [[بهترین]] [[تصمیم]] را اتخاذ نموده و همواره عدالت را در جامعه برقرار می‌کند.
ویژگی دوم، [[عدالت]] و [[تقوی]] است؛ یعنی ولی فقیه باید که از [[عصیان]] در مقابل [[خداوند]]، [[ستم]] به دیگران، [[خودخواهی]] و [[خودمحوری]]، مبرا باشد. و تنها در صورتی می‌تواند [[هدف]] [[نظام اسلامی]] را تحقق بخشد که [[منافع]] [[دین خدا]]، [[امت اسلامی]] و [[جامعه]] خویش را بر منافع خود، ترجیح دهد. [[عدالت]] و تقوای [[رهبری]]، به جامعه آرامشی می‌بخشد که [[مردم]] با خاطری آسوده، [[مسؤولیت]] و [[سرپرستی]] امور خود را به وی می‌سپارند و نیز [[اطمینان]] دارند که او مطابق [[مصالح]] [[دین]] و منافع جمعی، [[بهترین]] [[تصمیم]] را اتخاذ نموده و همواره عدالت را در جامعه برقرار می‌کند.
سومین ویژگی، کفایت است که به معنی [[قدرت]] و [[توانایی]] [[عینی]] [[اداره جامعه]] و سرپرستی و [[هدایت]] آن به سوی [[اهداف]] نظام اسلامی می‌باشد. این ویژگی‌ها، سبب می‌شود که بسیاری از [[فقها]] که مراتب [[علمی]] و تقوایی لازم را کسب نموده‌اند؛ ولی فاقد قدرت اداره جامعه، [[شناخت]] [[سیاست‌ها]]، [[رجال]] [[سیاسی]] و توان لازم برای هدایت بحران‌های [[اجتماعی]] هستند از دایره [[شایستگی]] [[ولایت فقیه]] خارج شوند.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۸۱.</ref>
سومین ویژگی، کفایت است که به معنی [[قدرت]] و [[توانایی]] [[عینی]] [[اداره جامعه]] و سرپرستی و [[هدایت]] آن به سوی [[اهداف]] نظام اسلامی می‌باشد. این ویژگی‌ها، سبب می‌شود که بسیاری از [[فقها]] که مراتب [[علمی]] و تقوایی لازم را کسب نموده‌اند؛ ولی فاقد قدرت اداره جامعه، [[شناخت]] [[سیاست‌ها]]، [[رجال]] [[سیاسی]] و توان لازم برای هدایت بحران‌های [[اجتماعی]] هستند از دایره [[شایستگی]] [[ولایت فقیه]] خارج شوند.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۸۱.</ref>


==[[نظام امامت]]==
== [[نظام امامت]] ==
نظام امامت، شکل دیگری از [[حکومت]] و [[رهبری سیاسی]] است که بر محور [[حاکمیّت]] [[امام]] [[معصوم]] یا [[جانشین]] وی شکل می‌گیرد؛ از جمله ویژگی‌های نظام امامت آن است که: اولاً [[حاکم]] آن، از سوی [[خداوند]] [[منصوب]] می‌شود. ثانیاً دامنه [[ولایت]] و [[رهبری]] او به مسایل [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] محدود نشده و همه عرصه‌های [[حیات انسانی]] را در برمی‌گیرد.
نظام امامت، شکل دیگری از [[حکومت]] و [[رهبری سیاسی]] است که بر محور [[حاکمیّت]] [[امام]] [[معصوم]] یا [[جانشین]] وی شکل می‌گیرد؛ از جمله ویژگی‌های نظام امامت آن است که: اولاً [[حاکم]] آن، از سوی [[خداوند]] [[منصوب]] می‌شود. ثانیاً دامنه [[ولایت]] و [[رهبری]] او به مسایل [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] محدود نشده و همه عرصه‌های [[حیات انسانی]] را در برمی‌گیرد.
در این [[نظام]]، بین امام و [[امت]]، [[ارتباط عاطفی]] و [[پیوند قلبی]] مستحکمی وجود دارد؛ یعنی امام فقط [[رهبر سیاسی]] نیست؛ بلکه سر رشته [[عشق]] و [[محبت]] عمومی را در دست دارد و بر قلب‌ها و جان‌های [[مردم]] [[فرمان]] می‌راند. [[حقوق]] متقابلی که در نظام امامت برای مردم و حاکم تعریف می‌شود از نقش و جایگاه سرنوشت‌ساز مردم در این نظام حکایت می‌کند تا آنجا که می‌توان [[موفقیت]] نظام امامت را بسته به [[بلوغ]] [[فکری]]، [[بینش سیاسی]] و حضور مستمر مردم در صحنه‌های حساس اجتماعی دانست.
در این [[نظام]]، بین امام و [[امت]]، [[ارتباط عاطفی]] و [[پیوند قلبی]] مستحکمی وجود دارد؛ یعنی امام فقط [[رهبر سیاسی]] نیست؛ بلکه سر رشته [[عشق]] و [[محبت]] عمومی را در دست دارد و بر قلب‌ها و جان‌های [[مردم]] [[فرمان]] می‌راند. [[حقوق]] متقابلی که در نظام امامت برای مردم و حاکم تعریف می‌شود از نقش و جایگاه سرنوشت‌ساز مردم در این نظام حکایت می‌کند تا آنجا که می‌توان [[موفقیت]] نظام امامت را بسته به [[بلوغ]] [[فکری]]، [[بینش سیاسی]] و حضور مستمر مردم در صحنه‌های حساس اجتماعی دانست.
برای آشنایی بیشتر با نظام امامت لازم است که آن را در سه مقطع [[تاریخی]] “عصر حضور”، “دوران غیبت” و “عصر ظهور” مورد بررسی قرار دهیم.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۷.</ref>
برای آشنایی بیشتر با نظام امامت لازم است که آن را در سه مقطع [[تاریخی]] “عصر حضور”، “دوران غیبت” و “عصر ظهور” مورد بررسی قرار دهیم.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۷.</ref>


==[[عصر حضور]]==
== [[عصر حضور]] ==
در عصر حضور، نظام امامت از [[نعمت]] سرشار [[وجود امام معصوم]]{{ع}} بهره‌مند است و تحت نظر مستقیم ایشان، [[هدایت]] و [[سرپرستی]] می‌شود. متأسفانه از آنجا که بیشتر [[معصومین]]، [[فرصت]] [[تشکیل حکومت]] را نیافتند، [[تاریخ]]، تجربه کوتاهی از این نوع حکومت اندوخته است؛ امّا الگویی که در همان دوران کوتاه [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} و بخشی از [[زندگی]] [[امام حسن]]{{ع}} به نمایش گذاشته شد، چراغ فروزانی است که تا ابد [[راه]] اداره [[جوامع]] را برای [[حاکمان]] و مدیران، روشن می‌کند.
در عصر حضور، نظام امامت از [[نعمت]] سرشار [[وجود امام معصوم]] {{ع}} بهره‌مند است و تحت نظر مستقیم ایشان، [[هدایت]] و [[سرپرستی]] می‌شود. متأسفانه از آنجا که بیشتر [[معصومین]]، [[فرصت]] [[تشکیل حکومت]] را نیافتند، [[تاریخ]]، تجربه کوتاهی از این نوع حکومت اندوخته است؛ امّا الگویی که در همان دوران کوتاه [[خلافت امیرالمؤمنین]] {{ع}} و بخشی از [[زندگی]] [[امام حسن]] {{ع}} به نمایش گذاشته شد، چراغ فروزانی است که تا ابد [[راه]] اداره [[جوامع]] را برای [[حاکمان]] و مدیران، روشن می‌کند.
همچنین، سایر [[ائمه معصومین]]{{ع}} نیز در عصر حضور خویش، اصول کلی هدایت را بیان فرموده و با اتخاذ مواضع متقن و شفاف، راه [[سعادت]] افراد و گروه‌ها را مشخص نموده‌اند.
همچنین، سایر [[ائمه معصومین]] {{ع}} نیز در عصر حضور خویش، اصول کلی هدایت را بیان فرموده و با اتخاذ مواضع متقن و شفاف، راه [[سعادت]] افراد و گروه‌ها را مشخص نموده‌اند.
در این مسیر با نگاهی گذرا به زندگانی ائمه معصومین{{عم}}، می‌توان از برخی [[تعالیم]] [[سیاسی]] آنها [[آگاه]] شد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۸.</ref>
در این مسیر با نگاهی گذرا به زندگانی ائمه معصومین {{عم}}، می‌توان از برخی [[تعالیم]] [[سیاسی]] آنها [[آگاه]] شد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۰۸.</ref>


===[[حکومت امام علی]]{{ع}}===
=== [[حکومت امام علی]] {{ع}} ===
[[رسول خدا]]{{صل}} علاوه بر آنکه در موقعیت‌ها و مناسبت‌های مختلف بر [[وصایت]] و [[خلافت]] داماد و پسر عمویش [[علی بن ابی‌طالب]]{{ع}} تصریح کرده‌اند و [[آیه ولایت]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>، [[احادیث منزلت]]<ref>{{متن حدیث|أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ‏ بَعْدِي‏}}. </ref> و [[یوم‌الدار]]<ref>در سال سوم بعثت که طبق فرمان الهی {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}} فرزندان و نوادگان عبدالمطلب را در منزلش گرد آورد. در این جلسه خطاب به علی{{ع}} که حدوداً ۱۳ سال سن بیش نداشت فرمود {{متن حدیث|اجلس فانت اخی و وصی و وزیری و وارثی و خلیفتی من بعدی}}.</ref> بر این امر دلالت دارند، به صورتی کاملاً مشخص و عمومی در [[روز]] [[هجدهم ذی حجه]] [[سال دهم هجری]] طی آئینی رسمی در [[محل]] [[غدیر خم]]، علی بن ابی‌طالب{{ع}} را به [[جانشینی]] خود معرفی نموده و [[مسؤولیت]] [[هدایت]] و [[سرپرستی]] [[مسلمانان]] را پس از خود بر عهده ایشان گذاشتند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۵۰۸.</ref>؛ اما پس از [[رحلت]] آن [[حضرت]]، مسایل و حوادثی به وقوع پیوست که مانع از انتقال [[حکومت]] و [[رهبری سیاسی]] [[جامعه]] به [[امام]]{{ع}} شد و در نتیجه آن امام بزرگوار، در عین حال که [[مقام امامت]] و [[ولایت]] [[مسلمین]] را برعهده داشتند، [[خانه‌نشین]] شدند.
[[رسول خدا]] {{صل}} علاوه بر آنکه در موقعیت‌ها و مناسبت‌های مختلف بر [[وصایت]] و [[خلافت]] داماد و پسر عمویش [[علی بن ابی‌طالب]] {{ع}} تصریح کرده‌اند و [[آیه ولایت]]<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}} «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>، [[احادیث منزلت]]<ref>{{متن حدیث|أَنْتَ‏ مِنِّي‏ بِمَنْزِلَةِ هَارُونَ‏ مِنْ‏ مُوسَى‏ إِلَّا أَنَّهُ‏ لَا نَبِيَّ‏ بَعْدِي‏}}. </ref> و [[یوم‌الدار]]<ref>در سال سوم بعثت که طبق فرمان الهی {{متن قرآن|وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ}} فرزندان و نوادگان عبدالمطلب را در منزلش گرد آورد. در این جلسه خطاب به علی {{ع}} که حدوداً ۱۳ سال سن بیش نداشت فرمود {{متن حدیث|اجلس فانت اخی و وصی و وزیری و وارثی و خلیفتی من بعدی}}.</ref> بر این امر دلالت دارند، به صورتی کاملاً مشخص و عمومی در [[روز]] [[هجدهم ذی حجه]] [[سال دهم هجری]] طی آئینی رسمی در [[محل]] [[غدیر خم]]، علی بن ابی‌طالب {{ع}} را به [[جانشینی]] خود معرفی نموده و [[مسؤولیت]] [[هدایت]] و [[سرپرستی]] [[مسلمانان]] را پس از خود بر عهده ایشان گذاشتند<ref>تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۵۰۸.</ref>؛ اما پس از [[رحلت]] آن [[حضرت]]، مسایل و حوادثی به وقوع پیوست که مانع از انتقال [[حکومت]] و [[رهبری سیاسی]] [[جامعه]] به [[امام]] {{ع}} شد و در نتیجه آن امام بزرگوار، در عین حال که [[مقام امامت]] و [[ولایت]] [[مسلمین]] را برعهده داشتند، [[خانه‌نشین]] شدند.
در سال سی‌و‌پنج [[هجری]]، در شرایطی که [[جامعه اسلامی]] به مدت بیست و پنج سال از [[راه مستقیم]] [[امامت]] فاصله گرفته و از بُعد رهبری سیاسی به آسیب‌های [[سختی]] دچار شده بود، مسلمانان به سوی [[امام علی]]{{ع}} [[هجوم]] آورده و با [[اصرار]] از ایشان خواستند که زمام [[حکومت اسلامی]] را در دست گیرد.
در سال سی‌و‌پنج [[هجری]]، در شرایطی که [[جامعه اسلامی]] به مدت بیست و پنج سال از [[راه مستقیم]] [[امامت]] فاصله گرفته و از بُعد رهبری سیاسی به آسیب‌های [[سختی]] دچار شده بود، مسلمانان به سوی [[امام علی]] {{ع}} [[هجوم]] آورده و با [[اصرار]] از ایشان خواستند که زمام [[حکومت اسلامی]] را در دست گیرد.
امام{{ع}} ابتدا از [[پذیرش خلافت]]، خودداری کردند؛ اما پس از آنکه [[اصرار]] فراوان [[مردم]] را [[مشاهده]] نمودند، [[مسؤولیت]] [[رهبری]] [[مسلمانان]] را پذیرفته و زمام امور [[مسلمین]] را به دست گرفتند<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹.</ref>.
امام {{ع}} ابتدا از [[پذیرش خلافت]]، خودداری کردند؛ اما پس از آنکه [[اصرار]] فراوان [[مردم]] را [[مشاهده]] نمودند، [[مسؤولیت]] [[رهبری]] [[مسلمانان]] را پذیرفته و زمام امور [[مسلمین]] را به دست گرفتند<ref>تاریخ طبری، ج۴، ص۴۲۹.</ref>.


[[انگیزه]] اصلی [[امام]]{{ع}} از پذیرش این مسؤولیت، [[اصلاح]] وضعیت نابه‌سامان [[جامعه]]، [[مبارزه با ظلم]] و [[تبعیض]] و برپایی [[عدالت]] بود. آن [[حضرت]]، خود در این رابطه می‌فرماید: “اگر این حضور عمومی نبود و [[یاران]]، [[حجت]] را بر من تمام نمی‌کردند و [[خدا]] از [[علما]] [[تعهد]] نگرفته بود که [[ستمکار]] شکم‌باره را برنتابند و به [[یاری]] گرسنگان ستمدیده برخیزند، رشته این کاررا وا می‌نهادم و پایان آن را چون آغازش می‌انگاشتم و می‌دیدید که دنیای شما [و [[حکومت]] و [[مقامات]] آن] در نزد من ناچیزتر از آب بینی بُز است”<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۳.</ref>.
[[انگیزه]] اصلی [[امام]] {{ع}} از پذیرش این مسؤولیت، [[اصلاح]] وضعیت نابه‌سامان [[جامعه]]، [[مبارزه با ظلم]] و [[تبعیض]] و برپایی [[عدالت]] بود. آن [[حضرت]]، خود در این رابطه می‌فرماید: “اگر این حضور عمومی نبود و [[یاران]]، [[حجت]] را بر من تمام نمی‌کردند و [[خدا]] از [[علما]] [[تعهد]] نگرفته بود که [[ستمکار]] شکم‌باره را برنتابند و به [[یاری]] گرسنگان ستمدیده برخیزند، رشته این کاررا وا می‌نهادم و پایان آن را چون آغازش می‌انگاشتم و می‌دیدید که دنیای شما [و [[حکومت]] و [[مقامات]] آن] در نزد من ناچیزتر از آب بینی بُز است”<ref>نهج‌البلاغه، خطبه ۳.</ref>.
با شروع [[حکومت امام علی]]{{ع}}، [[اداره امور]] [[جامعه اسلامی]]، دست‌خوش [[تغییر]] و [[تحول]] شد، بسیاری از [[کارگزاران]] و [[استانداران]] که از [[شایستگی]] لازم برخوردار نبودند از سمت خود [[عزل]] شدند. ضوابط و ملاک‌های [[مدیریتی]] تغییر کرد و از همه مهم‌تر امتیازات نابه‌جای اشراف [[لغو]] گردید. [[اموال]] [[بیت‌المال]] که متعلق به عموم مسلمین بود، به گونه‌ای توزیع شد که همه مردم، اعم از قدرتمندان و [[ضعیفان]] سهم یکسان دریافت کردند.
با شروع [[حکومت امام علی]] {{ع}}، [[اداره امور]] [[جامعه اسلامی]]، دست‌خوش [[تغییر]] و [[تحول]] شد، بسیاری از [[کارگزاران]] و [[استانداران]] که از [[شایستگی]] لازم برخوردار نبودند از سمت خود [[عزل]] شدند. ضوابط و ملاک‌های [[مدیریتی]] تغییر کرد و از همه مهم‌تر امتیازات نابه‌جای اشراف [[لغو]] گردید. [[اموال]] [[بیت‌المال]] که متعلق به عموم مسلمین بود، به گونه‌ای توزیع شد که همه مردم، اعم از قدرتمندان و [[ضعیفان]] سهم یکسان دریافت کردند.
امام{{ع}} تمامی این تغییر و تحولات را که به منزله یک [[انقلاب]] اساسی در کلیه ساختارهای [[اجتماعی]] بود، با اتخاذ سیاست‌هایی شفاف و واضح دنبال کردند و قبل از انجام آن، اصول و برنامه‌های خویش را در [[خطبه‌ها]] بیان فرمودند؛ زیرا آن حضرت [[معتقد]] بودند که مردم [[حق]] دارند از برنامه‌های [[حاکم]] با خبر باشند و برای [[همراهی]] و یا عدم همراهی با وی، آگاهانه [[تصمیم]] بگیرند.
امام {{ع}} تمامی این تغییر و تحولات را که به منزله یک [[انقلاب]] اساسی در کلیه ساختارهای [[اجتماعی]] بود، با اتخاذ سیاست‌هایی شفاف و واضح دنبال کردند و قبل از انجام آن، اصول و برنامه‌های خویش را در [[خطبه‌ها]] بیان فرمودند؛ زیرا آن حضرت [[معتقد]] بودند که مردم [[حق]] دارند از برنامه‌های [[حاکم]] با خبر باشند و برای [[همراهی]] و یا عدم همراهی با وی، آگاهانه [[تصمیم]] بگیرند.


انقلابی که [[امام علی]]{{ع}} در [[نظام اجتماعی]] مسلمانان پدید آوردند، هر چند که با استقبال گسترده عموم مردم، از جمله [[محرومان]] و [[ستمدیدگان]] روبه‌رو شد، امّا مخالفت‌هایی را در میان برخی از [[خواص]]؛ به ویژه گروه‌هایی از اشراف و [[ثروتمندان]] که سالیان متمادی به بهره‌برداری اختصاصی از [[بیت‌المال]] مشغول بودند، در پی داشت. واکنش این گروه‌ها در مقابل رفتارهای [[عدالت]] جویانه [[امام علی]]{{ع}} متفاوت بود؛ مثلاً: برخی که از دست یافتن به آرزوهای [[دنیوی]] خود در [[حکومت امام علی]]{{ع}} کلاً [[ناامید]] شده بودند، به سوی [[شام]] حرکت کرده و به اردوگاه [[معاویه]] پیوستند. برخی دیگر از این افراد نیز خود را [[خانه‌نشین]] کرده و به اصطلاح از [[امام]]{{ع}} [[قهر]] کردند. و برخی دیگر هم به [[کارشکنی]]، [[مخالفت]] و [[قیام]] علیه [[حکومت]] آن [[حضرت]] پرداختند. [[مخالفت با امام علی]]{{ع}} در واقع سرآغاز یک [[انحراف]] بزرگ در [[جامعه اسلامی]] بود؛ زیرا [[سنت]] [[ناپسند]] مقابله با [[حکومت حق]] و [[عدل]]، در این [[جامعه]] شکل گرفت و در نهایت نیز با خارج کردن [[رهبری]] و [[خلافت]] از [[خاندان پیامبر]]، حکومت‌های فاقد [[مشروعیت]] را بر [[مسلمین]] مسلط نمود و نیز [[زمینه‌ساز]] بروز فجایع بسیاری شد؛ البته [[دشمنان]] آن حضرت برای مخالفت با آن حضرت هیچ [[دلیل]] قابل قبولی نداشتند؛ زیرا حکومت امام علی{{ع}} از یک‌سو مستند به سفارشات [[پیامبر اکرم]]{{صل}} بود و از سویی دیگر، با خواست و [[اراده]] عموم شکل گرفته بود؛ بنابراین با هر دیدگاهی، در مشروعیت و منطقی بودن آن، هیچ تردیدی وجود نداشت.
انقلابی که [[امام علی]] {{ع}} در [[نظام اجتماعی]] مسلمانان پدید آوردند، هر چند که با استقبال گسترده عموم مردم، از جمله [[محرومان]] و [[ستمدیدگان]] روبه‌رو شد، امّا مخالفت‌هایی را در میان برخی از [[خواص]]؛ به ویژه گروه‌هایی از اشراف و [[ثروتمندان]] که سالیان متمادی به بهره‌برداری اختصاصی از [[بیت‌المال]] مشغول بودند، در پی داشت. واکنش این گروه‌ها در مقابل رفتارهای [[عدالت]] جویانه [[امام علی]] {{ع}} متفاوت بود؛ مثلاً: برخی که از دست یافتن به آرزوهای [[دنیوی]] خود در [[حکومت امام علی]] {{ع}} کلاً [[ناامید]] شده بودند، به سوی [[شام]] حرکت کرده و به اردوگاه [[معاویه]] پیوستند. برخی دیگر از این افراد نیز خود را [[خانه‌نشین]] کرده و به اصطلاح از [[امام]] {{ع}} [[قهر]] کردند. و برخی دیگر هم به [[کارشکنی]]، [[مخالفت]] و [[قیام]] علیه [[حکومت]] آن [[حضرت]] پرداختند. [[مخالفت با امام علی]] {{ع}} در واقع سرآغاز یک [[انحراف]] بزرگ در [[جامعه اسلامی]] بود؛ زیرا [[سنت]] [[ناپسند]] مقابله با [[حکومت حق]] و [[عدل]]، در این [[جامعه]] شکل گرفت و در نهایت نیز با خارج کردن [[رهبری]] و [[خلافت]] از [[خاندان پیامبر]]، حکومت‌های فاقد [[مشروعیت]] را بر [[مسلمین]] مسلط نمود و نیز [[زمینه‌ساز]] بروز فجایع بسیاری شد؛ البته [[دشمنان]] آن حضرت برای مخالفت با آن حضرت هیچ [[دلیل]] قابل قبولی نداشتند؛ زیرا حکومت امام علی {{ع}} از یک‌سو مستند به سفارشات [[پیامبر اکرم]] {{صل}} بود و از سویی دیگر، با خواست و [[اراده]] عموم شکل گرفته بود؛ بنابراین با هر دیدگاهی، در مشروعیت و منطقی بودن آن، هیچ تردیدی وجود نداشت.


امام در مقابل این مخالفت‌ها و پیمان‌شکنی‌ها، [[استوار]] و [[ثابت قدم]] ایستاد و اهداف و سیاست‌های عدالت‌جویانه خود را با جدیّت و [[قاطعیت]] دنبال نمود و هزینه‌های سنگین آن را با [[جان]] و [[دل]] پذیرا گردید. برخورد آن حضرت، با گروه‌های مختلفی که به مخالفت با ایشان پرداختند، نشان می‌دهد که در [[مکتب امامت]] هیچ چیز به اندازه [[پاسداری]] از [[حقوق]] محرومین و تحقق [[عدالت فراگیر]] [[اجتماعی]] و [[هدایت]] جامعه با معیارهای خداپسندانه، اهمیت نداشته و دغل‌بازی‌هایی که برخی از [[سیاستمداران]] به [[دروغ]]، تحت عنوان [[مصلحت]] و [[ضرورت]] انجام می‌دهند، در [[نظام]] [[علوی]] جایگاهی ندارد. برای مثال: آن حضرت هرگز حاضر نشد به پیشنهاد برخی از [[اصحاب]]، مبنی بر [[مصالحه]] با معاویه و ابقای وی بر [[حکومت]] [[شام]] تا هنگام تثبیت پایه‌های حکومت خویش، تن دهد؛ بلکه از همان ابتدا [[فرمان]] [[عزل]] [[طاغوت]] شام را صادر نموده و دفع [[ظلم]] و [[بی‌عدالتی]] را بر هر اصل دیگری مقدم داشتند.
امام در مقابل این مخالفت‌ها و پیمان‌شکنی‌ها، [[استوار]] و [[ثابت قدم]] ایستاد و اهداف و سیاست‌های عدالت‌جویانه خود را با جدیّت و [[قاطعیت]] دنبال نمود و هزینه‌های سنگین آن را با [[جان]] و [[دل]] پذیرا گردید. برخورد آن حضرت، با گروه‌های مختلفی که به مخالفت با ایشان پرداختند، نشان می‌دهد که در [[مکتب امامت]] هیچ چیز به اندازه [[پاسداری]] از [[حقوق]] محرومین و تحقق [[عدالت فراگیر]] [[اجتماعی]] و [[هدایت]] جامعه با معیارهای خداپسندانه، اهمیت نداشته و دغل‌بازی‌هایی که برخی از [[سیاستمداران]] به [[دروغ]]، تحت عنوان [[مصلحت]] و [[ضرورت]] انجام می‌دهند، در [[نظام]] [[علوی]] جایگاهی ندارد. برای مثال: آن حضرت هرگز حاضر نشد به پیشنهاد برخی از [[اصحاب]]، مبنی بر [[مصالحه]] با معاویه و ابقای وی بر [[حکومت]] [[شام]] تا هنگام تثبیت پایه‌های حکومت خویش، تن دهد؛ بلکه از همان ابتدا [[فرمان]] [[عزل]] [[طاغوت]] شام را صادر نموده و دفع [[ظلم]] و [[بی‌عدالتی]] را بر هر اصل دیگری مقدم داشتند.


از میان درس‌هایی که [[تاریخ]]، از حکومت پنج ساله [[امام علی]]{{ع}} آموخته است [[عدالت‌خواهی]] و [[ظلم‌ستیزی]] آن [[حضرت]]، [[شهرت]] و جذابیت بیشتری دارد تا آنجا که حتی برخی افراد غیر [[مسلمان]] نیز در این زمینه خود را [[شاگرد]] [[مکتب]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} می‌دانند و بر [[پیروی]] از [[سیره]] دادگسترانه آن پیشوای بزرگ، [[افتخار]] می‌کنند. با این وجود، همه [[تعالیم]] و دستاوردهای [[نظام]] [[علوی]] در [[عدالت‌گستری]] آن ختم نمی‌شود و آموزه‌های [[ارزشمند]] دیگری؛ چون: [[ضرورت]] [[ساده‌زیستی]] مسئوولین عالی‌رتبه [[حکومتی]]، رعایت [[حقوق]] و آزادی‌های [[مشروع]] و تعریف شده همه اقشار، از جمله [[منحرفان]] و کج‌اندیشان، میدان دادن به منتقدان [[خیرخواه]] حکومت، ضرورت تلاش برای ارتقای سطح [[علمی]] و [[فرهنگی]] [[مردم]]، و [[قاطعیت]] در [[اجرای احکام]] [[دین]] و برخورد با [[مفسدین]] نیز برگرفته از الگوی [[حکومت علوی]] است.
از میان درس‌هایی که [[تاریخ]]، از حکومت پنج ساله [[امام علی]] {{ع}} آموخته است [[عدالت‌خواهی]] و [[ظلم‌ستیزی]] آن [[حضرت]]، [[شهرت]] و جذابیت بیشتری دارد تا آنجا که حتی برخی افراد غیر [[مسلمان]] نیز در این زمینه خود را [[شاگرد]] [[مکتب]] امیرالمؤمنین علی {{ع}} می‌دانند و بر [[پیروی]] از [[سیره]] دادگسترانه آن پیشوای بزرگ، [[افتخار]] می‌کنند. با این وجود، همه [[تعالیم]] و دستاوردهای [[نظام]] [[علوی]] در [[عدالت‌گستری]] آن ختم نمی‌شود و آموزه‌های [[ارزشمند]] دیگری؛ چون: [[ضرورت]] [[ساده‌زیستی]] مسئوولین عالی‌رتبه [[حکومتی]]، رعایت [[حقوق]] و آزادی‌های [[مشروع]] و تعریف شده همه اقشار، از جمله [[منحرفان]] و کج‌اندیشان، میدان دادن به منتقدان [[خیرخواه]] حکومت، ضرورت تلاش برای ارتقای سطح [[علمی]] و [[فرهنگی]] [[مردم]]، و [[قاطعیت]] در [[اجرای احکام]] [[دین]] و برخورد با [[مفسدین]] نیز برگرفته از الگوی [[حکومت علوی]] است.
همچنین [[روابط دوستانه]] و [[عاطفی]] و خیرخواهانه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با گروه‌های مختلف مردم و [[حمایت]] همه جانبه ایشان از محرومین، [[مستمندان]]، [[ستمدیدگان]] و پابرهنگان، از جمله ویژگی‌های دیگر [[حکومت امام علی]]{{ع}} است که باید مورد توجه [[پیروان]] آن حضرت قرار گیرد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۱۰.</ref>
همچنین [[روابط دوستانه]] و [[عاطفی]] و خیرخواهانه [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} با گروه‌های مختلف مردم و [[حمایت]] همه جانبه ایشان از محرومین، [[مستمندان]]، [[ستمدیدگان]] و پابرهنگان، از جمله ویژگی‌های دیگر [[حکومت امام علی]] {{ع}} است که باید مورد توجه [[پیروان]] آن حضرت قرار گیرد.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۱۰.</ref>


===[[حکومت امام]] [[حسن]]{{ع}}===
=== [[حکومت امام]] [[حسن]] {{ع}} ===
امام علی{{ع}} در هنگام [[شهادت]]، فرزندش [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} را به [[جانشینی]] خود برگزید و [[مسؤولیت]] [[رهبری]] و [[سرپرستی]] [[مسلمانان]] را بر دوش ایشان نهاد<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۷۱۳.</ref>. شرایط [[تاریخی]] دوران حکومت امام حسن{{ع}} بسیار دشوار و غیر عادی بود؛ زیرا از یک سو [[مردم کوفه]] و شهرهای اطراف آنکه پایگاه اصلی [[خلیفه مسلمین]] به شمار می‌آمد از [[جنگ]] و [[جهاد در راه خدا]] خسته شده و حاضر به [[همکاری]] با [[امام حسن]]{{ع}} نبودند. و از سوی دیگر، [[قدرت سیاسی]] و نظامی [[معاویه]] که علیه خلیفه مسلمین [[قیام]] کرده بود، [[روز]] به [[روز]] در حال گسترش بود و ترفندهای زیرکانه و [[تبلیغات]] ناجوانمردانه او، در [[سست]] کردن [[روحیه]] [[مردم]] [[عراق]]، بسیار مؤثر واقع شد<ref>رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۳۵۴.</ref>.
امام علی {{ع}} در هنگام [[شهادت]]، فرزندش [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} را به [[جانشینی]] خود برگزید و [[مسؤولیت]] [[رهبری]] و [[سرپرستی]] [[مسلمانان]] را بر دوش ایشان نهاد<ref>تاریخ طبری، ج۷، ص۷۱۳.</ref>. شرایط [[تاریخی]] دوران حکومت امام حسن {{ع}} بسیار دشوار و غیر عادی بود؛ زیرا از یک سو [[مردم کوفه]] و شهرهای اطراف آنکه پایگاه اصلی [[خلیفه مسلمین]] به شمار می‌آمد از [[جنگ]] و [[جهاد در راه خدا]] خسته شده و حاضر به [[همکاری]] با [[امام حسن]] {{ع}} نبودند. و از سوی دیگر، [[قدرت سیاسی]] و نظامی [[معاویه]] که علیه خلیفه مسلمین [[قیام]] کرده بود، [[روز]] به [[روز]] در حال گسترش بود و ترفندهای زیرکانه و [[تبلیغات]] ناجوانمردانه او، در [[سست]] کردن [[روحیه]] [[مردم]] [[عراق]]، بسیار مؤثر واقع شد<ref>رسول جعفریان، تاریخ سیاسی اسلام، ج۲، ص۳۵۴.</ref>.
در این شرایط، پذیرش [[مسؤولیت]] [[خلافت]] و به تعبیر صحیح‌تر “امامت” از سوی [[امام حسن]]{{ع}} تنها بیانگر [[شجاعت]]، [[از خودگذشتگی]] و [[همت]] والای این پیشوای بزرگ بود. پس از [[بیعت مردم]] با امام حسن{{ع}}، ایشان به ساماندهی وضعیت [[مسلمین]] و [[تجهیز]] [[سپاه]] پرداختند و مردم را به [[جهاد]] علیه [[معاویه]] که با [[لشکر]] خویش به سمت عراق در حرکت بود، فرا خواندند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۶۹.</ref>.
در این شرایط، پذیرش [[مسؤولیت]] [[خلافت]] و به تعبیر صحیح‌تر “امامت” از سوی [[امام حسن]] {{ع}} تنها بیانگر [[شجاعت]]، [[از خودگذشتگی]] و [[همت]] والای این پیشوای بزرگ بود. پس از [[بیعت مردم]] با امام حسن {{ع}}، ایشان به ساماندهی وضعیت [[مسلمین]] و [[تجهیز]] [[سپاه]] پرداختند و مردم را به [[جهاد]] علیه [[معاویه]] که با [[لشکر]] خویش به سمت عراق در حرکت بود، فرا خواندند<ref>مقاتل الطالبیین، ص۶۹.</ref>.


آن [[حضرت]] در خطبه‌ای که در همین رابطه ایراد کردند، پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[خداوند]]، فرمودند: “امّا بعد، همانا خداوند جهاد را بر مردم مقرر کرد و آن را “کُگره” و [[سختی]] نامید. آن‌گاه به [[اهل]] جهاد فرمود: [[پایداری]] کنید که [[خدا]] با پایداران است و شما ای مردم به آنچه [[دوست]] می‌دارید نایل نخواهید شد، مگر به وسیله پایداری و [[صبر]] بر آنچه [[ناپسند]] می‌دارید. شنیده‌ام که معاویه پس از [[آگاهی]] از [[تصمیم]] ما بر [[جنگ]] به این سو حرکت کرده است. پس شما نیز به اردوگاهتان در نُخَیْله وارد شوید، [[رحمت خدا]] بر شما باد”<ref>تاریخ سیاسی اسلام، جلد ۲، ص۳۶۱.</ref>.
آن [[حضرت]] در خطبه‌ای که در همین رابطه ایراد کردند، پس از [[حمد]] و [[سپاس]] [[خداوند]]، فرمودند: “امّا بعد، همانا خداوند جهاد را بر مردم مقرر کرد و آن را “کُگره” و [[سختی]] نامید. آن‌گاه به [[اهل]] جهاد فرمود: [[پایداری]] کنید که [[خدا]] با پایداران است و شما ای مردم به آنچه [[دوست]] می‌دارید نایل نخواهید شد، مگر به وسیله پایداری و [[صبر]] بر آنچه [[ناپسند]] می‌دارید. شنیده‌ام که معاویه پس از [[آگاهی]] از [[تصمیم]] ما بر [[جنگ]] به این سو حرکت کرده است. پس شما نیز به اردوگاهتان در نُخَیْله وارد شوید، [[رحمت خدا]] بر شما باد”<ref>تاریخ سیاسی اسلام، جلد ۲، ص۳۶۱.</ref>.
پس از آن، حضرت سپاهی [[دوازده]] هزار نفری به [[فرماندهی]] [[عبیدالله بن عباس]] به سوی [[دشمن]] اعزام کرد و با [[نوشتن]] نامه‌ای از معاویه خواست تا با پیشوای مسلمین [[بیعت]] کرده و یا آماده [[نبرد]] باشد؛ امّا [[عبید الله بن عباس]] و گروهی دیگر از [[فرماندهان سپاه]] به [[امام]]{{ع}} [[خیانت]] کرده و قبل از آنکه [[جنگی]] روی دهد، به اردوگاه معاویه پیوستند. همچنین گروهی از [[خوارج]] و [[منافقین]] که در لشکر امام{{ع}} بودند، دست به [[شورش]] و [[نافرمانی]] زدند و [[هرج و مرج]] را بر [[سپاه امام]] [[حاکم]] ساختند. در این حال گروهی از اشراف و [[ثروتمندان]] عراق نیز مخفیانه با معاویه تماس گرفتند و اظهار داشتند که حاضرند [[امام حسن]]{{ع}} را دست‌بسته به او تحویل دهند.
پس از آن، حضرت سپاهی [[دوازده]] هزار نفری به [[فرماندهی]] [[عبیدالله بن عباس]] به سوی [[دشمن]] اعزام کرد و با [[نوشتن]] نامه‌ای از معاویه خواست تا با پیشوای مسلمین [[بیعت]] کرده و یا آماده [[نبرد]] باشد؛ امّا [[عبید الله بن عباس]] و گروهی دیگر از [[فرماندهان سپاه]] به [[امام]] {{ع}} [[خیانت]] کرده و قبل از آنکه [[جنگی]] روی دهد، به اردوگاه معاویه پیوستند. همچنین گروهی از [[خوارج]] و [[منافقین]] که در لشکر امام {{ع}} بودند، دست به [[شورش]] و [[نافرمانی]] زدند و [[هرج و مرج]] را بر [[سپاه امام]] [[حاکم]] ساختند. در این حال گروهی از اشراف و [[ثروتمندان]] عراق نیز مخفیانه با معاویه تماس گرفتند و اظهار داشتند که حاضرند [[امام حسن]] {{ع}} را دست‌بسته به او تحویل دهند.
[[امام]]{{ع}} با [[مشاهده]] این نابه‌سامانی و [[سستی]] [[یاران]] خود، [[مصلحت]] دیدند که از [[جنگ]] و [[خون‌ریزی]] دست برداشته و با [[معاویه]] [[پیمان]] [[صلح]] [[امضا]] کنند، صلح با معاویه در واقع به معنای واگذاری [[خلافت]] به وی و پایان [[حکومت]]، هفت ماهه امام حسن{{ع}} بود. با انجام این صلح، بار دیگر [[بنی‌هاشم]] [[خانه‌نشین]] شدند و [[رهبری جامعه]] در [[اختیار]] افراد نالایقی چون [[حاکمان]] [[بنی‌امیه]] قرار گرفت<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۲۱۱.</ref>.
[[امام]] {{ع}} با [[مشاهده]] این نابه‌سامانی و [[سستی]] [[یاران]] خود، [[مصلحت]] دیدند که از [[جنگ]] و [[خون‌ریزی]] دست برداشته و با [[معاویه]] [[پیمان]] [[صلح]] [[امضا]] کنند، صلح با معاویه در واقع به معنای واگذاری [[خلافت]] به وی و پایان [[حکومت]]، هفت ماهه امام حسن {{ع}} بود. با انجام این صلح، بار دیگر [[بنی‌هاشم]] [[خانه‌نشین]] شدند و [[رهبری جامعه]] در [[اختیار]] افراد نالایقی چون [[حاکمان]] [[بنی‌امیه]] قرار گرفت<ref>علل الشرایع، ج۱، ص۲۱۱.</ref>.


بروز این [[تحول]] دردناک، در [[رهبری جامعه اسلامی]]، ثمره تلخ عملکرد [[خواص]] و بزرگانی بود که نعمت‌های چرب و شیرین [[دنیا]] را به [[جهاد در راه خدا]] ترجیح داده و [[مصالح]] درازمدت [[جهان اسلام]] را فدای [[منافع]] شخصی خویش کردند.
بروز این [[تحول]] دردناک، در [[رهبری جامعه اسلامی]]، ثمره تلخ عملکرد [[خواص]] و بزرگانی بود که نعمت‌های چرب و شیرین [[دنیا]] را به [[جهاد در راه خدا]] ترجیح داده و [[مصالح]] درازمدت [[جهان اسلام]] را فدای [[منافع]] شخصی خویش کردند.
در این شرایط جدید، امام حسن{{ع}} و سایر [[ائمه معصومین]]{{عم}} ناچار به اتخاذ مواضع و سیاست‌های دیگری برای [[هدایت]] جامعه اسلامی و [[حفاظت]] از دستاوردهایی شدند که در پی سال‌ها تلاش خالصانه [[پیامبر گرامی اسلام]]{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به دست آمده بود بنابراین آنها به تشریح و [[تبلیغ]] [[احکام دین]] پرداخته و کوشیدند تا [[آداب و سنن اسلامی]] را در [[جامعه]] همچنان زنده نگاه داشته و از این [[راه]] زمینه‌های بازگشت دوباره جامعه به [[صراط مستقیم]] [[دین]] و [[امامت]]، فراهم شود.
در این شرایط جدید، امام حسن {{ع}} و سایر [[ائمه معصومین]] {{عم}} ناچار به اتخاذ مواضع و سیاست‌های دیگری برای [[هدایت]] جامعه اسلامی و [[حفاظت]] از دستاوردهایی شدند که در پی سال‌ها تلاش خالصانه [[پیامبر گرامی اسلام]] {{صل}} و [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به دست آمده بود بنابراین آنها به تشریح و [[تبلیغ]] [[احکام دین]] پرداخته و کوشیدند تا [[آداب و سنن اسلامی]] را در [[جامعه]] همچنان زنده نگاه داشته و از این [[راه]] زمینه‌های بازگشت دوباره جامعه به [[صراط مستقیم]] [[دین]] و [[امامت]]، فراهم شود.


بدین ترتیب [[دشمنان]]، اگرچه حکومت را از دست [[خاندان پیامبر]]{{صل}} خارج کردند؛ امّا در مقابله با [[اصل دین]] ناکام مانده و به [[اهداف]] [[شیطانی]] خود، یعنی [[تحریف قرآن]] و تعطیلی [[احکام اسلام]] دست نیافتند و همچنان [[شجره طیبه]] [[مکتب]]، [[استوار]]، سرافراز و پا برجا ماند.
بدین ترتیب [[دشمنان]]، اگرچه حکومت را از دست [[خاندان پیامبر]] {{صل}} خارج کردند؛ امّا در مقابله با [[اصل دین]] ناکام مانده و به [[اهداف]] [[شیطانی]] خود، یعنی [[تحریف قرآن]] و تعطیلی [[احکام اسلام]] دست نیافتند و همچنان [[شجره طیبه]] [[مکتب]]، [[استوار]]، سرافراز و پا برجا ماند.
پس از [[شهادت امام]] [[مجتبی]]{{ع}} در طول بیش از دو قرن ائمه معصومین{{عم}} [[سیاست]] واحدی را برای [[مبارزه]] با [[طاغوت‌ها]] و نیز تبلیغ و [[ترویج]] احکام دین و [[پاسداری]] از ارزش‌های [[ناب]] [[اسلامی]] در پیش گرفتند و خط [[رهبری الهی]] را در بستر [[تاریخ]] و در شرایط متفاوتی که هر [[زمان]] پیش می‌آمد، تداوم بخشیدند.
پس از [[شهادت امام]] [[مجتبی]] {{ع}} در طول بیش از دو قرن ائمه معصومین {{عم}} [[سیاست]] واحدی را برای [[مبارزه]] با [[طاغوت‌ها]] و نیز تبلیغ و [[ترویج]] احکام دین و [[پاسداری]] از ارزش‌های [[ناب]] [[اسلامی]] در پیش گرفتند و خط [[رهبری الهی]] را در بستر [[تاریخ]] و در شرایط متفاوتی که هر [[زمان]] پیش می‌آمد، تداوم بخشیدند.
در این میان، [[امام حسین]]{{ع}} و یاران باوفایش پرشورترین [[حماسه]] [[تاریخی]] را در صحرای [[کربلا]] آفریدند. آنان با تقدیم [[خون]] سرخ خود، ریشه [[ظلم]] و [[بی‌عدالتی]] را [[متزلزل]] و [[نهضت اسلامی]] را تا ادامه [[تاریخ]]، بیمه کردند.
در این میان، [[امام حسین]] {{ع}} و یاران باوفایش پرشورترین [[حماسه]] [[تاریخی]] را در صحرای [[کربلا]] آفریدند. آنان با تقدیم [[خون]] سرخ خود، ریشه [[ظلم]] و [[بی‌عدالتی]] را [[متزلزل]] و [[نهضت اسلامی]] را تا ادامه [[تاریخ]]، بیمه کردند.


پس از آن [[امام سجاد]]{{ع}} با [[ابلاغ پیام]] [[شهدای کربلا]] و دمیدن [[روح]] [[عبودیت]] و [[معنویت]] در [[مسلمانان]] به [[تحکیم]] مبانی [[اخلاقی]] [[شیعیان]] پرداختند و سپس در [[زمان]] [[امام باقر]] و [[امام صادق]]{{ع}} با توجه به ظرفیت‌های اخلاقی و [[اجتماعی]] پدیده آمده، پایه‌های یک حرکت عمیق [[فرهنگی]] نهاده شده و [[اندیشمندان]] [[فرهیخته]] بسیاری [[تربیت]] شدند تا [[عقاید]] و اندیشه‌های [[ناب]] [[اسلامی]] و [[شیعی]] را عالم‌گیر سازند.
پس از آن [[امام سجاد]] {{ع}} با [[ابلاغ پیام]] [[شهدای کربلا]] و دمیدن [[روح]] [[عبودیت]] و [[معنویت]] در [[مسلمانان]] به [[تحکیم]] مبانی [[اخلاقی]] [[شیعیان]] پرداختند و سپس در [[زمان]] [[امام باقر]] و [[امام صادق]] {{ع}} با توجه به ظرفیت‌های اخلاقی و [[اجتماعی]] پدیده آمده، پایه‌های یک حرکت عمیق [[فرهنگی]] نهاده شده و [[اندیشمندان]] [[فرهیخته]] بسیاری [[تربیت]] شدند تا [[عقاید]] و اندیشه‌های [[ناب]] [[اسلامی]] و [[شیعی]] را عالم‌گیر سازند.
بدین ترتیب از زمان [[امام کاظم]]{{ع}} [[شیعه]] بار دیگر به عنوان یک جریان پرقدرت و ریشه‌دار در صحنه [[مبارزات سیاسی]] مطرح شد و [[حاکمان ستمگر]] زمان، ناچار به اتخاذ موضع در مقابل شیعیان و [[رهبران]] پرآوازه آنها شدند. از این دوران همجنین [[ضرورت]] ساماندهی و گسترش [[ارتباطات]] شیعیان با یکدیگر، به ویژه [[امام]] و رهبرشان محسوس‌تر شد و مسئله [[نیابت]] و [[وکالت]] از سوی امام [[معصوم]]{{ع}} و حضور [[نمایندگان]] ایشان در مناطق مختلف [[جهان اسلام]]، به شکلی جدی‌تر مطرح گردید. [[مکتب]] شیعه به صورت یک [[تشکل]] مردمی گسترده و سامان‌یافته درآمد که همه عناصر آن به گونه‌ای با هسته مرکزی در [[ارتباط]] بردند.
بدین ترتیب از زمان [[امام کاظم]] {{ع}} [[شیعه]] بار دیگر به عنوان یک جریان پرقدرت و ریشه‌دار در صحنه [[مبارزات سیاسی]] مطرح شد و [[حاکمان ستمگر]] زمان، ناچار به اتخاذ موضع در مقابل شیعیان و [[رهبران]] پرآوازه آنها شدند. از این دوران همجنین [[ضرورت]] ساماندهی و گسترش [[ارتباطات]] شیعیان با یکدیگر، به ویژه [[امام]] و رهبرشان محسوس‌تر شد و مسئله [[نیابت]] و [[وکالت]] از سوی امام [[معصوم]] {{ع}} و حضور [[نمایندگان]] ایشان در مناطق مختلف [[جهان اسلام]]، به شکلی جدی‌تر مطرح گردید. [[مکتب]] شیعه به صورت یک [[تشکل]] مردمی گسترده و سامان‌یافته درآمد که همه عناصر آن به گونه‌ای با هسته مرکزی در [[ارتباط]] بردند.


این [[تغییر]] و تحولات، سبب شد تا از زمان [[امام رضا]]{{ع}}، شیعیان به [[بلوغ]] [[فکری]] تازه‌ای نسبت به موضوع [[امامت]] و [[رهبری]] دست یابند؛ به شکلی که از آن پس در [[تبعیت]] از [[ائمه معصومین]]{{عم}} هیچ تردیدی به خود [[راه]] ندادند؛ بنابراین در میان شیعیان نحله‌ها و فرقه‌های [[سیاسی]] جدیدی پدید نیامد.
این [[تغییر]] و تحولات، سبب شد تا از زمان [[امام رضا]] {{ع}}، شیعیان به [[بلوغ]] [[فکری]] تازه‌ای نسبت به موضوع [[امامت]] و [[رهبری]] دست یابند؛ به شکلی که از آن پس در [[تبعیت]] از [[ائمه معصومین]] {{عم}} هیچ تردیدی به خود [[راه]] ندادند؛ بنابراین در میان شیعیان نحله‌ها و فرقه‌های [[سیاسی]] جدیدی پدید نیامد.
از زمان [[امام جواد]]{{ع}} با افزایش سطح [[آگاهی]] شیعیان از [[احکام]] [[خمس]]، [[زکات]] و پرداخت گسترده‌تر [[وجوهات]]، ابعاد [[اقتصادی]] [[زندگی]] شیعیان نیز با امر [[ولایت]] و رهبری گره خورد و [[حمایت]] و تبعیت آنان از پیشوای سیاسی شان جدّی‌تر شد.
از زمان [[امام جواد]] {{ع}} با افزایش سطح [[آگاهی]] شیعیان از [[احکام]] [[خمس]]، [[زکات]] و پرداخت گسترده‌تر [[وجوهات]]، ابعاد [[اقتصادی]] [[زندگی]] شیعیان نیز با امر [[ولایت]] و رهبری گره خورد و [[حمایت]] و تبعیت آنان از پیشوای سیاسی شان جدّی‌تر شد.
پس از آن، [[امام هادی]]{{ع}} و [[امام عسکری]]{{ع}} با [[تدابیر]] و رهنمودهای ویژه خود، زمینه‌های بلوغ [[فرهنگی]] و [[سیاسی]] [[شیعیان]] را فراهم آوردند و آنان را برای [[حفظ ایمان]] و عقایدشان در دوران دشوار [[غیبت]]؛ آماده نمودند.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۱۱.</ref>
پس از آن، [[امام هادی]] {{ع}} و [[امام عسکری]] {{ع}} با [[تدابیر]] و رهنمودهای ویژه خود، زمینه‌های بلوغ [[فرهنگی]] و [[سیاسی]] [[شیعیان]] را فراهم آوردند و آنان را برای [[حفظ ایمان]] و عقایدشان در دوران دشوار [[غیبت]]؛ آماده نمودند.<ref>[[علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر]]، [[نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام]]، ص ۲۱۱.</ref>


==[[دوران غیبت]]==
== [[دوران غیبت]] ==
پس از [[شهادت امام حسن عسکری]]{{ع}} و آغاز [[دوران غیبت صغری]]، مسئله [[ولایت]] و [[سرپرستی]] [[مسلمانان]] شکل تازه‌ای به خود گرفت و در قالب [[رهبری]] چهار [[شخصیت]] غیر [[معصوم]] که [[نائب خاص]] [[امام مهدی]]{{ع}} بودند، تداوم یافت.
پس از [[شهادت امام حسن عسکری]] {{ع}} و آغاز [[دوران غیبت صغری]]، مسئله [[ولایت]] و [[سرپرستی]] [[مسلمانان]] شکل تازه‌ای به خود گرفت و در قالب [[رهبری]] چهار [[شخصیت]] غیر [[معصوم]] که [[نائب خاص]] [[امام مهدی]] {{ع}} بودند، تداوم یافت.
در این مدت، شیعیان آموختند که مسائل و [[مشکلات]] خود را به [[نواب امام زمان]]{{ع}} عرضه کرده و [[احکام دین]] را از آنها سؤال کنند. [[غیبت صغری]] در واقع یک دوران ویژه برای انتقال رهبری مستقیم [[ائمه معصومین]] به رهبری غیر مستقیم آنان و واگذار شدن امور به [[فقها]] و [[علمای دین]] بود؛
در این مدت، شیعیان آموختند که مسائل و [[مشکلات]] خود را به [[نواب امام زمان]] {{ع}} عرضه کرده و [[احکام دین]] را از آنها سؤال کنند. [[غیبت صغری]] در واقع یک دوران ویژه برای انتقال رهبری مستقیم [[ائمه معصومین]] به رهبری غیر مستقیم آنان و واگذار شدن امور به [[فقها]] و [[علمای دین]] بود؛


در نتیجه با پایان یافتن این دوران، فقها و علمای دین مسئوولیت [[هدایت]] شیعیان را برعهده گرفتند و “نظام امامت” در شکل “ولایت فقیه” متجلی شد.
در نتیجه با پایان یافتن این دوران، فقها و علمای دین مسئوولیت [[هدایت]] شیعیان را برعهده گرفتند و “نظام امامت” در شکل “ولایت فقیه” متجلی شد.
در این ساختار جدید، [[ولی فقیه]] [[جانشین]] [[امام]] معصوم{{عم}} است و با [[پیروی]] از اصول و خط مشی‌های آنان به [[اداره جامعه]] و حل و فصل امور می‌پردازد و [[مردم]] نیز همان‌گونه که از [[معصومین]] [[تبعیت]] می‌کردند، از فرمان‌ها و رهنمودهای ولی‌فقیه پیروی کرده و برای پیشبرد [[اهداف]] [[اسلامی]] با ایشان [[همکاری]] می‌کنند.
در این ساختار جدید، [[ولی فقیه]] [[جانشین]] [[امام]] معصوم {{عم}} است و با [[پیروی]] از اصول و خط مشی‌های آنان به [[اداره جامعه]] و حل و فصل امور می‌پردازد و [[مردم]] نیز همان‌گونه که از [[معصومین]] [[تبعیت]] می‌کردند، از فرمان‌ها و رهنمودهای ولی‌فقیه پیروی کرده و برای پیشبرد [[اهداف]] [[اسلامی]] با ایشان [[همکاری]] می‌کنند.
هم اکنون بیش از چندین قرن است که این شکل از [[نظام]] [[امامت]] در میان شیعیان رواج دارد و [[رهبری سیاسی]] آنان، در چارچوب همین [[الگو]] سامان می‌یابد؛ البته چون در گذشته شیعیان کمتر موفق به [[تشکیل حکومت]] شده‌اند، دایره رهبری سیاسی فقها و علمای دین نیز فقط به برخی از مسائل مهم [[عبادی]] و [[اجتماعی]] محدود بوده است؛ اما پس از تأسیس [[نظام جمهوری اسلامی]]، زمینه برای واگذاری رهبری سیاسی شیعیان در تمامی سطوح به ولی‌فقیه فراهم آمده است.<ref>علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام، ص ۲۱۳.</ref>
هم اکنون بیش از چندین قرن است که این شکل از [[نظام]] [[امامت]] در میان شیعیان رواج دارد و [[رهبری سیاسی]] آنان، در چارچوب همین [[الگو]] سامان می‌یابد؛ البته چون در گذشته شیعیان کمتر موفق به [[تشکیل حکومت]] شده‌اند، دایره رهبری سیاسی فقها و علمای دین نیز فقط به برخی از مسائل مهم [[عبادی]] و [[اجتماعی]] محدود بوده است؛ اما پس از تأسیس [[نظام جمهوری اسلامی]]، زمینه برای واگذاری رهبری سیاسی شیعیان در تمامی سطوح به ولی‌فقیه فراهم آمده است.<ref>علی اصغر نصرتی|نصرتی، علی اصغر، نظام سیاسی اسلام (کتاب)|نظام سیاسی اسلام، ص ۲۱۳.</ref>


خط ۱۳۸: خط ۱۳۷:


[[رده:نظام سیاسی]]
[[رده:نظام سیاسی]]
[[رده:مدخل]]
[[رده:نظام]]
۱۱۳٬۰۷۵

ویرایش