آیا مخالفان امامت کافراند؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
 
(۴۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۸ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{پرسش غیرنهایی}}
{{جعبه اطلاعات پرسش
{{جعبه اطلاعات پرسش
| موضوع اصلی       = [[امامت (پرسش)|بانک جمع پرسش و پاسخ امامت]]
| موضوع اصلی = [[امامت (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ امامت]]
| موضوع فرعی        = دیدگاه مذهب [[اهل سنت]] در باره [[امامت]] چیست؟
| تصویر = 110050.jpg
| تصویر             = 7626626262.jpg
| نمایه وابسته = [[کلیاتی از امامت (نمایه)|کلیاتی از امامت]]
| اندازه تصویر      = 200px
| مدخل اصلی = [[امامت]]
| نمایه وابسته     = [[کلیاتی از امامت (نمایه)|کلیاتی از امامت]]
| تعداد پاسخ = ۱
| مدخل اصلی         = [[امامت]]
| موضوعات وابسته    =
| پاسخ‌دهنده        =
| پاسخ‌دهندگان      = [[محمد حسن قدردان قراملکی|قدردان قراملکی، محمد حسن]]
}}
}}
'''دیدگاه مذهب [[اهل سنت]] در باره [[امامت]] چیست؟''' یکی از سؤال‌های مصداقی پرسشی تحت عنوان ''«[[دیدگاه‌های مذاهب اسلامی در باره امامت چیست؟ (پرسش)|دیدگاه‌های مذاهب اسلامی در باره امامت چیست؟»]]'' است. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[امامت]]''' مراجعه شود.
'''آیا مخالفان [[امامت]] کافراند؟''' یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث '''[[امامت (پرسش)|امامت]]''' است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[امامت]]''' مراجعه شود.


==پاسخ==
== عبارت‌های دیگری از این پرسش ==
[[پرونده:11355.jpg|بندانگشتی|right|100px|[[محمد حسن قدردان قراملکی]]]]
* یکی از انتقادها و [[شبهات]] [[اهل سنت]] بر [[امامیه]] این است که [[شیعه]] با خارج کردن مسئله [[امامت]] از مسئله فرعی [[علم فقه|فقهی]] و تلقی آن از [[اصول دین]] منکران آن را [[خارج از دین]] و [[تکفیر]] می‌‌نمایند. در حالی که [[امامت]] یک مسئله [[علم فقه|فقهی]] و فرعی است <ref>ر.ک: ابن حزم، الفصل، ج ۳، ص ۱۰؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، فصل ۶، صص ۱۴۶ و ۱۶۴؛ تلخیص المحصل، ص ۴۰۸.</ref>.
::::::حجت الاسلام والمسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]''' در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«یکی از انتقادها و [[شبهات]] [[اهل سنت]] بر [[امامیه]] این است که [[شیعه]] با خارج کردن مسئله [[امامت]] از مسئله فرعی [[علم فقه|فقهی]] و تلقی آن از [[اصول دین]] منکران آن را [[خارج از دین]] و [[تکفیر]] می‌‌نمایند. در حالی که [[امامت]] یک مسئله [[علم فقه|فقهی]] و فرعی است <ref>ر.ک: ابن حزم، الفصل، ج ۳، ص ۱۰؛ شهرستانی، الملل و النحل، ج ۱، فصل ۶، صص ۱۴۶ و ۱۶۴؛ تلخیص المحصل، ص ۴۰۸.</ref>.
::::::'''تحلیل و بررسی:'''
::::::در ارزیابی این [[شبهه]] به نکاتی اشاره می‌‌شود:
:::::#'''[[تکفیر]] رویکرد افراطیون فریقین:''' نگاهی به [[ادیان آسمانی]] و غیر آسمانی نشان می‌‌دهد [[ادیان]] به عللی در تاریخ به [[مذاهب]] و فرقه‌های مختلف درونی منشعب می‌‌شوند که این فرق و [[مذاهب]] نوعاً دیگر فرق را برنتافته و خود را سره و رقیب را ناسره و چه‌بسا کافر نیز وصف نماید. انشعاب [[مسیحیت]] به [[کاتولیک]] ، [[ارتودوکس]] و [[پروتستان]] و مناقشات آن‌ها نمونه بارز این ادعاست. متأسفانه این داستان در تاریخ [[اسلام]] نیز تکرار شد، بعد از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} و در طول تاریخ، [[مذاهب]] و فرقه‌های مختلفی اعم از [[علم کلام|کلامی‌]] و [[علم فقه|فقهی]] و تفسیری ظاهر شد که مهم‌ترین آن دو مذهب عمده [[اهل سنت]] (طرفدار انتخابی بودن [[تعیین]] [[خلیفه]]) و [[تشيع]] (طرفدار اصل [[نصب]]) است که هر کدام نیز به فرقه‌های درونی متعدد دیگر مانند انشعاب [[اهل سنت]] از حیث [[علم کلام|کلامی‌]] به [[اشاعره]]، [[معتزله]] و ماتریدیه و از حیث [[علم فقه|فقهی]] به چهار [[مکتب]] [[علم فقه|فقهی]] (شافعی، حنفی، مالکی و حنبلی) و انشعاب [[شیعه]] به اسماعیلیه، زیدیه و [[امامیه]] و غیره، منشعب شده‌اند، متأسفانه اکثر طرفداران فرقه‌های مختلف مزبور تنها فرقه خود را حقیقت ناب توصیف و دیگران را باطل یا معجونی از حقیقت و باطل می‌‌انگارند. تاریخ نزاع و جنگ‌های مختلف، چهار فرقه [[علم فقه|فقهی]] [[اهل سنت]] را در خود ثبت کرده است که از باطل‌انگاری و [[تکفیر]] فرقه دیگر نشأت گرفته است<ref>ر.ک: محمد عرفه، رسالة الأسلام، ج ۷، ص ۳۸۰.</ref>. ما در این مجال در صدد نشان دادن مناقشات درونی فرقه‌های [[اهل سنت]] یا [[شیعه]] نیستیم، بلکه اینجا به این نکته اشاره می‌‌کنیم که [[تکفیر]] برخی از [[شیعیان]] [[مخالفان]] "[[اهل سنت]]" خود را تنها به آنان اختصاص نیافته، بلکه [[تکفیر]] دو طرفه بوده است، افراطیون [[اهل سنت]] نیز اصل [[تشيع]] را برنتافته و آن را مجعول و ابداع شده توسط امثال [[عبد‌الله بن سبا]] یهودی توصیف<ref>ر.ک: التنبیة و الرد علی اهل الاهواء و البدع، مقدمه، ص «س».</ref> نموده و به [[کفر]] آنان حکم صادر نموده‌اند که در سایه آن [[تشيع]] شهیدان بسیاری در طول تاریخ تقدیم کرده است که [[علامه امینی]] - صاحب الغدیر - آن را در کتابی به نام شهدا الفضیلة<ref>این کتاب به نام «شهیدان را فضیلت» به فارسی ترجمه شده است. </ref> تدوین کرده است. اینجا می‌‌توان به [[سیف الدین آمدی]]<ref>الروافض والامامیة الخارجین من ربقة الدین؛ غایه المرام فی [[علم]] الکلام، ص ۳۲۹.</ref>، [[ابو الفتح اشروشنی]]<ref>وی به [[کفر]] [[منکر امامت]] [[ابوبکر]] رأی داده است؛ الفصول الاشروشنی، مبحث امامت.</ref>، قاضی [[بیضاوی]]<ref>وی [[امامت]] را از اصول دانسته که مخالفت با آن موجب [[کفر]] و بدعت می‌‌شود؛ کتاب المنهاج، مبحث الأخبار. </ref>،  شیخ [[نوح حنفی]]<ref>«و اما الکفر فمن وجوه...، منها الهم ینکرون خلافة الشیخین... فیجب قتل هؤلاء الأشرار الکفار»؛ تنقیح الفتاوی الحامدیه، ج ۱، ص ۱۰۳، به نقل از: شرف الدین، الفصول المختاره، فصل ۹. </ref>، [[ابن تیمه]]<ref>ابن تیمه، منهاج السنة النبویة، ج ۱، ‌ص ۷. </ref>، [[ابو عمر ربه اندلسی]]<ref>ر.ک: عقد الفرید، ج ۲، ص ۴۱۰. </ref>، [[ابو محمد عثمان عراقی حنفی]]<ref>ر.ک: الفرق المفترقة بین اهل الزیغ و الزندقة، ص ۳۰. </ref>، [[ابن حزم]]<ref>ر.ک: الفصل، ج ۴، ص ۱۸۵.</ref> و [[عبد الله قمیصی]]<ref>ر.ک: الصراع بین الاسلام و الوثنیة، ج ۱، مقدمه، ص ۴. </ref> اشاره کرد که پیشگامان آنان سلفیه است<ref>ر.ک: دکتر صالح عبد الرحمان، عقیدة الشیخ محمد بن عبد الوهاب، ص ۳۶. </ref> برخی یا بیشتر [[عالمان]] [[اهل سنت]] به دلیل [[رافضی]] ([[شیعه]]) بودن راوی [[روایت]] او را تضعیف می‌‌کردند<ref>به عنوان مثال [[ابن ابی الحدید]] معتزلی که به [[شیعه]] تا حدودی نزدیک و شارح [[نهج‌البلاغه]] اوست، [[روایت|روایتی]] را که بر منقصت [[خلیفه سوم]] دلالت می‌‌کند را به دلیل آن‌که روایت آن فقط در کتب [[شیعه]] نقل شده است را انکار می‌‌کند؛ ر.ک: شرح [[نهج‌البلاغه]]، ج ۱۲، ص ۲۷۵ و نیز: [[رسول]] جعفریان، تاریخ [[تشيع]] در ایران، ص ۲۴.</ref>، [[شیعیان]] در طول تاریخ توسط [[خلفا]] و [[حاکمان]] [[سنی]] مذهب نوعاً در فشار و محرومیت زندگی می‌‌کردند. باری در طول تاریخ برخی از [[عالمان]] [[شیعه]] نیز متقابلاً [[اهل سنت]] را [[تکفیر]] نمودند. بنابراین [[تکفیر]] از دو طرف صورت گرفته است و اگر امر قبیحی بوده - که هست - متوجه هر دو [[مکتب]] می‌‌شود<ref>در زمان نگارش این اوراق شاهد کشتار و ترور صدها نفر [[شیعه]] در عراق و پاکستان توسط وهابیون، سلفی‌گراها و به تعبیر دقیق‌تر «تکفیری‌ها» هستیم، آنان بارگاه [[امام حسن]] عسگری در سامرا را نیز تحمل ننموده و آن را با بمب منفجر نمودند. در همین روزها (۱۶ ذیقعده ۱۴۲۸ق) پیامی‌ با امضای ۳۷ تن به اصطلاح از اساتید دانشگاه‌های دینی و معلمان مدارس عربستان منتشر شده است که در آن اهل سنت به قتل [[شیعیان]] به بهانه [[رافضی]] تهییج شده‌اند، (روزنامه جمهوری اسلامی‌، ۳ اسفند ۸۵، ص ۱۲) اما اهل سنت واقعی به این افراطی‌گرایان توجهی نکردند، از جمله شیخ یوسف قرضاوی یکی از رهبران معروف [[اهل تسنن]] ضمن حمایت از حزب الله لبنان کشتار [[شیعیان]] را توسط تکفیری‌ها محکوم نمود. نگارنده در هنگام تحقیق این کتاب به کتابی برخورد نمود که در آن جرح‌های اهل سنت افراطی و متعصب شبه قاره (هند و پاکستان) جمع‌آوری شده بود که از مشاهده بعض جرح‌ها مانند دفاع از مشروعیت [[حکومت]] [[یزید]] در مقابل [[امام حسین]]{{ع}}، انکار اصل خلافت [[امام علی|علی]]{{ع}} و حصر [[خلفای راشدین]] به [[سه خلیفه اول]] و اتهام ارتداد و [[کفر]] به [[شیعیان]] و [[امام خمینی]] [[روح]] هر [[مسلمان|مسلمانی]] اعم از [[شیعه]] و [[سنی]] از شنیدن آن آزرده می‌‌شود؛ر.ک: فهر ستوارة ایرادات و [[شبهات]] علیه [[شیعیان]] در هند و پاکستان، دکتر سید [[کمال]] حاج سید جوادی.</ref>
:::::#'''تقیید تکفیر:''' نکته دیگر در [[تکفیر]] اینکه [[تکفیر کنندگان]] [[تکفیر]] [[منکر امامت]] [[امام علی]]{{ع}} را به فرض [[علم]] و [[آگاهی]] به آن مقید نموده‌اند، و اگر برای آن بتوان مصداقی پیدا کرد، تعداد آن‌ها بسیار اندک خواهد بود؛ چراکه [[اکثریت]] [[عالمان]] [[اهل سنت]] معتقدند اصل [[نصب|نصبی]] برای هیچ فردی از طرف [[پیامبر]] صورت نگرفته است. لذا آنان در ردیف منکران در حد [[کفر]] نمی‌‌گنجند. [[تکفیر کنندگان]] بیشتر به عصر [[رحلت پیامبر]]{{صل}} نظر دارند که برخی با [[علم]] به [[نصب]] [[حضرت علی]]{{ع}} به [[امامت]] ازآن‌رو برگرداندند. [[امام خمینی]] به این نکته اشاره داشته که [[اکثریت]] [[عالمان]] [[اهل سنت]] به [[امامت حضرت علی]]{{ع}} [[یقین]] نداشتند <ref>ر.ک: کتاب الطهارة، ج ۳، صص ۳ - ۳۲۱.</ref>. بر این اساس [[اهل سنت]] در این عصر و سده‌های پیشین در ردیف منکران [[امامت]] نیستند نهایت به آن جاهل‌اند.
:::::#'''اصول دین‌انگاری [[امامت]] [[قرائت]] خاص:''' سویه دیگر [[شبهه]] این بود که [[شیعیان]] [[امامت]] را مانند اصول توحید، [[نبوت]] و معاد جزء [[اصول دین]] می‌‌انگارند که به تبع آن حکم [[کفر]] منکرش را صادر می‌‌کنند. در تحلیل اصل این [[شبهه]] باید گفت [[امامیه]] - چنان‌که در تعریف [[امامت]] گذشت - اهمیت خاصی به اصل [[امامت]] قائل‌اند و آن را متمّم [[شأن نبوت]] انگاشته و از آموزه‌های مهم [[اعتقاد|اعتقادی]] [[دین]] می‌‌انگارند، اما اینکه آن نیز جزء [[اصول دین]] است که منکر آن مانند منکر [[نبوت]] یا توحید از رده [[اسلام]] خارج شوند، اتفاقی بر آن وجود ندارد، بلکه آن نهایت یک [[قرائت]] اندیشمندان [[امامیه]] است؛ در کنار آن [[قرائت]] دیگری وجود دارد که [[امامت]] نه از [[اصول دین]] که از [[اصول مذهب]] [[تشيع]] و منکر آن نه از [[دین]] بلکه از [[تشيع]] خارج می‌‌شود. از معاصران [[شرف الدین]]<ref>قد اجمع اهل القبلة علی آن‌ها لیست من اصول الدین؛ الفصول المهمة، ص ۱۵۳.</ref>، [[کاشف الغطاء]]<ref>اصل الشیعه و اصولها، صص ۴ - ۱۰۱.</ref> ، [[حکیم]]<ref>مستمسک العروة، ج ۱، ص ۳۹۴.</ref>، [[امام خمینی]]<ref>کتاب الطهارة، ج ۳، صص ۲۲۹ - ۳۲۲.</ref>، [[علامه طباطبایی]]<ref>قرآن در اسلام، ص ۱۳۷.</ref> و [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]]<ref>آشنایی با علوم اسلامی‌، [[علم کلام]]، درس ۸، ص ۷۹؛ عدل الهی، ص ۵۶؛ [[نبوت]]، ص ۳۹. </ref> به [[اسلام]] حقیقی [[اهل سنت]] حکم داده وعدم اعتماد به [[امامت]] را موجب خروج از [[دین]] و [[اسلام]] نمی‌‌دانند. اینجا باید به طور خاص از آیت الله العظمی‌ [[بروجردی]] [[رهبر]] جهان [[تشيع]] و شیخ [[محمود شلتوت]] [[مفتی]] و [[رئیس]] دانشگاه الأزهر مصر نام برد که هر دو [[رهبر]] در اندیشه نزدیکی دو مذهب بودند که ثمره شیرین آن [[تأیید]] فقه [[شیعی]] توسط شیخ [[محمود شلتوت]] به عنوان یکی از پنج مذهب [[علم فقه|فقهی]] جهان [[اسلام]] بود. البته هر دو [[قرائت]] برای خود ادله‌ای دارند که قابل تأمل است، نگارنده آن را در مجالی دیگر به تفصیل بیان داشته است <ref>ر.ک: نگارنده، کلام فلسفی، فصل هفتم و نیز: نامه مفید، تابستان ۱۳۷۷، «جداانگاری [[امامت]] از اصول دین».</ref> البته چنان‌که ذکر شد برخی از [[عالمان]] [[اهل سنت]] نیز [[امامت]] را جزء [[اصول دین]] انگاشته‌اند که گذشت.
:::::#'''توجه به ادله علمی‌ رقیب:''' با قطع نظر از دو نکته پیشین به نظر می‌‌رسد در مباحث علمی‌ از بحث‌های احساسی و هیجانی و حاشیه‌ای باید دوری نمود و [[مطیع]] ادله؟ ؟ معتبر شد، اگر [[شیعه]] [[امامت]] را زا [[اصول دین]] و [[سنی]] آن را از [[فروع دین]] می‌‌انگارد، با لغو رقیب را به ایجاد [[انحراف]]، [[بدعت]] و [[تحریف]] در [[دین]] متهم ننمود، بلکه باید ادله آن را تحلیل و بررسی نمود. از آنجا که اکثرین قریب به اتفاق [[اهل سنت]] [[امامت]] و [[خلافت]] را یک مسئله فرعی [[علم فقه|فقهی]] و نه [[ضروری دین]] و نه اصل [[دین]] می‌‌دانند، به تبع آن منکرش را نیز [[تکفیر]] و [[خارج از اسلام]] وصف نمی‌کنند، به عبارت دقیق‌تر بر حسب ادله خود نمی‌توانند [[تکفیر]] کنند. اما بعضی از اهل [[تشيع]] - با ادله‌ای که دارند - [[امامت]] را از [[اصول دین]] و منکرش را منکر [[اصول دین]] می‌‌انگارند و با ادله خود - اگر درست باشد - می‌‌توانند منکر را [[تکفیر]] و [[خارج از دین]] بدانند. در این دو صورت و فرض، اگر شخصی در [[مکتب]] [[تشيع]] قرار داشته باشد، با اعتقاد به [[امامت]] و اصل [[دین]] انگاری آن از گزند و آسیب [[تکفیر]] و خروج از [[دین]] بنابر هر دو [[مکتب]] مصون است و حداکثر در مورد یک مسئله [[علم فقه|فقهی]] ([[خلافت]]) به‌جای [[انتخاب]] به [[نصب]] قائل شده است. اما اگر [[مسلمان|مسلمانی]] در [[مکتب]] [[تسنن]] قرار داشته باشد، وی حداقل این احتمال را می‌‌دهد که چه بسا ادله [[شیعه]] صادق باشد و در این صورت وی به خاطر انکار اصل [[امامت]] و اصل [[نصب]] [[منکر اصل دین]] یا منکر اصل مهم [[اعتقاد|اعتقادی]] [[اسلام]] گردد. چنین فردی از باب حکم عقل به رفع خطر محتمل لازم است با دید [[انصاف]] و بدون پیش فرض‌های ذهنی خود به ادله رقیب بنگرد. در این کتاب به تفصیل ادله [[شیعه]] خواهد آمد، ما اینجا به [[حدیث]] معروف نبوی - که [[فریقین]] آن را نقل کردند - بسنده می‌‌کنیم که فرمود:{{عربی|اندازه=150%|" مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ‏ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ‏ مَاتَ‏ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>"كسى كه بميرد و [[امام]] زمانش را نشناسد به مرگ جاهليّت مرده است؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۹۶؛ مسند ابی داود، ص ۲۵۹؛ مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۲۱۸.</ref>. در این [[حدیث]] [[پیامبر اعظم]]{{صل}} [[شناخت]] و [[معرفت]] [[امام]] را به حدی مهم و کلیدی شمرده است که منکر بلکه جاهل [[امام عصر]] خود را در ردیف مردگان [[عصر جاهلی]] برشمرده است. از این [[حدیث]] می‌‌توان اهمیت کلیدی [[امامت]] را در [[اسلام]] شناخت. حال سؤال این است آیا مقصود از [[ضرورت شناخت امام]] عصر خود - تا بدین‌سان از مردن در [[جاهلیت]] اجتناب نمود - [[شناخت امام]] و [[حاکم]] مطلق هر زمانی است که فردی عادی و از راهکارهای مختلف مانند زر و زور به مسند [[حکومت]] تکیه زده است، مانند [[یزید]] فرد عیاش است؟<ref>ناگفته پیداست که عموم [[عالمان]] اهل سنت و مورخان [[صفات]] رذیله [[یزید]] را قبول دارند؛ مروج الذهب، ج ۳، ص ۷۹.</ref>. آیا واقعاً [[پیامبر خاتم|پیامبر]]{{صل}} [[شناخت]] امثال [[یزید]] را موجب رهانیدن از مردن عصر جاهلی برشمرده است؟ یا اینکه مقصود این است در هر عصر یک [[امام]] با [[صفات کمالی]] خاص به عنوان [[حجت الهی]] و [[جانشین]] حقیقی [[پیامبر]] در همه [[صفات]] وجود دارد که [[وظیفه]] [[مسلمانان]] [[شناخت]] آن نه صرف [[شناخت]] بلکه [[تبعیت]] از آن است. نگارنده از برادران [[اهل سنت]] و محققان آن می‌‌خواهد در ادله [[تشيع]] از جمله [[حدیث]] فوق با وجدان خود نگریسته، آنگاه داوری نمایند»<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص:۷۶ - ۸۲.</ref>.


==پانویس==
== پاسخ ==
{{یادآوری پانویس}}
[[پرونده:11355.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[محمد حسن قدردان قراملکی]]]]
{{پانویس2}}
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]''' در کتاب ''«[[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]»'' در این‌باره گفته‌ است:


[[رده:امامت]]
«در ارزیابی این [[شبهه]] به نکاتی اشاره می‌‌شود:
[[رده:پرسش‌های جامع امامت و ولایت]]
# '''[[تکفیر]] رویکرد افراطیون فریقین:''' نگاهی به [[ادیان آسمانی]] و غیر آسمانی نشان می‌‌دهد [[ادیان]] به عللی در تاریخ به [[مذاهب]] و فرقه‌های مختلف درونی منشعب می‌‌شوند که این فرق و [[مذاهب]] نوعاً دیگر فرق را برنتافته و خود را سره و رقیب را ناسره و چه‌بسا کافر نیز وصف نماید. انشعاب [[مسیحیت]] به [[کاتولیک]] ، [[ارتودوکس]] و [[پروتستان]] و مناقشات آنها نمونه بارز این ادعاست. متأسفانه این داستان در تاریخ [[اسلام]] نیز تکرار شد، بعد از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} و در طول تاریخ، [[مذاهب]] و فرقه‌های مختلفی اعم از [[علم کلام|کلامی‌]] و [[علم فقه|فقهی]] و تفسیری ظاهر شد که مهم‌ترین آن دو مذهب عمده [[اهل سنت]] "طرفدار انتخابی بودن تعیین [[خلیفه]]" و [[تشیع]] "طرفدار اصل [[نصب]]" است که هر کدام نیز به فرقه‌های درونی متعدد دیگر مانند انشعاب [[اهل سنت]] از حیث [[علم کلام|کلامی‌]] به [[اشاعره]]، [[معتزله]] و ماتریدیه و از حیث [[علم فقه|فقهی]] به چهار [[مکتب]] [[علم فقه|فقهی]] "شافعی، حنفی، مالکی و حنبلی" و انشعاب [[شیعه]] به اسماعیلیه، زیدیه و [[امامیه]] و غیره، منشعب شده‌اند، متأسفانه اکثر طرفداران فرقه‌های مختلف مزبور تنها فرقه خود را حقیقت ناب توصیف و دیگران را باطل یا معجونی از حقیقت و باطل می‌‌انگارند. تاریخ نزاع و جنگ‌های مختلف، چهار فرقه [[علم فقه|فقهی]] [[اهل سنت]] را در خود ثبت کرده است که از باطل‌انگاری و [[تکفیر]] فرقه دیگر نشأت گرفته است<ref>ر.ک: محمد عرفه، رسالة الأسلام، ج ۷، ص ۳۸۰.</ref>. ما در این مجال در صدد نشان دادن مناقشات درونی فرقه‌های [[اهل سنت]] یا [[شیعه]] نیستیم، بلکه اینجا به این نکته اشاره می‌‌کنیم که [[تکفیر]] برخی از [[شیعیان]] [[مخالفان]] "[[اهل سنت]]" خود را تنها به آنان اختصاص نیافته، بلکه [[تکفیر]] دو طرفه بوده است، افراطیون [[اهل سنت]] نیز اصل [[تشیع]] را برنتافته و آن را مجعول و ابداع شده توسط امثال [[عبد‌الله بن سبا]] یهودی توصیف<ref>ر.ک: التنبیة و الرد علی اهل الاهواء و البدع، مقدمه، ص «س».</ref> نموده و به [[کفر]] آنان حکم صادر نموده‌اند که در سایه آن [[تشیع]] شهیدان بسیاری در طول تاریخ تقدیم کرده است که [[علامه امینی]] - صاحب الغدیر - آن را در کتابی به نام شهدا الفضیلة<ref>این کتاب به نام «شهیدان را فضیلت» به فارسی ترجمه شده است. </ref> تدوین کرده است. اینجا می‌‌توان به [[سیف الدین آمدی]]<ref>الروافض والامامیة الخارجین من ربقة الدین؛ غایه المرام فی [[علم]] الکلام، ص ۳۲۹.</ref>، [[ابو الفتح اشروشنی]]<ref>وی به [[کفر]] [[منکر امامت]] [[ابوبکر]] رأی داده است؛ الفصول الاشروشنی، مبحث امامت.</ref>، قاضی [[بیضاوی]]<ref>وی [[امامت]] را از اصول دانسته که مخالفت با آن موجب [[کفر]] و بدعت می‌‌شود؛ کتاب المنهاج، مبحث الأخبار. </ref>، شیخ [[نوح حنفی]]<ref>«و اما الکفر فمن وجوه...، منها الهم ینکرون خلافة الشیخین... فیجب قتل هؤلاء الأشرار الکفار»؛ تنقیح الفتاوی الحامدیه، ج ۱، ص ۱۰۳، به نقل از: شرف الدین، الفصول المختاره، فصل ۹. </ref>، [[ابن تیمه]]<ref>ابن تیمه، منهاج السنة النبویة، ج ۱، ‌ص ۷. </ref>، [[ابو عمر ربه اندلسی]]<ref>ر.ک: عقد الفرید، ج ۲، ص ۴۱۰. </ref>، [[ابو محمد عثمان عراقی حنفی]]<ref>ر.ک: الفرق المفترقة بین اهل الزیغ و الزندقة، ص ۳۰. </ref>، [[ابن حزم]]<ref>ر.ک: الفصل، ج ۴، ص ۱۸۵.</ref> و [[عبد الله قمیصی]]<ref>ر.ک: الصراع بین الاسلام و الوثنیة، ج ۱، مقدمه، ص ۴. </ref> اشاره کرد که پیشگامان آنان سلفیه است<ref>ر.ک: دکتر صالح عبد الرحمان، عقیدة الشیخ محمد بن عبد الوهاب، ص ۳۶. </ref> برخی یا بیشتر [[عالمان]] [[اهل سنت]] به دلیل [[رافضی]] ([[شیعه]]) بودن راوی [[روایت]] او را تضعیف می‌‌کردند<ref>به عنوان مثال [[ابن ابی الحدید]] معتزلی که به [[شیعه]] تا حدودی نزدیک و شارح [[نهج‌البلاغه]] اوست، [[روایت]]ی را که بر منقصت [[خلیفه سوم]] دلالت می‌‌کند را به دلیل آنکه روایت آن فقط در کتب [[شیعه]] نقل شده است را انکار می‌‌کند؛ ر.ک: شرح [[نهج‌البلاغه]]، ج ۱۲، ص ۲۷۵ و نیز: [[رسول]] جعفریان، تاریخ [[تشيع]] در ایران، ص ۲۴.</ref>، [[شیعیان]] در طول تاریخ توسط [[خلفا]] و [[حاکمان]] [[سنی]] مذهب نوعاً در فشار و محرومیت زندگی می‌‌کردند. باری در طول تاریخ برخی از [[عالمان]] [[شیعه]] نیز متقابلاً [[اهل سنت]] را [[تکفیر]] نمودند. بنابراین [[تکفیر]] از دو طرف صورت گرفته است و اگر امر قبیحی بوده - که هست - متوجه هر دو [[مکتب]] می‌‌شود<ref>در زمان نگارش این اوراق شاهد کشتار و ترور صدها نفر [[شیعه]] در عراق و پاکستان توسط وهابیون، سلفی‌گراها و به تعبیر دقیق‌تر «تکفیری‌ها» هستیم، آنان بارگاه [[امام حسن]] عسکری در سامرا را نیز تحمل ننموده و آن را با بمب منفجر نمودند. در همین روزها (۱۶ ذیقعده ۱۴۲۸ق) پیامی‌ با امضای ۳۷ تن به اصطلاح از اساتید دانشگاه‌های دینی و معلمان مدارس عربستان منتشر شده است که در آن اهل سنت به قتل [[شیعیان]] به بهانه [[رافضی]] تهییج شده‌اند، (روزنامه جمهوری اسلامی‌، ۳ اسفند ۸۵، ص ۱۲) اما اهل سنت واقعی به این افراطی‌گرایان توجهی نکردند، از جمله شیخ یوسف قرضاوی یکی از رهبران معروف [[اهل تسنن]] ضمن حمایت از حزب الله لبنان کشتار [[شیعیان]] را توسط تکفیری‌ها محکوم نمود. نگارنده در هنگام تحقیق این کتاب به کتابی برخورد نمود که در آن جرح‌های اهل سنت افراطی و متعصب شبه قاره (هند و پاکستان) جمع‌آوری شده بود که از مشاهده بعض جرح‌ها مانند دفاع از مشروعیت [[حکومت]] [[یزید]] در مقابل [[امام حسین]] {{ع}}، انکار اصل خلافت [[امام علی|علی]] {{ع}} و حصر [[خلفای راشدین]] به [[سه خلیفه اول]] و اتهام ارتداد و [[کفر]] به [[شیعیان]] و [[امام خمینی]] [[روح]] هر [[مسلمان]]ی اعم از [[شیعه]] و [[سنی]] از شنیدن آن آزرده می‌‌شود؛ر.ک: فهر ستوارة ایرادات و [[شبهات]] علیه [[شیعیان]] در هند و پاکستان، دکتر سید [[کمال]] حاج سید جوادی.</ref>
[[رده:پرسش‌های امامت]]
# '''تقیید تکفیر:''' نکته دیگر در [[تکفیر]] اینکه [[تکفیر کنندگان]] [[تکفیر]] [[منکر امامت]] [[امام علی]] {{ع}} را به فرض [[علم]] و [[آگاهی]] به آن مقید نموده‌اند، و اگر برای آن بتوان مصداقی پیدا کرد، تعداد آنها بسیار اندک خواهد بود؛ چراکه [[اکثریت]] [[عالمان]] [[اهل سنت]] معتقدند اصل [[نصب]]ی برای هیچ فردی از طرف [[پیامبر]] صورت نگرفته است. لذا آنان در ردیف منکران در حد [[کفر]] نمی‌‌گنجند. [[تکفیر کنندگان]] بیشتر به عصر [[رحلت پیامبر]] {{صل}} نظر دارند که برخی با [[علم]] به [[نصب]] [[حضرت علی]] {{ع}} به [[امامت]] ازآن‌رو برگرداندند. [[امام خمینی]] به این نکته اشاره داشته که [[اکثریت]] [[عالمان]] [[اهل سنت]] به [[امامت حضرت علی]] {{ع}} [[یقین]] نداشتند <ref>ر.ک: کتاب الطهارة، ج ۳، صص ۳ - ۳۲۱.</ref>. بر این اساس [[اهل سنت]] در این عصر و سده‌های پیشین در ردیف منکران [[امامت]] نیستند نهایت به آن جاهل‌اند.
[[رده:(اا): پرسش‌هایی با ۱ پاسخ]]
# '''اصول دین‌انگاری [[امامت]] [[قرائت]] خاص:''' سویه دیگر [[شبهه]] این بود که [[شیعیان]] [[امامت]] را مانند اصول توحید، [[نبوت]] و معاد جزء [[اصول دین]] می‌‌انگارند که به تبع آن حکم [[کفر]] منکرش را صادر می‌‌کنند. در تحلیل اصل این [[شبهه]] باید گفت [[امامیه]] - چنان‌که در تعریف [[امامت]] گذشت - اهمیت خاصی به اصل [[امامت]] قائل‌اند و آن را متمّم [[شأن نبوت]] انگاشته و از آموزه‌های مهم [[اعتقاد]]ی [[دین]] می‌‌انگارند، اما اینکه آن نیز جزء [[اصول دین]] است که منکر آن مانند منکر [[نبوت]] یا توحید از رده [[اسلام]] خارج شوند، اتفاقی بر آن وجود ندارد، بلکه آن نهایت یک [[قرائت]] اندیشمندان [[امامیه]] است؛ در کنار آن [[قرائت]] دیگری وجود دارد که [[امامت]] نه از [[اصول دین]] که از [[اصول مذهب]] [[تشیع]] و منکر آن نه از [[دین]] بلکه از [[تشیع]] خارج می‌‌شود. از معاصران [[شرف الدین]]<ref>قد اجمع اهل القبلة علی آنها لیست من اصول الدین؛ الفصول المهمة، ص ۱۵۳.</ref>، [[کاشف الغطاء]]<ref>اصل الشیعه و اصولها، صص ۴ - ۱۰۱.</ref> ، [[حکیم]]<ref>مستمسک العروة، ج ۱، ص ۳۹۴.</ref>، [[امام خمینی]]<ref>کتاب الطهارة، ج ۳، صص ۲۲۹ - ۳۲۲.</ref>، [[علامه طباطبایی]]<ref>قرآن در اسلام، ص ۱۳۷.</ref> و [[مرتضی مطهری|شهید مطهری]]<ref>آشنایی با علوم اسلامی‌، [[علم کلام]]، درس ۸، ص ۷۹؛ عدل الهی، ص ۵۶؛ [[نبوت]]، ص ۳۹. </ref> به [[اسلام]] حقیقی [[اهل سنت]] حکم داده وعدم اعتماد به [[امامت]] را موجب خروج از [[دین]] و [[اسلام]] نمی‌‌دانند. اینجا باید به طور خاص از آیت الله العظمی‌ [[بروجردی]] [[رهبر]] جهان [[تشیع]] و شیخ [[محمود شلتوت]] [[مفتی]] و [[رئیس]] دانشگاه الأزهر مصر نام برد که هر دو [[رهبر]] در اندیشه نزدیکی دو مذهب بودند که ثمره شیرین آن [[تأیید]] فقه [[شیعی]] توسط شیخ [[محمود شلتوت]] به عنوان یکی از پنج مذهب [[علم فقه|فقهی]] جهان [[اسلام]] بود. البته هر دو [[قرائت]] برای خود ادله‌ای دارند که قابل تأمل است، نگارنده آن را در مجالی دیگر به تفصیل بیان داشته است <ref>ر.ک: نگارنده، کلام فلسفی، فصل هفتم و نیز: نامه مفید، تابستان ۱۳۷۷، «جداانگاری [[امامت]] از اصول دین».</ref> البته چنان‌که ذکر شد برخی از [[عالمان]] [[اهل سنت]] نیز [[امامت]] را جزء [[اصول دین]] انگاشته‌اند که گذشت.
[[رده:(اا): پرسش‌های علم غیب معصوم با ۱ پاسخ]]
# '''توجه به ادله علمی‌ رقیب:''' با قطع نظر از دو نکته پیشین به نظر می‌‌رسد در مباحث علمی‌ از بحث‌های احساسی و هیجانی و حاشیه‌ای باید دوری نمود و [[مطیع]] ادله؟ ؟ معتبر شد، اگر [[شیعه]] [[امامت]] را زا [[اصول دین]] و [[سنی]] آن را از [[فروع دین]] می‌‌انگارد، با لغو رقیب را به ایجاد [[انحراف]]، [[بدعت]] و [[تحریف]] در [[دین]] متهم ننمود، بلکه باید ادله آن را تحلیل و بررسی نمود. از آنجا که اکثرین قریب به اتفاق [[اهل سنت]] [[امامت]] و [[خلافت]] را یک مسئله فرعی [[علم فقه|فقهی]] و نه [[ضروری دین]] و نه اصل [[دین]] می‌‌دانند، به تبع آن منکرش را نیز [[تکفیر]] و [[خارج از اسلام]] وصف نمی‌کنند، به عبارت دقیق‌تر بر حسب ادله خود نمی‌توانند [[تکفیر]] کنند. اما بعضی از اهل [[تشیع]] - با ادله‌ای که دارند - [[امامت]] را از [[اصول دین]] و منکرش را منکر [[اصول دین]] می‌‌انگارند و با ادله خود - اگر درست باشد - می‌‌توانند منکر را [[تکفیر]] و [[خارج از دین]] بدانند. در این دو صورت و فرض، اگر شخصی در [[مکتب]] [[تشیع]] قرار داشته باشد، با اعتقاد به [[امامت]] و اصل [[دین]] انگاری آن از گزند و آسیب [[تکفیر]] و خروج از [[دین]] بنابر هر دو [[مکتب]] مصون است و حداکثر در مورد یک مسئله [[علم فقه|فقهی]] ([[خلافت]]) به‌جای [[انتخاب]] به [[نصب]] قائل شده است. اما اگر [[مسلمان]]ی در [[مکتب]] [[تسنن]] قرار داشته باشد، وی حداقل این احتمال را می‌‌دهد که چه بسا ادله [[شیعه]] صادق باشد و در این صورت وی به خاطر انکار اصل [[امامت]] و اصل [[نصب]] [[منکر اصل دین]] یا منکر اصل مهم [[اعتقاد]]ی [[اسلام]] گردد. چنین فردی از باب حکم عقل به رفع خطر محتمل لازم است با دید [[انصاف]] و بدون پیش‌فرض‌های ذهنی خود به ادله رقیب بنگرد. در این کتاب به تفصیل ادله [[شیعه]] خواهد آمد، ما اینجا به [[حدیث]] معروف نبوی - که [[فریقین]] آن را نقل کردند - بسنده می‌‌کنیم که فرمود:{{عربی|"مَنْ‏ مَاتَ‏ وَ لَمْ‏ يَعْرِفْ‏ إِمَامَ‏ زَمَانِهِ‏ مَاتَ‏ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً ‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏‏"}}<ref>"كسى كه بميرد و [[امام]] زمانش را نشناسد به مرگ جاهليّت مرده است؛ مسند احمد، ج ۴، ص ۹۶؛ مسند ابی داوود، ص ۲۵۹؛ مجمع الزوائد، ج ۵، ص ۲۱۸.</ref>. در این [[حدیث]] [[پیامبر اعظم]] {{صل}} [[شناخت]] و [[معرفت]] [[امام]] را به حدی مهم و کلیدی شمرده است که منکر بلکه جاهل [[امام عصر]] خود را در ردیف مردگان [[عصر جاهلی]] برشمرده است. از این [[حدیث]] می‌‌توان اهمیت کلیدی [[امامت]] را در [[اسلام]] شناخت. حال سؤال این است آیا مقصود از [[ضرورت شناخت امام]] عصر خود - تا بدین‌سان از مردن در [[جاهلیت]] اجتناب نمود - [[شناخت امام]] و [[حاکم]] مطلق هر زمانی است که فردی عادی و از راهکارهای مختلف مانند زر و زور به مسند [[حکومت]] تکیه زده است، مانند [[یزید]] فرد عیاش است؟<ref>ناگفته پیداست که عموم [[عالمان]] اهل سنت و مورخان [[صفات]] رذیله [[یزید]] را قبول دارند؛ مروج الذهب، ج ۳، ص ۷۹.</ref>. آیا واقعاً [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} [[شناخت]] امثال [[یزید]] را موجب رهانیدن از مردن عصر جاهلی برشمرده است؟ یا اینکه مقصود این است در هر عصر یک [[امام]] با [[صفات کمالی]] خاص به عنوان [[حجت الهی]] و [[جانشین]] حقیقی [[پیامبر]] در همه [[صفات]] وجود دارد که [[وظیفه]] [[مسلمانان]] [[شناخت]] آن نه صرف [[شناخت]] بلکه [[تبعیت]] از آن است. نگارنده از برادران [[اهل سنت]] و محققان آن می‌‌خواهد در ادله [[تشیع]] از جمله [[حدیث]] فوق با وجدان خود نگریسته، آنگاه داوری نمایند»<ref>[[محمد حسن قدردان قراملکی]]، [[امامت ۲ (کتاب)|امامت]]، ص۷۶ - ۸۲.</ref>.
[[رده:پاسخ‌هایی برای بازنویسی]]
 
== پرسش‌های وابسته ==
{{پرسش‌ وابسته}}
# [[امامت چیست؟ (پرسش)]]
# [[امامت در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[امامت در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)]]
# [[قرآن در مورد امامت چه آیاتی دارد؟ (پرسش)]]
# [[چه احادیثی در مورد امامت وجود دارد؟ (پرسش)]]
# [[امام کیست؟ (پرسش)]]
# [[امام در لغت و اصطلاح به چه معناست؟ (پرسش)]]
# [[امام در قرآن و حدیث به چه معنا به کار رفته است؟ (پرسش)]]
# [[قرآن در مورد امام چه آیاتی دارد؟ (پرسش)]]
# [[چه احادیثی در مورد امام وجود دارد؟ (پرسش)]]
# [[امامت چه کاربردهایی دارد؟ (پرسش)]]
# [[بحث از امامت چه اهمیت یا ضرورتی دارد؟ (پرسش)]]
# [[دیدگاه‌های مذاهب اسلامی در باره امامت چیست؟ (پرسش)]]
# [[موارد اختلافی امامیه و اهل سنت در مورد امامت چیست؟ (پرسش)]]
# [[نظر امامیه در مورد تعیین تکلیف بر خداوند بر وجوب امامت چیست؟ (پرسش)]]
# [[آیا وجوب تعیین امام بدعت‌آمیز است؟ (پرسش)]]
# [[آیا کلامی‌انگاری امامت بدعت‌آمیز است؟ (پرسش)]]
# [[آیا امامت موروثی است؟ (پرسش)]]
# [[آیا امامت از دوران کودکی امکان‌پذیر است؟ (پرسش)]]
# [[آیا مقام امامت بر مقام نبوت برتری دارد؟ (پرسش)]]
# [[آیا امامان شیعه بر دیگر پیامبران برتری دارند؟ (پرسش)]]
# [[آیا می‌توان به مقام امامت بدون مقام نبوت رسید؟ (پرسش)]]
# [[آیا امامت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)]]
# [[آیا غیبت امام با فلسفه ضرورت امامت ناسازگار است؟ (پرسش)]]
# [[آیا مهدویت با دموکراسی ناسازگار است؟ (پرسش)]]
# [[آیا امامت با اصل خاتمیت ناسازگار است؟ (پرسش)]]
{{پایان پرسش وابسته}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:پرسش]]
[[رده:پرسمان امامت]]
 
[[رده:(اا): پرسش‌های امامت با ۱ پاسخ]]
۱۱۸٬۲۸۱

ویرایش