جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۳، بخش دوم
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-]]]] :::::: +]]]] )) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
(۷ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{جعبه اطلاعات پرسش | {{جعبه اطلاعات پرسش | ||
| موضوع اصلی | | موضوع اصلی = [[فقه سیاسی (پرسش)|بانک جامع پرسش و پاسخ فقه سیاسی]] | ||
| تصویر = 110062.jpg | |||
| تصویر | | نمایه وابسته = [[کلیاتی از فقه سیاسی (نمایه)|کلیاتی از فقه سیاسی]] | ||
| مدخل اصلی = [[آزادی]] - [[عدالت]] | |||
| نمایه وابسته | | موضوعات وابسته = | ||
| مدخل اصلی | | تعداد پاسخ = ۱ | ||
| موضوعات وابسته | |||
| | |||
}} | }} | ||
'''رابطه آزادی با عدالت چیست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[فقه سیاسی (پرسش)|فقه سیاسی]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[فقه سیاسی]]''' مراجعه شود. | '''رابطه آزادی با عدالت چیست؟''' یکی از پرسشهای مرتبط به بحث '''[[فقه سیاسی (پرسش)|فقه سیاسی]]''' است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی '''[[فقه سیاسی]]''' مراجعه شود. | ||
== پاسخ نخست == | == پاسخ نخست == | ||
[[پرونده:11355.jpg|بندانگشتی| | [[پرونده:11355.jpg|بندانگشتی|راست|100px|[[محمد حسن قدردان قراملکی]]]] | ||
حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]''' در کتاب ''«[[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]»'' در اینباره گفته است: | حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[محمد حسن قدردان قراملکی]]''' در کتاب ''«[[آزادی در فقه و حدود آن (کتاب)|آزادی در فقه و حدود آن]]»'' در اینباره گفته است: | ||
خط ۵۷: | خط ۵۲: | ||
[[عدالت]] برای مراعات و تأمین [[حقوق]] [[شهروندان]] است و [[آزادی]] یکی از اساسیترین حقوق است و لذا آن را قید میزند. قابل [[یادآوری]] است که عدالت، فراگیرتر از آزادی و دارای گسترهای وسیعتر است، محدودکننده و قید آن میباشد. به گونهای که میتوان ادعا کرد اگر عدالت، محقق شود، در پی آن، آزادی هم به دست میآید، اما عکس آن صادق نیست، زیرا ممکن است جامعهای [[آزاد]] باشد، مثل [[جوامع]] لیبرالی، ولی همه حصهها و ساحتهای عدالت در آن، وجود نداشته باشد؛ اما در نگرش [[اسلامی]]، [[انسان]]، آزاد است تا بدون مانع فعالیت کند، مگر آنگاه که عدالت، آسیب بیند یا رفتارش، موجب اسارتهای درونی و بیرونی گردد. عدالت برای مراعات و تأمین حقوق شهروندان است؛ آزادی یکی از اساسیترین حقوق و بنابراین یکی از اجزای فربه عدالت به شمار میآید و برای آنکه این [[حق]] بنیادین در [[جامعه]] به دست آید، عدالت آن را قید میزند، آزادی است که در [[خانه]] و قالب [[دادگری]] تأمین میشود؛ لذا غالباً چنین است که اگر در جامعهای عدالت، حکمفرما شود، در آن آزادی نیز وجود خواهد داشت، به بیان دیگر، در همه عدالتها، آزادی هست، اما در همه آزادیها، عدالت نیست؛ آن گونه که تنها بعضی از آزادیها، عدالت هستند. | [[عدالت]] برای مراعات و تأمین [[حقوق]] [[شهروندان]] است و [[آزادی]] یکی از اساسیترین حقوق است و لذا آن را قید میزند. قابل [[یادآوری]] است که عدالت، فراگیرتر از آزادی و دارای گسترهای وسیعتر است، محدودکننده و قید آن میباشد. به گونهای که میتوان ادعا کرد اگر عدالت، محقق شود، در پی آن، آزادی هم به دست میآید، اما عکس آن صادق نیست، زیرا ممکن است جامعهای [[آزاد]] باشد، مثل [[جوامع]] لیبرالی، ولی همه حصهها و ساحتهای عدالت در آن، وجود نداشته باشد؛ اما در نگرش [[اسلامی]]، [[انسان]]، آزاد است تا بدون مانع فعالیت کند، مگر آنگاه که عدالت، آسیب بیند یا رفتارش، موجب اسارتهای درونی و بیرونی گردد. عدالت برای مراعات و تأمین حقوق شهروندان است؛ آزادی یکی از اساسیترین حقوق و بنابراین یکی از اجزای فربه عدالت به شمار میآید و برای آنکه این [[حق]] بنیادین در [[جامعه]] به دست آید، عدالت آن را قید میزند، آزادی است که در [[خانه]] و قالب [[دادگری]] تأمین میشود؛ لذا غالباً چنین است که اگر در جامعهای عدالت، حکمفرما شود، در آن آزادی نیز وجود خواهد داشت، به بیان دیگر، در همه عدالتها، آزادی هست، اما در همه آزادیها، عدالت نیست؛ آن گونه که تنها بعضی از آزادیها، عدالت هستند. | ||
در [[ادبیات]] [[قرآنی]] و [[اندیشه سیاسی]] [[اسلام]]، “خود متعالی” انسان، [[رهایی]] از [[قدرت]] مستبدانه و [[شکوفایی]] استعدادهای مادی و [[معنوی]] او مورد توجه قرار میگیرد. آزادی در این [[اندیشه]]، برای رسیدن به [[هدایت]] و [[انتخاب]] [[راه]] [[برتر]] و در بردارنده فضیلتهای بسیار دیگر است<ref>امام صادق{{ع}}: ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۶، ص۳۸۷ و نیز ج۷۱، ص۱۷۵.</ref>. با رهایی، [[آدمی]] به نوعی [[تعادل]] و [[ثبات]] شخصیتی دست مییابد، آزادی را در کنار عدالت، [[طلب]] میکند و یکی را فدای دیگری نمیسازد. “آزادم و میتوانم [[راه کمال]] خودم را طی کنم. نه اینکه چون آزاد هستم، به کمال خود رسیدهام”<ref>مرتضی مطهری، آزادی معنوی، ص۱۶.</ref>. آزادی برای شکستن قیود [[قدرت]] نامحدود و [[ثروت]] [[نامشروع]]، دارای [[ارزش]] است، ولی نمیتواند همه [[هدف]] باشد؛ نمیتوان همه قیدوبندها، حتی [[عدالت]] را گسست که [[گسستن]] آنها و [[آزادی]] مطلق، از میان برنده خود آزادی خواهد بود و نمیتواند تضمین کننده [[جامعه]] عادلانه و آزادانه باشد. “اگر آزادی را به ارباب خود بودن و [[بنده]] دیگری نبودن، [[تفسیر]] کنیم، این بحث مهم پیش میآید که کدام خود؟ هگل و [[افلاطون]] و طرفداران آنان با در نظر گرفتن “خود طبیعی” و [[پستتر]] و “خود معنوی” و [[برتر]]، از چیزی به نام “بردگی طبیعت”، یاد میکنند. [[انسان]] ممکن است در عین حال که هیچ [[اجبار]] بیرونی در کار نیست، برده [[طبیعت]] و “من پست” خود باشد؛ مفهوم منفی آزادی خدشهدار نباشد، اما [[آزاد]] به معنای مثبت آن نیز نباشد. آزادسازی خود، همیشه توأم با نوعی [[بردگی]] برای خود دیگر ماست. “خود طبیعی” و لجام گسیخته اگر آزاد باشد، معنایش در بندشدن “خود معقول” و [[معنوی]] ماست<ref>ر.ک: آیزایا برلین، چهار مقاله درباره آزادی، ص۲۵۱.</ref>. | در [[ادبیات]] [[قرآنی]] و [[اندیشه سیاسی]] [[اسلام]]، “خود متعالی” انسان، [[رهایی]] از [[قدرت]] مستبدانه و [[شکوفایی]] استعدادهای مادی و [[معنوی]] او مورد توجه قرار میگیرد. آزادی در این [[اندیشه]]، برای رسیدن به [[هدایت]] و [[انتخاب]] [[راه]] [[برتر]] و در بردارنده فضیلتهای بسیار دیگر است<ref>امام صادق {{ع}}: ر.ک: محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۶۶، ص۳۸۷ و نیز ج۷۱، ص۱۷۵.</ref>. با رهایی، [[آدمی]] به نوعی [[تعادل]] و [[ثبات]] شخصیتی دست مییابد، آزادی را در کنار عدالت، [[طلب]] میکند و یکی را فدای دیگری نمیسازد. “آزادم و میتوانم [[راه کمال]] خودم را طی کنم. نه اینکه چون آزاد هستم، به کمال خود رسیدهام”<ref>مرتضی مطهری، آزادی معنوی، ص۱۶.</ref>. آزادی برای شکستن قیود [[قدرت]] نامحدود و [[ثروت]] [[نامشروع]]، دارای [[ارزش]] است، ولی نمیتواند همه [[هدف]] باشد؛ نمیتوان همه قیدوبندها، حتی [[عدالت]] را گسست که [[گسستن]] آنها و [[آزادی]] مطلق، از میان برنده خود آزادی خواهد بود و نمیتواند تضمین کننده [[جامعه]] عادلانه و آزادانه باشد. “اگر آزادی را به ارباب خود بودن و [[بنده]] دیگری نبودن، [[تفسیر]] کنیم، این بحث مهم پیش میآید که کدام خود؟ هگل و [[افلاطون]] و طرفداران آنان با در نظر گرفتن “خود طبیعی” و [[پستتر]] و “خود معنوی” و [[برتر]]، از چیزی به نام “بردگی طبیعت”، یاد میکنند. [[انسان]] ممکن است در عین حال که هیچ [[اجبار]] بیرونی در کار نیست، برده [[طبیعت]] و “من پست” خود باشد؛ مفهوم منفی آزادی خدشهدار نباشد، اما [[آزاد]] به معنای مثبت آن نیز نباشد. آزادسازی خود، همیشه توأم با نوعی [[بردگی]] برای خود دیگر ماست. “خود طبیعی” و لجام گسیخته اگر آزاد باشد، معنایش در بندشدن “خود معقول” و [[معنوی]] ماست<ref>ر.ک: آیزایا برلین، چهار مقاله درباره آزادی، ص۲۵۱.</ref>. | ||
چرایی [[لزوم]] [[اطاعت اولی الامر]] و محدودساختن آزادی از آنجاست که [[حکم]] به [[عدل]] میکند، تقدیر در [[آیه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ...}}<ref>«از خداوند فرمان برید.».. سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> آن است که [[مردم]] از [[خداوند]] [[اطاعت]] میکنند؛ زیرا که [[عادل]] است و [[اطاعت از رسول]] نیز [[واجب]] است؛ زیرا او [[امر الهی]] را بیان میکند و از [[اولی الامر]] نیز باید اطاعت کرد؛ زیرا آن امر به عنوان [[امانت]] به آنان واگذار شده است، پس هر کس که امر به [[حق]] میکند و عادل است، اولی الامر است؛ زیرا بر خلاف [[حکم خداوند]] امر نمیکند، [[شریعت]]، [[عقل]] [[نورانی]] و [[رأی]] برتر است و اساس آن بر عدل؛ [[دولت]] ایجاد نمیشود مگر هنگامی که عدالت ورزد و [[حاکم]] عادل کسی است که [[حقوق مردم]] خود را رعایت میکند و آنها را به سوی حق و برای حق [[هدایت]] میکند و اموری که [[حقوق]] آنان را تضمین کند، وضع میکند<ref>ر.ک: عبدالمنعم الحفنی، موسوعه القرآن العظیم الجزء الثانی، ص۲۳۳۰.</ref>. | چرایی [[لزوم]] [[اطاعت اولی الامر]] و محدودساختن آزادی از آنجاست که [[حکم]] به [[عدل]] میکند، تقدیر در [[آیه]] {{متن قرآن|أَطِيعُوا اللَّهَ...}}<ref>«از خداوند فرمان برید.».. سوره نساء، آیه ۵۹.</ref> آن است که [[مردم]] از [[خداوند]] [[اطاعت]] میکنند؛ زیرا که [[عادل]] است و [[اطاعت از رسول]] نیز [[واجب]] است؛ زیرا او [[امر الهی]] را بیان میکند و از [[اولی الامر]] نیز باید اطاعت کرد؛ زیرا آن امر به عنوان [[امانت]] به آنان واگذار شده است، پس هر کس که امر به [[حق]] میکند و عادل است، اولی الامر است؛ زیرا بر خلاف [[حکم خداوند]] امر نمیکند، [[شریعت]]، [[عقل]] [[نورانی]] و [[رأی]] برتر است و اساس آن بر عدل؛ [[دولت]] ایجاد نمیشود مگر هنگامی که عدالت ورزد و [[حاکم]] عادل کسی است که [[حقوق مردم]] خود را رعایت میکند و آنها را به سوی حق و برای حق [[هدایت]] میکند و اموری که [[حقوق]] آنان را تضمین کند، وضع میکند<ref>ر.ک: عبدالمنعم الحفنی، موسوعه القرآن العظیم الجزء الثانی، ص۲۳۳۰.</ref>. | ||
خط ۶۳: | خط ۵۸: | ||
[[شهید صدر]]، بحث [[عدالت اجتماعی]] در عرصه [[اقتصادی]] را بیان میکند که البته این بحث ویژه [[عدالت اقتصادی]] نیست، او بر این [[باور]] است که [[اسلام]]، [[عدالت]] را به عنوان مبنایی بنیادین برای شکلگیری [[خط مشی]] اقتصادی قرار داده است و آن را صرفاً به عنوان مفهومی تجریدی، پایه قرار نداده و نیز به صورت باز و رها بدان [[دعوت]] نکرده است تا قابلیت هرگونه [[تفسیر]] و برداشتی را داشته باشد، همچنان که توجیه و تعبیر آن را به [[جوامع انسانی]] واگذار نکرده است که با توجه به گوناگونی اندیشههای [[تمدنی]] و برداشتهای آنها از [[زندگی]]، دیدگاههای متفاوتی در مورد عدالت اجتماعی دارند، بلکه اسلام این مفهوم را ضمن سیاستگذاری و [[برنامهریزی]] معین تعریف و تبیین کرده است و توانسته آن [[تصمیم]] را در [[واقعیت]] زنده [[اجتماعی]]، مجسم سازد؛ واقعیتی که همه رگها و تارو پودش با مفهوم [[اسلامی]] عدالت، عجین است؛ بنابراین کافی نیست که تنها به فراخوانی اسلام از عدالت اجتماعی بسنده شود، بلکه همچنین بر ماست که تصورات، [[بینش]] و مفهوم تفصیلی ویژه اسلام از عدالت را بشناسیم<ref>سید محمدباقر صدر، اقتصادنا، ص۳۰۳.</ref>. طبیعی است که در این فرایند تبیینی، جایگاه [[آزادی]] نسبت به عدالت نیز آشکار گردد، آن گونه که با توجه به شاکلههای تمدنی، آزادی طرح شده در [[اندیشه غربی]] با آنچه در [[فکر اسلامی]] مطرح میشود، رویکردی کاملاً متفاوت دارد. | [[شهید صدر]]، بحث [[عدالت اجتماعی]] در عرصه [[اقتصادی]] را بیان میکند که البته این بحث ویژه [[عدالت اقتصادی]] نیست، او بر این [[باور]] است که [[اسلام]]، [[عدالت]] را به عنوان مبنایی بنیادین برای شکلگیری [[خط مشی]] اقتصادی قرار داده است و آن را صرفاً به عنوان مفهومی تجریدی، پایه قرار نداده و نیز به صورت باز و رها بدان [[دعوت]] نکرده است تا قابلیت هرگونه [[تفسیر]] و برداشتی را داشته باشد، همچنان که توجیه و تعبیر آن را به [[جوامع انسانی]] واگذار نکرده است که با توجه به گوناگونی اندیشههای [[تمدنی]] و برداشتهای آنها از [[زندگی]]، دیدگاههای متفاوتی در مورد عدالت اجتماعی دارند، بلکه اسلام این مفهوم را ضمن سیاستگذاری و [[برنامهریزی]] معین تعریف و تبیین کرده است و توانسته آن [[تصمیم]] را در [[واقعیت]] زنده [[اجتماعی]]، مجسم سازد؛ واقعیتی که همه رگها و تارو پودش با مفهوم [[اسلامی]] عدالت، عجین است؛ بنابراین کافی نیست که تنها به فراخوانی اسلام از عدالت اجتماعی بسنده شود، بلکه همچنین بر ماست که تصورات، [[بینش]] و مفهوم تفصیلی ویژه اسلام از عدالت را بشناسیم<ref>سید محمدباقر صدر، اقتصادنا، ص۳۰۳.</ref>. طبیعی است که در این فرایند تبیینی، جایگاه [[آزادی]] نسبت به عدالت نیز آشکار گردد، آن گونه که با توجه به شاکلههای تمدنی، آزادی طرح شده در [[اندیشه غربی]] با آنچه در [[فکر اسلامی]] مطرح میشود، رویکردی کاملاً متفاوت دارد. | ||
با توجه به همین امر، آزادی و عدالت در کنار هم قرار میگیرند، با اصل عدالت، [[تبعیضها]] برطرف میشود هر کس به [[حق]] خویش دست مییابد و در پرتو این تعامل و حضور آزادی در [[جامعه]]، [[امنیت روانی]] [[شهروندان]] تأمین شده و در جامعه [[الفت]] و [[همدلی]] ایجاد میشود، در [[کلامی]] از [[رسول اکرم]]{{صل}} آمده است که [[مساوات]] و [[برابری]]، قلبها را آرام میکند: {{متن حدیث|استووا تستو قلوبكم}}<ref>ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول{{صل}})، ص۱۸۷.</ref>. | با توجه به همین امر، آزادی و عدالت در کنار هم قرار میگیرند، با اصل عدالت، [[تبعیضها]] برطرف میشود هر کس به [[حق]] خویش دست مییابد و در پرتو این تعامل و حضور آزادی در [[جامعه]]، [[امنیت روانی]] [[شهروندان]] تأمین شده و در جامعه [[الفت]] و [[همدلی]] ایجاد میشود، در [[کلامی]] از [[رسول اکرم]] {{صل}} آمده است که [[مساوات]] و [[برابری]]، قلبها را آرام میکند: {{متن حدیث|استووا تستو قلوبكم}}<ref>ابوالقاسم پاینده، نهج الفصاحة (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول {{صل}})، ص۱۸۷.</ref>. | ||
[[معتدل]] و همسطح باشید و در میان شما ناهمواریها و [[تبعیضها]] وجود نداشته باشد، تا دلهای شما به هم نزدیک شود و در یک سطح قرار بگیرد؛ یعنی اگر در [[کارها]] و موهبتها و [[نعمتهای خدا]] بین شما شکاف و فاصله افتاد بین دلهای شما هم قهراً فاصله میافتد، آن وقت دیگر نمیتوانید همدل و همفکر باشید و در یک صف قرار بگیرید<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۷۴۳.</ref>. | [[معتدل]] و همسطح باشید و در میان شما ناهمواریها و [[تبعیضها]] وجود نداشته باشد، تا دلهای شما به هم نزدیک شود و در یک سطح قرار بگیرد؛ یعنی اگر در [[کارها]] و موهبتها و [[نعمتهای خدا]] بین شما شکاف و فاصله افتاد بین دلهای شما هم قهراً فاصله میافتد، آن وقت دیگر نمیتوانید همدل و همفکر باشید و در یک صف قرار بگیرید<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲۳، ص۷۴۳.</ref>. | ||
[[حضرت علی]]{{ع}} در مورد تأثیر [[عدالت]] در پیوند و نزدیکی [[انسانها]] میفرمایند: {{متن حدیث|الْإِنْصَافُ يَرْفَعُ الْخِلَافَ وَ يُوجِبُ الِائْتِلَافَ}}<ref>عبدالواحد آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ح۱۶۶۸، ص۱۰۰.</ref>. عدالت [[مخالفت]] را از میان میبرد و پیوند و [[الفت]] بار میآورد. | [[حضرت علی]] {{ع}} در مورد تأثیر [[عدالت]] در پیوند و نزدیکی [[انسانها]] میفرمایند: {{متن حدیث|الْإِنْصَافُ يَرْفَعُ الْخِلَافَ وَ يُوجِبُ الِائْتِلَافَ}}<ref>عبدالواحد آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ح۱۶۶۸، ص۱۰۰.</ref>. عدالت [[مخالفت]] را از میان میبرد و پیوند و [[الفت]] بار میآورد. | ||
و بخشی از عدالت با حضور [[آزادی]] فراهم میشود؛ یعنی اگر عدالت و آزادی نباشد، [[امنیت]] نخواهد بود و اگر امنیت نباشد، هیچ از آن دو»<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۰.</ref> | و بخشی از عدالت با حضور [[آزادی]] فراهم میشود؛ یعنی اگر عدالت و آزادی نباشد، [[امنیت]] نخواهد بود و اگر امنیت نباشد، هیچ از آن دو»<ref>[[سید کاظم سیدباقری|سیدباقری، سید کاظم]]، [[آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم (کتاب)|آزادی سیاسی از منظر قرآن کریم]]، ص ۵۰.</ref> | ||
}} | }} | ||
== [[:رده:آثار فقه سیاسی|منبعشناسی جامع فقه سیاسی]] == | |||
{{منبع جامع}} | |||
==[[:رده:آثار فقه سیاسی|منبعشناسی جامع فقه سیاسی]]== | |||
{{ | |||
* [[:رده:کتابشناسی کتابهای فقه سیاسی|کتابشناسی فقه سیاسی]]؛ | * [[:رده:کتابشناسی کتابهای فقه سیاسی|کتابشناسی فقه سیاسی]]؛ | ||
* [[:رده:مقالهشناسی مقالههای فقه سیاسی|مقالهشناسی فقه سیاسی]]؛ | * [[:رده:مقالهشناسی مقالههای فقه سیاسی|مقالهشناسی فقه سیاسی]]؛ | ||
* [[:رده:پایاننامهشناسی پایاننامههای فقه سیاسی|پایاننامهشناسی فقه سیاسی]]. | * [[:رده:پایاننامهشناسی پایاننامههای فقه سیاسی|پایاننامهشناسی فقه سیاسی]]. | ||
{{پایان | {{پایان منبع جامع}} | ||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:پرسش]] | ||
[[رده:پرسمان فقه سیاسی]] | [[رده:پرسمان فقه سیاسی]] | ||
[[رده:(اا): پرسشهای فقه سیاسی با ۱ پاسخ]] | [[رده:(اا): پرسشهای فقه سیاسی با ۱ پاسخ]] |