←خلافت دوم
خط ۴۲: | خط ۴۲: | ||
[[امام]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] میفرماید: "الا ای [[تاریخ]] بدانید که [[فرزند ابو قحافه]] [[خلافت مسلمین]] را چون پیراهن بیقوارهای درپوشید، در حالی که به خوبی میدانست ناخدای کشتی [[خلافت]] جز [[علی]] نیست. [[فضایل]] چون سیل از کوهسار وجودم فرو ریزد و بر [[آسمان]] جایم تیزپروازی نرسد. امّا با این همه از [[خلافت]] [[چشم]] پوشیدم و از آن کناره گرفتم، زیرا [[نیک]] اندیشیدم که یا باید تنها و بییاور [[قیام]] کنم یا بر تاریکیهای کور [[صبر]] پیشه سازم؛ تاریکیهایی که بزرگسالان را فرسوده و فرتوت سازد و بر سیمای [[نوجوانان]] غبار [[پیری]] بپاشد و [[مؤمن]] را به [[رنج]] آورَد تا آنگاه که به [[ملاقات]] [[خدا]] بشتابد. پس [[شکیبایی]] را عاقلانهتر یافتم و آن را برگزیدم. آری، [[صبر]] کردم، امّا چه صبری! چون آنکه خار در چشمش خلیده و استخوان در گلویش مانده باشد. میدیدم که میراثم به تاراج میرود. [[خلافت]] [[دست]] به دست شد. این چنین بود تا روزگار [[خلیفه اول]] به سر آمد و او [[خلافت]] را به دیگری پاس داد... شگفتا، او که در زندگیاش میخواست از مرکب [[خلافت]] به زیر آید، چگونه آن را برای دیگری پس از مرگش زین کرد! [[راستی]] هر یک تا توانستند [[ناقه]] [[خلافت]] را به سهم خود دوشیدند<ref>{{متن حدیث|أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ، فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً. حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ [ابْنِ الْخَطَّابِ] بَعْدَهُ... فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا"}}؛ [[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]</ref><ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۳۷۱.</ref>. | [[امام]] {{ع}} در [[نهج البلاغه]] میفرماید: "الا ای [[تاریخ]] بدانید که [[فرزند ابو قحافه]] [[خلافت مسلمین]] را چون پیراهن بیقوارهای درپوشید، در حالی که به خوبی میدانست ناخدای کشتی [[خلافت]] جز [[علی]] نیست. [[فضایل]] چون سیل از کوهسار وجودم فرو ریزد و بر [[آسمان]] جایم تیزپروازی نرسد. امّا با این همه از [[خلافت]] [[چشم]] پوشیدم و از آن کناره گرفتم، زیرا [[نیک]] اندیشیدم که یا باید تنها و بییاور [[قیام]] کنم یا بر تاریکیهای کور [[صبر]] پیشه سازم؛ تاریکیهایی که بزرگسالان را فرسوده و فرتوت سازد و بر سیمای [[نوجوانان]] غبار [[پیری]] بپاشد و [[مؤمن]] را به [[رنج]] آورَد تا آنگاه که به [[ملاقات]] [[خدا]] بشتابد. پس [[شکیبایی]] را عاقلانهتر یافتم و آن را برگزیدم. آری، [[صبر]] کردم، امّا چه صبری! چون آنکه خار در چشمش خلیده و استخوان در گلویش مانده باشد. میدیدم که میراثم به تاراج میرود. [[خلافت]] [[دست]] به دست شد. این چنین بود تا روزگار [[خلیفه اول]] به سر آمد و او [[خلافت]] را به دیگری پاس داد... شگفتا، او که در زندگیاش میخواست از مرکب [[خلافت]] به زیر آید، چگونه آن را برای دیگری پس از مرگش زین کرد! [[راستی]] هر یک تا توانستند [[ناقه]] [[خلافت]] را به سهم خود دوشیدند<ref>{{متن حدیث|أَمَا وَ اللَّهِ لَقَدْ تَقَمَّصَهَا فُلَانٌ ابْنُ أَبِي قُحَافَةَ وَ إِنَّهُ لَيَعْلَمُ أَنَّ مَحَلِّي مِنْهَا مَحَلُّ الْقُطْبِ مِنَ الرَّحَى يَنْحَدِرُ عَنِّي السَّيْلُ وَ لَا يَرْقَى إِلَيَّ الطَّيْرُ فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِي بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ عَلَى طَخْيَةٍ عَمْيَاءَ يَهْرَمُ فِيهَا الْكَبِيرُ وَ يَشِيبُ فِيهَا الصَّغِيرُ وَ يَكْدَحُ فِيهَا مُؤْمِنٌ حَتَّى يَلْقَى رَبَّهُ، فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً. حَتَّى مَضَى الْأَوَّلُ لِسَبِيلِهِ فَأَدْلَى بِهَا إِلَى فُلَانٍ [ابْنِ الْخَطَّابِ] بَعْدَهُ... فَيَا عَجَباً بَيْنَا هُوَ يَسْتَقِيلُهَا فِي حَيَاتِهِ إِذْ عَقَدَهَا لِآخَرَ بَعْدَ وَفَاتِهِ لَشَدَّ مَا تَشَطَّرَا ضَرْعَيْهَا"}}؛ [[نهج البلاغه]]، [[خطبه ۳ نهج البلاغه|خطبه ۳]]</ref><ref>[[سید حسین دینپرور|دینپرور، سید حسین]]، [[دانشنامه نهج البلاغه ج۱ (کتاب)|دانشنامه نهج البلاغه]]، ج۱، ص۳۷۱.</ref>. | ||
===خلافت | ===دومین خلافت=== | ||
{{اصلی|خلافت عمر}} | {{اصلی|خلافت عمر}} | ||
[[عمر بن خطاب]] به عنوان [[خلیفه دوم]] و [[جانشین]] [[رسول خدا]] {{صل}} بر [[مسند خلافت]] نشست. او برای اولین بار عنوان [[خلیفه رسول خدا]] را که از زمان [[ابوبکر]] بر [[خلیفه]] اطلاق میشد، [[تغییر]] داد و خود را [[امیرالمؤمنین]] نامید. در زمان او دو تحول عمده در [[حکومت]] صورت گرفت: | [[عمر بن خطاب]] به عنوان [[خلیفه دوم]] و [[جانشین]] [[رسول خدا]] {{صل}} بر [[مسند خلافت]] نشست. او برای اولین بار عنوان [[خلیفه رسول خدا]] را که از زمان [[ابوبکر]] بر [[خلیفه]] اطلاق میشد، [[تغییر]] داد و خود را [[امیرالمؤمنین]] نامید. در زمان او دو تحول عمده در [[حکومت]] صورت گرفت: |