جز
جایگزینی متن - 'موضعی' به 'مکانی'
بدون خلاصۀ ویرایش |
جز (جایگزینی متن - 'موضعی' به 'مکانی') |
||
(۵ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = نهضتهای پس از عاشورا | | موضوع مرتبط = نهضتهای پس از عاشورا | ||
| عنوان مدخل = قیام محمد بن عبدالله محض | | عنوان مدخل = قیام محمد بن عبدالله محض | ||
| مداخل مرتبط = | | مداخل مرتبط = [[قیام محمد بن عبدالله محض در تاریخ اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== | == مقدمه == | ||
از | یکی از نهضتهایی که پس از [[قیام عاشورا]] روی داد و سردار آن از [[بنیهاشم]] و از [[خاندان پیامبر]] {{صل}} بود، نهضت [[محمد بن عبدالله بن الحسن بن الحسن بن علی بن ابی طالب]] {{ع}} است، او با دو واسطه از طرف پدر به [[امام حسن]] {{ع}} میرسد. | ||
او با دو واسطه به [[امام حسن]]{{ع}} | |||
==آشنایی با صاحب قیام== | == آشنایی با صاحب قیام == | ||
{{اصلی|محمد بن عبدالله محض}} | {{اصلی|محمد بن عبدالله محض}} | ||
===پدر=== | === پدر === | ||
پدر او عبدالله فرزند [[حسن مثنی]] فرزند [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} | پدر او عبدالله فرزند [[حسن مثنی]] فرزند [[امام حسن مجتبی]] {{ع}} و مادر پدرش [[فاطمه دختر امام حسین]] {{ع}} است و چون عبدالله هم از ناحیه پدر و هم از طرف مادر به [[رسول خدا]] {{صل}} میرسد، او را «[[عبدالله محض]]» مینامند<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۷۲.</ref>. | ||
[[ | === مادر === | ||
مادر [[محمد بن عبدالله]] [[هند]] دختر ابوعبیدة بن عبدالله بن زمعة بن اسود بن مطلب بن عبدالعزی بن قصی است؛ بنابراین همچنان که نسبت محمد از ناحیه پدر به هاشم و بعد از آن به قصی میرسد، از طرف مادر نیز به قصی منتهی میگردد؛ از طرف پدر و مادر هر دو از [[قریش]] است و از آنجا که از طرف پدر و مادر و مادر مادرش تا آخر هیچ کنیزی وجود ندارد، [[محمد صریح قریش]] نامیده میشد<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۷۳.</ref>. | |||
== | === لقب نفس زکیه === | ||
علمای [[آل ابیطالب]] او را «[[نفس زکیه]]» مینامیدند، [[کنیه]] او [[ابوعبدالله]] و همان مقتول کنار [[احجار الزیت]] است<ref>احجار الزیت: مکانی در مدینه نزدیک به زوراء است، و محل برگزاری نماز استسقاء است. و عمرانی گفته است: احجار الزیت مکانی داخل مدینه است. (معجم البلدان، ج۱، ص۱۰۹).</ref>. او [[افضل]] [[خاندان]] و بزرگترین [[اهل]] [[زمان]] خود در [[آگاهی]] به [[کتاب خدا]] و [[حفظ]] آن و آگاهی در [[دین]] و [[شجاعت]] بود<ref>این بنا بر عقیده ابوالفرج میباشد که قائل به امامت حضرت صادق {{ع}} نبوده است.</ref>، به طوری که کسی [[شک]] نداشت که او همان [[مهدی]] است و آنقدر این مطلب در میان [[عامه]] [[مردم]] شایع شد که از [[جعفر بن محمد]] {{ع}} سخنی درباره او نقل شد که: او به [[ملک]] نمیرسد و [[حکومت]] در [[عباسیان]] میباشد و [[بنیعباس]] متوجه امری شدند که در آن [[طمع]] نداشتند<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۷۴.</ref>. | |||
و [[ | |||
=== | === ولادت === | ||
[[محمد بن عبدالله]] در سال ۱۰۰ متولد شد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۲۳۷.</ref>، هنگامی که به [[دنیا]] آمد خال سیاهی میان دو کتف او همانند بیضهای بود<ref>مقاتل الطالبیین، ص۲۳۸.</ref> و رنگ او گندمگون، فربه، [[شجاع]] و بسیار نیرومند بود، او بسیار [[نماز]] میخواند و [[روزه]] میگرفت<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۵۵۳.</ref>. به او [[مهدی]] گفته میشد و «صریح [[قریش]]» نامیده میشد<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۷۵.</ref>. | |||
او [[ | |||
و | |||
پس از | |||
== پیشگویی امام صادق {{ع}} == | |||
[[ | [[ابن اثیر]] گوید: از جعفر [[الصادق]] {{ع}} در رابطه با امر محمد سؤال شد؟ او فرمود: {{متن حدیث|فِتْنَةٌ، يُقْتَلُ مُحَمَّدُ وَ يُقْتَلُ أَخُوهُ لِأَبِیهِ وَ اُمِّهِ بِالْعِراق، وَ حَوافِرُ فَرَسِهِ فِي مَاءٍ}}<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۵۵۳.</ref>؛ «فتنهای است که محمد در آن کشته میشود و [[برادر]] او از پدر و مادرش نیز در [[عراق]] کشته میشود در حالی که پای اسب او در آبی است». امالحسین دختر [[عبدالله بن محمد بن علی بن الحسین]] گوید: از عمویم [[جعفر بن محمد]] {{ع}} پرسیدم: فدایت شوم، امر محمد چگونه خواهد بود؟ فرمود: فتنهای است که در آن محمد نزد خانه [[رومی]] کشته میشود و برادر پدر و مادریاش در عراق کشته میشود در حالی که پای اسب او در آبی باشد<ref>مقاتل الطالبیین، ص۲۴۸.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۷۶.</ref> | ||
== | == [[قیام محمد بن عبدالله بن الحسن]] == | ||
[[محمد بن عبدالله]] | [[ابن اثیر]] گوید: در سال ۱۴۵ دو شب مانده به آخر ماه [[جمادی]] الآخره، محمد بن عبدالله [[قیام]] کرد بعد از آنکه منصور [[خاندان]] و اهل او را به [[عراق]] آورده و [[ریاح]] ([[حاکم مدینه]]) را به مدینه بازگرداند و او را [[امیر]] آن کرد؛ او به شدت در [[طلب]] و جستجوی محمد برآمد و بر او سخت گرفت تا اینکه پسرش افتاد و از [[دنیا]] رفت<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۵۲۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۸۴.</ref> | ||
روزی محمد بن عبدالله بر سر چاهی در [[مدینه]] آمد و در حالی به اصحابش آب میداد که تا گلویش در آب فرو رفته بود، و [[بدن]] او به سبب بزرگیاش پنهان نمیشد؛ به [[ریاح]] (امیر مدینه) خبر رسید که او در مذار است، پس با [[سپاه]] خود به [[طلب]] او رفت ولی محمد از راه او دور شده و در خانهای از [[قبیله]] بنیجهینه مخفی گردید؛ چون ریاح او را ندید به [[خانه]] [[مروان]] بازگشت. | روزی محمد بن عبدالله بر سر چاهی در [[مدینه]] آمد و در حالی به اصحابش آب میداد که تا گلویش در آب فرو رفته بود، و [[بدن]] او به سبب بزرگیاش پنهان نمیشد؛ به [[ریاح]] (امیر مدینه) خبر رسید که او در مذار است، پس با [[سپاه]] خود به [[طلب]] او رفت ولی محمد از راه او دور شده و در خانهای از [[قبیله]] بنیجهینه مخفی گردید؛ چون ریاح او را ندید به [[خانه]] [[مروان]] بازگشت. | ||
سپس به دلیل شدت جستجو و تعقیب، محمد بن عبدالله پیش از موعد مقرر که با برادرش [[ابراهیم]] [[وعده]] کرده بود، خروج کرد و برخی نیز او را بر خروج تحریک کردند. چون به ریاح امیر مدینه خبر رسید که محمد بن عبدالله امشب خروج خواهد کرد، گروهی را فرستاد و تعدادی از [[علویان]] را گرفتند از آن جمله [[جعفر بن محمد بن علی بن الحسین]] و [[حسین بن علی بن حسین بن علی]] و [[حسن بن علی بن الحسن بن علی بن الحسین]] و بزرگانی از [[قریش]] که [[اسماعیل بن ایوب]] و فرزندش خالد در میان آنان بودند. | |||
همان وقت که این افراد نزد ریاح بودند، محمد خروج کرد و [[قیام]] نمود و آنان صدای [[تکبیر]] شنیدند. محمد با یکصد و پنجاه نفر از «مذار» آمد و به سوی [[زندان]] رفت و در زندان را [[شکست]] و هرکس را که در آن بود [[آزاد]] کرد و به سوی [[دارالاماره]] و قصر آمد و به [[اصحاب]] خود میگفت: کسی را نکشید مگر اینکه آنان بکشند. پس ریاح از برخورد با آنان خودداری کرد، و آنان از باب [[مقصوره]] وارد شدند و ریاح و برادرش عباس را به همراه پسر مسلم بن عقبه در دارالاماره [[زندانی]] نمودند<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۵۲۹- ۵۳۱.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۸۴.</ref> | |||
== | == [[نامه]] منصور == | ||
منصور نامهای به [[محمد بن عبدالله]] نوشت که در آن آمده بود: {{متن قرآن|إِنَّمَا جَزَاءُ الَّذِينَ يُحَارِبُونَ الله وَرَسُولَهُ وَيَسْعَوْنَ فِي الْأَرْضِ فَسَادًا أَنْ يُقَتَّلُوا أَوْ يُصَلَّبُوا أَوْ تُقَطَّعَ أَيْدِيهِمْ وَأَرْجُلُهُمْ مِنْ خِلَافٍ أَوْ يُنْفَوْا مِنَ الْأَرْضِ}}<ref>«کیفر کسانی که با خداوند و پیامبرش به جنگ برمیخیزند و در زمین به تبهکاری میکوشند جز این نیست که کشته یا به دار آویخته شوند یا دستها و پاهایشان ناهمتا بریده شود یا از سرزمین خود تبعید گردند؛ این (کیفرها) برای آنان خواری در این جهان است و در جهان واپسین عذابی سترگ خواهند داشت» سوره مائده، آیه ۳۳.</ref> و برای تو [[عهد]] و [[پیمان]] خدا و [[ذمه]] [[رسول]] اوست که تو را [[امان]] دهم و همه [[فرزندان]] و برادران و خاندان تو و هرکس که تو را [[متابعت]] کند [[خون]] و مالش محفوظ باشد و از هر خونی که ریختهای و یا [[مالی]] که گرفتهای در میگذرم، و هزار هزار درهم به تو عطا مینمایم، و نیازهای تو را برمیآورم، و تو را در هر شهری که بخواهی سکنی میدهم، و هر کس از [[اهل بیت]] تو که در [[زندان]] من است رها میسازم، و هرکس نزد تو آمده و با تو [[بیعت]] کرده او را [[امان]] میدهم، و اگر میخواهی برای خود [[پیمان]] بگیری کسی را نزد من روانه کن تا آن امان و [[میثاق]] و [[عهد]] را بگیرد. والسلام<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۵۳۶.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۸۸.</ref> | |||
تو | |||
و هیچکدام از [[بنیهاشم]] ندارد آنچه ما داریم از [[خویشی]] و پیشینه و [[فضیلت]] | == پاسخ [[محمد بن عبدالله]] == | ||
و نیز ما فرزندان [[مادر رسول خدا]]{{صل}} [[فاطمه]] دختر [[عمرو]] در [[جاهلیت]]، و فرزندان دختر او فاطمه{{س}} در [[اسلام]] هستیم، نه شما؛ [[خداوند]] ما را [[برگزیده]] و برای ما [[اختیار]] کرده است، پس پدر ما از [[پیامبران]] محمد است و [[افضل]] آنان است؛ و از نیاکان اولین آنان در [[اسلام آوردن]] علی{{ع}} | او در جواب [[نامه]] منصور نوشت: من همان زمانی را که تو بر من عرضه کردی، به تو میدهم؛ زیرا این [[حق]] ما میباشد؛ و این ادعا را شما به وسیله ما نمودید و [[شیعیان]] ما را [[بسیج]] کردید و از آن بهره بردید. به [[درستی]] که علی {{ع}} که [[وصی]] و [[امام]] بود، [[پدر]] ما است، پس چگونه شما [[ولایت]] او را به [[ارث]] بردید در حالی که [[اولاد]] او زنده هستند؟ تو میدانی کسی مطالبه این امر ([[حکومت]]) را نکرده است که [[نسب]] و [[شرافت]] ما را داشته باشد؛ ما نه [[فرزندان]] [[لعنت شدگان]] و نه رانده شدگان و نه [[آزاد]] شدگان هستیم. و هیچکدام از [[بنیهاشم]] ندارد آنچه ما داریم از [[خویشی]] و پیشینه و [[فضیلت]] و نیز ما فرزندان [[مادر رسول خدا]] {{صل}} [[فاطمه]] دختر [[عمرو]] در [[جاهلیت]]، و فرزندان دختر او فاطمه {{س}} در [[اسلام]] هستیم، نه شما؛ [[خداوند]] ما را [[برگزیده]] و برای ما [[اختیار]] کرده است، پس پدر ما از [[پیامبران]] محمد است و [[افضل]] آنان است؛ و از نیاکان اولین آنان در [[اسلام آوردن]] علی {{ع}} است، و از [[همسران]] بهترین آنان [[خدیجه]] است که او اولین کسی است که به سوی [[قبله]] [[نماز]] گزارد، و از [[دختران]] بهترین آنان فاطمه {{س}} [[سرور زنان عالم]] و [[بهشتیان]] است، و از زاده شدگان در اسلام حسن و حسین {{عم}} دو [[سید جوانان بهشت]] هستند. ...<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۵۳۶.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۸۹.</ref> | ||
== | == اعزام [[سپاه]] == | ||
زید مولی مسمع بن عبدالملک گوید: هنگامی که [[محمد بن عبدالله]] [[قیام]] کرد [[ابوجعفر منصور]] [[برادر]] زاده خود [[عیسی بن موسی]] را طلبید و به او گفت: به سوی محمد بن عبدالله روانه شو که او خروج کرده است. وقتی عیسی به «فید»<ref>فید: نام مکانی میان مکه و کوفه است که در وسط آن قلعهای بوده که مسافران وسائل و خوراکیهایی که مورد نیازشان نبوده است تا هنگام بازگشت در آنجا میگذاردند، و همچنین علوفه در آنجا گرد میآوردند تا به حاجیان و مسافران بفروشند. (مراصد الاطلاع، ج۳، ص۱۰۴۹).</ref> رسید نامهای به محمد نوشت و او را [[امان]] داد، و [[نامه]] را توسط [[محمد بن زید]] برای او و [[اهل]] مدینه فرستاد. محمد بن زید به مدینه رفت و گفت: ای [[مردم مدینه]]! من محمد بن زید هستم، از نزد [[امیرالمؤمنین]] (منصور) که زنده بود آمدم و این [[عیسی بن موسی]] است که به سوی شما آمده است و شما را امان میدهد. | |||
[[ | |||
و | |||
محمد در پاسخ به عیسی گفت: تو را با [[رسول خدا]] {{صل}} [[خویشاوندی]] نزدیکی است و من تو را به [[کتاب خدا]] و [[سنت پیامبر]] {{صل}} و عمل به [[طاعت]] او دعوت مینمایم و تو را از [[غضب]] و [[عذاب]] او برحذر میدارم و به [[خدا]] [[سوگند]] من از این تصمیمی که گرفتهام روی بر نگردانم تا اینکه خدا را [[ملاقات]] نمایم؛ و تو [[پرهیز]] کن از اینکه کسی تو را بکشد که تو را دعوت به سوی خدا میکند که در این صورت بدترین کشتهها خواهی بود، و یا اینکه تو او را بکشی که [[گناه]] تو بزرگتر میشود. | |||
هنگامی که آن فرستاده [[پیام]] محمد را به [[عیسی]] رساند، او گفت: به جز [[جنگ]] میان ما و او نخواهد بود<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۵۴۶.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۹۲.</ref> | هنگامی که آن فرستاده [[پیام]] محمد را به [[عیسی]] رساند، او گفت: به جز [[جنگ]] میان ما و او نخواهد بود<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۵۴۶.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۹۲.</ref> | ||
==محاصره [[مدینه]]== | == محاصره [[مدینه]] == | ||
پس عیسی به راه خود ادامه داد تا اینکه به «[[جرف]]» رسید و در [[روز]] دوازدهم [[ماه رمضان]] [[سال]] ۱۴۵ در [[کاخ]] [[سلیمان بن عبدالملک]] فرود آمد. | پس عیسی به راه خود ادامه داد تا اینکه به «[[جرف]]» رسید و در [[روز]] دوازدهم [[ماه رمضان]] [[سال]] ۱۴۵ در [[کاخ]] [[سلیمان بن عبدالملک]] فرود آمد. عیسی خواست جنگ را تا پایان ماه رمضان به تأخیر اندازد ولی به او خبر رسید که محمد گفته است: [[اهل]] [[خراسان]] بر [[بیعت]] من هستند و [[حمید بن قحطبه]] بامن بیعت کرده است و اگر بتواند که از معرکه بیرون رود، خواهد رفت. از این رو عیسی زودتر آماده جنگ شد<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص ۳۹۳.</ref>. | ||
عیسی خواست جنگ را تا پایان ماه رمضان به تأخیر اندازد ولی به او خبر رسید که محمد گفته است: [[اهل]] [[خراسان]] بر [[بیعت]] من هستند و [[حمید بن قحطبه]] بامن بیعت کرده است و اگر بتواند که از معرکه بیرون رود، خواهد رفت. از این رو عیسی زودتر آماده جنگ شد | |||
== | == شروع جنگ و کشته شدن محمد == | ||
فردای آن روز محمد با یارانش آماده جنگ شدند و پرچم او در دست [[عثمان بن محمد بن خالد بن زبیر]] و شعارش «[[احد]] احد» بود. محمد بن عبدالله در آن روز جنگ [[سختی]] کرد و با دست خود هفتاد نفر را به قتل رساند<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۵۴۷.</ref> | |||
کشته شدن محمد بن عبدالله و یارانش در غروب [[روز]] [[دوشنبه]] چهاردهم [[ماه رمضان]] بود. پیش از آن به منصور خبر رسیده بود که [[فرمانده سپاه]] او [[عیسی بن موسی]] شکست خورده است. منصور گفت: چنین نیست، پس [[بازی]] کردن [[اصحاب]] ما و بالا رفتن [[کودکان]] ما بر [[منبرها]] و مشورت با زنان چه خواهد شد؟ هنوز این امور به وقوع نپیوسته است. | |||
پس به او خبر رسید که محمد گریخته است. منصور گفت: چنین نیست، ما [[اهل]] بیتی هستیم که فرار نمیکنیم و بعد از آن بود که سرها را نزد او آوردند<ref>کامل ابن اثیر، ج۵، ص۵۴۹.</ref>.<ref>[[علی نظری منفرد|نظری منفرد، علی]]، [[نهضتهای پس از عاشورا (کتاب)|نهضتهای پس از عاشورا]]، ص۳۹۵ ـ ۳۹۷.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == | ||
خط ۳۷۱: | خط ۶۵: | ||
[[رده:نهضتهای پس از عاشورا]] | [[رده:نهضتهای پس از عاشورا]] | ||