بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
(۳ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۵: | خط ۵: | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
'''عامُ الْوُفود''' یا سَنَةُ الْوُفود اشاره به نهمین سال پس از [[هجرت به مدینه|هجرت پیامبر خاتم به مدینه]] دارد. در این سال، هیئتهای بسیاری به نمایندگی از قبایل مختلف به مدینه آمدند نزد پیامبر {{صل}} آمده و [[اسلام]] آوردند. | |||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
خط ۵۱: | خط ۵۳: | ||
از این قبیله، ابتدا دو نفر [[خدمت]] [[خاتم انبیا]]{{صل}} آمدند. "[[عامر بن طفیل]]"<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۵-۲۳۶.</ref> و به [[نقلی]] "بجیرة بن فراس"<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۳۹.</ref> به پیامبر{{صل}} عرض کرد: "اگر من [[مسلمان]] شوم چه امتیازی برای من خواهد بود". حضرت فرمود: "آنچه برای همه [[مسلمانان]] است برای تو هم خواهد بود و هر وظیفهای که ایشان دارند تو هم خواهی داشت". سپس او از [[پیامبر]]{{صل}} سؤال کرد: "آیا پس از خود، [[فرماندهی]] (امر [[حکومت]]) را برای من قرار میدهی؟" پیامبر با این خواسته او موافقت نکرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۶.</ref>. حضرت، طبق [[نقلی]] فرمود: "این امر به دست خداست و برای هر کسی که خواسته باشد آن را قرار میدهد"<ref>{{متن حدیث|الأمر الى اللّه يضعه حيث يشاء}}؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۴۰.</ref>. او سپس فرماندهی بر [[بادیهنشینان]] را خواستار شد. باز هم پیامبر{{صل}} موافقت نکرد. سپس [[عامر]]، حضرت را [[تهدید]] کرد. آن بزرگوار از [[خدا]] خواست [[شر]] او را کفایت کند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۶.</ref>. پس از او افراد دیگری از قبیلهاش نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمدند و [[مسلمان]] شدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۶.</ref>.<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[وفود (مقاله)|وفود]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۸۴.</ref> | از این قبیله، ابتدا دو نفر [[خدمت]] [[خاتم انبیا]]{{صل}} آمدند. "[[عامر بن طفیل]]"<ref>ابنسعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۵-۲۳۶.</ref> و به [[نقلی]] "بجیرة بن فراس"<ref>ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۳۹.</ref> به پیامبر{{صل}} عرض کرد: "اگر من [[مسلمان]] شوم چه امتیازی برای من خواهد بود". حضرت فرمود: "آنچه برای همه [[مسلمانان]] است برای تو هم خواهد بود و هر وظیفهای که ایشان دارند تو هم خواهی داشت". سپس او از [[پیامبر]]{{صل}} سؤال کرد: "آیا پس از خود، [[فرماندهی]] (امر [[حکومت]]) را برای من قرار میدهی؟" پیامبر با این خواسته او موافقت نکرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۶.</ref>. حضرت، طبق [[نقلی]] فرمود: "این امر به دست خداست و برای هر کسی که خواسته باشد آن را قرار میدهد"<ref>{{متن حدیث|الأمر الى اللّه يضعه حيث يشاء}}؛ ابن کثیر، البدایه و النهایه، ج۳، ص۱۴۰.</ref>. او سپس فرماندهی بر [[بادیهنشینان]] را خواستار شد. باز هم پیامبر{{صل}} موافقت نکرد. سپس [[عامر]]، حضرت را [[تهدید]] کرد. آن بزرگوار از [[خدا]] خواست [[شر]] او را کفایت کند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۶.</ref>. پس از او افراد دیگری از قبیلهاش نزد [[رسول خدا]]{{صل}} آمدند و [[مسلمان]] شدند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۳۶.</ref>.<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[وفود (مقاله)|وفود]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۸۴.</ref> | ||
=== | === وفد [[قبیله طی]] === | ||
پانزده نفر از این [[قبیله]] به حضور پیامبر{{صل}} رسیدند. سالار این گروه، "[[زید الخیل]]" بود. [[خاتم انبیا]]{{صل}}، [[اسلام]] را بر آنها عرضه کرد و ایشان همگی مسلمان شدند. سپس هدایایی به آنها داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۳؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۲۹۴.</ref>. پیامبر{{صل}} درباره زید الخیل فرمود: "هر مردی از [[اعراب]] را که برای من توصیف کردند، کمتر از آنچه گفته بودند دیدم، به جز زید الخیل". پیامبر{{صل}} اندکی بعد، نام او را "[[زید الخیر]]" گذاشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۷۷.</ref>.<ref>یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله، وفود (مقاله)|وفود، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۳۸۴.</ref> | پانزده نفر از این [[قبیله]] به حضور پیامبر{{صل}} رسیدند. سالار این گروه، "[[زید الخیل]]" بود. [[خاتم انبیا]]{{صل}}، [[اسلام]] را بر آنها عرضه کرد و ایشان همگی مسلمان شدند. سپس هدایایی به آنها داد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۳؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۲۹۴.</ref>. پیامبر{{صل}} درباره زید الخیل فرمود: "هر مردی از [[اعراب]] را که برای من توصیف کردند، کمتر از آنچه گفته بودند دیدم، به جز زید الخیل". پیامبر{{صل}} اندکی بعد، نام او را "[[زید الخیر]]" گذاشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۴۳؛ ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۷۷.</ref>.<ref>یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله، وفود (مقاله)|وفود، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۳۸۴.</ref> | ||
خط ۶۲: | خط ۶۴: | ||
در این باره [[آیه]] ۱۷ [[سوره حجرات]] نازل شد: {{متن قرآن|يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«بر تو منّت مینهند که اسلام آوردهاند؛ بگو: برای اسلامتان بر من منّت ننهید، بلکه این خداوند است که بر شما منّت مینهد که شما را به ایمان رهنمون شده است، اگر راست میگویید» سوره حجرات، آیه ۱۷. واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص۴۱۲؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۱۳.</ref>.<ref>یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله، وفود (مقاله)|وفود، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۳۸۵.</ref> | در این باره [[آیه]] ۱۷ [[سوره حجرات]] نازل شد: {{متن قرآن|يَمُنُّونَ عَلَيْكَ أَنْ أَسْلَمُوا قُلْ لَا تَمُنُّوا عَلَيَّ إِسْلَامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ أَنْ هَدَاكُمْ لِلْإِيمَانِ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِينَ}}<ref>«بر تو منّت مینهند که اسلام آوردهاند؛ بگو: برای اسلامتان بر من منّت ننهید، بلکه این خداوند است که بر شما منّت مینهد که شما را به ایمان رهنمون شده است، اگر راست میگویید» سوره حجرات، آیه ۱۷. واحدی نیشابوری، اسباب النزول، ص۴۱۲؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۱۳.</ref>.<ref>یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله، وفود (مقاله)|وفود، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۳۸۵.</ref> | ||
=== وفد | === وفد فزاره === | ||
ده نفر از این قبیله پس از [[جنگ تبوک]] [[خدمت]] پیامبر{{صل}} رسیدند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۱؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۱۱.</ref> و همگی [[مسلمان]] شدند. [[رسول خدا]]{{صل}} وقتی از خشکسالی منطقه آنان [[آگاه]] شد، برای ایشان دعا کردند. به [[برکت]] [[دعای پیامبر]]{{صل}} [[باران]] فراوانی در آن منطقه بارید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۷؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۱۲.</ref>.<ref>یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله، وفود (مقاله)|وفود، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۳۸۵-۳۸۶.</ref> | ده نفر از این قبیله پس از [[جنگ تبوک]] [[خدمت]] پیامبر{{صل}} رسیدند<ref>ابن حجر عسقلانی، الاصابة فی تمییز الصحابه، ج۲، ص۵۱؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۱۱.</ref> و همگی [[مسلمان]] شدند. [[رسول خدا]]{{صل}} وقتی از خشکسالی منطقه آنان [[آگاه]] شد، برای ایشان دعا کردند. به [[برکت]] [[دعای پیامبر]]{{صل}} [[باران]] فراوانی در آن منطقه بارید<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۶-۲۲۷؛ ابن سیدالناس، عیون الأثر، ج۲، ص۳۱۲.</ref>.<ref>یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله، وفود (مقاله)|وفود، فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم، ج۲، ص۳۸۵-۳۸۶.</ref> | ||
=== وفد | === وفد کلاب === | ||
این هیئت در | این هیئت در سال ۹ هجری خدمت پیامبر{{صل}} رسیدند. آنها ۱۳ نفر بودند<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۸.</ref>. به نظر میرسد این گروه، قبل از اینکه [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} برسند، [[اسلام]] آورده بودند؛ زیرا وقتی به حضور [[رسول خدا]]{{صل}} رسیدند به طریق اسلام، [[سلام]] دادند و گفتند: "[[ضحاک بن سفیان]] میان ما طبق [[احکام]] [[قرآنی]] و سنتهایی که شما دادهای [[رفتار]] میکند.... ما برای [[خدا]] و رسولش به او پاسخ مثبت دادیم. او [[زکات]] را از دولتمندان میگیرد و میان [[مستمندان]] ما تقسیم میکند"<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۲۸.</ref>.<ref>[[یدالله حاجیزاده|حاجیزاده، یدالله]]، [[وفود (مقاله)|وفود]]، [[فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|فرهنگنامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۸۶.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |