رنج حضرت فاطمه: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{سیره معصوم}} <div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين...» ایجاد کرد)
 
(تغییرمسیر به رنج‌های حضرت فاطمه)
برچسب: تغییر مسیر جدید
 
(۲۱ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{سیره معصوم}}
#تغییر_مسیر [[رنج‌های حضرت فاطمه]]
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">اين مدخل از زیرشاخه‌های بحث '''[[حضرت فاطمه زهرا]]''' است. "'''[[رنج حضرت فاطمه]]'''" از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">[[رنج حضرت فاطمه در حدیث]] - [[رنج حضرت فاطمه در معارف و سیره فاطمی]]</div>
 
==[[رنج‌ها]] و مصیبت‌های [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}}==
۱. [[شیخ مفید]] گفته است: هنگامی که [[رحلت رسول خدا]]{{صل}} نزدیک شد به علی{{ع}} فرمود: ای علی! سرم را در آغوش گیر و روی زانوهایت بگذار که [[فرمان خدا]] برای کوچیدن از [[دنیا]] رسیده است. علی{{ع}} سر [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را در آغوش گرفت و بر روی زانوهایش نهاد؛ در این هنگام [[حضرت]] بی‌هوش شد. [[فاطمه]]{{س}} خود را بر روی [[پدر]] انداخت و در حالی که به چهره [[مبارک]] آن حضرت می‌نگریست و [[گریه و زاری]] می‌کرد، چنین می‌گفت: سپید چهره‌ای که ابرهای [[آسمان]] از رخسارش خواهش آب را داشتند، او [[یار]] و [[یاور]] [[یتیمان]] و [[سرپرست]] و [[حافظ]] [[بیوه]] [[زنان]] بود.
 
در این لحظه، پیامبر اکرم{{صل}} [[چشم]] گشود و آهسته فرمود: دخترم! این سخن از اشعار عمویت [[ابوطالب]]{{ع}} است.
تو آن را درباره من مگو! «محمد، فقط فرستاده و [[رسول]] خداست و پیش از او، فرستادگان دیگری نیز بودند؛ آیا اگر او بمیرد یا کشته شود شما به گذشته باز می‌گردید و [[اسلام]] را رها کرده، به [[دوران جاهلیت]] و [[کفر]] باز خواهید گشت؟!»<ref>{{متن قرآن|وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ}} «و محمد جز فرستاده‌ای نیست که پیش از او (نیز) فرستادگانی (بوده و) گذشته‌اند؛ آیا اگر بمیرد یا کشته گردد به (باورهای) گذشته خود باز می‌گردید؟ و هر کس به (باورهای) گذشته خود باز گردد هرگز زیانی به خداوند نمی‌رساند؛ و خداوند سپاسگزاران را به زودی پاداش خواهد داد» سوره آل عمران، آیه ۱۴۴.</ref>.
 
فاطمه{{س}} بسیار گریست، پیامبر اکرم{{صل}} اشاره کرد تا او نزدیک‌تر شود، حضرت نزدیک ایشان رفت؛ پیامبر اکرم{{صل}} [[رازی]] را با وی در میان گذاشت و در گوش او زمزمه‌ای کرد که شاد شد و چهره‌اش برافروخته گشت.
سپس در حالی که دست راست [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} زیر سر پیامبر اکرم{{صل}} قرار داشت، حضرت [[قبض روح]] شد و [[جان]] به جان آفرین [[تسلیم]] کرد...
[[شیخ مفید]] می‌افزاید: [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} داخل [[قبر]] [[پیامبر اکرم]]{{صل}} شد و گره‌های [[کفن]] را گشود و پرده از رخسارش برداشت؛ آن‌گاه گونه راست [[حضرت]] را رو به [[قبله]] بر [[خاک]] نهاد؛ با خشت، لحد را چید و بر روی آن خاک ریخت... فاطمه‌{{س}} ناله می‌کرد و می‌گفت: «چه بامداد شوم و نامبارکی!» [[ابوبکر]] ناله و [[شیون]] [[فاطمه]]{{س}} را شنید؛ رو به آن حضرت کرد و گفت: به [[راستی]] بامداد تو، بامداد شوم و نامبارکی است<ref>ارشاد، ص۱۰۰.</ref>.
 
۲. [[ابن سعد]] با واسطه از انس [[روایت]] کرده است که گفت: هنگامی که [[زمان]] [[احتضار]] فرا رسید و [[[بیماری]]] پیامبر اکرم{{صل}} سنگین شد، [[غم]] و اندوهی سخت، آن حضرت را فرا گرفت. فاطمه‌{{س}} که چنین دید، فرمود: وه که چه [[اندوه]] جانکاهی پدرم را در برگرفته است! پیامبر اکرم{{صل}} رو به فاطمه{{س}} کرد و فرمود: پس از امروز، دیگر برای پدرت غم و اندوهی نیست.
 
پس از درگذشت [[رسول خدا]]{{صل}}، فاطمه{{س}} گفت: ای [[پدر]] [[مهربان]]! ای کسی که [[دعوت]] پروردگارش را پاسخ داد! ای پدر نازنین! ای کسی که اکنون [[بهشت]] برین، [[منزل]] او شد! ای پدر بزرگوار! ای کسی که خبر رحلتش را به [[جبرئیل امین]] می‌دهیم! او چقدر به پروردگارش نزدیک است.
[[راوی]] افزود: و چون پیامبر اکرم{{صل}} را به خاک سپردند، فاطمه{{س}} فرمود: ای انس! آیا دلتان آمد که بر روی پیامبر اکرم{{صل}}، خاک بریزید و او را [[دفن]] کنید؟!<ref>طبقات کبری، ج۲، ص۲۳۷.</ref>.
 
۳. همچنین ابن سعد از [[ابوجعفر]]، چنین روایت کرده است: پس از رسول خدا{{صل}} هرگز فاطمه‌{{س}} را خندان ندیدم و در هنگام [[شادی]]، چنان بود که تنها گوشه دندانش، آشکار می‌گشت و [[تبسم]] لطیفی می‌کرد<ref>طبقات کبری، ج۲، ص۱۹۱.</ref>.
 
۴. [[طبرانی]] به سند خود از ابوجعفر نقل کرده است که فرمود: [[حضرت فاطمه]]{{س}} پس از پیامبر اکرم{{صل}} بیشتر از سه ماه زنده نبود. او در این مدت، هرگز خندان دیده نشد و تنها با گوشه لبش تبسم می‌کرد<ref>معجم کبیر، ج۲۲، ص۳۹۹.</ref>.
 
۵. خوارزمی به سند خود از علی{{ع}} [[روایت]] کرده است که فرمود: [[پیامبر اکرم]]{{صل}} را در پیراهنش [[غسل]] دادم. [[فاطمه]]{{س}} پیراهن را از من خواست؛ وقتی نشانش دادم، آن را بویید و بی‌هوش شد. به همین جهت، پیراهن را پنهان کردم<ref>مقتل خوارزمی، ج۱، ص۷۷.</ref>.
 
۶. فتال گفته است: روایت شده که [[حضرت فاطمه]]{{س}}، پس از [[رسول خدا]]{{صل}} همیشه به سرش - به جهت سردردی که داشت- دستمال می‌بست. جسمش [[ضعیف]] و لاغر و [[ناتوان]]، و از [[مصیبت]] [[مرگ]] پیامبر اکرم{{صل}} کمر شکسته بود. او [[اندوهگین]]، غمین، ناراحت، [[حزین]] و رنجور بود. سرشک دیدگانش روان بود و قلبش در [[آتش]] [[فراق]] پیامبر اکرم{{صل}} می‌سوخت. هر از چند گاهی [[غش]] می‌کرد و بی‌هوش می‌افتاد.
 
هرگاه پیامبر اکرم{{صل}} را یاد می‌کرد و زمانی را که آن [[حضرت]] بر آنان وارد می‌شد به یاد می‌آورد، اندوهش افزون می‌گشت. گاهی نگاهی به حسن{{ع}} می‌انداخت و زمانی به چهره حسین{{ع}} می‌نگریست و آن دو را بغل می‌کرد و می‌گفت: کجاست پدرتان که شما را [[احترام]] و [[اکرام]] می‌کرد و بر دوشش می‌نشاند؟! او که شما را بارها به این سو و آن سو می‌برد؟! کجاست آن پدری که [[مهربان‌ترین]] [[مردمان]] بر شما بود و نمی‌گذاشت شما بر [[زمین]] گام بگذارید؟ {{متن قرآن|إِنَّا لِلَّهِ وَإِنَّا إِلَيْهِ رَاجِعُونَ}}<ref>«ما از آن خداوندیم و به سوی او باز می‌گردیم» سوره بقره، آیه ۱۵۶.</ref> به [[خدا]] [[سوگند]]! پدربزرگ شما و [[حبیب]] [[دل]] من از دست رفت و دیگر هرگز نخواهم دید که از در درآید و مانند همیشه شما را بر دوش خود نشاند!
مدتی بعد، حضرت فاطمه{{س}} به شدت [[بیمار]] شد و چهل شب در بستر [[بیماری]] بود تا اینکه از [[دنیا]] رفت. ([[صلوات]] و [[سلام]] خدا بر او باد)<ref>الروضة الواعظین، ص۱۵۰.</ref>.
 
۷. [[کلینی]] به سند خویش از [[امام صادق]]{{ع}} روایت کرده است که آن حضرت فرمود:
حضرت فاطمه{{س}} پس از [[وفات]] پدرش، هفتاد و پنج [[روز]] زیست. او در این مدت، نه شاد بود و نه خندان؛ هر هفته دو بار در روزهای [[دوشنبه]] و [[پنجشنبه]] به سر [[مزار]] شهدای [[اُحُد]] می‌رفت و می‌فرمود: جایگاه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[فرستاده خدا]]، اینجا بود و محل [[لشکر]] [[مشرکان]] اینجا<ref>کافی، ج۳، ص۲۲۸.</ref>.
 
۸. [[صدوق]] گفته است: [[روایت]] شده است که پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} [[بلال]] از [[اذان]] گفتن خودداری می‌کرد و می‌گفت: پس از [[رسول خدا]]{{صل}} برای کسی اذان نخواهم گفت. روزی [[حضرت فاطمه]]{{س}} فرمود: دوست دارم صدای اذان [[مؤذن]] پدرم را بشنوم. چون این سخن به [[گوش]] بلال رسید، مشغول اذان گفتن شد. آن‌گاه که ندای {{متن حدیث|اللَّهُ أَكْبَرُ اللَّهُ أَكْبَرُ}} وی برخاست، [[فاطمه]]{{س}} به یاد پدرش و [[روزگار]] او افتاد و شروع به [[گریستن]] کرد.
زمانی که به {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّهِ‌}} رسید، فاطمه{{س}} [[شیون]] و ناله‌ای کرد و با صورت بر [[زمین]] افتاد و بی‌هوش شد<ref>من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲۹۷، ح۹۰۷.</ref>.
 
۹. [[کلینی]] به سند خود از [[ابوعبیده]] روایت کرده است: برخی از [[یاران]] و [[اصحاب]] ما از [[امام صادق]]{{ع}} درباره «[[جفر]]» پرسیدند.
[[حضرت]] پاسخ داد: جفر، پوست گاو نری است که از [[دانش]]، پُر گشته است. آن فرد پرسید: پس «[[جامعه]]» چیست؟ حضرت فرمود: آن، [[صحیفه]] و طوماری به طول هفتاد ذراع، و در پوستی مثل ران شتر دو کوهانه است که همه نیازهای [[بشر]] در آن نوشته شده است. هیچ حکمی نیست، حتی [[حکم]] ارش و خسارت وارد کردن یک خراش بر [[بدن]]، مگر آنکه در «جامعه» موجود است. آن شخص پرسید: «[[مصحف فاطمه]]{{س}}» چیست؟ [[راوی]] می‌گوید: [[امام]]{{ع}} مدتی طولانی [[سکوت]] کرد و سپس فرمود: شما از چیزهایی پرس و جو می‌کنید که آنها را می‌خواهید و نمی‌خواهید، نیاز دارید و نیاز ندارید؛ فاطمه{{س}} پس از پیامبر اکرم{{صل}} هفتاد و پنج [[روز]] درنگ کرد. در آن روزها، به خاطر از دست دادن [[پدر]]، اندوهی سخت و دشوار به او روی آورد؛ [[جبرئیل]] نزدش می‌آمد تا [[غم]] و [[اندوه]] [[فراق]] پدر را بر وی آسان گرداند.
او از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و جایگاه و مقامش خبر می‌آورد و [[فاطمه]]{{س}} را از حال [[حضرت]] [[آگاه]] می‌ساخت و از آنچه پس از وی، برای فرزندانش رخ خواهد داد باخبر می‌ساخت. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز آن مطالب را می‌نوشت. این دست نوشته، همان «[[مصحف فاطمه]]{{س}}» است<ref>کافی، ج۱، ص۲۴۱.</ref>.
 
۱۰. [[قاضی]] نعمان از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کرده است:
فاطمه{{س}} پس از [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} در بستر [[بیماری]] افتاد. او [[ضعیف]] و لاغر شده، گوشت تنش آب گشت و مانند یک شبح و [[خیال]] می‌نمود و از [[اندوه]] [[فراق]] [[پدر]]، پوستی بر استخوان شده بود<ref>دعائم الاسلام، ج۱، ص۲۳۲.</ref>.
 
۱۱. [[سید]] تاج الدین [[حسینی]] گفته است:
فاطمه{{س}} در مدت کوتاه [[زندگی]] بعد از پدر، آن قدر گریست که [[اشک]] چشمانش خشک شد و توانی برای [[شیون]] و ناله در [[بدن]] وی باقی نماند. [[مردم مدینه]] از گریه‌هایش به ستوه آمده بودند؛ از این رو آن حضرت «[[بیت]] الاحزان» (غم‌خانه) فراهم آورد و اتاقی به این منظور اختصاص داد. [[حضرت فاطمه]]{{س}} در بیت الاحزان بود تا از [[دنیا]] رفت<ref>التتمة فی التاریخ الائمة، ص۴۳.</ref>.
 
۱۲. [[ابن ابی الحدید]] آورده است:
بسیاری از [[مردم]]، سخنان سوزناک فاطمه{{س}} را در سوگ و فراق پدرش در [[روز]] [[وفات]] و پس از آن، روایت کرده‌اند که همه این سخنان با واژگانش، مشهور و در کتاب‌ها نوشته شده است؛ از جمله این سخن که فرمود: ای پدر! [[بهشت]] جاویدان جایگاه تو است. تو در نزد صاحب تخت و [[عرش]] [[منزل]] داری. ای پدر! [[جبرئیل]] تو را در بر می‌گیرد و می‌پوشاند و پس از این، دیگر تو را نمی‌بینم.
برخی از مردم می‌گویند: در رنج‌نامه حضرت فاطمه‌{{س}} که در فراق پدر پرداخته، نوعی تظلم و تألم -[[دادخواهی]] از [[ظلم]] مردم - و اظهار درد و [[رنج]] برای امری که پیش آمده بود - [[غصب خلافت]] - به چشم می‌خورد، و [[خدای متعال]] به [[صحت]] این گفته، داناتر است.
[[شیعیان]] روایت کرده‌اند که برخی از [[اصحاب]] و [[یاران پیامبر اکرم]]{{صل}} گریه‌ها و ناله‌های طولانی [[حضرت فاطمه]]{{س}} را ناخوش داشتند و آن بانو را از [[گریه]] باز می‌داشتند، آنان دستور دادند تا [[حضرت]]، از مجاورت [[مسجد]] کناره گرفته، در گوشه‌ای از [[مدینه]] گریه کند<ref>شرح نهج البلاغه، ج۱۳، ص۴۳.</ref>.
 
۱۳. [[صدوق]] به سند خود از [[امام صادق]]{{ع}} نقل کرده است که فرمود: گریه کنندگان - آنها که از همه بیشتر گریسته‌اند - پنج نفرند: [[آدم]]، [[یعقوب]]، یوسف، [[فاطمه]]{{س}} دختر محمد{{صل}}، و [[علی بن الحسین]]{{عم}}
آدم{{ع}}، بر دوری [[بهشت]]، آن چنان گریست که بر گونه‌اش، جویی از [[اشک]] پدید آمد. یعقوب{{ع}} بر جدایی یوسف، آن قدر گریه کرد که [[بینایی]] خود را از دست داد و به او گفتند «به [[خدا]] تو آن اندازه یاد یوسف می‌کنی تا در آستانه [[مرگ]] قرار‌گیری یا هلاک شوی»<ref>{{متن قرآن|قَالُوا تَاللَّهِ تَفْتَأُ تَذْكُرُ يُوسُفَ حَتَّى تَكُونَ حَرَضًا أَوْ تَكُونَ مِنَ الْهَالِكِينَ}} «گفتند: سوگند به خداوند، پیاپی یوسف را یاد می‌کنی تا نزار شوی یا از نابودشوندگان گردی؛» سوره یوسف، آیه ۸۵.</ref>. اما یوسف، از دوری یعقوب، به اندازه‌ای گریست که [[زندانیان]] را آزرده ساخت و هم بندهایش به وی گفتند یا شب گریه کن و [[روز]] [[خاموشی]] گزین یا روز گریه کن و شب آرام باش و سرانجام با یکدیگر در یکی از دو مورد، [[مصالحه]] کردند.
 
اما فاطمه‌{{س}} بر [[فراق]] و جدایی [[پدر]]، چنان فریاد و فغان می‌کرد که [[مردم مدینه]]، آزرده شدند و به حضرتش گفتند: گریه‌های بی‌پایان تو، ما را می‌رنجاند. آن حضرت از مدینه، به [[مزار]] [[شهدا]] می‌رفت و در آنجا می‌گریست و آن‌گاه از که از [[گریستن]] خسته و [[ناتوان]] می‌شد به مدینه باز می‌گشت.
 
و اما [[امام زین‌العابدین]]{{ع}} مدت بیست یا چهل سال بر دوری و جدایی از [[امام حسین]]{{ع}} گریست. هرگاه غذایی پیش رویش می‌گذاشتند، گریه می‌کرد. یکی از خدمتکارانش گفت: ای پسر [[پیامبر خدا]]{{صل}}! فدایت گردم، می‌ترسم از بسیاری گریه، قالب تهی کنید! حضرت پاسخ داد «من [[غم]] و اندوهم را تنها به [[خدای متعال]] می‌گویم و نزد او [[گلایه]] می‌کنم و از خدای متعال چیزهایی می‌دانم که شما نمی‌دانید»<ref>{{متن قرآن|قَالَ إِنَّمَا أَشْكُو بَثِّي وَحُزْنِي إِلَى اللَّهِ وَأَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ}} «گفت: پریشانی و اندوهگینی خود را تنها به خداوند شکوه می‌برم و از خداوند چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید» سوره یوسف، آیه ۸۶.</ref>.
من، هرگز [[شهادت]] [[فرزندان فاطمه]]{{س}} را به یاد نمی‌آورم، مگر اینکه گلویم را می‌فشارد و سرشکم را روان می‌سازد<ref>خصال، ص۲۷۲، ح۱۵.</ref>.<ref>[[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [[فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین]]، ج۱ ص ۲۹۹.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==
 
== منابع ==
{{منابع}}
# [[پرونده:IM009775.jpg|22px]] [[محمد هادی یوسفی غروی|یوسفی غروی، محمد هادی]]، [['''فرهنگ شهادت معصومین ج۱ (کتاب)|فرهنگ شهادت معصومین ج۱''']]
{{پایان منابع}}
 
== پانویس ==
{{پانویس}}
 
[[رده:رنج حضرت فاطمه]]
[[رده:مدخل]]

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ دسامبر ۲۰۲۲، ساعت ۱۹:۲۱

تغییرمسیر به: