بدون خلاصۀ ویرایش
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط یک کاربر دیگر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = | | موضوع مرتبط = مقبولیت | ||
| عنوان مدخل = مقبولیت | | عنوان مدخل = مقبولیت | ||
| مداخل مرتبط = [[مقبولیت در معارف و سیره نبوی]] | | مداخل مرتبط = [[مقبولیت در معارف و سیره نبوی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
==[[مقبولیت]] و [[اقتدار]] [[نظام سیاسی]]== | |||
== [[مقبولیت]] و [[اقتدار]] [[نظام سیاسی]] == | |||
از جمله مهمترین اصول و شاخصههای [[سیاسی]] [[تمدن نبوی]]، بهرهمندی از [[مقبولیت مردمی]] است که با [[بیعت]] آنان با [[نظام]] آشکار میشود. [[بیعت کردن]] [[مردم]] با یک نظام، نشانه برخورداری آن نظام از پشتوانه [[قوی]] [[حمایت]] مردمی و زمینهساز [[استحکام]] درونی [[دولت]] و اقتدار سیاسی و بینالمللی آن است. در [[حقیقت]]، بیعت [[مسئولیت]] و [[تعهد]] [[اخلاقی]] در پی دارد و موجب میشود [[رهبر]] [[حکومت]]، با دلی پرامید و خاطری آرام به [[اداره امور]] بپردازد و به حمایت مردم [[اعتماد]] و [[دل]] گرمی کامل داشته باشد. | از جمله مهمترین اصول و شاخصههای [[سیاسی]] [[تمدن نبوی]]، بهرهمندی از [[مقبولیت مردمی]] است که با [[بیعت]] آنان با [[نظام]] آشکار میشود. [[بیعت کردن]] [[مردم]] با یک نظام، نشانه برخورداری آن نظام از پشتوانه [[قوی]] [[حمایت]] مردمی و زمینهساز [[استحکام]] درونی [[دولت]] و اقتدار سیاسی و بینالمللی آن است. در [[حقیقت]]، بیعت [[مسئولیت]] و [[تعهد]] [[اخلاقی]] در پی دارد و موجب میشود [[رهبر]] [[حکومت]]، با دلی پرامید و خاطری آرام به [[اداره امور]] بپردازد و به حمایت مردم [[اعتماد]] و [[دل]] گرمی کامل داشته باشد. | ||
[[خداوند]] در [[قرآن]]، بر [[تحکیم]] موقعیت [[پیامبر اکرم]]{{صل}} و [[وظایف]] مردم در برابر او سفارش و تأکید میکند. برای مثال، هنگامی که برخی افراد [[نادان]] و [[ناآگاه]] به [[انتقاد]] از [[صلح حدیبیه]] پرداختند و حتی از عبارتهایی که بیانگر بیحرمتی به [[پیامبر خدا]] بود، استفاده کردند، خداوند به [[مسلمانان]] دستور داد از [[پیامبر]] [[اطاعت]] و [[دفاع]] کنند و [[مقام]] او را بزرگ شمارند<ref>نک: فتح: ۹؛ برای تفصیل بیشتر نک: برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۷۳.</ref>. همچنین در آیهای از قرآن به ماجرای [[بیعت رضوان]] اشاره میکند و میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بیگمان آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خداوند بیعت میکنند؛ دست خداوند بالای دستهای آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش میشکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.</ref>. | [[خداوند]] در [[قرآن]]، بر [[تحکیم]] موقعیت [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و [[وظایف]] مردم در برابر او سفارش و تأکید میکند. برای مثال، هنگامی که برخی افراد [[نادان]] و [[ناآگاه]] به [[انتقاد]] از [[صلح حدیبیه]] پرداختند و حتی از عبارتهایی که بیانگر بیحرمتی به [[پیامبر خدا]] بود، استفاده کردند، خداوند به [[مسلمانان]] دستور داد از [[پیامبر]] [[اطاعت]] و [[دفاع]] کنند و [[مقام]] او را بزرگ شمارند<ref>نک: فتح: ۹؛ برای تفصیل بیشتر نک: برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۷۳.</ref>. همچنین در آیهای از قرآن به ماجرای [[بیعت رضوان]] اشاره میکند و میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يُبَايِعُونَكَ إِنَّمَا يُبَايِعُونَ اللَّهَ يَدُ اللَّهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ فَمَنْ نَكَثَ فَإِنَّمَا يَنْكُثُ عَلَى نَفْسِهِ وَمَنْ أَوْفَى بِمَا عَاهَدَ عَلَيْهُ اللَّهَ فَسَيُؤْتِيهِ أَجْرًا عَظِيمًا}}<ref>«بیگمان آنان که با تو بیعت میکنند جز این نیست که با خداوند بیعت میکنند؛ دست خداوند بالای دستهای آنان است؛ از این روی هر که پیمان شکند به زیان خویش میشکند و هر کس به آنچه با خداوند پیمان بسته است وفا کند به زودی به او پاداشی سترگ خواهد داد» سوره فتح، آیه ۱۰.</ref>. | ||
خداوند در آیهای دیگر، [[خشنودی]] خود را از شرکتکنندگان در بیعت رضوان بیان میکند<ref>برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۷۸.</ref>. این بیعت موجب [[ترس]] و عقبنشینی [[مشرکان]]، [[انسجام]] هر چه بیشتر نیروهای [[مسلمان]] و تقویت [[روحیه]] آنها، سنجش [[افکار]] و تبادل نظر میان نیروها و آزمودن [[میزان]] [[فداکاری]] [[یاران]] شد<ref>محمد حمیدالله، رسول اکرم در میدان جنگ، ص۲۲.</ref>. | خداوند در آیهای دیگر، [[خشنودی]] خود را از شرکتکنندگان در بیعت رضوان بیان میکند<ref>برگزیده تفسیر نمونه، ج۴، ص۴۷۸.</ref>. این بیعت موجب [[ترس]] و عقبنشینی [[مشرکان]]، [[انسجام]] هر چه بیشتر نیروهای [[مسلمان]] و تقویت [[روحیه]] آنها، سنجش [[افکار]] و تبادل نظر میان نیروها و آزمودن [[میزان]] [[فداکاری]] [[یاران]] شد<ref>محمد حمیدالله، رسول اکرم در میدان جنگ، ص۲۲.</ref>. | ||
خط ۱۴: | خط ۱۵: | ||
[[بیعت]]، اساسیترین رکن از ارکان [[نظام سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[اسلام]] است. در [[سیره پیامبر گرامی اسلام]] مواردی وجود دارد که آن [[حضرت]] به منظور [[استواری]] پایههای [[حاکمیت]] خود، بیعت با [[مردم]] را تکرار میکرد. آن حضرت در [[حیات سیاسی]] خود، چندین بار از [[مسلمانان]] برای خود بیعت گرفت. | [[بیعت]]، اساسیترین رکن از ارکان [[نظام سیاسی]] و [[اجتماعی]] [[اسلام]] است. در [[سیره پیامبر گرامی اسلام]] مواردی وجود دارد که آن [[حضرت]] به منظور [[استواری]] پایههای [[حاکمیت]] خود، بیعت با [[مردم]] را تکرار میکرد. آن حضرت در [[حیات سیاسی]] خود، چندین بار از [[مسلمانان]] برای خود بیعت گرفت. | ||
نقل است سالی در موسم [[حج]]، شش نفر از [[قبیله اوس]] در [[عقبه]]، محلی در نزدیکی [[منا]]، با [[رسول خدا]]{{صل}} بیعت کردند. در سال دیگر، [[دوازده نفر]] که [[نمایندگان]] دو [[قبیله]] [[اوس و خزرج]] بودند، در همان محل با آن حضرت بیعت کردند و [[پیامبر]] به درخواست آنان، [[مصعب بن عمیر]] را به عنوان مبلّغ و [[نماینده]] خود با آنان به یثرب فرستاد. | نقل است سالی در موسم [[حج]]، شش نفر از [[قبیله اوس]] در [[عقبه]]، محلی در نزدیکی [[منا]]، با [[رسول خدا]] {{صل}} بیعت کردند. در سال دیگر، [[دوازده نفر]] که [[نمایندگان]] دو [[قبیله]] [[اوس و خزرج]] بودند، در همان محل با آن حضرت بیعت کردند و [[پیامبر]] به درخواست آنان، [[مصعب بن عمیر]] را به عنوان مبلّغ و [[نماینده]] خود با آنان به یثرب فرستاد. | ||
در سال سوم(دو سال بعد)، از میان کاروان پانصد نفری [[حجاج]] که از یثرب به [[مکه]] آمده بودند، هفتاد و سه مرد به همراه دو [[زن]]، به همراه [[مصعب]]، در عقبه با [[پیامبر خدا]] [[دیدار]] کردند. در این جلسه پنهانی و شبانه که با استفاده از [[تاریکی]] شب و به [[خواب]] رفتن [[مشرکان]] برپا شده بود، حاضران [[پیمان]] بستند افزون بر بیعت با رسول خدا{{صل}} همان گونه که از خانوادههای خود [[دفاع]] میکنند، از آن حضرت نیز [[حمایت]] و دفاع کنند و در هیچ شرایطی پیمان خود را زیر پا نگذارند. پس از انعقاد این پیمان، پیامبر خدا فرمود: «از این پس، من نیز متعلق به شما هستم. [[خون]] شما، خون من و [[عفو]] (گذشت) شما، عفو من است»<ref>سیرة النبویه، ص۲۹۷.</ref>. | در سال سوم(دو سال بعد)، از میان کاروان پانصد نفری [[حجاج]] که از یثرب به [[مکه]] آمده بودند، هفتاد و سه مرد به همراه دو [[زن]]، به همراه [[مصعب]]، در عقبه با [[پیامبر خدا]] [[دیدار]] کردند. در این جلسه پنهانی و شبانه که با استفاده از [[تاریکی]] شب و به [[خواب]] رفتن [[مشرکان]] برپا شده بود، حاضران [[پیمان]] بستند افزون بر بیعت با رسول خدا {{صل}} همان گونه که از خانوادههای خود [[دفاع]] میکنند، از آن حضرت نیز [[حمایت]] و دفاع کنند و در هیچ شرایطی پیمان خود را زیر پا نگذارند. پس از انعقاد این پیمان، پیامبر خدا فرمود: «از این پس، من نیز متعلق به شما هستم. [[خون]] شما، خون من و [[عفو]] (گذشت) شما، عفو من است»<ref>سیرة النبویه، ص۲۹۷.</ref>. | ||
[[پیامبر اعظم]]{{صل}} پس از [[فتح مکه]] نیز دوباره پیمان خود را تکرار کرد و همه [[زنان]] و مردان مکه با آن حضرت بیعت و به [[نبوت]] و حاکمیت آن حضرت [[اقرار]] کردند. در این بیعت، پیامبر با مردان به صورت معمول بیعت کرد. این [[اقدام]] پیامبر در مورد [[بیعت با زنان]] نشانه اهمیت اسلام به [[بانوان]] است و پیامبر با این عمل به آنها [[شخصیت]] داد و زمینه پرورش [[روحی]] آنها را فراهم ساخت و در [[بیعت با زنان]] نیز فرمود: «من با [[زنان]] [[مصافحه]] نمیکنم». پس دستور داد ظرف آبی بیاورند. آن گاه دست [[مبارک]] خود را در آب فرو برد و بیرون آورد. سپس فرمود: «زنان دست خود را در آب فرو برند و این، [[بیعت]] آنهاست»<ref>محمد قطب، تفسیر فی ظلال القرآن، ج۸، ص۷۰؛ برگزیده تفسیر نمونه، تحقیق و تنظیم: احمد علی بابایی، ج۵، ص۱۶۷.</ref>. [[خداوند]] در [[قرآن]] درباره این بیعت میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و مرتکب دزدی نشوند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و با دروغ فرزند حرامزادهای را که پیش دست و پای آنان است بر (شوهر) خویش نبندند و در هیچ کار شایستهای سر از فرمان تو نپیچند، با آنان بیعت کن و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.</ref>.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصههای تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصههای تمدن نبوی]]، ص ۶۹.</ref>. | [[پیامبر اعظم]] {{صل}} پس از [[فتح مکه]] نیز دوباره پیمان خود را تکرار کرد و همه [[زنان]] و مردان مکه با آن حضرت بیعت و به [[نبوت]] و حاکمیت آن حضرت [[اقرار]] کردند. در این بیعت، پیامبر با مردان به صورت معمول بیعت کرد. این [[اقدام]] پیامبر در مورد [[بیعت با زنان]] نشانه اهمیت اسلام به [[بانوان]] است و پیامبر با این عمل به آنها [[شخصیت]] داد و زمینه پرورش [[روحی]] آنها را فراهم ساخت و در [[بیعت با زنان]] نیز فرمود: «من با [[زنان]] [[مصافحه]] نمیکنم». پس دستور داد ظرف آبی بیاورند. آن گاه دست [[مبارک]] خود را در آب فرو برد و بیرون آورد. سپس فرمود: «زنان دست خود را در آب فرو برند و این، [[بیعت]] آنهاست»<ref>محمد قطب، تفسیر فی ظلال القرآن، ج۸، ص۷۰؛ برگزیده تفسیر نمونه، تحقیق و تنظیم: احمد علی بابایی، ج۵، ص۱۶۷.</ref>. [[خداوند]] در [[قرآن]] درباره این بیعت میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّبِيُّ إِذَا جَاءَكَ الْمُؤْمِنَاتُ يُبَايِعْنَكَ عَلَى أَنْ لَا يُشْرِكْنَ بِاللَّهِ شَيْئًا وَلَا يَسْرِقْنَ وَلَا يَزْنِينَ وَلَا يَقْتُلْنَ أَوْلَادَهُنَّ وَلَا يَأْتِينَ بِبُهْتَانٍ يَفْتَرِينَهُ بَيْنَ أَيْدِيهِنَّ وَأَرْجُلِهِنَّ وَلَا يَعْصِينَكَ فِي مَعْرُوفٍ فَبَايِعْهُنَّ وَاسْتَغْفِرْ لَهُنَّ اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}}<ref>«ای پیامبر! چون زنان مؤمن نزد تو آیند تا با تو بیعت کنند که هیچ چیز را با خدا شریک نگردانند و مرتکب دزدی نشوند و زنا نکنند و فرزندان خود را نکشند و با دروغ فرزند حرامزادهای را که پیش دست و پای آنان است بر (شوهر) خویش نبندند و در هیچ کار شایستهای سر از فرمان تو نپیچند، با آنان بیعت کن و برای آنها از خداوند آمرزش بخواه که خداوند آمرزندهای بخشاینده است» سوره ممتحنه، آیه ۱۲.</ref>.<ref>[[سید رشید صمیمی|صمیمی، سید رشید]]، [[اصول و شاخصههای تمدن نبوی (کتاب)|اصول و شاخصههای تمدن نبوی]]، ص ۶۹.</ref>. | ||
== منابع == | == منابع == |