←رحلت و محل دفن
خط ۳۷۳: | خط ۳۷۳: | ||
در چند [[حدیث]] دیگر که در [[امالی]] و اکمال الدین از آن حضرت [[روایت]] کردهاند، موضوع [[رحلت]] [[موسی]]{{ع}} را اینگونه ذکر فرموده که چون [[عمر]] [[حضرت موسی]]{{ع}} به سر رسید، خدای تعالی [[ملک الموت]] را فرستاد و او به نزد موسی آمد و بر آن حضرت [[سلام]] کرد. موسی جواب سلام او را داد و فرمود: تو کیستی؟ | در چند [[حدیث]] دیگر که در [[امالی]] و اکمال الدین از آن حضرت [[روایت]] کردهاند، موضوع [[رحلت]] [[موسی]]{{ع}} را اینگونه ذکر فرموده که چون [[عمر]] [[حضرت موسی]]{{ع}} به سر رسید، خدای تعالی [[ملک الموت]] را فرستاد و او به نزد موسی آمد و بر آن حضرت [[سلام]] کرد. موسی جواب سلام او را داد و فرمود: تو کیستی؟ | ||
ملک الموت هستم که برای [[قبض روح]] تو آمدهام. | |||
از کجا قبض روح میکنی؟ | |||
از دهانت. | |||
چگونه! با این که به وسیله آن با پروردگارم تکلم کردهام. | |||
از دستهایت. | |||
چگونه! با این که [[تورات]] را با آنها گرفتهام. | |||
از پاهایت. | |||
چگونه؟ با این که با آنها به [[طور سینا]] رفتهام. | |||
از دیدگانت. | |||
چگونه! با این که پیوسته با [[امید]] نگران پروردگارم بودهام. | |||
از گوشهایت. | |||
چگونه؟ با این که سخن پروردگارم را با آنها شنیدهام. | |||
[[خدای سبحان]] به ملک الموت [[وحی]] فرمود که او را واگذار تا خود درخواست [[مرگ]] کند. این موضوع گذشت و موسی{{ع}} [[یوشع بن نون]] را خواست و وصیتهای خود را بدو کرد و سپس از نزد بنیاسرائیل رفت و غایب شد. در همان [[دوران غیبت]] به مردی برخورد کرد که قبری میکند. موسی بدان مرد گفت: میل داری در کندن این [[قبر]] به تو کمک کنم؟ آن مرد گفت: آری. | [[خدای سبحان]] به ملک الموت [[وحی]] فرمود که او را واگذار تا خود درخواست [[مرگ]] کند. این موضوع گذشت و موسی{{ع}} [[یوشع بن نون]] را خواست و وصیتهای خود را بدو کرد و سپس از نزد بنیاسرائیل رفت و غایب شد. در همان [[دوران غیبت]] به مردی برخورد کرد که قبری میکند. موسی بدان مرد گفت: میل داری در کندن این [[قبر]] به تو کمک کنم؟ آن مرد گفت: آری. | ||
موسی به کمک آن مرد قبر را کند و لحدی بر آن ساخت، آنگاه میان آن قبر رفت و خوابید تا ببیند چگونه است. در همان حال پرده از جلوی چشم موسی برداشته شد و جایگاه خود را در [[بهشت]] دید و به خدای تعالی عرض کرد: پروردگارا! مرا به نزد خود ببر. همان مرد که در واقع ملک الموت بود و به صورت [[آدمیان]] در آمده بود و [[قبر]] را حفر میکرد، [[موسی]] را [[قبض روح]] کرد و در همان قبر او را [[دفن]] نمود و بر روی او [[خاک]] ریخت. | موسی به کمک آن مرد قبر را کند و لحدی بر آن ساخت، آنگاه میان آن قبر رفت و خوابید تا ببیند چگونه است. در همان حال پرده از جلوی چشم موسی برداشته شد و جایگاه خود را در [[بهشت]] دید و به خدای تعالی عرض کرد: پروردگارا! مرا به نزد خود ببر. همان مرد که در واقع ملک الموت بود و به صورت [[آدمیان]] در آمده بود و [[قبر]] را حفر میکرد، [[موسی]] را [[قبض روح]] کرد و در همان قبر او را [[دفن]] نمود و بر روی او [[خاک]] ریخت. |