←پرسش مستقیم
(←منابع) |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۸: | خط ۸: | ||
[[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: هیچ شهری نیست که ذوالقرنین بدانجا رفته باشد مگر این که [[حضرت مهدی]] {{ع}} نیز بدانجا خواهد رفت و آن را آباد مینماید. هر [[ستمگری]] را هلاک خواهد کرد و [[دل]] [[مسلمانان]] (از این [[انتقام]]) شفا خواهد یافت. [[حضرت]] زیورهای [[بیت المقدس]] را برداشته و به شهری وارد میشود که بسیار وسیع است و هزار مرکز تجاری در آن [[شهر]] است و هر بازاری صدهزار باب مغازه دارد و آن [[شهر]] را [[فتح]] خواهد کرد<ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۲۷۸-۲۷۹-۲۸۰.</ref>. | [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} فرمود: هیچ شهری نیست که ذوالقرنین بدانجا رفته باشد مگر این که [[حضرت مهدی]] {{ع}} نیز بدانجا خواهد رفت و آن را آباد مینماید. هر [[ستمگری]] را هلاک خواهد کرد و [[دل]] [[مسلمانان]] (از این [[انتقام]]) شفا خواهد یافت. [[حضرت]] زیورهای [[بیت المقدس]] را برداشته و به شهری وارد میشود که بسیار وسیع است و هزار مرکز تجاری در آن [[شهر]] است و هر بازاری صدهزار باب مغازه دارد و آن [[شهر]] را [[فتح]] خواهد کرد<ref>[[عباس حیدرزاده|حیدرزاده، عباس]]، [[فرهنگنامه آخرالزمان (کتاب)|فرهنگنامه آخرالزمان]]، ص۲۷۸-۲۷۹-۲۸۰.</ref>. | ||
==ذوالقرنین که بود؟== | |||
در اینکه [[ذوالقرنین]] از نظر [[تاریخی]] چه کسی بوده است، و بر کدام یک از مردان معروف [[تاریخ]] منطبق میشود؟ [[گفتگو]] بسیار است، نظرات مختلفی در این زمینه ابراز شده که مهمترین آنها سه نظریه است<ref>نظریه اول: بعضی معتقدند او کسی جز «[[اسکندر مقدونی]]» نیست؛ لذا بعضی او را به نام [[اسکندر]] ذوالقرنین میخوانند، و معتقدند که او بعد از [[مرگ]] پدرش بر کشورهای [[روم]] و [[مغرب]] و [[مصر]] [[تسلط]] یافت، و [[شهر]] اسکندریه را بنا نمود، سپس [[شام]] و [[بیتالمقدس]] را در زیر سیطرۀ خود گرفت، و از آنجا به [[ارمنستان]] رفت، [[عراق]] و [[ایران]] را فتح کرد، سپس قصد «[[هند]]» و «چین» نمود و از آنجا به [[خراسان]] بازگشت شهرهای فراوانی بنا نهاد، و به عراق آمد و بعد از آن در شهر «[[زور]]» [[بیمار]] شد و از [[دنیا]] رفت، و به گفته بعضی بیش از ۳۶ سال [[عمر]] نکرد، [[جسد]] او را به اسکندریه بردند و در آنجا [[دفن]] نمودند. | |||
نظریه دوم: جمعی از مورخین معتقدند ذوالقرنین یکی از [[پادشاهان]] «[[یمن]]» بوده از جمله «اصمعی» در تاریخ [[عرب قبل از اسلام]] و «[[ابن هشام]]» در تاریخ معروف خود به نام «[[سیره]]» و «[[ابوریحان بیرونی]]» در «الاثار الباقیة» را میتوان نام برد که از این نظریه [[دفاع]] کردهاند. | |||
در اشعار «[[حمیریها]]» (که از [[اقوام]] یمن بودند) و بعضی از شعرای [[جاهلیت]] اشعاری دیده میشود که در آنها [[افتخار]] به وجود «ذوالقرنین» کردهاند. | |||
طبق این فرضیه، سدی را که ذوالقرنین ساخته همان [[سد]] معروف «[[مارب]]» است.</ref>. | |||
جدیدترین نظریه همانست که دانشمند معروف [[اسلامی]] «[[ابوالکلام آزاد]]» که روزی [[وزیر]] [[فرهنگ]] [[کشور]] هند بود، در کتاب محققانهای که در این زمینه نگاشته آورده است. طبق این [[نظریه]] ذوالقرنین همان «کورش کبیر» [[پادشاه]] [[هخامنشی]] است<ref>این کتاب به فارسی ترجمه شده به نام «ذوالقرنین یا کورش کبیر».</ref>.<ref>برای آگاهی بیشتر از این نظریه رجوع کنید به تفسیر نمونه ۱۲/۵۴۵. </ref>.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۴۸۰.</ref> | |||
==چرا ذوالقرنین به این نام نامیده شده است؟== | |||
نخستین مطلبی که در اینجا جلب توجه میکند این است که «[[ذوالقرنین]]» (صاحب دو [[قرن]]) چرا به این نام نامیده شده است؟ | |||
بعضی معتقدند این نامگذاری به خاطر آن است که او به شرق و غرب عالم رسید که [[عرب]] از آن تعبیر به قرنی الشمش (دو شاخ [[آفتاب]]) میکند. | |||
بعضی دیگر معتقدند که این نام به خاطر این بود که دو قرن [[زندگی]] یا [[حکومت]] کرد، و در اینکه مقدار قرن چه اندازه است نیز نظرات متفاوتی دارند. | |||
بعضی میگویند در دو طرف سر او برآمدگی مخصوصی بود و به خاطر آن به ذوالقرنین معروف شد. | |||
و بالاخره بعضی بر این عقیدهاند که تاج مخصوص او دارای دو شاخک بود.<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۴۸۱.</ref> | |||
==صفات ممتاز ذوالقرنین== | |||
از [[قرآن مجید]] به خوبی استفاده میشود که ذوالقرنین دارای صفات ممتازی بود: | |||
# [[خداوند]] اسباب پیروزیها را در [[اختیار]] او قرار داد. | |||
#او سه [[لشکرکشی]] مهم داشت: نخست به غرب، سپس به شرق و سرانجام به منطقهای که در آنجا یک تنگه کوهستانی وجود داشته، و در هر یک از این سفرها با اقوامی برخورد کرد. | |||
#او مرد [[مؤمن]] و [[موحّد]] و [[مهربانی]] بود، و از طریق [[عدل و داد]] [[منحرف]] نمیشد، و به همین جهت مشمول [[لطف]] خاص [[پروردگار]] بود، و به [[مال]] و [[ثروت دنیا]] علاقهای نداشت. | |||
#او هم به [[خدا]] [[ایمان]] داشت و هم به [[روز رستاخیز]]. | |||
#او سازندۀ یکی از مهمترین و نیرومندترین سدها است، سدی که در آن به جای آجر و سنگ از آهن و مس استفاده شد (و اگر [[مصالح]] دیگر در ساختمان آن نیز به کار رفته باشد تحت الشعاع این فلزات بود) و [[هدف]] او از ساختن این [[سد]] کمک به گروهی [[مستضعف]] در مقابل [[ظلم و ستم]] [[قوم]] [[یأجوج و مأجوج]] بوده است. | |||
#او کسی بوده که قبل از [[نزول قرآن]] نامش در میان جمعی از [[مردم]] [[شهرت]] داشت، و لذا [[قریش]] یا [[یهود]] از [[پیغمبر]]{{صل}} دربارۀ آن سؤال کردند. | |||
اما از [[قرآن]] چیزی که صریحاً دلالت کند او [[پیامبر]] بوده استفاده نمیشود هر چند تعبیراتی در [[قرآن]] هست که اشعار به این معنی دارد. | |||
از بسیاری از [[روایات اسلامی]] که از [[پیامبر]]{{صل}} و [[ائمه]] اهلبیت{{عم}} نقل شده نیز میخوانیم: «او پیامبر نبود بلکه بندۀ صالحی بود».<ref>[[ناصر مکارم شیرازی|مکارم شیرازی، ناصر]]، [[قصههای قرآن (کتاب)|قصههای قرآن]] ص ۴۸۱.</ref> | |||
== پرسش مستقیم == | == پرسش مستقیم == |