|
|
(۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشد) |
خط ۱: |
خط ۱: |
| {{مدخل مرتبط
| | #تغییر_مسیر [[حاطب بن ابیبلتعه لخمی]] |
| | موضوع مرتبط = صحابه
| |
| | عنوان مدخل = حاطب بن ابی بلتعه
| |
| | مداخل مرتبط = [[حاطب بن ابی بلتعه در قرآن]] - [[حاطب بن ابی بلتعه در تاریخ اسلامی]]
| |
| | پرسش مرتبط =
| |
| }}
| |
| == آشنایی اجمالی ==
| |
| وی [[حاطب بن عمرو]] از [[بنو راشده]] (خالفه) شاخهای از [[قبیله]] [[لخم بن عدی]]<ref>ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب قد والیمن الکبیر، ج۱، ص۱۷۱؛ ابن سلام، کتاب النسب، ص۳۱۱.</ref>، از [[قبایل قحطانی]] است. [[کنیه]] رایج او «ابومحمد» است<ref>طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۸۳.</ref>، اما سه کنیه: «ابوعبدالله»، «ابویحیی» و «ابوعبدالرحمن» نیز برای او ثبت شده است<ref>طبری، تاریخ، ج۱۱، ص۶۷۲ و ۶۷۵.</ref>. کنیه [[پدر]] او «عمرو ابوبلتعه»، است. در نام اجداد وی [[اختلاف]] است. [[عمیر بن سلمه]] جد اول و مستقیم وی است. اما [[راشد بن معاذ]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۴.</ref> و [[اردب بن حرمله]] ([[اذب بن جزیله]])<ref>ابن حبان، الثقات، ص۴۲.</ref> که برخی آن دو را جد «حاطب» دانستهاند، از اجداد دورتر وی هستند که نامشان در [[نسب]] وی به چشم میخورد که گاه در آنها تصحیف نیز راه یافته است <ref>بنگرید: ابن کلبی، هشام بن محمد، نسب قد والیمن الکبیر، ج۱، ص۱۷۱.</ref>.
| |
| | |
| به رغم اینکه بیشتر وی را [[لخمی]] دانستهاند، اما در انتساب وی اختلافاتی دیده میشود که این [[اختلافات]] به اعتبارهای گوناگون میتواند صحیح باشد. عدهای او را هم [[پیمان]] [[قریش]] یا [[بنی اسد بن عبدالعزی]] دانستهاند<ref>ابونعیم، معرفة الصحابه، ج۲، ص۶۹۵.</ref>، چنان که برخی او را هم پیمان [[زبیر بن عوام]] قلمداد کردهاند. برخی دیگر او را [[بنده]] مکاتب [[عبیدالله بن حمید]]، از قبیله [[اسد بن عبدالعزی]] دانستهاند که در [[روز فتح مکه]] با پرداخت [[حق]] [[کتابت]] [[آزاد]] شد<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۳۱۷.</ref>. [[پیمان]] وی با «زبیر» یا «عبیدالله بن حمید» که هر دو از بنو اسد هستند، اطلاق [[اسدی]] را بر وی مجاز میکند، چنان که قرشی دانستن وی نیز صحیح است؛ زیرا که بنو اسد شاخهای از قریش هستند.
| |
| | |
| بنا به نقلهای اندکی، وی از [[قبیله ازد]]<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۳۱۷.</ref> و به [[نقلی]] دیگر از [[مذحج]]<ref>خلیفة بن خیاط، الطبقات، ص۱۳۰.</ref> دانسته شده که این [[قبایل]] هر دو از جمله قبایل [[یمانی]] و قحطانیاند، اما وجه انتساب وی به این موارد روشن نیست.
| |
| | |
| حاطب در سال هفدهم از مولد [[رسول خدا]] {{صل}}، یعنی حدود ۲۳ سال پیش از [[بعثت پیامبر]]، متولد شد<ref>ابن فهد، نجم عمر بن فهد، اتحاف الوری، ج۱، ص۱۱۸.</ref>. [[دوران جاهلیت]] را [[درک]] کرد. از این رو [[مرزبانی]] در معجم الشعراء وی را از سوارکاران [[قریش]] در [[جاهلیت]] و شعرای آنان دانسته است<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۵؛ در بخش چاپ شده معجم الشعراء که ناقص است، این مطلب موجود نیست.</ref>.
| |
| | |
| او مردی خوش اندام، اندکی خمیده و نسبتاً کوته قامت و دارای انگشتان ضخیم و ریش کم پشت بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۸۴؛ ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۳۱۸.</ref>. گزارشهایی که در منابع درباره وی یافت میشود، نشان از پیشگامی وی در [[پذیرش اسلام]] است. [[اسلام]] وی همزمان با اسلام [[زبیر بن عوام]]، در سالهای اولیه [[بعثت]] ذکر شده است<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۹، ص۴۳۶.</ref>. در دوران [[مکه]] از او یادی نشده است و فقط تصریح شده که به رغم [[مهاجرت]] مولای او زبیر بن عوام به [[حبشه]]، او در [[هجرت به حبشه]] حضور نداشته است<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۰.</ref>. دیگر اینکه او را به عنوان نخستین کسی که در مکه، برای خانهاش درب گذاشت معرفی میکنند<ref>عسکری، اوایل، ص۵۶؛ قلقشندی، احمد بن علی، صبح الاعش، ج۱، ص۴۸۵.</ref>.
| |
| | |
| حاطب همراه [[زبیر بن عوام]] از [[مکه]] به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد<ref>بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۳۰.</ref> و در مدینه با سعد مولای خود در [[منزل]] [[منذر بن محمد انصاری]] اسکان یافت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۸۴.</ref>. در [[سال نخست هجرت]]، رسول خدا {{صل}} میان وی و [[عویم بن ساعده]] (یا [[رخیله بن یخلد]]) [[پیمان برادری]] بست<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۲، ص۱۵۲؛ ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۷۳.</ref>.
| |
| | |
| با شروع [[غزوات]]، حاطب در [[غزوه بدر]]، [[أحد]] و دیگر غزوات عصر رسول خدا {{صل}} شرکت کرد<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۸۴.</ref>، او در [[جنگ بدر]] (سال دوم)، [[حارث بن عائذ]] (یا [[حویرث بن اسید]]) از [[مشرکان]] را به [[اسارت]] درآورد<ref>واقدی، المغازی، ج۱، ص۱۴۰؛ بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۳۶۲.</ref>. در [[نبرد]] أحد (سال سوم) به عنوان یکی از تیراندازان نامی رسول خدا {{صل}} بود<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۸۴.</ref>. در این [[جنگ]] چون [[عتبة بن ابی وقاص]] [[دندان]] [[رسول خدا]] {{صل}} را [[شکست]]، حاطب در تعقیب وی برآمد و او را کُشت<ref>حاکم نیشابوری، المستدرک، ج۳، ص۳۰۱.</ref>. سعد مولای حاطب در همین [[غزوه]] به [[شهادت]] رسید<ref>شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۴، ص۲۵۶.</ref>. بنا بر خبری وی فرستاده رسول خدا {{صل}} برای [[خواستگاری]] از [[ام سلمه]] بود که [[همسر]] خود را پس از جنگ [[أحد]] از دست داده بود<ref>مسلم، صحیح مسلم، ج۳، ص۳۷؛ مقریزی، امتاع، ج۶، ص۵۶.</ref>.
| |
| | |
| در بازگشت از [[غزوه مریسیع]] (سال ششم)، رسول خدا {{صل}} او را [[مأمور]] کرد تا در منطقه نقیع<ref>در پیست فرسخی مدینه، یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۰۱.</ref> که بنا بود به عنوان قرقگاه [[مسلمانان]] به منظور چرای [[چارپایان]]، قرار گیرد چاهی حفر نماید <ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۴۲۵.</ref>. در [[صلح حدیبیه]] (سال ششم)، او از جمله مسلمانانی بود که به [[مکه]] وارد شد و با بستگان خود [[دیدار]] کرد<ref>واقدی، المغازی، ج۲، ص۶۰۳.</ref>. در همین سال رسول خدا {{صل}} او را به سوی [[مقوقس]] [[زمامدار]] [[مصر]] فرستاد. حاطب به مجلس مقوقس راه یافت و به پرسشهای وی درباره رسول خدا {{صل}} پاسخ داد. مقوقس به منظور تردید درباره [[پیامبری]] رسول خدا {{صل}}، از حاطب پرسید، اگر او [[پیامبر]] است، چرا از [[خدا]] علیه کسانی که به آزارش پرداخته و او را از زادگاهاش راندند کمک نمیگیرد؟ حاطب در جواب با اشاره به [[رفتار]] عطوفانه [[عیسی]] در برابر [[مخالفان]] خود که قصد کشتن وی را داشتند و عدم تقاضای هلاک آنان از سوی خدا، رفتار هر دو پیامبر را به یک گونه دانست <ref>احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، ج۲، ص۴۲۱.</ref>. مقوقس [[پذیرایی]] شایستهای از حاطب کرد و هدایایی به رسول خدا {{صل}} تقدیم نمود که [[ماریه قبطیه]] نیز در شمار آنها بود<ref>بیهقی، احمد بن الحسین، شعب الایمان، ج۴، ص۳۹۵؛ کلاعی، سلیمان بن موسی اندلسی، الاکتفاء بما تضمنه من مغازی رسول الله و الثلاثة الخلفاء، ج۲، ص۱۳</ref>. ماریه به [[ترغیب]] حاطب [[اسلام]] پذیرفت<ref>مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۲۱، ص۴۵.</ref>. منابع تصریح کردهاند که سال بازگشت حاطب از این [[سفر]]، [[سال]] هفتم بوده است<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳، ص۲۳۵.</ref>. مستوفی<ref>مستوفی، حمدالله (قرن ۸)، ظفرنامه (قسم اسلامیه)، ج۱، ص۲۹۰.</ref> [[سفارت]] [[حاطب]] را چنین به [[نظم]] کشیده است:
| |
| {{شعر}}
| |
| {{ب|''فرستاد [[آیت]] [[خدا]] بعد از آن''|2=''که [[دعوت]] کند هر که را در [[جهان]]''}}
| |
| {{ب|''یکی حاطب بلتعه سوی قبط''|2=''به پیش [[مقوقس]] جهانجوی قبط''}}
| |
| {{ب|''به پیش مقوقس چو حاطب رسید''|2=''[[دل]] او زاسلام دوری گزید''}}
| |
| {{ب|''ولی [[نامه]] را زود پاسخ نوشت''|2=''و به باغ سخن تخم [[دانش]] بکشت''}}
| |
| {{ب|''فرستاد تحفه سزاوار او''|2=''روان کرد او را به خویی نکو''}}
| |
| {{پایان شعر}}
| |
| | |
| داستان مشهور وی که بیشتر کتابهای [[سیره]] و [[تاریخ]] بدان پرداختهاند مربوط به [[جاسوسی]] حاطب به نفع [[مشرکان]] در آستانه [[فتح مکه]] (سال هشتم) است. حاطب با [[نوشتن]] نامهای و سپردن آن به دست زنی تلاش کرد، مشرکان را از اقدامات [[رسول خدا]] {{صل}} [[آگاه]] نماید. رسول خدا {{صل}} که با نهایت دقت درصدد پوشاندن [[اخبار]] و غافلگیر کردن [[قریش]] بود، از این [[اقدام]] حاطب آگاه شد و [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} را همراه [[زبیر بن عوام]] در تعقیب آن [[زن]] فرستاد. پس از [[دستگیری]] آن زن، رسول خدا {{صل}} حاطب را بازخواست کرد. حاطب درصدد توجیه کار خود برآمد و این [[رفتار]] را نه به جهت رویگردانی از [[ایمان]] و [[تمایل]] به [[ارتداد]]، بلکه به منظور [[حمایت]] از بستگان خود که در [[مکه]] بودند، قلمداد کرد، او گفت چون از اصل قریش نیست (ملصق است)، بدین ترتیب میخواسته به آنان [[تقرب]] جسته تا بستگانش که در مکه بودند، مورد [[آزار]] و [[اذیت]] قرار نگیرند<ref>ابن هشام، السیرة النبویه، ج۴، ص۴۱؛ واقدی، المغازی، ج۲، ص۷۹۷.</ref>. رسول خدا {{صل}} دستور داد وی را از [[مسجد]] [[اخراج]] نمایند، چون [[مردم]] به سوی وی شتافتند، آن [[حضرت]] از وی گذشت و او را بخشید<ref>مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ج۱، ص۵۸.</ref>. [[عمر]] در این ماجرا، تقاضای [[قتل]] وی را نمود و رسول خدا {{صل}} در [[مخالفت]]، حاطب را [[بدری]] و [[اهل]] [[بدر]] را آمرزیده دانست<ref>بخاری، صحیح بخاری، ج۴، ص۱۹؛ ج۵، ص۱۰.</ref>. به این سخن رسول خدا {{صل}}، [[اهل سنت]] بر [[عدالت صحابه]] استناد کردهاند. که قابل پذیرش نیست و بر این نظریه اشکالات جدی وارد شده است، از جمله آنکه [[پیامبر]] خود در [[داستان افک]] بر [[مسطح بن اثاثه]] که [[بدری]] بود، حد جاری ساخت و دیگر آنکه بخشوده بودن [[صحابه]] به صورت مطلق، آنان را از مدار [[تکلیف]] خارج نموده و آنان را [[آزاد]] در رفتارهای خود نشان میدهد و حال آنکه [[آیات]] قابل توجهی به [[سرزنش]] صحابه به جهت تخلفاتشان پرداخته است<ref>طباطبایی، سید محمد حسین، المیزان، ج۱۹، ص۲۳۶.</ref>.
| |
| | |
| این [[اقدام]] حاطب بازتابهای گستردهای در میان منابع [[سیره]] و [[تاریخ]] داشته و از زوایای مختلف بدان استناد شده است. [[مفسران شیعه]] و [[سنی]] به [[اتفاق]] [[نزول آیات]] نخستین [[سوره ممتحنه]]: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ}}<ref>«ای مؤمنان! دشمن من و دشمن خود را دوست مگیرید» سوره ممتحنه، آیه ۱.</ref> را درباره همین موضوع دانستهاند. لفظ این [[آیه]] هرچند عام است و تمام [[مسلمانان]] را از [[دوستی]] با [[مشرکان]] برحذر میدارد، اما مورد آن خاص و درباره اقدام حاطب است<ref>قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر، ج۲، ص۳۶۲؛ طوسی، تبیان، ج۵، ص۱۹۴؛ مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۳، ص۳۴۸؛ طبری، جامع، ج۲۸، ص۷۴</ref>. برخی از این آیه که با تعبیر {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا}}؛ آغاز شده، [[شهادت]] [[خداوند]] بر [[ایمان]] [[حاطب بن ابی بلتعه]] را استفاده کردهاند<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۵۹.</ref>. [[فقهای شیعه]] با استناد به [[رفتار رسول خدا]] {{صل}} در برابر [[جاسوسی]] حاطب، [[قتل]] فرد به [[جرم]] جاسوسی برای [[دشمن]] را جایز ندانستهاند <ref>طوسی، مبسوط، ج۲، ص۱۵؛ ابن براج، جواهر الفقه، ص۵۱.</ref>.
| |
| | |
| حاطب که در [[غزوه حنین]] (سال نهم) شرکت داشت، شمشیری را که [[ابو قتاده انصاری]] از [[دشمن]] گرفته بود، خرید و این مایه [[برکت]] [[مال]] [[ابوقتاده]] شد و با آن [[پول]] توانست [[باغی]] تهیه نماید<ref>واقدی، المغازی، ج۳، ص۹۰۹.</ref>. حاطب به عنوان یکی از دو [[شاهد]] [[نامه]] [[رسول خدا]] {{صل}} برای [[اقطاع]] زمینی به [[سلمة بن مالک سلمی]] بود <ref>حمیدالله، محمد، الوثائق السیاسیه بیروت، ص۳۰۶.</ref>.
| |
| | |
| حاطب غلامانی داشت<ref>ابن حبیب بغدادی، المحبر، ص۲۷۶؛ ابن قدامه عبدالله بن قدامه، المغنی، ج۱۰، ص۲۸۹.</ref>، و بر بردگان سخت گیر بود<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۵.</ref>. [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۶.</ref> با آوردن نمونهای از [[موطأ مالک]] بن انس، [[سختگیری]] حاطب بر بردگان را [[تأیید]] میکند. براساس خبری، برده حاطب نزد رسول خدا {{صل}} از وی [[شکایت]] کرد و او را [[اهل آتش]] دانست، رسول خدا {{صل}} فرمود کسی که در [[بدر]] و [[حدیبیه]] شرکت کرده باشد، داخل [[آتش]] نخواهد شد<ref>ابن ابی شیبه، عبدالله بن احمد، المصنف، ج۷، ص۵۳۹؛ ترمذی، محمد بن عیسی، سنن، ج۵، ص۳۵۸.</ref>. این [[روایت]] که [[اهل سنت]] از آن برای [[عدالت صحابه]] استفاده میکنند، نمیتواند قابل پذیرش باشد؛ زیرا [[رفتاری]] همچون [[جاسوسی]] حاطب، چنان که به انجام میرسید، مستلزم صدمات جبران ناپذیری به [[لشکر]] [[مسلمان]] بود. ضمن آنکه [[صحابه]] دارای مراتب و درجات مختلفی بودند و در میان آنان، [[فاسقان]] و [[منافقان]] نیز حضور داشند، چنان که درگیری میان صحابه در حوادث پس از رسول خدا {{صل}} که گاه به کشتنشان انجامید، ناقض این نظریه است<ref>عسکری، معالم المدرستین، ج۱، ص۱۳۰.</ref>.
| |
| | |
| گزارشی نشان میدهد که وی در دوران رسول خدا {{صل}}، اختلافاتی با [[امام علی]] {{ع}} داشته است. بنا بر این گزارش، وی و [[بریده اسلمی]] چون ملاحظه کردند، امام علی {{ع}} [[تمایل]] به خرید کنیزی دارد، برای آنکه امام علی {{ع}} بدان دست نیابد، قیمت را در مزایده بالا بردند که رسول خدا {{صل}} از این [[رفتار]] بسیار [[خشمگین]] شد<ref>ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۴؛ مجلسی، بحارالانوار، ج۳۱، ص۶۵۴.</ref>.
| |
| | |
| درباره فعالیتهای وی پس از رسول خدا {{صل}} گزارشهای اندکی در دست است. در [[خلافت ابوبکر]]، وی که پیش از این [[سفیر]] [[رسول خدا]] {{صل}} به سوی فرمانروای [[مصر]] بود، [[مأمور]] شد برای [[مصالحه]] با [[مقوقس]] به سوی مصر برود<ref>ابن یونس، تاریخ المصریین، ج۱، ص۱۶۸؛ ابن عبدالحکم، عبدالرحمان بن عبدالله، فتوح مصر و اخبارها، ص۱۲۶.</ref>. گفته شده نخستین محرابی که در مصر ساخته شد به دست حاطب بود. این [[محراب]] که منسوب به حاطب بوده در [[مسجد]] فقاعی مصر قرار داشته است<ref>مقریزی، الخطط المقریزیه، ج۴، ص۳۴۹.</ref>. او [[روایت]] کننده [[پیشگویی]] [[عمر بن خطاب]] درباره [[هجوم]] [[اهل]] [[اندلس]] به مصر و درگیری خونین آنان در منطقه و سیم<ref>استانی در جنوب مصر؛ یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۵، ص۳۷۷.</ref> است که سرانجام به [[شکست]] آنها منتهی میشود<ref>ابن عبدالحکم، فتوح مصر و اخبارها، ص۵۴۲؛ ابن حماد مروزی، نعیم، کتاب الفتن، ص۴۰۸.</ref>.
| |
| | |
| حاطب پس از [[رسول خدا]] {{صل}} مدتی در [[کوفه]] ساکن شد<ref>بغوی، معجم الصحابه، ج۲، ص۲۰۷.</ref>، که احتمالاً برای حضور در [[فتوحات]] بوده است، هرچند هیچ گزارشی در این زمینه در دست نیست. وی همانند برخی [[صحابه]] دیگر در این ایام با توجه به اموالی که به ایشان اختصاص مییافت، مشغول [[تجارت]] بود. او را تاجری که در [[خرید و فروش]] مواد غذایی تلاش میکرد، توصیف کردهاند که [[اموال]] بسیاری پس از خود به جای گذاشت<ref>ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۳، ص۸۴.</ref>. حاطب در [[مدینه]] در کار خرید و فروش کشمش بود<ref>عبدالرزاق صنعانی، ابنهمام، المصنف، ج۸، ص۲۰۷.</ref>، او کیل و وزن را به [[سود]] خود تنظیم میکرد. [[عمر]] او را واداشت تا کالاهایی که در مدینه میخرد براساس کیل و وزنی که [[خلیفه]] معین میکند بفروشد<ref>ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ج۹، ص۴۰.</ref>. او در خرید و فروش بسیار [[خبره]] بود، و مثلی رایج گشته بود که از زبان [[معامله]] بدون حضور حاطب خبر میداد<ref>میدانی، احمد بن محمد، مجمع الأمثال، ج۱، ص۴۰۶؛ دمیری، محمد بن موسی، حیاة الحیوان الکبری، ج۲، ص۴۴۶.</ref>. بردگان وی گاه مایه دردسر حاطب میشدند، در [[خلافت عمر بن خطاب]]، بردگان او شتری را دزدید، عمر ضمن [[اجرای حد]] بر آنان، حاطب را محکوم به پرداخت دوبرابر قیمت آن شتر به صاحبش کرد؛ زیرا [[معتقد]] بود، حاطب با گرسنه نگه داشتن بردگان، آنان را به چنین عملی کشانده است<ref>شافعی، محمد بن ادریس، کتاب الآم،، ج۷، ص۲۴۴؛ مالک بن انس، الموطأ، ج۲، ص۷۴۸؛ ابن قدامه عبدالله بن قدامه، المغنی، ج۹، ص۵۲۹.</ref>.
| |
| | |
| [[خلیفة بن خیاط]]<ref>خلیفه بن خیاط، التاریخ، ص۱۳۰.</ref> اظهار میکند که برای وی [[حدیثی]] نمیشناسد. [[ابن عبدالبر]]<ref>ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۳۷۶.</ref> میگوید که تنها یک [[حدیث]] از وی سراغ دارد که موضوعش دیدن [[رسول خدا]] به در [[خواب]] است. [[ابن قتیبه]]<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۳۱۸.</ref>، نیز مینویسد که [[احادیث]] نقل شده او از پیامبراندک است. با این حال چندین حدیث برای وی ثبت شده است مانند سفارش رسول خدا {{صل}} به [[غسل]] [[روز جمعه]]<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۱؛ بنگرید: ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۵.</ref>.
| |
| | |
| حاطب به سال سی [[هجری]] در ۶۵ سالگی در [[مدینه]] درگذشت [[عثمان]] بر وی [[نماز]] گزارد<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۶۶۱.</ref> و در [[بقیع]] مدفون گشت<ref>هروی، ابوالحسن علی بن ابوبکر، الاشارات الی معرفة الزیارات، ص۸۰.</ref>. [[ابن قتیبه]]<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۳۱۸.</ref> سن وی هنگام [[وفات]] را ۶۸ سال نوشته است که محتمل است با سال [[مرگ]] فرزند وی [[عبدالرحمن بن حاطب بن ابی بلتعه|عبدالرحمان]] که در سال ۶۸ ثبت شده<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳۴، ص۲۸۲.</ref>، خلط شده باشد. گزارش درگذشت وی در [[خلافت عمر]]<ref>بیهقی، احمد بن الحسین، شعب الایمان، ج۴، ص۳۹۷.</ref> باتوجه به سال ولادت و سن وی هنگام وفات صحیح نیست.
| |
| | |
| هنگامی که مرگ حاطب فرا رسید، [[وصیت]] کرد هریک از [[بندگان]] وی که نماز خوانده و [[روزه]] گرفتهاند [[آزاد]] شوند<ref>ابن شبه نمیری، عمر، تاریخ المدینة المنوره، ج۳، ص۸۵۲.</ref>. از او نسلی در مدینه برجای ماند<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۳۱۸.</ref>، اما [[خاندان]] وی در [[مکه]]، اهمیت و موقعیتی نداشت و [[معاویه]] برای ساکت کردن [[ابن زبیر]] که ادعای [[برتری]] خاندانی داشت، خاندان وی را هم ردیف خاندان حاطب میدانست<ref>جاحظ، عمرو بن بحر، البیان والتبیین، ج۳، ص۳۰۵.</ref>. در میان فرزندانش بیش از همه عبدالرحمان شناخته شده و در عرصه نقل [[احادیث نبوی]] فعال بود. [[عبدالرحمان بن حاطب]]، که در [[روزگار]] رسول خدا {{صل}} به [[دنیا]] آمد، [[راوی حدیث]] پدرش است<ref>ابن قتیبه، عبدالله بن مسلم، المعارف، ص۳۱۸؛ ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۳۴، ص۲۷۹.</ref>. [[عمرو بن شقیق بن سلامان]]، [[برادر]] [[مادری]] [[حاطب بن ابی بلتعه]] بود<ref>زبیر بن بکار، جمهرة نسب قریش و أنسابها، ص۹۸۵.</ref>.
| |
| | |
| ذیل برخی از [[آیات قرآن]] از حاطب یاد شده است. بنا بر برخی از [[اخبار]] [[آیه]] {{متن قرآن|فَلَا وَرَبِّكَ لَا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فِيمَا شَجَرَ بَيْنَهُمْ}}<ref>«پس نه، به پروردگارت سوگند که ایمان نمیآورند تا در آنچه میانشان ستیز رخ داده است تو را داور کنند» سوره نساء، آیه ۶۵.</ref>. درباره حاطب نازل شده است. موضوع چنین است که در نزاعی که حاطب با [[زبیر بن عوام]] بر سر آبیاری [[زمین]] خود داشت، [[رسول خدا]] {{صل}} به نفع [[زبیر]] [[حکم]] کرد، حاطب با دهن [[کجی]] و گفتن سخنانی، [[پیامبر]] را [[هوادار]] پسر عمه خویش خواند. در پی این [[رفتار]]، آیه یاد شده نازل گشت<ref>ابن ابی حاتم، الجرح و التعدیل، ج۳، ص۹۹۴؛ طبرسی، فضل بن علی، مجمع البیان، ج۳، ص۱۲۱.</ref>. برخی [[نزول آیه]] {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ عَاهَدَ اللَّهَ لَئِنْ آتَانَا مِنْ فَضْلِهِ لَنَصَّدَّقَنَّ وَلَنَكُونَنَّ مِنَ الصَّالِحِينَ}}<ref>«و از ایشان کسانی هستند که با خداوند پیمان بستند که اگر از بخشش خود به ما ارزانی دارد ما بیچون و چرا زکات خواهیم داد و بیگمان از شایستگان خواهیم بود» سوره توبه، آیه ۷۵.</ref>. را درباه حاطب دانسته و گفتهاند وی اموالی در [[شام]] داشت که از او دور مانده بود. [[نذر]] کرد که اگر [[اموال]] به دستش برسد، [[صدقه]] دهد، اما چون اموال به دست وی رسید، چنین نکرد<ref>طبرسی، فضل بن علی، مجمع البیان، ج۵، ص۸۳؛ ابن جوزی، عبدالرحمان، زاد المسیر، ج۲، ص۲۸۲.</ref>. [[علامه طباطبایی]]<ref>طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۳۵۳.</ref> باتوجه به واژه {{متن قرآن|آتَانَا}}؛ [[نزول]] این آیه را ناظر به [[عمل]] حاطب ندانسته است؛ زیرا از رساندن [[مال]] به صاحبش تعبیر «ایتاء» نمیشود. مشابهت در نام [[حاطب بن ابی بلتعه]] با [[ثعلبة بن حاطب انصاری]] موجب خلط اطلاعات این دو شده است. چنان که براساس برخی گزارشها، [[شأن نزول]] دو آیه یاد شده، [[ثعلبة بن حاطب]]، [[انصاری]] است نه حاطب بن ابی بلتعه<ref>بنگرید درباره آیه اول: قرطبی، محمد بن احمد، الجامع لاحکام القرآن، ج۵، ص۲۶۷؛ ثعلبی، ابواسحاق احمد، الکشف والبیان (تفسیر ثعلبی)،، ج۳، ص۳۴۰ و آیه دوم: واحدی نیشابوری، علی، أسباب النزول، ص۲۵۹؛ سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور،، ج۳، ص۲۶۰.</ref>.
| |
| | |
| چون نام [[حاطب]] با [[جاسوسی]] و [[دوستی]] با [[دشمنان]] [[رسول خدا]] {{صل}} در [[غزوه]] [[فتح مکه]] پیوند خورده و [[آیات]] نخست [[سوره ممتحنه]] نیز در همین باره نازل شده، [[مفسران]] آیات دیگری را که موضوع آن [[نهی]] از دوستی با [[کفار]] است درباره [[حاطب بن ابی بلتعه]] دانستهاند که از باب [[جری و تطبیق]] است. بنابراین [[آیه]] {{متن قرآن|لَا يَتَّخِذِ الْمُؤْمِنُونَ الْكَافِرِينَ أَوْلِيَاءَ}}<ref>«مؤمنان نباید کافران را به جای مؤمنان دوست گیرند» سوره آل عمران، آیه ۲۸.</ref>. درباره حاطب دانسته شده است<ref>مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۱، ص۲۷۰؛ بغوی، معجم الصحابه، ج۱، ص۴۲۷.</ref>. همچنین است آیه {{متن قرآن|يُوَادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَرَسُولَهُ}}<ref>«با خداوند و پیامبرش مخالفت ورزیدهاند» سوره مجادله، آیه ۲۲. مقاتل بن سلیمان، تفسیر، ج۴، ص۲۶۵؛ بغوی، معجم الصحابه، ج۵، ص۵۰.</ref>.<ref>[[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|مقاله «حاطب بن ابی بلتعه»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۲، ص ۵۱۰ -۵۱۳.</ref>
| |
| | |
| == جستارهای وابسته ==
| |
| {{مدخل وابسته}}
| |
| * [[بنو راشده]] (قبیله)
| |
| * [[لخم بن عدی]] (قبیله)
| |
| * [[قحطانی]] (قبیله)
| |
| * [[لخمی]] (قبیله)
| |
| * [[عبدالرحمن بن حاطب بن ابی بلتعه]] (فرزند)
| |
| * [[عمرو بن شقیق بن سلامان]] (برادر مادری)
| |
| {{پایان مدخل وابسته}}
| |
| | |
| == منابع ==
| |
| {{منابع}}
| |
| # [[پرونده:IM009658.jpg|22px]] [[منصور داداش نژاد|داداش نژاد، منصور]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۲ (کتاب)|'''مقاله «حاطب بن ابی بلتعه»، دانشنامه سیره نبوی ج۲''']]
| |
| {{پایان منابع}}
| |
| | |
| == پانویس ==
| |
| {{پانویس}}
| |
| | |
| [[رده:اعلام]]
| |
| [[رده:اصحاب پیامبر]]
| |