ابودحداح انصاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'دست' به 'دست'
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست')
 
(۲ نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد)
خط ۷: خط ۷:


== مقدمه ==
== مقدمه ==
نام او [[ثابت بن نعیم بن غنم بن ایاس]] و مشهور به [[ابو دحداح]] می‌باشد. او را از [[طایفه]] بنی انیف یا بنی عجلان دانسته‌اند. هر چند [[اهل]] [[مدینه]] نبود، اما هم [[پیمان]] قبیلة [[بنی عمرو بن عوف]] بود و جزو [[انصار]] به حساب می‌آمد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۰۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۶۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۵.</ref>
نام او [[ثابت بن نعیم بن غنم بن ایاس]] و مشهور به [[ابو دحداح]] می‌باشد. او را از [[طایفه]] بنی انیف یا بنی عجلان دانسته‌اند. هر چند [[اهل مدینه]] نبود، اما هم [[پیمان]] قبیلة [[بنی عمرو بن عوف]] بود و جزو [[انصار]] به حساب می‌آمد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۱، ص۲۰۳؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۱، ص۲۶۷؛ الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۵.</ref>


== [[ثابت بن دحداح]] و [[نخل]] بهشتی ==
== [[ثابت بن دحداح]] و [[نخل]] بهشتی ==
خط ۱۹: خط ۱۹:
وقتی این [[آیه]] نازل شد ابودحداح به [[پیامبر]] {{صل}} گفت: "یا [[رسول الله]]! مگر [[خداوند]] هم از ما [[قرض]] می‌گیرد؟" [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "آری".
وقتی این [[آیه]] نازل شد ابودحداح به [[پیامبر]] {{صل}} گفت: "یا [[رسول الله]]! مگر [[خداوند]] هم از ما [[قرض]] می‌گیرد؟" [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "آری".


ابو دحداح گفت: "یا [[رسول الله]]! دستت را به من بده. [[رسول خدا]] {{صل}}[[دست]] خود را به طرف ابودحداح دراز کرد و دست او را گرفت. پس ابودحداح گفت: "من خانه‌ام را در [[راه خدا]] برای [[مسکینان]] و بی پناهان [[قرض]] دادم".[[خانه]] او دارای حیاط بزرگی بود که بیش از ششصد [[نخل]] داشت و ابو دحداح با همه خانواده‌اش در آن ساکن بودند. وقتی ابو دحداح به [[منزل]] آمد و ماجرای [[قرض]] دادن [[خانه]] را در [[راه خدا]] با [[همسر]] و فرزندانش در میان نهاد، همسرش گفت: "با کمال میل قبول می‌کنیم و هر آن چه در [[خانه]] داریم در [[راه خدا]] می‌دهیم و با دست خالی از [[خانه]] خارج می‌شویم"<ref>صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۴؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۷۵؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۴۵.</ref>.
ابو دحداح گفت: "یا [[رسول الله]]! دستت را به من بده. [[رسول خدا]] {{صل}}دست خود را به طرف ابودحداح دراز کرد و دست او را گرفت. پس ابودحداح گفت: "من خانه‌ام را در [[راه خدا]] برای [[مسکینان]] و بی پناهان [[قرض]] دادم".[[خانه]] او دارای حیاط بزرگی بود که بیش از ششصد [[نخل]] داشت و ابو دحداح با همه خانواده‌اش در آن ساکن بودند. وقتی ابو دحداح به [[منزل]] آمد و ماجرای [[قرض]] دادن [[خانه]] را در [[راه خدا]] با [[همسر]] و فرزندانش در میان نهاد، همسرش گفت: "با کمال میل قبول می‌کنیم و هر آن چه در [[خانه]] داریم در [[راه خدا]] می‌دهیم و با دست خالی از [[خانه]] خارج می‌شویم"<ref>صحیح ابن حبان، ابن حبان، ج۱۶، ص۱۱۴؛ المنتظم، ابن جوزی، ج۳، ص۱۷۵؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۴، ص۱۶۴۵.</ref>.


در موردی دیگر از [[آیات قرآن]]، ابودحداح، سؤالی از [[پیامبر]]می‌پرسد و [[خداوند متعال]] جواب می‌دهد <ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۶-۱۸۷.</ref>
در موردی دیگر از [[آیات قرآن]]، ابودحداح، سؤالی از [[پیامبر]]می‌پرسد و [[خداوند متعال]] جواب می‌دهد <ref>الاصابه، ابن حجر، ج۱، ص۵۰۳.</ref><ref>[[محمد ایوب کاظمی|کاظمی، محمد ایوب]]، [[ثابت بن دحداح (مقاله)|مقاله «ثابت بن دحداح»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۴ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۴، ص:۱۸۶-۱۸۷.</ref>


== [[ثابت بن دحداح]] و میدان [[جنگ]] ==
== [[ثابت بن دحداح]] و میدان [[جنگ]] ==
در [[جنگ احد]] که شیرازه [[سپاه اسلام]] از هم پاشیده شده بود، این، فریاد رسای [[ثابت بن دحداح]] بود که [[سپاهیان]] [[اسلام]] را به [[وحدت]] و [[مقاومت]] فرا می‌خواند و خود به [[تنهایی]] بر [[قلب]] [[دشمن]] حمله می‌کرد و فریاد بر می‌آورد که به همراه من بیایید! من [[ثابت بن دحداح]] هستم. به پیش بروید و نترسید!
در [[جنگ احد]] که شیرازه [[سپاه اسلام]] از هم پاشیده شده بود، این، فریاد رسای [[ثابت بن دحداح]] بود که [[سپاهیان اسلام]] را به [[وحدت]] و [[مقاومت]] فرا می‌خواند و خود به [[تنهایی]] بر [[قلب]] [[دشمن]] حمله می‌کرد و فریاد بر می‌آورد که به همراه من بیایید! من [[ثابت بن دحداح]] هستم. به پیش بروید و نترسید!
هنگامی که شایعه [[شهادت]] پیامبر‌{{صل}} پراکنده شد، او فریاد زد: "ای گروه [[مؤمنان]] اگر [[پیامبر]] هم کشته شود، خدای [[محمد]] {{صل}} که زنده است. بجنگید و [[سست]] نشوید! به [[راستی]] که [[خداوند]] [[یار]] و [[پشتیبان]] شماست". در این هنگام، یکی از [[انصار]] به [[یاری]] او شتافت و به همراه عده‌ای دیگر که با او بودند به [[مقاومت]] پرداختند. این گروه اندک از [[مسلمانان]] در مقابل سران [[مشرکین]]، از جمله [[خالد بن ولید]]، [[عمرو بن عاص]]، [[عکرمة]] بن [[ابوجهل]] و [[ضرار بن خطاب]]، تا پای [[جان]] [[ایستادگی]] کردند و آنان را عقب راندند.
هنگامی که شایعه [[شهادت]] پیامبر‌{{صل}} پراکنده شد، او فریاد زد: "ای گروه [[مؤمنان]] اگر [[پیامبر]] هم کشته شود، خدای [[محمد]] {{صل}} که زنده است. بجنگید و [[سست]] نشوید! به [[راستی]] که [[خداوند]] [[یار]] و [[پشتیبان]] شماست". در این هنگام، یکی از [[انصار]] به [[یاری]] او شتافت و به همراه عده‌ای دیگر که با او بودند به [[مقاومت]] پرداختند. این گروه اندک از [[مسلمانان]] در مقابل سران [[مشرکین]]، از جمله [[خالد بن ولید]]، [[عمرو بن عاص]]، [[عکرمة]] بن [[ابوجهل]] و [[ضرار بن خطاب]]، تا پای [[جان]] [[ایستادگی]] کردند و آنان را عقب راندند.


۲۱۸٬۱۴۸

ویرایش