جز
جایگزینی متن - 'دست' به 'دست'
(←مقدمه) برچسب: واگردانی دستی |
جز (جایگزینی متن - 'دست' به 'دست') |
||
(۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۳ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۲: | خط ۲: | ||
{{مدخل مرتبط | {{مدخل مرتبط | ||
| موضوع مرتبط = هجرت | | موضوع مرتبط = هجرت | ||
| عنوان مدخل = | | عنوان مدخل = | ||
| مداخل مرتبط = [[تعرب پس از هجرت در فقه اسلامی]] | | مداخل مرتبط = [[تعرب پس از هجرت در فقه اسلامی]] | ||
| پرسش مرتبط = | | پرسش مرتبط = | ||
}} | }} | ||
== مقدمه == | == مقدمه == | ||
[[تعرب بعد الهجره]] بازگشت به [[بادیه]] پس از [[هجرت به مدینه]] منوره است. در دوران [[هجرت پیامبر]] این اصطلاح به کسانی اطلاق میشد که بعد از هجرت به | [[تعرب بعد الهجره]] بازگشت به [[بادیه]] پس از [[هجرت به مدینه]] منوره است. در دوران [[هجرت پیامبر]] این اصطلاح به کسانی اطلاق میشد که بعد از هجرت به مدینه، به [[مکه]] یا بادیه باز میگشتند که بنابر [[آیات قرآن]] و [[روایات]] [[گناه بزرگ]] تلقی شده است. | ||
[[تاریخ]] هجرت پیامبر{{صل}} به [[مدینه]] هفتاد یا سه ماه بعد از [[پیمان عقبه دوم]] بود. ایشان [[مسلمانان]] را به [[هجرت]] و [[پرهیز]] از [[تعرب]] [[دعوت]] میکردند. هجرت بعد از [[فتح مکه]] و [[رحلت رسول خدا]] پایان یافت اما [[حرمت]] تعرب بعد از آن هم باقی بود. | [[تاریخ]] هجرت پیامبر {{صل}} به [[مدینه]] هفتاد یا سه ماه بعد از [[پیمان عقبه دوم]] بود. ایشان [[مسلمانان]] را به [[هجرت]] و [[پرهیز]] از [[تعرب]] [[دعوت]] میکردند. هجرت بعد از [[فتح مکه]] و [[رحلت رسول خدا]] پایان یافت اما [[حرمت]] تعرب بعد از آن هم باقی بود. | ||
در [[عصر خلفا]] نیز تعرب یک امر [[نکوهیده]] بود. چنانچه در دوران [[خلافت امیرالمؤمنین]]{{ع}} کسانی از مدینه خارج شدند و [[حکم]] تعرب بعد الهجره شامل حال آنان گردید. | در [[عصر خلفا]] نیز تعرب یک امر [[نکوهیده]] بود. چنانچه در دوران [[خلافت امیرالمؤمنین]] {{ع}} کسانی از مدینه خارج شدند و [[حکم]] تعرب بعد الهجره شامل حال آنان گردید. | ||
اما میتوان برای این اصطلاح یک گستره معنایی وسیعی در نظر گرفت به این معنا که شخص به کاری مبادرت نماید که به دوری او از [[دین]] منتهی شود یا او را در معرض دور شدن از دین قرار دهد. بنابرین کسی که [[اقدام]] به ترک [[التزام]] به دین پس از [[شناخت]] آن و نیز اقدام به ترک تحصیل [[تفقه در دین]] نماید حکم تعرب بعد الهجره بر او صادق است خواه به بلاد [[کفر]] [[مهاجرت]] کرده باشد یا نه. | اما میتوان برای این اصطلاح یک گستره معنایی وسیعی در نظر گرفت به این معنا که شخص به کاری مبادرت نماید که به دوری او از [[دین]] منتهی شود یا او را در معرض دور شدن از دین قرار دهد. بنابرین کسی که [[اقدام]] به ترک [[التزام]] به دین پس از [[شناخت]] آن و نیز اقدام به ترک تحصیل [[تفقه در دین]] نماید حکم تعرب بعد الهجره بر او صادق است خواه به بلاد [[کفر]] [[مهاجرت]] کرده باشد یا نه. | ||
خط ۲۰: | خط ۲۱: | ||
تعرّب برگرفته از اَعراب / [[اعرابی]] به معنای سکونت گزیدن در بادیه است<ref>نک: ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۵۸۶-۵۸۷، «عرب»؛ حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم، ج۷، ص۴۵۰۶.</ref>. | تعرّب برگرفته از اَعراب / [[اعرابی]] به معنای سکونت گزیدن در بادیه است<ref>نک: ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۵۸۶-۵۸۷، «عرب»؛ حمیری، نشوان بن سعید، شمس العلوم، ج۷، ص۴۵۰۶.</ref>. | ||
هجرت در این عبارت، به [[مهاجرت پیامبر]]{{صل}} و [[مسلمانان]] از [[مکه]] و دیگر سرزمینهای [[حجاز]] به [[مدینه]] اشاره دارد. از آنجا که مفهوم [[بادیهنشینی]] با دوری از [[دانش]] و [[اخلاق]] و [[روابط]] سالم [[اجتماعی]] [[پیوستگی]] دارد<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۵، ص۶۸-۶۹.</ref>، پس از [[هجرت]] [[نبوی]]، [[مهاجران]] و [[انصار]] مدینه میکوشیدند از آن اخلاق و [[آداب]] [[جاهلی]] فاصله گیرند و با [[یاری دادن]] به [[اسلام]] و [[پیامبر]] و [[آراستگی]] به اخلاق نبوی، [[جامعه اسلامی]] مدینه را تشکیل دهند و [[اهل]] [[سعادت]] و [[هدایت]] گردند<ref>نک: میرداماد، محمد باقر، الرواشح السماویه، ص۲۱۶.</ref>. از این رو، [[تقابل]] میان [[دارالهجره]] مدینه و دار الاَعراب مکه و سرزمینهای پیرامون آن شکل گرفت <ref>نک: اخبار الدولة العباسیه، ص۱۰۷.</ref>. | هجرت در این عبارت، به [[مهاجرت پیامبر]] {{صل}} و [[مسلمانان]] از [[مکه]] و دیگر سرزمینهای [[حجاز]] به [[مدینه]] اشاره دارد. از آنجا که مفهوم [[بادیهنشینی]] با دوری از [[دانش]] و [[اخلاق]] و [[روابط]] سالم [[اجتماعی]] [[پیوستگی]] دارد<ref>شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۵، ص۶۸-۶۹.</ref>، پس از [[هجرت]] [[نبوی]]، [[مهاجران]] و [[انصار]] مدینه میکوشیدند از آن اخلاق و [[آداب]] [[جاهلی]] فاصله گیرند و با [[یاری دادن]] به [[اسلام]] و [[پیامبر]] و [[آراستگی]] به اخلاق نبوی، [[جامعه اسلامی]] مدینه را تشکیل دهند و [[اهل]] [[سعادت]] و [[هدایت]] گردند<ref>نک: میرداماد، محمد باقر، الرواشح السماویه، ص۲۱۶.</ref>. از این رو، [[تقابل]] میان [[دارالهجره]] مدینه و دار الاَعراب مکه و سرزمینهای پیرامون آن شکل گرفت<ref>نک: اخبار الدولة العباسیه، ص۱۰۷.</ref>. | ||
== کاربرد اولیه [[تعرب]] == | == کاربرد اولیه [[تعرب]] == | ||
عبارت نکوهشآمیز [[تعرب بعد الهجره]]، | عبارت نکوهشآمیز [[تعرب بعد الهجره]]، درباره کسانی به کار میرفت که در دوره هشت ساله از آغاز [[هجرت به مدینه]] تا [[فتح مکه]]، از مدینه بیرون میشدند و به میان [[بادیه]] که معمولاً مقصود از آن، مکه بوده، بازمیگشتند<ref>نک: ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج۲، ص۲۱۹؛ ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۵۸۶-۵۸۷، «عرب»؛ تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۵۴.</ref>. | ||
مقدار این [[نکوهش]] نسبت به افراد گوناگون، متفاوت بود. اگر کسی با بیرون آمدن از مدینه، در معرض باورهای [[شرکآلود]] و [[ارتداد]] قرار میگرفت، تعرب وی [[حرام]] بود؛ اما کسی که میتوانست [[باورهای اسلامی]] خویش را نگاهبانی کند یا از پیامبر اجازه بیرون آمدن میگرفت، یا کمتر [[نکوهیده]] بود و یا هرگز وی را نکوهش نمیکردند<ref>نک: مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ج۸، ص۳؛ جعفریان، رسول، سیره رسول خدا، ج۱، ص۴۲۲.</ref>. | مقدار این [[نکوهش]] نسبت به افراد گوناگون، متفاوت بود. اگر کسی با بیرون آمدن از مدینه، در معرض باورهای [[شرکآلود]] و [[ارتداد]] قرار میگرفت، تعرب وی [[حرام]] بود؛ اما کسی که میتوانست [[باورهای اسلامی]] خویش را نگاهبانی کند یا از پیامبر اجازه بیرون آمدن میگرفت، یا کمتر [[نکوهیده]] بود و یا هرگز وی را نکوهش نمیکردند<ref>نک: مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ج۸، ص۳؛ جعفریان، رسول، سیره رسول خدا، ج۱، ص۴۲۲.</ref>. | ||
در دورههای بعد که اسلام گسترش یافت و شهرهای | در دورههای بعد که اسلام گسترش یافت و شهرهای فراوانی پایگاه اسلام شدند، دیگر [[شهر مدینه]] و مکه در این میان موضوعیت نداشت و هرگونه بازگشت از [[دین]] و [[برگزیدن]] جایی که با دوری از اسلام همراه باشد، تعرب خوانده میشد<ref>نک: علل الشرائع، ج۲، ص۴۸۱؛ شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۳، ص۵۶۶؛ مجلسی، محمد تقی، روضة المتقین، ج۱۰، ص۳.</ref>. | ||
از برخی منابع برمیآید که [[بادیهنشینی]] و [[تعرب]]، بر محل سکونت فرد، خواه پیش و خواه پس از [[هجرت]]، اطلاق میشده<ref>نک: ابن عربی، احکام القرآن، ج۲، ص۵۶۹.</ref> به بازگشت از هجرت اختصاص نداشته است. | از برخی منابع برمیآید که [[بادیهنشینی]] و [[تعرب]]، بر محل سکونت فرد، خواه پیش و خواه پس از [[هجرت]]، اطلاق میشده<ref>نک: ابن عربی، احکام القرآن، ج۲، ص۵۶۹.</ref> و به بازگشت از هجرت اختصاص نداشته است. | ||
با لحاظ این جنبه، گاه تعرب را به ترک هجرت معنا کردهاند<ref>سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۵، ص۱۳۵.</ref> یا در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید شما را به (باورهای) گذشتهتان (در جاهلیت) باز میگردانند و از زیانکاران میگردید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۹.</ref> به [[تعرب بعد الهجره]] اشاره نموده و آن را بر ترک هجرت تطبیق دادهاند<ref>سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۳۰، ص۲۵۹.</ref>. | با لحاظ این جنبه، گاه تعرب را به ترک هجرت معنا کردهاند<ref>سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۵، ص۱۳۵.</ref> یا در [[تفسیر آیه]] {{متن قرآن|إِنْ تُطِيعُوا الَّذِينَ كَفَرُوا يَرُدُّوكُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ}}<ref>«ای مؤمنان! اگر از کافران پیروی کنید شما را به (باورهای) گذشتهتان (در جاهلیت) باز میگردانند و از زیانکاران میگردید» سوره آل عمران، آیه ۱۴۹.</ref> به [[تعرب بعد الهجره]] اشاره نموده و آن را بر ترک هجرت تطبیق دادهاند<ref>سرخسی، محمد بن احمد، المبسوط، ج۳۰، ص۲۵۹.</ref>. | ||
خط ۳۶: | خط ۳۷: | ||
== دیدگاه واژهشناسان == | == دیدگاه واژهشناسان == | ||
از همین | از همین روست که برخی واژهشناسان، بدون اشاره به نام شهری خاص، تعرب بعد الهجره را بازگشت هجرتکنندگان از [[شهر]] و رفتن به میان [[بادیهنشینان]] دانستهاند<ref>ابن منظور، لسان العرب، ج۱، ص۵۸۸؛ ازهری، محمد بن احمد، تهذیب اللغه، ج۲، ص۲۱۹؛ زبیدی، تاج العروس، ج۲، ص۲۲۴، «عرب».</ref>. بدینسان، آنان بدون اشاره به مدینه، دوگانه متقابل تعرب و هجرت را به صورت عامتر توضیح دادهاند. | ||
خود واژه هجرت که حاوی معنای بیرون آمدن از [[بادیه]] به شهر است<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۲، ص۲۲۴.</ref>، در پدید آوردن این معنای عام اثر داشته است. بر این اساس، معنای لغوی تعرب بادیهنشینی است و پس از ترکیب با «بعد الهجره» در اصطلاح [[سیرهنگاران]]، به معنای بازگشت از [[مدینه]] به [[مکه]] و دیگر سرزمینهای [[حجاز]] به کار میرود؛ | خود واژه هجرت که حاوی معنای بیرون آمدن از [[بادیه]] به شهر است<ref>زبیدی، تاج العروس، ج۲، ص۲۲۴.</ref>، در پدید آوردن این معنای عام اثر داشته است. بر این اساس، معنای لغوی تعرب بادیهنشینی است و پس از ترکیب با «بعد الهجره» در اصطلاح [[سیرهنگاران]]، به معنای بازگشت از [[مدینه]] به [[مکه]] و دیگر سرزمینهای [[حجاز]] به کار میرود؛ گرچه همچنان در نظر اهل لغت، به معنای عام بیرون آمدن از [[شهر]] و اقامت در [[بادیه]] است. | ||
درباره تاریخگذاری کاربرد این اصطلاح در متون [[اسلامی]] باید گفت که از بررسی گزارشهای [[تاریخنگاران]] و شرح حال کسانی که این تعبیر در باره آنها به کار رفته، برمیآید که از هنگام [[هجرت]] [[نبوی]] و [[مسلمانان]] به مدینه تا دستکم یک سده بعد که دوره آغاز جمع و تدوین [[روایات اسلامی]] بوده است، این عبارت به عنوان تعبیری نکوهشآمیز شناخته شده بود و در ارزشگذاریها به کار گرفته میشد. | |||
== معنای اصطلاحی == | == معنای اصطلاحی == | ||
خط ۴۷: | خط ۴۸: | ||
بر این اساس، [[تعرب]] در منابع [[تاریخ]] و سیره، به مفهوم بیرون آمدن از مدینه و بازگشت به مکه و سرزمینهای پیرامون آن است. دو [[تفسیر]] متفاوت دیگر نیز از سوی [[ابنخلدون]] صورت گرفته است. از دیدگاه او، ضرورت هجرت به مدینه که به مکیان و [[خویشاوندان پیامبر]] اختصاص داشت، [[حراست]] و [[نگهبانی]] از پیامبر بود و در برابر، تعرّب به معنای ترک این حراست به شمار میرفت. | بر این اساس، [[تعرب]] در منابع [[تاریخ]] و سیره، به مفهوم بیرون آمدن از مدینه و بازگشت به مکه و سرزمینهای پیرامون آن است. دو [[تفسیر]] متفاوت دیگر نیز از سوی [[ابنخلدون]] صورت گرفته است. از دیدگاه او، ضرورت هجرت به مدینه که به مکیان و [[خویشاوندان پیامبر]] اختصاص داشت، [[حراست]] و [[نگهبانی]] از پیامبر بود و در برابر، تعرّب به معنای ترک این حراست به شمار میرفت. | ||
تفسیر دیگر او که از فحوای سخنش در توجیه گفتار [[سلمة بن اکوع|سَلَمة بن اَکوَع]] که به تعرب بعد الهجره متهم شده بود، به دست میآید، ترک سکونت در مدینه و نه ضرورتاً رفتن به بادیه است <ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵.</ref>. | تفسیر دیگر او که از فحوای سخنش در توجیه گفتار [[سلمة بن اکوع|سَلَمة بن اَکوَع]] که به تعرب بعد الهجره متهم شده بود، به دست میآید، ترک سکونت در مدینه و نه ضرورتاً رفتن به بادیه است<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۵۴-۱۵۵.</ref>. | ||
== سنگینی [[گناه]] [[تعرب]] == | == سنگینی [[گناه]] [[تعرب]] == | ||
به هر روی، [[هجرت]] [[مسلمانان]] تا [[فتح مکه]] [[واجب]]؛ و بازگشت از آن، به [[باور]] همه مسلمانان [[حرام]] بوده است<ref>صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۳، ص۳۲۰؛ مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۶۱.</ref>. | به هر روی، [[هجرت]] [[مسلمانان]] تا [[فتح مکه]] [[واجب]]؛ و بازگشت از آن، به [[باور]] همه مسلمانان [[حرام]] بوده است<ref>صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۳، ص۳۲۰؛ مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۶۱.</ref>. | ||
در پارهای [[منابع روایی]]، گاه کنار [[قتل نفس]] و [[رباخواری]] و [[گریز]] از [[جنگ]]، [[تعرب بعد الهجره]] هم [[گناه بزرگ]] شمرده شده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۷۷؛ شیخ صدوق، الخصال، ص۲۷۳؛ همو، علل الشرائع، ج۲، ص۴۷۵.</ref>. این نشان میدهد که گر چه ویژگی [[وعده]] [[عذاب الهی]]<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۶، ص۱۵.</ref> بر آن تطبیق ندارد، با توجه به تعلیل [[روایات]] که تعرب را بازگشت از [[دین]]<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۴۸۱.</ref> یا همسان [[شرک]] | در پارهای [[منابع روایی]]، گاه کنار [[قتل نفس]] و [[رباخواری]] و [[گریز]] از [[جنگ]]، [[تعرب بعد الهجره]] هم [[گناه بزرگ]] شمرده شده است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۷۷؛ شیخ صدوق، الخصال، ص۲۷۳؛ همو، علل الشرائع، ج۲، ص۴۷۵.</ref>. این نشان میدهد که گر چه ویژگی [[وعده]] [[عذاب الهی]]<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۷۶، ص۱۵.</ref> بر آن تطبیق ندارد، با توجه به تعلیل [[روایات]] که تعرب را بازگشت از [[دین]]<ref>شیخ صدوق، علل الشرائع، ج۲، ص۴۸۱.</ref> یا همسان [[شرک]] وصف کردهاند<ref>مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول، ج۱۰، ص۲۹؛ حکیم، محمد سعید، مصباح المنهاج، ج۱، ص۲۴۹.</ref>، میتوان آن را در قلمرو [[گناهان بزرگ]] قرار داد. | ||
[[فقیهان]] هم به پشتوانه روایات، به کبیر بودن گناه تعرب [[حکم]] کردهاند<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۷، ص۳۳۷.</ref>. در روایتی از [[اهل سنت]]، متعربان پس از هجرت در شمار کسانی چون نصرانیها و یهودیها جای دارند که نباید به آنها [[سلام]] کرد<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۰، ص۳۲۲.</ref>. | [[فقیهان]] هم به پشتوانه روایات، به کبیر بودن گناه تعرب [[حکم]] کردهاند<ref>نجفی، محمدحسن، جواهر الکلام، ج۱۷، ص۳۳۷.</ref>. در روایتی از [[اهل سنت]]، متعربان پس از هجرت در شمار کسانی چون نصرانیها و یهودیها جای دارند که نباید به آنها [[سلام]] کرد<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۵۰، ص۳۲۲.</ref>. | ||
برپایه گزارش منابع، [[پیامبر]]{{صل}} پیش از هجرت برای [[اصحاب]] خود [[دعا]] میکرد و از [[خداوند]] میخواست که هجرت را برای آنها مقدر کند و آنان را به گذشته بازنگرداند <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۸، ص۷۵.</ref>. از آنجا که هجرت یک [[ضرورت]] راهبردی برای [[تشکیل جامعه]] نو [[اسلامی]] بود، پیامبر{{صل}} در پی [[آگاهی]] از [[توطئه]] [[قریش]]، در صدد [[هجرت به مدینه]] برآمد و به مسلمانان [[مکه]] نیز [[فرمان]] هجرت به مدینه داد<ref>نک: مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۹، ص۸۷؛ بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۱، ص۵۴.</ref>. | برپایه گزارش منابع، [[پیامبر]] {{صل}} پیش از هجرت برای [[اصحاب]] خود [[دعا]] میکرد و از [[خداوند]] میخواست که هجرت را برای آنها مقدر کند و آنان را به گذشته بازنگرداند <ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱، ص۲۵۵؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۸، ص۷۵.</ref>. از آنجا که هجرت یک [[ضرورت]] راهبردی برای [[تشکیل جامعه]] نو [[اسلامی]] بود، پیامبر {{صل}} در پی [[آگاهی]] از [[توطئه]] [[قریش]]، در صدد [[هجرت به مدینه]] برآمد و به مسلمانان [[مکه]] نیز [[فرمان]] هجرت به مدینه داد<ref>نک: مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۹، ص۸۷؛ بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۱، ص۵۴.</ref>. | ||
== هجرت در [[قرآن]] و روایات == | == هجرت در [[قرآن]] و روایات == | ||
این هجرت ضروری در آیاتی چون {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش میگیرند، میپرسند: در چه حال بودهاید؟ میگویند: ما ناتوان شمردهشدگان روی زمین بودهایم. میگویند: آیا زمین خداوند (آنقدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانهای است» سوره نساء، آیه ۹۷.</ref>، {{متن قرآن|إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا}}<ref>«بجز آن مردان و زنان و کودکان ناتوان شمرده شدهای که نه چارهای میتوانند اندیشید و نه راه به جایی دارند» سوره نساء، آیه ۹۸.</ref>، {{متن قرآن|فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا}}<ref>«که آنان را امید است خداوند ببخشاید و خداوند درگذرنده آمرزنده است» سوره نساء، آیه ۹۹.</ref> و برخی [[روایات]] تاکید شده است؛ همچون: {{متن حدیث|مَنْ فَرَّ بِدِينِهِ مِنْ أَرْضٍ إِلَى أَرْضٍ وَ إِنْ كَانَ شِبْراً مِنَ اَلْأَرْضِ اِسْتَوْجَبَ اَلْجَنَّةَ وَ كَانَ رَفِيقَ مُحَمَّدٍ وَ إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ}}<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۱۹، ص۳۱.</ref>. بعدها [[فقیهان]] از این سخنان، [[وجوب]] [[هجرت]] را برداشت کردهاند<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۳؛ حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۱۰؛ الدرر السنیه، ج۸، ص۴۵۶.</ref>. | این هجرت ضروری در آیاتی چون {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ تَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنْفُسِهِمْ قَالُوا فِيمَ كُنْتُمْ قَالُوا كُنَّا مُسْتَضْعَفِينَ فِي الْأَرْضِ قَالُوا أَلَمْ تَكُنْ أَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةً فَتُهَاجِرُوا فِيهَا فَأُولَئِكَ مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ وَسَاءَتْ مَصِيرًا}}<ref>«از کسانی که فرشتگان جانشان را در حال ستم به خویش میگیرند، میپرسند: در چه حال بودهاید؟ میگویند: ما ناتوان شمردهشدگان روی زمین بودهایم. میگویند: آیا زمین خداوند (آنقدر) فراخ نبود که در آن هجرت کنید؟ بنابراین، سرای (پایانی) اینان دوزخ است و بد پایانهای است» سوره نساء، آیه ۹۷.</ref>، {{متن قرآن|إِلَّا الْمُسْتَضْعَفِينَ مِنَ الرِّجَالِ وَالنِّسَاءِ وَالْوِلْدَانِ لَا يَسْتَطِيعُونَ حِيلَةً وَلَا يَهْتَدُونَ سَبِيلًا}}<ref>«بجز آن مردان و زنان و کودکان ناتوان شمرده شدهای که نه چارهای میتوانند اندیشید و نه راه به جایی دارند» سوره نساء، آیه ۹۸.</ref>، {{متن قرآن|فَأُولَئِكَ عَسَى اللَّهُ أَنْ يَعْفُوَ عَنْهُمْ وَكَانَ اللَّهُ عَفُوًّا غَفُورًا}}<ref>«که آنان را امید است خداوند ببخشاید و خداوند درگذرنده آمرزنده است» سوره نساء، آیه ۹۹.</ref> و برخی [[روایات]] تاکید شده است؛ همچون: {{متن حدیث|مَنْ فَرَّ بِدِينِهِ مِنْ أَرْضٍ إِلَى أَرْضٍ وَ إِنْ كَانَ شِبْراً مِنَ اَلْأَرْضِ اِسْتَوْجَبَ اَلْجَنَّةَ وَ كَانَ رَفِيقَ مُحَمَّدٍ وَ إِبْرَاهِيمَ عَلَيْهِمَا اَلسَّلاَمُ}}<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۱۹، ص۳۱.</ref>. بعدها [[فقیهان]] از این سخنان، [[وجوب]] [[هجرت]] را برداشت کردهاند<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۳؛ حلی، حسن بن یوسف، تذکرة الفقهاء، ج۹، ص۱۰؛ الدرر السنیه، ج۸، ص۴۵۶.</ref>. | ||
فقیهانی که [[تعرب بعد الهجره]] را در دورههای پس از عصر [[نبوت]] و هجرت، تحققپذیر ندانستهاند<ref>نک: بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج۱۴، ص۱۹۷.</ref>، گویا بر این [[باور]] بودهاند که بر پایه [[روایت]] {{متن حدیث| لاَ هِجْرَةَ بَعْدَ اَلْفَتْحِ}}<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۴۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۱۰۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۲۸۷.</ref> پس از [[فتح مکه]]، [[تعرب]] موضوعیت ندارد. بر پایه گزارشی<ref>ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۵، ص۳۷۹.</ref>، [[پیامبر]]{{صل}} برای هجرت از [[مکه]]، نخست سه جا یعنی [[یمن]]، قِنَسرین (شهری از [[شام]])، و [[مدینه]] را [[برگزیده]] بود و سرانجام در صدد [[هجرت به مدینه]] برآمد<ref>مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، ص۱۵۶؛ مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۹، ص۱۸۸؛ ج۱۴، ص۴۲۶؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۳، ص۱۶۸.</ref>. مدینه مرکز صدقی بود که [[مسلمانان]] از [[خداوند]] خواسته بودند {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ}}<ref>«و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنی درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنی درست (از هر کار) بیرون بر و از نزد خویش برای من برهانی یاریگر بگمار!» سوره اسراء، آیه ۸۰.</ref>.<ref>صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۳، ص۳۲۰؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۲۷.</ref> | فقیهانی که [[تعرب بعد الهجره]] را در دورههای پس از عصر [[نبوت]] و هجرت، تحققپذیر ندانستهاند<ref>نک: بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج۱۴، ص۱۹۷.</ref>، گویا بر این [[باور]] بودهاند که بر پایه [[روایت]] {{متن حدیث| لاَ هِجْرَةَ بَعْدَ اَلْفَتْحِ}}<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۱۲، ص۱۴۵؛ ابن عبدالبر، الاستیعاب، ج۱، ص۱۰۶؛ ابن اثیر، اسد الغابه، ج۴، ص۲۸۷.</ref> پس از [[فتح مکه]]، [[تعرب]] موضوعیت ندارد. بر پایه گزارشی<ref>ترمذی، محمد بن عیسی، سنن الترمذی، ج۵، ص۳۷۹.</ref>، [[پیامبر]] {{صل}} برای هجرت از [[مکه]]، نخست سه جا یعنی [[یمن]]، قِنَسرین (شهری از [[شام]])، و [[مدینه]] را [[برگزیده]] بود و سرانجام در صدد [[هجرت به مدینه]] برآمد<ref>مقدسی، محمد بن احمد، احسن التقاسیم، ص۱۵۶؛ مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۹، ص۱۸۸؛ ج۱۴، ص۴۲۶؛ ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۳، ص۱۶۸.</ref>. مدینه مرکز صدقی بود که [[مسلمانان]] از [[خداوند]] خواسته بودند {{متن قرآن|وَقُلْ رَبِّ أَدْخِلْنِي مُدْخَلَ صِدْقٍ وَأَخْرِجْنِي مُخْرَجَ صِدْقٍ}}<ref>«و بگو: پروردگارا مرا با درآوردنی درست (به هر کار) در آور و با بیرون بردنی درست (از هر کار) بیرون بر و از نزد خویش برای من برهانی یاریگر بگمار!» سوره اسراء، آیه ۸۰.</ref>.<ref>صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۳، ص۳۲۰؛ فخر رازی، التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۲۷.</ref> | ||
== [[تاریخ]] هجرت به مدینه == | == [[تاریخ]] هجرت به مدینه == | ||
پس از [[پیمان عقبه دوم]] که فاصله آن تا [[هجرت پیامبر]]{{صل}} به مدینه هفتاد [[روز]] تا سه ماه بود، بیشتر مسلمانان از مکه به مدینه هجرت کردند و البته با [[مخالفت]] و منع [[مشرکان]] روبهرو شد. مشرکان برای [[پیشگیری]] از هجرت به مدینه، حتی برخی را [[حبس]] کردند<ref>بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۳، ص۱۰، ۱۸.</ref>. عموم مسلمانان به هجرت و انجام [[فرمان الهی]] [[اشتیاق]] داشتند و در صورت [[ناتوانی]] از این کار، دچار [[غم]] و [[حسرت]] میشدند. [[جندب بن ضمره|جُندب بن ضَمُره]]، [[صحابی رسول خدا]]، به سبب [[پیری]] و [[بیماری]] نتوانست [[هجرت]] کند و از این رو، غمی جانکاه در [[دل]] داشت<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۳۵۹.</ref>. کسانی که در این سالها [[مسلمان]] میشدند، افزون بر [[اسلام]]، بر [[جهاد]] و هجرت نیز [[بیعت]] میکردند<ref>صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۵، ص۲۱۸.</ref>. | پس از [[پیمان عقبه دوم]] که فاصله آن تا [[هجرت پیامبر]] {{صل}} به مدینه هفتاد [[روز]] تا سه ماه بود، بیشتر مسلمانان از مکه به مدینه هجرت کردند و البته با [[مخالفت]] و منع [[مشرکان]] روبهرو شد. مشرکان برای [[پیشگیری]] از هجرت به مدینه، حتی برخی را [[حبس]] کردند<ref>بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۳، ص۱۰، ۱۸.</ref>. عموم مسلمانان به هجرت و انجام [[فرمان الهی]] [[اشتیاق]] داشتند و در صورت [[ناتوانی]] از این کار، دچار [[غم]] و [[حسرت]] میشدند. [[جندب بن ضمره|جُندب بن ضَمُره]]، [[صحابی رسول خدا]]، به سبب [[پیری]] و [[بیماری]] نتوانست [[هجرت]] کند و از این رو، غمی جانکاه در [[دل]] داشت<ref>ابن اثیر، اسد الغابه، ج۱، ص۳۵۹.</ref>. کسانی که در این سالها [[مسلمان]] میشدند، افزون بر [[اسلام]]، بر [[جهاد]] و هجرت نیز [[بیعت]] میکردند<ref>صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۵، ص۲۱۸.</ref>. | ||
[[پیامبر]] برای [[مهاجران به مدینه]]، از [[خداوند]] درخواست سکونت پیوسته در [[مدینه]] و [[پرهیز]] از [[تعرب]] میکرد<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۵۴.</ref>. از ایشان [[روایت]] شده که هر کس تعرب ورزد، [[جفا]] کرده است<ref>هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۵، ص۲۵۴.</ref>. اَعرابی [[مرتد]] که [[تعرب بعد الهجره]] نماید، از زبان پیامبر [[لعنت]] شده است<ref> صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۳، ص۱۴۴-۱۴۵.</ref>. | [[پیامبر]] برای [[مهاجران به مدینه]]، از [[خداوند]] درخواست سکونت پیوسته در [[مدینه]] و [[پرهیز]] از [[تعرب]] میکرد<ref>تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۱۵۴.</ref>. از ایشان [[روایت]] شده که هر کس تعرب ورزد، [[جفا]] کرده است<ref>هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۵، ص۲۵۴.</ref>. اَعرابی [[مرتد]] که [[تعرب بعد الهجره]] نماید، از زبان پیامبر [[لعنت]] شده است<ref> صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۳، ص۱۴۴-۱۴۵.</ref>. | ||
در گزارش دیگر آمده که پیامبر جنگجویان را [[مکلف]] کرده بود در برخورد با [[مشرکان]]، آنان را به اسلام [[دعوت]] کنند اگر [[اجابت]] کردند، از [[نبرد]] خودداری ورزند و آنگاه آنها را به کوچ از [[خانهها]] و آمدن به دار المهاجرین دعوت کنند. اگر نپذیرفتند، [[حکم]] {{عربی|"اَعراب المسلمین"}} را دارند که جز در صورت شرکت در جهاد، سهمی از [[غنیمت]] ندارند <ref>بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، ج۹، ص۱۸۴؛ بغوی، حسین، شرح السنة، ج۱۱، ص۶؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۴، ص۴۸۱.</ref>. آیاتی مانند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا}}<ref> | در گزارش دیگر آمده که پیامبر جنگجویان را [[مکلف]] کرده بود در برخورد با [[مشرکان]]، آنان را به اسلام [[دعوت]] کنند اگر [[اجابت]] کردند، از [[نبرد]] خودداری ورزند و آنگاه آنها را به کوچ از [[خانهها]] و آمدن به دار المهاجرین دعوت کنند. اگر نپذیرفتند، [[حکم]] {{عربی|"اَعراب المسلمین"}} را دارند که جز در صورت شرکت در جهاد، سهمی از [[غنیمت]] ندارند <ref>بیهقی، ابوبکر، السنن الکبری، ج۹، ص۱۸۴؛ بغوی، حسین، شرح السنة، ج۱۱، ص۶؛ متقی هندی، کنز العمال، ج۴، ص۴۸۱.</ref>. آیاتی مانند: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ آمَنُوا وَلَمْ يُهَاجِرُوا مَا لَكُمْ مِنْ وَلَايَتِهِمْ مِنْ شَيْءٍ حَتَّى يُهَاجِرُوا}}<ref>«و کسانی که ایمان آورده و هجرت نکردهاند شما را با آنان هیچ پیوندی نیست تا آنکه هجرت گزینند» سوره انفال، آیه ۷۲.</ref> به همین نکته اشاره میکند. | ||
کسانی که هجرت نمیکردند، همچنان [[بادیهنشین]] خوانده میشدند<ref>ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۲، ص۳۲۲.</ref>. بر پایه یک تحلیل، [[هجرت به مدینه]] در [[حقیقت]]، دور شدن از اَعراب بود و [[مردم]] با هجرت از نزد [[اعراب]] و آماده شدن برای جهاد همراه [[مسلمانان]]، به این [[ضرورت]] [[رفتار]] میکردند<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۴، ص۳۵۹.</ref>. | کسانی که هجرت نمیکردند، همچنان [[بادیهنشین]] خوانده میشدند<ref>ابن سید الناس، عیون الاثر، ج۲، ص۳۲۲.</ref>. بر پایه یک تحلیل، [[هجرت به مدینه]] در [[حقیقت]]، دور شدن از اَعراب بود و [[مردم]] با هجرت از نزد [[اعراب]] و آماده شدن برای جهاد همراه [[مسلمانان]]، به این [[ضرورت]] [[رفتار]] میکردند<ref>مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۶۴، ص۳۵۹.</ref>. | ||
خط ۸۰: | خط ۸۲: | ||
در گزارشی دیگر، از هجرت اقامت و هجرت [[رجعت]] یاد شده و آمده است که پیامبر با افراد بر «هجرت اقامت» [[بیعت]] میکرد<ref>ابن شبّه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۸۴-۴۸۵.</ref>. این سخن دلالتی روشنتر بر [[پرهیز]] از تعرب بعد الهجره دارد. با این حال، پیامبر به عنوان [[حاکم]] [[مسلمانان]]، کسانی را از این دستور معاف میداشت و به برخی بازگشت به بادیه پس از هجرت به مدینه را اجازه میداد<ref>جعفریان، رسول، سیره رسول خدا، ج۱، ص۴۲۲.</ref>. | در گزارشی دیگر، از هجرت اقامت و هجرت [[رجعت]] یاد شده و آمده است که پیامبر با افراد بر «هجرت اقامت» [[بیعت]] میکرد<ref>ابن شبّه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۸۴-۴۸۵.</ref>. این سخن دلالتی روشنتر بر [[پرهیز]] از تعرب بعد الهجره دارد. با این حال، پیامبر به عنوان [[حاکم]] [[مسلمانان]]، کسانی را از این دستور معاف میداشت و به برخی بازگشت به بادیه پس از هجرت به مدینه را اجازه میداد<ref>جعفریان، رسول، سیره رسول خدا، ج۱، ص۴۲۲.</ref>. | ||
در منابع، از کسانی نام بردهاند که پیامبر به آنان اجازه سکونت در بادیه داد؛ از جمله [[سلمة]] | در منابع، از کسانی نام بردهاند که پیامبر به آنان اجازه سکونت در بادیه داد؛ از جمله [[سلمة ابن اکوع]] که در پاسخ به [[اتهام]] [[تعرب]] و ارتدادش از سوی [[حَجّاج]]، به اجازه [[نبوی]] اشاره کرد<ref>عسقلانی، نزار بن عبدالقادر، امداد المنعم، ج۱، ص۱۵۵۵.</ref>. نکته درخور توجه در این گزارش، استناد به اجازه پیامبر برای جواز بیرون آمدن از مدینه و سکونت در بادیه، حتی پس از [[وفات پیامبر]] {{صل}} و در پایان [[خلافت عثمان]] است. در برخی منابع، از [[بادیهنشینی]] که [[تکالیف]] [[اسلامی]] را انجام میدهد و در [[اجرای احکام الهی]] و [[عبادت]] [[خداوند]] میکوشد، [[تجلیل]] شده است<ref>احمد بن حنبل، مسند احمد، ج۱۶، ص۴۴۶.</ref>. توجه به ذیل [[حدیث]] نشان میدهد که به موردی متفاوت از بادیهنشینی که میتوان آن را مقبول و مجاز نامید، نظر دارد؛ زیرا برای [[پرهیز]] از [[تعرب]] تا [[فتح مکه]]، پس از [[هجرت به مدینه]]، هیچ کس [[حق]] اقامت در [[مکه]] نداشت<ref>صالحی شامی، محمد بن یوسف، سبل الهدی، ج۳، ص۳۲۰.</ref>. | ||
اینکه گفتهاند هجرت به مدینه و بازگشت به [[بادیه]] در مواردی مانند انجام کارهای شخصی و معیشتی یا در باره کسی مانند [[سعد ابیوقاص]] که در [[ستیز]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و [[معاویه]]، در قصر خود در بادیه سکونت کرد، مجاز بوده<ref>سلیمان بن سحمان، کشف غیاهب الظلام، ج۱، ص۳۳۶.</ref>، ادعایی بدون دلیل است؛ زیرا موارد همانند دیگر نیز در دست است که [[مسلمانان]] بیرون آمدن از [[مدینه]] را حتی پس از دوره [[پیامبر]]{{صل}} تعرب میدانستند <ref>نک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۸۶؛ اخبار الدولة العباسیه، ص۱۰۷.</ref>. بر این اساس، گر چه پس از فتح یا وفات پیامبر [[هجرت]] پایان گرفت، [[نهی]] از تعرب پایان نیافت. | اینکه گفتهاند هجرت به مدینه و بازگشت به [[بادیه]] در مواردی مانند انجام کارهای شخصی و معیشتی یا در باره کسی مانند [[سعد ابیوقاص]] که در [[ستیز]] [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} و [[معاویه]]، در قصر خود در بادیه سکونت کرد، مجاز بوده<ref>سلیمان بن سحمان، کشف غیاهب الظلام، ج۱، ص۳۳۶.</ref>، ادعایی بدون دلیل است؛ زیرا موارد همانند دیگر نیز در دست است که [[مسلمانان]] بیرون آمدن از [[مدینه]] را حتی پس از دوره [[پیامبر]] {{صل}} تعرب میدانستند <ref>نک: بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۸۶؛ اخبار الدولة العباسیه، ص۱۰۷.</ref>. بر این اساس، گر چه پس از فتح یا وفات پیامبر [[هجرت]] پایان گرفت، [[نهی]] از تعرب پایان نیافت. | ||
== تعرب پس از فتح مکه == | == تعرب پس از فتح مکه == | ||
در اینکه [[تعرب بعد الهجره]] پس از فتح مکه [[حرام]] بوده یا نه، به احتمال سخن گفتهاند <ref>مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۶۱.</ref>. احتمال دوم با دیدگاه کسانی که هجرت پس از فتح را [[مستحب]] میدانند، سازگار است<ref>مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ج۸، ص۳؛ نک: مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۶۱.</ref>. [[حدیث]] {{متن حدیث| وَ لاَ هِجْرَةَ بَعْدَ اَلْفَتْحِ}} که شماری از [[صحابه]] چون [[حضرت علی]]{{ع}} و [[ابنعباس]] نقل کردهاند، خوشایند [[امویان]] نبود که در فتح مکه [[مسلمان]] شده بودند. | در اینکه [[تعرب بعد الهجره]] پس از فتح مکه [[حرام]] بوده یا نه، به احتمال سخن گفتهاند <ref>مازندرانی، محمد صالح، شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۶۱.</ref>. احتمال دوم با دیدگاه کسانی که هجرت پس از فتح را [[مستحب]] میدانند، سازگار است<ref>مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین، ج۸، ص۳؛ نک: مازندرانی، محمدصالح، شرح اصول الکافی، ج۱۲، ص۲۶۱.</ref>. [[حدیث]] {{متن حدیث| وَ لاَ هِجْرَةَ بَعْدَ اَلْفَتْحِ}} که شماری از [[صحابه]] چون [[حضرت علی]] {{ع}} و [[ابنعباس]] نقل کردهاند، خوشایند [[امویان]] نبود که در فتح مکه [[مسلمان]] شده بودند. | ||
امیرالمؤمنین در نامهای به [[معاویه]] یادآوری کرده که هجرت از [[روز فتح مکه]] که [[برادر]] معاویه، [[یزید بن ابوسفیان]]، به [[اسارت]] درآمد، پایان یافت<ref>نهج البلاغه، شرح عبده، ج۳، ص۱۲۲-۱۲۳؛ نک: مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۲۶۲.</ref>. به نقل از [[خلیفه دوم]] آوردهاند که [[هجرت]] پس از [[وفات پیامبر]]{{صل}} به پایان رسید<ref> نسائی، احمد بن علی، سنن النسائی، ج۷، ص۱۴۶.</ref>. اما در گزارشهای متعدد، تصریح شده که پس از [[فتح مکه]]، [[پیامبر]]{{صل}} بر [[اسلام]] و [[جهاد]]، نه هجرت، [[بیعت]] میکرد<ref> بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۵، ص۱۰۹؛ فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۰۰.</ref>. | امیرالمؤمنین در نامهای به [[معاویه]] یادآوری کرده که هجرت از [[روز فتح مکه]] که [[برادر]] معاویه، [[یزید بن ابوسفیان]]، به [[اسارت]] درآمد، پایان یافت<ref>نهج البلاغه، شرح عبده، ج۳، ص۱۲۲-۱۲۳؛ نک: مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۶، ص۲۶۲.</ref>. به نقل از [[خلیفه دوم]] آوردهاند که [[هجرت]] پس از [[وفات پیامبر]] {{صل}} به پایان رسید<ref> نسائی، احمد بن علی، سنن النسائی، ج۷، ص۱۴۶.</ref>. اما در گزارشهای متعدد، تصریح شده که پس از [[فتح مکه]]، [[پیامبر]] {{صل}} بر [[اسلام]] و [[جهاد]]، نه هجرت، [[بیعت]] میکرد<ref> بیهقی، احمد بن حسین، دلائل النبوه، ج۵، ص۱۰۹؛ فسوی، یعقوب بن سفیان، المعرفة و التاریخ، ج۱، ص۴۰۰.</ref>. | ||
اگر [[روایت]] خلیفه دوم درست باشد، [[طُلَقا]] در شمار [[مهاجران]] خواهند بود؛ گر چه احتمال میرود که [[امویان]] اصل این روایت منقول از [[خلیفه]] را خود ساخته باشند<ref>جعفریان، رسول، سیره رسول خدا، ج۱، ص۴۲۵.</ref>. در [[حقیقت]]، دیدگاه عمومی [[مسلمانان]] این بود که [[ضرورت]] هجرت با فتح مکه به پایان رسیده و آن امتیازها و پاداشهای [[اخروی]] پیشین، به سبب آمدن به [[مدینه]] به کسی تعلق نمیگیرد<ref>ابن شبّه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۸۲-۴۸۳.</ref>. اما بر پایه گزارشهایی، همچنان دوری از [[تعرب]]، ارزشی [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] بود و بازگشت به [[بادیه]] [[نکوهیده]] به شمار میرفت<ref>جعفریان، رسول، سیره رسول خدا، ج۱، ص۴۲۴.</ref>. | اگر [[روایت]] خلیفه دوم درست باشد، [[طُلَقا]] در شمار [[مهاجران]] خواهند بود؛ گر چه احتمال میرود که [[امویان]] اصل این روایت منقول از [[خلیفه]] را خود ساخته باشند<ref>جعفریان، رسول، سیره رسول خدا، ج۱، ص۴۲۵.</ref>. در [[حقیقت]]، دیدگاه عمومی [[مسلمانان]] این بود که [[ضرورت]] هجرت با فتح مکه به پایان رسیده و آن امتیازها و پاداشهای [[اخروی]] پیشین، به سبب آمدن به [[مدینه]] به کسی تعلق نمیگیرد<ref>ابن شبّه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۸۲-۴۸۳.</ref>. اما بر پایه گزارشهایی، همچنان دوری از [[تعرب]]، ارزشی [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] بود و بازگشت به [[بادیه]] [[نکوهیده]] به شمار میرفت<ref>جعفریان، رسول، سیره رسول خدا، ج۱، ص۴۲۴.</ref>. | ||
خط ۹۶: | خط ۹۸: | ||
در گزارشی دیگر تصریح شده که ابوذر میبایست هر چند گاه یک بار به مدینه بیاید تا مشمول تعرب بعد الهجره نگردد<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۷، ص۱۵۵-۱۵۶.</ref>. در گزارشی از گفتوگوی عثمان و [[نابغه]] ذبیانی آوردهاند که نابغه به قصد [[وداع]] نزد او آمد و گفت میخواهد به بادیه نزد شترانش برود. عثمان نکوهیدگی تعرب بعد الهجره را به او یادآوری کرد <ref>جواد علی، المفصل، ج۱۸، ص۴۱۵.</ref>. این گزارشها رنگی از تعرب [[حرام]] پیش از فتح را نشان میدهد که در نیمه سده اول ق. هنوز نقش ارزشی ایفا میکرد. | در گزارشی دیگر تصریح شده که ابوذر میبایست هر چند گاه یک بار به مدینه بیاید تا مشمول تعرب بعد الهجره نگردد<ref>ابن کثیر، البدایة و النهایه، ج۷، ص۱۵۵-۱۵۶.</ref>. در گزارشی از گفتوگوی عثمان و [[نابغه]] ذبیانی آوردهاند که نابغه به قصد [[وداع]] نزد او آمد و گفت میخواهد به بادیه نزد شترانش برود. عثمان نکوهیدگی تعرب بعد الهجره را به او یادآوری کرد <ref>جواد علی، المفصل، ج۱۸، ص۴۱۵.</ref>. این گزارشها رنگی از تعرب [[حرام]] پیش از فتح را نشان میدهد که در نیمه سده اول ق. هنوز نقش ارزشی ایفا میکرد. | ||
در [[روزگار]] [[امیر المؤمنین]]{{ع}} کسانی دچار [[تعرب بعد الهجره]] شدند و در منابع همچنان این عبارت در همان معنای منفی در باره آنها به کار رفته است. از جمله آوردهاند که [[جریر]] به منطقه سرات از سرزمینهای [[جزیرة العرب]] رفت و تعرب بعد الهجره بر او [[صدق]] کرد<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۸۶.</ref>. در گزارشی در باره وضع ناگوار [[اهل بیت]] در [[مدینه]] هنگام [[سلطه]] [[ابنزبیر]] بر [[مکه]] آمده که [[ابنعباس]] و برخی دیگر از حرمین بیرون آمدند و به [[طائف]] رفتند. از [[حضرت سجاد]]{{ع}} نیز خواسته شد که از مدینه بیرون رود؛ اما ایشان این کار را مصداق تعرب بعد الهجره دانست<ref>اخبار الدولة العباسیه، ص۱۰۷.</ref>. | در [[روزگار]] [[امیر المؤمنین]] {{ع}} کسانی دچار [[تعرب بعد الهجره]] شدند و در منابع همچنان این عبارت در همان معنای منفی در باره آنها به کار رفته است. از جمله آوردهاند که [[جریر]] به منطقه سرات از سرزمینهای [[جزیرة العرب]] رفت و تعرب بعد الهجره بر او [[صدق]] کرد<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۸۶.</ref>. در گزارشی در باره وضع ناگوار [[اهل بیت]] در [[مدینه]] هنگام [[سلطه]] [[ابنزبیر]] بر [[مکه]] آمده که [[ابنعباس]] و برخی دیگر از حرمین بیرون آمدند و به [[طائف]] رفتند. از [[حضرت سجاد]] {{ع}} نیز خواسته شد که از مدینه بیرون رود؛ اما ایشان این کار را مصداق تعرب بعد الهجره دانست<ref>اخبار الدولة العباسیه، ص۱۰۷.</ref>. | ||
== گسترش معنایی == | == گسترش معنایی == | ||
کسانی با گسترش معنای اصطلاحی [[تعرب]] که به مدینه و عصر [[هجرت]] اختصاص داشت، بر آنند که تعرب بعد الهجره، اقامت در [[سرزمین کفر]] پس از هجرت به [[سرزمین اسلامی]] است<ref>محمود عبدالرحمن، معجم المصطلحات الفقهیة، ج۱، ص۴۴۶-۴۴۷.</ref>. | کسانی با گسترش معنای اصطلاحی [[تعرب]] که به مدینه و عصر [[هجرت]] اختصاص داشت، بر آنند که تعرب بعد الهجره، اقامت در [[سرزمین کفر]] پس از هجرت به [[سرزمین اسلامی]] است<ref>محمود عبدالرحمن، معجم المصطلحات الفقهیة، ج۱، ص۴۴۶-۴۴۷.</ref>. | ||
در تعریفی دیگر آوردهاند که تعرب بعد الهجره، | در تعریفی دیگر آوردهاند که تعرب بعد الهجره، ساکن شدن در سرزمینی است که موجب [[نقص دین]] گردد<ref>حر عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۳۱۸-۳۳۲؛ شاهرودی، سید محمود، فرهنگ فقه، ج۲، ص۵۲۸.</ref>. در چارچوب این دیدگاه و گسترش معنایی، شماری از [[فقیهان]] ضمن بازاندیشی در [[روایات]] مربوط به تعرب بعد الهجره، بر آنند که سکونت در سرزمین کفر اگر موجب [[نقص]] در [[دین]] شخص شود، تعرب بعد الهجره به شمار میرود و از [[گناهان بزرگ]] است <ref>بحرانی، یوسف بن احمد، الحدائق الناضرة، ج۱۰، ص۴۶-۴۷؛ طباطبائی، سیدعلی، ریاض المسائل، ج۴، ص۳۵۳.</ref>. | ||
با این رویکرد، تعرب دوری گزیدن از سرزمین اسلامی پس از هجرت است و به معنای [[بادیهنشینی]] نیست<ref>مستند العروة الوثقی، ج۵، ص۴۳۳.</ref>. در [[منابع فقهی]]، گویا بر همین اساس، از شرایط ویژه [[وجوب]] هجرت از [[دارالکفر]] و جایی که امکان اظهار دین و [[تبلیغ]] آن نباشد، [[سخن]] رانده و از شرایطی مانند داشتن توان [[هجرت]]، [[سکونت]] در [[سرزمین]] [[شرک]]، [[ناتوانی]] از اظهار [[دین]]<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۵.</ref> و اینکه [[شهر]] مقصود هجرت از سرزمینهای [[اسلام]] نباشد، [[سخن]] گفتهاند<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۴.</ref>. | با این رویکرد، تعرب دوری گزیدن از سرزمین اسلامی پس از هجرت است و به معنای [[بادیهنشینی]] نیست<ref>مستند العروة الوثقی، ج۵، ص۴۳۳.</ref>. در [[منابع فقهی]]، گویا بر همین اساس، از شرایط ویژه [[وجوب]] هجرت از [[دارالکفر]] و جایی که امکان اظهار دین و [[تبلیغ]] آن نباشد، [[سخن]] رانده و از شرایطی مانند داشتن توان [[هجرت]]، [[سکونت]] در [[سرزمین]] [[شرک]]، [[ناتوانی]] از اظهار [[دین]]<ref>نجفی، محمد حسن، جواهر الکلام، ج۲۱، ص۳۵.</ref> و اینکه [[شهر]] مقصود هجرت از سرزمینهای [[اسلام]] نباشد، [[سخن]] گفتهاند<ref>طوسی، محمد بن حسن، المبسوط، ج۲، ص۴.</ref>. | ||
خط ۱۱۲: | خط ۱۱۴: | ||
در گسترشی دیگر، تعرب بعد الهجره را ترک آموختن [[دین]] یا کنار نهادن [[پایبندی]] به آن [[تفسیر]] کردهاند<ref>مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول، ج۱۰، ص۹-۱۰؛ جزائری، سید عبدالله، التحفة السنیه، ص۱۸.</ref>. تاکید این [[رهیافت]] بر عدم دخالت مفهوم انتقال مکانی در معنای تعرب بعد الهجره است. | در گسترشی دیگر، تعرب بعد الهجره را ترک آموختن [[دین]] یا کنار نهادن [[پایبندی]] به آن [[تفسیر]] کردهاند<ref>مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول، ج۱۰، ص۹-۱۰؛ جزائری، سید عبدالله، التحفة السنیه، ص۱۸.</ref>. تاکید این [[رهیافت]] بر عدم دخالت مفهوم انتقال مکانی در معنای تعرب بعد الهجره است. | ||
بر پایه این تحلیل، تعرب بعد الهجره را [[انحراف از حق]] و | بر پایه این تحلیل، تعرب بعد الهجره را [[انحراف از حق]] و پیوستن به [[گمراهان]] پس از ورود به [[حریم]] [[سعادت]] و [[هدایت]] دانستهاند<ref>میرداماد، محمد باقر، الرواشح السماویه، ص۲۱۶.</ref>. با این گسترش معنایی، کسانی که در دین [[تفقه]] نمیکنند، به تعرب بعد الهجرت تن دادهاند<ref>فقه الرضا، ص۳۳۸؛ برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۱، ص۲۲۸-۲۲۹.</ref>. | ||
رابطه عدم تفقه با تعرب، از گزارشهای [[تاریخی]] برمیآید؛ زیرا [[پیامبر]]{{صل}} هر کس را که به [[مدینه]] هجرت میکرد، نزد یکی از [[انصار]] میفرستاد تا به او [[تفقه در دین]] و [[قرآن]] را بیاموزد<ref>ابن شبّه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۸۷.</ref>. اینکه در برخی از [[روایات]]، [[تعرب بعد الهجره]] به بازگشت از [[دین]]، رهاسازی [[یاری]] [[پیامبران]] و [[امامان]]{{ع}}، ادا نکردن [[حقوق]] [[واجب]] [[مسلمانان]]، و بازگشت به [[نادانی]] [[ | رابطه عدم تفقه با تعرب، از گزارشهای [[تاریخی]] برمیآید؛ زیرا [[پیامبر]] {{صل}} هر کس را که به [[مدینه]] هجرت میکرد، نزد یکی از [[انصار]] میفرستاد تا به او [[تفقه در دین]] و [[قرآن]] را بیاموزد<ref>ابن شبّه، تاریخ المدینه، ج۲، ص۴۸۷.</ref>. اینکه در برخی از [[روایات]]، [[تعرب بعد الهجره]] به بازگشت از [[دین]]، رهاسازی [[یاری]] [[پیامبران]] و [[امامان]] {{ع}}، ادا نکردن [[حقوق]] [[واجب]] [[مسلمانان]]، و بازگشت به [[نادانی]] [[تأویل]] شده است، در چارچوب همین گسترش معنایی میگنجد. | ||
در روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} تعرب بعد الهجره به رها کردن [[ولایت امامان]] پس از [[معرفت]] آن، [[تفسیر]] شده است<ref>حکیم، محمد سعید، مصباح المنهاج، ص۲۶۷-۲۶۸؛ زینالدین، محمد امین، کلمة التقوی، ج۱، ص۵۸۶.</ref>. | در روایتی از [[امام صادق]] {{ع}} تعرب بعد الهجره به رها کردن [[ولایت امامان]] پس از [[معرفت]] آن، [[تفسیر]] شده است<ref>حکیم، محمد سعید، مصباح المنهاج، ص۲۶۷-۲۶۸؛ زینالدین، محمد امین، کلمة التقوی، ج۱، ص۵۸۶.</ref>. | ||
به دیگر سخن، کسی که به [[اسلام]] روی آورد، اما [[ولایت]] غیر [[اهل بیت]] را بپذیرد، به تعرب بعد الهجره تن داده است<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۱۱؛ نک: نهج البلاغه، خطبه ۱۸۸.</ref>. | به دیگر سخن، کسی که به [[اسلام]] روی آورد، اما [[ولایت]] غیر [[اهل بیت]] را بپذیرد، به تعرب بعد الهجره تن داده است<ref>مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج۲۵، ص۱۱۱؛ نک: نهج البلاغه، خطبه ۱۸۸.</ref>. | ||
خط ۱۲۲: | خط ۱۲۴: | ||
در این گسترش معنایی، معیار اصلی این است که [[انسان]] کاری انجام دهد که سبب دوری او از دین شود یا او را در معرض دوری از دین قرار دهد. بدینسان، تعرب بعد الهجره با دور شدن از اصل [[معرفت دینی]] یا مقدار ضروری آن، تحقق مییابد. | در این گسترش معنایی، معیار اصلی این است که [[انسان]] کاری انجام دهد که سبب دوری او از دین شود یا او را در معرض دوری از دین قرار دهد. بدینسان، تعرب بعد الهجره با دور شدن از اصل [[معرفت دینی]] یا مقدار ضروری آن، تحقق مییابد. | ||
از همین جا آوردهاند که میتوان به قاعدهای برای [[حرمت]] [[تعرب]] در [[فقه]] دست یافت: رفتن به جایی که [[بیم]] رود نتوان به معرفت دینی | از همین جا آوردهاند که میتوان به قاعدهای برای [[حرمت]] [[تعرب]] در [[فقه]] دست یافت: رفتن به جایی که [[بیم]] رود نتوان به معرفت دینی دست یافت<ref>رسالة الثقلین، ش۵۳، ص۱۵۴-۱۵۶، «وظائف اقلیات المسلمه».</ref>. شاید از این رو است که کسانی در بحث [[تبعید]] و تغریب، عدم جواز تبعید به سرزمینهای [[کفر]] و [[شرک]] را به حرمت تعرب، مستدل ساختهاند <ref>فقعانی، علی بن طی، الدر المنضود، ج۱، ص۳۱۹؛ طبسی، نجم الدین، النفی و التغریب، ص۱۳۲-۱۳۳.</ref>.<ref>[[علی احمدی میرآقا|احمدی میرآقا، علی]]، [[تعرب بعد الهجره (مقاله)|مقاله «تعرب بعد الهجره»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۵ (کتاب)|دانشنامه حج و حرمین شریفین]]، ج۵، ص:۳۶۲-۳۷۱.</ref> | ||
== جستارهای وابسته == | == جستارهای وابسته == | ||
{{ | {{مدخل وابسته}} | ||
* [[هجرت به طائف]] | * [[هجرت به طائف]] | ||
* [[هجرت به مدینه]] | * [[هجرت به مدینه]] | ||
خط ۱۳۳: | خط ۱۳۵: | ||
== منابع == | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
#[[پرونده:54567.jpg|22px]] [[علی احمدی میرآقا|احمدی میرآقا، علی]]، [[تعرب بعد الهجره (مقاله)|مقاله «تعرب بعد الهجره»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۵ (کتاب)|'''دانشنامه حج و حرمین شریفین''']] | # [[پرونده:54567.jpg|22px]] [[علی احمدی میرآقا|احمدی میرآقا، علی]]، [[تعرب بعد الهجره (مقاله)|مقاله «تعرب بعد الهجره»]]، [[دانشنامه حج و حرمین شریفین ج۵ (کتاب)|'''دانشنامه حج و حرمین شریفین''']] | ||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
خط ۱۴۰: | خط ۱۴۲: | ||
[[رده:هجرت]] | [[رده:هجرت]] | ||