نابغه جعدی: تفاوت میان نسخه‌ها

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
جز (جایگزینی متن - '</div> <div style="padding: 0.0em 0em 0.0em;">' به '</div>')
جز (جایگزینی متن - ']]↵رده:قبیله نامعلوم' به ']]')
برچسب: واگردانی دستی
 
(۱۲ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۵ کاربر نشان داده نشد)
خط ۱: خط ۱:
{{امامت}}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل = نابغه جعدی | مداخل مرتبط = [[نابغه جعدی در تاریخ اسلامی]] - [[نابغه جعدی در تراجم و رجال]]| پرسش مرتبط  = }}
<div style="background-color: rgb(252, 252, 233); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;">این مدخل از چند منظر متفاوت، بررسی می‌شود:</div>
{{جعبه اطلاعات اصحاب
<div style="background-color: rgb(255, 245, 227); text-align:center; font-size: 85%; font-weight: normal;"> [[نابغه جعدی در تاریخ اسلامی]] - [[نابغه جعدی در تراجم و رجال]]</div>
| نام = نابغه جعدی
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر قدیمی از مسجد کوفه.jpg
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر قدیمی از مسجد کوفه 
| نام کامل = نابغه جعدی
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه = ابو لیلی     
| لقب = 
| اهل = 
| از قبیله =   
| از تیره = 
| پدر = 
| مادر = 
| همسر =
| پسر = 
| دختر = 
| خواهر =
| برادر = 
| خویشاوندان =   
| وابستگان =
| تاریخ تولد = 
| محل تولد =   
| محل زندگی = [[کوفه]] 
| تاریخ درگذشت = [[۷۰ هجری]]     
| محل درگذشت = [[اصفهان]]
| تاریخ شهادت = 
| محل شهادت = 
| طول عمر = ۲۴۰ سال
| محل دفن = 
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = {{فهرست جعبه افقی| [[پیامبر خاتم]] | [[امام علی]] }}
| از طبقه =
| در جنگ = [[جنگ صفین]]
| نقش‌ها = 
| فعالیت‌ها =     
| علت شهرت = 
| علت درگذشت =
| علت شهادت =   
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او =   
| آخرین راوی از او =
}}


==مقدمه==
== مقدمه ==
دربارۀ اسم نابغه بین مؤرخان [[اختلاف]] است: بعضی او را نابغه [[فرزند]] [[قیس]] و برخی او را حبان [[فرزند]] [[قیس]] و گروهی او را [[قیس]] [[فرزند]] [[عبدالله]] نامیده‌اند.
دربارۀ اسم نابغه بین مؤرخان [[اختلاف]] است: بعضی او را نابغه [[فرزند]] [[قیس]] و برخی او را حبان [[فرزند]] [[قیس]] و گروهی او را [[قیس]] [[فرزند]] [[عبدالله]] نامیده‌اند.


نام جدش [[جعده]] و کنیه‌اش [[ابو لیلی]]، معروف به نابغۀ جعدی است. او از [[شاعران]] معروف و از [[اصحاب پیامبر]] اکرم{{صل}} بود و عمری طولانی داشت وی در زمره [[شیعیان]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} قرار گرفت و در [[صفین]] نیز همراه آن [[حضرت]] [[مجاهدت]] کرد و سپس در [[کوفه]] ساکن شد و [[معاویه]] او را با یکی از والیانش به [[اصفهان]] اعزام کرد. او در سال هفتاد [[هجری]] در [[اصفهان]] از [[دنیا]] رفت. گفته شده سن او در هنگام [[وفات]] ۱۸۰ سال و بعضی سن او را تا ۲۴۰ سال گفته‌اند<ref>ر.ک: الاغانی، ج۵، ص۸ - ۱۴؛ اسدالغابه، ج۵، ص۲؛ الاصابه، ج۶، ص۳۹۱؛ سفینة البحار، ج۳، باب نون، ص۵۶۹؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج۱، ص۱۶۵؛ تنقیح المقال، ج۳، فصل القاب، و ۶۸؛ اعیان الشیعه، ج۸،ص ۶۵.</ref>.
نام جدش [[جعده]] و کنیه‌اش [[ابو لیلی]]، معروف به نابغۀ جعدی است. او از [[شاعران]] معروف و از [[اصحاب پیامبر]] اکرم {{صل}} بود و عمری طولانی داشت وی در زمره [[شیعیان امیرالمؤمنین]] {{ع}} قرار گرفت و در [[صفین]] نیز همراه آن [[حضرت]] [[مجاهدت]] کرد و سپس در [[کوفه]] ساکن شد و [[معاویه]] او را با یکی از والیانش به [[اصفهان]] اعزام کرد. او در سال هفتاد [[هجری]] در [[اصفهان]] از [[دنیا]] رفت. گفته شده سن او در هنگام [[وفات]] ۱۸۰ سال و بعضی سن او را تا ۲۴۰ سال گفته‌اند<ref>ر. ک: الاغانی، ج۵، ص۸ - ۱۴؛ اسدالغابه، ج۵، ص۲؛ الاصابه، ج۶، ص۳۹۱؛ سفینة البحار، ج۳، باب نون، ص۵۶۹؛ مناقب ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۶۵؛ تنقیح المقال، ج۳، فصل القاب، و ۶۸؛ اعیان الشیعه، ج۸،ص ۶۵.</ref>.


به فرموده [[امام صادق]]{{ع}}: "[[نابغه جعدی|قیس]] در عصر [[جاهلیّت]] [[موحّد]] بود و از خمر و اسکار دوری می‌کرد و از [[بت]] و پلیدی‌ها اجتناب می‌ورزید و [[معتقد]] به [[دین حنیف]] [[ابراهیم]]{{ع}} بود، [[استغفار]] می‌کرد، [[روزه]] می‌گرفت و از کارهای [[بیهوده]] دوری می‌جست"<ref>سفینة البحار، ج۲، باب نون، ص۵۶۹ و با تفاوتی همان مدارک.</ref>.
به فرموده [[امام صادق]] {{ع}}: «[[نابغه جعدی|قیس]] در عصر [[جاهلیّت]] [[موحّد]] بود و از خمر و اسکار دوری می‌کرد و از [[بت]] و پلیدی‌ها اجتناب می‌ورزید و [[معتقد]] به [[دین حنیف]] [[ابراهیم]] {{ع}} بود، [[استغفار]] می‌کرد، [[روزه]] می‌گرفت و از کارهای [[بیهوده]] دوری می‌جست»<ref>سفینة البحار، ج۲، باب نون، ص۵۶۹ و با تفاوتی همان مدارک.</ref>.


طبق [[نقل]] مؤرخان، نابغه دویست [[بیت]] [[شعر]] در محضر [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} بالبداهه سرود و همه به حرف "راء" ختم شد و به قصیده رائیه معروف گردید.
طبق [[نقل]] مؤرخان، نابغه دویست [[بیت]] [[شعر]] در محضر [[رسول گرامی اسلام]] {{صل}} بالبداهه سرود و همه به حرف «راء» ختم شد و به قصیده رائیه معروف گردید.


[[رسول خدا]]{{صل}} از اشعار او در [[عجب]] شد و در حقش دو بار فرمود: "[[خداوند]] دهانت را نشکند"<ref>{{متن حدیث| لاَ يُفَضِّضُ اَللَّهُ فَاكَ }}؛ سفینة البحار، ج۲، باب نون، ص۵۶۹؛ امالی مفید، مجلس ۲۶.</ref> کنایه از این که همواره زبانت گویا و به [[کلام]] [[حق]] جاری باشد.
[[رسول خدا]] {{صل}} از اشعار او در [[عجب]] شد و در حقش دو بار فرمود: «[[خداوند]] دهانت را نشکند»<ref>{{متن حدیث| لاَ يُفَضِّضُ اَللَّهُ فَاكَ }}؛ سفینة البحار، ج۲، باب نون، ص۵۶۹؛ امالی مفید، مجلس ۲۶.</ref> کنایه از این که همواره زبانت گویا و به [[کلام]] [[حق]] جاری باشد.


نابغه، در [[کوفه]] ساکن شد و همواره به [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[اعتقاد]] داشت و در این باره شعری هم سروده است و پس از آن‌که [[علی]]{{ع}} به [[خلافت]] رسید، [[بیعت]] کرد و در [[صفین]] در رکاب آن [[حضرت]] جنگید و در یکی از شب‌های [[صفین]] که بر او سخت گذشت، اشعار جالبی را سرود<ref>امالی مفید، ص۲۶۵، مجلس ۲۶.</ref>.
نابغه، در [[کوفه]] ساکن شد و همواره به [[امامت امیرالمؤمنین]] {{ع}} [[اعتقاد]] داشت و در این باره شعری هم سروده است و پس از آن‌که [[علی]] {{ع}} به [[خلافت]] رسید، [[بیعت]] کرد و در [[صفین]] در رکاب آن [[حضرت]] جنگید و در یکی از شب‌های [[صفین]] که بر او سخت گذشت، اشعار جالبی را سرود<ref>امالی مفید، ص۲۶۵، مجلس ۲۶.</ref>.


[[نقل]] است که وی پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} با [[عمران بن حصین]] و [[قیس بن حرمه]] در [[راه]] با هم [[ملاقات]] کردند، نابغه پرسید: [[علی]]{{ع}} در چه حالی است؟ آن دو گفتند: [[علی]] مشغولِ [[تجهیز]] [[پیکر مطهر]] [[پیامبر]]{{صل}} است در همین جا او در تقدم [[حضرت علی]]{{ع}} به [[مقام امامت]] و [[ولایت مؤمنان]] این سه [[بیت]] را سرود: ای [[عمران]] و [[قیس]]، اگر پیشانی سفید [[هاشمی]] [[علی]] را [[ملاقات]] کردید. به او بگویید: هرگاه [[قریش]] به [[فخر]] مسجل شود، تو به آن سزاوارتر و [[زعیم]] آن خواهی بود. اگر فردا به [[مقام]] امیرالمؤمنینی رسیدی، پس نباید آن را رها کنی<ref>{{عربی|قوة لأصلع [[هاشم]] إن أنتما *** لا قیتماه لقد حللت ارومها
[[نقل]] است که وی پس از [[رحلت پیامبر]] {{صل}} با [[عمران بن حصین]] و [[قیس بن حرمه]] در [[راه]] با هم [[ملاقات]] کردند، نابغه پرسید: [[علی]] {{ع}} در چه حالی است؟ آن دو گفتند: [[علی]] مشغولِ [[تجهیز]] [[پیکر مطهر]] [[پیامبر]] {{صل}} است در همین جا او در تقدم [[حضرت علی]] {{ع}} به [[مقام امامت]] و [[ولایت مؤمنان]] این سه [[بیت]] را سرود: ای [[عمران]] و [[قیس]]، اگر پیشانی سفید [[هاشمی]] [[علی]] را [[ملاقات]] کردید. به او بگویید: هرگاه [[قریش]] به [[فخر]] مسجل شود، تو به آن سزاوارتر و [[زعیم]] آن خواهی بود. اگر فردا به [[مقام]] امیرالمؤمنینی رسیدی، پس نباید آن را رها کنی<ref>{{عربی|قوة لأصلع [[هاشم]] إن أنتما *** لا قیتماه لقد حللت ارومها
و إذا [[قریش]] بالفخار تساجلت *** کنت الجدیر به و کنت زعیمها
و إذا [[قریش]] بالفخار تساجلت *** کنت الجدیر به و کنت زعیمها
و علیک سلمت الغداة بإمرة *** للمؤمنین فما رعت تسلیمها}}؛ اعیان الشیعه، ج۸، ص۶۵.</ref>.
و علیک سلمت الغداة بإمرة *** للمؤمنین فما رعت تسلیمها}}؛ اعیان الشیعه، ج۸، ص۶۵.</ref>.


وی تمام [[عمر]] خود را در میدان‌های [[نبرد]] و به [[زهد]] و [[تقوا]] گذرانید و علاوه بر [[جهاد]] با [[دشمنان اسلام]] به [[جهاد با نفس]] پرداخته و مدام مشغول [[نماز]] و [[تلاوت قرآن]] و [[تسبیح]] بود. و در زمان [[حکومت]] [[عبدالله بن زبیر]] در سنین بسیار طولانی، در حالی که چشمان را از دست داده بود، دار فانی را [[وداع]] گفت<ref>اسدالغابه، ج۵، ص۲؛ و ر.ک: اعیان الشیعه، ج۸، ص۶۵.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۶۵-۱۳۶۶.</ref>
وی تمام [[عمر]] خود را در میدان‌های [[نبرد]] و به [[زهد]] و [[تقوا]] گذرانید و علاوه بر [[جهاد]] با [[دشمنان اسلام]] به [[جهاد با نفس]] پرداخته و مدام مشغول [[نماز]] و [[تلاوت قرآن]] و [[تسبیح]] بود. و در زمان [[حکومت]] [[عبدالله بن زبیر]] در سنین بسیار طولانی، در حالی که چشمان را از دست داده بود، دار فانی را [[وداع]] گفت<ref>اسدالغابه، ج۵، ص۲؛ و ر. ک: اعیان الشیعه، ج۸، ص۶۵.</ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۲ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۲، ص۱۳۶۵-۱۳۶۶.</ref>
 
== جستارهای وابسته ==


== منابع ==
== منابع ==
خط ۳۲: خط ۷۶:
{{پانویس}}
{{پانویس}}


[[رده:مدخل]]
[[رده:اصحاب امام علی]]
[[رده:امام علی]]
[[رده:نابغه جعدی]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:صحابه]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
{{صحابه}}

نسخهٔ کنونی تا ‏۹ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۱۵:۱۳

نابغه جعدی
تصویر قدیمی از مسجد کوفه
نام کاملنابغه جعدی
جنسیتمرد
کنیهابو لیلی
محل زندگیکوفه
درگذشت۷۰ هجری، اصفهان
طول عمر۲۴۰ سال
از اصحاب
حضور در جنگجنگ صفین

مقدمه

دربارۀ اسم نابغه بین مؤرخان اختلاف است: بعضی او را نابغه فرزند قیس و برخی او را حبان فرزند قیس و گروهی او را قیس فرزند عبدالله نامیده‌اند.

نام جدش جعده و کنیه‌اش ابو لیلی، معروف به نابغۀ جعدی است. او از شاعران معروف و از اصحاب پیامبر اکرم (ص) بود و عمری طولانی داشت وی در زمره شیعیان امیرالمؤمنین (ع) قرار گرفت و در صفین نیز همراه آن حضرت مجاهدت کرد و سپس در کوفه ساکن شد و معاویه او را با یکی از والیانش به اصفهان اعزام کرد. او در سال هفتاد هجری در اصفهان از دنیا رفت. گفته شده سن او در هنگام وفات ۱۸۰ سال و بعضی سن او را تا ۲۴۰ سال گفته‌اند[۱].

به فرموده امام صادق (ع): «قیس در عصر جاهلیّت موحّد بود و از خمر و اسکار دوری می‌کرد و از بت و پلیدی‌ها اجتناب می‌ورزید و معتقد به دین حنیف ابراهیم (ع) بود، استغفار می‌کرد، روزه می‌گرفت و از کارهای بیهوده دوری می‌جست»[۲].

طبق نقل مؤرخان، نابغه دویست بیت شعر در محضر رسول گرامی اسلام (ص) بالبداهه سرود و همه به حرف «راء» ختم شد و به قصیده رائیه معروف گردید.

رسول خدا (ص) از اشعار او در عجب شد و در حقش دو بار فرمود: «خداوند دهانت را نشکند»[۳] کنایه از این که همواره زبانت گویا و به کلام حق جاری باشد.

نابغه، در کوفه ساکن شد و همواره به امامت امیرالمؤمنین (ع) اعتقاد داشت و در این باره شعری هم سروده است و پس از آن‌که علی (ع) به خلافت رسید، بیعت کرد و در صفین در رکاب آن حضرت جنگید و در یکی از شب‌های صفین که بر او سخت گذشت، اشعار جالبی را سرود[۴].

نقل است که وی پس از رحلت پیامبر (ص) با عمران بن حصین و قیس بن حرمه در راه با هم ملاقات کردند، نابغه پرسید: علی (ع) در چه حالی است؟ آن دو گفتند: علی مشغولِ تجهیز پیکر مطهر پیامبر (ص) است در همین جا او در تقدم حضرت علی (ع) به مقام امامت و ولایت مؤمنان این سه بیت را سرود: ای عمران و قیس، اگر پیشانی سفید هاشمی علی را ملاقات کردید. به او بگویید: هرگاه قریش به فخر مسجل شود، تو به آن سزاوارتر و زعیم آن خواهی بود. اگر فردا به مقام امیرالمؤمنینی رسیدی، پس نباید آن را رها کنی[۵].

وی تمام عمر خود را در میدان‌های نبرد و به زهد و تقوا گذرانید و علاوه بر جهاد با دشمنان اسلام به جهاد با نفس پرداخته و مدام مشغول نماز و تلاوت قرآن و تسبیح بود. و در زمان حکومت عبدالله بن زبیر در سنین بسیار طولانی، در حالی که چشمان را از دست داده بود، دار فانی را وداع گفت[۶].[۷]

منابع

پانویس

  1. ر. ک: الاغانی، ج۵، ص۸ - ۱۴؛ اسدالغابه، ج۵، ص۲؛ الاصابه، ج۶، ص۳۹۱؛ سفینة البحار، ج۳، باب نون، ص۵۶۹؛ مناقب ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۱۶۵؛ تنقیح المقال، ج۳، فصل القاب، و ۶۸؛ اعیان الشیعه، ج۸،ص ۶۵.
  2. سفینة البحار، ج۲، باب نون، ص۵۶۹ و با تفاوتی همان مدارک.
  3. « لاَ يُفَضِّضُ اَللَّهُ فَاكَ »؛ سفینة البحار، ج۲، باب نون، ص۵۶۹؛ امالی مفید، مجلس ۲۶.
  4. امالی مفید، ص۲۶۵، مجلس ۲۶.
  5. قوة لأصلع هاشم إن أنتما *** لا قیتماه لقد حللت ارومها و إذا قریش بالفخار تساجلت *** کنت الجدیر به و کنت زعیمها و علیک سلمت الغداة بإمرة *** للمؤمنین فما رعت تسلیمها؛ اعیان الشیعه، ج۸، ص۶۵.
  6. اسدالغابه، ج۵، ص۲؛ و ر. ک: اعیان الشیعه، ج۸، ص۶۵.
  7. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۳۶۵-۱۳۶۶.