شعر در قرآن: تفاوت میان نسخهها
بدون خلاصۀ ویرایش |
(←مقدمه) |
||
(۲۰ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۷ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط | |||
| موضوع مرتبط = شعر | |||
| عنوان مدخل = [[شعر]] | |||
| مداخل مرتبط = [[شعر در قرآن]] - [[شعر در فقه اسلامی]] - [[شعر در سیره معصوم]] | |||
| پرسش مرتبط = | |||
}} | |||
== مقدمه == | |||
«شِعر» در لغت به معنای فهمیدن و [[آگاهی]] یافتن از چیزی، همراه دقت و [[فطانت]] آمده است. <ref>مفردات، ج۱، ص۴۵۶؛ القاموس المحیط، ج۲، ص۵۹، «شعر».</ref> در [[زبان فارسی]]، [[شعر]] معادلهایی گوناگون چون «سَرْواد»،<ref>فرهنگ فارسی، ج۲، ص۱۸۷۶، «سرواد».</ref> «چَکامه» و «سخن منظوم» دارد. <ref>لغتنامه، ج۹، ص۱۲۶۰۷ - ۱۲۶۰۸، «شعر».</ref> | |||
شعر در اصطلاح ادبی، [[سخن]] موزون و قافیهداری است <ref>مفتاح العلوم، ص۵۱۷؛ نیز نک: فی العلاقة بین الشعر المطلق و الاعجاز القرآنی، ص۲۵. </ref> که از شروط آن معناداری است <ref>لغتنامه، ج۹، ص۱۲۶۰۷ - ۱۲۶۰۸. </ref> و چون گوینده آن از پیش قصد کرده مضمونی خاص را موزون و قافیهدار ادا کند، او را شاعر مینامند. <ref>کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۰۰۱، «شعر»</ref> برخی نیز خیالانگیز بودن را شرط [[شعر]] و آن را وجه تمایز شعر با [[نظم]] دانستهاند. <ref>لغتنامه، ج۹، ص۱۲۶۰۷ - ۱۲۶۰۸. </ref> بنا بر این به هر سخن موزونی که بر زبان جاری شود شعر گفته نمیشود، بلکه شعر سخنی احساسی و خیالانگیز است که هم وزن شعری دارد و هم گوینده آن [[اراده]] کرده شعر بگوید <ref> احکام القرآن، ج۴، ص۱۶۱۵. </ref>. | |||
==شعر در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم== | [[خواجه نصیر الدین طوسی]] [[صناعت]] شعر را ملکهای میداند که شاعر به سبب آن بر ایجاد تخیلات مطلوب در مخاطب توانا میگردد. به [[باور]] وی، شعر از نگاه قدما [[کلام]] مخیِّل (خیالانگیز) است و وزن و قافیه در آن شرط نیست؛ ولی از دید متأخران، شعر [[کلامی]] موزون و مُقَفّاست؛ خواه برهانی، خیالانگیز و خطابی باشد یا [[هذیان]] محض. بر این اساس [[خیال]] انگیز بودن شرط اصلی در شعر نیست. <ref>تعلیقه بر اساس الاقتباس خواجه نصیر طوسی، ج۱، ص۴۲۲. </ref> | ||
شعر، نوعی [[هنر]] کلامی و از پدیدههای ادبی در [[تاریخ]] [[بشر]] به شمار میرود و همواره مورد توجه ملتهای گوناگون بوده است؛ به گونهای که بخش درخور توجهی از [[میراث]] [[فرهنگی]] هر [[قوم]] را به خود اختصاص داده است. <ref> المنطق، ص۴۶۲ - ۴۶۳. </ref> تاکنون شعر، از زوایای گوناگون ادبی، [[فرهنگی]]، [[تاریخی]] و... مورد توجه [[دانشمندان]] و صاحبنظران قرار گرفته است. <ref> اندیشه دینی، ش۲۴، ص۹۰، «شعر و شاعری از نگاه قرآن و حدیث».</ref> | |||
کهنترین [[شعر]] موجود [[ایران]]، نوعی شعر هجایی است که از آن با عنوان «گاثههای [[زرتشت]]» یاد میشود. <ref>لغتنامه، ج۹، ص۱۲۶۰۷ - ۱۲۶۰۸، «شعر».</ref>.<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی]] و [[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده]]، [[شعر (مقاله)|مقاله «شعر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]</ref> | |||
== شعر در قرآن کریم == | |||
از شعر و [[شاعری]] در ۶ [[آیه قرآن]] یاد شده است. در این [[آیات]]، [[تهمت]] [[مشرکان]] مبنی بر شعر بودن [[قرآن]] {{متن قرآن|وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ}}<ref>«و گفتار شاعر نیست؛ اندک ایمان میآورید» سوره حاقه، آیه ۴۱.</ref> و شاعر بودن [[پیامبر]] {{صل}} [[انکار]] شده است {{متن قرآن|بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ}}<ref>«(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خوابهایی پریشان است یا آن را بربافته یا شاعر است پس باید برای ما نشانهای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه ۵.</ref>، {{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ}}<ref>«بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم» سوره طور، آیه ۳۰.</ref>، {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ}}<ref>«و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟» سوره صافات، آیه ۳۶.</ref> و شاعری را سزاوار پیامبر نمیداند. {{متن قرآن|وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ}}<ref>«و برای ماه منزلگاههایی برآورد کردیم (که در آنها سیر میکند) تا مانند شاخه کهنه خوشه خرما (به هلالوارگی) بازگردد» سوره یس، آیه ۳۹.</ref> | |||
بر اساس [[آیات قرآن]]، میتوان [[شاعران]] را دو گروه دانست: گروهی [[گمراه]] و سردرگم که [[گمراهان]] [[پیروان]] آناناند {{متن قرآن|وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لا يَفْعَلُونَ }}<ref>«و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند آیا نمیبینی که آنان در هر درّهای سرگردانند؟ و چیزهایی میگویند که خود نمیکنند؟» سوره شعراء، آیه ۲۲۴-۲۲۶.</ref>، و شاعران مؤمنی که کارهای [[شایسته]] میکنند و به [[یاد خدا]] هستند. {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}}<ref>«جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام میدهند و خداوند را بسیار یاد میکنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد میستانند و آنان که ستم ورزیدهاند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.</ref>.<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی]] و [[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده]]، [[شعر (مقاله)|مقاله «شعر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]</ref> | |||
== پیشینه شعر == | |||
برخی احتمال دادهاند شعر، دو سده پیش از [[اسلام]] در میان [[عربها]] رونق یافته است و آنان با [[سرودن شعر]]، آثار فراوانی پدید آوردهاند که البته چون اهتمامی به [[نوشتن]] آن نداشتند، بیشتر آنها از میان رفتهاند و آنچه از این [[میراث]] مانده نیز چون به شیوه شفاهی و سینه به سینه نقل شده، دچار آسیبهای بسیار گشته است؛ به گونهای که [[صحت]] انتساب بسیاری از آنها به شاعران دوران [[جاهلی]] از سوی برخی [[مستشرقان]]، مانند براونلیش و نیر برخی [[مسلمانان]] مانند [[طه حسین]] مورد تردید قرار گرفته است. <ref>دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۷، ص۴۴۲. </ref> [[جواد علی]] سبب از دست رفتن آثار فاخر شعری [[روزگار جاهلی]] را مدون نبودن آن، [[ظهور]] [[دین اسلام]] و [[اشتغال]] [[مردم]] به [[جنگ]] با بلاد [[فارس]] و [[روم]] و... میداند. به گفته وی، جنگهای میان مسلمانان و مشرکان موجب شدند بخش عظیمی از شعر جاهلی به [[فراموشی]] سپرده شود و هنگامی عربها به گردآوری آن روی آوردند که بسیاری از آنها از بین رفته بودند. <ref>المفصل، ج۱، ص۶۸. </ref> بنا بر این جز بخش اندکی از [[شعر]] که با عنوان «شعر [[جاهلی]]» برای ما نقل شدهاند، بسیاری از آنها جعلیاند. <ref>المفصل، ج۱، ص۷۰. </ref> از آنجا که شعر و [[شاعری]] نقشی بس مهم در ساختار و [[قواعد]] ادبی زبان ایفا میکند، میتوان گفت [[عصر جاهلی]] عصر طلایی [[ادبیات عرب]] بود. [[عربها]] با همه محرومیتهای [[فرهنگی]] و [[اقتصادی]]، از ذوق ادبی سرشاری در شعر و [[سخنوری]] برخوردار بودند. اشعاری که از آن دوران به یادگار مانده اصیلترین و پرافتخارترین شعرها در ادبیات عرب به شمار میروند. <ref> نمونه، ج۱، ص۶۳. </ref> آنان بازار [[عکاظ]] را که مرکزی [[تجاری]] بود به مجتمع شعر و شاعری بدل کرده و داورانی مانند ذبیانی نیز در این باره شعرها را رتبهبندی میکرد. <ref>شعراء النصرانیه، ج۵، ص۶۴۰. </ref> آنان از میان شعرها، ۷ یا ۱۰ قصیده را [[گزینش]] کرده، با آب طلا نوشته و بر [[کعبه]] آویخته بودند. <ref>العمده فی محاسن الشعر و آدابه، ج۱، ص۹۶. </ref> | |||
عربها از شعر برای تحریک گروهها و تلطیف خاطرها بهره میبردند،<ref>تفسیر سید مصطفی خمینی، ج۴، ص۵۲۱ - ۵۲۲. </ref> از این رو شعر در [[جنگ]] اثری شگرف داشت و [[شاعران]] حماسهسرا از جنگجویان [[فروتر]] نبودند. شاعران در [[جنگها]] با هجو کردن، [[دشمنان]] را حقیر نشان داده و جنگجویان خودی را به [[نبرد]] با آنان [[تشویق]] میکردند؛<ref>القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج۴، ص۱۱۲. </ref> برای نمونه در [[جنگ اُحُد]] در [[جبهه]] [[اسلام]]، [[حسان بن ثابت]] <ref>برای اطلاع بیشتر نک: تاریخ ادبیات عرب، ص۱۸۰ - ۱۸۱. </ref> در [[دفاع از اسلام]] و [[مسلمانان]] [[شعر]] میگفت و در جبهه [[کفر]]، [[عبدالله بن ربعری|عبداللّه بن زِبَعْری]] رجزخوانی میکرد؛ همچنین هنگامی که [[ابوسفیان]] شنید اعشی، شاعر معروف [[قریش]]، [[تصمیم]] دارد به یثرب رود و [[مسلمان]] شود، [[قوم]] خود را گرد آورد و آنان را از تأثیر شگرف شعر وی در [[ترویج]] اسلام و [[حمایت از پیامبر]] اکرم {{صل}} [[آگاه]] ساخت و از آنان خواست زبان اعشی را بخرند. وی خود ۱۰۰ [[ناقه]] (شتر ماده) را در این باره پیشکش کرد. <ref> القرآن الکریم و روایات المدرستین، جزء۴، ص۱۲. </ref> | |||
بر اساس [[نقلی]]، [[حسان بن ثابت]] در [[غدیر خم]] نیز شعری سروده و در آن به [[نزول قرآن]] در باره [[نصب علی]] {{ع}} به [[امامت]] اشاره کرده و [[پیامبر]] را در این باره [[مأمور]] [[خدا]] در [[ابلاغ]] آن میداند: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''اَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِيَّ مُحَمَّداً''|2=''لَدي دَوْحِ خُمٍّ حينَ قامَ مُنادِياً''}} | |||
{{ب|''وَ قَد جاءَهُ جِبْريلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ''|2=''بِأنَّكَ مَعْصُومٌ فَلا تَكُ وانِياً''}} | |||
{{ب|''وَ بَلِّغْهُمُ ما أَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْ''|2=''وَ إِنْ اَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حاذَرْتَ باغِياً''}} | |||
{{ب|''عَلَيْكَ فَما بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلهِهِمْ''|2=''رِسالَتَهُ إِنْ کُنْتَ تَخْشَي الْأَعادِيا''<ref>کتاب سلیم بن قیس، ص۳۵۶. </ref>}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
به هر روی، [[قرآن کریم]] در عصری نازل شد که بازار [[شعر]] و شعرخوانی در میان [[عربها]] رونق فراوانی داشت و اثر [[حیرت]] انگیزی بر [[ذهن]] مخاطب میگذاشت. [[شاعران]] از [[جایگاه اجتماعی]] ویژهای برخوردار بودند؛ زیرا شاعر آیینهای در برابر [[زندگی]] مخاطب قرار میداد و صورتی بزرگتر از [[واقعیت]] زندگی را فرا روی او مینهاد. [[احساسات]]، [[عواطف]] و تصاویر، هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ بیان، آرمانی میشدند؛ به این معنا که از سویی عربها را آنگونه که [[دوست]] داشتند (با اوصافی مانند [[بیباک]]، [[دلاور]] و سخاوتمند) نشان میداد و از دیگر سو این تصاویر آرمانی را با زبانی [[غنی]] و خاطرهانگیز بیان میکرد و با [[نظم]] و ضربی تکرار شونده [[شوری]] [[عاطفی]] در مخاطب میافکند <ref> Arabic literature,p.۲۵-۲۶. </ref> و این، سبب میشد علاقه خاصی در مخاطب [[عرب]] زبان، نسبت به شعر ایجاد شود. این گیرایی هنوز در میانمخاطبان اینگونه آثار وجود دارد. <ref>نک: دائرة المعارف قرآن، ج۳، ص۵۱۸. </ref> اما چنانکه از [[آیات]] {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref>، {{متن قرآن|لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ}}<ref>«تا هر که را زنده (دل) است بیم دهد و فرمان (عذاب) بر کافران تحقق یابد» سوره یس، آیه ۷۰.</ref> بر میآید، [[شعر]] وسیلهای مناسب برای انتقال [[پیام]] خدا به [[بندگان]] نیست و [[شأن پیامبر]] نیز فراتر از آن است که به رتبه شاعرانی تنزل یابد که همه همّ و غمشان وصف کردن [[قبایل]] خویش به برخی خلقیات مورد پسند [[جامعه جاهلی]] یا مواشی آنها مانند شتر، اسب، گوسفند و بز بود. | |||
در این باره که چرا [[قرآن]] سبک شعری را برای بیان [[حقایق]] برنگزید، برخی احتمال دادهاند دو جنبه از [[شعر]] مایه [[نگرانی]] [[پیامبر]] {{صل}}بوده است: نخست اینکه از هجو تا هرزهگویی، یا بدتر از آن، [[دشنام]] بر زبان راندن، تنها یک گام فاصله است. [[فحاشی]] در شعر کار رایجی بود و دشمنیهای فراوانی بر میانگیخت. دوم که پیچیدهتر و جدیتر بود، این بود که [[عربها]] از ابتدا شعر خود را با نیروهای جادویی، یا دستکم فراطبیعی پیوند زده بودند. <ref>نک: دائرة المعارف قرآن، ج۳، ص۵۱۸. </ref> | |||
شواهد فراوانی هست که [[مردم]] [[باور]] داشتند [[شاعران]] همانند [[کاهنان]] نیروی فراطبیعی و الوهی دارند و نامهایی مانند «[[خلیل]]»، «[[جنّ]]» و «[[شیطان]]» داشتند؛ برای مثال، در باور [[مشرکان]] [[عصر جاهلی]] [[شیطانی]] بنام «رئیّ» [[شعر]] را به شاعر [[املا]] میکرد،<ref>التحریر و التنویر، ج۳، ص۱۴. </ref> یا اعشی بارها از همزاد اهریمنی خود با نام «مِسْحَل» یاد کرده است. <ref> دائرة المعارف قرآن، ج۳، ص۵۱۸. </ref> | |||
از [[آیات قرآن کریم]] بر میآید که مخالفانِ پیامبر، آن [[حضرت]] را شاعر، [[کاهن]] یا جنزده با بار معنایی منفی خودش میخواندند و قرآن در [[دفاع]] از پیامبر {{صل}} در [[آیات]] گوناگون از وی دفاع کرده است {{متن قرآن|فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلا مَجْنُونٍ أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُتَرَبِّصِينَ }}<ref>«بنابراین پند بده که تو، به (برکت) نعمت پروردگارت نه پیشگویی و نه دیوانه بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم بگو: چشم به راه بدارید که من هم با شما از چشمدارندگان به راهم» سوره طور، آیه ۲۹-۳۱.</ref>.<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی]] و [[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده]]، [[شعر (مقاله)|مقاله «شعر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]</ref> | |||
== واکنش معاصران [[پیامبر]] {{صل}} به [[نزول قرآن]] == | |||
با نزول قرآن، [[عرب]] عصر جاهلی با [[کلامی]] ژرف و [[زیبا]] و دلنشین روبهرو شد که شنونده را شیفته و مجذوب آهنگ و معنای خود میکرد. این امر واکنش منفی مشرکان را در پی داشت. مشرکان [[متعصب]] برای دور کردن مردم از قرآن،<ref>تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۲۶۹ - ۲۷۰؛ فتح القدیر، ج۳، ص۳۹۸. </ref> وحیانیت آن را [[انکار]] کرده و گاهی قرآن را اسطورههای پیشینیان مینامیدند {{متن قرآن|وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ}}<ref>«و چون آیات ما بر آنان خوانده میشد میگفتند: شنیدیم و اگر میخواستیم مانند آن میگفتیم؛ این (آیات) جز افسانههای پیشینیان نیست» سوره انفال، آیه ۳۱.</ref> یا [[پیامبر]] {{صل}} را شاعر و [[آیات قرآن]] را [[شعر]] <ref>بیان المعانی، ج ۴، ص۲۹۵؛ التفسیر الکاشف، ج ۵، ص۲۶۳. </ref> میخواندند: {{متن قرآن|بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ}}<ref>«(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خوابهایی پریشان است یا آن را بربافته یا شاعر است پس باید برای ما نشانهای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه ۵.</ref> [[سران قریش]] از [[ولید بن مغیره]] که زیرکترین آنان بود [[استمداد]] کردند تا [[حقیقت]] آنچه را بر زبان پیامبر {{صل}} جاری میشود بیان کند. ولید بن مغیره نزد پیامبر رفت و از او خواست تا شعرش را بخواند. پیامبر {{صل}} شعر بودن آن را [[نفی]] و آن را [[کلام خدا]] شناساند و [[سوره سجده]] را برای او خواند تا به [[آیات]] [[تهدید]] [[قریش]] به [[عذاب]] رسید. ولید از شنیدن آیات به شدت متأثر شد و به خانهاش بازگشت. وی در پاسخ [[ابوجهل]] که از او پرسید: آیا [[دین]] [[محمد]] را پذیرفتهای؟ گفت: نه؛ ولی از او [[کلامی]] شنیدم که سنگین بود و پوست [[انسان]] با شنیدن آن جمع میشد. وی [[سخن پیامبر]] را نه [[خطابه]] میدانست و نه شعر؛ زیرا به هیچیک از گونههای شعری (رباعی، دوبیتی، مسمّط، مستزاد، تصنیف و...) که آنها را به خوبی میشناخت ادا نشده بود و از نظر وزن، آهنگ، محتوا و نیز از نظر مضمون مانند شعر نبود. ولید از ابوجهل خواست مهلت دهد تا بیندیشد و برای آن نامی برگزیند. وی در نهایت پس از یک [[روز]] [[اندیشیدن]]، آن را «[[سحر]]» نامید. <ref>انساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۰ - ۱۵۱؛ تاریخ الاسلام، ج۱، ص۱۵۵؛ الصافی، ج۵، ص۲۴۷ - ۲۴۸. </ref> آیات ۱۱ - ۲۶ [[سوره]] مدثّر / ۷۴ در این باره نازل شدند و او را به عذاب شدید [[اخروی]] تهدید کردند. | |||
[[قرآن]] به گونه کلی دیدگاه [[مشرکان]] را درباره قرآن نفی کرده و در برابر آن ایستاده {{متن قرآن|وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ}}<ref>«و گفتار شاعر نیست؛ اندک ایمان میآورید» سوره حاقه، آیه ۴۱.</ref> و شعر و [[شاعری]] را از [[ساحت]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} دور دانسته است. {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref>.<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی]] و [[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده]]، [[شعر (مقاله)|مقاله «شعر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]</ref> | |||
== ویژگیهای [[شعر]] و فرق آن با [[قرآن]] == | |||
برخی با استناد به این گفته که «[[نیکوترین]] [[شعر]] دروغآمیزترین آن است» بر این باورند که شعر با ویژگیهایی چون «[[کوشش]] برای انعکاس [[فرهنگ]] مسلّط [[جامعه]]، بدون [[نقد]] یا [[شورش]] در برابر آن»، «تقویت و توجیه [[فساد]] موجود با رنگ و لعاب زدن به [[اسرار]] و پوشاندن خطاهای آن»، «تخدیر روان [[انسانی]] با [[برانگیختن]] مشاعر و [[احساسات]]» و «[[ترغیب]] به [[فخر فروشی]] و قومگرایی» شناخته میشود. آنان با فرض دو بُعد برای شعر: بُعدی [[جاهلی]] که [[شهوتها]]، [[آرزوها]] و انگیزههای [[شر]] او را مینمایاند و بُعدی رسالتی که [[عقل]] و [[عواطف]] خوب او را منعکس میسازد، شعر را وسیلهای برای انعکاس و تقویت بعد جاهلی [[انسان]] دانستهاند. در نگاه آنان، صاحبان [[فرهنگ جاهلی]] مفهومی [[باطل]] و منحط را که به خودی خود نزد [[بشر]] مردود و مطرود است و اگر با وزن و قافیه و تشبیهات خیالی همراه نشود، کسی بدان توجّهی نمیکند، با ابیاتی از شعر یا گونههای ویژه [[کلامی]] مانند [[بدیع]] و سجع برای شنونده آراسته و خوشنما میسازند: {{متن قرآن|وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ }}<ref>«و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند آیا نمیبینی که آنان در هر درّهای سرگردانند؟» سوره شعراء، آیه ۲۲۴-۲۲۵.</ref>.<ref>نک: تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۰. </ref> در مقابل، قرآن را وسیلهای برای [[بیان حق]] میدانند که به هیچ یک از آنها نیاز ندارد: {{متن قرآن|بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«(او دیوانه نیست) بلکه حقیقت را (با خود) آورده و پیامبران (پیشین) را راست دانسته است» سوره صافات، آیه ۳۷.</ref> و دارای ویژگیهایی محتوایی مانند [[پند]] و [[اندرز]] و یادآوری {{متن قرآن|إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ}}<ref>«بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.</ref>، {{متن قرآن|بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.</ref> و [[تشویق]] به [[تفکر]] است {{متن قرآن|يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«از تو درباره شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگتر است و از تو میپرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ اینگونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن میگوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.</ref>، {{متن قرآن|أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ}}<ref>«آیا کسی از شما دوست میدارد که باغساری از خرما بن و تاک داشته باشد که از بن آن جویبارها روان باشد و در آن همه گونه میوه برای او یافته شود در حالی که خود به پیری رسیده و فرزندانی خرد و ناتوان داشته باشد آنگاه گردبادی آتشناک بدان در رسد و بسوزد؟ خداوند این چنین، نشانهها را برای شما روشن میدارد باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۶۶.</ref> که موجب برانگیختن عقل و بیدار ساختن ضمیر میشود {{متن قرآن|هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ}}<ref>«اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.</ref> و با [[فطرت توحیدی]] [[خدادادی]] [[سازگاری]] دارد <ref>تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۱. </ref> و انسان را به خطرهایی [[بیم]] میدهد که فرد و جامعه را [[تهدید]] میکند {{متن قرآن|أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.</ref>، {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ}}<ref>«ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸.</ref> و به جای آنکه [[ذهن]] و [[روان انسان]] را تخدیر و [[واقعیت]] [[فاسد]] موجود را توجیه کند، آن را به باد [[انتقاد]] گرفته {{متن قرآن|وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ}}<ref>«و خداوند را از آنچه ستمگران به جای میآورند غافل مپندار، جز این نیست که (عذاب) آنان را تا روزی که چشمها در آن خیره میگردد پس میافکند» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.</ref>، {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ}}<ref>«به راستی آنان که به زنان پاکدامن بیخبر مؤمن، تهمت (زنا) میزنند، در این جهان و در جهان واپسین لعنت شدهاند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره نور، آیه ۲۳.</ref> و میکوشد تا [[انسانها]] را از [[خواب غفلت]] بیدار کند. {{متن قرآن|أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«آیا مردم را به نیکی فرا میخوانید و خود را از یاد میبرید با آنکه کتاب (خداوند) را میخوانید؟ آیا خرد نمیورزید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.</ref>، {{متن قرآن|وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ}}<ref>«و هرگاه با کسانی که ایمان آوردهاند دیدار کنند میگویند: ما (نیز) ایمان آوردهایم و چون با یکدیگر تنها شوند میگویند: آیا آنچه را خداوند بر شما برگشوده است به آنان میگویید تا با آن در پیشگاه پروردگارتان با شما چون و چرا کنند، آیا خرد نمیورزید؟» سوره بقره، آیه ۷۶.</ref> | |||
[[مفسران]]،<ref>روح البیان، ج۷، ص۴۳۰؛ المیزان، ج۱۷، ص۱۰۸ - ۱۰۹؛ التفسیر الوسیط، ج۳، ص۲۱۵۸. </ref> [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref> را در پاسخ این دیدگاه [[مشرکان]] میدانند که [[پیامبر]] را شاعر پنداشته و [[قرآن]] را [[شعر]] میدانستند. و در باره تفاوت قرآن و شعر گفتهاند قرآن دارای [[نظم]] و سبکی ویژه است <ref>التحریر و التنویر، ج۲۲، ص۲۶۱ - ۲۶۲. </ref> و با شعر بسیار تفاوت دارد. بر این اساس بیشتر اشعار، مخاطبان را به [[شهوت]] و [[لهو]] [[ترغیب]] میکنند و در [[حقیقت]] در صدد [[تحسین]] امور بد و تقبیح چیزهای خوباند؛ اما قرآن [[کلامی]] جدّی است و به این امور نمیپردازد، از این رو نمیتوان قرآن را شعر نامید؛<ref>مجمع البیان، ج۸، ص۶۷۴ - ۶۷۵؛ البحر المحیط، ج۹، ص۸۱. </ref> همچنین قرآن از جهت ظاهری نیز با شعر متفاوت است؛ زیرا دارای بلاغتی آشکار است و در آن پیچیدگی و لفّ و نشر، تعبیرهای دشوار، کلمات میان تهی و تشبیهات خیالی نیست و [[حقایق]] در آن به روشنی بیان شدهاند و با [[انحراف]] و [[گمراهی]] [[مبارزه]] کرده و با [[ظلم]] و [[سرکشی]] میستیزد،<ref>تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۱. </ref> از این رو [[خداوند]] نه شعر را که مهمترین [[سرگرمی]] آن [[روزگار]] بود به پیامبر {{صل}}آموخت و نه شعر را در خور وی میداند: {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ}}<ref>«و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref>؛ زیرا پیامبر {{صل}} مشعلدار چنین [[هدایتی]] است {{متن قرآن|قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهادهاند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهادهاند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب میشوید و بر (عهده) پیامبر جز پیامرسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.</ref>، {{متن قرآن|وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ}}<ref>«و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیامرسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.</ref> و [[بیم]] دهندهای آشکار است {{متن قرآن|وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ}}<ref>«و بگو که این منم که بیمدهنده آشکارم» سوره حجر، آیه ۸۹.</ref> که با گمراهی و [[تباهی]] میستیزد. {{متن قرآن| إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ وَإِنَّهُ لَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُم بِحُكْمِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ }}<ref>«بیگمان این قرآن برای بنی اسرائیل بیشتر آنچه را در آن اختلاف دارند باز میگوید و آن، رهنمود و بخشایشی برای مؤمنان است. همانا پروردگارت میان آنان به حکم خویش داوری خواهد کرد و اوست که پیروز داناست. پس بر خداوند توکل کن که تو بر راستی آشکاری» سوره نمل، آیه ۷۶-۷۹.</ref> وی حتی در [[دوران کودکی]] از سرگرمیها و [[بازی]] با [[کودکان]] که لازمه [[زندگی]] هر [[کودکی]] است دوری میجست، تا چه رسد به دوران بلوغش که قطعاً سرگرمیهای آن [[روزگار]] وی را [[خرسند]] نمیکرد. <ref>سنن النبی، ص۴۰۲؛ تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۲. </ref> [[قرآن]] همچنین [[مشرکان]] را که به [[اعتراض]] میگفتند: «آیا ما [[عبادت]] خدایانمان را برای [[اطاعت]] از [[شاعری]] [[مجنون]] رها کنیم» [[تکذیب]] کرده و آنان را به عذابی دردناک [[وعده]] داده و [[پیامبر]] {{صل}} را آورنده سخن[[حق]] از سوی [[پروردگار]] و [[تصدیق]] کننده [[پیامبران پیشین]] {{عم}}دانسته است: {{متن قرآن|وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ}}<ref>«و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟ (او دیوانه نیست) بلکه حقیقت را (با خود) آورده و پیامبران (پیشین) را راست دانسته است» سوره صافات، آیه ۳۶-۳۷.</ref>.<ref>جامع البیان، ج۲۳، ص۳۳ - ۳۴. </ref> | |||
بنا بر این گفتهاند برای اینکه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در مظان [[اتهام]] به [[شعر]] و شاعری که در آن عصر معمول بود و نماد [[فکر]] [[جاهلی]] به شمار میرفت، قرار نگیرد، [[شعر]] را که سخن موزون و قافیهدار بود کنار نهاده و در پیشبرد اهداف خود از آن بهره نمیگرفت؛<ref>المحرر الوجیز، ج۴، ص۴۶۲. </ref> امّا این بدان معنا نیست که پیامبر اساساً مخالف وزن و قافیه بود، بلکه بر اساس ادعای برخی، وی [[اصحاب]] خود را به آن [[تشویق]] و [[ترغیب]] نیز میکرد. <ref>تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۲. </ref> | |||
به گفته برخی، [[آیات]] پیشگفته در [[نفی]] شعر و شاعری از قرآن و پیامبر اکرم {{صل}} به سه تفاوت اساسی میان شعرا و پیامبر و نیز قرآن و شعر اشاره میکنند: | |||
# [[شاعران]] از اینرو که بر اساس هوای [[نفسانی]] خود شعر میگویند، [[پیروان]] آنها نیز کسانی مانند خودشان هستند، در حالیکه پیروان [[محمد]] {{صل}} مؤمنانی هستند که بر پایه [[ایمانی]] محکم به [[درستی]] [[رسالت]] او و [[عقلانی]] و [[الهی]] بودنش، از او [[پیروی]] میکنند. | |||
# شاعران بیهدفاند و هر بار جهت [[فکری]] خود را [[تغییر]] داده و تحت تأثیر [[غرایز]] و [[هواهای نفسانی]] و هیجانات و خیالات سخن میگویند؛ ولی [[قرآن]] بر پایه اصول ثابت و محکم نازل شده است. | |||
# [[شاعران]] از اینرو که پیرو [[هوای نفس]] خود هستند، به سخنان حقی که گاهی در شعرشان میآورند پایبند نیستند؛ ولی [[محمد]] {{صل}}پیرو [[وحی]] است: {{متن قرآن|وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى }}<ref>«و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.</ref> و به آنچه بر او نازل شده عمل میکند. <ref>التفسیر الکاشف، ج۵، ص۵۲۵؛ نمونه، ج۱۵، ص۳۷۷. </ref> | |||
برخی با [[نفی]] [[شعر]] بودن قرآن، تفاوت قرآن و شعر را در اسلوب میدانند. به گفته آنان، ترکیب واژگان قرآن اسلوبی ویژه دارد و در عین حال که از مفردات و [[قواعد]] [[زبان]] [[عرب]] خارج نشده، سبک و اسلوب بیانش به گونهای است که [[فصیحترین]] و بلیغترین [[عربها]] از آوردن مانند آن عاجزند <ref>مناهل العرفان، ج۲، ص۲۱۸. </ref> و در حالیکه قرآن شعر، سجع و [[خطابه]] نیست، [[محاسن]] همه آنها را دارد؛ به گونهای که هر [[انسان]] بلیغی که قرآن را بشنود، میان آن و سجع، خطابه و شعر فرق میگذارد. <ref>دراسات فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸ - ۳۱. </ref> بنا بر این با توجه به [[آیات]] {{متن قرآن|إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ}}<ref>«به یقین آنان که این یادکرد را چون بر آنان فرود آمد انکار کردند (کیفر خواهند دید) و به راستی آن کتابی است ارجمند» سوره فصلت، آیه ۴۱.</ref>، {{متن قرآن|لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ}}<ref>«در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.</ref> میتوان گفت [[خداوند]] قرآن را [[کتابی]] عاری از هر گونه [[باطل]] معرفی کرده و آن را در اسلوب از آنچه [[بشر]] آورده و امکان دخل و [[تصرف]] و زیاد و کم کردن در آن وجود دارد، ممتاز دانسته است. <ref>الاتقان، ج۲، ص۳۱۸. </ref> برخی نیز با این توضیح که بدایع قرآن با شعر متفاوتاند و منشأ [[معارف قرآن]] [[غیب]] و وحی است، قرآن را هم در اسلوب و هم معنا با شعر متفاوت دانستهاند. در این نگاه، نفی شعر در [[آیه]] {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref> از [[پیامبر]] {{صل}} نه به معنای [[حرام]] بودن شعر بر وی و نه به معنای عاجز بودن وی از شعر گفتن است؛ زیرا [[ناتوانی]] در گفتن [[شعر]]، [[نقص]] و از [[ساحت]] [[پیامبر]] {{صل}} دور است. وی کسانی را که هنگام [[نفی]] [[اتهام]] [[شعر]] از [[قرآن]]، از شعر و [[شاعری]] [[بدگویی]] میکنند، مورد [[انتقاد]] قرار داده و آنان را به ندانستن مراد قرآن از دلیل [[نکوهش]] شعر و شاعری متهم کرده و بر این [[باور]] است که نکوهش شعر در قرآن نه برای وزن و قافیه داشتن و نه به سبب معانی آن است که در [[جانها]] اثر میگذارد، بلکه قرآن اشعاری را نکوهش میکند که بر اساس تخیلات غیرواقعی و مبالغههای بیاساس، [[باطل]] و [[بیهوده]] سروده میشوند؛ نه اشعاری را که درباره [[فضایل]] سروده شدهاند و به سبب معانی بلند و [[حق]] آن باید «[[حکمت]]» نامیده شوند نه توهم و [[وسوسه]]،<ref>تفسیر صدرالمتألهین، ج۵، ص۲۸۳ - ۲۸۵؛ نیز نک: الصافی، ج۴، ص۵۶ - ۵۷. </ref> از این رو برخی ادعا کردهاند که پیامبر {{صل}} شعر نمیگفت؛ اما شعر نزد وی از دیگر انواع سخن، محبوبتر بود و حتی اشعاری را از [[شاعران]] [[عرب]] بازگو میکرد و خود برای نفی اتهام شعر بودن قرآن، هرگز شعر نمیسرود. <ref>تفسیر قرطبی، ج۶، ص۵۱ - ۵۵. </ref> برخی [[مفسران]] در رفع تناقض ابیات منسوب به پیامبر {{صل}} مانند: | |||
{{شعر}} | |||
{{ب|''أَنَا اَلنَّبِيُّ لاَ كَذِبْ''|2=''أَنَا اِبْنُ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبْ''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
با [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref> توجیهاتی کردهاند؛ مانند اینکه آن سخن، [[نثر]] موزن یا شعری اتفاقی از وی است؛ به این معنا که این [[بیت]] سخنی از پیامبر است که بدون قصد و [[تکلف]] و توجه به شعر بودن آن ادا شده است و مانند آن در [[کلام]] بسیاری از [[انسانها]] دیده میشود. <ref>المحرر الوجیز، ج۴، ص۴۶۱ - ۴۶۲. </ref> به گفته آنان، برخی [[آیات]] موزون قرآن نیز از این گونهاند؛ مانند {{متن قرآن|لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ}}<ref>«هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بیگمان خداوند آن را میداند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.</ref>، {{متن قرآن|وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«و چیز دیگری که آن را دوست میدارید یاری از سوی خداوند و پیروزی نزدیک است و به مؤمنان مژده بده» سوره صف، آیه ۱۳.</ref>، {{متن قرآن|يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ}}<ref>«هر چه میخواست از محرابها و تندیسها و کاسههای بزرگ حوضمانند و دیگهای استوار (جابهجا ناشدنی) برای او میساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.</ref>.<ref> تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۵۲. </ref> برخی نیز گفتهاند که اگر «[[کذب]]» و «مُطّلِب» را با [[اعراب]] بخوانیم وزن شعری ندارد. <ref>اعراب القرآن، نحاس، ج۳، ص۲۷۳. </ref> [[صدرالمتألهین]] این سخنان را تکلفآمیز و دور از [[ذهن]] دانسته و آن را سخنی از سر [[ناآگاهی]] گوینده آن از جهتی دانسته که [[قرآن]] به سبب آن از [[صناعت]] [[شعر]] [[بدگویی]] و شاعر را [[نکوهش]] کرده است. به [[باور]] وی، آنچه در [[شعر]] [[نکوهیده]] است، وزن و قافیه یا معانی حقی نیست که سبب [[انذار]] و [[موعظه]] میشوند، بلکه سلیقه شعری [[فضیلت]] است نه [[رذیلت]] و [[حکمت]] است نه [[وسوسه]]. او [[معتقد]] است این سخن قطعاً شعر است و برای رفع تناقض میان آنچه از [[پیامبر]] نقل شده با آیه {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref> به چنین توجیهات تکلفآمیزی نیاز نیست؛ زیرا [[آیه شریفه]] شعری را نکوهیده میداند که تخیلات [[دروغین]] را برانگیخته و در تهییج [[نفوس]] به سوی مهلکات [[مبالغه]] میکند <ref>نک: تفسیر صدر المتألهین، ج۵، ص۲۸۳ - ۲۸۴. </ref> که [[غالب]] شعرهای [[روزگار جاهلی]] اینگونه بودند. | |||
تبیینهای دیگری نیز در رفع تناقض ارائه شدهاند؛ از جمله اینکه [[ابواسحاق زجاج]] درحالی که میپذیرد که عبارات یادشده شعرند، گفته «وما عَلَّمنـهُ الشِّعرَ» بدین معناست که او را شاعر نکردیم و این منافات ندارد که گاهی شعری هم بسراید؛ چنانکه اگر کسی یک بار چیزی را دوخت به او خیاط نمیگویند <ref> اعراب القرآن، ج۱، ص۷۱؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۵۱. </ref>. | |||
[[شیخ طوسی]] نیز بر آن است که [[خداوند]] به پیامبر {{صل}} شعر نیاموخته تا درباره قرآن [[شبهه]] شعر بودن وارد نشود. به باور وی، وقتی [[خدا]] به وی قریحه شعرگویی نداده، در [[سرشت]] او نیز شعر نیست و نمیتواند شعر بسراید. <ref>التبیان، ج۸، ص۴۷۳. </ref> در همین راستا برخی نیز [[آیه]] را در [[مقام]] [[امتنان]] بر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} دانسته و بر این باورند که شعرگویی چیز خوبی نیست، از اینرو خداوند بر [[محمّد]] {{صل}} [[منت]] نهاده و به او [[شعر]] نیاموخت و [[مقام]] او را از شعرگویی منزّه کرد؛ نه اینکه شعرگویی خوب است؛ ولی [[خداوند]] او را از آن منع کرده و نه اینکه محمّد {{صل}} [[شعر]] میداند؛ ولی [[قرآن]] شعر نیست. بنا براین شعر نیاموختن به [[پیامبر]] {{صل}} نه تنها برای او نقصی نیست، بلکه سبب بلندی مقام او و [[پاک]] کردن [[ساحت]] وی از شعر است؛ شعری که به گونه متعارف در پی به تصویر کشیدن تخیلات مبالغهآمیز و [[دروغ]] است. <ref>المیزان، ج۱۷، ص۱۰۹. </ref> برخی بر اساس روایاتی، [[سرودن شعر]] و [[پیروی]] از [[شاعران]] را امری [[نکوهیده]] دانسته و گفتهاند بهتر است [[انسان]] پس از خواندن بیش از سه [[بیت]] شعر تجدید [[وضو]] کند. <ref>زبدة البیان، ص۴۱۲. </ref>.<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی]] و [[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده]]، [[شعر (مقاله)|مقاله «شعر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]</ref> | |||
== اقسام شاعران == | |||
بر اساس [[آیات قرآن]]، میتوان شاعران را دو دسته دانست: [[مؤمن]] و غیر مؤمن: | |||
# شاعران غیر مؤمن کسانیاند که به پیروی [[گمراهان]] از آنان [[خرسند]] بوده و در [[ستایش]] و [[نکوهش]] اشیاء، اشخاص و امور، ضابطه و ملاک [[الهی]] و [[عقلانی]] را رعایت نمیکنند و چه بسا [[باطل]] نکوهیده را مانند [[حقّ]]، میستایند و [[حق]] ستوده را به مانند امر [[قبیح]]، نکوهش میکنند، [[انسانها]] را به سوی باطل فراخوانده و از حقّ دور میکنند و به هر شکلی از [[مدح]] و هجو و غزل و [[تشبیه]] و [[مبالغه]] و دروغ شعر میگویند و به سخنان حقی که گاهی میگویند خود عمل نمیکنند. <ref>المیزان، ج۱۵، ص۳۳۶؛ نمونه، ج۱۵، ص۳۷۷ - ۳۸۰. </ref> شعر این شاعران به سبب سبک و محتوای برخاسته از [[هوس]] و [[خیال]] آن مورد توجّه باطلگرایان قرار میگیرد؛ یعنی گمراهان و جاهلانی که در پی اشعار برخاسته از خیال و غیرواقعیاند: {{متن قرآن|وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لا يَفْعَلُونَ }}<ref>«و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند آیا نمیبینی که آنان در هر درّهای سرگردانند؟ و چیزهایی میگویند که خود نمیکنند؟» سوره شعراء، آیه ۲۲۴-۲۲۶.</ref> گفته شده شاعرانی که در این [[آیات]] نکوهش شدهاند ۶ نفر بودند: [[عبدالله بن زِبَعْری]]، [[ابوسفیان بن حرث بن عبدالمطلب]]، [[هُبَیْرة بن أبیوهب مخزومی]]، [[مسافع بن عبدمناف جمعی]]، [[ابوعزة عمرو بن عبدالله]] و [[امیة بن أبی صلت ثقفی]] <ref>تفسیر مقاتل، ج۳، ص۲۸۲؛ تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۱۸۵؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۲۵. </ref>. آنان با اشعارشان [[دروغ]] و [[باطل]] میساختند و اشعار خویش را مانند آنچه [[پیامبر اکرم]] {{صل}}آورده بود معرفی میکردند. در این میان کسانی خود شاعر نبودند؛ اما چون در پی [[لغو]] و [[بیهودگی]] و [[گمراهی]] بودند، به این سو و آن سو کشانده شده و به هر وادی سرک میکشیدند و اشعار [[شاعران]] را میگرفتند و در جاهای دیگر بازگو میکردند. <ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۵؛ روض الجنان، ج۱۴، ص۳۶۷. </ref> | |||
# شاعرانِ [[مؤمن]] نیز کسانیاند که در [[آیه]] {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}}<ref>«جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام میدهند و خداوند را بسیار یاد میکنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد میستانند و آنان که ستم ورزیدهاند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.</ref> از مجموع شاعران [[گمراه]] و سرگردان استثنا شده و از [[ایمان]]، [[عمل صالح]]، بسیاریِ [[یاد خدا]] و پیروزیطلبی آنان در [[نبرد]] در برابر [[ستم]]، یاد شده است. گفته شده شاعران مورد [[تأیید]] این آیه، گروهی از [[مهاجران]] بودند که به [[حبشه]] [[هجرت]] کردند و دستهای از [[انصار]]؛ مانند [[عبدالله بن رَواحه]]، [[حسان بن ثابت]]، [[لُبَید بن ربیعه]]، [[کعب بن زهیر]] و [[سُحَیْم عبد بنی حَسْحاس]]. <ref>مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۶؛ التحریر و التنویر، ج۱۹، ص۲۱۳. </ref> به نظر میرسد آیه منحصر در افراد یاد شده نباشد. به گفته برخی، مراد آیه، شاعرانی هستند که عمل صالح دارند و با [[شعر]] خود بر [[ستمگران]] و [[طاغیان]] میخروشند و برای [[اجرای عدالت]] فریاد بر میآورند. <ref>روح المعانی، ج۱۰، ص۱۴۴؛ نیز نک: الصافی، ج۴، ص۵۶ - ۵۷؛ روح البیان، ج۶، ص۳۱۷. </ref> آنان با سرودهای [[حقّ]] خود، در برابر اشعار هجوی که [[مشرکان]] علیه [[پیامبر]] {{صل}} و [[رسالت]] او سروده بودند، به [[یاری]] آن [[حضرت]] میآمدند. <ref>المیزان، ج۱۵، ص۳۳۱؛ نمونه، ج۱۵، ص۳۷۹. </ref> بر این اساس میتوان گفت شعر و [[شاعری]] به گونه مطلق [[نکوهیده]] نیست، بلکه [[شعر]] گونهای از بیان و رساترین آن است؛ بیانی که [[خداوند]] آن را [[نعمت الهی]] و از شگفتیهای [[آفرینش انسان]] دانسته است. {{متن قرآن|خَلَقَ الإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ}}<ref>«آدمی را آفرید بدو سخن گفتن آموخت» سوره الرحمن، آیه ۳-۴.</ref> برخی با برداشت از [[آیه]] {{متن قرآن|إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ}}<ref>«جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام میدهند و خداوند را بسیار یاد میکنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد میستانند و آنان که ستم ورزیدهاند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.</ref> شعر خوب را شعری دانستهاند که ریشه در [[ایمان]] و [[عمل صالح]] داشته و برای [[نفی ظلم]] و [[طغیان]] سروده شده باشد. <ref>التفسیر الکاشف، ج۵، ص۵۲۵. </ref> | |||
بنا براین [[هنر]] شعر مانند دیگر هنرهای بشری است و آنگاه [[ارزشمند]] است که در مسیر درست به کار افتد و از آن بهره مثبت گرفته شود، چنانکه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} برخی اشعار را «[[حکمت]]» و برخی بیانها را «[[سحر]]» دانسته و شعر [[شاعران]] [[مسلمان]] را در برخی [[غزوهها]] به تیرهایی مانند کرده است که به سوی [[کافران]] افکنده میشوند؛<ref>مسند احمد، ج۳، ص۴۶۰. </ref> همچنین ایشان به برخی شاعران مسلمان [[فرمان]] داد تا [[مشرکان]] را با شعر خود هجو کند و [[جبرئیل]] را [[یاور]] و همراه او در این باره دانست. <ref>مسند احمد، ج۴، ص۲۹۹. </ref>.<ref>[[مرتضی اورعی|اورعی]] و [[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده]]، [[شعر (مقاله)|مقاله «شعر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶]]</ref> | |||
== شعر در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم == | |||
منظور بیان نفی شاعر بودن، مانند تأکید بر ناخوانا و [[مکتب]] نرفته و [[امی بودن]] و بیان [[فلسفه]] آن برای برداشتن هرگونه تردید از قدسی بودن این کتاب است؛ زیرا اهمیت این سخن بدان جهت است که مخاطب [[گمان]] نکند، این سخنان با [[نظم]] و [[بلاغت]] از کسی است که [[شعر]] میداند. | منظور بیان نفی شاعر بودن، مانند تأکید بر ناخوانا و [[مکتب]] نرفته و [[امی بودن]] و بیان [[فلسفه]] آن برای برداشتن هرگونه تردید از قدسی بودن این کتاب است؛ زیرا اهمیت این سخن بدان جهت است که مخاطب [[گمان]] نکند، این سخنان با [[نظم]] و [[بلاغت]] از کسی است که [[شعر]] میداند. | ||
#{{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او | #{{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref> | ||
#{{متن قرآن|بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ}}<ref>«(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خوابهایی پریشان است یا | #{{متن قرآن|بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ}}<ref>«(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خوابهایی پریشان است یا آن را بربافته یا شاعر است پس باید برای ما نشانهای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه ۵.</ref> | ||
#{{متن قرآن| وَ یقُولُونَ أَ إِنٰا لَتٰارِکوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ}}<ref>«و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟» سوره صافات، آیه ۳۶.</ref> | #{{متن قرآن| وَ یقُولُونَ أَ إِنٰا لَتٰارِکوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ}}<ref>«و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟» سوره صافات، آیه ۳۶.</ref> | ||
#{{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ}}<ref>«بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ | #{{متن قرآن|أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ}}<ref>«بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم» سوره طور، آیه ۳۰.</ref> | ||
#{{متن قرآن|وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ}}<ref>«و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴.</ref> | #{{متن قرآن|وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ}}<ref>«و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴.</ref> | ||
'''نکات:''' | '''نکات:''' | ||
در این [[آیات]] این مسائل مطرح گردیده است: | در این [[آیات]] این مسائل مطرح گردیده است: | ||
# [[آموزش]] ندادن هیچ شعری به [[پیامبر]] از سوی [[خداوند]] و مبرا بودن [[حقیقت قرآن]] از [[شعر]]: {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او | # [[آموزش]] ندادن هیچ شعری به [[پیامبر]] از سوی [[خداوند]] و مبرا بودن [[حقیقت قرآن]] از [[شعر]]: {{متن قرآن|وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ}}<ref>«و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.</ref> | ||
#نسبت ناروای [[شاعری]] به پیامبراسلام از جانب [[مشرکان]]: {{متن قرآن|بَلْ هُوَ شَاعِرٌ}}<ref>«(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خوابهایی پریشان است یا | # نسبت ناروای [[شاعری]] به پیامبراسلام از جانب [[مشرکان]]: {{متن قرآن|بَلْ هُوَ شَاعِرٌ}}<ref>«(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خوابهایی پریشان است یا آن را بربافته یا شاعر است پس باید برای ما نشانهای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه ۵.</ref>ٌ... {{متن قرآن| وَ یقُولُونَ أَ إِنٰا لَتٰارِکوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ}}<ref>«و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟» سوره صافات، آیه ۳۶.</ref> | ||
#استفاده [[مشرکان]] از [[شعر]]، برای هجو [[پیامبر]] و [[ارزشهای الهی]]: {{متن قرآن|وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ}}<ref>«و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴.</ref><ref>{{متن قرآن|وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ}} «و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴. گمراهان از شاعران پیروی میکنند. ابن عباس گوید: منظور شعرای مشرکین است. مقاتل اسماء این شاعران را ذکر کرده و گوید: از آنهاست عبد الله بن زبعری سهمی و ابو سفیان بن حرث بن عبد المطلب و هبیرة بن ابی وهب مخزومی و مسافع بن عبد مناف جمحی و ابو عزه عمر و بن عبد الله که همه از قریشند و امیة بن ابی الصلت ثقفی. اینها زبان بدروغ و باطل میگشودند و میگفتند: ما هم مثل آنچه محمد میگوید، میگوییم. سپس اشعاری گفتند و گمراهان قوم اطراف آنها جمع شدند و شعر آنها که هجو پیامبر و اصحابش بود، شنیدند و برای دیگران نقل کردند. بدینجهت است که میفرماید: «یتبِعُهُمُ الْغٰاوُونَ».: (ترجمه مجمع البیان ج ۱۸ ص ۷۲)</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۸۰۶.</ref>. | # استفاده [[مشرکان]] از [[شعر]]، برای هجو [[پیامبر]] و [[ارزشهای الهی]]: {{متن قرآن|وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ}}<ref>«و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴.</ref><ref>{{متن قرآن|وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ}} «و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴. گمراهان از شاعران پیروی میکنند. ابن عباس گوید: منظور شعرای مشرکین است. مقاتل اسماء این شاعران را ذکر کرده و گوید: از آنهاست عبد الله بن زبعری سهمی و ابو سفیان بن حرث بن عبد المطلب و هبیرة بن ابی وهب مخزومی و مسافع بن عبد مناف جمحی و ابو عزه عمر و بن عبد الله که همه از قریشند و امیة بن ابی الصلت ثقفی. اینها زبان بدروغ و باطل میگشودند و میگفتند: ما هم مثل آنچه محمد میگوید، میگوییم. سپس اشعاری گفتند و گمراهان قوم اطراف آنها جمع شدند و شعر آنها که هجو پیامبر و اصحابش بود، شنیدند و برای دیگران نقل کردند. بدینجهت است که میفرماید: «یتبِعُهُمُ الْغٰاوُونَ». : (ترجمه مجمع البیان ج ۱۸ ص ۷۲)</ref><ref>[[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم]]، ج۱، ص ۸۰۶.</ref>. | ||
==منابع== | == منابع == | ||
{{منابع}} | {{منابع}} | ||
# [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | # [[پرونده:55210091.jpg|22px]] [[محمد جعفر سعیدیانفر|سعیدیانفر]] و [[سید محمد علی ایازی|ایازی]]، [[فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم ج۱ (کتاب)|'''فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم''']] | ||
# [[پرونده:1100410.jpg|22px]] [[مرتضی اورعی|اورعی]] و [[حسین علی یوسفزاده|یوسفزاده]]، [[شعر (مقاله)|مقاله «شعر»]]، [[دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶ (کتاب)|'''دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶''']] | |||
{{پایان منابع}} | {{پایان منابع}} | ||
==پانویس== | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده: | [[رده:مدخلهای در انتظار تلخیص]] | ||
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ مارس ۲۰۲۳، ساعت ۰۰:۲۶
مقدمه
«شِعر» در لغت به معنای فهمیدن و آگاهی یافتن از چیزی، همراه دقت و فطانت آمده است. [۱] در زبان فارسی، شعر معادلهایی گوناگون چون «سَرْواد»،[۲] «چَکامه» و «سخن منظوم» دارد. [۳]
شعر در اصطلاح ادبی، سخن موزون و قافیهداری است [۴] که از شروط آن معناداری است [۵] و چون گوینده آن از پیش قصد کرده مضمونی خاص را موزون و قافیهدار ادا کند، او را شاعر مینامند. [۶] برخی نیز خیالانگیز بودن را شرط شعر و آن را وجه تمایز شعر با نظم دانستهاند. [۷] بنا بر این به هر سخن موزونی که بر زبان جاری شود شعر گفته نمیشود، بلکه شعر سخنی احساسی و خیالانگیز است که هم وزن شعری دارد و هم گوینده آن اراده کرده شعر بگوید [۸].
خواجه نصیر الدین طوسی صناعت شعر را ملکهای میداند که شاعر به سبب آن بر ایجاد تخیلات مطلوب در مخاطب توانا میگردد. به باور وی، شعر از نگاه قدما کلام مخیِّل (خیالانگیز) است و وزن و قافیه در آن شرط نیست؛ ولی از دید متأخران، شعر کلامی موزون و مُقَفّاست؛ خواه برهانی، خیالانگیز و خطابی باشد یا هذیان محض. بر این اساس خیال انگیز بودن شرط اصلی در شعر نیست. [۹]
شعر، نوعی هنر کلامی و از پدیدههای ادبی در تاریخ بشر به شمار میرود و همواره مورد توجه ملتهای گوناگون بوده است؛ به گونهای که بخش درخور توجهی از میراث فرهنگی هر قوم را به خود اختصاص داده است. [۱۰] تاکنون شعر، از زوایای گوناگون ادبی، فرهنگی، تاریخی و... مورد توجه دانشمندان و صاحبنظران قرار گرفته است. [۱۱]
کهنترین شعر موجود ایران، نوعی شعر هجایی است که از آن با عنوان «گاثههای زرتشت» یاد میشود. [۱۲].[۱۳]
شعر در قرآن کریم
از شعر و شاعری در ۶ آیه قرآن یاد شده است. در این آیات، تهمت مشرکان مبنی بر شعر بودن قرآن ﴿وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ﴾[۱۴] و شاعر بودن پیامبر (ص) انکار شده است ﴿بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ﴾[۱۵]، ﴿أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ﴾[۱۶]، ﴿وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ﴾[۱۷] و شاعری را سزاوار پیامبر نمیداند. ﴿وَالْقَمَرَ قَدَّرْنَاهُ مَنَازِلَ حَتَّى عَادَ كَالْعُرْجُونِ الْقَدِيمِ﴾[۱۸]
بر اساس آیات قرآن، میتوان شاعران را دو گروه دانست: گروهی گمراه و سردرگم که گمراهان پیروان آناناند ﴿وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لا يَفْعَلُونَ ﴾[۱۹]، و شاعران مؤمنی که کارهای شایسته میکنند و به یاد خدا هستند. ﴿إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾[۲۰].[۲۱]
پیشینه شعر
برخی احتمال دادهاند شعر، دو سده پیش از اسلام در میان عربها رونق یافته است و آنان با سرودن شعر، آثار فراوانی پدید آوردهاند که البته چون اهتمامی به نوشتن آن نداشتند، بیشتر آنها از میان رفتهاند و آنچه از این میراث مانده نیز چون به شیوه شفاهی و سینه به سینه نقل شده، دچار آسیبهای بسیار گشته است؛ به گونهای که صحت انتساب بسیاری از آنها به شاعران دوران جاهلی از سوی برخی مستشرقان، مانند براونلیش و نیر برخی مسلمانان مانند طه حسین مورد تردید قرار گرفته است. [۲۲] جواد علی سبب از دست رفتن آثار فاخر شعری روزگار جاهلی را مدون نبودن آن، ظهور دین اسلام و اشتغال مردم به جنگ با بلاد فارس و روم و... میداند. به گفته وی، جنگهای میان مسلمانان و مشرکان موجب شدند بخش عظیمی از شعر جاهلی به فراموشی سپرده شود و هنگامی عربها به گردآوری آن روی آوردند که بسیاری از آنها از بین رفته بودند. [۲۳] بنا بر این جز بخش اندکی از شعر که با عنوان «شعر جاهلی» برای ما نقل شدهاند، بسیاری از آنها جعلیاند. [۲۴] از آنجا که شعر و شاعری نقشی بس مهم در ساختار و قواعد ادبی زبان ایفا میکند، میتوان گفت عصر جاهلی عصر طلایی ادبیات عرب بود. عربها با همه محرومیتهای فرهنگی و اقتصادی، از ذوق ادبی سرشاری در شعر و سخنوری برخوردار بودند. اشعاری که از آن دوران به یادگار مانده اصیلترین و پرافتخارترین شعرها در ادبیات عرب به شمار میروند. [۲۵] آنان بازار عکاظ را که مرکزی تجاری بود به مجتمع شعر و شاعری بدل کرده و داورانی مانند ذبیانی نیز در این باره شعرها را رتبهبندی میکرد. [۲۶] آنان از میان شعرها، ۷ یا ۱۰ قصیده را گزینش کرده، با آب طلا نوشته و بر کعبه آویخته بودند. [۲۷]
عربها از شعر برای تحریک گروهها و تلطیف خاطرها بهره میبردند،[۲۸] از این رو شعر در جنگ اثری شگرف داشت و شاعران حماسهسرا از جنگجویان فروتر نبودند. شاعران در جنگها با هجو کردن، دشمنان را حقیر نشان داده و جنگجویان خودی را به نبرد با آنان تشویق میکردند؛[۲۹] برای نمونه در جنگ اُحُد در جبهه اسلام، حسان بن ثابت [۳۰] در دفاع از اسلام و مسلمانان شعر میگفت و در جبهه کفر، عبداللّه بن زِبَعْری رجزخوانی میکرد؛ همچنین هنگامی که ابوسفیان شنید اعشی، شاعر معروف قریش، تصمیم دارد به یثرب رود و مسلمان شود، قوم خود را گرد آورد و آنان را از تأثیر شگرف شعر وی در ترویج اسلام و حمایت از پیامبر اکرم (ص) آگاه ساخت و از آنان خواست زبان اعشی را بخرند. وی خود ۱۰۰ ناقه (شتر ماده) را در این باره پیشکش کرد. [۳۱]
بر اساس نقلی، حسان بن ثابت در غدیر خم نیز شعری سروده و در آن به نزول قرآن در باره نصب علی (ع) به امامت اشاره کرده و پیامبر را در این باره مأمور خدا در ابلاغ آن میداند:
اَلَمْ تَعْلَمُوا أَنَّ النَّبِيَّ مُحَمَّداً | لَدي دَوْحِ خُمٍّ حينَ قامَ مُنادِياً | |
وَ قَد جاءَهُ جِبْريلُ مِنْ عِنْدِ رَبِّهِ | بِأنَّكَ مَعْصُومٌ فَلا تَكُ وانِياً | |
وَ بَلِّغْهُمُ ما أَنْزَلَ اللَّهُ رَبُّهُمْ | وَ إِنْ اَنْتَ لَمْ تَفْعَلْ وَ حاذَرْتَ باغِياً | |
عَلَيْكَ فَما بَلَّغْتَهُمْ عَنْ إِلهِهِمْ | رِسالَتَهُ إِنْ کُنْتَ تَخْشَي الْأَعادِيا[۳۲] |
به هر روی، قرآن کریم در عصری نازل شد که بازار شعر و شعرخوانی در میان عربها رونق فراوانی داشت و اثر حیرت انگیزی بر ذهن مخاطب میگذاشت. شاعران از جایگاه اجتماعی ویژهای برخوردار بودند؛ زیرا شاعر آیینهای در برابر زندگی مخاطب قرار میداد و صورتی بزرگتر از واقعیت زندگی را فرا روی او مینهاد. احساسات، عواطف و تصاویر، هم به لحاظ محتوا و هم به لحاظ بیان، آرمانی میشدند؛ به این معنا که از سویی عربها را آنگونه که دوست داشتند (با اوصافی مانند بیباک، دلاور و سخاوتمند) نشان میداد و از دیگر سو این تصاویر آرمانی را با زبانی غنی و خاطرهانگیز بیان میکرد و با نظم و ضربی تکرار شونده شوری عاطفی در مخاطب میافکند [۳۳] و این، سبب میشد علاقه خاصی در مخاطب عرب زبان، نسبت به شعر ایجاد شود. این گیرایی هنوز در میانمخاطبان اینگونه آثار وجود دارد. [۳۴] اما چنانکه از آیات ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ﴾[۳۵]، ﴿لِيُنْذِرَ مَنْ كَانَ حَيًّا وَيَحِقَّ الْقَوْلُ عَلَى الْكَافِرِينَ﴾[۳۶] بر میآید، شعر وسیلهای مناسب برای انتقال پیام خدا به بندگان نیست و شأن پیامبر نیز فراتر از آن است که به رتبه شاعرانی تنزل یابد که همه همّ و غمشان وصف کردن قبایل خویش به برخی خلقیات مورد پسند جامعه جاهلی یا مواشی آنها مانند شتر، اسب، گوسفند و بز بود.
در این باره که چرا قرآن سبک شعری را برای بیان حقایق برنگزید، برخی احتمال دادهاند دو جنبه از شعر مایه نگرانی پیامبر (ص)بوده است: نخست اینکه از هجو تا هرزهگویی، یا بدتر از آن، دشنام بر زبان راندن، تنها یک گام فاصله است. فحاشی در شعر کار رایجی بود و دشمنیهای فراوانی بر میانگیخت. دوم که پیچیدهتر و جدیتر بود، این بود که عربها از ابتدا شعر خود را با نیروهای جادویی، یا دستکم فراطبیعی پیوند زده بودند. [۳۷]
شواهد فراوانی هست که مردم باور داشتند شاعران همانند کاهنان نیروی فراطبیعی و الوهی دارند و نامهایی مانند «خلیل»، «جنّ» و «شیطان» داشتند؛ برای مثال، در باور مشرکان عصر جاهلی شیطانی بنام «رئیّ» شعر را به شاعر املا میکرد،[۳۸] یا اعشی بارها از همزاد اهریمنی خود با نام «مِسْحَل» یاد کرده است. [۳۹]
از آیات قرآن کریم بر میآید که مخالفانِ پیامبر، آن حضرت را شاعر، کاهن یا جنزده با بار معنایی منفی خودش میخواندند و قرآن در دفاع از پیامبر (ص) در آیات گوناگون از وی دفاع کرده است ﴿فَذَكِّرْ فَمَا أَنتَ بِنِعْمَتِ رَبِّكَ بِكَاهِنٍ وَلا مَجْنُونٍ أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَّتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُم مِّنَ الْمُتَرَبِّصِينَ ﴾[۴۰].[۴۱]
واکنش معاصران پیامبر (ص) به نزول قرآن
با نزول قرآن، عرب عصر جاهلی با کلامی ژرف و زیبا و دلنشین روبهرو شد که شنونده را شیفته و مجذوب آهنگ و معنای خود میکرد. این امر واکنش منفی مشرکان را در پی داشت. مشرکان متعصب برای دور کردن مردم از قرآن،[۴۲] وحیانیت آن را انکار کرده و گاهی قرآن را اسطورههای پیشینیان مینامیدند ﴿وَإِذَا تُتْلَى عَلَيْهِمْ آيَاتُنَا قَالُوا قَدْ سَمِعْنَا لَوْ نَشَاءُ لَقُلْنَا مِثْلَ هَذَا إِنْ هَذَا إِلَّا أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ﴾[۴۳] یا پیامبر (ص) را شاعر و آیات قرآن را شعر [۴۴] میخواندند: ﴿بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ﴾[۴۵] سران قریش از ولید بن مغیره که زیرکترین آنان بود استمداد کردند تا حقیقت آنچه را بر زبان پیامبر (ص) جاری میشود بیان کند. ولید بن مغیره نزد پیامبر رفت و از او خواست تا شعرش را بخواند. پیامبر (ص) شعر بودن آن را نفی و آن را کلام خدا شناساند و سوره سجده را برای او خواند تا به آیات تهدید قریش به عذاب رسید. ولید از شنیدن آیات به شدت متأثر شد و به خانهاش بازگشت. وی در پاسخ ابوجهل که از او پرسید: آیا دین محمد را پذیرفتهای؟ گفت: نه؛ ولی از او کلامی شنیدم که سنگین بود و پوست انسان با شنیدن آن جمع میشد. وی سخن پیامبر را نه خطابه میدانست و نه شعر؛ زیرا به هیچیک از گونههای شعری (رباعی، دوبیتی، مسمّط، مستزاد، تصنیف و...) که آنها را به خوبی میشناخت ادا نشده بود و از نظر وزن، آهنگ، محتوا و نیز از نظر مضمون مانند شعر نبود. ولید از ابوجهل خواست مهلت دهد تا بیندیشد و برای آن نامی برگزیند. وی در نهایت پس از یک روز اندیشیدن، آن را «سحر» نامید. [۴۶] آیات ۱۱ - ۲۶ سوره مدثّر / ۷۴ در این باره نازل شدند و او را به عذاب شدید اخروی تهدید کردند.
قرآن به گونه کلی دیدگاه مشرکان را درباره قرآن نفی کرده و در برابر آن ایستاده ﴿وَمَا هُوَ بِقَوْلِ شَاعِرٍ قَلِيلًا مَا تُؤْمِنُونَ﴾[۴۷] و شعر و شاعری را از ساحت پیامبر اکرم (ص) دور دانسته است. ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ﴾[۴۸].[۴۹]
ویژگیهای شعر و فرق آن با قرآن
برخی با استناد به این گفته که «نیکوترین شعر دروغآمیزترین آن است» بر این باورند که شعر با ویژگیهایی چون «کوشش برای انعکاس فرهنگ مسلّط جامعه، بدون نقد یا شورش در برابر آن»، «تقویت و توجیه فساد موجود با رنگ و لعاب زدن به اسرار و پوشاندن خطاهای آن»، «تخدیر روان انسانی با برانگیختن مشاعر و احساسات» و «ترغیب به فخر فروشی و قومگرایی» شناخته میشود. آنان با فرض دو بُعد برای شعر: بُعدی جاهلی که شهوتها، آرزوها و انگیزههای شر او را مینمایاند و بُعدی رسالتی که عقل و عواطف خوب او را منعکس میسازد، شعر را وسیلهای برای انعکاس و تقویت بعد جاهلی انسان دانستهاند. در نگاه آنان، صاحبان فرهنگ جاهلی مفهومی باطل و منحط را که به خودی خود نزد بشر مردود و مطرود است و اگر با وزن و قافیه و تشبیهات خیالی همراه نشود، کسی بدان توجّهی نمیکند، با ابیاتی از شعر یا گونههای ویژه کلامی مانند بدیع و سجع برای شنونده آراسته و خوشنما میسازند: ﴿وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ ﴾[۵۰].[۵۱] در مقابل، قرآن را وسیلهای برای بیان حق میدانند که به هیچ یک از آنها نیاز ندارد: ﴿بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ﴾[۵۲] و دارای ویژگیهایی محتوایی مانند پند و اندرز و یادآوری ﴿إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ﴾[۵۳]، ﴿بِالْبَيِّنَاتِ وَالزُّبُرِ وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ﴾[۵۴] و تشویق به تفکر است ﴿يَسْأَلُونَكَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَيْسِرِ قُلْ فِيهِمَا إِثْمٌ كَبِيرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَكْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا وَيَسْأَلُونَكَ مَاذَا يُنْفِقُونَ قُلِ الْعَفْوَ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ﴾[۵۵]، ﴿أَيَوَدُّ أَحَدُكُمْ أَنْ تَكُونَ لَهُ جَنَّةٌ مِنْ نَخِيلٍ وَأَعْنَابٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَارُ لَهُ فِيهَا مِنْ كُلِّ الثَّمَرَاتِ وَأَصَابَهُ الْكِبَرُ وَلَهُ ذُرِّيَّةٌ ضُعَفَاءُ فَأَصَابَهَا إِعْصَارٌ فِيهِ نَارٌ فَاحْتَرَقَتْ كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمُ الْآيَاتِ لَعَلَّكُمْ تَتَفَكَّرُونَ﴾[۵۶] که موجب برانگیختن عقل و بیدار ساختن ضمیر میشود ﴿هُوَ الَّذِيَ أَنزَلَ عَلَيْكَ الْكِتَابَ مِنْهُ آيَاتٌ مُّحْكَمَاتٌ هُنَّ أُمُّ الْكِتَابِ وَأُخَرُ مُتَشَابِهَاتٌ فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاء الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاء تَأْوِيلِهِ وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلاَّ اللَّهُ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ يَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِّنْ عِندِ رَبِّنَا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلاَّ أُوْلُواْ الأَلْبَابِ﴾[۵۷] و با فطرت توحیدی خدادادی سازگاری دارد [۵۸] و انسان را به خطرهایی بیم میدهد که فرد و جامعه را تهدید میکند ﴿أَلَمْ أَعْهَدْ إِلَيْكُمْ يَا بَنِي آدَمَ أَنْ لَا تَعْبُدُوا الشَّيْطَانَ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾[۵۹]، ﴿يَا أَيُّهَا النَّاسُ كُلُوا مِمَّا فِي الْأَرْضِ حَلَالًا طَيِّبًا وَلَا تَتَّبِعُوا خُطُوَاتِ الشَّيْطَانِ إِنَّهُ لَكُمْ عَدُوٌّ مُبِينٌ﴾[۶۰] و به جای آنکه ذهن و روان انسان را تخدیر و واقعیت فاسد موجود را توجیه کند، آن را به باد انتقاد گرفته ﴿وَلَا تَحْسَبَنَّ اللَّهَ غَافِلًا عَمَّا يَعْمَلُ الظَّالِمُونَ إِنَّمَا يُؤَخِّرُهُمْ لِيَوْمٍ تَشْخَصُ فِيهِ الْأَبْصَارُ﴾[۶۱]، ﴿إِنَّ الَّذِينَ يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ الْغَافِلَاتِ الْمُؤْمِنَاتِ لُعِنُوا فِي الدُّنْيَا وَالْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ﴾[۶۲] و میکوشد تا انسانها را از خواب غفلت بیدار کند. ﴿أَتَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَتَنْسَوْنَ أَنْفُسَكُمْ وَأَنْتُمْ تَتْلُونَ الْكِتَابَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۶۳]، ﴿وَإِذَا لَقُوا الَّذِينَ آمَنُوا قَالُوا آمَنَّا وَإِذَا خَلَا بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ قَالُوا أَتُحَدِّثُونَهُمْ بِمَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْكُمْ لِيُحَاجُّوكُمْ بِهِ عِنْدَ رَبِّكُمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ﴾[۶۴]
مفسران،[۶۵] آیه ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ﴾[۶۶] را در پاسخ این دیدگاه مشرکان میدانند که پیامبر را شاعر پنداشته و قرآن را شعر میدانستند. و در باره تفاوت قرآن و شعر گفتهاند قرآن دارای نظم و سبکی ویژه است [۶۷] و با شعر بسیار تفاوت دارد. بر این اساس بیشتر اشعار، مخاطبان را به شهوت و لهو ترغیب میکنند و در حقیقت در صدد تحسین امور بد و تقبیح چیزهای خوباند؛ اما قرآن کلامی جدّی است و به این امور نمیپردازد، از این رو نمیتوان قرآن را شعر نامید؛[۶۸] همچنین قرآن از جهت ظاهری نیز با شعر متفاوت است؛ زیرا دارای بلاغتی آشکار است و در آن پیچیدگی و لفّ و نشر، تعبیرهای دشوار، کلمات میان تهی و تشبیهات خیالی نیست و حقایق در آن به روشنی بیان شدهاند و با انحراف و گمراهی مبارزه کرده و با ظلم و سرکشی میستیزد،[۶۹] از این رو خداوند نه شعر را که مهمترین سرگرمی آن روزگار بود به پیامبر (ص)آموخت و نه شعر را در خور وی میداند: ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ﴾[۷۰]؛ زیرا پیامبر (ص) مشعلدار چنین هدایتی است ﴿قُلْ أَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّمَا عَلَيْهِ مَا حُمِّلَ وَعَلَيْكُمْ مَا حُمِّلْتُمْ وَإِنْ تُطِيعُوهُ تَهْتَدُوا وَمَا عَلَى الرَّسُولِ إِلَّا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[۷۱]، ﴿وَأَطِيعُوا اللَّهَ وَأَطِيعُوا الرَّسُولَ وَاحْذَرُوا فَإِنْ تَوَلَّيْتُمْ فَاعْلَمُوا أَنَّمَا عَلَى رَسُولِنَا الْبَلَاغُ الْمُبِينُ﴾[۷۲] و بیم دهندهای آشکار است ﴿وَقُلْ إِنِّي أَنَا النَّذِيرُ الْمُبِينُ﴾[۷۳] که با گمراهی و تباهی میستیزد. ﴿ إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ يَقُصُّ عَلَى بَنِي إِسْرَائِيلَ أَكْثَرَ الَّذِي هُمْ فِيهِ يَخْتَلِفُونَ وَإِنَّهُ لَهُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلْمُؤْمِنِينَ إِنَّ رَبَّكَ يَقْضِي بَيْنَهُم بِحُكْمِهِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْعَلِيمُ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّكَ عَلَى الْحَقِّ الْمُبِينِ ﴾[۷۴] وی حتی در دوران کودکی از سرگرمیها و بازی با کودکان که لازمه زندگی هر کودکی است دوری میجست، تا چه رسد به دوران بلوغش که قطعاً سرگرمیهای آن روزگار وی را خرسند نمیکرد. [۷۵] قرآن همچنین مشرکان را که به اعتراض میگفتند: «آیا ما عبادت خدایانمان را برای اطاعت از شاعری مجنون رها کنیم» تکذیب کرده و آنان را به عذابی دردناک وعده داده و پیامبر (ص) را آورنده سخنحق از سوی پروردگار و تصدیق کننده پیامبران پیشین (ع)دانسته است: ﴿وَيَقُولُونَ أَئِنَّا لَتَارِكُوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَّجْنُونٍ بَلْ جَاءَ بِالْحَقِّ وَصَدَّقَ الْمُرْسَلِينَ﴾[۷۶].[۷۷]
بنا بر این گفتهاند برای اینکه پیامبر اکرم (ص) در مظان اتهام به شعر و شاعری که در آن عصر معمول بود و نماد فکر جاهلی به شمار میرفت، قرار نگیرد، شعر را که سخن موزون و قافیهدار بود کنار نهاده و در پیشبرد اهداف خود از آن بهره نمیگرفت؛[۷۸] امّا این بدان معنا نیست که پیامبر اساساً مخالف وزن و قافیه بود، بلکه بر اساس ادعای برخی، وی اصحاب خود را به آن تشویق و ترغیب نیز میکرد. [۷۹]
به گفته برخی، آیات پیشگفته در نفی شعر و شاعری از قرآن و پیامبر اکرم (ص) به سه تفاوت اساسی میان شعرا و پیامبر و نیز قرآن و شعر اشاره میکنند:
- شاعران از اینرو که بر اساس هوای نفسانی خود شعر میگویند، پیروان آنها نیز کسانی مانند خودشان هستند، در حالیکه پیروان محمد (ص) مؤمنانی هستند که بر پایه ایمانی محکم به درستی رسالت او و عقلانی و الهی بودنش، از او پیروی میکنند.
- شاعران بیهدفاند و هر بار جهت فکری خود را تغییر داده و تحت تأثیر غرایز و هواهای نفسانی و هیجانات و خیالات سخن میگویند؛ ولی قرآن بر پایه اصول ثابت و محکم نازل شده است.
- شاعران از اینرو که پیرو هوای نفس خود هستند، به سخنان حقی که گاهی در شعرشان میآورند پایبند نیستند؛ ولی محمد (ص)پیرو وحی است: ﴿وَمَا يَنطِقُ عَنِ الْهَوَى إِنْ هُوَ إِلاَّ وَحْيٌ يُوحَى ﴾[۸۰] و به آنچه بر او نازل شده عمل میکند. [۸۱]
برخی با نفی شعر بودن قرآن، تفاوت قرآن و شعر را در اسلوب میدانند. به گفته آنان، ترکیب واژگان قرآن اسلوبی ویژه دارد و در عین حال که از مفردات و قواعد زبان عرب خارج نشده، سبک و اسلوب بیانش به گونهای است که فصیحترین و بلیغترین عربها از آوردن مانند آن عاجزند [۸۲] و در حالیکه قرآن شعر، سجع و خطابه نیست، محاسن همه آنها را دارد؛ به گونهای که هر انسان بلیغی که قرآن را بشنود، میان آن و سجع، خطابه و شعر فرق میگذارد. [۸۳] بنا بر این با توجه به آیات ﴿إِنَّ الَّذِينَ كَفَرُوا بِالذِّكْرِ لَمَّا جَاءَهُمْ وَإِنَّهُ لَكِتَابٌ عَزِيزٌ﴾[۸۴]، ﴿لَا يَأْتِيهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِيلٌ مِنْ حَكِيمٍ حَمِيدٍ﴾[۸۵] میتوان گفت خداوند قرآن را کتابی عاری از هر گونه باطل معرفی کرده و آن را در اسلوب از آنچه بشر آورده و امکان دخل و تصرف و زیاد و کم کردن در آن وجود دارد، ممتاز دانسته است. [۸۶] برخی نیز با این توضیح که بدایع قرآن با شعر متفاوتاند و منشأ معارف قرآن غیب و وحی است، قرآن را هم در اسلوب و هم معنا با شعر متفاوت دانستهاند. در این نگاه، نفی شعر در آیه ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ﴾[۸۷] از پیامبر (ص) نه به معنای حرام بودن شعر بر وی و نه به معنای عاجز بودن وی از شعر گفتن است؛ زیرا ناتوانی در گفتن شعر، نقص و از ساحت پیامبر (ص) دور است. وی کسانی را که هنگام نفی اتهام شعر از قرآن، از شعر و شاعری بدگویی میکنند، مورد انتقاد قرار داده و آنان را به ندانستن مراد قرآن از دلیل نکوهش شعر و شاعری متهم کرده و بر این باور است که نکوهش شعر در قرآن نه برای وزن و قافیه داشتن و نه به سبب معانی آن است که در جانها اثر میگذارد، بلکه قرآن اشعاری را نکوهش میکند که بر اساس تخیلات غیرواقعی و مبالغههای بیاساس، باطل و بیهوده سروده میشوند؛ نه اشعاری را که درباره فضایل سروده شدهاند و به سبب معانی بلند و حق آن باید «حکمت» نامیده شوند نه توهم و وسوسه،[۸۸] از این رو برخی ادعا کردهاند که پیامبر (ص) شعر نمیگفت؛ اما شعر نزد وی از دیگر انواع سخن، محبوبتر بود و حتی اشعاری را از شاعران عرب بازگو میکرد و خود برای نفی اتهام شعر بودن قرآن، هرگز شعر نمیسرود. [۸۹] برخی مفسران در رفع تناقض ابیات منسوب به پیامبر (ص) مانند:
أَنَا اَلنَّبِيُّ لاَ كَذِبْ | أَنَا اِبْنُ عَبْدِ اَلْمُطَّلِبْ |
با آیه شریفه ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ﴾[۹۰] توجیهاتی کردهاند؛ مانند اینکه آن سخن، نثر موزن یا شعری اتفاقی از وی است؛ به این معنا که این بیت سخنی از پیامبر است که بدون قصد و تکلف و توجه به شعر بودن آن ادا شده است و مانند آن در کلام بسیاری از انسانها دیده میشود. [۹۱] به گفته آنان، برخی آیات موزون قرآن نیز از این گونهاند؛ مانند ﴿لَنْ تَنَالُوا الْبِرَّ حَتَّى تُنْفِقُوا مِمَّا تُحِبُّونَ وَمَا تُنْفِقُوا مِنْ شَيْءٍ فَإِنَّ اللَّهَ بِهِ عَلِيمٌ﴾[۹۲]، ﴿وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ﴾[۹۳]، ﴿يَعْمَلُونَ لَهُ مَا يَشَاءُ مِنْ مَحَارِيبَ وَتَمَاثِيلَ وَجِفَانٍ كَالْجَوَابِ وَقُدُورٍ رَاسِيَاتٍ اعْمَلُوا آلَ دَاوُودَ شُكْرًا وَقَلِيلٌ مِنْ عِبَادِيَ الشَّكُورُ﴾[۹۴].[۹۵] برخی نیز گفتهاند که اگر «کذب» و «مُطّلِب» را با اعراب بخوانیم وزن شعری ندارد. [۹۶] صدرالمتألهین این سخنان را تکلفآمیز و دور از ذهن دانسته و آن را سخنی از سر ناآگاهی گوینده آن از جهتی دانسته که قرآن به سبب آن از صناعت شعر بدگویی و شاعر را نکوهش کرده است. به باور وی، آنچه در شعر نکوهیده است، وزن و قافیه یا معانی حقی نیست که سبب انذار و موعظه میشوند، بلکه سلیقه شعری فضیلت است نه رذیلت و حکمت است نه وسوسه. او معتقد است این سخن قطعاً شعر است و برای رفع تناقض میان آنچه از پیامبر نقل شده با آیه ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ﴾[۹۷] به چنین توجیهات تکلفآمیزی نیاز نیست؛ زیرا آیه شریفه شعری را نکوهیده میداند که تخیلات دروغین را برانگیخته و در تهییج نفوس به سوی مهلکات مبالغه میکند [۹۸] که غالب شعرهای روزگار جاهلی اینگونه بودند.
تبیینهای دیگری نیز در رفع تناقض ارائه شدهاند؛ از جمله اینکه ابواسحاق زجاج درحالی که میپذیرد که عبارات یادشده شعرند، گفته «وما عَلَّمنـهُ الشِّعرَ» بدین معناست که او را شاعر نکردیم و این منافات ندارد که گاهی شعری هم بسراید؛ چنانکه اگر کسی یک بار چیزی را دوخت به او خیاط نمیگویند [۹۹].
شیخ طوسی نیز بر آن است که خداوند به پیامبر (ص) شعر نیاموخته تا درباره قرآن شبهه شعر بودن وارد نشود. به باور وی، وقتی خدا به وی قریحه شعرگویی نداده، در سرشت او نیز شعر نیست و نمیتواند شعر بسراید. [۱۰۰] در همین راستا برخی نیز آیه را در مقام امتنان بر پیامبر اکرم (ص) دانسته و بر این باورند که شعرگویی چیز خوبی نیست، از اینرو خداوند بر محمّد (ص) منت نهاده و به او شعر نیاموخت و مقام او را از شعرگویی منزّه کرد؛ نه اینکه شعرگویی خوب است؛ ولی خداوند او را از آن منع کرده و نه اینکه محمّد (ص) شعر میداند؛ ولی قرآن شعر نیست. بنا براین شعر نیاموختن به پیامبر (ص) نه تنها برای او نقصی نیست، بلکه سبب بلندی مقام او و پاک کردن ساحت وی از شعر است؛ شعری که به گونه متعارف در پی به تصویر کشیدن تخیلات مبالغهآمیز و دروغ است. [۱۰۱] برخی بر اساس روایاتی، سرودن شعر و پیروی از شاعران را امری نکوهیده دانسته و گفتهاند بهتر است انسان پس از خواندن بیش از سه بیت شعر تجدید وضو کند. [۱۰۲].[۱۰۳]
اقسام شاعران
بر اساس آیات قرآن، میتوان شاعران را دو دسته دانست: مؤمن و غیر مؤمن:
- شاعران غیر مؤمن کسانیاند که به پیروی گمراهان از آنان خرسند بوده و در ستایش و نکوهش اشیاء، اشخاص و امور، ضابطه و ملاک الهی و عقلانی را رعایت نمیکنند و چه بسا باطل نکوهیده را مانند حقّ، میستایند و حق ستوده را به مانند امر قبیح، نکوهش میکنند، انسانها را به سوی باطل فراخوانده و از حقّ دور میکنند و به هر شکلی از مدح و هجو و غزل و تشبیه و مبالغه و دروغ شعر میگویند و به سخنان حقی که گاهی میگویند خود عمل نمیکنند. [۱۰۴] شعر این شاعران به سبب سبک و محتوای برخاسته از هوس و خیال آن مورد توجّه باطلگرایان قرار میگیرد؛ یعنی گمراهان و جاهلانی که در پی اشعار برخاسته از خیال و غیرواقعیاند: ﴿وَالشُّعَرَاء يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ أَلَمْ تَرَ أَنَّهُمْ فِي كُلِّ وَادٍ يَهِيمُونَ وَأَنَّهُمْ يَقُولُونَ مَا لا يَفْعَلُونَ ﴾[۱۰۵] گفته شده شاعرانی که در این آیات نکوهش شدهاند ۶ نفر بودند: عبدالله بن زِبَعْری، ابوسفیان بن حرث بن عبدالمطلب، هُبَیْرة بن أبیوهب مخزومی، مسافع بن عبدمناف جمعی، ابوعزة عمرو بن عبدالله و امیة بن أبی صلت ثقفی [۱۰۶]. آنان با اشعارشان دروغ و باطل میساختند و اشعار خویش را مانند آنچه پیامبر اکرم (ص)آورده بود معرفی میکردند. در این میان کسانی خود شاعر نبودند؛ اما چون در پی لغو و بیهودگی و گمراهی بودند، به این سو و آن سو کشانده شده و به هر وادی سرک میکشیدند و اشعار شاعران را میگرفتند و در جاهای دیگر بازگو میکردند. [۱۰۷]
- شاعرانِ مؤمن نیز کسانیاند که در آیه ﴿إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾[۱۰۸] از مجموع شاعران گمراه و سرگردان استثنا شده و از ایمان، عمل صالح، بسیاریِ یاد خدا و پیروزیطلبی آنان در نبرد در برابر ستم، یاد شده است. گفته شده شاعران مورد تأیید این آیه، گروهی از مهاجران بودند که به حبشه هجرت کردند و دستهای از انصار؛ مانند عبدالله بن رَواحه، حسان بن ثابت، لُبَید بن ربیعه، کعب بن زهیر و سُحَیْم عبد بنی حَسْحاس. [۱۰۹] به نظر میرسد آیه منحصر در افراد یاد شده نباشد. به گفته برخی، مراد آیه، شاعرانی هستند که عمل صالح دارند و با شعر خود بر ستمگران و طاغیان میخروشند و برای اجرای عدالت فریاد بر میآورند. [۱۱۰] آنان با سرودهای حقّ خود، در برابر اشعار هجوی که مشرکان علیه پیامبر (ص) و رسالت او سروده بودند، به یاری آن حضرت میآمدند. [۱۱۱] بر این اساس میتوان گفت شعر و شاعری به گونه مطلق نکوهیده نیست، بلکه شعر گونهای از بیان و رساترین آن است؛ بیانی که خداوند آن را نعمت الهی و از شگفتیهای آفرینش انسان دانسته است. ﴿خَلَقَ الإِنسَانَ عَلَّمَهُ الْبَيَانَ﴾[۱۱۲] برخی با برداشت از آیه ﴿إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَذَكَرُوا اللَّهَ كَثِيرًا وَانْتَصَرُوا مِنْ بَعْدِ مَا ظُلِمُوا وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ﴾[۱۱۳] شعر خوب را شعری دانستهاند که ریشه در ایمان و عمل صالح داشته و برای نفی ظلم و طغیان سروده شده باشد. [۱۱۴]
بنا براین هنر شعر مانند دیگر هنرهای بشری است و آنگاه ارزشمند است که در مسیر درست به کار افتد و از آن بهره مثبت گرفته شود، چنانکه پیامبر اکرم (ص) برخی اشعار را «حکمت» و برخی بیانها را «سحر» دانسته و شعر شاعران مسلمان را در برخی غزوهها به تیرهایی مانند کرده است که به سوی کافران افکنده میشوند؛[۱۱۵] همچنین ایشان به برخی شاعران مسلمان فرمان داد تا مشرکان را با شعر خود هجو کند و جبرئیل را یاور و همراه او در این باره دانست. [۱۱۶].[۱۱۷]
شعر در فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم
منظور بیان نفی شاعر بودن، مانند تأکید بر ناخوانا و مکتب نرفته و امی بودن و بیان فلسفه آن برای برداشتن هرگونه تردید از قدسی بودن این کتاب است؛ زیرا اهمیت این سخن بدان جهت است که مخاطب گمان نکند، این سخنان با نظم و بلاغت از کسی است که شعر میداند.
- ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ﴾[۱۱۸]
- ﴿بَلْ قَالُوا أَضْغَاثُ أَحْلَامٍ بَلِ افْتَرَاهُ بَلْ هُوَ شَاعِرٌ فَلْيَأْتِنَا بِآيَةٍ كَمَا أُرْسِلَ الْأَوَّلُونَ﴾[۱۱۹]
- ﴿ وَ یقُولُونَ أَ إِنٰا لَتٰارِکوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ﴾[۱۲۰]
- ﴿أَمْ يَقُولُونَ شَاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ﴾[۱۲۱]
- ﴿وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ﴾[۱۲۲]
نکات: در این آیات این مسائل مطرح گردیده است:
- آموزش ندادن هیچ شعری به پیامبر از سوی خداوند و مبرا بودن حقیقت قرآن از شعر: ﴿وَمَا عَلَّمْنَاهُ الشِّعْرَ وَمَا يَنْبَغِي لَهُ إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرٌ وَقُرْآنٌ مُبِينٌ﴾[۱۲۳]
- نسبت ناروای شاعری به پیامبراسلام از جانب مشرکان: ﴿بَلْ هُوَ شَاعِرٌ﴾[۱۲۴]ٌ... ﴿ وَ یقُولُونَ أَ إِنٰا لَتٰارِکوا آلِهَتِنَا لِشَاعِرٍ مَجْنُونٍ﴾[۱۲۵]
- استفاده مشرکان از شعر، برای هجو پیامبر و ارزشهای الهی: ﴿وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ﴾[۱۲۶][۱۲۷][۱۲۸].
منابع
پانویس
- ↑ مفردات، ج۱، ص۴۵۶؛ القاموس المحیط، ج۲، ص۵۹، «شعر».
- ↑ فرهنگ فارسی، ج۲، ص۱۸۷۶، «سرواد».
- ↑ لغتنامه، ج۹، ص۱۲۶۰۷ - ۱۲۶۰۸، «شعر».
- ↑ مفتاح العلوم، ص۵۱۷؛ نیز نک: فی العلاقة بین الشعر المطلق و الاعجاز القرآنی، ص۲۵.
- ↑ لغتنامه، ج۹، ص۱۲۶۰۷ - ۱۲۶۰۸.
- ↑ کشاف اصطلاحات الفنون، ج۱، ص۱۰۰۱، «شعر»
- ↑ لغتنامه، ج۹، ص۱۲۶۰۷ - ۱۲۶۰۸.
- ↑ احکام القرآن، ج۴، ص۱۶۱۵.
- ↑ تعلیقه بر اساس الاقتباس خواجه نصیر طوسی، ج۱، ص۴۲۲.
- ↑ المنطق، ص۴۶۲ - ۴۶۳.
- ↑ اندیشه دینی، ش۲۴، ص۹۰، «شعر و شاعری از نگاه قرآن و حدیث».
- ↑ لغتنامه، ج۹، ص۱۲۶۰۷ - ۱۲۶۰۸، «شعر».
- ↑ اورعی و یوسفزاده، مقاله «شعر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶
- ↑ «و گفتار شاعر نیست؛ اندک ایمان میآورید» سوره حاقه، آیه ۴۱.
- ↑ «(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خوابهایی پریشان است یا آن را بربافته یا شاعر است پس باید برای ما نشانهای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه ۵.
- ↑ «بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم» سوره طور، آیه ۳۰.
- ↑ «و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟» سوره صافات، آیه ۳۶.
- ↑ «و برای ماه منزلگاههایی برآورد کردیم (که در آنها سیر میکند) تا مانند شاخه کهنه خوشه خرما (به هلالوارگی) بازگردد» سوره یس، آیه ۳۹.
- ↑ «و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند آیا نمیبینی که آنان در هر درّهای سرگردانند؟ و چیزهایی میگویند که خود نمیکنند؟» سوره شعراء، آیه ۲۲۴-۲۲۶.
- ↑ «جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام میدهند و خداوند را بسیار یاد میکنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد میستانند و آنان که ستم ورزیدهاند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
- ↑ اورعی و یوسفزاده، مقاله «شعر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶
- ↑ دائرة المعارف بزرگ اسلامی، ج ۱۷، ص۴۴۲.
- ↑ المفصل، ج۱، ص۶۸.
- ↑ المفصل، ج۱، ص۷۰.
- ↑ نمونه، ج۱، ص۶۳.
- ↑ شعراء النصرانیه، ج۵، ص۶۴۰.
- ↑ العمده فی محاسن الشعر و آدابه، ج۱، ص۹۶.
- ↑ تفسیر سید مصطفی خمینی، ج۴، ص۵۲۱ - ۵۲۲.
- ↑ القرآن الکریم و روایات المدرستین، ج۴، ص۱۱۲.
- ↑ برای اطلاع بیشتر نک: تاریخ ادبیات عرب، ص۱۸۰ - ۱۸۱.
- ↑ القرآن الکریم و روایات المدرستین، جزء۴، ص۱۲.
- ↑ کتاب سلیم بن قیس، ص۳۵۶.
- ↑ Arabic literature,p.۲۵-۲۶.
- ↑ نک: دائرة المعارف قرآن، ج۳، ص۵۱۸.
- ↑ «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
- ↑ «تا هر که را زنده (دل) است بیم دهد و فرمان (عذاب) بر کافران تحقق یابد» سوره یس، آیه ۷۰.
- ↑ نک: دائرة المعارف قرآن، ج۳، ص۵۱۸.
- ↑ التحریر و التنویر، ج۳، ص۱۴.
- ↑ دائرة المعارف قرآن، ج۳، ص۵۱۸.
- ↑ «بنابراین پند بده که تو، به (برکت) نعمت پروردگارت نه پیشگویی و نه دیوانه بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم بگو: چشم به راه بدارید که من هم با شما از چشمدارندگان به راهم» سوره طور، آیه ۲۹-۳۱.
- ↑ اورعی و یوسفزاده، مقاله «شعر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۲۶۹ - ۲۷۰؛ فتح القدیر، ج۳، ص۳۹۸.
- ↑ «و چون آیات ما بر آنان خوانده میشد میگفتند: شنیدیم و اگر میخواستیم مانند آن میگفتیم؛ این (آیات) جز افسانههای پیشینیان نیست» سوره انفال، آیه ۳۱.
- ↑ بیان المعانی، ج ۴، ص۲۹۵؛ التفسیر الکاشف، ج ۵، ص۲۶۳.
- ↑ «(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خوابهایی پریشان است یا آن را بربافته یا شاعر است پس باید برای ما نشانهای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه ۵.
- ↑ انساب الاشراف، ج۱، ص۱۵۰ - ۱۵۱؛ تاریخ الاسلام، ج۱، ص۱۵۵؛ الصافی، ج۵، ص۲۴۷ - ۲۴۸.
- ↑ «و گفتار شاعر نیست؛ اندک ایمان میآورید» سوره حاقه، آیه ۴۱.
- ↑ «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
- ↑ اورعی و یوسفزاده، مقاله «شعر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶
- ↑ «و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند آیا نمیبینی که آنان در هر درّهای سرگردانند؟» سوره شعراء، آیه ۲۲۴-۲۲۵.
- ↑ نک: تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۰.
- ↑ «(او دیوانه نیست) بلکه حقیقت را (با خود) آورده و پیامبران (پیشین) را راست دانسته است» سوره صافات، آیه ۳۷.
- ↑ «بیگمان ما خود قرآن را فرو فرستادهایم و به یقین ما نگهبان آن خواهیم بود» سوره حجر، آیه ۹.
- ↑ «(آنان را) با برهانها (ی روشن) و نوشتهها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستادهاند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
- ↑ «از تو درباره شراب و قمار میپرسند، بگو در این دو، گناهی بزرگ و سودهایی برای مردم (نهفته) است. امّا گناه آنها از سود آنها بزرگتر است و از تو میپرسند چه چیزی را ببخشند؟ بگو افزون بر نیاز (سالانه) را؛ اینگونه خداوند برای شما آیات (خود) را روشن میگوید باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۱۹.
- ↑ «آیا کسی از شما دوست میدارد که باغساری از خرما بن و تاک داشته باشد که از بن آن جویبارها روان باشد و در آن همه گونه میوه برای او یافته شود در حالی که خود به پیری رسیده و فرزندانی خرد و ناتوان داشته باشد آنگاه گردبادی آتشناک بدان در رسد و بسوزد؟ خداوند این چنین، نشانهها را برای شما روشن میدارد باشد که شما بیندیشید» سوره بقره، آیه ۲۶۶.
- ↑ «اوست که این کتاب را بر تو فرو فرستاد؛ برخی از آن، آیات «محکم» (/ استوار/ یک رویه) اند، که بنیاد این کتاباند و برخی دیگر (آیات) «متشابه» (/ چند رویه) اند؛ اما آنهایی که در دل کژی دارند، از سر آشوب و تأویل جویی، از آیات متشابه آن، پیروی میکنند در حالی که تأویل آن را جز خداوند نمیداند و استواران در دانش، میگویند: ما بدان ایمان داریم، تمام آن از نزد پروردگار ماست و جز خردمندان، کسی در یاد نمیگیرد» سوره آل عمران، آیه ۷.
- ↑ تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۱.
- ↑ «ای فرزندان آدم! آیا به شما سفارش نکردم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست؟» سوره یس، آیه ۶۰.
- ↑ «ای مردم از آنچه در زمین حلال و پاک است بخورید و از گامهای شیطان پیروی نکنید که او برای شما دشمنی آشکار است» سوره بقره، آیه ۱۶۸.
- ↑ «و خداوند را از آنچه ستمگران به جای میآورند غافل مپندار، جز این نیست که (عذاب) آنان را تا روزی که چشمها در آن خیره میگردد پس میافکند» سوره ابراهیم، آیه ۴۲.
- ↑ «به راستی آنان که به زنان پاکدامن بیخبر مؤمن، تهمت (زنا) میزنند، در این جهان و در جهان واپسین لعنت شدهاند و آنان را عذابی سترگ خواهد بود» سوره نور، آیه ۲۳.
- ↑ «آیا مردم را به نیکی فرا میخوانید و خود را از یاد میبرید با آنکه کتاب (خداوند) را میخوانید؟ آیا خرد نمیورزید؟» سوره بقره، آیه ۴۴.
- ↑ «و هرگاه با کسانی که ایمان آوردهاند دیدار کنند میگویند: ما (نیز) ایمان آوردهایم و چون با یکدیگر تنها شوند میگویند: آیا آنچه را خداوند بر شما برگشوده است به آنان میگویید تا با آن در پیشگاه پروردگارتان با شما چون و چرا کنند، آیا خرد نمیورزید؟» سوره بقره، آیه ۷۶.
- ↑ روح البیان، ج۷، ص۴۳۰؛ المیزان، ج۱۷، ص۱۰۸ - ۱۰۹؛ التفسیر الوسیط، ج۳، ص۲۱۵۸.
- ↑ «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
- ↑ التحریر و التنویر، ج۲۲، ص۲۶۱ - ۲۶۲.
- ↑ مجمع البیان، ج۸، ص۶۷۴ - ۶۷۵؛ البحر المحیط، ج۹، ص۸۱.
- ↑ تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۱.
- ↑ «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
- ↑ «بگو: از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و اگر رو بگردانید جز این نیست که آنچه بر گردن او نهادهاند بر اوست و آنچه بر گردن شما نهادهاند بر شماست و اگر از او فرمان برید راهیاب میشوید و بر (عهده) پیامبر جز پیامرسانی آشکار نیست» سوره نور، آیه ۵۴.
- ↑ «و از خداوند فرمانبرداری کنید و از پیامبر فرمان برید و (از بدی) بپرهیزید؛ بنابراین اگر رو بگردانید بدانید که تنها پیامرسانی روشن بر عهده فرستاده ماست» سوره مائده، آیه ۹۲.
- ↑ «و بگو که این منم که بیمدهنده آشکارم» سوره حجر، آیه ۸۹.
- ↑ «بیگمان این قرآن برای بنی اسرائیل بیشتر آنچه را در آن اختلاف دارند باز میگوید و آن، رهنمود و بخشایشی برای مؤمنان است. همانا پروردگارت میان آنان به حکم خویش داوری خواهد کرد و اوست که پیروز داناست. پس بر خداوند توکل کن که تو بر راستی آشکاری» سوره نمل، آیه ۷۶-۷۹.
- ↑ سنن النبی، ص۴۰۲؛ تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۲.
- ↑ «و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟ (او دیوانه نیست) بلکه حقیقت را (با خود) آورده و پیامبران (پیشین) را راست دانسته است» سوره صافات، آیه ۳۶-۳۷.
- ↑ جامع البیان، ج۲۳، ص۳۳ - ۳۴.
- ↑ المحرر الوجیز، ج۴، ص۴۶۲.
- ↑ تفسیر هدایت، ج۱۱، ص۱۶۲.
- ↑ «و از سر هوا و هوس سخن نمیگوید آن (قرآن) جز وحیی نیست که بر او وحی میشود» سوره نجم، آیه ۳-۴.
- ↑ التفسیر الکاشف، ج۵، ص۵۲۵؛ نمونه، ج۱۵، ص۳۷۷.
- ↑ مناهل العرفان، ج۲، ص۲۱۸.
- ↑ دراسات فی علوم القرآن، ج۱، ص۲۸ - ۳۱.
- ↑ «به یقین آنان که این یادکرد را چون بر آنان فرود آمد انکار کردند (کیفر خواهند دید) و به راستی آن کتابی است ارجمند» سوره فصلت، آیه ۴۱.
- ↑ «در حال و آینده آن، باطل راه ندارد، فرو فرستاده (خداوند) فرزانه ستودهای است» سوره فصلت، آیه ۴۲.
- ↑ الاتقان، ج۲، ص۳۱۸.
- ↑ «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
- ↑ تفسیر صدرالمتألهین، ج۵، ص۲۸۳ - ۲۸۵؛ نیز نک: الصافی، ج۴، ص۵۶ - ۵۷.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۶، ص۵۱ - ۵۵.
- ↑ «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
- ↑ المحرر الوجیز، ج۴، ص۴۶۱ - ۴۶۲.
- ↑ «هرگز به نیکی دست نخواهید یافت مگر از آنچه دوست دارید (به دیگران) ببخشید و هر چیزی ببخشید بیگمان خداوند آن را میداند» سوره آل عمران، آیه ۹۲.
- ↑ «و چیز دیگری که آن را دوست میدارید یاری از سوی خداوند و پیروزی نزدیک است و به مؤمنان مژده بده» سوره صف، آیه ۱۳.
- ↑ «هر چه میخواست از محرابها و تندیسها و کاسههای بزرگ حوضمانند و دیگهای استوار (جابهجا ناشدنی) برای او میساختند؛ ای خاندان داوود! سپاس گزارید! و اندکی از بندگان من سپاسگزارند» سوره سبأ، آیه ۱۳.
- ↑ تفسیر قرطبی، ج۱۵، ص۵۲.
- ↑ اعراب القرآن، نحاس، ج۳، ص۲۷۳.
- ↑ «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
- ↑ نک: تفسیر صدر المتألهین، ج۵، ص۲۸۳ - ۲۸۴.
- ↑ اعراب القرآن، ج۱، ص۷۱؛ تفسیر قرطبی، ج۱۶، ص۵۱.
- ↑ التبیان، ج۸، ص۴۷۳.
- ↑ المیزان، ج۱۷، ص۱۰۹.
- ↑ زبدة البیان، ص۴۱۲.
- ↑ اورعی و یوسفزاده، مقاله «شعر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۳۳۶؛ نمونه، ج۱۵، ص۳۷۷ - ۳۸۰.
- ↑ «و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند آیا نمیبینی که آنان در هر درّهای سرگردانند؟ و چیزهایی میگویند که خود نمیکنند؟» سوره شعراء، آیه ۲۲۴-۲۲۶.
- ↑ تفسیر مقاتل، ج۳، ص۲۸۲؛ تفسیر ثعلبی، ج۷، ص۱۸۵؛ مجمع البیان، ج۷، ص۳۲۵.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۵؛ روض الجنان، ج۱۴، ص۳۶۷.
- ↑ «جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام میدهند و خداوند را بسیار یاد میکنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد میستانند و آنان که ستم ورزیدهاند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
- ↑ مجمع البیان، ج۷، ص۳۳۶؛ التحریر و التنویر، ج۱۹، ص۲۱۳.
- ↑ روح المعانی، ج۱۰، ص۱۴۴؛ نیز نک: الصافی، ج۴، ص۵۶ - ۵۷؛ روح البیان، ج۶، ص۳۱۷.
- ↑ المیزان، ج۱۵، ص۳۳۱؛ نمونه، ج۱۵، ص۳۷۹.
- ↑ «آدمی را آفرید بدو سخن گفتن آموخت» سوره الرحمن، آیه ۳-۴.
- ↑ «جز آنان که ایمان دارند و کارهای شایسته انجام میدهند و خداوند را بسیار یاد میکنند و پس از آنکه ستم دیده باشند داد میستانند و آنان که ستم ورزیدهاند به زودی خواهند دانست که به کدام بازگشتگاه باز خواهند گشت» سوره شعراء، آیه ۲۲۷.
- ↑ التفسیر الکاشف، ج۵، ص۵۲۵.
- ↑ مسند احمد، ج۳، ص۴۶۰.
- ↑ مسند احمد، ج۴، ص۲۹۹.
- ↑ اورعی و یوسفزاده، مقاله «شعر»، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱۶
- ↑ «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
- ↑ «(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خوابهایی پریشان است یا آن را بربافته یا شاعر است پس باید برای ما نشانهای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه ۵.
- ↑ «و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟» سوره صافات، آیه ۳۶.
- ↑ «بلکه میگویند شاعری است که چشم به راه رویداد مرگ برای اوییم» سوره طور، آیه ۳۰.
- ↑ «و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴.
- ↑ «و به او شعر نیاموختیم و در خور او (نیز) نیست، این (کتاب) جز پند و قرآنی روشن نیست» سوره یس، آیه ۶۹.
- ↑ «(آنان نه تنها ایمان نیاوردند) بلکه گفتند: خوابهایی پریشان است یا آن را بربافته یا شاعر است پس باید برای ما نشانهای بیاورد همچنان که پیشینیان (با نشانه) فرستاده شدند» سوره انبیاء، آیه ۵.
- ↑ «و میگفتند: آیا ما برای یک شاعر دیوانه دست از خدایان خویش بکشیم؟» سوره صافات، آیه ۳۶.
- ↑ «و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴.
- ↑ ﴿وَالشُّعَرَاءُ يَتَّبِعُهُمُ الْغَاوُونَ﴾ «و از شاعران، گمراهان پیروی میکنند» سوره شعراء، آیه ۲۲۴. گمراهان از شاعران پیروی میکنند. ابن عباس گوید: منظور شعرای مشرکین است. مقاتل اسماء این شاعران را ذکر کرده و گوید: از آنهاست عبد الله بن زبعری سهمی و ابو سفیان بن حرث بن عبد المطلب و هبیرة بن ابی وهب مخزومی و مسافع بن عبد مناف جمحی و ابو عزه عمر و بن عبد الله که همه از قریشند و امیة بن ابی الصلت ثقفی. اینها زبان بدروغ و باطل میگشودند و میگفتند: ما هم مثل آنچه محمد میگوید، میگوییم. سپس اشعاری گفتند و گمراهان قوم اطراف آنها جمع شدند و شعر آنها که هجو پیامبر و اصحابش بود، شنیدند و برای دیگران نقل کردند. بدینجهت است که میفرماید: «یتبِعُهُمُ الْغٰاوُونَ». : (ترجمه مجمع البیان ج ۱۸ ص ۷۲)
- ↑ سعیدیانفر و ایازی، فرهنگنامه پیامبر در قرآن کریم، ج۱، ص ۸۰۶.