سرگذشت زندگی امام علی در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۸۶: خط ۱۸۶:


'''[[پذیرش]] آرای [[امام]] {{ع}} از سوی [[عمر]]''' [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]: [[عمر]]، نوشته‌ها را تاریخدار کرد و خواست که [[تاریخ]] را از "میلاد [[پیامبر خدا]]" آغاز کند. سپس گفت: از "[[بعثت]]". [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} نظر داد که آن را از "[[هجرت]]" بنویسد. پس، او هم از "[[هجرت]]" نوشت<ref>[[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]، ج ۲، ص ۱۴۵.</ref>. [[امام علی]] {{ع}}‌- خطاب به [[عمر]]، هنگامی که او از [[مردم]]، درباره [[همراهی]] با سپاهیانی که به [[جنگ]] [[فارس]] می‌رفتند، [[مشورت]] خواست-: این امر ([[اسلام]])، نه پیروزی‌اش به فراوانی [افراد] بود و نه خواری‌اش به کمی آنان. این، [[دین خدا]] بود که چیره شد و سپاهی که با [[فرشتگان]]، [[تأیید]] و [[نصرت]] یافت، تا بدان‌جا رسید که باید می‌رسید. ما به‌ [[وعده]] [[خدا]] [[دل]] خوش داریم، و [[خدا]] به وعده‌اش [[وفا]] می‌کند و لشکرش را [[نصرت]] می‌دهد. [[جایگاه]] تو در میان [[مردمان]]، [[جایگاه]] رشته [ی تسبیح‌] است که مهره‌ها را گرد می‌آورد و نگه می‌دارد و چون بگسلد، هر چه در آن است، پراکنده می‌شود و از میان می‌رود و هیچ گاه برای بار دیگر، همه آنها گرد نمی‌آیند. و [[عرب]]، اگر چه امروز اندک‌اند، اما به سبب [[اسلام]]، بسیارند و با [[عزت]]. پس، در جای خود بمان و به [[اهالی کوفه]] بنویس که دو سوم آنان به [[جنگ]] [[فارس]] بروند و یک سومْ باقی بمانند؛ چرا که آنان برجستگان و سرکردگان عرب‌اند و گروهی یکدل‌تر و کاراتر و کوشاتر از آنان نیست. و به [[مردم بصره]] نیز بنویس که آنان را با بخشی از نیروهای خود، [[یاری]] کنند<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}- لِعُمَرَ لَما استَشارَ الناسَ فی أن یسیرَ فیمَن مَعَهُ لِقِتالَ الفُرسِ-: إن هذَا الأَمرَ لَم یکن نَصرُهُ ولا خِذلانُهُ لِکثَرةٍ ولا قِلةٍ؛ هُوَ دینُهُ الذی أظهَرَ، وجُندُهُ الذی أعَز وأیدَهُ بِالمَلائِکةِ، حتی‌ بَلَغَ ما بَلَغَ، فَنَحنُ عَلی‌ مَوعودٍ مِنَ اللهِ، وَاللهُ مُنجِزٌ وَعدَهُ، وناصِرٌ جُندَهُ. ومَکانُک مِنهُم مَکانُ النظامِ مِنَ الخَرَزِ؛ یجمَعُهُ ویمسِکهُ، فإِنِ انحَل تَفَرقَ ما فیهِ وذَهَبَ، ثُم لَم یجتَمِع بِحَذافیرِهِ أبَداً. وَالعَرَبُ الیومَ وإن کانوا قَلیلًا فَهِی کثیرٌ عَزیزٌ بِالإِسلامِ؛ فَأَقِم، وَاکتُب إلی‌ أهلِ الکوفَةِ- فَهُم أعلامُ العَرَبِ ورُؤَساؤُهُم- ومَن لَم یحفِل بِمَن هوَ أجمَعُ وأحَد وأجَد مِن هؤُلاءِ: فَلیأتِهِمُ الثلُثانِ وَلیقِمِ الثلُثُ، وَاکتُب إلی‌ أهلِ البَصرَةِ أن یمِدوهُم بِبَعضِ مَن عِندَهُم}} (تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۱۲۳).</ref>. [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]: [[عمر]] درباره زمین‌های حاصلخیز [[کوفه]] با [[اصحاب پیامبر]] [[خدا]] [[مشورت]] کرد. برخی به او گفتند: آنها را میان ما قسمت کن. سپس با [[علی]] {{ع}} [[مشورت]] کرد. [[علی]] {{ع}}‌ فرمود: "اگر امروزْ آنها را تقسیم کنی، برای افرادی که پس از ما می‌آیند، چیزی نمی‌مانَد. آنها را به دست آنان وا گذار تا روی آن کار کنند و [در این صورت است که‌] [[خراج]] آنها، هم برای ما می‌شود و هم برای آیندگان ما". [[عمر]] گفت: [[خدا]] تو را موفق بدارد! این نظر، درست است<ref>[[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]، ج ۲، ص ۱۵۱.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۸۵-۱۸۸.</ref>
'''[[پذیرش]] آرای [[امام]] {{ع}} از سوی [[عمر]]''' [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]: [[عمر]]، نوشته‌ها را تاریخدار کرد و خواست که [[تاریخ]] را از "میلاد [[پیامبر خدا]]" آغاز کند. سپس گفت: از "[[بعثت]]". [[علی بن ابی طالب]] {{ع}} نظر داد که آن را از "[[هجرت]]" بنویسد. پس، او هم از "[[هجرت]]" نوشت<ref>[[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]، ج ۲، ص ۱۴۵.</ref>. [[امام علی]] {{ع}}‌- خطاب به [[عمر]]، هنگامی که او از [[مردم]]، درباره [[همراهی]] با سپاهیانی که به [[جنگ]] [[فارس]] می‌رفتند، [[مشورت]] خواست-: این امر ([[اسلام]])، نه پیروزی‌اش به فراوانی [افراد] بود و نه خواری‌اش به کمی آنان. این، [[دین خدا]] بود که چیره شد و سپاهی که با [[فرشتگان]]، [[تأیید]] و [[نصرت]] یافت، تا بدان‌جا رسید که باید می‌رسید. ما به‌ [[وعده]] [[خدا]] [[دل]] خوش داریم، و [[خدا]] به وعده‌اش [[وفا]] می‌کند و لشکرش را [[نصرت]] می‌دهد. [[جایگاه]] تو در میان [[مردمان]]، [[جایگاه]] رشته [ی تسبیح‌] است که مهره‌ها را گرد می‌آورد و نگه می‌دارد و چون بگسلد، هر چه در آن است، پراکنده می‌شود و از میان می‌رود و هیچ گاه برای بار دیگر، همه آنها گرد نمی‌آیند. و [[عرب]]، اگر چه امروز اندک‌اند، اما به سبب [[اسلام]]، بسیارند و با [[عزت]]. پس، در جای خود بمان و به [[اهالی کوفه]] بنویس که دو سوم آنان به [[جنگ]] [[فارس]] بروند و یک سومْ باقی بمانند؛ چرا که آنان برجستگان و سرکردگان عرب‌اند و گروهی یکدل‌تر و کاراتر و کوشاتر از آنان نیست. و به [[مردم بصره]] نیز بنویس که آنان را با بخشی از نیروهای خود، [[یاری]] کنند<ref>{{متن حدیث|الإمام علی {{ع}}- لِعُمَرَ لَما استَشارَ الناسَ فی أن یسیرَ فیمَن مَعَهُ لِقِتالَ الفُرسِ-: إن هذَا الأَمرَ لَم یکن نَصرُهُ ولا خِذلانُهُ لِکثَرةٍ ولا قِلةٍ؛ هُوَ دینُهُ الذی أظهَرَ، وجُندُهُ الذی أعَز وأیدَهُ بِالمَلائِکةِ، حتی‌ بَلَغَ ما بَلَغَ، فَنَحنُ عَلی‌ مَوعودٍ مِنَ اللهِ، وَاللهُ مُنجِزٌ وَعدَهُ، وناصِرٌ جُندَهُ. ومَکانُک مِنهُم مَکانُ النظامِ مِنَ الخَرَزِ؛ یجمَعُهُ ویمسِکهُ، فإِنِ انحَل تَفَرقَ ما فیهِ وذَهَبَ، ثُم لَم یجتَمِع بِحَذافیرِهِ أبَداً. وَالعَرَبُ الیومَ وإن کانوا قَلیلًا فَهِی کثیرٌ عَزیزٌ بِالإِسلامِ؛ فَأَقِم، وَاکتُب إلی‌ أهلِ الکوفَةِ- فَهُم أعلامُ العَرَبِ ورُؤَساؤُهُم- ومَن لَم یحفِل بِمَن هوَ أجمَعُ وأحَد وأجَد مِن هؤُلاءِ: فَلیأتِهِمُ الثلُثانِ وَلیقِمِ الثلُثُ، وَاکتُب إلی‌ أهلِ البَصرَةِ أن یمِدوهُم بِبَعضِ مَن عِندَهُم}} (تاریخ الطبری، ج ۴، ص ۱۲۳).</ref>. [[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]: [[عمر]] درباره زمین‌های حاصلخیز [[کوفه]] با [[اصحاب پیامبر]] [[خدا]] [[مشورت]] کرد. برخی به او گفتند: آنها را میان ما قسمت کن. سپس با [[علی]] {{ع}} [[مشورت]] کرد. [[علی]] {{ع}}‌ فرمود: "اگر امروزْ آنها را تقسیم کنی، برای افرادی که پس از ما می‌آیند، چیزی نمی‌مانَد. آنها را به دست آنان وا گذار تا روی آن کار کنند و [در این صورت است که‌] [[خراج]] آنها، هم برای ما می‌شود و هم برای آیندگان ما". [[عمر]] گفت: [[خدا]] تو را موفق بدارد! این نظر، درست است<ref>[[تاریخ الیعقوبی (کتاب)|تاریخ الیعقوبی]]، ج ۲، ص ۱۵۱.</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۱۸۵-۱۸۸.</ref>
== پرورش امام علی توسط پیامبر {{صل}} ==
[[علی]] {{ع}} از آغازین سال‌های [[زندگی]]، همراه [[پیامبر خدا]] بود. روزگاری [[زندگی]] بر [[ابو طالب]] دشوار گشت و او در تنگنای [[معیشت]] قرار گرفت. [[پیامبر خدا]] پیشنهاد کرد که [[برادران]] [[ابو طالب]] برای سبک کردن بار زندگی‌اش برخی از [[فرزندان]] او را به خانه‌های خود ببرند.
[[تقدیر الهی]] چنین رقم خورد که [[علی]] {{ع}} به [[خانه]] [[پیامبر خدا]] بیاید و از آغازین سال‌های [[زندگی]]، [[پیامبر خدا]]، [[تربیت]] او را به عهده گیرد.
[[پیامبر]] {{صل}} به این [[کودک]] خردسال، [[عشق]] می‌ورزید، او را به سینه می‌چسباند، صورت خود را به او می‌سایید، [[غذا]] بر دهانش می‌نهاد، لحظه لحظه زندگی‌اش را می‌پایید و [[انوار]] تابناک [[الهی]] را بر [[جان]] او می‌تابانید.
بدین‌سان، [[علی]] {{ع}} در کنار [[پیامبر خدا]] [[رشد]] کرد و از چشمه‌سار زلال [[فضایل]] و والایی‌های [[پیامبر]] {{صل}} [[سیراب]] گشت و همگام و همراه با او روزگار گذرانید، و چون نخستین پرتو [[وحی]] تابید، او- که جانش پیوند ناگسستنی با [[جان]] [[پیامبر خدا]] یافته بود- بدون هیچ تردیدی به رسالتش [[ایمان]] آورد و بدین‌سان، او اولین [[مرد]] [[مؤمن]] شد.
زیباترین تصویر از این همگامی و [[همراهی]] و نقش [[پیامبر]] {{صل}} در [[رشد]] و [[تربیت]] [[علی]] {{ع}} و مهر و [[شفقت]] [[پیامبر خدا]] به [[علی]] {{ع}} و چگونگی بهره‌وری [[علی]] {{ع}} از این [[همراهی]] را، آن بزرگوار، خود در [[خطبه]] بلند و شکوهمند "[[قاصعه]]" رقم زده است.
[[امام علی]] {{ع}}‌- در خطبه‌ای به نام "[[قاصعه]]"-: من در [[کودکی]]، سران [[عرب]] را به خاک‌ افکنده‌ام و سرکردگان تیره‌های [[ربیعه]] و مُضَر را در هم شکسته‌ام.
شما [[موقعیت]] مرا نزد [[پیامبر خدا]] به سبب [[خویشاوندی]] نزدیک و [[منزلت]] ویژه‌ام می‌دانید. به گاه کودکی‌ام مرا در دامنش می‌نهاد و به سینه‌اش می‌چسبانْد، و در بستر خویش جایم می‌داد، و مرا به تن خویش می‌سود، و بوی خوشش را به [مشام‌] من می‌رسانْد، و [[غذا]] را می‌جوید و لقمه لقمه در دهانم می‌نهاد. از من نه سخن دروغی شنید و نه کار خطایی دید.
بی‌تردید، [[خداوند]] از همان اوانِ از شیر گرفته شدنِ [[پیامبر]] {{صل}}، بزرگ‌ترین [[فرشته]] را از میان فرشتگانش [[شب]] و روز، همراه او ساخت تا راه [[بزرگواری]] و [[محاسن]] [[اخلاقی]] [[جهان]] را بپیماید و من هماره در پی او بودم، همچون بچه شتر از شیر گرفته شده در پی مادرش. هر روز از [[اخلاق]] خود، نشانه‌ای برایم بر پا می‌داشت و مرا به پیروی‌اش وا می‌داشت.
او هر سال در [[غار حرا]] به [[خلوت]] می‌نشست که من، او را می‌دیدم و کس دیگری او را نمی‌دید. در آن روزگار، [[اسلام]] به خانه‌ای راه نیافته بود، جز خانه‌ای که [[پیامبر خدا]] و [[خدیجه]] در آن بودند و من، سومین آنان بودم. [[نور]] [[وحی]] و [[رسالت]] را می‌دیدم و بوی [[نبوت]] را می‌شنیدم<ref>الإمام علی {{ع}}- فی خُطبَتِهِ المُسَماةِ بِالقاصِعَةِ-: {{متن حدیث|أنَا وَضَعتُ فِی الصغَرِ بِکلاکلِ العَرَبِ، وکسَرتُ نَواجِمَ قُرونِ رَبیعَةَ ومُضَرَ، وقَد عَلِمتُم مَوضِعی مِن رَسولِ اللهِ {{صل}} بِالقَرابَةِ القَریبَةِ، وَالمَنزِلَةِ الخَصیصَةِ؛ وَضَعَنی فی حِجرِهِ وأنَا وَلَدٌ یضُمنی إلی صَدرِهِ، ویکنُفُنی فی فِراشِهِ، ویمِسنی جَسَدَهُ، ویشِمنی عَرفَهُ، وکان یمضَغُ الشی‌ءَ ثُم یلقِمُنیهِ، وما وَجَدَ لی کذبَةً فی قَولٍ، ولا خَطلَةً فی فِعلٍ. ولَقَد قَرَنَ اللهُ بِهِ {{صل}} مِن لَدُن أن کانَ فَطیماً أعظَمَ مَلَک مِن مَلائِکتِهِ؛ یسلُک بِهِ طَریقَ المَکارِمِ، ومَحاسِنَ أخلاقِ العالَمِ، لَیلَهُ ونَهارَهُ. ولَقَد کنتُ أتبِعُهُ اتباعَ الفَصیلِ أثَرَ امهِ، یرفَعُ لی فی کل یومٍ من أخلاقِهِ عَلَماً، ویأمُرُنی بِالاقتِداءِ بِهِ. ولَقَد کانَ یجاوِرُ فی کل سَنَةٍ بِحِراءَ، فَأَراهُ ولا یراهُ غَیری. ولَم یجمَع بَیتٌ واحِدٌ یومَئِذٍ فِی الإِسلامِ غَیرَ رَسولِ اللهِ {{صل}} وخَدیجَةَ وأنَا ثالِثُهُما، أری‌ نورَ الوَحی وَالرسالَةِ، وأشُم ریحَ النبُوةِ}} (نهج البلاغة، خطبه ۱۹۲).</ref>.<ref>[[محمد محمدی ری‌شهری|محمدی ری‌شهری، محمد]]، [[گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین (کتاب)|گزیده دانشنامه امیرالمؤمنین]]، ص ۳۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۷٬۲۲۵

ویرایش