بدون خلاصۀ ویرایش
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-{{ویرایش غیرنهایی}} +)) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
(۱۹ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۴ کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۱: | خط ۱: | ||
{{مدخل مرتبط| موضوع مرتبط = ابن اممکتوم| عنوان مدخل = ابن اممکتوم| مداخل مرتبط = [[ابن اممکتوم در قرآن]] - [[ابن اممکتوم در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط = }} | |||
{{ | «عمرو» یا «[[عبدالله ابن ام مکتوم قرشی عامری]]»، [[صحابی]]، [[مؤذن]] نابینای [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و فرزند دایی یا خاله [[حضرت خدیجه]] بود. او از [[نخستین مسلمانان]] بود که قبل از [[هجرت پیامبر]] {{صل}} به [[دستور پیامبر|دستور ایشان]] برای [[ارشاد]] [[مردم]] به [[یثرب]] رفت. به گفته برخی [[مفسران]]، [[آیات]] آغازین [[سوره عبس]] درباره او نازل شده است. وی [[جانشین پیامبر]] {{صل}} در [[مدینه]] در برخی [[غزوهها]] برای [[اقامه نماز]] بود. او در [[جنگ قادسیه]] در زمان [[خلیفه دوم]] شرکت کرد و در سال چهاردهم پس از [[هجرت]] در همان [[جنگ]] کشته شد. | ||
== نام، نسب و کنیه == | |||
==نام، نسب و کنیه== | |||
[[عمرو بن قیس بن زائدة بن جندب الأصم بن رواحة بن حجر بن عبد معیص بن عامر بن لؤی قرشی عامری]]، یا [[عمرو بن زائدة بن الأصم]] یا [[عمرو بن قیس بن شریح بن مالک]]، یا [[عمرو بن قیس بن شرحبیل]]، یا [[عبدالله بن عمرو]] یا [[عبدالله بن شریح]]، معروف به ابن اممکتوم الأعمی المؤذن. | [[عمرو بن قیس بن زائدة بن جندب الأصم بن رواحة بن حجر بن عبد معیص بن عامر بن لؤی قرشی عامری]]، یا [[عمرو بن زائدة بن الأصم]] یا [[عمرو بن قیس بن شریح بن مالک]]، یا [[عمرو بن قیس بن شرحبیل]]، یا [[عبدالله بن عمرو]] یا [[عبدالله بن شریح]]، معروف به ابن اممکتوم الأعمی المؤذن. | ||
==تاریخچه و سرگذشت== | == تاریخچه و سرگذشت == | ||
او قبل از گرویدن به [[اسلام]]، حصین نام داشت و [[پیامبر]]{{صل}} او را [[عبدالله]] نام نهاد. گرچه درباره نام او نظرها یکسان نیست و منابع مختلف نامهای متعددی را برای او ذکر کردهاند<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۲۶۵؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۲؛ سیرت رسول الله{{صل}}، قاضی ابرقوه، ج۲، ص۵۴۴؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۱، ص۴۰۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۲۷۴.</ref>. درباره نام پدرش نیز نظرها یکسان نیست و در منابع موجود، نامهای مختلفی یاد شده است که مشهورتر از همه [[قیس بن زائدة]] است<ref>سیرت رسول الله{{صل}}، قاضی ابرقوه، ج۲، ص۵۴۴.</ref>. کنیهاش را نیز ابا سراج گفتهاند<ref>التبیان، شیخ طوسی، ج۱۰، ص۲۶۸.</ref>. او دایی [[خدیجه]]، [[همسر پیامبر]]{{صل}} بود و [[کنیه]] مادرش عاتکه، دختر [[عبدالله بن عنکثه]]، اممکتوم بود<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۱۹۸.</ref>. | او قبل از گرویدن به [[اسلام]]، حصین نام داشت و [[پیامبر]] {{صل}} او را [[عبدالله]] نام نهاد. گرچه درباره نام او نظرها یکسان نیست و منابع مختلف نامهای متعددی را برای او ذکر کردهاند<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۲۶۵؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۲؛ سیرت رسول الله {{صل}}، قاضی ابرقوه، ج۲، ص۵۴۴؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۱، ص۴۰۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۲۷۴.</ref>. درباره نام پدرش نیز نظرها یکسان نیست و در منابع موجود، نامهای مختلفی یاد شده است که مشهورتر از همه [[قیس بن زائدة]] است<ref>سیرت رسول الله {{صل}}، قاضی ابرقوه، ج۲، ص۵۴۴.</ref>. کنیهاش را نیز ابا سراج گفتهاند<ref>التبیان، شیخ طوسی، ج۱۰، ص۲۶۸.</ref>. او دایی [[خدیجه]]، [[همسر پیامبر]] {{صل}} بود و [[کنیه]] مادرش عاتکه، دختر [[عبدالله بن عنکثه]]، اممکتوم بود<ref>الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۱۹۸.</ref>. | ||
ابن اممکتوم، ساکن [[مکه]] و از [[قبیله]] بنیعامر، شعبهای از [[قبیله]] [[فهر بن غالب]] بود<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۲۶۵؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۲.</ref>. | ابن اممکتوم، ساکن [[مکه]] و از [[قبیله]] بنیعامر، شعبهای از [[قبیله]] [[فهر بن غالب]] بود<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۲۶۵؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۲.</ref>. | ||
ابوظلال میگوید: "نزد [[انس بن مالک]] ([[خادم]] [[پیامبر]]) بودم، پرسید: چه موقع چشمانت را از دست دادی؟" گفتم: در [[کودکی]] [[نابینا]] شدم. [[انس]] گفت: "وقتی که ابن اممکتوم نزد [[پیامبر]]{{صل}} بود [[جبرئیل]] بر وی نازل شد و پرسید: چه موقع چشمانت را از دست دادهای؟ گفت: در [[کودکی]]. [[جبرئیل]] گفت: [[خدای متعال]] فرموده است که هرگاه چشم بندهای را از وی بگیرم پاداشی بهتر از [[بهشت]] برای او سراغ ندارم". | ابوظلال میگوید: "نزد [[انس بن مالک]] ([[خادم]] [[پیامبر]]) بودم، پرسید: چه موقع چشمانت را از دست دادی؟" گفتم: در [[کودکی]] [[نابینا]] شدم. [[انس]] گفت: "وقتی که ابن اممکتوم نزد [[پیامبر]] {{صل}} بود [[جبرئیل]] بر وی نازل شد و پرسید: چه موقع چشمانت را از دست دادهای؟ گفت: در [[کودکی]]. [[جبرئیل]] گفت: [[خدای متعال]] فرموده است که هرگاه چشم بندهای را از وی بگیرم پاداشی بهتر از [[بهشت]] برای او سراغ ندارم". | ||
ولی برخی نویسندگان [[نقل]] میکنند که ابن اممکتوم اندکی بعد از [[غزوه بدر]] [[نابینا]] شد و به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد<ref>ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۲.</ref> | ولی برخی نویسندگان [[نقل]] میکنند که ابن اممکتوم اندکی بعد از [[غزوه بدر]] [[نابینا]] شد و به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد<ref>ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۲.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۳۴.</ref>. | ||
==[[هجرت به مدینه]]== | == [[هجرت به مدینه]] == | ||
ابن اممکتوم از [[اصحاب]] [[مهاجر]] بود<ref>ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۲.</ref> که پس از وقوع [[جنگ بدر]] به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و در [[خانه]] [[مخرمة بن نوفل]] که به [[خانه]] [[قاریان]] [[قرآن]] معروف بود، [[منزل]] کرد<ref>سیرت رسول الله، قاضی ابرقوه، ج۲، ص۵۴۴؛ امتاع الأسماع، مقریزی، ج۱۰، ص۱۳۳.</ref>. بعضی گفتهاند که وی قبل از آنکه [[رسول خدا]]{{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] کند، به [[دستور]] آن [[حضرت]] برای [[ارشاد]] [[مردم]] به همراه مصعب عمیر به [[مدینه]] آمد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. | ابن اممکتوم از [[اصحاب]] [[مهاجر]] بود<ref>ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۲.</ref> که پس از وقوع [[جنگ بدر]] به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و در [[خانه]] [[مخرمة بن نوفل]] که به [[خانه]] [[قاریان]] [[قرآن]] معروف بود، [[منزل]] کرد<ref>سیرت رسول الله، قاضی ابرقوه، ج۲، ص۵۴۴؛ امتاع الأسماع، مقریزی، ج۱۰، ص۱۳۳.</ref>. بعضی گفتهاند که وی قبل از آنکه [[رسول خدا]] {{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] کند، به [[دستور]] آن [[حضرت]] برای [[ارشاد]] [[مردم]] به همراه مصعب عمیر به [[مدینه]] آمد<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد، ج۱، ص۱۸۱.</ref>. | ||
[[محمد بن سعد]] میگوید: "برای ما روایتی [[نقل]] شده که [[ابن ام مکتوم]] پیش از | [[محمد بن سعد]] میگوید: "برای ما روایتی [[نقل]] شده که [[ابن ام مکتوم]] پیش از آنکه [[پیامبر]] {{صل}} به [[مدینه]] [[هجرت]] فرمایند، [[هجرت]] کرده و این مدتها پیش از [[جنگ بدر]] بوده است"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۵؛ امتاع الأسماع، مقریزی، ج۱۰، ص۱۳۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵.</ref>. | ||
در [[تأیید]] این گفته از [[براء بن عازب]] [[نقل]] شده است: نخستین کسانی که از [[مهاجرین]] بر ما وارد شدند، [[مصعب بن عمیر]] و سپس [[ابن ام مکتوم]] [[نابینا]]، [[برادر]] أبیفهر و سپس [[عمر بن الخطاب]] با بیست سوار بودند<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۱، ص۳.</ref>. اما برخی منابع [[نقل]] میکنند که بعد از ابن اممکتوم، [[عمار یاسر]]، سعد، [[بلال]] و [[عمر]] آمدند<ref>دلائل النبوة، بیهقی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۲، ص۱۶۹.</ref>. | در [[تأیید]] این گفته از [[براء بن عازب]] [[نقل]] شده است: نخستین کسانی که از [[مهاجرین]] بر ما وارد شدند، [[مصعب بن عمیر]] و سپس [[ابن ام مکتوم]] [[نابینا]]، [[برادر]] أبیفهر و سپس [[عمر بن الخطاب]] با بیست سوار بودند<ref>مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۱، ص۳.</ref>. اما برخی منابع [[نقل]] میکنند که بعد از ابن اممکتوم، [[عمار یاسر]]، سعد، [[بلال]] و [[عمر]] آمدند<ref>دلائل النبوة، بیهقی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۲، ص۱۶۹.</ref>. | ||
او و [[مصعب بن عمیر]] [[قرآن]] را برای [[مردم مدینه]] میخواندند و [[دستورات اسلام]] را به آنها میآموختند. علاوه بر این [[وظیفه]] عمومی، آن دو [[قبل از هجرت]] [[رسول خدا]]{{صل}} فعالیتهای دیگری داشتند؛ از جمله کسانی را که [[اسلام]] نیاورده بودند به [[اسلام]] [[دعوت]] میکردند و به کسانی که قبلاً [[اسلام]] آورده بودند، [[احکام دین]] میآموختند<ref>التنبیه و الاشراف، مسعودی (ترجمه: پاینده)، ص۲۳۵؛ السیرة الحلبیه، حلبی، ج۲، ص۱۶۳؛ امتاع الأسماع، مقریزی، ص۵۲- ۵۳.</ref>. | او و [[مصعب بن عمیر]] [[قرآن]] را برای [[مردم مدینه]] میخواندند و [[دستورات اسلام]] را به آنها میآموختند. علاوه بر این [[وظیفه]] عمومی، آن دو [[قبل از هجرت]] [[رسول خدا]] {{صل}} فعالیتهای دیگری داشتند؛ از جمله کسانی را که [[اسلام]] نیاورده بودند به [[اسلام]] [[دعوت]] میکردند و به کسانی که قبلاً [[اسلام]] آورده بودند، [[احکام دین]] میآموختند<ref>التنبیه و الاشراف، مسعودی (ترجمه: پاینده)، ص۲۳۵؛ السیرة الحلبیه، حلبی، ج۲، ص۱۶۳؛ امتاع الأسماع، مقریزی، ص۵۲- ۵۳.</ref>. | ||
[[ابن ام مکتوم]] در [[مدینه]]، در [[خانه]] زنی [[یهودی]] که عمه مردی از [[انصار]] بود، [[منزل]] کرد. آن [[زن]] در عین حال که با [[ابن ام مکتوم]] [[مهربان]] بود، ولی به [[خدا]] و [[رسول خدا]]{{صل}} [[دشنام]] میداد پس [[ابن ام مکتوم]] او را کشت. از او به [[پیامبر]]{{صل}} [[شکایت]] کردند، [[ابن ام مکتوم]] گفت: "ای [[رسول خدا]]! به [[خدا]] [[سوگند]]، هر چند با من [[مهربان]] بود، ولی با [[دشنام]] دادن به [[خدا]] و رسولش مرا [[آزار]] میداد پس او را کشتم". | [[ابن ام مکتوم]] در [[مدینه]]، در [[خانه]] زنی [[یهودی]] که عمه مردی از [[انصار]] بود، [[منزل]] کرد. آن [[زن]] در عین حال که با [[ابن ام مکتوم]] [[مهربان]] بود، ولی به [[خدا]] و [[رسول خدا]] {{صل}} [[دشنام]] میداد پس [[ابن ام مکتوم]] او را کشت. از او به [[پیامبر]] {{صل}} [[شکایت]] کردند، [[ابن ام مکتوم]] گفت: "ای [[رسول خدا]]! به [[خدا]] [[سوگند]]، هر چند با من [[مهربان]] بود، ولی با [[دشنام]] دادن به [[خدا]] و رسولش مرا [[آزار]] میداد پس او را کشتم". | ||
[[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "خدا او را از [[رحمت]] خویش دور دارد که خود [[خون]] خویش را تباه کرد"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۸.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص۳۵.</ref>. | [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "خدا او را از [[رحمت]] خویش دور دارد که خود [[خون]] خویش را تباه کرد"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۸.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص۳۵.</ref>. | ||
==[[ابن ام مکتوم]]؛ مؤذن [[مدینه]]== | == [[ابن ام مکتوم]]؛ مؤذن [[مدینه]] == | ||
[[ابن ام مکتوم]] [[نابینا]] بود اما به او اجازه نیآمدن به [[نماز جماعت]] داده نشد؛ به طوری که [[جابر بن عبدالله انصاری]] [[نقل]] میکند: [[ابن ام مکتوم]] به حضور [[پیامبر]]{{صل}} آمد و گفت: "خانه من از [[مسجد]] دور است و من [[نابینا]] هستم ولی بانگ [[اذان]] را میشنوم". [[حضرت]] فرمودند: "چون بانگ [[اذان]] را شنیدی هرگونه که هست، هرچند افتان و خیزان، خود را به [[مسجد]] برسان"<ref>در این منابع نیز به این مضمون اشاره شده است: الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۷؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۶۷؛ سنن ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی، ج۱، ص۲۶۰؛ سنن ابی داوود، ابن اشعث سجستانی، ج۱، ص۱۳۴.</ref>. | [[ابن ام مکتوم]] [[نابینا]] بود اما به او اجازه نیآمدن به [[نماز جماعت]] داده نشد؛ به طوری که [[جابر بن عبدالله انصاری]] [[نقل]] میکند: [[ابن ام مکتوم]] به حضور [[پیامبر]] {{صل}} آمد و گفت: "خانه من از [[مسجد]] دور است و من [[نابینا]] هستم ولی بانگ [[اذان]] را میشنوم". [[حضرت]] فرمودند: "چون بانگ [[اذان]] را شنیدی هرگونه که هست، هرچند افتان و خیزان، خود را به [[مسجد]] برسان"<ref>در این منابع نیز به این مضمون اشاره شده است: الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۷؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۳، ص۳۶۷؛ سنن ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی، ج۱، ص۲۶۰؛ سنن ابی داوود، ابن اشعث سجستانی، ج۱، ص۱۳۴.</ref>. | ||
[[نقل]] شده که [[ابن ام مکتوم]] به [[رسول خدا]]{{صل}} گفت: "محل اقامت من دور است و درندگان بسیارند"، [[حضرت]] فرمود: "آیا {{متن حدیث|حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ وَ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ}} را میشنوی؟" گفت: "بله"، [[حضرت]] فرمود: "پس بشتاب"، و به او اجازه داده نشد که [[جماعت]] را ترک کند<ref>السنن الکبری، نسائی، ج۲، ص۱۰؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۳، ص۵۸.</ref>. | [[نقل]] شده که [[ابن ام مکتوم]] به [[رسول خدا]] {{صل}} گفت: "محل اقامت من دور است و درندگان بسیارند"، [[حضرت]] فرمود: "آیا {{متن حدیث|حَيَّ عَلَى الصَّلَاةِ وَ حَيَّ عَلَى الْفَلَاحِ}} را میشنوی؟" گفت: "بله"، [[حضرت]] فرمود: "پس بشتاب"، و به او اجازه داده نشد که [[جماعت]] را ترک کند<ref>السنن الکبری، نسائی، ج۲، ص۱۰؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۳، ص۵۸.</ref>. | ||
اما درباره مؤذن بودن [[ابن ام مکتوم]] آمده است که او و [[بلال مؤذن پیامبر]]{{صل}} بودند و حتی گفته شده گاهی اوقات [[بلال]]، [[اذان]] و [[ابن ام مکتوم]] اقامه را میگفت و گاهی [[بلال]]، اقامه و [[ابن ام مکتوم]] [[اذان]] را میگفت. | اما درباره مؤذن بودن [[ابن ام مکتوم]] آمده است که او و [[بلال مؤذن پیامبر]] {{صل}} بودند و حتی گفته شده گاهی اوقات [[بلال]]، [[اذان]] و [[ابن ام مکتوم]] اقامه را میگفت و گاهی [[بلال]]، اقامه و [[ابن ام مکتوم]] [[اذان]] را میگفت. | ||
از بعضی [[روایات]] به دست میآید که [[ابن ام مکتوم]] با | از بعضی [[روایات]] به دست میآید که [[ابن ام مکتوم]] با آنکه [[نابینا]] بود کاملاً وقتشناس بوده است؛ چنان که [[سالم بن عبدالله]] میگوید: [[پیامبر]] فرمود: "[[بلال]]، زود [[اذان]] میگوید، موقعی که او [[اذان]] میگوید از [[خوردن و آشامیدن]] دست نکشید، مگر وقتی که [[ابن ام مکتوم]] [[اذان]] بگوید"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۶.</ref>. در [[تأیید]] همین سخن، [[روایت]] ابن [[عمر]] است که میگفت: [[بلال بن رباح]] و [[ابن ام مکتوم]] هر دو برای [[پیامبر]] {{صل}} [[اذان]] میگفتند و معمولاً [[بلال]]، سپیده ندمیده [[اذان]] میگفت و [[مردم]] را بیدار میکرد ولی [[ابن ام مکتوم]] درست هنگام سپیدهدم [[اذان]] میگفت، و [[پیامبر]] {{صل}} میفرمودند: "بخورید و بیاشامید تا هنگامی که [[ابن ام مکتوم]] [[اذان]] بگوید"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۸؛ صحیح البخاری، بخاری، ج۱، ص۱۵۳؛ صحیح مسلم، مسلم، ج۳، ص۱۲۹؛ کتاب المسند، شافعی، ص۳۰؛ سنن الدارمی، دارمی، ج۱، ص۲۷۰؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۲۷، ص۴۰۶.</ref> و وقتی [[ابن ام مکتوم]] [[اذان]] میگفت [[مردم]] میگفتند: {{عربی|أَصْبَحَتْ}}؛ صبح شد<ref>صحیح البخاری، بخاری، ج۱، ص۳۸۰؛ مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۲، ص۱۲۳؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۱، ص۳۸۰؛ امتاع الأسماع، مقریزی، ج۳، ص۴۸.</ref>. | ||
ولی روایتی که از [[امام صادق]]{{ع}} [[نقل]] شده عکس این مطلب را بیان میکند؛ [[راوی]] میگوید: "از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم: منظور و مقصود از گفته [[خداوند متعال]] در این [[آیه]] {{متن قرآن|حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ}}<ref>«تا سپیدی سپیدهدم از سیاهی (شب) برای شما آشکار شود (میتوانید) بخورید و بیاشامید» سوره بقره، آیه ۱۸۷.</ref>، چیست؟ [[حضرت]] فرمود: "مراد، تمییز دادن سفیدی صبح از [[تاریکی]] [[شب]] است"، و فرمود: [[بلال]] و [[ابن ام مکتوم]] برای [[پیامبر]]{{صل}} [[اذان]] میگفتند؛ [[ابن ام مکتوم]] چون [[نابینا]] بود پیش از [[طلوع فجر]] [[اذان]] میگفت و به همین [[دلیل]] [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: "هر گاه صدای [[بلال]] را شنیدید از [[خوردن و آشامیدن]] | ولی روایتی که از [[امام صادق]] {{ع}} [[نقل]] شده عکس این مطلب را بیان میکند؛ [[راوی]] میگوید: "از [[امام صادق]] {{ع}} پرسیدم: منظور و مقصود از گفته [[خداوند متعال]] در این [[آیه]] {{متن قرآن|حَتَّى يَتَبَيَّنَ لَكُمُ الْخَيْطُ الْأَبْيَضُ مِنَ الْخَيْطِ الْأَسْوَدِ}}<ref>«تا سپیدی سپیدهدم از سیاهی (شب) برای شما آشکار شود (میتوانید) بخورید و بیاشامید» سوره بقره، آیه ۱۸۷.</ref>، چیست؟ [[حضرت]] فرمود: "مراد، تمییز دادن سفیدی صبح از [[تاریکی]] [[شب]] است"، و فرمود: [[بلال]] و [[ابن ام مکتوم]] برای [[پیامبر]] {{صل}} [[اذان]] میگفتند؛ [[ابن ام مکتوم]] چون [[نابینا]] بود پیش از [[طلوع فجر]] [[اذان]] میگفت و به همین [[دلیل]] [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "هر گاه صدای [[بلال]] را شنیدید از [[خوردن و آشامیدن]] دست بکشید". [[محمد بن عمر واقدی]] نیز همین مطلب را [[تأیید]] میکند و میگوید: "ابن ام مکتوم وقتی هنوز [[شب]] بود، [[اذان]] میگفته است"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۸؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۱، ص۳۸۲.</ref>. | ||
اما روایاتی نیز وجود دارد که به نبودن فاصله بین دو [[اذان]] اشاره میکنند و گفته شده که میتوان این اقوال را اینگونه توجیه کرد که ابتدا یکی از آن دو و پس دیگری [[اذان]] میگفت<ref>السنن الکبری، نسائی، ج۲، ص۱۰؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۱، ص۳۸۲ و ۴۲۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۵، ص۵۴؛ ج۳، ص۲۵۷.</ref>. و این که کدام یک ابتدا [[اذان]] میگفت مهم نبود<ref>به این مضمون اشاره دارد: مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۶، ص۴۳۳.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۳۶.</ref>. | اما روایاتی نیز وجود دارد که به نبودن فاصله بین دو [[اذان]] اشاره میکنند و گفته شده که میتوان این اقوال را اینگونه توجیه کرد که ابتدا یکی از آن دو و پس دیگری [[اذان]] میگفت<ref>السنن الکبری، نسائی، ج۲، ص۱۰؛ السنن الکبری، بیهقی، ج۱، ص۳۸۲ و ۴۲۹؛ تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر، ج۵، ص۵۴؛ ج۳، ص۲۵۷.</ref>. و این که کدام یک ابتدا [[اذان]] میگفت مهم نبود<ref>به این مضمون اشاره دارد: مسند احمد، احمد بن حنبل، ج۶، ص۴۳۳.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۳۶.</ref>. | ||
==[[ابن ام مکتوم]] و [[جانشینی پیامبر]]{{صل}} در [[مدینه]]== | == [[ابن ام مکتوم]] و [[جانشینی پیامبر]] {{صل}} در [[مدینه]] == | ||
چون [[ابن ام مکتوم]] [[نابینا]] و از رفتن به [[جنگ]] [[محروم]] بود، [[پیامبر]]{{صل}} هر گاه به [[جنگ]] میرفت وی را [[جانشین]] خود میکرد و وی [[امامت]] [[نماز]] [[مردم]] را نیز برعهده داشت، که مجموعاً سیزده بار ذکر شده است؛ از جمله، در [[غزوات]] [[احد]]، [[خندق]]، [[بنینضیر]]، [[بنیقریظه]]، [[بحران]] ([[جنگ]] با [[بنیسلیم]] در منطقه [[بحران]])، قرع، [[حمراءالاسد]]، بنی لحیان، غابه، ذوقرد، [[عمره]] [[حدیبیه]] و [[تبوک]] و [[بدر]]<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۵- ۱۸۸.</ref>. | چون [[ابن ام مکتوم]] [[نابینا]] و از رفتن به [[جنگ]] [[محروم]] بود، [[پیامبر]] {{صل}} هر گاه به [[جنگ]] میرفت وی را [[جانشین]] خود میکرد و وی [[امامت]] [[نماز]] [[مردم]] را نیز برعهده داشت، که مجموعاً سیزده بار ذکر شده است؛ از جمله، در [[غزوات]] [[احد]]، [[خندق]]، [[بنینضیر]]، [[بنیقریظه]]، [[بحران]] ([[جنگ]] با [[بنیسلیم]] در منطقه [[بحران]])، قرع، [[حمراءالاسد]]، بنی لحیان، غابه، ذوقرد، [[عمره]] [[حدیبیه]] و [[تبوک]] و [[بدر]]<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۵- ۱۸۸.</ref>. | ||
برخی منابع نیز گفتهاند، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در [[غزوات]] أبواء، بواط، ذوالعشیره، خروج [[پیامبر]]{{صل}} به [[جهینه]] برای یافتن [[کرز بن جابر]]، سویق، [[غطفان]]، [[احد]]، حمراء الاسد، [[بحران]]، ذات الرّقاع، [[ابن ام مکتوم]] را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] قرار دادند<ref>اسدالغابة، ابن اثیر، ج۳، ص۷۶۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۱۹؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۱۱، ص۵۹۱.</ref>. ولی در [[روایت]] [[قتاده]] از [[انس]]، [[نقل]] شده که [[پیامبر]]{{صل}} [[ابن ام مکتوم]] را دو بار در [[مدینه]] به [[جانشینی]] برگزید، با آنچه دیگر [[راویان]] [[نقل]] کردهاند، [[مخالفت]] دارد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۱۹۹؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۷۶۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵؛ سنن ابی داوود، ابن اشعث سجستانی، ج۲، ص۱۴؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۲۶۶.</ref>. | برخی منابع نیز گفتهاند، [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در [[غزوات]] أبواء، بواط، ذوالعشیره، خروج [[پیامبر]] {{صل}} به [[جهینه]] برای یافتن [[کرز بن جابر]]، سویق، [[غطفان]]، [[احد]]، حمراء الاسد، [[بحران]]، ذات الرّقاع، [[ابن ام مکتوم]] را [[جانشین]] خود در [[مدینه]] قرار دادند<ref>اسدالغابة، ابن اثیر، ج۳، ص۷۶۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵؛ الاستیعاب، ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۱۹؛ قاموس الرجال، شوشتری، ج۱۱، ص۵۹۱.</ref>. ولی در [[روایت]] [[قتاده]] از [[انس]]، [[نقل]] شده که [[پیامبر]] {{صل}} [[ابن ام مکتوم]] را دو بار در [[مدینه]] به [[جانشینی]] برگزید، با آنچه دیگر [[راویان]] [[نقل]] کردهاند، [[مخالفت]] دارد<ref>الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۱۹۹؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۷۶۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵؛ سنن ابی داوود، ابن اشعث سجستانی، ج۲، ص۱۴؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۲۶۶.</ref>. | ||
در ادامه به برخی از این [[غزوات]] اشاره میشود: | در ادامه به برخی از این [[غزوات]] اشاره میشود: | ||
'''[[غزوه]] کدر:''' این [[غزوه]] در [[سال سوم هجرت]] برای [[جنگ]] با [[بنیسلیم]] [[غطفان]] بر پا شد و [[سباع بن عرفطه]] یا [[ابن ام مکتوم]] [[جانشین پیامبر]]{{صل}} در [[مدینه]] بود و با [[مردم مدینه]] [[نماز جمعه]] را اقامه کرد. او کنار [[منبر]]، در حالی که [[منبر]] سمت چپ او قرار داشت برای [[مردم]] [[خطبه]] میخواند. این [[غزوه]] بعد از شنیدن خبر [[اجتماع]] [[قبایل]] [[غطفان]] علیه [[مسلمانان]] آغاز شد که [[مسلمانان]] بعد از سه روز ماندن در آنجا بدون هیچ نبردی بازگشتند، زیرا آن [[قوم]] قبل از رسیدن [[مسلمانان]] فرار کرده بودند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۸؛ المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۱۳۳.</ref>. در این [[غزوه]] [[مسلمانان]] فقط [[چوپانی]] از آنان را یافتند که او را با خود به [[مدینه]] بردند و او نیز در آنجا [[اسلام]] آورد<ref>تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۱۵۴- ۱۵۵.</ref>. | '''[[غزوه]] کدر:''' این [[غزوه]] در [[سال سوم هجرت]] برای [[جنگ]] با [[بنیسلیم]] [[غطفان]] بر پا شد و [[سباع بن عرفطه]] یا [[ابن ام مکتوم]] [[جانشین پیامبر]] {{صل}} در [[مدینه]] بود و با [[مردم مدینه]] [[نماز جمعه]] را اقامه کرد. او کنار [[منبر]]، در حالی که [[منبر]] سمت چپ او قرار داشت برای [[مردم]] [[خطبه]] میخواند. این [[غزوه]] بعد از شنیدن خبر [[اجتماع]] [[قبایل]] [[غطفان]] علیه [[مسلمانان]] آغاز شد که [[مسلمانان]] بعد از سه روز ماندن در آنجا بدون هیچ نبردی بازگشتند، زیرا آن [[قوم]] قبل از رسیدن [[مسلمانان]] فرار کرده بودند<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۸؛ المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۱۳۳.</ref>. در این [[غزوه]] [[مسلمانان]] فقط [[چوپانی]] از آنان را یافتند که او را با خود به [[مدینه]] بردند و او نیز در آنجا [[اسلام]] آورد<ref>تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۲، ص۱۵۴- ۱۵۵.</ref>. | ||
'''[[غزوه احد]]:''' در [[سال سوم هجری]]، [[قریش]] و هم پیمانان آنها برای [[نبرد]] با [[مسلمانان]] از [[مکه]] بیرون آمدند و [[زنان]] را نیز برای جلوگیری از فرار مردان به همراه خود آوردند. بعد از این که [[پیامبر]]{{صل}} با [[اصحاب]] خود [[مشورت]] کرد، [[تصمیم]] گرفته شد که در بیرون [[مدینه]] با [[قریش]] بجنگند. آن [[حضرت]] [[ابن ام مکتوم]] را در [[مدینه]] [[جانشین]] خود کرد تا بر [[امامت]] [[نماز]] بر عهده او باشد<ref>التنبیه و الاشراف، مسعودی (ترجمه: پاینده)، ص۲۱۹؛ تاریخنامه طبری، بلعمی، ج۳، ص۱۶۳؛ الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت - خلیلی)، ج۷، ص۱۶۰؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۴۱۸.</ref>. بعد از شروع [[جنگ]]، [[شایعه]] شد که [[پیامبر]]{{صل}} کشته شده است، [[مردم]] پراکنده شدند و عدهای از [[مسلمانان]] گریختند. وقتی به [[مدینه]] آمدند، [[ابن ام مکتوم]] به آنها گفت: "شما از پیش [[رسول خدا]] گریختهاید" و آنها را [[سرزنش]] کرد. سپس گفت: "راه [[احد]] را به من نشان دهید". او را کنار آن راه بردند و او از کسانی که باز میگشتند درباره [[سلامتی]] [[پیامبر]]{{صل}} میپرسید. بعد از این که خبر [[سلامتی]] آن [[حضرت]] به ایشان رسید به [[مدینه]] بازگشت<ref>المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۱۳۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص۲۴.</ref>. [[مادر]] ام مکتوم نیز به صورت افرادی که گریخته بودند [[خاک]] پاشید و حتی به برخی از آنها دوک داد و گفت: "شمشیرت را بده و دوک بریس!" و بعد به همراه عدهای از زنها عازم [[احد]] شد<ref>المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۱۳۳.</ref>. | '''[[غزوه احد]]:''' در [[سال سوم هجری]]، [[قریش]] و هم پیمانان آنها برای [[نبرد]] با [[مسلمانان]] از [[مکه]] بیرون آمدند و [[زنان]] را نیز برای جلوگیری از فرار مردان به همراه خود آوردند. بعد از این که [[پیامبر]] {{صل}} با [[اصحاب]] خود [[مشورت]] کرد، [[تصمیم]] گرفته شد که در بیرون [[مدینه]] با [[قریش]] بجنگند. آن [[حضرت]] [[ابن ام مکتوم]] را در [[مدینه]] [[جانشین]] خود کرد تا بر [[امامت]] [[نماز]] بر عهده او باشد<ref>التنبیه و الاشراف، مسعودی (ترجمه: پاینده)، ص۲۱۹؛ تاریخنامه طبری، بلعمی، ج۳، ص۱۶۳؛ الکامل، ابن اثیر (ترجمه: حالت - خلیلی)، ج۷، ص۱۶۰؛ تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون (ترجمه: آیتی)، ج۱، ص۴۱۸.</ref>. بعد از شروع [[جنگ]]، [[شایعه]] شد که [[پیامبر]] {{صل}} کشته شده است، [[مردم]] پراکنده شدند و عدهای از [[مسلمانان]] گریختند. وقتی به [[مدینه]] آمدند، [[ابن ام مکتوم]] به آنها گفت: "شما از پیش [[رسول خدا]] گریختهاید" و آنها را [[سرزنش]] کرد. سپس گفت: "راه [[احد]] را به من نشان دهید". او را کنار آن راه بردند و او از کسانی که باز میگشتند درباره [[سلامتی]] [[پیامبر]] {{صل}} میپرسید. بعد از این که خبر [[سلامتی]] آن [[حضرت]] به ایشان رسید به [[مدینه]] بازگشت<ref>المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۱۳۳؛ شرح نهج البلاغه، ابن ابی الحدید، ج۱۵، ص۲۴.</ref>. [[مادر]] ام مکتوم نیز به صورت افرادی که گریخته بودند [[خاک]] پاشید و حتی به برخی از آنها دوک داد و گفت: "شمشیرت را بده و دوک بریس!" و بعد به همراه عدهای از زنها عازم [[احد]] شد<ref>المغازی، واقدی (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ص۱۳۳.</ref>. | ||
در [[غزوات]] دیگر، منابع فقط به [[پیشوایی]] [[ابن ام مکتوم]] در [[مدینه]] اشاره میکنند و به فعالیت خاصی که در غیاب [[پیامبر]]{{صل}} انجام داده باشد اشاره نمیکنند و به خود آن [[غزوه]] پرداختهاند؛ مانند [[غزوه حمراء الاسد]] که [[رسول خدا]]{{صل}} [[ابن ام مکتوم]] را در [[مدینه]] گذاشت و خود با همراهان تا حمراء الاسد پیش رفت و سه روز بعد به [[مدینه]] بازگشت<ref>السیرة النبویه، ابن هشام (ترجمه: رسولی)، ج۲، ص۹۰؛ المغازی، واقدی، ج۱، ص۸.</ref>. | در [[غزوات]] دیگر، منابع فقط به [[پیشوایی]] [[ابن ام مکتوم]] در [[مدینه]] اشاره میکنند و به فعالیت خاصی که در غیاب [[پیامبر]] {{صل}} انجام داده باشد اشاره نمیکنند و به خود آن [[غزوه]] پرداختهاند؛ مانند [[غزوه حمراء الاسد]] که [[رسول خدا]] {{صل}} [[ابن ام مکتوم]] را در [[مدینه]] گذاشت و خود با همراهان تا حمراء الاسد پیش رفت و سه روز بعد به [[مدینه]] بازگشت<ref>السیرة النبویه، ابن هشام (ترجمه: رسولی)، ج۲، ص۹۰؛ المغازی، واقدی، ج۱، ص۸.</ref>. | ||
از قول [[زید بن ثابت]] [[نقل]] شده است: هنگامی که [[آیه]] {{متن قرآن|لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ}}<ref>«مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند» سوره نساء، آیه ۹۵.</ref>، نازل شد، [[پیامبر]]{{صل}} مرا فرا خواندند و استخوان شانهای خواستند و فرمودند: "آیه مذکور را بنویس"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۹؛ سنن الدارمی، دارمی، ج۲، ص۲۰۹.</ref>. [[ابن ام مکتوم]] بعد از شنیدن این [[آیه]] و [[فضیلت]] [[مجاهدان]] برخاست و درباره کسانی که نمیتوانند [[جهاد]] کنند، سؤال کرد<ref>سنن سعید بن منصور، ج۴، ص۱۳۶۰.</ref> که بار دیگر حالت [[وحی]] بر [[رسول اکرم]]{{صل}} | از قول [[زید بن ثابت]] [[نقل]] شده است: هنگامی که [[آیه]] {{متن قرآن|لَا يَسْتَوِي الْقَاعِدُونَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ وَالْمُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوَالِهِمْ وَأَنْفُسِهِمْ}}<ref>«مؤمنان جهادگریز که آسیب دیده نباشند با جهادگران در راه خداوند به جان و مال، برابر نیستند» سوره نساء، آیه ۹۵.</ref>، نازل شد، [[پیامبر]] {{صل}} مرا فرا خواندند و استخوان شانهای خواستند و فرمودند: "آیه مذکور را بنویس"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۹؛ سنن الدارمی، دارمی، ج۲، ص۲۰۹.</ref>. [[ابن ام مکتوم]] بعد از شنیدن این [[آیه]] و [[فضیلت]] [[مجاهدان]] برخاست و درباره کسانی که نمیتوانند [[جهاد]] کنند، سؤال کرد<ref>سنن سعید بن منصور، ج۴، ص۱۳۶۰.</ref> که بار دیگر حالت [[وحی]] بر [[رسول اکرم]] {{صل}} دست داد و سپس به کاتب فرمود: "بنویس: {{متن قرآن|غَيْرُ أُولِي الضَّرَرِ}}؛ به غیر از کسانی که [[مبتلا]] هستند"<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۹.</ref>. | ||
این [[آیه]] پس از [[جنگ تبوک]] نازل شد و درباره [[سرزنش]] کسانی بود که از رفتن به [[پیکار]] خودداری کرده بودند. این [[آیه مجاهدان]] را به [[راحتطلبان]] [[برتری]] داد و [[ابن ام مکتوم]] و دیگر [[ناتوانان]] را مستثنی ساخت<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵.</ref>. | این [[آیه]] پس از [[جنگ تبوک]] نازل شد و درباره [[سرزنش]] کسانی بود که از رفتن به [[پیکار]] خودداری کرده بودند. این [[آیه مجاهدان]] را به [[راحتطلبان]] [[برتری]] داد و [[ابن ام مکتوم]] و دیگر [[ناتوانان]] را مستثنی ساخت<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵.</ref>. | ||
خط ۶۳: | خط ۵۶: | ||
با این حال او در [[جنگها]] حاضر میشد و میگفت: مرا میان دو صف قرار دهید<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۹.</ref>، [[علم]] [[جنگ]] به من یاد دهید؛ چون نابینایم و نمیتوانم بگریزم. گفتهاند [[ابن ام مکتوم]] در [[جنگ قادسیه]] حاضر بود، [[علم]] سیاهی در دست داشت و زرهی که از خودش بود بر تن داشت و [[جنگ]] میکرد<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۲۶۶.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۳۹.</ref>. | با این حال او در [[جنگها]] حاضر میشد و میگفت: مرا میان دو صف قرار دهید<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۹.</ref>، [[علم]] [[جنگ]] به من یاد دهید؛ چون نابینایم و نمیتوانم بگریزم. گفتهاند [[ابن ام مکتوم]] در [[جنگ قادسیه]] حاضر بود، [[علم]] سیاهی در دست داشت و زرهی که از خودش بود بر تن داشت و [[جنگ]] میکرد<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱۰، ص۲۶۶.</ref><ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۳۹.</ref>. | ||
==[[ابن ام مکتوم]] و [[نزول]] [[سوره عبس]]== | == [[ابن ام مکتوم]] و [[نزول]] [[سوره عبس]] == | ||
{{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * عَبَسَ وَتَوَلَّى * أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى * وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى * أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرَى * أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى * فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى * وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى...}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده * روی ترش کرد و رخ بگردانید * که آن نابینا نزد وی آمد * و تو چه دانی، بسا او پاکیزگی یابد * یا در یاد گیرد و آن یادکرد، او را سود رساند * اما آنکه بینیازی نشان میدهد * تو به او میپردازی * و اگر پاکی نپذیرد، تو مسئول نیستی.».. سوره عبس، آیه ۱-۷.</ref>. | {{متن قرآن|بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ * عَبَسَ وَتَوَلَّى * أَنْ جَاءَهُ الْأَعْمَى * وَمَا يُدْرِيكَ لَعَلَّهُ يَزَّكَّى * أَوْ يَذَّكَّرُ فَتَنْفَعَهُ الذِّكْرَى * أَمَّا مَنِ اسْتَغْنَى * فَأَنْتَ لَهُ تَصَدَّى * وَمَا عَلَيْكَ أَلَّا يَزَّكَّى...}}<ref>«به نام خداوند بخشنده بخشاینده * روی ترش کرد و رخ بگردانید * که آن نابینا نزد وی آمد * و تو چه دانی، بسا او پاکیزگی یابد * یا در یاد گیرد و آن یادکرد، او را سود رساند * اما آنکه بینیازی نشان میدهد * تو به او میپردازی * و اگر پاکی نپذیرد، تو مسئول نیستی.».. سوره عبس، آیه ۱-۷.</ref>. | ||
[[شیخ طبرسی]] در [[مجمع البیان]] از [[امام صادق]]{{ع}} [[روایت]] کی میکند که فرمود: "این [[سوره]] در مورد مردی از [[بنیامیه]] نازل شد که نزد [[رسول خدا]]{{صل}} بود و در همین حال ابن امّ مکتوم نزد آن [[حضرت]] آمد. آن مرد از دیدن امّ مکتوم چهره در هم کشید و از او روی برگردانید و برای این که به لباسهای کهنه ام مکتوم برخورد نکند، خودش را جمع کرد. برای همین، [[خداوند]] این حکایت را [[نقل]] کرد و از آن [[مرد]] [[انتقاد]] و او را ملامت کرد" | [[شیخ طبرسی]] در [[مجمع البیان]] از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] کی میکند که فرمود: "این [[سوره]] در مورد مردی از [[بنیامیه]] نازل شد که نزد [[رسول خدا]] {{صل}} بود و در همین حال ابن امّ مکتوم نزد آن [[حضرت]] آمد. آن مرد از دیدن امّ مکتوم چهره در هم کشید و از او روی برگردانید و برای این که به لباسهای کهنه ام مکتوم برخورد نکند، خودش را جمع کرد. برای همین، [[خداوند]] این حکایت را [[نقل]] کرد و از آن [[مرد]] [[انتقاد]] و او را ملامت کرد". | ||
اما او بعد از این، خبر دیگری را از آن [[امام]] {{ع}} [[نقل]] میکند که [[امام]] فرمودند: وقتی [[رسول خدا]] {{صل}} [[عبدالله]] بن مکتوم را میدید، میفرمود: «خوش [[آمدی]]، خوش [[آمدی]]، به [[خدا]] قسم که دیگر [[خدا]] هیچگاه مرا به خاطر تو مورد [[عتاب]] و [[گله]] قرار ندهد»، و آن [[قدر]] به او [[لطف]] و [[مرحمت]] میکرد که او از [[نبی اکرم]] {{صل}} میخواست که این [[قدر]] در [[حق]] او [[لطف]] و [[محبت]] نکند. | |||
این خبر با قول مشهور و معروف در مورد [[شأن نزول]] [[سوره]] مناسبت دارد که ابن امّ مکتوم - [[عبدالله بن شریح عامری]] - نزد [[رسول الله]] {{صل}} آمد، در حالی که آن [[حضرت]] با [[اُبیّ بن خلف]]، [[امیة بن خلف]]، [[ابوجهل بن هشام]]، [[عباس بن عبدالمطلب]] و [[عتبة بن ابی ربیعه]] صحبت میکرد و آنها را به [[پذیرش اسلام]] فرا میخواند و [[امیدوار]] بود که [[مسلمان]] شوند؛ در این حال ام مکتوم گفت: «ای [[رسول خدا]]! چیزی از آن چه که [[خدا]] به تو [[تعلیم]] داده بر من بخوان و به من یاد بده». او دائماً حرف خودش را تکرار و حرف [[پیامبر]] {{صل}} را قطع میکرد و نمیدانست که [[رسول خدا]] {{صل}} مشغول [[گفتوگو]] با دیگران است. این کار او باعث شد که [[ناراحتی]] در صورت [[رسول خدا]] {{صل}} ظاهر شود و [[سکوت]] کند، آنگاه صورتش را از او برگرداند و مشغول [[گفتگو]] با همان افراد شد. به این مناسبت این [[آیات]] نازل شد و بعد از آن [[رسول خدا]] {{صل}} امّ مکتوم را بسیار اکرام میکرد و میگفت: آفرین بر کسی که [[خدا]] به خاطر او مرا مورد [[عتاب]] قرار داد. | |||
سپس [[طبرسی]] میگوید: «اگر گفته شود بر فرض که این خبر درست باشد، آیا [[عبوس]] شدن و چهره در هم کشیدن [[گناه]] است یا خیر؟ جواب این است که [[عبوس]] یا خندان بودن برای [[نابینا]] فرقی ندارد، زیرا وی آن را نمیفهمد و در این صورت، [[گناه]] نیست و ممکن است که [[خداوند]] پیامبرش را به خاطر این کار مورد [[عتاب]] و [[گله]] قرار داده است تا [[بهترین]] [[محاسن اخلاق]] را کسب کند، زیرا [[عظمت]] یک [[مؤمن]] که بر ایمانش [[ثابت قدم]] باشد بهتر از [[مهربانی]] به [[مشرک]] است به این [[امید]] که شاید [[ایمان]] بیاورد»<ref>مجمع البیان فی تفسیر القرآن، طبرسی، ج۱، ص۲۶۵- ۲۶۶.</ref>. | |||
البته [[شأن]] نزولی که از [[امام صادق]] {{ع}} [[روایت]] شد، در متن کتاب "التبیان" [[شیخ طوسی]] به این صورت آمده است: عدهای گفتهاند این [[آیات]] در مورد مردی از [[بنی امیه]] که در کنار [[رسول خدا]] {{صل}} [[ایستاده]] بود، نازل شد؛ یعنی هنگامی که ابن امّ مکتوم آمد این شخص از آمدن او متنفّر شد و خودش را جمع کرد و چهرهاش را در هم کشید. پس [[خداوند]] این واقعه را بیان کرد و رویگردانی و چهره در هم کشیدن آن شخص را مورد [[سرزنش]] قرار داد<ref>التبیان، شیخ طوسی، ج۱، ص۲۶۹؛ تاریخ تحقیقی اسلام، یوسفی غروی (ترجمه: عربی)، ج۱، ص۴۱۱- ۴۱۲.</ref>.<ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۴۱.</ref> | |||
== | == ابن امّ مکتوم و [[نقل حدیث]] == | ||
به فرموده [[امام صادق]] {{ع}} روزی [[ابن ام مکتوم]] از [[پیامبر]] {{صل}} اجازه ورود خواست، در حالی که [[عایشه]] و [[حفصه]] نزد ایشان بودند. [[پیامبر]] {{صل}} به آن دو فرمودند: «بلند شوید و داخل [[خانه]] شوید». آن دو گفتند: او [[کور]] است، [[حضرت]] فرمود: «اگرچه او شما را نمیبیند اما شما او را میبینید»<ref>فروع کافی، کلینی، ج۵، ص۵۳۴.</ref>. | |||
کسانی که از امّ مکتوم [[روایت]] [[نقل]] کردهاند، عبارتند از: [[عبدالله بن شداد بن الهاد]]، [[عبدالرحمن بن ابی لیلی]] و [[ابو رزین الاسدی]]<ref>الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵.</ref>.<ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۴۳.</ref> | |||
== | == سرانجام [[ابن ام مکتوم]] == | ||
از [[محمد بن عمر واقدی]] [[نقل]] شده است که پس از [[جنگ قادسیه]] [[ابن ام مکتوم]] به [[مدینه]] بازگشت و همان جا درگذشت و به روایتی در همان [[جنگ]] به [[قتل]] رسید. [[نقل]] دیگر این است که به [[مدینه]] برگشت و در زمان [[عمر بن خطاب]] درگذشت<ref>الطبقات الکبری، ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۸۹؛ ریحانة الادب، مدرس تبریزی، ج۷، ص۳۹۲.</ref>؛ به هر حال درباره او پس از روزگار [[حکومت]] [[عمر بن خطاب]] مطلبی شنیده نشده است<ref>الطبقات الکبری ابن سعد (ترجمه: مهدوی دامغانی)، ج۴، ص۱۹۰؛ الاستیعاب، ابن عبد البر، ج۳، ص۱۹۹؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۳، ص۷۶۱؛ الاصابه، ابن حجر، ج۴، ص۴۹۵.</ref>.<ref>[[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۳، ص ۴۳.</ref> | |||
== | == منابع == | ||
{{منابع}} | |||
#[[پرونده:1100352.jpg|22px]] [[پروین حبیبی|حبیبی، پروین]]، [[ابن ام مکتوم - حبیبی (مقاله)|مقاله «ابن ام مکتوم»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳ (کتاب)|'''دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۳''']] | |||
{{پایان منابع}} | |||
== پانویس == | |||
{{پانویس}} | {{پانویس}} | ||
[[رده:ابن اممکتوم]] | [[رده:ابن اممکتوم]] |