ابواسید بن ثابت انصاری مدنی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = | عنوان مدخل  = | مداخل مرتبط = [[ابواسید بن ثابت انصاری مدنی در تراجم و رجال]] - [[ابواسید بن ثابت انصاری مدنی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = صحابه | عنوان مدخل  = ابواسید بن ثابت انصاری مدنی | مداخل مرتبط = [[ابواسید بن ثابت انصاری مدنی در تراجم و رجال]] - [[ابواسید بن ثابت انصاری مدنی در تاریخ اسلامی]]| پرسش مرتبط  = }}
{{جعبه اطلاعات اصحاب
| نام = ابواسید بن ثابت انصاری مدنی
| مشهور به =
| نام تصویر = تصویر قدیمی مدینه.jpg   
| عرض تصویر =
| توضیح تصویر = تصویر قدیمی مدینه
| نام کامل = ابواسید بن ثابت انصاری مدنی 
| نام‌های دیگر =
| جنسیت = مرد
| کنیه = 
| لقب = 
| اهل =
| از قبیله = [[خزرج]]     
| از تیره = [[بنی‌زریق]]     
| پدر =       
| مادر =     
| همسر =   
| پسر =         
| دختر =
| خواهر = 
| برادر =
| خویشاوندان = 
| وابستگان =
| تاریخ تولد = 
| محل تولد = 
| محل زندگی = 
| تاریخ درگذشت =
| محل درگذشت = 
| تاریخ شهادت =   
| محل شهادت = 
| طول عمر =   
| محل دفن = 
| دین =
| مذهب =
| از اصحاب = [[پیامبر خاتم]] 
| از طبقه =
| در جنگ = [[جنگ بدر]]
| نقش‌ها =
| فعالیت‌ها = 
| علت شهرت =
| علت درگذشت = 
| علت شهادت =
| راوی از =
| روایات مشهور = 
| مشایخ او = 
| راویان از او =
| آخرین راوی از او =
}}


== مقدمه ==
== مقدمه ==
نام او را عبدالله<ref>دارقطنی، ج۷، ص۳۳؛ ابن اثیر، ج۵، ص۱۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.</ref> و برخی نیز ثابت گفته‌اند<ref>ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۱۵.</ref>. وی به تیره [[بنی زریق]] [[خزرج]] [[نسب]] می‌برد<ref>مزی‌، ج۳۳، ص۴۰؛ ذهبی، ج۲، ص۴۰۸.</ref>. او از خدمتکاران [[رسول خدا]] {{صل}} بود<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.</ref> و در [[بدر]] شرکت کرد. وی می‌گوید: در بدر، [[شمشیر]] [[سیف بن عابد مخزومی]] که به مرزبان [[شهرت]] داشت، به دست من افتاد. چون رسول خدا {{صل}} [[دستور]] داده بود هر چه به دست آوردید در [[اموال]] [[غنایم]] بگذارید، آن را در بین غنایم انداختم. اما از آنجا که رسول خدا {{صل}} خواسته کسی را رد نمی‌کرد، [[ارقم بن ابی ارقم]] شمشیر را [[شناخت]] و آن را از آن [[حضرت]] مطالبه کرد و ایشان آن را به او بخشید<ref>احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۷؛ بخاری، ج۲، ص۴۶.</ref>. برخی این داستان را به [[ابواسید ساعدی]] و [[مالک بن ربیعه]] نسبت داده‌اند<ref>احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۷؛ طبری، ج۹، ص۲۳۱.</ref>؛ البته تصریح شده که داستان یاد شده، در مورد ابواسید ساعدی نیست<ref>ابن حجر، تهذیب، ج۱۲، ص۱۲؛ همو، اصابه، ج۴، ص۱۴.</ref>.
نام او را عبدالله<ref>دارقطنی، ج۷، ص۳۳؛ ابن اثیر، ج۵، ص۱۱؛ ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.</ref> و برخی نیز ثابت گفته‌اند<ref>ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳؛ ابن حجر، الاصابه، ج۱، ص۵۱۵.</ref>. وی به تیره [[بنی زریق]] [[خزرج]] [[نسب]] می‌برد<ref>مزی‌، ج۳۳، ص۴۰؛ ذهبی، ج۲، ص۴۰۸.</ref>. او از خدمتکاران [[رسول خدا]] {{صل}} بود<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۷، ص۱۴.</ref> و در [[بدر]] شرکت کرد. وی می‌گوید: در بدر، [[شمشیر]] [[سیف بن عابد مخزومی]] که به مرزبان [[شهرت]] داشت، به دست من افتاد. چون رسول خدا {{صل}} [[دستور]] داده بود هر چه به دست آوردید در [[اموال]] [[غنایم]] بگذارید، آن را در بین غنایم انداختم. اما از آنجا که رسول خدا {{صل}} خواسته کسی را رد نمی‌کرد، [[ارقم بن ابی ارقم]] شمشیر را [[شناخت]] و آن را از آن [[حضرت]] مطالبه کرد و ایشان آن را به او بخشید<ref>احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۷؛ بخاری، ج۲، ص۴۶.</ref>. برخی این داستان را به [[ابواسید ساعدی]] و [[مالک بن ربیعه]] نسبت داده‌اند<ref>احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۷؛ طبری، ج۹، ص۲۳۱.</ref>؛ البته تصریح شده که داستان یاد شده، در مورد ابواسید ساعدی نیست<ref>ابن حجر، تهذیب، ج۱۲، ص۱۲؛ همو، اصابه، ج۴، ص۱۴.</ref>.


ابواسید، از رسول خدا {{صل}} نقل کرده است که حضرت فرمود: "روغن زیتون بخورید و از آن روغن [[مالی]] کنید که آن از درخت بابرکت و مبارکی است"<ref>{{متن حدیث|كُلُوا اَلزَّيْتَ وَ اِدَّهِنُوا بِالزَّيْتِ فَإِنَّهُ «مِنْ شَجَرَةٍ مُبٰارَكَةٍ»}}؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۷؛ بخاری، ص۶؛ ابن اثیر، دانسته ج۳، ص۱۸۹.</ref>. [[مبارک بن اثیر]] <ref>مبارک بن اثیر، ج۵، ص:۱۵۳.</ref> این حدیث را از احادیث غریب دانسته و [[بخاری]] نیز آن را [[استوار]] و معتبر نمی‌داند - {{عربی|"لم يقم حديثه"}}- چنانکه عقیلی نیز او را در شمار [[ضعفا]] می‌آورد<ref>ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۱۹۷.</ref>. ابواسید، روزی [[فرزندان]] خویش را جمع کرد و به آنان دستور داد سرهایشان را با روغن زیتون روغن مالی کنند – چرب کردن سر با روغن از وسایل آرایش در آن [[زمان]] بود، اما آنان [[امتناع]] کردند. پس به آنان گفت: آیا از مالیدن روغنی که مخصوص رسول خدا {{صل}} بود بر [[بدن]] خود [[امتناع]] می‌کنید؟ سپس عصای خود را برداشت و [[فرزندان]] خویش را زد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۲۷؛ بخاری، ص۶؛ ابن ماکولا، ج۱، ص۵۸؛ مزی، ج۳۳، ص۴۰.</ref>. این [[روایت]]، بیانگر برخی [[ویژگی‌های اخلاقی]] وی است.
ابواسید، از رسول خدا {{صل}} نقل کرده است که حضرت فرمود: «روغن زیتون بخورید و از آن روغن [[مالی]] کنید که آن از درخت بابرکت و مبارکی است»<ref>{{متن حدیث|كُلُوا اَلزَّيْتَ وَ اِدَّهِنُوا بِالزَّيْتِ فَإِنَّهُ «مِنْ شَجَرَةٍ مُبٰارَكَةٍ»}}؛ احمد بن حنبل، ج۳، ص۴۹۷؛ بخاری، ص۶؛ ابن اثیر، دانسته ج۳، ص۱۸۹.</ref>. [[مبارک بن اثیر]] <ref>مبارک بن اثیر، ج۵، ص:۱۵۳.</ref> این حدیث را از احادیث غریب دانسته و [[بخاری]] نیز آن را [[استوار]] و معتبر نمی‌داند - {{عربی|«لم يقم حديثه»}}- چنانکه عقیلی نیز او را در شمار [[ضعفا]] می‌آورد<ref>ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۱۹۷.</ref>. ابواسید، روزی [[فرزندان]] خویش را جمع کرد و به آنان دستور داد سرهایشان را با روغن زیتون روغن مالی کنند – چرب کردن سر با روغن از وسایل آرایش در آن [[زمان]] بود، اما آنان [[امتناع]] کردند. پس به آنان گفت: آیا از مالیدن روغنی که مخصوص رسول خدا {{صل}} بود بر [[بدن]] خود [[امتناع]] می‌کنید؟ سپس عصای خود را برداشت و [[فرزندان]] خویش را زد<ref>ابن حجر، الاصابه، ج۴، ص۲۷؛ بخاری، ص۶؛ ابن ماکولا، ج۱، ص۵۸؛ مزی، ج۳۳، ص۴۰.</ref>. این [[روایت]]، بیانگر برخی [[ویژگی‌های اخلاقی]] وی است.


[[عبدالله بن ثابت]] می‌گوید: روزی [[عمر بن خطاب]] [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} رسید و عرض کرد: یا [[رسول الله]]! یکی از [[برادران]] [[طایفه]] [[بنی قریظه]] [[یهود]] را دیدم و او بخش‌هایی از [[تورات]] را برای من نوشت، آیا می‌خواهی آن را بر شما بخوانم؟ [[حضرت]] از این گفته [[عمر]] چهره [[درهم]] کشید و [[خشمگین]] شد. [[عبدالله بن ثابت]]، عمر را [[توبیخ]] کرد تا دیگر با این گونه سخنان، موجب [[ناراحتی]] رسول خدا {{صل}} نشود<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۶۵.</ref>. [[ابونعیم اصفهانی]]، [[ابن عبدالبر]] و [[ابن اثیر]]، عبدالله بن ثابت را همان ابواسید دانسته و هردو روایت فوق را مربوط به او می‌دانند<ref>ابونعیم، ج۳، ص۱۶۰۱؛ ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳؛ ابن اثیر، ج۳، ص۱۸۹.</ref>. روایت اول را [[ابوالطفیل]] و روایت دوم را [[شعبی]] از ابواسید، [[خادم]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} روایت کرده‌اند؛ چنانکه [[ابن ابی حاتم]]<ref>ابن ابی حاتم، ج۵، ص۱۹.</ref> نیز به این مطلب تصریح کرده است. بنابراین، نمی‌توان عبدالله بن ثابت موجود در دو روایت فوق را به دلیل [[اختلاف]] [[راوی]]، از هم تفکیک و دو [[شخصیت]] جدا [[تصور]] کرد.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «ابواسید بن ثابت انصاری مدنی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۲۰.</ref>
[[عبدالله بن ثابت]] می‌گوید: روزی [[عمر بن خطاب]] [[خدمت]] [[رسول خدا]] {{صل}} رسید و عرض کرد: یا [[رسول الله]]! یکی از [[برادران]] [[طایفه]] [[بنی قریظه]] [[یهود]] را دیدم و او بخش‌هایی از [[تورات]] را برای من نوشت، آیا می‌خواهی آن را بر شما بخوانم؟ [[حضرت]] از این گفته [[عمر]] چهره [[درهم]] کشید و [[خشمگین]] شد. [[عبدالله بن ثابت]]، عمر را [[توبیخ]] کرد تا دیگر با این گونه سخنان، موجب [[ناراحتی]] رسول خدا {{صل}} نشود<ref>احمد بن حنبل، ج۴، ص۲۶۵.</ref>. [[ابونعیم اصفهانی]]، [[ابن عبدالبر]] و [[ابن اثیر]]، عبدالله بن ثابت را همان ابواسید دانسته و هردو روایت فوق را مربوط به او می‌دانند<ref>ابونعیم، ج۳، ص۱۶۰۱؛ ابن عبدالبر، ج۳، ص۱۳؛ ابن اثیر، ج۳، ص۱۸۹.</ref>. روایت اول را [[ابوالطفیل]] و روایت دوم را [[شعبی]] از ابواسید، [[خادم]] [[پیامبر اکرم]] {{صل}} روایت کرده‌اند؛ چنانکه [[ابن ابی حاتم]]<ref>ابن ابی حاتم، ج۵، ص۱۹.</ref> نیز به این مطلب تصریح کرده است. بنابراین، نمی‌توان عبدالله بن ثابت موجود در دو روایت فوق را به دلیل [[اختلاف]] [[راوی]]، از هم تفکیک و دو [[شخصیت]] جدا [[تصور]] کرد.<ref>[[رمضان محمدی|محمدی، رمضان]]، [[دانشنامه سیره نبوی (کتاب)|مقاله «ابواسید بن ثابت انصاری مدنی»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص:۱۲۰.</ref>
خط ۱۸: خط ۶۶:
[[رده:اعلام]]
[[رده:اعلام]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:اصحاب پیامبر]]
[[رده:خزرج]]
[[رده:بنی‌زریق]]
۲۴٬۴۴۹

ویرایش